گزارش جلسه آوا

به درخواست مسئول آوا جلسه اي در تاريخ 2/1/86 با دعوت از حدود 20 نفر از دست اندركاران و علاقمندان نشريه و حضور حدود 14 نفر در ساعت 20 در محل دفتر دهياري تشكيل گرديد. هدف از اين دعوت و نشست بررسي كم و كاستي هاي نشريه آوا در طول انتشار يكساله و ارائه روش هاي بهتر براي كم كردن كاستي ها بود  نخست محمدعلي شاهسون گفت :تا دو ماه ديگر نشريه آوا چهار سالش كامل مي شود كاري بوده بزرگ و فرهنگي كه با همه مشكلات خودش را تا به اينجا كشانده است. نشريه آوا توانسته زمينه اي مناسب براي جوانان روستا فراهم نمايد تا هنر نويسندگي خود را بيازمايند  بستري فراهم نمايد تا محلي مناسب جهت تضارب آرا گردد و وسيله اي بوده براي انتقال اطلاعات و اخبار در حد بضاعت اندك خود و در اين فر آيند توانسته تاثيري هرچند كم  بر رشد اطلاعات و گسترش فرهنگ روستا داشته باشد. بازتاب مثبت بيروني نشريه بسيار بيشتر از درون روستا بوده كه جا دارد از يكايك دست اندركاران و كساني كه به نحوي در تداوم آن نقش داشته و دارند تشكر و قدرداني گردد.ولي با اين حال من هنوز راضي نيستم و دوست دارم پربارتر و غني تر گردد بدين جهت اين جلسه تشكيل شده و از بسياري از دوستان دعوت شده كه شركت نمايند تا كاستي هاي كارمان را بررسي و تبديل به قوت نماييم در اين راستا دوست دارم نظرات انتقادي يكايك شما را بشنوم. –  نخست بهتر است صورت جلسه قبلي را مرور كنيم تا ببينيم موارد مطرح شده را عملي كرده ايم يا خير؟ يادم هست يكي از آن موارد راجع به شكل و شمايل آوا بود كه خواهان تغيير بودند. – دو نفر قبول نمودند كه چند طرح براي لوگو بدهند كه متاسفانه تا كنون ارائه ندادند تا اينكه من به سليقه خودم با حذف آرم ، بدين شكل در آوردم. نظري كه من دارم اين است كه بيشتر روي پر بار كردن نوشتارها بينديشيم يعني نوشتارهاي خود را عميق و استدلالي توام با خرد ارائه بدهيم و براي نوشتن مطالب علمي انتقادي و استدلالي ناگزير بايد مطالعه كرد ، خواند و نوشت تا بتوان نوشته پربار نوشت اگر بتوانيم توي اين زمينه موفق شويم آنگاه بعد از آن به زيبايي ظاهري هم بايد انديشيد چون داشتن و نوشتن مقاله پربار منطقي و علمي در كنار زيبايي كم ، مي تواند تاثير گذار باشد ولي زيبايي خوب در كنار محتواي ضعيف نوشتارها تاثير چنداني نمي تواند داشته باشد.-  يك وقت آقاي رمضان عرب يك مقاله انتقادي از محيط كار ما نوشت ما بسيار ناراحت شديم ولي با گذشت زمان و اكنون به اين نتيجه رسيده ايم كه چندان بدي هم نمي گفت و ما نبايد ناراحت مي شديم اين انتقاد يا درست بود كه بايد مي رفتيم و رفع عيب مي كرديم و يا نادرست بود خوب ديگر جاي ناراحت شدن نداشت.-  من كمي با نشريات ديگر كار كرده ام و آشنايي دارم آزادي كه در ارائه و چاپ مطالب در نشريه آوا هست و اعمال مي شود ارزشمند و قابل تقدير است –  اولين بار است كه من در چنين جلسه اي دعوت مي شوم نمي دانم راه و روش شما آوائيان چيست؟  تجربه اي كه از گروه ديگر در روستايمان دارم ذكر مي كنم تا متوجه مقصود من شويد چند سال قبل در ماركده گروهي تشكيل شد كه هنوز هم ادامه دارد اعضا اين گروه  مي خواستند فقط خودشان باشند و هرگاه يك نفر غير از خودشان وارد جلسشان مشد فوري صحبت را عوض كردند مثلا تا آن موقع از قابوق حرف مي زدند ولي وقتي آن فرد وارد مي شد مي گفتند از چم بالا مي آييم چون او را غير خودي مي پنداشتند بنابر اين صحبتشان را عوض مي كردند به همين جهت محدود ماند و نتوانست تاثير گسترده داشته باشد من نمي دانم گروه آوائيان هم اينگونه اند ؟ يا خير؟ اميدوارم اينگونه نباشند  من در اين نظر مانده ام كه آيا دست اندر كاران اوليه آوا تعداديشان چپي شدند ؟ و يا نه ؟ تعدادي شان راستي شدند ؟ و آيا ضعف چپي ها بوده و هست كه نتوانسته اند راستي ها را جذب كنند ؟ و يا ضعف راستي ها هست كه نتوانسته اند در ميدان بمانند و رقابت كنند ؟ نمي دانم كدام يك از اين پرسش ها مي تواند واقعيت داشته باشد ؟ اميد وارم در جمع اين گروه فرهنگي خودي و غير خودي نداشته باشيم هر كه خواست خيلي راحت و بدون دغدغه و نگراني انگ چسباني وارد شود و فعاليت كند و هرگاه هم نخواست برود و انگ راستي و چپي به او چسبانده نشود راستش را بخواهيد من امشب كه مي خواستم به جلسه بيايم دو دل بودم كه اگر بروم انگ چپي و آوايي به من چسبانده نخواهد شد؟- با اطمينان مي گويم در اين جمع چنين مسائلي نيست اولا طرفداران نشريه آوا گروه نيستند ، تشكيلات ندارند كه بتوان گفت چه كسي خودي و چه كسي غير خودي است و يا چه كسي راست و يا چه كسي چپ است بلكه يك ميدان عمومي است و متعلق به همه . هركه خواست مي تواند آن را بخواند ، مقاله بنويسد ، مطلب ارائه دهد ، درباره آن سخن بگويد ، نظر بدهد و بدون كم و كاست مقاله و مطلب و سخن او چاپ خواهد شد و اين خوانندگان هستند كه درباره ارزش سخن و يا نوشته داوري خواهند نمود و تا هر لحظه كه خواست همكاري اش را ادامه مي دهد و هر گاه هم كه نخواست همكاري نمي كند نمونه مستند آن ، طيف دست اندر كاران نشريه آوا از آغاز تا كنون . و نمونه مستند ديگر آن مطلب نويسان اين نشريه اند كه از طيف هاي مختلف هست.- گروهي را كه دوستمان مثال زد دقيق همينگونه هستند و نمي خواستند كسي را كه مرحم نمي دانند وارد جمعشان شود و به غير از خودشان بقيه را غير خودي مي پندارند ولي در اجتماع آوا اين چنين نبوده است از آغاز هم چپ و هم راست بوده است و با هم كار مي كرده اند از آغاز هم قرار بوده كه مسئله خودي و غير خودي مطرح نباشد و تا كنون هم نبوده است – افرادي كه آوا را ترك كردند بيشتر افكار و اهداف غير فرهنگ سازي داشتند.- با يك بررسي به نوشتار هاي چاپ شده در نشريه آوا شما نمي توانيد مشخص كنيد كه آوا حرف يك گروه خاص را مي زند بلكه در آن همه گونه نوشته خواهي يافت بنابر اين نمي توان به نشريه آوا و يا دست اندر كاران آن انگ چپي يا راستي زد چون گروه خاصي نبوده و نيستند همين امشب بيش از 20 نفر از طيف هاي مختلف دعوت شدند كه با عرض تاسف بسياري شان نيامدند حال مي پرسم اگر قرار بود دست اندر كاران آوا يك گروه خاص باشند دعوت شدگان نمي توانست طيف گسترده باشد پس نتيجه اي كه مي گيريم اين است كه آوا متعلق به همه ي مردم است يك وسيله جهت بيان عقايد نظرات و تضارب آرا است .- متاسفانه در جامعه سنتي ما عده اي ازدور اينگونه نگاه مي كنند و حتا اينگونه هم مي بينند. اين عده از بيرون دست اندر كاران آوا را ، مقاله نويسان و خوانندگان آوا را يك دست ، يك گروه مي پندارند در صورتي كه اينگونه نيست و اينها يك طيف و گروه نيستند و به جرات مي توانم بگويم اينا ن وجه افتراقشان بيشتر از وجوه اشتراكشان است ولي از آنجايي كه ما در جامعه هميشه خودمان را از هر خطايي و اشتباهي مبرا مي پنداريم و خطاها را هميشه متوجه ديگران مي كنيم در اينجا هم اكثر به خطا آوائيان را يك گروه همفكر مي شمارند كه بايد گفت اينگونه نيست و اين نظر واقعيت ندارد به همين جهت تعدادي از دعوت شدگان بخاطر پرهيز از برچسب آوايي در جلسه شركت نكردند.- من بر اين باورم كه در ميدان آوا ماندن توانمندي خاصي مي خواهد و مي طلبد به همين جهت بايد گفت كساني كه آوا را ترك كردند آن توانمندي را در خود نمي ديدند لذا به بهانه قهر و بيشتر براي مكشوف نشدن ناتواني و ضعفشان ميدان را خالي كردند چون نوشته هاي آوا بيانگر اين است كه نظر و انديشه هاي گوناناگون پيرامون آوا مطرح بوده و هست و به همين دليل هر نوشته كه به آوا رسيده چاپ شده است و هيچ محدوديتي نداشته و نداريم و هم اكنون هم اعلام مي كنيم هركه با هر انگيزه اي چه چپ و چه راست مقاله بنويسد چاپ مي كنيم.- دركارهاي اجتماعي اين آمدن و رفتن ها در يك كار جمعي عادي است و ما نبايد خيلي نگران باشيم و دست روي دست بگذاريم كه چرا عده اي رفتند شما هر كار اجتماعي ديگر را كه بررسي نماييد خواهيد ديد كه كه هيچگاه همه دست اندركاران يك كار گروهي اجتماعي ثابت نيست و نيز ثابت نمي ماند عده اي مي آيند خود را مي آزمايند اگر توانايي دارند مي مانند و اگر نه مي روند و يا به كنار زده مي شوند و اين موضوعي نيست كه ما بخواهيم وقتمان را صرف آن بكنيم چون از كارهاي اساسي مان عقب خواهيم ماند وظيفه ما اين است كه تا در ميدان هستيم مسئوليت پذير باشيم و با نوشتن مقالات علمي و استدلالي و مستند نشريه را پربار و غني نماييم.- ما كه اكنون در اينجا جمع شده ايم و نيز ديگران كه بنا به دلايلي نيامده اند ولي نشريه را ياري مي دهند هيچكداممان در اين كار دنبال منافع شخصي نبوده و نيستيم بدون شك هممان دغدغه ي فرهنگي داريم و اين متعالي است بنابر اين اطلاق راست و چپ به اين افراد با اين دغدغه هاي عالي شايسته نيست.و براي شخص من حتا شنيدن كلمه چپ و راست و گروه به اين مجموعه خوشايند نيست و از شما دوستان هم خواهش مي كنم كار متعالي مان را كه بر اساس اصول خرد است با اين الفاظ سطحي نيالاييم- راستي و چپي در فرهنگ كوچه و بازار روستاي ماركده آن مفهوم مصطلح را نمي دهد در ماركده به كسي راست اطلاق مي گردد كه پيراهن يقه بسته بپوشد ، نماز و قرآن در جلو چشم مردم بخواند تا بفهماند من مومن هستم ، ريشش را نتراشد ، شلوار جنس دبيت بپوشد و مقداري هم از نظر بهداشتي به خود توجه نداشته باشد. . و به كسي چپي اطلاق مي گردد كه مقداري از يقه پيراهنش باز باشد ، شلوار لي بپوشد و يا شلوارش اطو كشيده باشد ، ريشش را بتراشد و مقداري هم شسته و رفته باشد. ، براي تظاهر و بويژه جلو چشم مردم نماز و قرآن نخواند و مرتب هم به مسجد نرود. – چپ و راست اصطلاح سياسي اند و ما در آوا هيچ كاري به سياست نداريم ، كاري به دولت ها نداريم ، نه از دولتي حمايت مي كنيم و نه با دولتي مخالفتي داريم چرا ؟ براي اينكه دولت ها مي آيند و مي روند ولي مردم مانگارند لذا ما بيشتر با مسائل اجتماعي فرهنگي روستا و مشكلات مردم سر و كار داريم بدينجهت شما نوشته هاي آوا را كه از ابتدا تا امروز بخواني كمتر نشانه اي خواهي يافت كه كاري به دولت ها داشته باشيم و يا كاري به سياست داشته باشيم  بلكه بيشتر سعي كرده ايم حرف مردم را بزنيم بنابر اين از راست و چب مبرا بوده ايم.- بحث حواشي راست و چپ در حال و هواي نشريه آوا نمي گنجد بلكه بايد بگرديم و با دقت هم بنگريم و سوژه هاي فرهنگي اجتماعي را بيابيم و پيرامون آن قلم بزنيم نظر من درباره افرادي كه آوا را رها كردند و رفتند و بعضي شان هم ساز مخالف زدند و يا مي زنند اين است كه اينها توانايي نوشتن و خلاقيت نداشتند ، شما نوشته هاي انگشت شمار همين دوستان در همان آغاز آوا را  بنگريد به صدق عرايض من پي خواهيد برد . دليل ديگر اين است كه نشريه مستقل خودشان را هم در زمان بسيار كوتاهي رها كردند چون توان اين كار را نداشتند و ندارند لذا رفتن آنها هم زياد مسئله مهم نيست من بر اين باورم كه اگر بتوانيم نشريه را غني تر كنيم روي مثلا نازيبايي لوگو را هم خواهد پوشاند و نبايد زياد وقتمان را صرف چيزهاي جزئي بكنيم بياييم بجاي اين حرفهاي كم مايه محتواي نشريه را پربار كنيم من بر اين باورم كه امضا كنندگان صورت جلسه اوليه آوا كه هر يك پذيرفتند مرتب مقاله و مطلب بنويسند و بسياري از آنها هم هرگز ننوشتند اصلا مفهوم مسئوليت را نمي فهمند چون مي بينيم هر گز به قول خودشان وفا نكردند من به دوستان توصيه مي كنم به قول ها و تعهد ها پايبند باشيم وقتي قول مي دهيم كه براي نشريه مقاله بنويسيم ، بنويسيم منتظر نمانيم تا كسي چيزي بنويسد آنگاه ما آن را نقد كنيم سخن ديگر من درباره سطح مقاله ها است سطح بعضي از مقاله هاي دوستان قدري بالاست بايد توجه داشت كه اكثر خوانندگان آوا سوادشان در حد پنجم ابتدائي است لذا توصيه مي كنم قدري ساده تر بنويسيم. در مورد سبك نوشته ، اينكه محاوره اي باشد يا ادبي نظر ها متفاوت هستند من فكر مي كنم كه همان گونه كه سخن مي گوييم هم بنويسيم بهتر مي توانيم مفاهيم را انتقال دهيم ولي بعضي ها اين را نمي پسندند و مورد نقد قرار مي دهند – راجع به بالا بودن سطح بعضي از مقاله ها بايد گفت عيبي ندارد چون خوانندگان هم يكدست نيستند تعدادي هم سطح سوادشان بالاتر است و از طرف ديگر قرار نيست آنهايي  كه سطح سوادشان پايين است همين طور پايين بماند بلكه بايد آنها هم قدري به خودشان زحمت رشد را بدهند شما روزنامه هاي كشوري را هم كه بنگريد خواهيد ديد كه مقاله هاي ساده و سطح بالا دارد ، راجع به سبك نوشته هم بايد به عرض برسانم نوشتن و زبان وسيله انتقال مفاهيم است و نبايد ما وقتمان را زياد صرف وسيله نماييم بهتر است هر كه به هر شكل كه مي تواند و يا مي داند بهتر مي توان و يا مي شود مفاهيم را انتقال داد به همان طريق بنويسد.- من افسوس مي خورم كه چرا آن موقع كه نوجوان بودم اين امكانات بوجود نيامد تا من بتوانم قلم بزنم . موضوع ديگر كه مي خواهم بيان كنم وفور غلط چاپي است كه مي دانم آقاي شاهسون به دليل مشغله زياد شايد نتواند وقت زيادي صرف نمايد لذا بهتر است از نظر ويراستاري به ايشان كمك شود.- هدف از نوشتن در آوا اين است كه نخست خود نويسنده توانمند گردد بعد مفاهيمي و اطلاعاتي به ديگران انتقال دهد بنابر اين بهتر است هم مقاله بنويسيم و هم مقاله ها را نقد كنيم تا بتوانيم روز به روز متعالي تر و توانمند تر و دقيق تر شويم بدون شك آدمي كه تحمل شنيدن نقد را نداشته باشد حكم مرگ خود را امضا مي كند موضوعي ديگر كه مي خواهم بگويم نشريه آوا به شدت متكي و تحت تاثير آقاي شاهسون است البته بايد اذعان كرد كه دليل آن ضعف ما ها است براي بقاي نشريه لازم است همكاريها را گسترده تر كنيم و ماها نقش بيشتري در توليد نشريه به عهده بگيريم و نقش خود را هم ايفا نماييم.بعضي از شماره هاي آوا كيفيت تايپ و نيز كپي آن چندان مناسب نيست و آدم را به ياد كيهان 50 سال قبل مي اندازد البته ممكن است يكي از دلايل عدم همكاري بجا و به موقع و مورد لزوم هر يك از ما ها نداشتن وقت باشد.- اين را خدمت يكايك شما دوستان عرض كنم كه همه ما كم و بيش براي انجام كارهاي فرهنگي وقت داريم تفاوت در اينجاست كه آيا مسائل فرهنگي را در اولويت كارهاي روزمره زندگيمان قرار داده ايم ؟ يا خير ؟- از آنجاييكه نشريه آوا يكي از نشانه ها و هويت اجتماعي و فرهنگي روستاي ماست جا دارد و شايسته است در تايپ و نيز كپي آن دقت كنيم و نشريه اي كه دست خواننده مي دهيم از نظر كيفيت حد اقل قابل قبولي داشته باشد  چرا ؟ تعدادي از اين شماره ها به بيرون از روستا برده مي شوند لذا در بيرون دقيقا بيان كننده هويت ماست پس سعي گردد با كيفيت بالايي توزيع گردد ببينيد آوا يك سند تاريخي است مثلا من هرگاه چيزي مي نويسم اين موضوع در ذهنم تداعي مي گردد كه اين نوشته ماندگار است چيزي ننويسم كه در آينده براي بازماندگان من باعث سرشكستگي باشد ولي با اين حال كاري بزرگ ، اتفاقي ميمون در روستا رويداده و ما مي توانيم اخبار و رويدادهاي روستايمان را ضبط و ثبت نماييم تا براي آيندگان بماند.- اصولا تا كسي انديشه هاي خود را مكتوب نكند و آن مكتوب را در معرض ديد مردم قرار ندهد نمي تواند انديشه منطقي و استدلالي داشته باشد پس نوشتن باعث مي گردد كه آدمي روي تك تك كلمه ها و واژه ها و در پي آن جمله ها و سرانجام عبارات بينديشد آنگاه بنويسد و وقتي اين نوشته در ديد عموم قرار گرفت و نقادي شد عيب و هنرسخن نمايان تر مي گردد آنوقت هست كه انسان مي تواند بداند چند مرده حلاج است.- ما اگر بخواهيم آوا بهتر گردد بايد تصميم گيرندگان انتشار آن چند نفر باشند چون اين نشريه سخت وابسته به شماست و سليقه و نظرات شما در آن عيان است بهتر اين است كه حضور و سايه شما كمرنگ تر باشد. البته اين را هم بيفزايم كه اگر در اين وضعيت بخواهيم اين نظر را عملي كنيم بدون شك آوا از هم خواهد پاشيد و از انتشار باز خواهد ماند و اين يك معضل است و حاكي از ضعف ما هاست ،  حاكي از عدم تعهد ماهاست مثلا من نوشته اي را نوشته ام شما هم چند بار زنگ زده ايد كه نوشته ات را بياور و من هم هر بار قول مي دهم كه مي آورم ولي باز مي بيني نمي آورم چرا ؟ احساس تعهد در خودمان نداريم !  من خود مي دانم اين پيشنهاد را اكنون عملي كنيم انسجام آوا از هم مي پاشد ولي با اين حال انتقاد ها را هم بايد گفت بهترين كار در اين زمينه شورايي است و همكاري عده اي زياد از همشهريان .- دوست عزيز شما توانايي خوبي داريد ، سواد كافي هم داريد تقاضا مي شود بيشتر بنويس.            – در انتقاد دوستان در جلسه از كساني كه از آوا قهر كرده و رفته اند بايد گفت جامعه ما بگونه اي است كه هركاري را كه شروع مي كنيم نخست همه مان خوشبين هستيم ، شركت مي نماييم و وقتي به آن چيزهايي كه مي خواهيم نرسيديم از آن جدا مي شويم. اكنون از ديد افرادي كه از آوا جدا شدند ، آوائيان يك كروه و يك طيف خاصي اند و يك نگرش خاصي دارند مثلا اكنون اين افراد روي تاريخچه ماركده زوم كرده اند و مانور مي دهند و بر اين باورند كه آقاي شاهسون بطرز مرموزانه اي يك هدف خاصي را دنبال كرده به گونه اي كه مردم متوجه نشوند بعلاوه بر اين باورند كه انصاف در اين نوشته رعايت نشده است براي نمونه با اينكه خود من مي دانم هدف آقاي شاهسون از نوشتن تاريخچه آگاهي دادن و آشنا كردن ما با گذشتمان بوده است ، گرچه نخست خود من هم مي گفتم تاريخ كه گذشته و رفته حالا به چه درد مي خورد ؟ولي مخالفان سخت بر اين باورند كه اينگونه نيست و اينقدر نظر و ساز مخالف خود را در گوش من خوانده و تكرار كرده و زمزمه مي كنند كه من گاهي تحت تاثير قرار مي گيرم مثلا مي گويند در دو سه دهه گذشته به بسياري از افتخارات ما هيچ اشاره اي نشده است ، آدم را به فكر وا مي دارد ؟ كه چرا ؟ البته مي دانم كه اگر به آقاي شاهسون بگويند خواهد گفت : « خوب هنگامي كه چاپ مي شد مي خواستيد تذكر بدهيد ، بنويسيد ، ياد آوري كنيد تا آن را اصلاح و يا نظر شما را هم بر آن بيفزايم حالا هم دير نشده است نظراتتان را بنويسيد تا انتشار دهم».  ولي مخالفان اينگونه فكر مي كنند آنها مي گويند : آقاي شاهسون به عمد ننوشته و هدف خاصي را دنبال مي كرده است. – در پاسخ به اين گروه بايد گفت : بهترين روش اين است كه شما نظرتان را نسبت به نقصان ها ، كمبودها ، كژراهه ها ، نكات مرموز ، رويدادهاي از قلم افتاده ، موارد نا منصفانه  بنويسيد و يا شفاها به من بگوييد تا براي اطلاع عموم چاپ كنيم.- ببينيد من يكي از دست اندر كاران اوليه نشريه آوا بوده ام علاوه بر اينكه مقاله مي نويسم خود آوا را با دقت و ديده ريزبين و انتقادي مي خوانم موضوع و موارد خاصي نبوده اينها بيشتر بهانه است تا واقعيت مثلا در همان اوايل يكي دو نفر خاص از مكه آمده بودند يكي از همين مخالفان امروز اصرار داشت براي آنها خوشامد و خير مقدم بنويسيم كه من مخالفت كردم و گفتم ربطي به آوا ندارد كه ناراحت شد و خود را كنار كشيد و ساز مخالف زد.- دوستان ما اگر همين روزنامه هاي فارسي زبان كشورمان را بررسي كنيم خواهيم ديد كه هر روزنامه اي بينشي دارد ، طرز فكري دارد ، شيوه اي دارد ، به جهان نگرش خاص خود را دارد و اين طبيعي است مقاله هايي كه در نشريه آوا چاپ مي شود ديدگاه نويسنده اش را بيان مي نمايد و ما نبايد انتظار داشته باشيم كه فرد ديگري آنچه كه ما مي خواهيم و ديدگاه ما است را بنويسد اگر خواسته باشيم نظرمان را ابراز كنيم بايد آستينمان را بالا بزنيم و خودمان بگوييم و يا بنويسيم. بنابر اين مخالفان كه حالا روي تاريخچه زوم كرده اند بايد آستين بالا بزنند و نظر شان را بگويند و يا بنويسند.- اينكه چرا نمي نويسم دليل خاصي ندارم ، بعضي وقتها احساس مي كنم سوژه نيست ولي وقتي دقيق مي شوم مي بينم سوژه هم فراوان است ولي دليل اصلي اين است كه احساس مسئوليت نمي كنم و نمي كنيم.- من بر اين باورم دليل عمده بيشتر حاضران نداشتن سوژه است و يا انگيزه نداريم هرگاه هيجاني مي شويم احساساتمان گل مي كند تحت هيجانات چيزي مي نويسيم و هيجانان كه فروكش كرد  ديگر احساس مي كنيم بي انگيزه شده ايم.- در رابطه با انگيزه بايد عرض كنم انگيزه را بايد در خود بيافرينيم يعني بايد ببينيم اولويت هاي زندگي مان چيست ؟ ارزش ها در زنگي كدام است؟ در زندگي چه اهدافي را دنبال مي كنيم ؟ حال اگر يكي از اولويت ها و ارزشها و اهداف  زندگي مان معنويت باشد يا شناخت و آگاهي و فرهيختگي باشد براي دست يابي به آن چاره اي نداريم  گريزي نيست  به جز اينكه بخوانيم  بينديشيم و بنويسيم پس دنبال آن مي رويم تا به هدف خود برسيم به اين مي گويند ايجاد انگيزه. بايد دانست معنويت كه ذكر كردم بسيار گسترده و عميق است عبادت ها بعدي از معنويت اند ، خدمت به همنوع ، دانايي ، كسب علم ، فرزانگي ، مهرورزي ، نوع دوستي ، گسترش دانش و خوبي ها و… هريك قسمتي از معنويت انساني اند.-  وبلاگ ماركده را چه كسي مي نويسد؟ متاسفانه به روز نيست و روز هاي متوالي به همان شكل مي ماند ؟-  وبلاگ را به منظور قرار دادن نشريه آواي ماركده ايجاد كرديم     –  من چند وقت قبل يك مقاله نوشتم وقتي چاپ شد در همان روز اول دو سه نفر در برخورد با من گفتند تو هم آوايي شده اي ؟-  خوب چه اشكالي دارد كه شما آوايي شده باشيد؟ اولا ؛ گوينده اين جمله آدم سطحي و كم فكر است كه مي خواهد در كاري كه به او مربوط نيست فضولي كند.  دوما ؛ ما كه اين توانايي و هنر را داريم كه نظرات خود را بنويسيم چرا بايد تحت تاثير حرف آدم كم خردي كه حرف نا پخته و بي محتوايي را از روي بي مسئوليتي و بي فكري زده قرار بگيريم.؟  سوما ؛ مگر آوايي شدن چه اشكالي دارد ؟ چه عيبي دارد ؟ چه زياني دارد ؟ كه وحشت مي كنيم ؟  چهارما ؛ بايد دانست جامعه روستايي ما يك جامعه سنتي است و اين حرفها و اين دخالتهاي بي جا و بي مورد در زندگي ديگران بسيار عادي است.يادم هست آنوقت ها همه پسران و مردان كلاه نمدي به سر مي گذاشتيم در زمان نو جواني من يكي يكي كلاه نمدي خود را بر مي داشتند و بدون كلاه مي گشتند تمام فكر و ذكر ، حرف و حديث ، مشكل و معضل روستا ي ما شده بود كلاه. لذا آنهايي را كه كلاه سرشان نمي گذاشتند قرتي ، لاابالي ، بي دين و سبك مي پنداشتند. بينش مردمان سنتي اينگونه است. هيچگاه گويندگان از خودشان نمي پرسيدند ؛ يك تكه نمد به عنوان كلاه بر سر گذاشته شود و يا نشود چه ربطي به دين دارد؟ اصلا قرتي يعني چه ؟ كلاه چگونه مي تواند از لااباليگري جلوگيري كند ؟ آيا آنوقت كه همه كلاه سرشان مي گذاشتند لااباليگري در جامعه نبود ؟ اصولا آدم هاي سطحي و كم مايه ، كم مايگي و سطحي بودن خود را با سوء استفاده از دين مي پوشانند.  بهتر است كه تقسيم كار شود و هر فرد براي براي قسمتي از صفحه فلان مطلب بفرستد حال اگر نفرستاد آن قسمت را سفيد بگذاريد و بنويسيد كه فلاني وظيفه اش را عملي نكرده و چيزي ننوشته …-  اگر چنين كاري بكنيم در عرض يكي دو ماه ، ديگر كسي چيزي نمي نويسد و چاپ و انتشار آوا مفهوم خود را از دست مي دهد.-  دو روز قبل به من گفته شد چرا چيزي نمي نويسي؟ كه گفتم : من زير ذره بين را مي نويسم كه احساس كردم مسئولان حساسيت خود را نسبت به اين مسائل از دست داده اند. حال اگر يك يا دوبار جاي مطلب من سفيد ماند حساسيت خودم را از دست مي دهم.-  در همان جلسه اول آنهايي كه بنيان گذار بودند همه قول دادند و قبول نمودند و مسئوليت پذيرفتند كه مرتب براي آوا مقاله بنويسند ولي مي بينيم در قبال مسئوليت هاي خودمان حساس نيستيم.-  پيشنهاد مي گردد يك نفر كه توانايي دارد در ويراستاري و يافتن غلط هاي چاپي به آقاي شاهسون كمك نمايد.-  كمك جهت ويراستاري موضوع كوچكي است مهمترين موضوع ما نوشتن و داشتن مطلب جهت چاپ است اگر اين معضل را بتوانيم حل كنيم ويراستاري چيز جزئي است و حل مي گردد. بدون شك من هرگاه احساس كنم كه ديگر مرتب مقاله داريم و به اندازه كافي مطلب نوشته مي شود و ديگر جاي دغدغه نيست مسئوليت ها را بين بچه هايي كه مايل هستند تقسيم مي كنم ما در جامعه مان جوانان مستعد و توانمند داريم كه بايد گشت و يافتشان.-  كيفيت كپي بعضي از شماره هاي آوا هم مطلوب نيست از آنجايي كه آوا به عنوان يك سند تاريخي نگهداري مي گردد بهتر است با كاغذ خوب كپي گرفته شود.-  در تداوم كار آوا شما آقاي شاهسون خيلي روي تحصيل كرده ها تكيه كرده و مي كنيد و كمتر به افرادي كه تحصيلات پايين تر ولي مسئوليت پذيري بالا تري دارند علاقمنديد. و من مي خواهم بگويم آواي ماركده بيشترين آسيب را از همين تحصيل كردگان خورده است.-  آقا من اين ضربه خوردن را قبول ندارم چون آوا شكستي نداشته كه بگوييم فلاني ضربه زده است.-  من پيشنهاد مي كنم در اين جلسات از مخالفان آوا هم دعوت شود تا هم از نظراتشان بهره مند شويم و هم اختلافات در اثر گفتگو كمرنگ تر شود.-  براي همين جلسه از چند نفر از مخالفان آوا از جمله حمزه خسروي دعوت كرده ايم –  من مي خواهم بگويم چه نياز و ضرورت دارد كه همه ما يك جور فكر كنيم؟-  من فكر مي كنم زيبايي در تفاوتهاست شما اگر وارد يك باغ گل شويد و گل هاي باغ را يك شكل و يك رنگ ببينيد چندان زيبا نخواهيد يافت ولي اگر گل هاي مختلف با شكل و رنگهاي مختلف يافتيد جذابيت بيشتري دارد به همين دليل سيستم هاي آموزش و پرورش كشورهايي كه در مراحل آموزشي تفاوت ها را برجسته مي آموزند مردمان آن كشورها در دست يابي به قله هاي علمي موفق ترند.-  ما نبايد انرژي و وقت خود را صرف اين كنيم كه ؛ چرا عده اي مخالف آوا هستند با كمال احترام با آنها برخورد مي كنيم ولي نگران اينكه چرا آنها در كنار ما نيستند هم نخواهيم بود كارخودمان را مي كنيم و به جلو مي رويم.-  ما بايد بيشتر ميدان به جوانان بدهيم و به آنها بگوييم يك ميدان مشق و تمرين و يك عرصه آزمون براي شما بوجود آمده قلم برداريد انديشه ، اندوخته و تخيل خود را روي كاغذ بياوريد با اين كار هم تمرين مي كنيد هم توانايي خود را مي سنجيد و هم ترستان ريخته مي شود آنگاه راحت تر و بهتر مي توانيد در جوامع بالاتر و بازتر سخن بگوييد و بنويسد.-  تايپ اوليه آوا با من بود كه بايد زنگ مي زدم اسدالله بيا و آقاي خسروي بيا حال مسئوليت كپي را دارم كه سعي مي كنم از كاغذ و جوهر بهتر استفاده نمايم با اين همه هزينه و زحمات ، كسي يك خدا قوتي نداده است تازه در شبنامه هم بر عليه من چيز نوشته مي شود.-  چرا ما اينقدر در زندگيمان به حرفهاي مردم بها مي دهيم؟ تازه يك عده اي براي تاثير حرف خود روي اذهان ديگران از باورها و اعتقادات مذهبي مردم سو استفاده هم مي كنند آنگاه من براي جلب نظر اينگونه آدمها مثلا ريشم را آخر شب مي زنم تا همين آدمها نبينند و صبح هم مي روم نجف آباد پيشنهاد مي كنم خودمان را از حرفهاي مردم آزاد كنيم و خودمان باشيم و براي خودمان زندگي كنيم نه براي اينكه ديگران بگويند آدم خوبي هست-  من در تاييد حرف و نظر دوستمان مي گويم در برخورد با حرفهاي مردم مي توانيم دو گونه و دو واكنش متفاوت داشته باشيم يكي فاعلانه و ديگري مفعولانه. اگر ما يك مقاله بنويسيم و منتظر بنشينيم ببينيم مردم چه مي گويند آنگاه اگر به به و چه چه كردند مقاله دوم را بنويسيم مفعولانه عمل كرده ايم در اين شكل هميشه عقب هستيم و هيچگاه به خلاقيت نمي رسيم. ولي اگر خود را قوي نماييم و نظرات خود را انعكاس دهيم و به جلو برويم و در عين حال ضمن شنيدن نظرات مردم و بكارگيري نكات مثبت آنها فاعلانه عمل كرده ايم.-  بايد دانست كه آوا نه مال من و نه مال تو و نه مال ديگري است بلكه اين نشريه از آن مردم ماركده است چون وقتي يك غريبه آن را مي خواند نه مرا مي شناسد و نه ديگري را بلكه ماركده در جلو چشم او تجسم مي شود پس وظيفه خطيري داريم و بايد مسئولانه تر بنويسيم.-  من دوست دارم بنويسم ولي باور كنيد سوژه ندارم.- من فكر مي كنم سوژه در جامعه ما فراوان است يك مقدار ديده ريز بين مي خواهد و بايد روي ديده ها و شنيده ها قدري تامل كنيم.-  جوانان امروز بيشتر فكر و ذكرشان انتخاب كفش و لباس هست ديگر وقتي براي دقت و تامل روي سوژه هاي اجتماعي برايش نمي ماند.-  اتفاقا  همان خريد كفش را مي توان سوژه قرار دادو راجع به شكل و جنس آن روي سلامتي مان مطلب نوشت.-  پيشنهاد من اين است كساني كه نقد مي نويسند نقدشان بي طرفانه باشد و حالت جبهه گيري نداشته باشند.-  تا آنجاييكه من بياد دارم اين اتفاق نيفتاده است ولي بعضي وقتها هم حرفها نسنجيده و مغرضانه است خوب نمي شود چيزي نگفت مثلا يك وقت مخالفان اين جمله را بر سر زبانها انداخته بودند كه آوا مال منحرفان است و يا آوا جوانان را منحرف مي كند. خوب بايد به اين كوته انديشان پاسخ لازم را داد.-  بايد گفت از آغاز هم نشريه آوا قرار بوده محلي باشد براي تضارب آرا و ارائه افكار مختلف و مي خواهم بگويم يك حد اقلي هم اين خواسته عملي شده است به همين دليل هيچ نوشته اي را طردش نكرده ايم.-  من پيشنهاد مي كنم آغاز پنجمين سال نشريه آوا جشن گرفته شود و هدايايي به بهترين نويسنده و مرتب و منظم ترين آنها داده شود.-  من در آن جلسه دعوايي ( 11/1/85 ) يك پيشنهاد دادم مبني بر اينكه نهادهاي اجتماعي روستا هريك يك نفر خبر نگار براي انعكاس خبرهايشان داشته باشند اين را پيگيري نماييد كه نفر معرفي شود. چند پيشنهاد هم در اين جلسه مي خواهم ارائه دهم. يك : آوا را تجهيز نماييم تا بعد از چند سال داراي امكانات مادي هم باشيم.  دو : مسئولان آوا با قشرها و گروه هاي اجتماعي روستا در طي جلساتي گفتگو كنند.  سه: هر چند يكبار يك موضوعي عنوان و جهت انشا نويسي به دانش آموزان ارائه گردد و به بهترين انشا نويس هديه اي هم داده شود.-  من پيشنهاد اين دوستمان را تكميل مي نمايم و مي گويم يك انجمني در روستا بوجود آوريم تا بتوانيم منسجم تر فعاليت كنيم.-  در تابستان از يك دو روزنامه نويس دعوت كنيم تا هم به عنوان گردش به محل بيايد و هم گفتگويي با دست اندركاران نشريه داشته باشد.-  من فكر مي كنم حد اقل كاري كه آقايان : اسدالله عرب و حبيب شاهسون مي توانند بكنند اين است كه حرفهاي مردم را جهت چاپ جمع آوري نمايند.-  چون من بيرون از روستا كار مي كنم بازتاب بيروني آوا برايم اهميت دارد و چون شماره آوا هميشه همراهم است دوستان و همكاران نظر و ديد مثبت نسبت به روستاي ما دارند بدون اينكه بدانند كجاست و چه ويژگيهايي دارد.-  من فكر مي كنم اگر بتوانيم يك قشر متفكر و متعقل و خردگرا در روستا بوجود بياوريم خيلي بهتر است تا براي بيشتر كردن خوانندگان آوا هيجانات ايجاد شود.                                                                              گزارش از : محمدعلي شاهسون ماركده 11/1/86