آوای ماركده- شماره 44- اول فروردین 1384

 خبرها

v درتاريخ 29/3/83 چند نفر از مستمري بگيران روستا به شوراي اسلامي مراجعه و درخواست داشته اند كه كميته امداد اجناس غير نقدي را در محل سكونت به آنها تحويل دهد.اين درخواست طي نامه شماره 48 مورخه 29/3/83 از طريق بخشداري به كميته منعكس شد كه پاسخي داده نشد. مجددا چند نفر از پيرمردان از شورا گلايه و گفتند:” ما از شما يك درخواست نموديم كه براي ما كاري نكرديد”. بنابراين يكبار ديگر اين درخواست طي نامه شماره 225 مورخه 3/12/83 از طريق بخشداري به كميته ارسال شد و درخواست گرديد كه كمك هاي غير نقدي در محل سكونت به مستمري بگيران تحويل شود.كميته امداد طي نامه شماره 174/4 مورخه 8/12/83 اعلام نمودند:” باتوجه به كثرت افراد تحت حمايت و نداشتن امكانات و همچنين طبق ضوابط از پرداخت و تحويل كمكهاي غيرنقدي به مستمري بگيران در محل سكونت آنان معذوريم”.

v درتاريخ 15/12/83 ساعت 12 جلسه اي به دعوت مهندس هاديان رئيس شركت آب و فاضلاب شهرستان شهركرد و باحضورآقايان، رئيسي بخشدار سامان، ارژنگ كارشناس عمراني بخشداري، قائد اميني و مطلبيان كارشناسان شركت آب و فاضلاب، رياحي كارشناس حفاظت محيط زيست، خليلي و پيشكار كارشناسان مركز بهداشت تشكيل شد. از ماركده محمد عرب و محمدعلي شاهسون در اين جلسه حضور داشتند. موضوع جلسه بررسي راهكارهاي حل معضل پساب هاي خانگي روستاي ماركده بود. جلسه باسخنان رئيسي بخشدار آغاز شد، بخشدار گفت هدف از تشكيل جلسه بررسي راهكار مناسب و كارشناسي شده هدايت پساب هاي خانگي روستاي ماركده است و قرار براين شد كه كارشناسان هر اداره نظر خودرا ارائه دهند. سپس مهندس قائد اميني گفت در روز 5/12/83 مشكلاتي كه تجمع پسابها در جوي بوجود آورده مشاهده كرديم و قرار شد درباره جمع آوري و هدايت اين پساب ها به بيرون با يكديگر تبادل نظر و سرانجام به يك نظر واحد برسيم. همان گونه كه مي دانيد اكنون طرح جامع جمع آوري فاضلابهاي خانگي همه روستاهاي حاشيه رودخانه زاينده رود درحال مطالعه است و قرار است اين طرح همه روستا هارا پوشش دهد. بدين جهت راه حل جمع آوري پسابهاي خانگي روستاي ماركده در حال حاضر بايد كوتاه مدت، كم هزينه و به صورت مقطعي باشد. دراينجا متذكر مي گردم موضوعي در هفته نامه زاگرس چاپ شده كه اداره ما در اينباره كوتاهي كرده است درست نيست بلكه ما از نخست همكاري داشته ايم.به نظر ما بهترين گزينه جهت هدايت پساب ها به بيرون از روستا ايجاد كانال است چون هزينه آن كم است، نياز به تخصص چنداني ندارد، درآينده هم هزينه اي ندارد همچنين مي توانيم براي رعايت بهداشت بيشتر روي كانال را هم بپوشانيم. آنگاه مهندس مطلبيان گفت:” در روز بازديد از محل دو گزينه مطرح شد يكي جمع آوري آبها بوسيله لوله و پمپاژ به مناطق بالاتر بود. طرح پمپاژ بخاطر هزينه بالاي اجرا و هزينه هاي دنباله دار در نگهداري و مشكلات ديگري كه بوجود مي آورد از نظر ما منتفي است چون دو دستگاه پمپ لازم دارد، امتياز برق، ترانس برق، پمپ خانه، كنترل كننده، ژنراتور، هزينه تعميرات و… بنابراين هميشه در طراحي فاضلاب هدايت ثقلي را برطرح پمپاژ برتري مي دهند و به نظر ما ايجاد كانال و هدايت پسابها با كانال به چاههاي جذبي بهترين و كم هزينه ترين راه در چنين محل هاست. سپس مهندس رياحي گفت:” در روز بازديد(5/12/83) فاضلابها، پسابهاي حمام و آشپزخانه بود و فاضلاب انساني نبود. شوراي اسلامي هم براين نكته تاكيد داشتند و قول هم داده اند كه فاضلابهاي انساني وارد اين آبها نشود. نظر كارشناسان محترم شركت آب و فاضلاب ايجاد كانال جهت هدايت پسابها به بيرون از روستا است و دليل آنهم بالا بودن هزينه لوله كشي و پمپاژ عنوان گرديد مي خواهم بگويم كانال هم نارسايي هايي دارد هنگام بارندگي آبها، سرريز و درمحيط پخش مي شود ممكن است فاضلاب انساني هم وارد شود آنگاه فاجعه خواهد بود بعلاوه هزينه ايجاد كانال و نصب روپوش هم اگر از لوله كشي بيشتر نشود كمتر نخواهد بود بهر صورت كارها بايد با اصول همخواني داشته باشد، اينكه طرح پمپاژ پسابها به نقاط بالاتر فقط بخاطر هزينه بالاي آن رد مي شود منطقي بنظر نمي رسد بنظر من طرح لوله كشي و پمپاژ پسابها به نقاط شني بالاتر از روستا بهترين گزينه است چون طبيعت خود يك تصفيه خانه است در اين طرح مي توان پسابها را در بافت شني كوه هدايت كرد بعد از چند سال با نفوذ ذرات معلق در پسابها بافت شني غني مي گردد و آماده كاربري كشاورزي مي شود. از آنجاييكه حجم فاضلابها مشخص است مي توان روي همه هزينه ها و انتخاب تجهيزات مطالعه كرد بنابراين لوله گذاري و ساخت انباري و پمپاژ پيشنهاد مي گردد و براي پايين آوردن هزينه ها مي توان با ايجاد يك مخزن و نصب سنسور هزينه هارا كم كرد”. آنگاه مهندس خليلي كارشناس مركز بهداشت گفت:” ازاينكه بحث بهداشت روستا مطرح و چاره جويي مي گردد متشكرم براستي تجمع فاضلابها در جوي آب ماركده يك معضل شده و بخاطر حفظ سلامت و بهداشت مردم بايد كار جمع آوري پسابهاي خانگي و هدايت آن به خارج از روستا به صورت اصولي انجام شود در غير اين صورت باعث گسترش بيماريها مي شود و ما جوابگو هستيم پيشنهاد مي گردد پسابها با آب كشاورزي در كانال و جوي رقيق گردد و به زمين هاي كشاورزي هدايت شود”. آنگاه محمدعلي شاهسون گفت:” حدود 5 ماه درجوي، آب كشاورزي داريم وپسابها با اين آب مخلوط مي گردد و مشكل خيلي حادي نداريم حدود دو ماه هم به علت سرماي شديد زمستان و يخبندان بوي تعفن از جوي به مشام نمي رسد حدود 3 ماه پاييز و دو ماه بهار به علت هواي گرم و نبود آب كشاورزي در جوي آب ، مشكل آلودگي و تعفن به حد بالاي خود مي رسد بنابراين پيشنهاد مي گردد از ابتداي روستا تا انتهاي زمينهاي كشاورزي در كنار دره ماركده كانال ايجاد شود و در ماههايي كه در كانال آب كشاورزي نداريم پسابهارا به سپتينگ هدايت كنيم تا در زمين جذب شود”.در پايان جلسه مهندس رئيسي با جمع بندي نظرات بيان شده گفت:” نظر قالب اين است كه كانال ايجاد شود پس شركت آب و فاضلاب نقشه آن را تهيه كند”.

v باخبر شديم جوانان روستاي قوچان تصميم به انتشار نشريه محلي گرفته اند كه باعث خوشحالي است چيزي كه در اين تصميم بديع بنظر مي رسد اين است كه تعداد دختران دست اندركار نشريه از پسران بيشتر است از آنجاييكه زنان در تداوم كارها پايدارتراز مردان هستند اين اميد است كه نشريه روستاي قوچان آينده اي درخشان داشته باشد بهرصورت اين كار جوانان روستاي قوچان را مي ستاييم.

شوراي اسلامي و دهياري ماركده در نظر دارند زمين هاي زيررا كه جهت كمك به ساخت مدرسه به شوراي اسلامي واگذار شده از طريق مزايده به فروش برسانند.خريداران به دهياري ماركده مراجعه نمايند. دو قطعه از زمين هاي قريه ، سه قطعه از زمين هاي سكوي چمبالا ، يك و نيم سهم از آب كشاورزي مزرعه مهدي آباد پايين.

v به دنبال درخواست ها و پيگيري هايي كه شوراي اسلامي و دهياري ماركده در جهت انعكاس مشكل زمين مسكوني روستاي ماركده از طريق بنياد مسكن انقلاب اسلامي نموده، امروز مورخه 20/12/83 ساعت 13 يك گروه كارشناس آقايان مهندس نكويي از مديريت برنامه ريزي استانداري، مهندس هاشم پور از جهاد كشاورزي، سركار خانم عليزاده از مسكن و شهر سازي، مهندس بهرامي، گودرزي و انصاري از بنياد مسكن، به ماركده وارد و نشستي كوتاه در دفتر دهياري با حضور محمد عرب دهيار و محمدعلي شاهسون عضو شورا تشكيل شد. در اين نشست گزارشي از وضعيت كمبود زمين مسكوني و بافت جغرافيايي روستا به اطلاع رسانده شد سپس از خيابان اصلي تا انتهاي شرقي روستا عبور و مسائل و مشكلات عينا مشاهده گرديد در پايان محمد عرب و محمدعلي شاهسون پيشنهاد كردند كه كارشناسان با تغيير كاربري قسمتي از زمين هاي كشاورزي قريه، باغ بزرگ و آغدئش، از كشاورزي به مسكوني موافقت نمايند تا مشكل كمبود زمين مسكوني مرتفع گردد. گروه بازديد كننده گفتند: ما مشكلات را بررسي و كارشناسي مي كنيم ولي ما تصميم گيرنده تغيير كاربري زمين كشاورزي به مسكوني نيستيم. شما گزارشي جامع از مشكلات و نيز پيشنهادات خود تهيه و به بنياد مسكن ارسال كنيد تا در گروه كاري كه رؤسا هستند مطرح و اجازه تغيير كاربري داده شود.

v به درخواست اداره بهزيستي سامان، شوراي اسلامي سركار خانم سوراني را جهت تشكيل مهد كودك معرفي نمود، نامبرده پس از انجام مراحل اداري و طي دوره آموزشي قرار گرديد، شروع به كار نمايد. مورخه 20/12/83 تعدادي از والدين كودكان خودرا ثبت نام نموده اند شوراي اسلامي از كليه والدين در خواست مي نمايد با ثبت نام فرزندان خود همكاري لازم را جهت تشكيل مهد بنمايند.

سپاس

در ابتداي سخن و نوشته خود، فرا رسيدن عيد باستاني نوروز، عيد شكوفايي طبيعت و زنده شدن دوباره زمين را به شما عزيزان خوانندگان آوا تبريك و شادباش مي گويم. در شماره هاي قبلي آوا كه مطلبي نوشته بودم معمولا نقد بوده و انتقادهايي كه از مسئولين روستا و يا نوشته هاي ديگران به روي كاغذ آوردم اما اين بار مطلبم رنگ و بوي تقدير و تشكر است. سپاس و ستايش از مسئولين روستا خصوصا شوراي روستا كه، اين عزيزان بستري را ايجاد كرده اند بسيار دوستانه و صميمانه، جوي كه اجازه هر گونه انتقاد و نقدي بوجود آمده است حتا انتقاد هاي شخصي و خاص، ببينيد، اگر مسئولي در راس كار قرار گرفت و هرازگاهي نشست هايي با مردم و جامعه كوچك خود گذاشت مسلما ارتباط بين مردم و مسئول بيشتر خواهد شد، افراد جامعه پيشنهاد خواهند داد، انتقاد خواهند كرد، همكاري خواهند كرد و جامعه رشد و نمو، شكوفايي و ترقي خواهد كرد. حال شوراي اسلامي روستاي ما نيز اين بستر را بوجود آورده اند كه مستقيما يا غير مستقيم ( از طريق آوا )مردم حرف خود را بزنند. از مسئولين بخواهند در رابطه با كارهاي خود توضيح بدهند، اينگونه كه شد، مسئول نيز متوجه مي شود اگر قصوري داشته باشد، افراد جامعه اش با هوشند و مي فهمند و از او مي خواهند، دلگرم مي شود كه مردم پيگير قضايا و مسائل اطراف خويش هستند. يكي از كارهاي خوب مسئولين مخصوصا شورا در سال 83 جلسه پرسش و پاسخ بوده است كه مردم مي پرسند و آنان جواب مي دهند، البته كارهاي زير بنايي ديگري نيز بوده است كه شايد كمتر به چشم خورده اند گرچه در اين مقال جاي صحبتي نيست. البته اين را بگويم كه با اين نوشته كارهاي مسئولين را صددرصد تاييد نمي كنم چرا كه نواقص زيادي نيز بوده است اما در اين شماره پايان سال 83 جاي تشكر و سپاس است از عزيزان و يك خسته نباشيد جانانه در رابطه با فعاليت هاي آنان چه شورا، چه دهيار، چه ديگر مسئولين روستا، در هر حال منتظر فعاليت بيشر اين عزيزان در آينده هستيم.

اسدالله عرب 20/ 12/ 83

از…………..انسانم آرزوست!؟

در طول دوران شورايي ام در ماركده، لحظات و ساعت هاي ناگواري را گذرانده ام، ناگواري اين لحظات به خاطر شخص خودم نبوده، بلكه بخاطر اين بوده كه مي ديدم در آن جمعي كه قرار گرفتم، درآن نشستي كه بوده ام سخنان و نظراتي گفته شده كه به كرامت انساني بي احترامي شده، و يا به گروهي از مردم جامعه ام اهانت شده است، اين بي احترامي براي من شنونده و يا خطاب شونده ناگوار و سنگين آمده و ناگزير به واكنش شده ام، و پاسخ و واكنش من هم در چهارچوب ادب و نزاكت بيان شده است ولي متاسفانه طرفهاي خطاب من آن را برنتافته و پس از آن باگفته ها و نسبت هاي ناصواب، ناروا و ناشايست بي انصافي را در حق من به كمال رسانده و خواسته اند باتخريب شخصيت من انتقام بگيرند، يكي از اين لحظات ناگوار نشست 16/4/82 بود، دراين نشست احترام همشهريانم رعايت نشد و من واكنش نشان دادم، كه شايعه ها و نسبت هاي ناروا برعليه من براه افتاد و هنوزهم ادامه دارد. لحظه ناگوار ديگر نشست 8/12/83 بود كه برايتان شرح مي دهم.

مورخه 8/12/83 ساعت 30/20 الي 15/24 جلسه اي در خانه آقاي عليقلي ايزدي در روستاي صادق آباد تشكيل شد دراين جلسه آقايان عبدالمحمد عرب،عباس شاهسون، ناصر عرب و من از ماركده و عليقلي ايزدي، ناصر، منصور، منوچهر و خسرو كرمي از صادق آباد حضور داشتند. هدف از اين جلسه بررسي و حل و فصل اختلاف كشاورزان مزرعه قاشقا يول صادق آباد و كشاورزان مزرعه نصر آباد و طرح ديپلمه هاي ماركده بوده است.

در آغاز جلسه من آماري از مراجعات دو طرف دعوا به دادگاه و ديگر ادارات و روزهايي كه بدين منظور بيكار شده اند پرسيدم هدف از گرفتن آمار برآورد تقريبي خسارات وارده به دو طرف بود و مقايسه آن رقم با ارزش موضوعي كه اختلاف و دعوا برسر آن بوده است كه آمار به شرح زير است.

بيش از 90 نفر در يك روز كاري صرف مراجعه به دادگاه، بازداشت شدن، اداره برق، تشكيل جلسه، حضور در سر زمين، پركردن چاله، تخليه چاله، آوردن رئيس پاسگاه، رئيس داگاه، وكيل گرفتن و… شده است، بيش از 30 سرويس باماشين به سامان، شهركرد و هوره و… رفت و آمد شده است، يكبار دو نفر مامور پاسگاه و بكبار يك نفر مامور دادگاه به اين محل آورده شده است. مبلغ 500000 تومان به وكيل دعاوي پرداخت شده است به ارقام فوق ناراحتي ها، فشارهاي عصبي، فشارهاي رواني، بدبيني هاي ايجادشده، نفاق ها و واكنش هاي اجتماعي و عقده هاي بازداشت شدن و كينه هاي توليدشده بين مردم دو روستا را نيز بايد افزود و آنگاه پرسيد اين همه هزينه براي چي؟ چرا ؟ و چه نياز بوده ؟ داستان بدين شرح است. حدود 6-5 سال پيش كشاورزان مزرعه قاشقا يول صادق آباد با صرف هزينه، جهت برقي كردن موتور هاي ديزلي خود، برق را از روستاي صادق آباد به محل انتهاي مزرعه عاشق آباد پاييني ماركده مي آورند، و براي فراهم آوردن زمين، با چند نفر از مردم ماركده وارد معامله مي شوند و بنابر گفته صادق آبادي هاي حاضر در جلسه، چند نفر ماركده اي زمين را به چند برابر قيمت مي فروشند و كشاورزان قاشق يول هم ناگزير بوده اند تن به اين معامله مي دهند، اين گران فروشي دو يا سه نفر ماركده اي و ناگزير به گران خريدن تبديل به يك عقده شده و ريشه، زمينه، مادر و اساس درگيري، بهانه گيري و سنگ اندازي در پيشرفت روند كار امروز در امر برق رساني شده است. سال گذشته كشاورزان مزرعه نصر آباد و طرح ديپلمه ها، مشترك تصميم به انتقال برق از آخر مزرعه عاشق آباد پايين به دره امام جهت برقي كردن موتورهاي آب كشي مي گيرند و اقدام به نصب تيرهاي برق مي كنند، كشاورزان مزرعه قاشقايول با استدلال اينكه برق با هزينه ما به اينجا آمده، پس تجهيزات مال ما است و ماركده اي ها بايد مقداري از هزينه مارا بپردازند، اين انتظار را داشته اند كه ماركده اي ها قبل از اقدام به كار، رضايت آنها را كسب كنند از طرفي ماركده اي ها هم با اين استدلال كه تجهيزات مال شركت برق است با خريد امتياز اقدام به نصب تير برق مي كنند و صادق آبادي ها با پركردن چاله تير برق، از اين كار جلو گيري مي نمايند و ماجرا آغاز مي شود. موضوع به دادگاه كشيده مي شود و دادگاه با استعلام از شركت برق و احراز مالكيت اداره برق بر تجهيزات برقي، حكم بر محكوميت صادق آبادي ها مي دهد و دو نفر از آنها باز داشت مي شوند. صادق آبادي ها، خشمگين تر به چاره جويي و پيدا كردن راه جديدي مي پردازند با حقوقداني مشاوره و سرانجام راه مقابله و انتقام را ممانعت از عبور سيم هاي برق از فضاي عرضي جوي آب قريه صادق آباد مي دانند و طرح دعوي مي كنند و دادگاه چون موضوع را بهانه جويي تشخيص مي دهد به ماركده اي ها توصيه مي كند برويد اختلافتان را حل و فصل و رضايت شان را فراهم نماييد و از صدور حكم سر باز مي زند، همين جمله رضايت شان را فراهم نماييد حربه اي مي شود در دست چند نفر از كشاورزان قاشقايول جهت تسويه حساب و انتقام گيري. بنابراين هرگاه ماركده اي ها مي خواسته اند كار برق رساني را شروع كنند صادق آبادي ها به شركت برق مراجعه و خواستار توقف كار شده اند ، لذا تشكيل اين جلسه براي حل اين اختلاف بوده است.

در اين جلسه نخست، من با سرزنش دو طرف دعوا، كه بدون توجه به عواقب و واكنش زيانبار اين موضوع بين مردم دو روستا، وپرسش و يادداشت آمار و ارقام زمان و هزينه صرف شده، خواستار حل و فصل اختلاف به صورت انساني شدم، آنگاه آقاي ناصر كرمي در تاييد حرفهاي من گفت: اين اختلاف بدين جهت تداوم يافت كه پاي ما روي بيل رفت و در حقيقت گردن ما افتاده است و نبايد به اينجاها كشيده مي شد. آنگاه من خطاب به دوستان صادق آبادي گفتم: اختلاف شما دو مرحله داشته است، نخست شما درخواست دريافت بهاي قسمتي از هزينه سيم كشي برق را داشته ايد كه دادگاه اين خواسته شما را رد كرده است، درخواست بعدي شما ممانعت از عبور سيم از فضاي عرضي زمين جوي آب است، همانگونه كه مي دانيم جوي آب مال عموم كشاورزان قريه صادق آباد است در حاليكه شما همه كشاورزان نيستيد، و نيز زمين جوي در حريم راه قرار دارد و در حقيقت مال اداره راه است ولي ما اين دو موضوع را هم ناديده مي گيريم و حق را به شما مي دهيم، بنابر اين براي حل و فصل اختلاف لازم است زمين فضايي را كه سيم ها از آن عبور مي كند، اندازه گيري و متراژ آن تعيين و براساس عرف محل قيمت گذاري گردد و آنگاه شما مي توانيد براي تقويت و گسترش حسن همجواري كه اكنون بخاطر پروژه بزرگ گازرساني بدان سخت نياز داريم، آن را به مردم ماركده ببخشيد و يا قيمت عرفي آنرا بگيريد و يا همانند دو يا سه نفر ماركده اي گران فروش، گران تر محسوب و پول آن را در يافت داريد، از آنجاييكه متراژ زمين خيلي ناچيز است و مبلغ آن هم بين چند نفر تقسيم خواهد شد، سهم هر نفر ناچيز و اندك خواهد بود و ارزش اقتصادي ندارد، پيشنهاد مي كنم براي نشان دادن حسن نيت و تقويت روحيه تفاهم و برادري بين مردم دو روستا، شما با گذشت و بخشش رضايت خود ر اعلام نماييد. سپس گفتم، روان انسان و جامعه هاي انساني نيازمند به آرامش، تفاهم، دوستي و همكاري و اعتماد متقابل است و نقش دوستي در پيشبرد كارها براي سالم ماندن روابط اجتماعي لازم است و بايد روحيه بخشش و بخشندگي را در جامعه توسعه دهيم چون انتقام و كشمكش هيچ سودي براي انسانيت ندارد. در اين زمينه مثال هاي شخصي، اجتماعي و جهاني زدم از جمله سرگذشت نلسون ماندلا، رهبر سياه پوستان افريقاي جنوبي را در مبارزه حذف آپارتايد را بيان كردم و گفتم، پس از 27 سال زنداني و پس از اينكه سياه پوستان پيروز شدند و قدرت را در دست گرفتند و مي توانستند انتقام بگيرند ولي ماندلا گفت گذشته را فراموش بكنيم و دست در دست يكديگر دهيم و كشور خود را آباد نماييم و حتا پس از اينكه به رياست جمهوري انتخاب شد، رئيس جمهور سفيد پوست تبعيض گراي سابق را به معاونت خود برگزيد تا ديگران از او سر مشق بگيرند و اين را مي توان نهايت بخشندگي دانست، و من فكر نمي كنم جهان تاكنون انسان بخشنده اي همانند نلسون ماندلا را ديده باشد، آيا شما فكر مي كنيد زيان كرد ؟ امروز براثر همان ديد انساني و بخشندگي ماندلا، آفريقاي جنوبي راه پيشرفت را طي مي كند و نلسون ماندلا اكنون محبوب ترين شخصيت جهاني است. بنابراين بخشندگي، انساندوستي بالاترين و مهمترين خصيصه انسانيت است و من پيشنهاد مي كنم شما به نمايندگي از مردم صادق آباد هم با بخشش و گذشت، منتي بزرگ بر ما كه نماينده مردم ماركده هستيم بگذاريد تا دوستي و همسايگي مان تقويت شود و بتوانيم در كارهاي اشتراكي آيندمان مانند پروژه بزرگ گازرساني و ايجاد منطقه صنعتي مشترك بهتر كار كنيم. در اين وقت آقاي منصور كرمي گفت: سوره ياسين براي ما نخوان !! ما تا پول نگيريم رضايت نمي دهيم ! مجددا يكبار ديگر با آوردن مثال هايي و نقل داستان هايي تاكيد برگذشت، بخشش و تكريم انسانيت كردم و گفتم بنابر گفته خودتان دو يا سه نفر ماركده اي چند سال قبل مقداري زمين به شما به قيمت گران تر فروخته اند و پس از چند سال هنوز تاثير منفي كار زشت و ناپسند آن دو نفر باقي است و شما را امروز به واكنش و تلافي جوئي واداشته است، بدون شك اين بهانه جوئي شما برسر 5 يا 6 متر مربع فضاي زمين جوي آب تاثير مخرب تر، زيان بخش تر بر اذهان مردم ماركده خواهد گذاشت و واكنش آن ويرانگر تر خواهد بود. يكبار ديگر آقاي منصور كرمي گفت: من كه گفتم اين داستان ها را براي ما نگو، سوره ياسين هم براي ما نخوان!! ما تا پول نگيريم رضايت نمي دهيم. من گفتم: خوب حالا كه گذشت نمي كنيد برويم زمين را متراژ و پول زمينتان را بگيريد. آقاي عليقلي ايزدي گفت: اولا من تو را قبول ندارم چون تو مايل نيستي به ما پول پرداخت شود، دوما ما حتا اگر راضي به دريافت پول زمين هم بشويم. در صورتجلسه و رسيد پول، از زمين نام نخواهيم برد، خلاصه اينكه ما مي خواهيم از شما پول بگيريم ! نامش را هم هرچه مي خواهي بگذار ! بعدش هم هرچي مي خواهد بشود ! . در اين حين گفتگو هاي زيادي شد از جمله آقاي عليقلي ايزدي گفت: ما فقط 500000 تومان به وكيل داده ايم، دو روز زندان رفته ايم، روزهاي زيادي بيكار شده ايم و رفت و آمد كرده ايم چگونه گذشت كنيم و چيزي نگيريم ؟! من توضيح دادم كه اين يك كار اشتباهي بوده كه شما مرتكب شده ايد و هر كه اشتباه كرد بايد تاوانش را هم بپردازد ولي براي پايان دادن به اختلاف و نشان دادن حسن نيت 500000 تومان را هم مي پردازيم. در اين هنگام سخنان زيادي رد و بدل شد كه چكيده آن دو جمله است. يكي از اين جمله ها را آقاي منصور كرمي گفت و آقاي عليقلي ايزدي هم تكرار كرد كه« ما مي خواهيم از شما باج بگيريم» و جمله ديگر را آقاي منوچهر كرمي كه اورا نماينده كشاورزان قاشقايول مي ناميدند زد و گفت:« ما فعلا زور داريم و مي خواهيم پول زور از شما بگيريم». در اين وقت من گفتم: ما هم تا بتوانيم پول زور و باج نمي دهيم و اين حرف هاي ناشايست، نابخرد و نسنجيده و غير انساني شما باعث تنش، دودستگي و واكنش بين مردم دو روستا خواهد شد و عواقب ناگواري بدنبال خواهد آورد. و خطاب به عباس شاهسون و ناصر عرب گفتم: يك فرانسوي كتابي از زبان حيوانات نوشته است يكي از اين داستانهاي او گفتگوي گرگ و بره است. روزي گرگي در كنار چشمه اي يا جوي آبي آب مي نوشيد، بره اي آمد و پايين تر از او مشغول خوردن آب شد، گرگ نقشه اي براي خوردن بره كشيد وگفت: آهاي بره مگر نمي بيني كه من اينجا آب مي خورم چرا آب را گل مي كني ؟ بره جواب داد: من پايين تر از شما آب مي خورم و آب را هم گل نمي كنم و اگر گل هم بكنم به طرف شما نمي آيد .گرگ گفت: اين كارت هم مثل كار سال گذشته ات نباشد كه رفته بودي پشت سر من حرف هاي نامربوط زده بودي ! و بره گفت: من بره يكساله ام و پارسال بدنيا نيامده بودم. گرگ كه ديگر طاقتش تاق شده بود پريد و بره را گرفت و گفت تو هم مثل پدرت زبان دراز و فضول هستي و سزايت اين است كه خورده شوي. بنابر اين دوستان صادق آبادي تصميم گرفته اند كه از شما پول بگيرند، زمين،جوي، فضا، رضايت نامه و… بهانه است، ديگر تصميم با شماست مي توانيد ؟ مي خواهيد ؟ مطالبات آنها را بپردازيد و رضايت آنها را بگيريد، نمي توانيد ؟ نمي خواهيد ؟ راه ديگري را برگزينيد.

اين جمله من كه« ما هم تا بتوانيم پول زور و باج نخواهيم داد و اين حرفهاي ناشايست، نابخرد، نسنجيده و غير انساني شما باعث تنش، دودستگي و واكنش بين مردم دو روستا خواهد شد و عواقب نا گواري بدنبال خواهد داشت» بر دوستان صادق آبادي گران آمده و به مصداق ضرب المثل« درويش همه را به كيش خود پندارد» فكر كرده اند من هم همانند خودشان سطحي نگر، انتقام جو، و منفعت طلب هستم، بنابراين قطع كردن سيم تلفن را كه مشخص نيست بوسيله كدام فرد نادان، احمق، پست، نابخرد و بي شخصيتي انجام شده را به دروغ، بي شرمانه و ناجوانمردانه به من نسبت داده اند و سخت شايعه كرده و دامن زده اند!

محمدعلي شاهسون ماركده

جشن نوروز

جشن نوروز، تجلي روح بلند و آزاد و بيان كننده ذوق شاعرانه و مشرب فلسفي ما ايرانيان است، سرآغاز اين جشن منشا و مبدا آسماني داشته است، گويند خداوند در اين روز جهان را آفريد و حضرت آدم را خلق كرد و نيز گويند، جشن نوروز 6 روز بوده كه 5 روز اول آن را نوروز عامه و روز ششم را نوروز خاصه مي ناميدند، در روز ششم ، آفرينش جهان و انسان به دست خداوند پايان پذيرفته و فروهرها كه نگهبان انسان ها بوده اند از آسمان به زمين آمده اند، بدين جهت جشن گرفته مي شده است و همچنين بر اين باور بودند كه روز رستاخيز نيز در چنين روزي اتفاق خواهد افتاد و بنابر تاريخ اساطيري ما، روز بر تخت نشستن جمشيد پادشاه نامدار ايراني نيز مصادف با روز نوروز بوده است بدين جهت برخي براين باورند كه علت بوجود آمدن نوروز، از اينجا آغاز شده است بنابر اين مي گويند، جمشيد كه ابتدا نام او جم بوده، هنگامي كه تاج برسر گذاشت و بر تخت نشست، بر اثر تابش نور خورشيد به تاج، پرتوئي، شعاعي به غايت روشن منعكس شد، آنگاه مردمان از آن شاد شدند و اين روز را، روز نو، ناميدند و چون به زبان پهلوي شعاع را « شيد » گويند او را جمشيد خواندند و جشن بزرگي برپا ساختند و از آن زمان اين رسم پيدا شد، فردوسي مي گويد:

به فر كيــاني يكي تخت ســاخت چه مــايه بدو گوهر اندر نشــاخت

چو خورشيـد تـابـان ميـان هـــوا نشسـته بـر او شـــاه فرمــان روا

جهـان انجمن شـد بـر تخـت اوي فــرو مـــانده از فـره بخـت اوي

به جمشيـد بـر گوهـر افشـانـدنــد مــر آن روز را روز نــو خـوانـدنـد

سـر ســال نـو هـر مـز فـرورديـن بـر آسـوده از رنـج تـن دل زكيـن

بــزرگان بـه شــادي بيـاراستنـد مي و جــام و رامشـگران خواستنـد

چنيـن روز فــــرخ از آن روزگار به مــانـده از آن خسـروان يـادگار

(نشاختن در پايان بيت اول به معني: نشاندن، نهادن، نصب كردن است) علارغم اين كه اقوام مختلف از جمله اعراب پس از هجوم و سلطه بر ايران تلاش مي كردند نمادها و پديده هاي فرهنگي و اجتماعي ما ايرانيان را تضعيف، تخفيف ، بي ارزش و كمرنگ جلوه دهند و بزدايند و در بعضي جاها هم موفق شده اند ولي جشن نوروز همچنان سربلند برجاي مانده است و اين برعهده ماست كه به نوبه خود آن را پاس داريم و به نسل بعد تحويل دهيم. به هر صورت جشن نوروز بزرگترين جشن ملي ما ايرانيان بوده است. و بعد از آن جشن مهرگان و جشن سده از اهميت برخوردار بوده اند و جشن گرفته مي شده است. از آنجاييكه سال شمسي 365 روز و 5 ساعت و 48 دقيقه و 04/46 ثانيه است روز نوروز ثابت نبوده و تغيير مي كرده در سال 467 ه ق بدستور سلطان ملك شاه سلجوقي ( فوت 693 ) اصلاح آن را به عهده گروهي از دانشمندان عصر كه حكيم عمر خيام نيشابوري نيز يكي از آنها بود گذارد و آنها تاريخ شمسي را با توجه به تقويم ايران قديم وضع كردند كه تاريخ جلالي ناميده و مشهور شد و نوروز از آن زمان به بعد در اول فروردين ثابت و به نوروز سلطاني معروف شد. از آنجاييكه نوروز در فرهنگ ما اهميت فوق العاده اي داشته، در نوشتار و اشعار شاعران و نويسندگان انعكاس يافته كه، چند نمونه را باهم مي خوانيم. ابوالفضل بيهقي مورخ نامدار ايراني مي گويد: امير به جشن نوروز بنشست و داد اين روز بداد. منجيك ترمذي شاعر نيمه دوم قرن چهارم مي گويد:

آمــد نـو روز، نـو دميــد بنفشـه بـرمـا فـرخنده باد و بر تو فرخشه

فرخشه، مخفف فرخ شب و شب فرخ است و فرخ شب، يكي از لحن هاي دلنشين موسيقي باربد، نوازنده و موسيقي دان نامدار ايراني در زمان پادشاهي خسرو پرويز ساساني بوده است.

نوروز بزرگ آمد آرايش عالم ميراث بنزديك ملوك عجم ازجم(عنصري)

آمدت نوروز و آمد جشن نوروزي فراز – كامكارا كار گيتي تازه از سر گير باز

نوروز بزرگم بزن اي مطرب امروز –زيرا كه بود نوبت نوروز به نوروز(منوچهري)

و برچهره گل نسيم نوروز خوش است درصحن چمن روي دل افروز خوش است ( خيام نيشابوري ). و حكيم نظامي مي گويد:

زبــس نـارنج و نـار مجلس افـروز شــده در حلقه بــازي بـاد نـــوروز

جمــالش بـاد دائم مجلس افــروز شبش مــواج بـاد و روز نــــو روز

منابع: مجله وحيد شماره 28 فروردين 1345- لغت نامه دهخدا – فرهنگ معين.

محمدعلي شاهسون ماركده

آغوز

در چند ماه حاملگي، و بلافاصله پس از تولد، آغوز كه اولين غذاي كودك است در پستان ها توليد مي شود، اين مايع از لحاظ مواد غذايي ( بخصوص از لحاظ پروتئين) غني تر از شير مادر است و بهمين خاطر كودك با خوردن اين شير به خواب عميق و طولاني مي رود.بنابراين مادر و كودك هر دو پس از تولد فرصت استراحت كافي دارند. همچنين قند و چربي آغوز از شير مادر كمتر است و مقدار زيادي ويتامين هاي A و B كمپلكس و Eو مواد معدني نظير روي دارد. يكي از كارهاي مهم آغوز ملين بودن آن است و به دستگاه گوارشي كودك كمك مي كند تا مكيونيوم باقي مانده از دوره درون شكم مادر را دفع كند. به همين خاطر اولين مدفوع كودك به رنگ سبز تيره و چسبنده است كه در روده كودك وجود داشته است. مكيدن مناسب آغوز، غدد مولد شير را تحريك كرده و بازتاب ريزش ارگانيسم كودك را براي گوارش و مقابله با بيماريهاي دنياي بيرون از شكم مادر آماده مي سازد. نياز اساسي كودك در ظرف چند روز اول تولد آغوز است. آب قند يا شير خشك هرگز لازم نيست زيرا باعث مي شوند كه مكيدن پستان مادر توسط كودك كاهش يابد و از اين رو توليد شير كاهش مي يابد. كم شدن زمان مكيدن هر پستان ( به يك الي دو دقيقه ) نيز روند توليد آغوز در پستانها را مهار كرده و مقدار آن را كاهش مي دهد. آغوز سهم بزرگي در تطابق كودك با دنياي خارج از شكم مادر و تامين سلامتي آينده وي دارد.

منبع:دايرت المعارف بارداري و تولد – ژانت بالاسكاس، ترجمه دكتر محمد زاده صفحه 253

سعدي و فردوسي

مي گويند يك روز سعدي مي خواسته مثل فردوسي شعر بگويد و سروده؛

خــداونـد كشتـي آنجـا بـرد اگر نـا خــدا جـامـه بـر تــن درد

شب فردوسي به خوابش مي آيد و مي گويد: من اگر جاي تو بودم، اينگونه مي سرودم: بـرد كشتـي آنجــا خـداي اگر جـامـه بـرتـن درد نـاخــداي

شيطان

… از اين شيطان لعين هرچه بگوئيد بر مي آيد، مگر نه اين است كه كاري كرده كه مومن ترين افراد آدمي حتا وقتي كه مي خواهد به نام خدا قرآن بخواند، باز قبل از نام خداوند، نام شيطان را بر زبان مي آورد !؟

منبع: فرمان فرماي عالم – باستاني پاريزي – صفحه 310

آزادي

قسم به عزت و قـدر و مقـام آزادي كه روح بخش جهان است نام آزادي

به پيش اهل جهان محترم بود آنكس كه داشت از دل وجـان احترام آزادي

چگونه پاي گذاري بصرف دعوت غير بـه مسلكي كـه نـدارد مــرام آزادي

هـزار بـار بـود بـه ز صبح استبــداد بـراي دستــه پـا بستـه شـام آزادي

بـه روزگار، قيـامت بپـا شود آن روز كشـم ز مـرتجعيــن انتقـــام آزادي

ز بنـد بنـدگي خواجـه كي شـودآزاد چـو « فرخي » نشوي گر غلام آزادي

سروده فرخي يزدي ، آزادي خواه و شاعر معاصر (فوت 1318 ه ش )، منبع:گلزار ادب، گردآوري حسين مكي، صفحه 597

تاريخچه ماركده ( قسمت ششم )

قلعه كهنه اي بوده در محل خانه عطا الله شاهسون، پيرمردان فقط ته مانده اي از ديوار ويران شده قسمت شمال آن را ديده اند ولي اينجا معروف و مشهور به قلعه كهنه بوده. گويا خاك ديوار هاي خراب شده را مردم جهت ساخت مجدد مي برده اند بدين جهت اثري از آن نمانده. محل قلعه كهنه زمين همواري شده بود و حالت يك ميدان و آنهم ميدان عمومي براي روستا را داشت و از آن استفاده هاي عمومي مي شد. محل بازي جوانان از جمله چوگان بازي در فصل بيكاري بود. هر بامداد گله گاو در آن محل جمع و چوپان آنهارا به صحرا جهت چرا مي برد. ساربانان هنگامي كه براي بردن بارهاي ارباب به روستا مي آمدند شتران خود را در اين محل مي خوابانيدند، بهر صورت كسي از پيرمردان چيز مشخصي از زمان ساخت و شكل آن و اينكه چه كساني آن را ساخته اند نمي داند ولي آقاي عليجان شاهسون مي گويد:” من از بزرگان گذشته شنيده ام كه مي گفتند اين قلعه از شاهسونان بوده است”. آيا شاهسونان پس از مهاجرت به اينجا ساخته اند ؟ و يا قبل از آمدن آنها بوده و آنها از آن استفاده مي كرده اند ؟ يك احتمال اين است كه اين قلعه را صاحبان اوليه مزرعه ماركده يعني هوره اي ها ساخته باشند تا در تابستان كه براي كشاورزي و چراي دامهاي خود به اينجا مي آمده اند از آن استفاده كنند و همراه با مزرعه آن را فروخته اند و شاهسونان خريده و از آن استفاده كرده اند. يك احتمال ديگر اين كه قبل از آمدن تركان به اين منطقه فارس زبانان بومي منطقه اصفهان در اين محل ساكن بوده اند و مزرعه را ايجاد و نام آن را برگرفته از موقعيت طبيعي « ماركده » گذاشته اند قلعه اي ساخته و در اينجا مي زيسته اند و بعدها به علت پيش آمدن دوره ناامني و يا كوچ و مهاجرت سيل آساي تركان به منطقه در حكومت صفويان كه از طرف حكومت هم تقويت مي شده اند اين فارس زبانان از اينجا مهاجرت و يا آنها را از اينجا رانده اند و يا آنها در بين تركان مانده و حل شده و زبانشان تغيير يافته است و اين مزرعه بدست مردمان هوره كه همه آنها ترك قشقايي هستند افتاده است. چون روستاي قوچان يك چنين سرگذشتي دارد پيرمردان قوچان مي گويند: قوچان قديمي تر از ماركده است محل روستاي قبلي قوچان كمي بالاتر از محل فعلي و جاي خرمنگاهها بوده براثر وقوع سيل ناگهاني شب هنگام همه مردم زير سيل مدفون شده اند و نياكان مردمان فعلي بعدا از يانچشمه آمده و زمين هارا از مردم هوره خريده و ساكن شده اند.آثار مهمي كه از شاهسونان برجاي مانده و مي رساند كه آنها علاوه براينــــكه بنيان گذار اين روستا بوده و سالهاي زيادي نيز همينان در اينجا بوده و فــارس زبانان بعدها به اينجا آمده اند همانا نام كوها و مزرعه ها و جــــايهاي گوناگون پيرامون روستاي ماركده است كه برخلاف نام روستا همه به تركــي نام گذاري شده اند. بي گمان نامهاي برجاي مانده همانند شناسنامه هويت مردمـاني را كه اينجا مي زيسته و اين نامها را برگزيده اند نشان مي دهد چون اين نامهابرگرفته از زبان و فرهنگ همان مردمي است كه در اينجا مسكن گزيده و رفت وآمد مي كرده اند و هركدام از اين نامها معنايي ساده و روشني در زبان فرهنگ مردم آن عصر داشته است.كه بنابر مناسبت و يارويدادي و يا با توجه به موقعيت جغرافيـايي آن محل انتخاب شده است هرچند امروز ممكن است بعضي ازآنها معني روشني براي ما نداشته باشند.

نام مزرعه ها و كوهها و…:

أ‌- آغجه قيه :آغ يعني سفيد، و « جه » پسوند همگوني و نيز پسوندي است كه با اسم تركيب مي شود و حالت ظرف مي سازد. قيه يعني سنگ كوهي. معني آن مي شود كوهي كه سنگش سفيد يا همانند سفيد است. نام دو مزرعه در شرق ماركده است كه ترك زبانان ، يوخارو و آشاغي آغجه قيه و فارس زبانان آجوغايه و يا آغجوغايه بالا و پايين مي گويند. ممكن است علت نام گذاري وجود كوه باسنگهاي سفيد در نزديك اين مزرعه بوده باشد. و نيز واژه آغجه قيه ممكن است تغيير شكل داده شده نامهاي آغجاقايين( نام تركي درخت افرا)، و آغجاقووان( نام درخت كبوده) بوده باشد. دراين صورت ممكن است علت نام گذاري اين بوده كه اينگونه درختان در محل اين مزرعه زياد روييده بوده است. چنانچه از اينگونه نامها درهمين پيرامون هنوز برجاي مانده ،مانند قارا آغاج( درخت زبان گنجشك)، داغ داغان( نوعي درخت جنگلي)، سگيت( درخت بيد)، كه هرسه اينها نام مزرعه هاي صادق آباد هستند. 2- آغدئش: دئش يعني سينه، درمورد زمين يعني دامنه كوه يا تپه. معني آن مي شود دامنه كوه كه سفيد است. محلي در شرق روستاي ماركده كه اخيرا گورستان را به آنجا منتقل و يك ساختمان مدرسه هم آنجا ساخته شده. 3- قويون يولو : قويون يعني گوسفند، يول يعني راه.‹ و › پسوند نسبت و دارندگي. يعني راه گوسفند رو. نام دو راه گوسفند رو بوده بنام يوخارو قويون يولو كه به دره امام مي رفتند و راه ديگر آشاغي قويون يولو كه به يوخارو آغجه قيه مي رفتند. فارس زبانان آنرا قويون يولي تلفظ مي كردند. 4- عوض گديگي : گديك يعني گدار ، محل عبور از كوه.‹ي› پسوند نسبت. عوض احتمالا نام شخصي بوده يعني محل عبور عوض از كوه. 5- گزل لاي : گزل يعني زيبا، خوشگل.( هچ گئزل اولماسين يارسيز ـ نقل از كتاب كوراوغلو ). لاي يعني لايه و دراينجا دره معني مي دهد، چنانچه امروزه هم در زبان مردم دره هاي فرعي و كوچك را لاي مي گويند و آن نام مزرعه اي است در يكي از دره هاي فرعي دره امام. 6- آغچات و بلبل چاتي : چات يعني ترك، دره. نام دو محل در ادامه كوه آغجه قيه، پايين تر از يوقوش. 7- سليمان چاتي: نام دره و مزرعه اي در ابتداي صحراي ماركده. 8- گگ چات: گگ يعني سبز، نام دره كوچكي در دره چم بالا. 9- شرچاتي: به نظر مي رسد كلمه ‹ شر ›،‹ سر › بوده باشد كه كم كم به شر تبديل شده در اين صورت به معني دره بالايي يا دره بالاتري معني مي دهد كه با موقعيت جغرافيايي اين محل مطابقت دارد، چون آخرين قسمتي است كه راه صحرا از ته دره به روي تيره يا بلندي در مي آيد، سردره. از بررسي نام فرورفتگي هايي كه ، چات ،دره ولاي مي گفتند برمي آيد كه فرورفتگي هاي عميق و بزرگ را دره، كم عمق و كوچك و كوتاه را چات و دره هاي و كم عمق و مقداري طولاني را لاي مي گفتند. 10- قارادره:قارا يعني سياه، يعني دره سياه. نام قديمي ترين مزرعه صحراي ماركده است، علت نام گذاري شايد سياه بودن سنگ هاي دوطرف اين دره بوده باشد. اين مزرعه به دليل اينكه در سالهاي آبسالي آب فراوان داشته و دارد و همچنين نزديكي آن به كوه پرپر و داشتن چراگاه مناسب، از قديم محل ييلاق عشاير بوده است. از عشاير كه در اين محل ييلاق مي كرده اند علاوه برآغل هاي سنگ چين شده ، گورستاني برجاي مانده كه به گورستان كهنه قارادره معروف است. اين مزرعه نيز از آن مردم هوره بوده كه سالهاي زيادي پس از خريد زمينهاي قريه ، مردمان ماركده از هوره اي ها خريده اند. 11- كولي بولاغي: بولاغ يعني چشمه ، يعني چشمه كولي.محلي بالاتر از مزرعه قارادره. كولي به مردماني خانه بدوش گفته مي شود كه با زن و بچه خود هرچند روز در جايي چادر زده و از راه غربال بندي، فالگيري، نجاري، آهنگري و يا گدايي و ياخريد و فروش اسب و خر و گاو و گوسفند زندگاني مي نمايند و در تابستان موقع برداشت محصول به اين منطقه ها مي آمده اند. اخلاق و رفتار و زندگاني شان مورد پسند مردم نيست در هر كجا كه باشند از بقيه مردم به زودي شناخته مي شوند، مردم هرمنطقه اي به آنها نامي داده اند: كولي، لولي، غربال بند، غربتي، قراچي و… چرا و به چه جهت اين محل را كه داراي چشمه اي خودجوش است به اين نام ناميده اند ؟ آيا كوليان دراينجا اتراق مي كرده اند ؟ ولي به نظر مي رسد شكل درست اين نام كئول بولاغي بوده. كئول يعني بوته، گلبن. يعني چشمه بته، گلبن، ياچشمه اي داراي بوته گياه. وكم كم كئول تبديل به كولي شده است. و نيز ممكن است كهنه بولاغ بوده يعني چشمه قديمي و تبديل به كولي بولاغي شده است. بايد گفت كه دونوع كولي به اين منطقه مي آمده اند يك دسته كولي هايي كه مي توان گفت بومي بودند يعني از همين پيرامونها مي آمدند كولي هاي بومي را مي توان گفت دزدي نمي كردند بلكه از طريق كار مثل غربال بندي و فروش آن، فالگيري و ياگدايي آنهم صرفا زنانشان امرار معاش مي نمودند. درميان كوليان رسم بوده كه خرج خانه با زن است و اين يكي از شرطهاي ازدواج آنها بوده است. دخترانشان همراه مادر خود اين حرفه را بخوبي ياد مي گرفتند. كار مردان آنها تعويض و يا خريد و فروش احشام بود اينان در داد و ستد خبره بودند و با هركه داد و ستد مي كردند معامله به سود آنها بوده، بدين جهت مردم براين باور بودند كه آنها ازطريق همين داد و ستدها زندگاني خودرا مي گذرانند يك ضرب المثل محلي است كه مي گويند، كوليان مي گويند: خري بهت بدم كه خر خودت را ياد كني! . اين كولي ها درهر روستايي چند روز مي ماندند و مي رفتند. يك دسته كولي هاي ديگري نيز به اين منطقه مي آمدند كه به كولي شيرازي معروف است. اينان برخلاف كولي هاي بومي تعدادشان بسيار و همانند يك لشكر سيل آسا توي روستا مي ريختند. مردان اينها ضمن خريد و فروش و تعويض احشام از نظر وضع ظاهر آراسته و پر ادعا و بزرگ منش بودند و زنانشان با فالگيري و رمالي و دزدي درآمد خانواده را بدست مي آوردند به همين جهت اينان را در فريدن اوغروكولي مي گفتند. مردم از اين كولي ها وحشت داشتندو هرگاه خبر آمدن آنها مي رسيد مردم درها را بسته و پشت درها چوب مي انداختند تا آنها نتوانند واردخانه ها شوند. چون هنگامي كه زن كولي شيرازي با آن لباسهاي سراپا گشاد به خانه مي آمدند يكي از آنها زن خانه را سرگرم فالگيري مي كرد و يكي دو نفر ديگر سعي مي كردنددستبرد بزنند و آن را زير لباسهاي خود مخفي كرده و ببرند بارها و بارها بين صاحب خانه كه دزدي آنهارا ديده و يا مال دزدي شده را گرفته درگيري و زد و خورد پيش مي آمد به همين جهت مردم درها را مي بستند تا چنين حادثه اي پيش نيايد زيرا مردم براين باور بودند كه هنگام دعوا و زد و خورد با كولي شيرازي آنها بچه خودرا روي زمين زده و مي كشتند و مي گفتند كه صاحب خانه اين كار را كرده است. اين كولي ها يك شب و روز در هر روستايي مي ماندند. هر دو دسته كولي ها در فصل خرمن به اين منطقه مي آمدند.

ادامه دارد… محمد علي شاهسون