آوای مارکده شماره 60 – يکم آذرماه 1384

تعاوني باغداران حاشيه زاينده رود

چند سال پيش با سر و صدا و تبليغات فراوان مقدمات تاسيس يك شركت تعاوني بوجود آمد كه شركت تعاوني باغدارانتوسعه منطقه حاشيه زاينده رود نامگذاري شد. و متاسفانه پس از چند سال زمزمه شكست و از هم پاشيدگي اين شركت به گوش مي رسد. براي پي بردن به چگونگي تاسيس و كارهايي كه منجر به شكست شده، مصاحبه اي با آقاي مرادعلي ايزدي صادق آبادي رئيس هيات مديره اين شركت انجام داده ام كه مي خوانيد.

اگر تصور شود كه يك كارخانه براي نمونه كارخانه اتومبيل سازي، مرتب اتومبيل بسازد ولي نتواند به موقع و با قيمت مناسب بفروش برساند اين پرسش پيش مي آيد كه چرا؟ و براي چه مي سازد؟ اين در حالي است كه اتومبيل را مي توان مدتي در انبار نگاه داشت و فاسد نمي گردد. اين مثال در باره ما كشاورزان نيز صادق است. ببينيد كشاورز ما سه موضوع را براي خود مهم مي داند و جهت تحقق اين سه موضوع تلاش فوق العاده مي كند. يكي زمين زيادتري تصرف كند، ديگري هرچه بيشتر بكارد، و سر انجام محصول بيشتري بردارد. حال بيشترين سودِ حاصل از اين محصول توليد شده، تا بدست مصرف كننده برسد، چه كسي مي خورد؟ و يا به جيب چه كسي مي رود؟ متاسفانه هرگز در اذهان كشاورز ما جايي ندارد يا دست كم تا كنون در باره آن نينديشيده و كاري براي بدست آوردن اين سود انجام نداده است! من بر اين باورم همان گونه كه يك كارخانه دار هنگامي كه مي خواهد كارخانه ي توليدي تاسيس كند، نخست به بازار فروش محصولاتش مي انديشد، ما كشاورزان نيز بايد قبل از كاشت هر نوع درختي، به محصولي كه بدست خواهد آمد و بازار فروش آن فكر كنيم آنگاه درخت بنشانيم. ياد آوري مي نمايم فرهنگ كار كردن بدون انديشيدن به نوع محصولي كه بدست مي آيد و چگونگي فروش آن، از پدرانمان به ما به ارث رسيده است اين در حالي است كه پدرانمان با يك اقتصاد بسته زندگي مي كردند يعني خود توليد مي كردند و خود همان محصول را نيز مصرف مي نمودند ولي ما توليد مي كنيم كه با فروش محصول توليدي خود زندگي كنيم. پس ضرورت دارد قبل از كاشتِ هر درختي به محصول آن و چگونگي بازار فروش آن هم توجه كافي شود و درختي بكاريم كه محصولش با كمترين هزينه بازار فروش داشته باشد و راهي بيابيم تا سود سرشاري را كه واسطه ها از جابجا كردن محصولات توليدي ما مي خورند نصيب خود كشاورز گردد. اين بسيار رنج آور است كه، عده اي با زحمت و مشقت محصول توليد كنند و عده اي كم با جابجا كردن، بيشتر از توليد كننده سود ببرند.مي پرسم آيا تا كنون به اين سود سرشار فكر كرده ايد؟ اگر انديشيده ايد قدمي هم بدست آوردن اين سود برداشته ايد؟

در اين آشفته بازار توليد محصول توسط كشاورز و دست به دست شدن اين محصول توسط دلالان و واسطه ها تا بدست مصرف كننده برسد، محصول با نصف قيمت خريداري و با قيمت بالايي به دست مصرف كننده مي رسد. و گهگاهي هم محصول بدون خريدار روي دست كشاورز مي ماند. به دنبال همين آشفتگي ها در فروشِ محصولِ باغداران بود كه شادروان دكتر شفيعي مدير كل سازمان كشاورزي پيش نهاد نمود، تعاوني باغداران حاشيه زاينده رود با سرمايه و با مديريت خودِ كشاورزان اين منطقه بوجود بيايد. قرار بر اين بود كه اين تعاوني محصولات باغداران را بدون واسطه خريداري و نيز بدون واسطه در اختيار مصرف كننده بگذارد. و سود حاصل از اين حذف واسطه ها به جيب باغدار كه توليد كننده و سرمايه گذار و مدير اين تعاوني هست واريز شود. نخست جلسه اي با در خواست دكتر شفيعي و با حضور چند نفر از مردم حاشيه زاينده رود تشكيل و طي تنظيم صورت جلسه اي، ايده و نقطه آغازين تعاوني شكل مي گيرد و به درخواست همين افراد در 4 شعبه بانك كشاورزي( شهركرد، بن، سامان و هوره) حساب جاري باز و از باغداران در خواست مي گردد كه با واريز هر نفر 5000 تومان عضو تعاوني گردند. عده اي ، از جمله آقاي ناصر پورمند رئيس خدمات كشاورزي سامان جهت شناساندن اهداف اين تعاوني به باغداران منطقه بسيار كوشيدند. اين تبليغات و دعوت حدود يكسال طول كشيد تا عده اي عضو شدند. براي مثال شركت تعاوني فردوس ماركده با واريز مبلغي همه اعضا خود را عضو اين تعاوني نمود. بيشتر اعضا اين تعاوني به همين شكل عضو شدند. طرح توجيهي براي شركت تعاوني در حال احداث نوشته شد. در اين طرح، شركت چند منظوره اعلام شد و قرار بود كليه محصولات كشاورزي بويژه محصولات باغي اين منطقه كه در راس آن بادام قرار دارد، مستقيم و بدون واسطه توسط تعاوني خريداري و مستقيم به دست مصرف كننده برساند و در صورت مازاد بر مصرف داخلي به كشورهاي ديگر صادر شود همچنين قرار بود شركت با ايجاد كارگاه و نصب ماشين آلات، محصولات را تبديل و پس از بسته بندي به بازار مصرف عرضه و يا صادر نمايد. سر انجام پس از يكسال جلسه مجمع عمومي به منظور انتخاب هيات مديره در سالن اجتماعات جهاد كشاورزي تشكيل شد. در اين جلسه از هر روستايي 10 تا 20 نفر آمده بودند ولي از روستاي گرمدره 400 نفر شركت داشتند. كه پس از راي گيري، همه اعضا هيات مديره از مردم گرمدره انتخاب شدند. اين امر مورد اعتراض قرار گرفت و قرار شد كه هيات مديره از 5 نفر به 9 نفر افزايش يابد و سه نفر از انتخاب شده هاي گرمدره كنار بروند. سر انجام پس از دو روز كشمكش نام هاي  9 نفر هيات مديره بدين شكل اعلام شد. 1 – عباس سياح (كه از مردم شهركرد  و مسئول مالي اداري جهاد كشاورزي بود) با اينكه گفته مي شد اعضا و سرمايه و مديران اين تعاوني بايد از باغداران حاشيه زاينده رود باشند و علارغم اينكه كارمندان دولت نمي توانستند جزو مديران باشند ولي دكتر شفيعي بسيار مايل بود كه عباس سياح از مديران اين تعاوني باشد. 2 – علي خسروي سوادجاني محل كار در خدمات كشاورزي سامان. 3 – مرادعلي ايزدي صادق آبادي. 4 – رمضان عرب ماركده اي. 5 – نجفقلي درخشان هوره اي. 6 – صفرعلي شريفي كاهكشي. 7 – رحيم مظاهري شورابي. 8 مسيب شريفي گرمدره اي. 9 – عليرضا شريفي گرمدره اي. پس از يك هفته اولين جلسه هيات مديره تشكيل وهيات رئيسه بدين شرح انتخاب شد. نفر اول علي خسروي. نفر دوم آقايان مرادعلي ايزدي و عباس سياح با راي مساوي. آقاي خسروي پيشنهاد نمود بجاي او آقاي سياح رئيس هيات مديره باشد كه پذيرفته شد. در اين جلسه آقاي مظاهري پيشنهاد نمود كه حاضر است به صورت رايگان سمت مدير عاملي را بپذيرد و كارهاي اداري را انجام و شركت را به ثبت برساند آنگاه مدير عامل ديگري انتخاب شود. در اين وقت 12 ميليون تومان پول داشتيم. پس از ثبت، يك باب مغازه با ماهي 80000 تومان كرايه شد و دو نفر كارمند يكي به عنوان حسابدار و ديگري سرايدار استخدام شدند و حقوق آنها برابر ضوابط اداره كار پرداخت مي شد. دو دستگاه تلفن و لوازم اداري و پذيرايي نيز خريداري شد. و در هر ماهي حدود 300000 تومان براي شركت هزينه داشت. روزها و ماهها به سرعت مي گذشت و در هر هفته يكي دو جلسه تشكيل مي شد كه بيشتر قصه پردازي بود تا انجام كار اساسي. نا گفته پيداست كه در آمدي نبود. هيات مديره تصميم به خريد زمين و ايجاد كارگاه و نصب ماشين آلات صنايع تبديلي گرفت. زميني به مساحت  10800 متر مربع در شهرك صنعتي سامان كه مقداري زير سازي و ساختمان شده بود به مبلغ 31500000 تومان از آقايي به نام زري باف خريداري شد و پول موجودي يكجا پرداخت و بقيه بدهي سه فقره چك داده شد. در اين هنگام هيات مديره تصميم گرفت كه سرمايه هر فرد از 5000 تومان به 10000 تومان افزايش يابد و براي جلب توجه كشاورزان مقداري كود شيميايي توزيع شد كه از اين تصميم كسي استقبال نكرد. نزديك سر رسيد اولين چك، هيات مديره براي جلسه دعوت گرديد در اين جلسه متوجه شديم كه يك فقره چك به مبلغ يك ميليون تومان به عنوان دلالي از آقاي زري باف در يافت شده است.و شفاهي قرار بوده كه پس از وصول چكهاي تعاوني آن چك وصول شود و لي بر خلاف قول و قرار زود تر از سر رسيد چكهاي تعاوني، چك دلالي توسط يكي از اقوام آقاي عباس سياح به اجرا گذاشته شده بود. و ما هيات مديره براي رسيدگي به دعوا دعوت شده بوديم. در اين جلسه آقاي سياح گزارش داد كه براي پرداخت چك ها، برنامه ريزي شده و كارهاي اداري آن هم انجام شده كه از دو شعبه بانك كشاورزي دو فقره وام بگيريم، فقط امضا هيات مديره باقي مانده است. اعضا هيات مديره دريافت وام را نپذيرفت و تصميم گرفت كه با آقاي زري باف صحبت نمايد و پرداخت چك ها را به تعويق بيندازد. سر انجام پس از سه روز راي زني، جلسه اي در رستوران گلهاي شهركرد و با وساطت آقاي سلطاني صاحب اين رستوران تشكيل و پس از بحث و گفتگوي زياد قرار شد چك يك ميليوني حق دلالي كه آقاي زري باف داده بود به نفع شركت از طلب آقاي زري باف كسر گردد و بقيه طلب ايشان نيز خورد شود و طي چند فقره چك با مدت طولاني تر پرداخت گردد. موضوع ديگر مورد اختلاف اين بود كه مسئولان شهرك صنعتي سامان از شركت تعاوني باغداران مبلغ 8 ميليون تومان بابت بدهي قبلي زمين خريداري شده طلب داشت و آقاي مظاهري مدير عامل اصرار داشت كه قرار ما با آقاي زري باف اين بوده كه كليه بدهي به عهده فروشنده باشد و ما بدهكار نيستيم. در اين جلسه همه ي حاضران پذيرفتند كه چون آقاي زري باف طلب خود را از شركت، خورد كرده و در دراز مدت مي گيرد ما در ازاي اين همكاري قبول مي كنيم كه مبلغ سه ميليون تومان بابت طلب شهرك صنعتي به آقاي زري باف بپردازيم و ايشان با نفوذي كه دارند دفترچه عضويت را بدون بدهي و تسويه حساب شده اخذ و تحويل دهد. پيش نويس اين توافق هم نوشته شد و همه اعضا هيات مديره روي اين موضوع توافق داشتند. آقاي مظاهري يكه و تنها گفت من قبول ندارم و در نهايت جلسه را با قهر و ناراحتي ترك كرديم. استدلال آقاي مظاهري اين بود كه بايد روي قرار دادمان به ايستيم و چون قرار بوده كليه بدهي زمين را، به شهرك صنعتي، آقاي زري باف بپردازد،  چرا ما سه ميليون ديگر بدهيم؟ و بقيه اعضا استدلال مي كردند كه گفته شما درسته ما هم تعهد كرده بوديم كه بدهي خود را در اين تاريخ بپردازيم ولي اكنون نمي توانيم بپردازيم و آقاي زري باف با ما همكاري كرده و طلب خود را خورد و دراز مدت نموده، ما در ازا اين همكاري اين سه ميليون تومان را مي پردازيم و ما اگر هم بخواهيم از بانك هم وام بگيريم تا بدهي خود را بپردازيم بيش از اين خسارت خواهيم پرداخت پس اين توافق باز هم به سود شركت است. ولي آقاي مظاهري يكه و تنها ايستاد و گفت نمي پذيرم و از آقاي زري باف شكايت خواهم كرد. بدنبال اين عدم توافق باز هم آقايان سياح و مظاهري اصرار داشتند كه سند دريافت وام امضا شود ولي هيات مديره باز هم با اين استدلال كه ما با آقاي زري باف كنار بياييم بهتر از دريافت وام است،از امضا خود داري كرد. آقاي مظاهري بر عليه آقاي زري باف شكايت كرد و يك ميليون تومان هم هزينه روي دست شركت گذاشت و سر انجام هم محكوم شد. اين بار آقاي زري باف شكايت كرد و آقاي مظاهري دستگير و آقاي سياح هم فراري شد. در اين زمان اعضا هيات مديره ناگزير شدند و اسناد وام را امضا نمودند و حدود 18 ميليون تومان وام دريافت و طلب آقاي زري باف پرداخت شد. پس از اين ماجرا و هنگامي كه سر رسيد وامها مي رسيد و شركت ريالي پول نداشت آقايان سياح و مظاهري خود را كنار كشيدند و با اصرار و در خواست هاي مكرر بقيه اعضا هيات مديره، اينجانب رياست هيات مديره و آقاي اصغر شريفي سمت مدير عاملي را پذيرفتيم در حقيقت بايد گفت كه اين كار برما تحميل شد. ما نخست مغازه دفتر كار شركت را تعطيل و تحويل داديم و دو نفر استخدامي را اخراج نموديم. چون سر رسيد اقساط بانك هاي كشاورزي رسيده بود و مرتب اخطار مي شد اعضا هيات مديره تصميم ميگيرند كه بدهي به بانك كشاورزي شعبه شهركرد را، كه فشار بيشتري مي آورد بين خود تقسيم و هر يك از ما سهم خود را بپردازيم كه 6 نفر از اعضا اين كار را انجام مي دهند.. در اين وقت اداره توسعه صادرات جهت پيشبرد كار تعاوني و در نهايت كمك به صادرات كالاهاي توليدي كشور تصويب نمود كه مبلغ 48 ميليون تومان كمك بلا عوض به شركت تعاوني پرداخت نمايد. كه مبلغ 33 ميليون تومان از اين كمك در پاييز سال 83 از طريق اداره بازرگاني به حساب شركت تعاوني واريز شد. كه با تنظيم چند صورت جلسه در اداره تعاون و بازرگاني اين مبلغ به بدهي هاي شركت از جمله بدهي به بانك كشاورزي و نيز مقداري از بدهي هاي اعضا هيات مديره اختصاص داده شد.  و اگر ما بتوانيم اعضا هيات مديره اي را كه هنوز طلب خود را نگرفته اند قانع كنيم كه سودي بابت پول خود نگيرند در يافت اين دو فقره وام از دو شعبه بانك كشاورزي حدود 30 ميليون تومان زيان تحت عنوان سود و ديركرد براي شركت ببار آورد و اين از لج بازي و يكدنگي آقاي مظاهري نصيب شركت مي شود. در اين وقت ناگزير به دنبال در يافت وام از بانك صنعت و معدن رفتيم كه تصويب شد و قسط اول آن را كه مبلغ 15 ميليون تومان بود دريافت نموديم. جلسه هيات مديره به منظور نحوه هزينه كردن اين 15 ميليون تشكيل و به شكل زير تقسيم شد. مبلغ سه ميليون بابت كود شيميايي خريداري شده به آقاي رضوي پرداخت شد، 6 ميليون براي باز پرداخت باقي مانده وامهاي بانك اختصاص داده شد، 2 ميليون تومان هزينه هاي دريافت همين وام پرداخت شد، و يك ميليون هم قبلا پول دستي قرض گرفته شده بود كه پرداخت شد و قرار گرديد با مبلغ باقي مانده كه سه ميليون تومان مي شد ساختمان كارگاه شروع گردد. كار ساختمان سازي شروع و براي خريد مصالح مانند آجر، سنگ و شن ونيز اجرت پيمانكار چك داديم. براي دريافت قسط دوم وام بانك صنعت و معدن ليست پرداختي را ارائه داديم كه مورد قبول واقع نشد و با اين استدلال كه ما وام را جهت ساخت و ساز داده ايم، شما نبايد بدهي هاي خود را از اين وام پرداخت مي كرديد؟ از پرداخت قسط دوم خود داري كرده بودند كه با سختي و تعهد بر اينكه فقط در راستاي ساختمان سازي مصرف گردد قسط دوم نيز دريافت شد. آقاي شريفي مدير عامل پس از دريافت، نخست چك هاي مصالح خريداري شده و پيمان كار را پرداخت كرده بود. اين كار آقاي شريفي مدير عامل باعث خشم و ناراحتي آقاي مظاهري شد. آقاي مظاهري با اين استد لال كه چرا پس دريافت قسط دوم وام، آن را با نظر هيات مديره هزينه نكردي؟ مدير عامل را زير سئوال برد. من به عنوان رئيس هيات مديره از آقاي شريفي توضيح خواستم كه گفت؛ بانك از من تعهد گرفته كه مبلغ وام فقط بايد در راستاي ساختمان سازي هزينه گردد. در غير اين صورت من نمي توانم پاسخ بانك را بدهم از طرفي هم با دست خالي كه نمي شود ساختمان سازي كرد؟ مگر شما نمي خواهيد كار كارگاه را پيش برد؟ لذا من ناگزير بودم كه بدهي هايي كه در راستاي ساختمان سازي پيش آورده ايم پرداخت نماييم، آقاي مظاهري كه به من ايراد مي گيرد هدفش اين است كه طلب هاي قبلي خودشان را كه بوجود آورده بپردازد كه اين كار با اين پول مقدور نيست. به دنبال بالا گرفتن اختلاف بين آقاي مظاهري و آقاي شريفي، من هم صورت هاي مالي آقاي شريفي را امضا نكردم تا اينكه طي چند جلسه حساب رسان اداره تعاون به اختلاف ها رسيدگي و در نهايت طي تنظيم صورت جلسه اي در تاريخ 2/5/83 هيات مديره ملزم به امضا و اخذ تاييديه از مجمع عمومي گرديد. از اين تاريخ به بعد و بر اثر بروز اختلاف بين اين دو نفر آقايان مظاهري و شريفي كار تعاوني به ركود كشيده شده است. و هر روز كه مي گذرد مبلغ 194521 ريال به سود و ديركرد بدهي شركت تعاوني به بانك صنعت و معدن افزوده مي شود. موضوعي ديگر كه باعث شدت اختلاف آقاي مظاهري و شريفي شد مقداري تخلفات مالي آقاي شريفي بود. چون آقاي شريفي با ارائه اسنادي مبالغ هزينه ها را 10 ميليون بالاتر از پول شركت تعاوني قلم داد مي نمود و مدعي بود كه مبلغ اضافي را شخصا تعهدِ پرداخت نموده ام. كه با بررسي و ارزيابي مجددِ مقدار و ارزشِ مصالحِ خريداري شده، حدود 5 ميليون از اين 10 ميليون تلخف بر آورد شد، اين موضوع در جلسات هيات مديره و نيز در جلسات اداره تعاون و رسيدگي شد. آقاي مظاهري گفت من قانع نشدم و بر عليه آقاي شريفي در دادگاه اقامه دعوا كرد و در دادگاه به اتهام جعل اسناد يك سال زندان براي آقاي شريفي محكوميت صادر شده كه مورد اعتراض قرار گرفت. ديگر اعضا هيات مديره شركت تعاوني نيز به خاطر همين جنگ دو نفره مدير عامل و عضو هيات مديره، دلسرد شده و تعاوني را رها كرده اند و من هم هرچه تلاش مي كنم كه با تشكيل مجمع عمومي به تعاوني جان و حركت تازه اي ببخشم نمي توانم موضوع را شفاهي و كتبي به اداره تعاون و بخشداري نيز گزارش كرده و كفته ام كه به تنهايي قادر به حل مشكل نيستم و اينك توسط اين نشريه هم به اطلاع اعضا محترم نيز مي رسانم.

علل به بن بست رسيدن كار تعاوني را اگر بخواهيم بررسي كنيم، يكي پايين بودن اطلاعات و آگاهي اعضا هيات مديره نسبت به كاري كه در پيش داشتند و مشكلات آن، ديگري نداشتن روحيه و انگيزه كار اجتماعي و گروهي است. من بر اين باورم اكثر افرادي كه در آغاز، با شور و شوق وارد كارهاي اجتماعي و گروهي مي شوند و در حين كار دلسرد و زده مي شوند علاوه بر نداشتن اطلاعات و انگيزه، اغلب براي نام و آوازه است و بعضا بدنبال سود شخصي هستند. بدين جهت ما در كارهاي دسته جمعي كمتر موفق هستيم. به نظر من اگر ما نتوانيم سود حاصل از تفاوت قيمت محصول را به جيب كشاورز برگردانيم عمده زحمات كشاورزان همچنان به هدر خواهد رفت و از اين ميان قشر واسطه چي روز به روز فربه تر خواهد شد. و ما به مصداق همان ضربالمثل چوپان ول كرد صاحب گوسفند ول نخواهد كرد بايد مديراني لايق و دلسوز بر اين تعاوني بر گزينيم و آن را خوب اداره كنيم. به اميد آن روز.

                                      گزارش از محمدعلي شاهسون ماركده 20/8/84