گزارش نامه 257 اول مرداد 1401

همآیش ایل شاهسون

    روز 24 تیرماه 1401 حدود ساعت 8 بعد از ظهر همآیش با شکوه ایل شاهسون  بغدادی با حضور جمعی از بزرگان ایل در محل باغی در کنار شهرک آوه جزء شهرستان ساوه استان مرکزی (اراک) برگزار شد به این دلیل این همآیش را با شکوه نامیدم که یک گردهمآیی مردمی بود و اغلب حاضران از بزرگ مردان و ریش سفیدان ایل شاهسون بودند و بیشتر آنها از راه­ های دور و با قبول رنج و خستگی سفر با شور و شوق آمده بودند بنابراین جمعی بودیم هم تبار و هم زبان و دارای تاریخ و فرهنگ مشترک، و جمع شده بودیم تا شکوه فرهنگ و هنر خود را به نمایش بگذاریم و همبستگی بیشتر ایجاد کنیم چقدر زیبا می­ بود که مجری با این جمله­ ی شاعر گرانقدر ترک زبان، استاد شهریار، این همایش را آغاز می ­کرد؛ سلام اولسون شوکتیزه الیزه. از روستای مارکده من و همسرم در این جمع با شکوه شرکت داشتیم.

     همآیش در باغی نسبتا بزرگ بود و فضای مناسب برای گردهمآیی و حوضِ آبی و فواره ­ای و منظره ­ای نسبتا زیبا، هوا هم مساعد بود. پشت سن، بنری بزرگ از رقص گروه هالای ایل شاهسون نصب شده بود مهمانان هم روی صندلی نشستند بین مهمانان و سن، میدانکی بود که هنرمندان شاهسون در آن هنرنمایی کردند.

   همایش برنامه ریزی و مدیریت شده و همراه با پذیرایی میوه و شیرینی و چای و آب معدنی خنک و نیز در پایان پذیرایی شام بود.

    هدف از برگزاری این همایش علاوه بر ارائه هنر ایل شاهسون و نیز دیدار و همبستگی و ایجاد وحدت و همدلی بیشتر، اعلامِ خبرِ در شرفِ تاسیس انجمن فرهنگی هنری ایل شاهسون و نیز رو نمایی از سند ثبت ملی هنر رقص هالای ایل شاهسون بود. در تاریخ 4/4/1398 با پیگیری و همت استاد حسین علی­ حسینی، یکی از هنرمندان بر جسته ایل شاهسون بغدادی، هنر رقص هالای شاهسون به عنوان آثار ملی به ثبت رسیده و سند ثبت ملی صادر شده بود ولی به دلایلی جشن رونمایی از این سند به تعویق افتاده بود و حالا با همت جمعی از دلسوزان ایل، این جشن و همایش بدین منظور برگزار می­ گردید.

     همآیش با رعایت تشریفات رسمی آغاز و آشیق ها: استاد تقی محیط، استاد حمید مرادی و آشیقِ جوان، محسن دادگر برای حاضران خواندند و نواختند. سپس چند نفر شاعرِ ایل حاضر در جمع آقایان: استاد علی حاجیلی، استاد ابوالفضل پالیزبان، استاد اسدالله ذاکر، آقای ابوالفضل فردوسی متخلص به عارف و شاعر نوجوان ایل، خانم یاسمن فردوسی یکی بعد از دیگری دعوت شدند و سروده­ های خود را برای حاضران خواندند. طنز پرداز مشهور ایل شاهسون جناب آقای علیرضا حکیمی معروف به قربانعلی (قوربانَعلی) هم روی سن دعوت شد و با بیان چند لطیفه، روی لبان یکایک حاضران لبخند نشاند. جمع حاضر در همآیش با دست زدن ­های پی­ در پی و گفتن ساق ­اُول ­های مکرر آشیق­ ها و شاعران و نیز طنزپرداز ایل را ستودند. سپس هدیه ­ای که از طرف انجمن فرهنگی هنری ایل شاهسون به پاس خدمات جناب استاد علی­ حسینی تهیه شده بود توسط چند نفر از بزرگان و ریش سفیدان ایل که روی سن به ردیف ایستاده بودند به ایشان تحویل گردید. و به دنبال آن در حضور چند نفر از اعضا شورای شهر آوه و نیز شورای شهر ساوه، توسط آقای دکتر ابوالفضل موسوی از سند ثبت ملی هنر رقص هالای شاهسون رونمایی و متن آن را هم برای حاضران خواند که شور و شوق همراه با دست زدن ­های ممتد حاضران را در پی داشت.

اوج شور و هیجان همآیش در ساعت پایانی با هنرنمایی هنرمندان گروه هالای ایل شاهسون رقم خورد. اعضاء گروه هالای آقایان: عین­الله عزیزی، حسین عزیزی، اصغر حق­ وردی، ابراهیم صفا، علی رستمی، محمد قره ­بیگلو، محسن قره ­بیگلو، علی قره­ بیگلو و قربانعلی فریادفر به سرپرستی استاد حسین علی ­حسینی به میدا ن آمدند و با ساز استاد علی حسینی هنرمند برجسته ایل و ریتم دهل چندین شکل رقص هالای را اجرا کردند این اجرای زیبا هیجان و شوق زیادی در حاضران ایجاد کرد و تعداد زیادی از حاضران با پخش اسکناس ­های شاباشی بر بالای سر هنرمندان هیجان و شادمانی خود را ابراز کردند.

       برنامه پایانی همآیش رقص و شادمانی دسته­ جمعی بود خوانندگان محبوب ایل استاد اکبر غلامی و خواننده جوان، علی قره ­بیگلو با صدای سحرآمیزشان آهنگ­ های سنتی و دلنشین ایل شاهسون را خواندند صدای سحر آمیز این دو جوان هنرمند ایل، حاضران را به اوج هیجان و شادی رساند و تعداد زیادی از حاضران را به میدان رقص کشاند که صحنه زیبایی از رقص دسته جمعی، جمعی از حاضران را شاهد بودیم.

    همآیش، در فضای پر تنش فشارهای روانی اجتماعی که در پی گرانی روز افزون و از دست رفتن امید و اعتماد اجتماعی که خشم و نا رضایتی عموم مردم را در پی داشته و دارد، برگزار گردید که به نظر من کاری بود بزرگ و ارزشمند و جا دارد از یکایک دست­ اندرکاران که با زحمت زیاد توانسته ­اند این همآیش را در این فضای نا متعادل اجتماعی برگزار کنند تقدیر و تشکر گردد و من از راه دور دست یکایک را می ­فشارم و خدا قوت می­ گویم.

    پیام جشن هم که توسط جناب سرهنگ محمد براتی بیان شد امیدوار کننده بود یعنی امید بر تداوم گردهمآیی­ ها، نمایش بیشتر هنرهای ایل،گردهم جمع شدن و دیدارهای بیشتر که همه ­ی اینها ارزشمند و از آینده ­ای پر امید خبر می ­دهد. به علاوه از زیبایی­ های این گردهمآیی نباید گذشت از جمله تسلط مجری جناب آقای سرهنگ محمد براتی بر برقراری نظم، متناسب بودن صدا و نور و فضا، سرویس دهی و پذیرایی مرتب و منظم، رعایت نظم و همکاری مهمانان با مجری، تنوع هنرهایی که به نمایش گذاشته ­شد و پخش همآیش به صورت لایو از فضای مجازی که با همت بزرگواران آقایان: حجت فاتح، جعفر دلپسند، مجید مطیع، علیرضا حکیمی، داود مرزداران و امیرحسین براتی میسر گردید.

     ولی در کنار این همه زیبایی و حسن قابل تقدیر، چند نکته نا مناسب هم دیده می ­شد که آنها را هم باید گفت امیدوارم بیان این چند نکته نا مناسب موجب رنج دست ­اندرکاران را فراهم نکند.

    یک: بنظر می ­رسید هنگام انتخاب هنرمندان برای حضور و هنرنمایی در این جشن، حذف رقیب یکی از دست ­اندرکاران هم لحاظ شده است اگر این نظر من درست باشد این حذف رقیب بسیار نگران کننده و ویرانگر است و با اهداف اعلام شده انجمن فرهنگی هنری ایل، اصلا همخوانی ندارد از دست ­اندرکاران دلسوز تقاضا می ­شود دقت به عمل آورند که تکرار نشود

     دو: رفتار شاباشی دهندگان به هنرمندان مانع دیده شدن زیبایی ­های هنر هنرمندان می ­شود وقتی که گروه هالای ایل شاهسون داشت هنرهای خود را به نمایش می ­گذاشت هر بیننده ­ای دوست داشته و دارد مانع­ ای جلو دید او نباشد تا بتواند با دقت تمام جزئیات هنرنمایی هنرمندان را ببیند و لذت ببرد ولی درست در همین هنگام عده ­ای زیاد به عنوان دادن شاباشی به هنرمندان به میدان آمدند و اصلا هنرمندان قابل دید نبودند بهتر این بود که هدایا را در ظرفی می ­ریختند و یا به فردی تحویل می ­دادند تا نیازی به میدان آمدن نباشد تا هنر و هنرنمایی هنرمندان بیشتر و بهتر دیده شود.

    سه: هنگامی که قرار شد رقص عمومی شود و هر فرد که علاقه دارد به میدان آید و هنر رقص خود را به نمایش بگذارد عده ­ای زیاد به میدان آمدند و دست در دست یگدیگر مشغول رقص شدند دخترک حدود 12 ساله ­ای هم دست در دست پیرمردی احتمالا پدربزرگش به میدان آمدند و در انتهای صف و با شور و شوق هالای می­رفت هنوز دقیقه ­ای نگذشته بود که مجری دخترک را از رقص بازداشت و از میدان بیرون کرد دخترک به کنار میدان آمد و در یک قدمی منِ نگارنده ایستاد و تا پایان بازی با بغض در گلو و دیدگان حسرت بار به رقصندگان نگریست. وقتی حال دخترک را دیدم از خودم به عنوان یک مرد بدم آمد. جماعتی با نام مرد! با سلطه بر زنان، آنها را از حق طبیعی و انسانی ­شان محروم کرده ­ایم و این ستمی است بس بزرگ، شرممان باد.

محمدعلی شاهسون مارکده 26 تیر 1401  09132855112