جلسه هيات مديره نگين
روز يكشنبه مورخه 12/8/87 ساعت 20 جلسه هيات مديره نگين با حضور آقايان: محمود عرب، جهانگير شاهسون، مصطفي عرب، حميد شاهسون و محمدعلي شاهسون در محل دفتر شركت تشكيل شد. نخست محمود عرب گزارشي از پيگيري پرونده داد سپس دليل عدم نصب ليست اعضا را به شيشه دفتر، بدين شرح بيان نمود كه؛ « بهتر است ليست حروف الفبايي را نصب كنيم تا اعضا راحت و آسان به ترتيب حروف الفبا بتوانند نام خود را بيابند ». كه مقرر گرديد؛ محمدعلي شاهسون پرينت ليست حروف الفبايي را در اختيار محمود عرب قرار دهد. آنگاه راجع به چگونگي نقل و انتقال سهام نگين از خريدار به فروشنده و نيز ميزان هزينه ان بحث و گفتگو شد، مبلغ هزينه نقل و انتقال يكصد هزار تومان مصوب شد كه بايد به حساب شركت تعاوني نگين واريز و فيش، هنگام ثبت نقل و انتقال ارائه شود. براي سهولت كار مردم، مقرر شد؛ مدير عامل باتفاق رئيس هيات مديره روزهاي پنجشنبه از ساعت 2 بعد از ظهر به منظور ارائه خدمات به سهامداران از جمله انجام كار نقل و انتقال، در دفتر نگين حضور به همرسانند. شرايط نقل و انتقال به شرح زير مصوب شد.
خريدار به همراه فروشنده شخصا به دفتر شركت تعاوني نگين مراجعه نمايد. ارائه اصل وكپي قولنامه، ارائه فيش واريزي 30000 تومان قسط دوم تعهد سهام، واريز مبلغ يكصد هزار تومان به حساب شركت تعاوني بابت هزينه نقل و انتقال و ارائه فيش، ارائه كپي شناسنامه، پايان خدمت و كارت ملي خريدار، تنظيم و امضاء فرم نقل و انتقال توسط فروشنده و خريدار.
جلسه هيات مديره فردوس
روز يكشنبه مورخه 12/8/87 ساعت 21 جلسه هيات مديره شركت تعاوني فردوس با حضور آقايان؛ محمود عرب، عليرضا عرب، ابوطالب عرب و محمدعلي شاهسون در محل دفتر تشكيل شد. نخست مدير عامل گزارشي از اخطار مجدد بانك كشاورزي سامان مبني بر واريز بدهي اقساط وام معوقه شركت داد. آنگاه راجع به يافتن راه، براي وصول مطالبات بحث و گفتگو شد كه، مقرر گرديد؛ هيات مديره باتفاق اعضا شوراي اسلامي صورت جلسه اي تنظيم و از مديريت بانك كشاورزي استان درخواست نمايند دستور دهد: « بانك كشاورزي شعبه بن، با اخذ برگه تسويه حساب، مبني بر عدم بدهي به شركت فردوس، به كشاورزاني كه در مزارع متعدد و مختلف روستاي ماركده باغ بيمه كرده اند، خسارت بيمه پرداخت كند ». در اين صورت همه ي كشاورزاني كه در مزارع متعدد و مختلف روستاي ماركده، باغ هاي خود را بيمه نموده اند، نا گزير مي گردند، قبل از مراجعه به بانك كشاورزي بن، اقساط وام معوقه خود را به شركت تعاوني فردوس پرداخت، و حساب خود را تسويه و برگه عدم بدهي دريافت نمايند. آنگاه برگه تسويه حساب را به بانك كشاورزي بن ارائه دهند و خسارت بيمه ي خود را دريافت نمايند. گزارش از : محمدعلي شاهسون ماركده
كلينيك گياه پزشگي
جلسه افتتاح كلينيك گياه پزشكي سامان در تاريخ 1/8/87 ساعت10صبح به دعوت سركارخانم مهندس كريمي پور و با حضور امام جمعه، بخشدار، رئيس آموزش و پرورش و تعدادي از كارشناسان حفظ نباتات، تني چند از اعضا شوراهاي اسلامي، و تعدادي از كشاورزان و باغداران بخش سامان برگزار شد. از روستاي ماركده مسعود شاهسون در اين جلسه حضور داشت. نخست امام جمعه سخن گفت و زحمات خانم كريمي را ستود و از كشاورزان در خواست نمود با كلينيك همكاري نمايند. سپس خانم كريمي پور ضمن خير مقدم به ميهمانان، نحوه كار كلينيك را براي حاضران بيان، و خواستار همكاري و ارتباط تنگاتنگ كشاورزان با كلينيك شد. در پايان ميهمانان از كلينيك بازديد نمودند.
در اينجا بروشور كلينيك را براي آشنايي بيشتر با هم مي خوانيم.
« يكي از عوامل محدود كننده توليد محصولات كشاورزي، آفات و بيماري هاي گياهي است كه، از چندين سال پيش، از روش هاي مختلف، جهت كنترل آن استفاده شده است. و عمده ترين آن روش، مبارزه شيميايي است. ولي مصرف بي رويه سموم شيميايي مشكلاتي را به همراه داشته است. از جمله: 1- مقاومت آفات و بيماري ها به اين سموم. 2- آلوده شدن محيط زيست. 3- اثرات زيان باري كه مصرف اين سموم در سلامتي انسان ها دارد.
در سال هاي اخير تلاش كارشناسان بر اين اساس است كه با آموزش كشاورزان و استفاده از روش هاي علمي و صحيح، استفاده از تركيب روش هاي مختلف مبارزه عليه آفات، نهادينه شود، كه اين روند به سوي كاهش مصرف سموم شيميايي سوق مي يابد. در اين زمينه كارشناسان گياه پزشكي، در قالب كلينيك هاي گياه پزشكي سازمان يافته اند كه به عنوان نماينده مديريت حفظ نباتات و به صورت بخش خصوصي در خدمت كشاورزان عزيز باشند.
در اين راستا كلينيك گياه پزشكي بهار از ابتداي سال 1387 بامديريت خانم مهندس كريمي پور در شهر سامان تاسيس شده است. اين كلينيك باداشتن آزمايشگاه مجهز گياه پزشكي و كارشناسان مجرب گياه پزشكي آماده خدمت رساني به كليه كشاورزان بخش سامان در موارد زير مي باشد.
1- تشخيص آفات و بيماري هاي گياهي و تجويز نسخه گياه پزشكي. 2- توصيه كود هاي آلي و شيميايي. 3- بازديد از باغات و مزارع و گلخانه ها. 4- مشاوره در امور باغباني، زراعي و گياه پزشكي. آدرس: سامان خيابان امام تلفن 3520840»
گزارش از: مسعود شاهسون ماركده 1/8/87
شناسايي نيكوكاران
بخشدار سامان طي نامه شماره 2241 – 2/8/87 از شوراي اسلامي و دهياري روستا درخواست نموده، نيكوكاران ساكن روستا كه حاضرند در امر تسهيل ازدواج جوانان كمك كنند را شناسايي و معرفي نماييم. بدينوسيله از كساني كه علاقه مند به كمك هستند درخواست مي گردد اعضا شورا را مطلع فرمايند. متن نامه بخشداري اين چنين است: « … به منظور شناسايي خيرين در جهت دهي امور وقفي و خيريه به سمت تسهيل و ساماندهي ازدواج جوانان مقتضي است نسبت به شناسايي و معرفي خيرين روستا در اسرع وقت اقدام لازم معمول گردد. قرباني، بخشدار سامان»
اموال خود را بيمه كنيد
بخشدار سامان طي نامه شماره 2174 – 30/7/87 به استناد نامه مدير كل ستاد
حوادث غير مترقبه كشور اعلام نموده، ستاد حوادث بابت آتش سوزي خسارت نمي پردازد و اموال خود را بيمه نماييد. متن نامه را با هم مي خوانيم. « … پرداخت خسارت آتش سوزي و ساير حوادث انسان ساخت در شرح وظايف و اختيارات ستاد مذكور نبوده و صاحبان اماكن مسكوني، تجاري، خدماتي و صنعتي و … مي بايد اموال منقول و غير منقول خود را از طريق بيمه هاي اختياري يا اجباري بيمه نمايند.»
ذخيره سازي سوخت دومبخشداري سامان طي نامه شماره 2377 – 9/8/87 با ارسال كپي نامه شركت گاز
استان، درخواست نموده مردم روستا، سوخت دومي جهت زمستان ذخيره نمايند. نامه شركت گاز را با هم مي خوانيم.
« … به منظور جلوگيري از بروز مشكلات در مواقع احتمالي كاهش فشار و يا قطع گاز در زمستان سال جاري و با توجه به اينكه اكثريت مشتركين كه جريان گاز طبيعي در زمستان براي آنها حساس و حياتي مي باشد و جهت موضوع فوق اقدامي صورت نداده اند، خواهشمند است نسبت به ايجاد و يا افزايش مخازن سوخت دوم و دوگانه سوز نمودن تجهيزات اقدام نماييد … بديهي است در صورت عدم اقدام لازم كليه مسئوليت ها و عواقب ناشي از افت فشار و قطع گاز به عهده مشترك خواهد بود. اسماعيل هيبتيات، مدير عامل»
سرمايه گذاري براي صادرات بادام
بخشداري سامان طي نامه شماره 2317 – 7/8/87 درخواست نموده افراد علاقهمند به سرمايه گذاري در جهت ايجاد تشكل هاي صادرات بادام را شناسايي و معرفي نماييم. متن نامه بدين شرح است.
« در اجراي مصوبه جلسه مورخ 28/7/87 موضوع بررسي وضعيت توليد و صادرات بادام، مقتضي است در اسرع وقت نسبت به شناسايي و ارسال اسامي و مشخصات افراد علاقهمند به سرمايه گذاري جهت ايجاد تشكل هاي صادرات بادام، استاندارد سازي بسته بندي و فرابري محصولات باغي اقدام نماييد تا با همكاري سازمان بازرگاني استان و سازمان صنايع و معادن استان در مورد تشكيل جلسات مشترك جهت بررسي راهكارهاي مناسب براي صادرات بادام و ايجاد صنايع تبديلي همآهنگي و پيگيري لازم صورت پذيرد ».
بيمه اجباري شخص ثالث
بخشدار سامان طي نامه شماره 2253 – 8/8/87 خطاب به دارندگان آژانس اخطار نموده كه وسايل نقليه خود را بيمه شخص ثالث نمايند و از شوراي اسلامي درخواست نموده موضوع به اطلاع مردم برسد. متن نامه بخشداري به شرح زير است.
« به استناد تبصره 2 و 3 ماده 19 قانوني اصلاح قانون بيمه اجباري، مسئوليت مدني دارندگان وسايل نقليه موتوري زميني، در مقابل شخص ثالث، مصوب 1/3/87 مجلس شوراي اسلامي، تحويل و حمل بار و يا مسافر يا ارائه هرگونه خدمات به دارندگان وسايل نقليه موتوري زميني فاقد بيمه نامه شخص ثالث معتبر از سوي شركت ها و مؤسسات، حمل و نقل بار و مسافر درون شهري و برون شهري ممنوع است. لذا مقتضي است، از بكار گيري رانندگان و خود رو هاي فاقد بيمه شخص ثالث، خود داري گردد و در صورت عدم رعايت موارد فوق الذكر، هرگونه مسئوليت به عهده مسئول آژانس و شخص مسافر مي باشد ».
اعتبارات خشكسالي
جهت روشن شدن درستي و يا نا درستي شايعه اي كه در روستا پيچيده بود، مبني بر اينكه؛ « جهاد كشاورزي، به كساني كه مي خواهند سيستم آبياري باغ شان را غرقابي كنند، لوله رايگان مي دهد » روز دوشنبه 6/8/87 ساعت 13 آقايان مسعود شاهسون و محمدعلي شاهسون به اتفاق آقاي مهندس جوانبخت، مسئول محترم خدمات كشاورزي بن، نشستي كوتاه انجام دادند. آقاي جوانبخت گفت: اعتباراتي در قالب تسهيلات بانكي، به منظور جبران خسارت خشكسالي تخصيص داده شده است. كشاورزاني كه مي خواهند سيستم آبياري باغ شان را قطره اي كنند، در قالب يك مجموعه، درخواست خود را به مركز خدمات كشاورزي بن ارائه دهند، پس از دريافت درخواست، و انجام كارهاي اداري، برآورد هزينه مي گردد، 50 درصد مبلغ هزينه، با عنوان وام، و با سود 12 درصد و 50 درصد هم به عنوان كمك هاي بلا عوض پرداخت مي شود. بنابر اين، نماينده هر طرح باغداري و يا تعدادي كشاورز كه به صورت يك مجموعه در كنار هم هستند و زمين شان سند دارد، و مي خواهند باغ شان را غرقآبي كنند، درخواست نمايند تا توسط كارشناسان اداره برآورد هزينه شود، تسهيلات به خود كشاورز پرداخت نمي شود بلكه كار زير نظر كارشناس توسط پيمانكار اجرا خواهد شد.
گزارش از: محمدعلي شاهسون ماركده
جلسه انجمن اوليا
روز شنبه 11/8/87 جلسه انجمن اوليا مدرسه راهنمايي دخترانه ماركده، به دعوت خانم اسعدي، مدير محترم آموزشگاه، در ساعت 30/8 صبح تشكيل شد. خانم اسعدي ضمن ارائه گزارش گفت:
« از طرف اداره آموزش و پرورش، براي اين آموزشگاه، هفته اي 2 روز سرايدار در نظر گرفته شده است كه، با توجه به مشكلات محيط مدرسه و نيز سرماي زمستان كه در پيش داريم، كافي نيست. پيشنهاد مي كنم، انجمن اوليا موافقت نمايند از آقاي حيدرقلي شاهسون دعوت نماييم، همانند سال گذشته مسئوليت سرايداري را بپذيرند و هزينه آن را اوليا دانش آموزان بپردازند ».
پيشنهاد خانم اسعدي مورد موافقت انجمن اوليا قرار گرفت و با آقاي حيدرقلي شاهسون مذاكره و ايشان قبول نمود؛ خدمات سرايداري مدرسه را انجام و در ازائه خدمات، ماهيانه 75000 تومان دستمزد دريافت نمايد. و مقرر گرديد؛ خانم اسعدي، ماهيانه از هر دانش آموز، مبلغ 1500 تومان دريافت و مبلغ دستمزد را پرداخت نمايد. گزارش از: رمضان عرب ماركده 11/8/87
نشست اوليا دانش آموزان با آقاي كبيري
جلسه اي در تاريخ 14/8/87 ساعت 30/15 با حضور آقايان: كبيري رئيس محترم آموزش و پرورش سامان، حسين زاده معاون اداره، طادي مدير مدرسه و حدود 60-70 نفر از اوليا دانش آموزان در محل آموزشگاه تشكيل شد كه خلاصه از سخنان و نظرات ابراز شده را با هم مي خوانيم.
نخست، آقاي طادي توضيح داد كه، بنابر درخواست اوليا، كلاس ها متناسب با جمعيت دانش آموزان جابجا شد و نماز خانه را تبديل به كلاس كرديم و اكنون فضاي كلاس ها مناسب است.
سپس آقاي كبيري سخن گفت: در امر آموزش فرزندان، مشاركت اوليا و مربيان را مي طلبد در اموزه هاي ديني ما، هم به فراگيري علم توصيه شده و هم به تربيت. فرزندان ما در طول 24 ساعت فقط 4 ساعت در مدرسه اند و بقيه زمان را در خانواده و نزد پدر و مادر اند. پس نقش والدين در امر تربيت بيشتر است. بچه در مدرسه بيشتر اجتماعي شدن را مي آموزد. مدرسه ماركده يكي بهترين مدارس ما است. سال گذشته 5 نفر پسر قبولي نمونه داشته است. به علت كم شدن تعداد دانش آموزان ناگزير بوديم، يكي از دو روش را بكار گيريم. يكي اينكه كلاس هاي چند پايه داشته باشيم كه بيشترين آسيب را دانش آموز مي ديد. چون آنگاه يك معلم وقت يك درس را بين دو يا سه درس تقسيم مي نمود در اين شكل افت تحصيلي حتمي بود. روش ديگر اين بود كه دانش آموزان دختر و پسر ابتدايي ادغام شوند. در اين صورت كلاس ها تك پايه مي شدند و تمام وقت معلم در كلاس، صرف يك درس مي شود و كيفيت آموزش بالا مي رود و ما روش دوم را بر گزيديم و بر اين باوريم كه تصميمي درست بوده است. ادغام دانش آموزان دختر و پسر يك دستور و يك قانون است حتا در شهر مذهبي قم دختران و پسران مدارس راهنمايي را ادغام كرده اند. به علاوه وقتي تعداد دانش آموزان در كلاس كم باشد آن رقابت و تعامل لازم صورت نمي گيرد ولي ما شاهديم در كلاس هاي با جمعيت نسبتا بيشتر، رقابت بهتر و بيشتر و تعامل زياد تر است كه دانش آموز را به تكاپو وا مي دارد. بودجه مدرسه به نسبت تعداد دانش آموز محاسبه و ابلاغ مي شود و مدرسه ناگزير است كه در طول يك سال با اين بودجه اداره شود از آنجايي كه اين سرانه كم هست، هميشه خواهان مشاركت مردميم. قرار بود مدرسه نوساز اول مهر امسال آماده بهره برداري شود و قصد اين بود كه مدرسه ابتدايي را به انجا انتقال دهيم ولي از بودجه كمبود داشتند و نا تمام ماند. ما در مدرسه به نماز بيشترين توجه را داريم ولي بخاطر كمبود جا، در اين مدرسه، نماز خانه را كلاس درس كرده ايم. امسال در كلاس سوم به درس قرآن توجه ويژه اي شده، بگونه اي كه در پايان سال دانش اموز بايد بتواند قرآن را بخواند. ما 39 نفر مستخدم داشته ايم كه 20 نفرشان امسال بازنشسته شده اند. بنابر اين با كمبود شديد مستخدم روبرو هستيم. اغلب مدرسه هاي ما بدون مستخدم اند. برابر قانون به تعداد 50 درصد افرادي كه بازنشسته مي شوند مي توان استخدام جديد نمود به همين جهت مدير كل استان به وزارت خانه پيشنهاد نموده 350 نفر مستخدم استخدام كند كه هنوز پاسخ داده نشده است. لذا ناگزير در بسياري از مدارس منطقه خودِ اوليا مشاركت نموده و با هزينه خود مستخدم پيماني برگزيده اند.
از طرف حاضران در جلسه نظراتي ابراز شد كه خلاصه اي از آنها را با هم مي خوانيم.
– بهتر بود اول فرهنگ سازي مي شد بعد ادغام صورت مي گرفت.
– در طول 5 سال گذشته كه من در اين مدرسه بچه داشته ام هميشه گفته شده كه مدرسه ماركده نمونه است ولي نتيجه اي كه ما مي بينيم اين است كه قبولي بچه هاي ماركده در دانشگاه اندك است آدم مي ماند كدام را قبول كند؟.
– من خودم در قم هستم در هيچ يك از مدارس راهنمايي قم دانش آموزان پسر و دختر ادغام نيستند.
– بازرس يا معلم راهنما وظيفه خود را به خوبي انجام نمي دهد چون اگر او مرتب سركشي كند نبايد اين همه مشكلات در مدرسه وجود داشته باشد.
– اصولا آموزش و پرورش سامان به مدارس ماركده در مقايسه با روستاي همجوار كمتر توجه دارد شايد علت آن هم اين باشد كه چند نفر از روستاي همسايه ي ما در آن اداره هستند و امكانات برتر را به روستاي خود مي برند در نتيجه فرزندان ما افت تصيلي دارند به همين جهت هم قبولي دانشگاهي كمتر داريم.
– من اطمينان دارم كه در مدرسه هاي ما كار به خوبي انجام نمي شود چرا؟ نمي دانم چون مي بينم و حس مي كنم كه بچه هاي ما پيشرفت چنداني ندارند اگر بازرس مدارس آدم دلسوز و دقيقي مي بود بايد اين مشكلات را مي يافت و گزارش مي داد تا بر طرف شود اطمينان دارم كه ما از ناحيه بازرس آسيب مي خوريم.
– چرا مستخدم مدرسه را از اينجا برده ايد؟
– چرا مدرسه معاون ندارد؟
– چرا مدرسه معلم پرورشي ندارد؟
– كف حياط مدرسه چاله چوله است. دستويي توالت مدرسه براي دانش اموزان كافي نيست. و …
سرانجام پس از گفتگوي زياد آقاي كبيري پذيرفت:
1- آقاي حسنعلي عرب 6 روز هفته را در مدرسه ابتدايي مشغول به خدمت باشد مشروط بر اين كه مدرسه راهنمايي دخترانه خود مستخدم بگيرند.
2- اداره با كمبود نيرو رو برو است بنابر اين الان نمي توانيم معلم پرورشي بفرستيم ولي قول مي دهم در اولين فرصت كه نيرو برايمان بيايد به اين مدرسه بفرستم.
3- معلمِ راهنمايِ ما، برابر گواهي دفتر مدرسه به موقع سركشي لازم را كرده، آن هايي كه دليل، گواه، سند و مدركي دال بر غير از اين دارند مراجعه تا من سخنان شان را بشنوم.
4- يك نفر حاضر شود دو چشمه توالت در كنار سرويش بهداشتي هاي مدرسه بسازد من هزينه اش را مي پردازم.
5- كف حياط مدرسه را در ليست تعميرات اساسي سال آينده قرار مي دهم.
آقاي خليل شاهسون فرزند اسماعيل اعلام آمادگي نمود كه ساختمان دو چشمه توالت را بسازد كه آقاي كبيري گفت:
با همفكري و همكاري انجمن اوليا و مدير مدرسه براي ساخت، برنامه ريزي و مصالح مورد نياز را صورت برداري و به اداره ارائه دهيد تا مصالح تحويل گردد .
در پايان جلسه 8 نفر از اوليا دانش آموزان به شرح زير خود را كانديد انجمن اوليا نمودند كه برابر پيشنهاد آقاي حسين زاده؛ قرار شد هر 8 نفر به عنوان انجمن اوليا با مدرسه همكاري بكنند كه پذيرفته شد. آقايان:
ولي الله شاهسون فرزند بهرامعلي. اسدالله عرب فرزند لطفعلي. حسين شاهسون فرزند اسماعيل. غلامرضا شاهبندري فرزند براتعلي. عليرضا عرب فرزند لطيف. رمضانعلي عرب فرزند لطفعلي. علي عرب فرزند احمد. رمضانعلي عرب فرزند نورالله. گزارش از: محمدعلي شاهسون ماركده
تقدير از شوراي روستا
با تشكر فراوان از تلاش هاي ارزشمند و مؤثر اعضا محترم شوراي اسلامي كه در راه اندازي و اسكان سواد آموزان ارتباط از راه دور خواهران ماركده سهم بسزايي داشته اند. وظيفه خود ميدانم صميمانه از زحمات شان قدرداني نمايم و توفيقات روز افزون شان را در خدمت به اسلام و مسلمين از خداوند مسئلت دارم.
مدير ارتباط از راه دور سواد آموزي روستاي ماركده
جلسه آموزش نويسندگي
روز 3/8/87 ساعت 10 صبح جلسه آموزش نويسندگي با حضور حدود 20 نفر از جوانان تحصيل كرده روستاي ياسه چاه در محل دبيرستان اين روستا تشكيل شد. آقاي احمد بيگدلي، نويسنده، مطالبي پيرامون نويسندگي بيان نمود كه چكيده اي از سخنان ايشان را در اينجا با هم مي خوانيم.
در جلسه گذشته انواع نوشته ها را تيتر وار برايتان گفتم امروز پيرامون اولين و عمومي ترين نوشته، يعني نامه نگاري، مطالبي عرض مي كنم.
نامه مي تواند شكل هاي متفاوتي داشته باشد ولي با مسامحه مي توان به سه دسته تقسيم شان كرد.
نامه هاي اداري.
نامه هاي خصوصي
نامه هاي ادبي.
در اين جا يك نمونه از نامه هاي ادبي به نقل از كتاب چهار جلدي « خانواده كيبو » نوشته « ژرژ ماتن دوگار » را برايتان مي خوانم تا آشنايي بيشتري پيدا كنيد.
« اي پاكترين و مقدس ترين عشق ها، چگونه مي تواني گاهي شاد و گاهي اندوهگين باشي؟ من در ديوانه وار ترين شادي هايم گاهي در ترك خاطره تلخي قرار مي گيرم. آري، مي دانم كه من، ديگر هرگز دلشاد و سبك بال نخواهم بود. در برابر من، هميشه شبح آرمان دسترس نا پديد قد علم خواهد كرد. آه، من گاهي حالت خلسه زنان تارك دنيا را، و آن چهره هاي رنگ پريده بي روح كه، زندگي شان بيرون از اين جهان واقعي خشن مي گذرد، خوب درك مي كنم، بال داشتن و آوخ، آن را به ديده هاي زندان شكستن، من در جهاني پر از دشمن، تنها مانده ام. پدر عزيزم روحيه مرا درك نمي كند، با اين كه، هنوز چندان پير نشده ام، از هم اكنون در پشت سرخود، چه نهال هاي شكسته، چه شبنم هاي باران شده، چه هوس هاي سيراب نشده، چه نوميدي هاي تلخ بر جا گذاشته، مرا ببخش عزيز دلم، كه در اين زمان آيه ياس مي خوانم، بي شك من در راه رشد در تكامل هستم، مغزم در تب و تاب است، و دلم نيز، و دلم بيشتر از مغزم. دست اتحاد به يكديگر بدهيم، آنگاه به اتفاق يكديگر از بيم موج و گردابي كه نامش دغدغه است در امان خواهيم بود. همه چيز از كفن گريخته و فقط لذت فداي تو شدن برايم مانده است. اي برگزيده دل من، و اي محبوب من، اگر تورا نداشتم خودم را مي كشتم»
نامه زير پاسخ نامه فوق است.
« اي دوست، رنج مي كشي، چرا؟ تو با اين جواني؟ اي دوست بسيار عزيزم تو با اين جواني؟ چرا زندگي را لعن مي كني؟ كفران نعمت مي گويي؟ كه روحت را با زنجير به زمين بسته اند؟ كار كن، اميدوار باش، دوست بدار، بخوان، چگونه مي توانم تو را از رنجي كه بر روحت تاخته است، تسلي دهم؟ چه دارويي براي اين فرياد هاي نوميدي است؟ نه، دوست من، آرمان، با طبيعت بشري، نا سازگار نيست. نه، اين فقط پنداري كه از روياي شاعران صادر شده باشد، آرمان در نظر من آري، در نظر من، عظمت بخشيدن به حقير ترين چيزهاي زمين است. از هر كاري كه انجام مي دهيم، چيز بزرگي بوجود آوردن است، پرورش كامل هر آن چيزيست كه نفخه زباني از استعداد هاي ملكوتي به ما عطا كرده است. آيا مقصودم را درك مي كني؟ اين است آرمان، آنگونه در اعماق قلب من جا دارد …»
نامه هاي فوق، از نظر ادبي بسيار زيبا اند، اين چنين نامه نگاري در گذشته مرسوم و متداول بود، نامه ها را با توصيف و ادبي مي نوشتند. حالا ديگر هيچ كس اين چنين نامه اي نمي نويسد، ولي در گذشته اين گونه نگارش يك هنر محسوب مي شد، نامه ها را با توصيف و ادبي مي نوشتند. چرا امروز ديگر چنين نامه هايي نمي نويسند؟ براي اينكه ديگر كسي حوصله و وقت خواندن چنين نامه هاي توصيفي با جمله هاي رمان تيك را ندارد. امروزه نامه ها كوتاه، ساده، شفاف و واضح نوشته مي شوند. ديگر وراجي هاي گذشته در نامه پسنديده نيست. بويژه در نامه هاي اداري، بايد كوتاهي و ساده نويسي و خلاصه نويسي حتما رعايت گردد و در همان جمله و خط اول مقصودمان را بيان كنيم. بي گمان براي نوشتن نامه هايِ تاثير گذار؛ تجربه، سواد و اطلاعات كافي ضرورت دارد. يك نامه خوب، داراي نگارش بي نقص است، غلط املايي ندارد، جمله هايش زيبايي ادبي خود را دارد و از لحاظ دستور زبان درست نوشته شده است. از علائم نگارشي مانند ويرگول، كاما، گيومه، پرانتز، نقطه، علامت سئوال و تعجب در جهت نگارش صحيح وانتقال سريع و آسان مفاهيم استفاده شده است. نامه بايد خوش خط و خوانا باشد، جمله ها ارتباط معنا داري با هم داشته باشند، در جمله ها و پاراگراف ها، تضاد و تناقض نباشد، مي توانيم با رعايت اصول نگارشي و دستوري، به نامه مان، زيبايي ببخشيم. براي مثال به اين جمله دقت كنيد.
نويسندگان ايراني معاصر اغلب دچار جوانمرگي شده اند.
نگارش درست اين جمله چنين است.
اغلبِ نويسندگان ايراني معاصر، دچار جوانمرگي شده اند.
به يك مثال ديگر توجه كنيد. فرض كنيد، شب سرد زمستاني، كه باران هم مي بارد، كسي، خيس و يخ زده به در خانه اي مي رسد و قصدش اين است كه، از صاحب خانه، جهت نجات از سرما، كمك بگيرد. درِ خانه را مي زند. مي تواند بگويد:
در را باز كنيد، از سرما مردم!
و نيز مي تواند بگويد:
از سرما مردم، در را باز كنيد!
جمله دوم درست تر است. چرا؟ چون موضوع سرما و مردن از سرما، داراي اهميت و علت زدن زنگِ در، و تاثير گذار تر است و مي تواند آدم هاي درون خانه را بيشتر تحت تاثير قرار دهد تا با رغبت بيشتر و زود تر در را باز كنند. پس وقتي مي خواهيم نامه اي بنويسيم بايد جمله هاي زيبا و تاثير گذار و در عين حال كوتاه و ساده را بر گزينيم تا به مقصود خود برسيم. يادمان باشد در زير ميز هر مسئول اداره اي يك سطل زباله هست. اين سطل بدين منظور در آنجا قرار داده شده كه، نامه هاي نا خوانا، نا مفهوم، بد خط، خسته كننده، طولاني و نا زيباي من و شما را پاره كنند و در ان بريزند. پس اگر مي خواهيد نامه تان خوانده و تاثير گذار گردد به موارد اشاره شده دقت كنيد.
تدوين از: محمدعلي شاهسون ماركده 4/8/87
خوی مردمان
به خود لرزم چو بینم مردمان را فدای جسم خود سازند جان را
در این دنیا یکی مانند شیر است که می درّد به دندان نا توان را
یکی چون گرگ اندر انتظار است که بیند روی هم چشم شبان را
یک روباه مکار فریباست که بر وجدان گزیند لقمه نان را
یکی مانند سگ در منع و در جود بر آرد از دهان خود زبان را
یکی چون خوک بی شرم و تعصّب به شهوت ها کشیده این و آن را
یکی بی دست و پا چون میش احمق کند رنگین به خون خویش خوان را
یکی چون خر که بی اندیشه هر دم ببندد گوش و بگشاید دهان را
یکی چون باد سر افکنده پایین به هم ریزد هزاران آشیان را
یکی چون آتشی سر برده بالا ز دودش کرده تاریک آسمان را
بود گر آدمی در این میانه به خون آلوده از غم دیدگان را
خَمُش « منصور » زیرا در کمین است خداوند جهان خلق جهان را
نقل از دیوان: منصور امینی باغبادرانی
آدم های نیکخو
داروي درد دو عالم نيکي است هرجا که نيکي جاري و ساري باشد غيبت نيست، مجازات نيست. بايد قبول کنيم که دنياي پهناور سفره ميهماني است و ما همه بر سر اين سفره ميهمانيم و اين سفره نعمت چنان فراخ و بي انتهاست که براي نيک
انديشان هيچ جاي نگراني نيست. مردمان نيک، خود را در ديگران مي بينند و يا بهتر بگوييم خود را با ديگران برابر و يکسان مي بينند بدينجهت از کم داشته هاي خود نمي رنجند و به داشته هاي افزون ديگران حسد نمي ورزند جز به خوبي در کار ديگري نمي نگرند و چون از خوشي ديگران لذت مي برند هميشه يک دنيا خوشند. آدم هاي نيکخو چون خود را همسان ديگران مي دانند و آنچه را که براي خود مي خواهند براي ديگران هم آرزو مي نمايند از قيد رنج و اسارت چشم و هم چشمي آزادند و رنج نمی برند.
نيکي همانند امواج نور است نور خورشيد هنگامي که از خورشيد جدا مي شود 8 دقيقه و 13 ثانيه بعد به زمين مي رسد آنگاه ما آن را مي بينيم ولي امواج کردار نيک و خوبي سريع تر از اين حرکت مي کند نخست ذهن و ضمير صاحبش را روشن مي کند، تابناک مي نمايد يعني به محض اينکه صاحب کردار و عمل نيک، اراده به انجام کار نيک بکند و يا کارنيکش را آغاز کند و يا کار نيک گذشته اش در ذهنش تداعي شود نور اميد و نشاط و توانمندي، ضميرش و اعماق وجودش را نوراني مي سازد. براي مثال اگر شما بچه يتيمي را نوازش کنيد يا درمانده اي را ياري رسانيد يا کار اجتماعي عمومي را سر و سامان داده باشيد هرگاه به ياد آن بيفتيد ضمير وجودتان روشن و روانتان آرام مي گيرد آن وقت اثرات خوشايندي نيکي و نيک بودن در مغزتان منعکس مي شود روانتان شاد مي شود نشاط بر چهره تان آشکار مي گردد آنگاه مي بيني لب هايتان باز و لبخند بر لبان و اثر خوشحالي تا زير گونه هاي شما پرتو مي افکند خاطرتان انبساط مي يابد جهان برايتان زيبا و معني دار مي شود کارهاي نيک ، کمک به همنوع، عشق ورزي به همنوع، علاوه بر پاداشي که نزد خدا دارد در همين دنياي مادي چهره نيکوکار را شاد مي نمايد جسمش سالم تر مي ماند و به آرامش رواني دست خواهد يافت. همانگونه که کارهاي بد و ناشايست و ناراحتي ها مي تواند روان و در پي آن جسم انسان را بيمار کند.
يک عمل شادي بخش، انجام يک کار نيک به انسان انبسط خاطر مي دهد به دنبال آن يک اثر خوشنودي و خوشحالي به انسان دست مي دهد اين حالت هاي خوشايندي باعث مي شود که اگر نگراني يا اندوه و غمي و نا سازگاري دروني براي انسان بوجود بيايد کمتر احساس شود و زيانش کمتر شود و خود به خود دارويي است براي ناراحتي هاي رواني. هر آدمي مي تواند اين را بيازمايد هرگاه که کم حوصله مي شويد، از وضع موجود ناراضي هستيد، ياس و نا اميدي شما را فرا گرفته و روحتان کسالت دارد تصميم بگيريد کار نيکي بکنيد تا ديگري را خوشحال نماييد و اين تصميم را همه روزه و براي مدتي ادامه دهيد آنگاه خواهيد ديد ناراحتي رواني تان از بين رفته و يک احساس خوشايندي جاي آن را گرفته است.
بايد دانست انجام کار نيک بسيار آسان است يعني آسانتر از هر کاري که شما تصورش را بکنيد. جمله اي به نقل از پيامبر بزرگوار اسلام در ذهنم هست که فرموده: کار نيک آن است که به دنبال انجام آن سرور و شادماني بر چهره ديگري نمايان گردد. بايد دانست ثروت و زندگي مجلل و رفاه به انسان آرامش رواني نمي دهد بلکه يک چيز مي تواند انسان را قانع کند و آرامش دهد و آن ايمان به آفرينش و انجام کارهاي نيک است و انجام کارهاي نيک در يک جمله خلاصه مي شود عشق ورزي نسبت به همنوع و خدمت به خلق خدا و بس. و اين با فطرت انسان هم سازگار است. ببينيد هرچه انسان پيرتر مي شود احساس نياز ايمان و اعتقادش به آفرينش بيشتر مي گردد در نتيجه اگر ايمان به خدا با شناخت باشد، حاصلش خلق وخوی مهرباني و عشق ورزي به انسان ها که مخلوق خدايند خواهد بود. ولی اگر انسان نتواند ايمانِ با شناخت به خدا بيابد و از روي جهل و ترس خدا، خدا کند به اعتماد و اطمينان نمي تواند دست يابد آنگاه مي بيني به سمت و طرف منفي هاي زندگي سوق مي يابد و براي دست يابي به اعتماد، به ثروت اندوزي روي مي آورد، و می خواهد با پول آرامش بیافریند و دست به نذری دادن، سفره های رنگین انداختن، سفرهای تکراری رفتن و … می زند و از آنجایی که ثروتِ صرف، به انسان نمي تواند آرامش دهد لذا روز به روز انسان حريص تر پول دوست تر مي گردد. و در پي آن رنج، غصه، خود خوري و حسادت، آدمي را از پاي در مي آورد. بنابر اين عقل و خرد آدمي حکم مي کند هر لحظه از انجام کار نيک غفلت نکنيم و با خداي خود عهد ببنديم از هر آنچه که لذت مي بريم زمينه دست يابي بدان را هم براي ديگران فراهم نماييم تا آنها هم از اين جهان لذت خود را ببرند. و هر آنچه که بر خود نمي پسنديم و ما را رنج مي دهد هم زمينه دور شدنش را از جامعه فراهم نماييم تا ديگران هم رنج نبرند. در اين صورت ما اصل طلايي اخلاق را رعايت کرده ايم و آدمي هستيم اخلاقي و خدا گونه. محمدعلی شاهسون مارکده 6/7/87
فردا
فردا همیشه می تازد / یک روز پیش تر از من؛ / من می دوم به دنبالش، / او می کند حذر از من.
فردا چه گونه معنایی ست؟ / تا می رسم به او، رفته است: / یعنی شده ست پس فردا / پنهان و بی خبر از من!
دیروز را و فردا را / امروز حد فاصل نیست / یعنی که حاصل میگیرد / این حال در به در از من.
ابری که زهر می بارد / در خاطرم گذردارد: / آرام و خواب می دزدد / هر شام و هر سحر از من.
دل شور می زند دایم: / آینده، چون هیولایی، / تصویر چنگ و دندانش / خون می کند جگر از من.
آفاق شرق ویران شد / کو چاره تا به کار آرم؟ / دیوانه شد، گریزان شد / این عقل چاره گر از من!
این نخل خشک خواری زاد / فواره طلایی نیست؛ / مشرق زمین چه می خواهد / جز این دو چشم تر از من؟
فردا … هر آنچه بادا باد! / تاکی بر آورم فریاد؟ / عمری پدر در آورده / فردای بی پدر از من!
باشد … ولیک، بی تردید، / فردا که بر دمد خورشید، / در کار چاره خواهی دید / هنگامه ای دگر از من:
سنگی ز دل توانم ساخت؛ / خواهم به پای او انداخت – / فردا دگر نخواهد تاخت / یک گام پیش تر از من.
سروده سیمین بهبهانی اسفند 86 ، نقل از هفته نامه شهروند، شماره 65
جلسه بانوان
روز جمعه مورخه 10/8/87 ساعت 3 بعد از ظهر جلسه بانوان روستا با حضور 7 نفر، در محل دفتر دهياري تشكيل شد. موضوعِ گفتگو؛ بررسي علل دروغ گويي در جامعه بود. كه چكيده اي از سخنان را در اينجا با هم مي خوانيم.
– نخست اشاره اي كوتاه به نتايج گفتگوي جلسه قبل مي كنيم. سخنان جلسه قبل درنشريه آوا چاپ شد. بي گمان تعدادي از شما، آن را خوانده ايد، چگونه بود؟
– بسيار جالب بود. در تعدادي از مجالس زنانه روي آن گفتگو مي شد. داراي نكات تازه، و زيبا نوشته شده بود. توانست نظر بسياري از خانم ها را جلب كند.
– بياييد انديشه و فكر خودتان را روي برابري متمركز كنيد. به حق، حقوق، شان اجتماعي و انساني برابر، ازدواج برابر، اختيارات برابر، زندگي برابر بينديشيم. در اين صورت مقداري از تبعيض هاي فعلي از بين مي رود. اگر زنان جامعه ما خود را از نظر انساني و اجتماعي برابر حس كنند آنگاه پسراني منصف و عدالتخواه خواهند پروراند و اين پسران مردان آينده جامعه را تشكيل مي دهند.
– شما يكي از شرايط پدر و مادر شدن را دانايي دانسته ايد، دانايي در چي؟
– دانايي پدر و مادر به مجموع اطلاعات و آگاهي هايي كه براي تشكيل خانواده، روابط زن و شوهر، روابط و چگونگي برخورد پدر و مادر با فرزند، آگاهي درباره نيازهاي كودك، عامل هايي كه روي شخصيت بچه تاثير مي گذارد و چگونگي پرورش بچه لازم است مي گوييم. تا بتوانند خانواده اي توام با مهر و عشق تشكيل، و پي ريزي و شكل گيري شخصيت فرزندان با سلامتي همراه باشد.
– حد و مرز مهرباني تاكجاست؟
– مهرباني حد و مرز ندارد مانند خوبي. البته مهرباني با لوس كردن بچه متفاوت است. لوس كردن بچه ريشه در خود خواهي و بي مسئوليتي دارد، ولي مهرباني، نشات گرفته از عقل بارور شده و رشد يافته ي انساني است، ثمره روان سالم و استقلال رواني شخص است، پايه و مايه اخلاقي و انساني دارد، انعكاس فطرت پاك انساني است. وجود عشق و عشق ورزي و ابراز مهرباني در خانواده، به بچه امنيت خاطر مي بخشد. در چنين رابطه اي بچه امنيت خاطر دارد كه پدر و مادر مال اويند. هرگاه بخواهد، آنها را در دسترس دارد و اينها همه ي نيازهاي او را برآورده مي كنند. توجه لازم و كافي به او دارند. پس هيچ جاي نگراني نيست. چنين بچه اي غذايش را مي خورد، و خوابش را مي رود و بقيه وقتش را به بازي مشغول است. پس بچه اي كه به مادر مي چسبد و نمي خواهد از مادر جدا شود و وقتي يك لحظه مادر خود را نمي بيند جيغ مي زند و … بچه هايي هستند كه مهرباني كافي و به موقع دريافت نكرده اند و به امنيت خاطر نرسيده اند. خوب برويم روي موضوع گفتگوي جلسه.
– كساني كه اقدام به دروغ گويي مي كنند در حقيقت مي خواهند از واقعيت هاي تلخي كه رو بروي آنها قرار دارد فرار كنند .
– افراد دروغگو براي حفظ منافع شخصي شان اقدام به دروغگويي مي كنند و مي خواهند سريع تر به منافع دست يابند.
– دروغگو فردي بيمار است، اختلال رواني دارد، در خانواده و جامعه شخصيتش اين گونه شكل گرفته است.
– يك موضوع را اينجا توضيم بايد داد كه، دروغ گويي يك رفتار ضد اخلاق است و راستگويي يك رفتار اخلاقي. انسان براي رفتارهاي اخلاقي آزادي كامل دارد مي تواند كارهاي خوب اخلاقي كند و مي تواند كارهاي ضد اخلاق هم انجام دهد. بر خلاف جنبه هاي فيزيكي و مادي انسان كه بسياري از آنها اجباري است و انسان در مقابل آنها اراده و اختياري از خود ندارد.
– عامل ديگري كه انسان اقدام به دروغ گويي مي كند ترس است. ترس از تنبيه، ترس از آبرو ريزي، و…
– كودك در سن كم، مسائل اخلاقي را نمي فهمد. تقريبا از سن 5 سالگي به بعد آهسته آهسته با مسائل خوب و بد، زشت و زيبا آشنا مي شود. نخست كارهاي بد را بخاطر ترس و تنبيه نمي كند و يا كارهاي خوب و اخلاقي را بخاطر تشويق و دريافت پاداش انجام مي دهد. بعد از دوسه سال، برآوردن نيازهايش بر ترس و تنبيه مي چربد وكودك مي بيند وقتي كارهايش را اخلاقي مي كند به او توجه بيشتري مي شود و مي تواند نيازمندي هايش را بهتر و بيشتر تامين كند. بنابر اين به اين سمت و سو سوق مي يابد و در حدود 12-13 سالگي حفظ آبرو و حيثيت به موضوع هاي قبلي اضافه مي گردد و نقش آنها را ضعيف مي نمايد و از سن 15-16 سال به بالا اگر رشد عقلي اش متناسب با سنش رشدكرده باشد، ارزش هاي اخلاقي در او نهادينه مي شود. آنگاه كارهاي خوب اخلاقي را به خاطر اينكه خوب و ارزشمند و اخلاقي اند انجام مي دهد و كارهاي بد و زشت را به خاطر اينكه زشت و ناپسند و غير اخلاقي اند انجام نمي دهد. موضوع هاي ترس و نياز و آبرو به نسبت رشد عقلي ضعيف مي شوند. ولي اگر نيك بنگريم خواهيم ديد كه بيشتر مردمان جامعه ي ما در هنگام بزرگ سالي هم بخاطر ترس از جهنم و يا عذاب قبر و نظاير اينها دروغ نمي گويند و يا بخاطر دريافت پاداش بهشت كارهاي اخلاقي و خوب مي كنند يعني ما از نظر رشد عقلي در حد 10-14 ساله مانده ايم.
– افرادي كه در بزرگ سالي دروغ مي گويند دروغ گويي را از بچگي در خانواده آموخته اند اينها در خانواده هايي بزرگ شده اند كه ترس و تنبيه بوده و براي فرار از تنبيه، اقدام به دروغ گويي كرده اند و اين براي شان تبديل به يك رفتار شده است حال بزرگ هم كه شده اند چنين كاري مي كنند.
– بعضي ها هم دروغ هاي بزرگ مي گويند كه درجامعه به آن دروغ شاخدار اطلاق مي شود.
– اين آدم ها كه دروغ شاخدار مي گويند، دوست دارند ديگران به آنها توجه نمايند به آنها اهميت بدهند. لذا چون از درون هم تهي هستند و دستمايه خوب و ارزشمندي هم ندارند بنابر اين دست به بيان دروغ هاي بزرگ يا همان شاخدار مي زنند تا توجه ديگران را به خود جلب نمايند اين آدم ها سخت نياز مند و گداي توجه ديگران اند.
– اولين آموزش دهنده دروغ به بچه، پدر و مادر اند. در بعضي از خانواده ها، فردي به دمِ در مراجعه مي كند و پدر، به بچه مي گويد؛ به مراجعه كننده بگو؛ بابام خانه نيست. يعني پدر اجازه دروغ گويي را براي بچه اش صادر مي كند.
– بعضي جاها هم، معلم و يا پدر و مادر، بچه را بخاطر اين كه، حرف راست زده و خبر از انجام كار نا خوشايند داده، تنبيه مي كنند و اين عمل، غير مستقيم به بچه مي آموزد، حد اقل، همه جا، نبايد راست گفت. يعني بچه، با نتيجه اي كه از راست گويي و تنبيه شدنش مي گيرد، اين است كه، دروغ، چندان هم بد نيست. چون اگر من اكنون دروغ گفته بودم، از اين تنبيه، به دور مي ماندم.
-كاملا درست است و اين عمل در خانواده و يا محيط مدرسه اي اتفاق مي افتد كه مهرباني نباشد. وقتي مي گوييم يكي ازشرط پدري و مادري مهرباني است در همين محل ها مي توان اثرش را ديد وقتي رابطه پدر و مادر با هم و با بچه و نيز رابطه معلم و دانش آموز بر اساس مهر و عشق باشد، ديگر تنبيه جايي نخواهد داشت و بچه اگر راست گفت و خبر ازكار خطا و زشت هم داد، او را تنبيه نمي كنند بلكه به او آموزش مي دهند و كمك مي كنند تا بچه توانمند گردد و دنبال كار بد و زشت نرود.
– اگر كسي دروغ مي گويد و ديگري به او نصيحت كند كه دروغ نگو ممكن است بدش بيايد و فرد نصيحت كننده را مسخره هم بكند.
– ببينيد من با نصيحتِ صرف مخالفم. چرا؟ براي اينكه رابطه نصيحت كننده و نصيحت شونده يك رابطه نابرابر و غير انساني است. نصيحت كننده وقتي آغاز به نصيحت مي كند، غير مستقيم اين پيام ها را به مخاطب خود مي دهد كه؛ من دانا ترم، من مومن ترم، من پاك ترم، من بهترم، من بيشتر مي فهمم، من درست كار ترم، من بي عيب ونقصم، پس من از شما برترم. حالا به شما مي گويم؛ اين گونه و يا آن گونه رفتار كنيد. وقتي روابط اجتماعي و اخلاقي نياكان گذشته مان را مطالعه مي كنيم مي بينيم سرشار از نصيحت است و ما همواره هم زشتي و پلشتي و ضعف و زبوني در جامعه مان داشته و داريم. مي توان و بهتر اين است كه آموزش و ارائه اطلاعات را جايگزين نصيحت كنيم. ولي بهترين روش اين است كه، خودمان دروغ نگوييم، خودمان كار خوب بكنيم. در اين روش، هيچ نيازي نيست كه، تظاهر كنيم و با بلند گو، بگوييم آي مردم، بدانيدكه من راست گويم. من دروغ نمي گويم. اصلا بايد راست گويي جزئي از شخصيت، جزئي از وجود، جزئي از جهان بيني و فرهنگ، جزئي از بينش و منش ما باشد. و دروغ اصلا جايي هر چند اندك هم در وجود ما نداشته باشد. مثالي مي زنم. ببينيد ما وقتي مي خواهيم از خانه مان بيرون بياييم، لباس مي پوشيم. پوشش جزئي از فرهنگ و بينش و منش ما است. اصلا آن را هم احساس نمي كنيم، برايمان كار سختي نيست، و اصلا ممكن است هم متوجه اين كه لباس بر تن داريم هم نباشيم. چرا؟ چون اين روش، براي مان عادي شده، جزئي از شخصيت ما است. دروغ نگفتن و يا مثبت تر كه بگوييم، راستگويي هم بايد همانند پوشش، جزئي از وجود ما شود. بخاطر اين كه راست گويي خوب و عملي اخلاقي است، راست بگوييم، نه بخاطر بدست آوردن بهشت، و دروغ گويي بخاطر اين كه بد، زشت، پليد و غير اخلاقي است از آن دوري كنيم، نه بخاطر ترس از جهنم.
جلسه بعدي در تاريخ 10/9/87 ساعت 3 بعد از ظهر خواهد بود و موضوع جلسه: رابطه بين پدر و مادر با فرزندان. تدوين كننده: محمدعلي شاهسون ماركده
حرف هاي مردم
1- يكي از همسايگان مسجد روز 4/8/87 از صداي بلندِ بلندگوي بيروني مسجد، در شب گذشته، ناراحت بود، گله مي نمود و شكايت داشت و از هيات امنا مسجد، تقاضا داشت كه، مراعات حال همسايگان را بنمايند. استدلال اين همشهري اين بود كه؛ اگر سوگواري بخاطر احترام به امام و نزديكي به خداوند است كه، امام بزرگوار وخداي بزرگ صداي آهسته در درون ساختمان مسجد را هم مي شنوند، مي فهمند و مي دانند، ولي اگر پخش صداي سوگواري در فضاي روستا، بخاطر اين است كه به مردم بگوييم، ما آدم هاي مومن ومذهبي هستيم، اين ديگر نامش تظاهر و ريا است. به علاوه، سوگواري، كار و عملي مستحب است، اين در حالي است كه مردم آزاري گناه محسوب مي گردد و بايد از آن دوري گزينيم، و شايسته نيست بخاطر انجام عمل مستحب، مرتكب گناه شويم، آيا سوگواران محترم به اين موضوع توجه دارند؟
2- آقاي مسئول آوا ؛ مبلغ 2 هزار تومان بصورت دستي، از بعضي سهامداران در تعاوني نگين گرفته شده بنويس اين را براي چي گرفته اند؟
پاسخ: هر پولي كه خارج از سيستم بانكي گرفته شود و به حساب تعاوني نگين واريز نگردد ارتباطي با تعاوني نگين ندارد. لطفا از گيرنده پول بپرسيد براي چي گرفته است. هر عضوي فقط بايد مبلغ 45 هزار تومان ( 15000 تومان به علاوه 30000 تومان ) به حساب تعاوني در بانك واريز كند نه بيشتر و نه كمتر.
خرافات
من از كودكي، از آن دسته زناني كه، همواره موارد عجيب و دور از ذهني از خود پيرامون ارتباط شان با فلان پيشواي ديني يا معجزات زندگي خود، قصه ها سر مي كردند و مدت ها نقل مجالس زنانه بودند، نفرت داشتم. و اين حس غريب كودكي، دروغ بودن گفته هاي آنان را درست تشخيص مي داد. مثل اين كه برنج ما متبرك است و ماه ها است تمام نمي شود. يا فلان سيدِ سبز پوش، به من در خواب، سكه اي داد و هنوز آن را دارم. و هزاران كلكي كه سرِ هم مي آوردند تا، براي خود، اعتمادي ايجاد و بر ناداني و جهل ديگران سوار شوند. ترديدي نيست كه، خرافه گرايي معلول كلي جهل و خامي ذهن بشر است و به هر جهت كه آدمي با حقايق و واقعيات ( يا هر نوع ادراكي ) آشنا شود، قطعا از مقدار خرافات كاسته شده و به واقع بيني و حقيقي گرايي نزديك مي شود. مي گويند خرافه پرستي از خواص روح آدمي است حتا با پيشرفت علوم نيز از بين نمي رود و در عصر هاي جديد، خرافات جديدي به جاي خرافات كهنه جايگزين مي شود. مثلا قهرمان اساطير اروپا در گذشته اشخاص ديگر بودند و در قرن هاي جديد امثال شارلمان، بزرگترين مدافع مسيحيت مي باشد كه كرامات و معجزات گوناگوني به آن نسبت مي دهند. يا مثلا مردم ايران، نوع خرافات قديم را عوض كرده و به جاي خوابيدن زير مجسمه شير همدان يا توپ مرواريد تهران، خرافات تازه تري بر گزيدند. اما اين نظر صحيح نيست بلكه سرِّ بقاي خرافات و ظهور خرافات جديد، نيز در عدم گسترش واقعي نور علم و نرسيدن به حقيقت است.
در متون ديني كه عمدتا از عالم ماوراء براي ما خبر مي آورد، گزارش هايي در باره پيامبران، توانايي برخي آدميان يا اقدامات خاص خداوندي كه ما آن را ماورايِ يا ماذون از ماوراء مي دانيم، همچون قدرت مسيح بر زنده كردن مردگان، شفاي بيماران و امثال آن آمده است. به هر حال، معجزات امور استثنايي بوده اند، اما اگر در ذهنيت پيروان شرايع، تبديل به قاعده شوند ودر هر حادثه و موضوع، آن را سبب اتفاقات ارزيابي كنند و از بررسي طبيعي آن طفره روند، نوعي خرافه است. اگر هميشه از امور ماورايي خرج كنيم تا كاري كه به طور طبيعي قابل انجام است آن را تحت الشعاع امور ماورايي قرار دهيم، خرافه باوري است. آدم خرافي گمان مي كند كه وقتي مريض مي شود، فقط بايد دعا كند تا خدا شفايش بدهد. در حالي كه در همين متون مقدس داريم كه حضرت موسي كليم الله وقتي بيمار شد دعا كرد و خدا در پاسخش گفت به طبيب مراجعه كن تا بر اثر مداواي او شفا يابي. دعا در جايي صحيح است كه تلاش خود راكرده ولي به نتيجه نرسيده باشد. حتا در تعريف خود هم دچار خرافه شده ايم. مثلا گاهي صبوري را به تنبلي و زهد را به عدم تلاش در توليد و امثال اين تعريف هاي غافلانه تفسير مي كنيم. دين ما منطبق بر فطرت انساني است اما چه عواملي موجبات بروز خرافه گرايي و خرافه پرستي در جامعه ما هستند؟ الف: جهل و ناداني كه سر چشمه هر بدبختي براي انسان است و در اين ميان سوء استفاده كنندگان از اين جهل منافع خوبي مي برند. ب: رسمي شدن امور شخصي و رسانه اي شدن آن ها كه منتهي به تجارت خرافات شده است. ج: روحيه لفافه گويي و محافظه كاري بسياري از ايرانيان. د: عدم اعتماد به نفس در بيان آنچه به آن اعتقاد واقعي نداريم و ترس از ترد شدن هاي اجتماعي.
وقتي خوب به افكار و اعمالي كه از اين افكار نشات مي گيرند نگاه كنيم متوجه مي شويم بسياري از رفتارهاي اغلب ما نيز حد اقل تحت تاثير در صدي از آراي خرافاتي است و ما ناخود آگاه آن را رعايت مي كنيم. بي آنكه به بي احساس بودن آن فكر كنيم.
يك مثالي كه در روانشناسي همواره مطرح مي شود و اشاره دارد به نحوه بر خورد پيشينيان با اين موارد دارد. بدين شكل است كه فرض كنيد 3 زن درحال آب خوردن از رودخانه اي هستند كه ناگهان تمساحي زن وسط را با دهان بلعيده و مي خورد. در بر داشت انسان معاصر اين موضوع را اين گونه تفسير مي كند كه تمساح حيواني شكارچي است. و هر جانداري را در كنار آب، ممكن است شكار كند در حاليكه انسان قديم ايستادن سه زن در يك رديف را منع كرده و آن را عامل شكار شدن مي دانسته است نگاه كنيد اين انديشه كاملا پذيرفته شده بوده است. و هيچ ترديدي در مورد آن ايجاد نمي شده است اين مثال نشان مي دهد گذر زماني كه منجر به افزايش علم، آگاهي و دانايي شود كمك بزرگي به دوري از خرافات مي كند. كوبيدن بر طبل و سر و صدا كردن در هنگام ماه گرفتگي را همه يادمان هست ولي حالا اين موضوع خنده دار مي نمايد. چرا كه هرچه فهم و ادراك پديده ها بيشتر شود رفتاري مبتني بر عقل كه منطبق بر قواعد طبيعت است را از انسان شاهد خواهيم بود. مهدي عرب
تلنگر
1- همه به ياد داريم، روزهايي را كه، دهيار اسبق، سطل هاي زباله را در معابر عمومي روستا نصب كرد. و پس از ان تعريف و تمجيد هاي شورا و دهيار، در هر انجمني، كه در بوق كرنا دميده مي شد، گوش همشهريان را مي خراشيد! اينك چه برجاي مانده است؟!
2- همه بياد داريم، روز هايي را كه، پيشخوان پست بانك ماركده، براي واريز مبلغ اوليه سهام شركت تعاوني نگين، چه صف طولاني، و جاي سوزن انداختن نبود. بعد از ان هم حرف هاي پشت سر، پچ پچ هاي در گوشي، نق نق هاي مردم را در محفل ها، جلسات و هنگام برخورد با يكديگر شنيديم كه؛ سران تعاوني، يا بهتر بگوييم دلالان تعاوني، چه سودها كه نبردند، و چه كيسه ها را كه خالي نكردند. و حال را هم مي بينيم كه سرها را زير برف كرده، و مي خندند!؟
3- اي كاش دستشويي هاي كهنه و مخروبه قبلي مسجد، مي توانستند ببينند، ساختماني نوساز و ضد زلزله، در جاي آنها ساخته شده، و نيز اي كاش مي توانستند حال بد و در حال فشار آدم هايي كه نياز به دستشويي دارند را هم مي ديدند كه براي رفع حاجت، در پشت در ها، با قفل هاي زرين و فولادي حيرانند و نمي دانند چه كنند. گفته مي شود؛ قرار است، مديري بيايد و اين قفل ها را، با تشريفات خاص، بگشايد، كِي؟! فكر مي كنم، آن روز از عمر ما به دور باشد!!
4- اي كاش مديري و مسئولي يافت مي شد و به اعضا شركت تعاوني روستايي ماركده نويد مي داد كه؛ « پس از ساليان دور و دراز مي خواهيم به اعضا سود سهام بپردازيم!!؟؟» اعضا محترم، از خواب نپريد! خبري نيست! اين يك آرزو است! يك رويا است!! يك آرمان است!! راحت، آسوده بياراميد! و اطمينان داشته باشيد در اين كوي مردي نيست!!؟ يك همشهري 11/8/87
همنشيني به از كتاب مخواه
در روزگار قديم و در ادوار عتيق، دايره اطلاعات آدمي، اين گستردگي و وسعت فعلي را نداشت و شاخه هاي دانش تا اين حد وسيع و متنوع، و تخصصي و منشعب نبودند. اگاهي مردم از محيطِ پيرامون و جهان هستي، اندك و علم آموزي و دانش اندوزي كاري بس صعب و طاقت فرسا بود. در ان ايام انسان هاي دوستدار دانايي و جوياي علم و آگاهي، گاهي فرسنگ ها فاصله را با تحمل مشقت و مرارت فراوان طي مي كردند تا به كرسي درس استادي، كتاب خانه اي و يا دانشي دست پيدا كنند.
همچنين منابع و مراجع علمي فراواني وجود نداشت و بخاطرمحدوديت علوم، بزرگان و انديشمندان آن عصر تمام علوم و فنون زمان خود را مي دانستند و در اختيار داشتند، لذا منبع بيشتري براي مطالعه و افزودن اطلاعات خود نداشتند و ناگزير بايد خود تلاش وكوشش، و با آزمايش و پژوهش به توليد علم و كشف قوانين موجود در طبيعت روي مي آوردند تا اينكه به مرور با سعي و پشت كار اين انسان هاي خدوم و خير و خرد پيشه، درهاي علوم و فنون يكي يكي به روي بشر باز شد و كشفيات زيادي در عرصه هاي مختلف دانش به وقوع پيوست.
دين ما، دين داد و دهش، و دوستي و دانايي است. قرآن كه، كتاب آسماني ماست و مصحف و منشور دين مبين اسلام محسوب مي شود با امر به خواندن و آموختن نازل گرديده و در جاي جاي آن، به دانستن و تعقل و تفكر و تدبر و تامل و نوشتن توصيه شده است. همچنين پيامبر و پيشوايان ما همواره پيروان خود را به خواندن علم و دانش سفارش كرده اند. در آيين ما به طلب علم توصيه ي ويژه شده تا جايي كه از ما خواسته اند اگر در اقاليم و ممالك دور دست هم به علمي دست يافته باشند و دانشي موجود باشد، آن را بدست آوريد و فرا بگيريد؛ حتي بالاتر اين كه يادگيري علم بر مسلمانان فريضه و واجب شمرده شده است. همين طور در متون پر گهر و درر بار ادبيات پارسي، دانستن و دانايي همواره مورد ستايش و سفارش بوده است. جملاتي مانند: « توانا بود هركه دانا بود » ، « جهان را به دانش توان يافتن » ، « تا كي غم دنياي دني اي دل دانا » ، « درخت تو گر بار دانش بگيرد – به زير آوري چرخ نيلو فري را » ، « كه والا تر آن كس كه دانا تر است » و هزاران توصيه و عبارت ديگر از اين گونه، گوياي اين مهم است.
براي اين كه علوم حاصله فراموش نشوند و از بين نروند بايد آن ها را نوشت و مكتوب داشت، لذا به ما سفارش شده دانش را بانوشتن در اختيار بگيريد. و بدين منظور انديشمندان، پژوهشگران و نويسندگان محصول يك عمر تفكر، تراوش ذهني، تحقيق، تلاش و تجربه ي خود را نوشته و در قالب كتاب به ديگران اطلاع و انتقال داده اند. پس فراموش نكنيم كتاب ها، ماحصل زحمات علمي انسان هايي خردمند و فرزانه، و زاييده انديشه هاي ارباب علم و اولوالالباب هستند و بواقع ميوه هاي بوستان دانش اند.
از كتاب، به يار مهربان، بهترين دوست و غذاي روح تعبير شده است. هر كتابي به يكبار خواندن مي ارزد ولي كتاب هاي خوب را بايد بارها خواند تا همواره ملكه ي ذهن و زمزمه ي زبان ما گردند؛ و شگفتا كه با وجود اين گنجورهاي علم و كان هاي دانش ( منابع و اطلاعات و علوم ) خيلي از ما به خودمان زحمت نمي دهيم نتيجه يك عمر تلاش علمي انساني را حتي براي يكبار بخوانيم. در سبد خانواده هاي ما همه چيز را مي توان يافت الا« كتاب » و در زندگي براي همه ي ما يحتاج جسممان ( نياز هاي فيزيولوژيك ) بويژه خوراك و پوشاك هزينه مي پردازيم اما كمتر براي تغذيه و تشريف روحمان ( نيازهاي عالي ) اعتباري در نظر مي گيريم. از خريد كتاب به دليل بالا بودن قيمت آن خود داري مي كنيم اما بابت اقلام غير ضرور و تفنني براحتي پول مي پردازيم.
معمولا بيشتر ما در گفتار و سخن گفتن يد بيضايي داريم اما در آن حال از نوشتن چند جمله حتي گفته ها و انديشه هاي خودمان هم عاجزيم و بي سبب نيست كه گفته اند ما ايرانيانِ اين عصر مردماني هستيم پرگو، كم خوان و كمتر نويس، نوشته با گفته و سخنداني با سخنراني از جهات مختلف تفاوت دارد. در نوشتن، نگارنده چون مي داند نوشته هايش ثبت مي شوند و سنديت مي يابند و در تعاملات قابل استناد هستند و نمي تواند آن ها را حاشا كند و منكر شود بنابر اين خود را ملزم مي كند كه به تمام ابعاد مطالبش از نظر جمله بندي، رعايت ادب، بكارگيري آرايه ها و صنايع ادبي و مضمون و محتوا توجه و دقت داشته باشد.
نويسنده ابتدا مي انديشد آنگاه مي نويسد در پايان نوشته هايش را مورد سنجش و ارزيابي قرار مي دهد و تصحيح و تلخيص مي نمايد و پس از نشر هم در قبال نوشته هايش مسئول است. اما گفته ها را مي شود كتمان كرد، تغيير داد و در آن دخل و تصرف نمود. بنابر اين نوشتار بسيار فاخر، پرفحوي و فرهيخته تر و نيز سخته، سنجيده و سگاليده تر از گفتار است. پس ما هم سعي كنيم آنچه را در انديشه داريم بنويسيم و در عين حال به نوشته هاي ديگران بويژه نويسندگان بزرگ احترام بگذاريم و خود نيز بنويسيم، نوشتن ما را قانون مند و بخرد بار مي آورد.
در پايان براي اهميت داشتن كتاب وكتابخواني، دو جمله از مشاهير بزرگ ادبي و علمي جهان را برايتان نقل مي كنم:
– يك ساعت عمر گذشته را به هيچ قيمت نمي توان باز گردانيد، اما با دادن چند پول نا چيز مي توان تجارب تمام عمر بزرگترين عقلاي عالم را تصرف كرد. ( مونتسكيو )
– خوشبخت كسي است كه به يكي از اين دوچيز دسترسي دارد؛ كتاب هاي خوب يا دوستاني كه اهل كتاب باشند ( ويكتور هو.گو ) شكرالله شاهسون ماركده