چند روزی است گاه و بیگاه در فضای مجازی خبر می رسد آقای مکارم شیرازی از اینترنت و فضای مجازی در جامعه ناراضی هستند و آن را لجن زار متعفن نامیده و اصرار دارند که فیلتر و کنترل شود.
با خواندن این خبرها یاد روزها و سالهای 55 تا 57 حال و روز خودم افتادم مجله مکتب اسلام که به مدیریت ایشان در قم چاپ می شد و من یکی از خواننده های پروپا قرص این مجله بودم و مطالب آن را با ولع تمام می خواندم و با آقای مکارم برای اولین بار از طریق همین مجله آشنا شدم کار او در انتشار مجله مکتب اسلام برای منِ جوانِ روستایی آن روز که سخت تشنه آموختن بودم فوق العاده بود و من آن روز بر خود می بالیدم و احساس سرافرازی می کردم که یکی از خوانندگان این مجله هستم و بر این باور بودم که اسلام اصیل و راستین را می فهمم و این فهم از اسلام اصیل و راستین یکی از افتخارات من بود به همین جهت این مجله را دوست داشتم منتظر انتشارش بودم وقتی به دست می آوردم با دقت می خواندم. به همین دلیل در ذهن خود از آقای مکارم شیرازی بتی ساخته بودم و فکر می کردم ایشان علامه دهر است، فرزانه ای بی همتا است و فرهیخته ای بی مثال است. توی همین حال و هوا با خبر شدم که آقای مکارم شیرازی در تابستان 56 به مدت ده شب در مسجد سید اصفهان ساعت 10 سخنرانی دارد شاید باورتان نشود شور و شوق فوق العاده ای در من بوجود آمد و لحظه شماری می کردم تا این موعد فرا برسد.
برای اینکه بتوانم با فراغت تمام ده شب را پای سخنان ایشان بروم زن و بچه خود را به مارکده آوردم و در خانه پدر رها کردم تا آزادی بیشتری برای رفتن به اصفهان داشته باشم.
صبح ساعت 45/4 با زنگ ساعت بیدار میشدم تا ساعت 6 در کارخانه سر کار حاضر باشم عصر ساعت 15/7 به خانه می رسیدم شام میخوردم و با ماشین های عبوری خودم را به مسجد سید می رساندم پای سخنان مکارم می نشستم ساعت 12 باز سوار مینی بوس می شدم ساعت یک بعد از نیمه شب به خانه می رسیدم فوری می خوابیدم تا صبح زود دوباره بتوانم بیدار شوم.
کلمه به کلمه سخنان آقای مکارم شیرازی در طول آن 10 شب در ذهن من ضبط می شد و ساعت ها این کلمه و جمله ها را در ذهن مرور می کردم و درباره آنها می اندیشیدم و آنها را همانند آیه های کتاب آسمانی درست و حق می پنداشتم.
سخنان آقای مکارم ضمن بیان آموزه های دینی به عنوان بهترین راه برای زندگی، نقد و انتقاد ملایم به سیستم اداری و اجتماعی حاکم بود. سخنانی در نبود آزادی بیان، نبود آزادی اجتماعات، وجود سانسور، عیب و ایرادها به سیستم اداری و اجتماعی حاکم از جمله دادگستری و رد و طرد مظاهر تجدد در رفتار حاکمان و مردم.
نتیجه ای که از رنج ده روزه گرفتم این بود که آقای مکارم شیرازی دانشمندی آگاه به اسلام و جهان است دانشمندی اسلام شناس و آزادی خواه است.
اطمینان دارم همانند من بسیار بوده اند چون حیاط بزرگ مسجد پر از جمعیت می شد. خوشبختانه امروز به دلیل همین شبکه مجازی دست ساخت کافران، بسیاری از ماهیت ها برای بسیاری از مردم رو شده و آنهایی که ذهن کنجکاوی دارند پی به پشت پرده های پنهان و پوشیده برده اند.
در این نوشته بر این نیستم که خرده و یا ایرادی به آقای مکارم بگیرم بلکه قصدم این هست که حال و روز خودم را بیان کنم.
من با مطالعه و تجربه دریافته ام و هرم آبراهام مذلو هم همین را می گوید که هر آدمی نیازهایی دارد نیازهای هر آدمی معرف شخصیت اوست. اگر ما بتوانیم نیازهای آدمی را بشناسیم در حقیقت خود او را شناخته ایم. بنابراین آدمیان به دنبال تامین نیازهای خویشند از جمله خودِ من.
منافع من که از طبقه پایین و محروم جامعه هستم، در گردش آزاد اطلاعات تامین می گردد تا با کسب شناخت، اندکی توانایی تشخیص داشته باشم و بتوانم به معنویت انسانی خودم دست یابم و زندگی اصیل و اخلاقمندی را تجربه کنم تا برای زیستن در جامعه نیازی به بوسیدن دست اصحاب قدرت نباشم، نیازی به چاپلوسی، تملق گویی و مدح و ثنا گویی قدرت نباشم، ابزار و نردبام شیفتگان قدرت و ثروت نشوم، نخواهم پادو اصحاب قدرت و ثروت باشم، عمله قدرتی نشوم تا او اشارتی کند و من با سر بدوم، مزدور قدرتی نشوم که اگر گفت کلاه بیاور سر با کلاه را یکجا ببرم، بیهویت نباشم تا برای خود شیرینی قدرتی، خبرچینی کنم.
منافع امثال آقای مکارم که خود تولیدی ندارند و نا گزیر برای زیستن باید از دسترنج دیگران ارتزاق کنند، در کم دانی و محدود بودن اطلاعات من و امثال من نهفته است. نبود گردش آزاد اطلاعات کم دانی و محدود بودن اطلاعات من و امثال من را موجب، آنگاه من و مای کم دان منافع ایشان و امتیازهای بی شمار طبقاتی ایشان را تضمین می کنیم. به همین جهت ایشان با فضای مجازی مخالف است و آن را لجن زار متعفن می داند.
بسیاری وقتی مخالفت آقای مکارم را با فضای مجازی خواندند متعجب بودند که عالم بزرگواری چون او چرا از گردش آزاد اطلاعات می هراسد!؟ ولی من اصلا متعجب نبوده و نیستم، هراس او را از گردش آزاد اطلاعات و در نتیجه آگاه شدن مردم هم خوب درک می کنم، این هراس از ورود تجدد به جامعه ی ما در این قشر بوده و هنوز هم هست بنابراین واکنش و نگرش منفی آقای مکارم را به گردش آزاد اطلاعات، رفتاری بسیار عادی و کاملا شناخته شده و نُرم قشر مرفه، قدرتمند و صاحبان امتیاز طبقاتی جامعه در طول تاریخ خودمان شناخته ام چون این ویژگی ی بارز همه ی اصحاب قدرت است ویژگی بارز همه اقشاری است که منافع شان باید از جیب دیگران بیرون بیاید هرچه مردم کم دان تر منافع آنها تامین تر. به همین جهت است که نمی خواهند توده ی مردم به گردش آزاد اطلاعات دسترسی داشته باشند می خواهند مردم در کم دانی یا به اصطلاح خودشان عوام بمانند تا نقشی چون نردبام قدرتمندان و تولیدی زنبور عسل را ایفا کنند.
با این وجود من شخصا به جنبه های بی محتوا و ناسالم همین فضای مجازی واقف هستم با این وجود سودش را از زیانش خیلی خیلی بیشتر می دانم و می پرسم کدام یک از پدیده های اجتماعی جنبه های نا سالم ندارد؟ مزایای اتومبیل و آلودگی آن؟ سوخت گاز در بخاری خانه و آلایندگی آن؟ زیان های بی شمار مصرف سیگار؟ استفاده بیش از اندازه از منابع طبیعی که زیست ما را تهدید می کند؟ خرافاتی که با رنگ و لعاب مذهب توی عوام جا افتاده و عقل و خرد را به زنجیر کشیده؟ و…
من شخصا از طریق همین فضای مجازی بسا بیشتر خودم را و جهان
پیرامون خودم را شناخته ام تا سخنان ده شب آقای مکارم شیرازی در سال
56 در مسجد سید اصفهان و اینک بر آن شور و اشتیاق خود برای شنیدن سخنان ایشان که از روی کم دانی و سادگی بوده، متاسفم.
*
روز 9 بهمن 96 با پسر جوانی، از نوادگان شادروان استاد مهدی نوازنده سرنا و کرنای مارکده گفت وگو می کردم. این جوان برایم تعریف کرد: از خیلی سال ها قبل علاقه مند به نواختن موسیقی بوده و حالا مدتی است که همه هفته رنج رفتن به شهر نزد استادی را بر خود هموار کرده و به آموختن موسیقی مشغول است و از آواهای موسیقیایی و آموختن موسیقی و نواختن موسیقی لذت می برد.
یادم آمد، بیش از دو دهه قبل با پدر همین جوان، پسر شادروان مهدی، هنرمند نوازنده سرنا و کرنای مارکده، گفت وگویی داشتم ایشان خود اعتراف کرد: بیش از بقیه برادر و خواهران، پدر خود را به خاطر نواختن سرنا و کرنا سرزنش می کرده، تحقیر می کرده و فشار بر او می آورده که نواختن موسیقی را کنار بگذارد چون این کار پدر را ننگی بر خانواده می پنداشت که موجب سرشکستگی فرزندانش شده است.
از لابلای سخنان پسر استاد مهدی برخوردهای حرمت شکنانه به پدر هنرمندش را به عینه می شد دید. پسر مهدی دلیل مخالفت و مقابله با نوازندگی پدرش را، بر گرفته از آموزه های دو نفر آخوند روضه خوان که به مارکده می آمدند عنوان کرد.
بعد از گفت وگوی امروزِ من با نواده استاد مهدی، دیدم بیماری آخوند زدگی، عقل بسیاری از هم نسلان من را همانند من در سال های 55تا57، مختل کرده بوده است. چون پدرِ این جوانِ نواده استاد مهدی، دقیقا با من همسال است.
محمدعلی شاهسون مارکده