جلسه صادق آباد
روز شنبه مورخه 2/9/87 ساعت 20 جلسه ای با حضور آقای کرمی، عضو شورای صادق آباد، دهیار این روستا، دهیار و دو نفر شورای یاسه چای، دو نفر شورای مارکده و سه نفر شورای گرمدره در منزل هرمز کرمی در روستای صادق آباد تشکیل شد. هدف از این نشست بررسی گزارش اعضا شورا و دهیار صادق آباد پیرامون پیگیری کارهای اداری احداث شهرک صنعتی بود.
آقای کرمی شورا گفت: کارهای اداری را پیگیری کرده ایم قرار شده نقشه بردار جهت تهیه نقشه زمین بیاوریم. دهیار گفت به خاطر مشکلات موجود، کار چندان پیشرفت نکرده است. مثلا سال گذشته که این حرف به میان آمد عده ای گفتند؛ مارکده ای ها که پیشنهاد دهنده این طرح هستند می خواهند در صحرای صادق آباد شهرک صنعتی بنام خودشان بزنند. عده ای دیگر می گویند چرا ما زمین صحرای مان را در قالب شهرک صنعتی به مردم روستاهای دیگر بدهیم. عده ای دیگر می گویند شهرک صنعتی می خواهیم چکار کنیم بهتر است زمین را باغ کنیم و درخت بکاریم و آقای نوری رئیس شورای مان هم گفت بهتر است نخست کارهای دیگرمان را بکنیم آنگاه بعدها دنبال کارهای شهرک صنتعی برویم. این بود که کار عقب مانده است. البته من خودمان بر این باورم که این کار مفید است.
سرانجام پس از بحث و گفتگو دهیار و تنها اعضا شورای حاضر در جلسه قول دادند که کارهای اداری را پیگیری کنند.
نماینده مجلس در مارکده
ساعت 16 مورخه 4/9/87 مهندس ترابی نماینده محترم مجلس به همراه علایی رئیس بنیاد مسکن شهرستان، تراکمه مسئول اداره راه بخش سامان، کیانی کارشناس شرکت آب و فاضلاب روستایی و جلالی پور کارشناس بخشداری به مارکده آمدند و در مسجد در جمع حاضران گفتگو به عمل آمد. نخست آقای قاسمی سخن گفت. آنگاه اعضا شورای روستا ضمن عرض خوش آمد، مهمترین مشکلات روستا را بدین شرح به اطلاع رساندند و خواستار کمک جهت حل مشکلات شدند.
یکی از بزرگترین معضلات روستا کمبود زمین مسکونی است روستای مارکده از طرفی به کوه و از طرف دیگر به زمین های کشاورزی محدود می شود و زمین جهت توسعه طرح هادی روستا نداریم. بدین جهت از 6 سال قبل از طریق بنیاد مسکن پیگیر بوده ایم تا مجوز تغییر کاربری مقداری از زمین های کشاورزی سنتی قریه را اخذ و با ضمیمه کردن به طرح هادی مشکل کمبود زمین مسکونی را حل نماییم و استدلال مان هم این بوده که حدود 800 هکتار زمین بیابانی را آباد و تبدیل به باغ نموده ایم حال به ما اجازه دهید 2 هکتار از زمین های کشاورزی سنتی قریه را جهت ساخت و ساز مسکن اختصاص دهیم این در حالی است که اکنون جوانان از روی ناچاری همین زمین های کشاورزی را غیر مجاز تبدیل به ساخت می کنند که جهاد کشاورزی آنها را به دادگاه می برد و جریمه می کند و جوانان با پرداخت جریمه ساخت و ساز را ادامه می دهند نتیجه این می شود که بدون برنامه ساخت و ساز انجام می شود ما از جنابعالی می خواهیم کمک نمایید تا این مشکل روستای ما حل گردد.
معضل بزرگ دیگر روستا فاضلاب روستا است که در جوی وسط روستا جمع می گردد و بوی تعفن آن سلامتی مردم را به خطر انداخته است. طرح مطالعاتی فاضلاب هم انجام شده و اعلام کرده اند هرکه زمین تصفیه خانه را رایگان به شرکت آب و فاضلاب بدهد برای لوله کشی فاضلاب در اولویت خواهد بود و ما اعلام آمادگی جهت واگذاری زمین را کرده ایم و تقاضا داریم پس از واگذاری زمین کار آغاز گردد.
از بنیاد مسکن درخواست ساخت دیوار حائل در دو قسمت پرتگاه در خیابان های مارکده را کرده ایم که تا کنون حتا یک ریال در روستای ما هزینه نکرده است.
آقای احمد عرب مشکل خرابی راه بین مزارع را مطرح و درخواست مرمت آن را نمود و آقای جهانگیر شاهسون عدم راه اندازی سرویس بهداشتی ساخته شده را بیان و خواستار برداشتن قفل ها شد که آقای ترابی با مهندس حیدری پور گفتگو کرد و قرار شد فردا با تنظیم صورت جلسه ای مقدمات باز گشایی و بهره برداری از سرویس های بهداشتی آغاز گردد.
جلسه مهد کودک
به درخواست خانم سورانی مربی مهد کودک جلسه ای با حضور وی و خانم کرمی بهورز روستا و سه نفر اعضا شورای اسلامی در محل خانه بهداشت تشکیل شد. خانم سورانی گزارش داد؛ قرار شده غذای گرم طبخ و به کودکان داده شود بدینجهت با خانم صادقی قرارداد بسته ایم که غذا طبخ نماید و هزینه آن را والدین کودکان بپردازند که مقرر گردید مسئولان خانه ی بهداشت روستا نظارت بیشتری بر طبخ و تغذیه کودکان داشته باشند.
نشست در اداره میراث فرهنگی
صبح ساعت 30/7 مورخه 5/9/87 نشستی با حضور آقای مهندس حیدر صادقی کارشناس اداره کل میراث فرهنگی و آقایان مسعود شاهسون و محمدعلی شاهسون در محل اداره میراث فرهنگی برگزار شد. این نشست به دستور مدیر کل، آقای حیدری پور انجام شد و هدف از این نشست بررسی حساب و کتاب کار ساخت سرویس بهداشتی مارکده و بازگشایی و بهره برداری از این ساختمان بود. که پس از بحث و گفتگو مقررگردید: آقای مسعود شاهسون به عنوان پیمانکار، حجم کارهای انجام شده را صورت برداری و برابر فهرست بهای سال 86 محاسبه و به اداره تحویل دهد تا مقدمات پرداخت هزینه ها فراهم گردد. و صورت جلسه ای به شرح زیر مبنی بر تحویل ساختمان تنظیم و رسما ساختمان به منظور بهره برداری به شورای اسلامی مارکده تحویل گردید. که مقرر شد آقای مسعود شاهسون به عنوان رئیس شورا، در اسرع وقت جلسه ای با حضور هیات امنا مسجد، دهیار و اعضا شورای اسلامی تشکیل تا نسبت به صورت برداری از مصالح به کار رفته، درباره چگونی مدیریت و هزینه های نگهداری این ساختمان تصمیم گیری گردد
صورت جلسه بدین شرح است « در تاریخ 5/9/87 با حضور نماینده سازمان آقای حیدر صادقی، پیمانکار پروژه سرویس بهداشتی آقای مسعود شاهسون و نماینده شورای اسلامی مارکده آقای محمدعلی شاهسون از محل احداث مجموعه بازدید به عمل آمد و اتمام عملیات ساختمانی و آماده بودن محل جهت بهره برداری پس از اتمام ایزوگام سقف مورد تایید کارفرما قرار گرفت. لذا مجموعه جهت بهره برداری تحویل شورای اسلامی روستا گردید و شورای اسلامی متعهد می گردد نسبت به حفظ قابلیت بهره برداری مجموعه طبق ضوابط بهداشتی در طول سال اقدام نماید. نماینده سازمان، حیدر صادقی. پیمانکار مسعود شاهسون. نماینده شورای اسلامی مارکده محمدعلی شاهسون»
جلسه شورای اداری
روز 6/9/87 ساعت 10 صبح جلسه شورای اداری بخش با حضور بخشدار و نمایندگان ادارات و اعضا شورای مارکده و قوچان در محل دهیاری آغاز و سپس در مسجد مارکده ادامه یافت. نخست آقای بخشدار سخنانی بیان و از جمله گفت. از همین امروز قرار شده سهام عدالت به تمام روستائیان داده شود. قرار است تمام کشاورزان کارگران، قالی بافان و دامداران بیمه شوند. آنگاه توسط اعضا شورای اسلامی مارکده و قوچان مشکلات روستا ها به شرح زیر مطرح و پاسخ های لازم داده شد.
نماینده بنیاد مسکن گفت: در پاسخ به پیگیری های مستمر شورای مارکده مقدار 3 هکتار از زمین های کشاورزی پیشنهادی شورا و نیز 3 هکتار از زمین های منابع ملی پیرامون روستا نقشه برداری و طرح توجیهی هم نوشته ایم و قرار است فردا یا حد اکثر در جلسه هفته ی آینده کار گروه مطرح گردد با قول های داده شده امید بسیار هست که این مرتبه بتوانیم رای لازم را بگیریم.
سپس مشکلات بهداشتی از جمله مرتب نبودن و کمبود پزشک، نبود تزریقات کننده خانم، شبانه روزی شدن، اختصاص آمبولانس به مرکز بهداشتی درمانی مارکده مطرح شد که گفته شد. فقط جایی را می توان شبانه روزی نمود که حد اقل 20000 نفر جمعیت داشته باشد. چارت مرکز بهداشتی مارکده در طرح پزشک خانواده 2 نفر پزشک است ولی متاسفانه به علت کمبود فعلا یک نفر پزشک فرستاده ایم. تامین خانم تزریقاتی برای مرکز را از طریق معاونت درمان پیگیری نمایید.
آنگاه نماینده نوسازی مدارس توضیح داد که: به علت بسته بودن راهِ موقت، کار ساخت مدرسه نوساز در فصل کاری تابستان چند ماه تعطیل بود، قرار است مدرسه نوساز مارکده در 22 بهمن همین امسال افتتاح گردد.
بعد نماینده اداره راه گفت: برابر پیش بینی ها و برنامه ریزی هایی که کرده ایم 23 نقطه حادثه خیز در راه حاشیه زاینده از جمله پیچ ورودی روستای مارکده در سال آینده اصلاح خواهند شد، سرعت گیرهای روستاها در اسفند ماه نصب خواهند شد، در طول زمستان در هوره راهدار خانه داریم و برنامه ریزی کرده ایم که از سال آینده در مارکده هم راهدار خانه داشته باشیم. در تلاش هستیم درجه بندی راه حاشیه را بالا ببریم تا بتوانیم بودجه بیشتری به آن اختصاص داده شود در این فرآیند عرض جاده بیشتر خواهد شد.
کیانی نماینده شرکت آب و فاضلاب روستایی گفت: طرح مطالعاتی جمع آوری فاضلاب روستاهای حاشیه زاینده رود به تصویب رسیده وقرار است که اجرا شود در این طرح روستای هوره را در اولویت قرار داده اند و روستای مارکده از آنجایی که در این زمینه مشکلات حاد تری دارد درخواست در اولویت قرار گرفتن را داده است از زمین پیشنهادی روستا بازدید کرده ایم جای مناسبی است اکنون نامه شورای روستا که درخواست اعلام ابعاد و متراژ زمین را نموده نزد مدیر کل است مدیر چه دستور دهد نمی دانم نتیجه را به شورا اطلاع خواهیم داد.
مهندس جوان بخت، مسئول خدمات کشاورزی بن گفت: اعتباراتی در قالب تسهیلات به منظور جبران خسارات خشکسالی اعلام شده است کسانی می توانند از این تسهیلات استفاده نمایند که بخواهند باغ و مزرعه شان را آبیاری قطره ای کنند که 50 درصد هزینه بلاعوض و 50 درصد دیگر یا باید آورده مردمی و یا بصورت وام داده خواهد شد. یا کسانی که قنات مزرعه شان نیاز به بازسازی دارد می توانند از این تسهیلات استفاده نمایند و کسانی که باغات خود را بیمه نموده باشند اگر در اثر خشکسالی به محصولات آسیب رسیده باشد خسارت وارده در قالب بیمه محصول پرداخت خواهد شد.
آنگاه آقای زمانی مسئول تربیت بدنی سامان گفت: ساخت سالن ورزشی در مارکده اولویت دارد چون هم جمعیتش بیشتر است هم با قوچان چسبیده به هم اند و یک روستا محسوب می شوند و نیز در میان 6 روستا قرار دارد و بهتر می تواند سرویس دهی کند.
آقای خداوردی مسئول برق سامان گفت: قرار است پست برق در هوره احداث شود کارهای مقدماتی اش هم انجام شده و فکر می کنم در دو سال آینده به اتمام خواهد رسید در این صورت برق مارکده، قوچان، گرمدره و قراقوش به شبکه برق سامان وصل خواهد شد و مشکلات کمبود و نوسانات برق هم بر طرف خواهد شد.
نماینده آموزش و پرورش گزارش داد کمبود معلم پرورشی تامین خواهد شد و ما سال گذشته در مدارس مارکده مبالغ زیادی بابت هزینه های لوله کشی گاز مدارس هزینه کرده ایم.
اعضا شورا گفتند مدیران مدارس هزینه لوله کشی را از والدین دانش آموزان دریافت کرده اند شورا پول همیاری هم نگرفته بنابر این ضرورت دارد مشخص گردد پول های پرداخت شده بابت لوله کشی گاز در کجا هزینه شده است؟ که مقرر گردید موضوع بررسی و نتیجه به اعضا شورا اعلام گردد.
گزارش از: محمد علی شاهسون مارکده
جلسه افتتاح سرویس بهداشتی
به درخواست اعضا شورای اسلامی، جلسه ای در تاریخ 8/9/87 ساعت 19 با حضور آقایان: مسعود شاهسون، محمدعلی شاهسون اعضا شورا وکریم شاهسون دهیار و آقایان؛ محمدرضا شاهسون فرزند عبدالوهاب، اکبر عرب فرزند عباسقلی، محمد عرب فرزند احمد، بهرام عرب فرزند ولی الله، سید اسماعیل حسینی هیات امنا مسجد و نیز آقای محمود عرب فرزند حسن آقا خادم مسجد و غلامعلی شاهسون فرزند اسماعیل، در محل مسجد جامع مارکده تشکیل شد. هدف از این دعوت و نشست، برنامه ریزی به منظور بهره برداری و تصمیم گیری نسبت به چگونگی مدیریت سرویس های بهداشتی جدید الاحداث بود. نخست مسعود شاهسون گزارشی از فرآیند ساخته شدن این بنا ارائه داد سپس محمدعلی شاهسون گزارشی از تحویل و تحول این ساختمان در تاریخ 5/9/87 در اداره میراث فرهنگی ارائه داد که پس از بحث و گفتگو، توافق شد که مدیریت سرویس های بهداشتی با دهیاری روستا باشد و هزینه های روزمره و جاری را هم دهیاری بپردازد. در باره ساعات باز بودن سرویس ها هم گفتگوی مفصل شد که مقرر گردید روزهای تعطیل از صبح تا شب، روزهای عادی از نماز ظهر تا نماز مغرب باز باشد و روزهایی که در مسجد مراسم هست هم باز باشد. درباره دریافت پول از استفاده کنندگان هم گفتگو شد همگی سخت با دریافت پول به شکل اجباری مخالفت کردند و قرار شد صندوقی تهیه و به دیوار نصب گردد اگر فردی خودش خواست مبلغی در آن بیندازد، پول های جمع شده در صندوق کمک هزینه های جاری باشد. آنگاه از آقای محمود عرب درخواست شد در کنار کار مسجد، مسئولیت باز و بسته کردن درب ها، مراقبت از ساختمان و تجهیزات و نیز نظافت سرویس های بهداشتی را هم بپذیرد و در ازاء زحمات خود در محل سرویس بهداشتی، دهیاری ماهیانه مبلغی به وی پرداخت نماید. آقای محمود عرب گفت: من بدون دریافت مزدی و پاداشی این خدمات را ارائه خواهم داد، چشم داشتی هم از هیچکس نخواهم داشت، منتی هم بر هیچ کس نخواهم داشت. محمدعلی شاهسون پیشنهاد نمود؛ حال که آقای محمود عرب در ازاء زحمات خود حاضر به دریافت مزد نیست، دهیار و هیات امناء مسجد، مشترکا، سالی یکبار هزینه سفر او را به مشهد پرداخت نمایند، که محمود عرب گفت: به هیچ وجه نمی پذیرم. همه ی حاضران جلسه حسن نیت او را تحسین و از وی تقدیر و تشکر به عمل آوردند. و مقرر گردید؛ آقای محمود عرب مسئولیت باز و بسته کردن درب ها و نگهداری و نظافت سرویس های بهداشتی را زیر نظر دهیار روستا انجام دهد. هیات امنا اگر نظر و انتقاد و پیشنهادی داشتند باید نظرشان را به دهیار انتقال دهند، خود مستقیم حق امر و نهی در باره کارهای سرویس بهداشتی به محمود عرب ندارند که موارد فوق، صورت جلسه و به امضا حاضران رسید. آنگاه همه ی اعضا ی حاضر در جلسه باتفاق از ساختمان سرویس های بهداشتی بازدید نمودند که؛ زیبایی، پاکیزگی، روی اسلوب و دقیق بودن کار انجام شده، همه را به تحسین واداشت و به مسعود شاهسون دست مریزاد گفتند و از وی تقدیر و تشکر نمودند. و مقرر گردید؛ اعضا شورای اسلامی از همه اموال و مصالح به کار رفته صورت برداری و طی صورتجلسه ای جداگانه، تحویل دهیار روستا دهند.
گزارش از: محمدعلی شاهسون مارکده
تحویل سرویس های بهداشتی
در تاریخ 9/9/87 جلسه شورای اسلامی با حضور اعضا شورا و دهیار روستا به منظور تحویل ساختمان سرویس های بهداشتی جدیدالاحداث از شورای اسلامی به دهیاری تشکیل و طی صورتجلسه ای به شرح زیر ساختمان با 23 قلم مصالح به کار رفته در نازک کاری و نیز تجهیزات، تحویل دهیار روستا آقای کریم شاهسون گردید.
« صورت جلسه 9/9/87 جلسه ای در تاریخ فوق با حضور اعضا شورای اسلامی آقایان: مسعود شاهسون، محمدعلی شاهسون و محمد عرب. و دهیار روستا، کریم شاهسون در محل دفتر دهیاری تشکیل شد. هدف از این نشست، تحویل ساختمان و تجهیزات و وسایل سرویس بهداشتی جدید الاحداث واقع در رو بروی مسجد جامع مارکده به دهیاری مارکده بود. این سرویس بهداشتی با هزینه و نقشه و نظارت سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان چهارمحال و بختیاری و به پیمانکاری آقای مسعود شاهسون فرزند علیجان ساکن روستای مارکده ساخته شده و طی صورت جلسه مورخه 5/9/87 با حضور مهندس حیدرصادقی نماینده سازمان میراث فرهنگی، و مسعود شاهسون پیمانکار جهت بهره برداری و نگهداری تحویل محمدعلی شاهسون نماینده شورای اسلامی مارکده گردید و اکنون ضمن ایزوگام کردن سقف و صورت برداری از کارهای انجام شده در ساختمان و اموال موجود که شرح آن در زیر خواهد آمد به منظور بهره برداری و نگهداری تحویل دهیار روستا آقای کریم شاهسون می گردد. دهیار موظف گردید با تعیین یکنفر کارگر نظافتچی و مراقب، سرویس دهی نماید. و هزینه های بهره برداری از طریق دهیاری تامین گردد. سرویس بهداشتی دارای دو قسمت زنانه و مردانه، هر قسمت دارای 5 چشمه است. نازک کاری داخل ساختمان کامل و نماکاری بیرون انجام نشده و سقف ایزوگام شده، دیوار حیاط سمت شرقی نیمه تمام، جلو ساختمان سمت خیابان نیاز به موزائیک و راه پله ها نیاز به سنگ کاری است.
1- کاشی کاری بدنه تا زیر سقف در دو قسمت مردانه و زنانه. 2 – گچ و خاک و سفید کاری در دو قسمت مردانه و زنانه. 3- سیم کشی کامل برق با نصب تعداد 12 عدد لامپ کم مصرف در دو طرف مردانه و زنانه و نصب تعداد 4 عدد لامپ کم مصرف زیر بالکن در بیرون ساختمان و نصب دوعدد فتو سل. 4- نصب 4 عدد چوب لباسی در قسمت وضوخانه در دو طرف زنانه و مردانه. 5- نصب 10 عدد چوب لباسی داخل توالتها در دو طرف زنانه و مردانه. 6- نصب 4 قطعه آینه بزرگ در قسمت وضو خانه در دو قسمت مردانه و زنانه. 7- نصب 4 عدد پنجره با شیشه و رنگ آمیزی شده در دو قسمت مردانه و زنانه. 8- نصب دوعدد درب ورودی با شیشه و رنگ آمیزی و دو عدد قفل در دو قسمت مردانه و زنانه. 9- کوله کشی فاضلاب کامل دو قسمت مردانه و زنانه. 10- نصب دو عدد ظرف مایع دستشویی و نصب 4 عدد شیر برداشت مایع دشتشویی در دو طرف مردانه و زنانه. 11- لوله کشی کامل آب سرد و گرم برای وضوخانه و نیز توالت ها در دو طرف زنانه و مردانه. 12- لوله کشی به محل نصب آبگرمکن. 13- لوله کشی و نصب شیر به منظور شستن پا در دو طرف زنانه و مردانه. 14- نصب دو عدد ظرف وضو تمام استیل به طول سه متر در دو طرف مردانه و زنانه. 15- نصب 8 عدد شیر مخلوط کن آب سرد و گرم در وضو خانه مردانه و زنانه. 16- نصب 8 عدد کاسه توالت در قسمت مردانه و زنانه. 17- نصب 8 عدد شیر مخلوط کن آب سرد و گرم با شیلنگ و گیره مربوطه در چشمه های توالت در دو طرف زنانه و مردانه. 18- نصب دو عدد توالت فرنگی با تجهیزات کامل در دو طرف مردانه و زنانه. 19- نصب 10 لنگه درب آلومنیومی رنگی درجه یک در دو طرف مردانه وزنانه. 20- قرار دادن دو عدد سطل ظرف زباله در دو طرف مردانه و زنانه. 21- قرار دادن 5 عدد سطل زباله در توالت های قسمت زنانه. 22- قرار دادن یک عدد تی نخی و یک عدد تی لاستیکی و10 متر شیلنگ شستشو. 23- نصب 10 عدد فلاش تانک و10 عدد والو مربوطه در دو قسمت زنانه و مردانه.
تحویل دهندگان: مسعود شاهسون، محمدعلی شاهسون، محمد عرب. تحویل گیرنده: کریم شاهسون »
اعضا شورا و دهیاری روستا از همه ی مردم تقاضا دارند در نگهداری و مراقبت از تجهیزات سرویس بهداشتی، دهیاری روستا را یاری دهند چون در صورت تخریب و از بین رفتن تجهیزات، از بودجه دهیاری باید تامین گردد که همه اش از جیب خود مردم است. گزارش از: محمدعلی شاهسون مارکده
جلسه ی گفتگو
جلسه گفتگوی جوانان روستا در تاریخ 7/9/87 ساعت 30/7 با حضور 6 نفر تشکیل شد. نخست روی موضوع شرایط آمادگی برای پدر و مادر شدن که عبارتند از دانایی، مهربانی و داشتن امکانات بحث و گفتگو شد. آنگاه تاثیر نظر مردم بر تصمیم ها، رفتارها و زندگی های ما که بخاطر آبروداری، راضی کردن و راضی نگهداشتن، جلب نظر دیگران برای این که؛ بگوییم ما خوبیم انجام می شود، گفتگو شد و اثرات زیان بار این دید، نظر و بینش بررسی گردید و در پایان این پرسش مطرح گردید که؛ نقش پدر و مادر باید پلیس مآبانه، کنترل کننده، مچ گیرنده، خطا یابنده، دستور دهنده، امر و نهی کننده، محدود کننده، عیب جویانه، نسبت به فرزندان باشد؟ یا پدر و مادر باید نقش یک معلم دانا و دلسوز و مهربان را ایفا نمایند و به فرزندان خود فقط آموزش دهند، علم و اطلاعات را انتقال دهند، مهارت ها را بیاموزند و فرزندان خود را توانمند کنند تا فرزندان، خود انتخاب گر باشند؟ گزارش از : محمدعلی شاهسون مارکده
حرف های مردم
1- این ها را که می گویم بدون کم و زیاد توی حرف های مردم بنویس. از قدیم چند واژه «خوار» شنیده بودیم؛ مثل خون خوار، که نماد ان، زالو است. یا جگر خوار که نماد آن موجود خیالی آل بود و مردم بر این باور بودند که آل، جگر زن زائو را در می آورد و می خورد. اخیرا نام کرم ساقه خوار را شنیده ایم که می گویند ساقه گیاه برنج را می خورد. و نیز سوسک میوه خوار هم سر زبان ها است که میوه های از شکوفه در آمده را می خورد. در جامعه نزول و یا ربا خوار را داریم و آدم هایی اند که با وام دادن به نیازمندان دسترنج آن ها را می بلعند. زیست شناسان هم جانداران را به دو دسته تقسیم می کنند. گیاه خوار که نماد آن گاو است و گوشتخوار، که نماد برجسته آن گرگ است. ولی امروز، خوارِ دیگری سر زبان ها افتاده که تعجب همه را بر انگیخته و آن، زمین خوار است!؟ این جمله طی چند سال اخیر سر زبان هاست. بی گمان زمین را به معنی دقیق کلمه نمی توان خورد، یعنی در دهان گذاشت، جوید و بعد بلعید. این جمله کنایه از چشم طمع داشتن، دست درازی، تصرف، تصاحب و تملک زمین های عمومی توسط آدم های زیاده خواه، طماع، خودخواه و سیری ناپذیر است.
حال با توجه به متن فوق رویداد 3/9/87 را که دیده ام برای تان شرح می دهم. کریم، دهیار روستا، مشغول خاک برداری گوشه قبرستان کهنه برای ساخت دهیاری بود که برادران بیابانی با غرور آمدند و گفتند؛ اینجا هم جزئی از 600 هکتار زمین بیابان و مال ما است وکار را تعطیل کردند. و من امروز فهمیدم زمین خوار یعنی چه؟ با حالتی که من در این برادران بیابانی مشاهده کردم، 600 هکتار که هیچ، اگر 06000 هکتار زمین هم در اختیار داشته باشند سیری در کار نیست. « چشم تنگ دنیا دار را یا قناعت پر کند یا خاک گور »
2- من یک خانم قوچانی هستم بیشتر وقت ها آوا را می خوانم، تشکیل جلسات گفتگو در مارکده و یاسه چای، بویژه جلسات بانوان مارکده بسیار مفید است آفرین بر خانم های شجاع مارکده، و آفرین بر شورا و دهیار مارکده و یاسه چای. متاسفانه همه ی توان و همت دهیار و شورای روستای قوچان صرف کسب درآمد شخصی از طریق دلالی است، نه خود به چنین کارهایی همت می کنند و نه زمینه ای فراهم می نمایند که ما هم همراه مارکده ای ها باشیم.
3- عمل قطع برق مردم از کار مردم، توسط مدیر عامل را خواندم. به مدیر عامل محترم، این دوست عزیزم، می گویم؛ آنکه حسابش پاک است از محاسبه نباید باکی داشته باشد. بنابر این برای نشان دادن پاکی ات، حساب های چندین ساله را به طور عوام فهم تنظیم و از طریق همین نشریه آوا به اطلاع اعضا برسان تا زبان قلم بدستان آوا کوتاه گردد آنگاه صمٌ و بکمٌ سرجای خود خواهند نشست چون دیگر حرفی برای گفتن نخواهند داشت.
4- قطع برق جوشکاری لوله های گاز مؤسسه خیریه توسط مدیر عامل محترم نادرست بوده می خواهم بگویم؛ آقای مدیر عامل، مال مردم را باید صرف مردم کرد.
5- آقایان شورا و دهیار اگر دیر بجنبید، برادران بیابانی دومن استخوان های پوسیده پدران مان را هم ضمیمه مرتع متصرفی شان خواهند نمود.
6- می خواهم بگویم بعضی روها رو است و بعضی رو ها هم سنگ پای قزوین. چند سال قبل این برادران آمدند خاک های گورستان را جابجا کنند تا قبرستان را تصرف کنند مردم ریختند، جلوگیری کردند و شورای وقت هم کار را از طریق پاسگاه پیگیری نمود که منجر به این شد که برادران تعهد سپردند هیچ ادعایی ندارند. حال چگونه روی شان شده دوباره …
7- یکی از اعضا هیات مدیره مارکده ای شرکت تعاون روستایی گفت: هیچ یک از ما سه نفر؛ مهندس غلامعلی عرب، کریم شاهسون و رمضانعلی شاهسون به جلسه هیات مدیره 4/9/87 دعوت نشده بودیم مثل اینکه ما، از نظر مدیر عامل بیگانه و نا محرم محسوب می شویم و نباید از راز و رمز تعاونی چیزی بدانیم. آن روز که مدیر عامل می خواست مدیر عامل باقی بماند با خوشرویی، عزت و احترامی ویژه، ما را به خانه اش دعوت کرد تا بتواند نظر ما را جلب و سکوتی بر لبان ما بنشاند و بنویسد ,کماکان مدیر عامل است , ولی امروز که می خواهد دهیار و شورای روستا را از اتاق تعاونی بیرون کند، ما نا محرم هستیم.
8- روزهای 4 و 6/9/87 روستای مارکده میهمانان اداری داشت. روز 4/9 نماینده مجلس و هیات همراه، و روز 6/9 شورای اداری بخش بود که از هر اداره ای یک یا دو نفر نماینده آمده بودند و محل نشست ها هم در مسجد جامع بود. نکته و موضوعی که برای میهمانان چشمگیر بود و توجه آن ها را جلب کرد، معماری و تزئین مسجد بود که تحسین همه را برانگیخت. که جا دارد از همه ی مردم مارکده بویژه هیات امنا مسجد وکلیه کسانی که تقبل هزینه نموده اند، زحمت کشیده اند، طرح و نظر داده اند تا سرانجام موجب ساخت این شاهکار شده تقدیر و تشکر به عمل آید.
9- آقای نیازعلی شاهبندری عضو هیات مدیره شرکت تعاون روستایی گفت: « روز 4/9/87 به دعوت مدیر عامل، ما اعضا هیات مدیره جمع شدیم، با تنظیم صورت جلسه ای، مصوب کرده ایم که شورا و دهیاری اتاق را خالی کنند، همچنین نشریه آوا که، آن مطالب را بر علیه مدیر عامل نوشته بود محکوم کردیم. چون مدیر عامل به ما گفت: « من برق جوشکاری لوله های مؤسسه خیریه را قطع نکرده ام و این نوشته ی آوا دروغ است »و اینکه نوشته اید هیات مدیره صوری انتخاب می شده اند هم نا درست است ما را مردم انتخاب کرده اند. حساب و کتاب تعاونی را مدیر عامل برای ما هیات مدیره توضیح می دهد دیگر چه ضرورت دارد برای مردم توضیح دهد؟ و قرار شد مدیر عامل کپی صورت جلسه را هم به شما بدهد ». در پایان گفتگو؛ آقای نیازعلی شاهبندری قبول نمود، به عنوان یک داور بی طرف، از آقایان سید ابوالفضل لوله کش و نیز ناظر وقایع، استاد صفر جوشکار، پرس و جو نماید که، آیا قطع برق صورت گرفته؟ یا خیر؟ و نتیجه ی صحیح و دقیق، جهت اطلاع مردم در نشریه منتشر گردد.
برای مزید اطلاع خوانندگان، گفته های سه سال قبل دو عضو هیات مدیره تعاونی، از جمله خود آقای نیازعلی شاهبندری را، که در پی گران فروشی کودهای شیمیایی بیان شده و در نشریه آوا شماره 63 در 15 دیماه 1384 چاپ شده، به منظور یاد آوری، یکبار دیگر با هم می خوانیم.
واكنش به گزارش يك شهر و دو نرخ
در پي چاپ گزارش يك شهر و دو نرخ در شماره قبلي آوا، چند نفر تلفني و يا رو در رو اظهار نظر كرده اند كه با هم مي خوانيم. يك نفر گفت: بهتر بود اين را نمي نوشتيد چون ممكن است طرف مقابل ناراحت شود و جبهه گيري كند و دو دستگي ايجاد شود. دو نفر هم براين باور بودند كه؛ مقصر اصلي اين نابساماني خدمات كشاورزي بن است اگر خدمات كشاورزي چند برگ اطلاعيه در چند نقطه هر روستايي مي چسباند كه، قيمت هر كيسه كود چه مقدار است و پس از آن هم نظارت مي كرد؟ ما شاهد اين اجحاف نبوديم. يك نفر هم مقصر اصلي را همه مردم مي دانست و مي پرسيد چرا ما مردم اينقدر بي تفاوت هستيم ؟ گران فروشي را مي بينيم! ولي چيزي نمي گوييم!؟ حال اگر 100 تومان براي مدرسه از ما بخواهند داد و فغان راه مي اندازيم!. دو نفر هم مقصر اصلي را شوراي اسلامي روستا مي دانستند و مي گفتند شورا بايد روي توزيع آرد و كود نظارت كامل داشته باشد. يك نفر هم گفت، اگر دو دو تا چهارتا باهم نداريد چرا تفاوت قيمت دفترچه آردهاي ماركده و قوچان را هم ننوشتيد؟ يكي ديگر هم گفت آمار كودهايي كه حداقل امسال توزيع شده اند را بگيريد تا بدانيم چند ميليون سرِكار رفته ايم؟
چيزي كه براي من جالب بود هيچ يك از انتقاد كنندگان اشاره اي به وظايف هيات مديره شركت تعاوني روستايي نداشتند گويا اصلا نمي دانستند و يا فراموش كرده اند كه براي تعاوني روستايي خود، هيات مديره برگزيده اند بنابر اين همه را مقصر، كناهكار، شريك جرم مي دانستند بجز مقصران اصلي را. بايد دانست مديريت تعاوني ها براساس گروهي است. اين گروه را اعضا شركت تعاوني انتخاب مي نمايند. و فلسفه ايجاد تعاوني اين است كه همانگونه همه سرمايه اش مال مردم است اختيار مديريت مجموعه هم بدست نمايندگان مردم باشد و هم كالا با كمترين و نازلترين قيمت به دست اعضا برسد. لذا اين وظيفه هيات مديره است كه ضمن برنامه ريزي براي تعاوني، نظارت كامل بر فعاليت مدير عامل هم داشته باشد.
براي كسب اطلاعات بيشتر مورخه 6/10/84 ساعت 30/19 با آقاي عباس شاهسون عضو هيات مديره شركت تعاوني روستايي منتخب مردم ماركده تماس گرفتم و علت نا بساماني قيمت كودها را جويا شدم كه گفت: هيچ اطلاعي ندارم دو روز به من مهلت بدهيد تا تحقيق كنم و پاسخ دهم. چگونگي كار هيات مديره شركت تعاوني روستايي را در تاريخ 9/10/84 ساعت 18 از عضو ديگر هيات مديره آقاي نيازعلي شاهبندري منتخب مردم قوچان پرسيدم كه گفت: حدود سه سال است كه من از طرف مردم قوچان به عنوان عضو هيات مديره شركت تعاوني روستايي انتخاب شدم در طول اين سه سال فكر كنم يك جلسه داشته ايم و تقريبا هيچ اطلاعي از چگونگي اداره تعاوني ندارم و اينكه چه تصميماتي در آن گرفته مي شود نمي دانم ساليانه يك بار يك برگ ترازنامه حساب و كتاب تعاوني را مي آورند و به ما مي گويند امضا كنيد و ما هم امضا مي كنيم و هرگاه هم مي پرسيم كه تعاوني چگونه است به ما گفته مي شود بودجه نداريم بنابر اين هيات مديره بودن ما فقط در حد امضا ترازنامه است.
ساعت 20 مورخه 11/10/84 آقاي عباس شاهسون پيرامون قول خود گفت: راستش را بخواهيد من قولي كه داده بودم راجع به گران فروشي كودها تحقيق كنم چون اينجا نبودم اين كار انجام نشد و از اين بابت پوزش مي خواهم و من فردا در بن خواهم بود و با آقاي رياحي در شركت تعاوني و مهندس خسروي در خدمات كشاورزي راجع به اين موضوع صحبت و پس از آن با مدير عامل شركت تعاوني مذاكره و نتيجه را به اطلاع خواهم رساند و درباره اينكه من هيات مديره ام و بايد از چگونگي كار تعاوني مطلع باشم مي پذيرم كه كوتاهي كرده ام چون هيچگونه اطلاعي و آگاهي ندارم و اينكه مسئوليت پذيرفته و آن را رها كرده ام كاري است نادرست و قبول مي كنم و در پاسخ به اينكه پس چرا اين مسئوليت را از طرف مردم پذيرفته ام بايد بگويم انتخابات به آن شكل كه مرسوم است انجام نشده چون در نوبت اول مجمع عمومي مردم نيامده اند در نوبت دوم دست اندر كاران تعاوني از هر روستايي نام يك نفر را بنام هيات مديره تعاوني ثبت كرده اند حداقل در باره خودِ من اينگونه بوده. نه من كانديد شده ام و نه مردم به من راي داده اند و نه اطلاعي داشته ام بنابر اين يك انتخابات صوري انجام شده و صورت جلسه تنظيم شده ولي واقعيت اين است كه من گفتم.
خود شيفتگي
ما وقتي به اين دنيا مي آييم موجودي هستيم بسيار ضعيف و سخت نيازمند. شخصا و به تنهايي هيچ يک از نياز هاي فيزيکي خود را نمي توانيم بر آوريم. علاوه بر نيازهاي فيزيکي، نيازهاي رواني داريم که اگر به خوبي بر آورده نشوند سخت آسيب خواهيم خورد. نخستين نيازهاي بچه، فيزيکي اند و نياز هاي فيزيکي را همه ي ما مي توانيم بفهميم و روزانه در تلاش و تکاپویيم تا اين نياز ها را تامين کنيم. مانند غذا، پوشاک، بهداشت، مسکن و مصون ماندن از گزندها. نيازهاي بعدي کودک رواني اند. نيازهاي رواني کودک چه چيز هايي مي توانند باشند؟ کرفتن توجه و محبت بي دريغ از پدر و مادر و اطرافيان. داشتن محیط امن و امنیت خاطر که به او آسیب نخواهد رسید و هرگاه به هر چیز نیاز داشت برای او فراهم می شود. توجه خاص و ويژه و محبت سرشار و بي دريغ و منت، مايه هاي سلامتي هستند که به درون بچه ريخته مي شوند و موجب سلامت رواني و کامل شدن او مي گردند. سپس سرو کله نيازهاي اجتماعي کودک پيدا مي شوند که مهمترین آنها ایجاد روابط با دیگران است اگر این روابط مبتنی بر برابری، رعایت حرمت و احترام متقابل باشد، کودکِ آدمی رشد سالم خواهد داشت. کودک بايد بتواند همه ي نيازهاي فيزيکي رواني و اجتماعي متناسب سن خود را به شکل کامل و به موقع و با کيفيت دريافت کند تا شخصيت سالم در او شکل بگيرد. مي دانيم تا 7-8 سالگي بيشترين شکل شخصيت آدمي پي ريزي مي شود.
اگر پدر و مادري قبل از پذيرش نقش و مسئوليت پدري و مادري کوشيده باشند و آگاهي ها و دانايي لازم را کسب کرده باشند و قبل از پيدا شدن سرو کله فرزند امکاناتي فراهم کرده باشند و خوي و خصلت پدري و مادري را که عبارت باشد از مهرباني و دانايي، دارا باشند و بتوانند توجه کافي و عشق و محبت سرشار در وجود بچه بريزند آنگاه ما با انساني رو برو خواهيم بود که شخصيتي دارد خود دوست. چرا خود را دوست دارد؟ براي اين که انساني سالم است. براي اين که پيام دوست داشتن را از پدر و مادرش دريافته که خوب و دوست داشتني و خواستني است. چون خودش را دوست دارد از خودش مواظبت و مراقبت مي کند همه ي کارهاي خوب دنيا را براي خودش مي کند. مثلا مرتب مسواک مي زند و دندان هايش را تميز و سالم نگه مي دارد بهداشت بدن و محيط را حفظ مي کند، بدن خود را سالم نگه مي دارد، بدين خاطر توازني بين غذا، خواب و کار ايجاد مي کند، خود را مشغول کارهاي خوب اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي مي کند، مطالعه مي کند. و روزانه دانايي و سطح آگاهي خود را بالا مي برد. و از طرفي هيچ کار بدي را در حق خودش و ديگران انجام نمي دهد. مثلا؛ سيگار نمي کشد. دنبال اعتياد نمي رود. گرايشي به استفاده از مشروبات الکلي پيدا نخواهد کرد. دنبال قمار نمي رود. قوانين را رعايت مي کند، از دروغ مي پرهيزد، اگر مرد هست به زنان به عنوان انسان برابر با خود مي نگرد. مي پذيرد که جهاني قانونمند داريم. مي پذيرد که مسئول کارهايش است. مي پذيرد که آزاد آفريده شده. خود بايد تصميم کارهايش را بگيرد و مسئول پيامد و نتايج تصميم هايش هم هست. چنين آدمي که خودش را دوست دارد و مسئوليت پذير است آزارش به هيچ کس نميرسد. پشت سر کسي غيبت نمي کند، نگاه آلوده و جنسي به زن و دختر ديگري نمي کند، اگر در مصدر کار اجتماعي قرار گرفت خود را با ديگران يکسان مي بيند. چون شخصيت سالمي دارد در صورت دست يابي به قدرت و ثروت، کمتر از اصول انساني خارج مي شود. توقع و انتظار از هيچ کس ندارد. معاشش صرفا حاصل دسترنج خودش است از کار هاي کلاه برداري، کلاه گذاري و دلالي بيزار خواهد بود. جهان را زيبا مي بيند. به زندگي و اعضا خانواده اش عاشقانه مي نگرد. با همه ي مردم دوستانه برخورد مي نمايد در کنار زندگي و کار روزانه اش در جهت کسب دانايي مي کوشد. به هنر علاقه مند خواهد بود. موسيقي می نوازد و یا حد اقل می شنود و لذت خواهد برد.
آدم خود دوست چون روانی سالم دارد زندگي اش را دوست دارد. براي ديگران فارغ از دين، نژاد، مذهب، باور، عقيده، مليت و این که به مسجد می آید یا نه، پیراهنش آستین کوتاه است یا آستین بلند، شلوارش لی است یا کرباس، ریشش را می تراشد یا نه، حرمت قائل است. آدمي است عشق ورز و عشق پذير. در دادن و گرفتن عشق، معامله گر نيست. در روابطش با دیگران بینش تاجر مآبانه ندارد، نمي گويد تو به من محبت کن تا من هم مقابله به مثل کنم. بلکه مبادله گر است. يعني بدون چشم داشت از کسي، بدون انتظار دریافت پاداش، بدون انتظار شنیدن تشکر، به دیگران عشق مي ورزد و هرگاه هم کسي به او عشق ورزيد مي پذيرد. يعني مبادله ميکند. و اگر کسی هم به او عشق نورزید خشمگین نمی شود، چون انتظار ندارد، و طلب کار نیست، مردم را بی وفا و قدر ندان نمی شمارد.
حال اگر پدر و مادري نتوانند نياز هاي فيزيکي و رواني کودک شان را بر آورده نمايند و کودک با کمبود، تنگنا، محرومیت، درد و رنج بزرگ شود، توجه و محبت لازم هم در خانواده نباشد و در ذهن و ضمير کودک ريخته نشود و برخورد پدر و مادر با کودک قدرت مدارانه و توام با تنبيه و ترس باشد، بچه به اين نتيجه و باور مي رسد که؛ من بدم که مرا دوست ندارند، ارزش مند نيستم، خوب نيستم، دوست داشتني نيستم، و از خود متنفر مي شود. وقتي کودک از زندگي و رابطه خود با پدر و مادر به اين نتايج ناخوشايند رسيد. جهان را زيبا نمي بيند چون در او رنج و درد و محروميت ديده است. آدم ها را بد مي بيند چون رابطه پدر و مادر و ديگر اقوام مهربانانه نبوده است . آنگاه ممکن است يکي از این دو شيوه زندگي را براي آينده خود بر گزيند.
يکي اين که چون من بدم، بد بختم، هيچ کس مرا دوست ندارد. پس من موجودي بي ارزشم. نمي توانم خوب باشم. فايده اي ندارم. اهميتي ندارم، خواستني و دوست داشتني نيستم. از طرفي جهان فاني است، بي وفا است، بي ارزش است، ستم در آن هست، درد و رنج در ان هست براي من خوشايند و دلپذير نبوده و زيبايي ندارد و به قول شهریار؛ « دنیا یالان دنیا دور » بنابر اين علاقه مندي به آن، عاقلانه نيست و نبايد دل در گرو آن بست و شايسته اين هست که به آن، اهميت نداد، کوشش براي آباداني و زيبا کردن آن، بي نتيجه است. لذا براي خود نقش آدم کوچک و حقير را بر مي گزيند که، فرمان برد، پايين دستي باشد، کوچک همه باشد. بي تفاوت باشد. متاسفانه فرهنگ ما هم چنين نقش را تاييد مي کند و به آن ارزش مي گذارد و آن را افتادگي، تواضع، فروتني، متانت، سنگيني، وقار، سربه زيربودن، خاکي بودن، به فکر آخرت بودن، خدا ترس بودن مي نامد. چنين آدم هايي به اين نتيجه مي رسند که رنج کشيدن، اهميت ندادن به جهان و زندگي، بي توجهي به لذت بردن از زندگي، فضيلت است، امتياز است. بنا بر اين از حق و حقوق خود مي گذرند و اجازه مي دهند ديگري به حقوق او تجاوز کند و صدايش هم درنياد. نمونه اش اغلب زنان جامعه ي ما هستند که در خانه شوهر هيچ حق و حقوقي براي خود قائل نيستند و مي گويند من نان مي خواهم و گوشت، تو برو … بفروش. و زندگي را متعلق به مرد مي دانند و هر جا هم مي نشينند بره و بنده بودن خود را با آب و تاب بر زبان مي آورند و فکر مي کنند به فضائل اخلاقي دست يافته اند. و درباره فرزند مي گويند: اصل کاري پدر است که مادر راه گذر است. بعضي از زنان هم اين اجازه را به شوهر و اقوام مي دهند تا با دخالت، زندگي را بر او تلخ کنند آنگاه مي گويند يک عمر در کنار این مرد سوختم و ساختم و این را یک هنر، یک توان مندی، دلیل خوب بودن خود و بردباری می شمارند که مطلقا چنین نیست. این برّگی است، بردگی است، پذیرش ستم است، میدان دادن به ستمگر است، تشویق ظالم به ادامه کارهای ظالمانه اش است، تداوم و گسترش نادانی ناتوانی و نیازمندی است. مي دانيد سوختم و ساختم يعني چه؟ يعني مرگ تدريجي.
روشي ديگري که احتمال دارد فرد آسيب ديده برگزيند اين است که ببيند، حقارت بد است، رنج و درد کشيدن بد است، کوچک بودن دلنشين نيست، بنا بر اين از اين خصوصيات مي گريزد و تصميم مي گيرد خود را بالا بکشد، خود را بر تر نشان دهد، فوق العاده بنمايد، رنج نکشد و اگر توانست رنج هم دهد، فرمان نبرد بلکه فرمان دهد، خود را حقير نپندارد، بلکه اگر توانست، ديگران را حقير بشمارد، اين است که مي شود آدم خود پسند و خودخواه. يعني خود را از همه بالا تر و بر تر مي پندارد.
بنا بر اين، هر گاه آدمي را خودخواه ديديد، خود پسند يافتيد، خود شيفته بود، خود مدار شناختيد، خود محور و خود بزرگ بين تشخيص داديد و یا رفتار های متکبرانه و مغرورانه داشت بايد دانست شخصيت دروني اين آدم آسيب ديده است از خودش بدش مي آمده، از خود متنفر بوده، خود و ديگران را دوست نداشته و ندارد. آدمي است از نظر شخصيتي دون و حقير و در حقيقت بيمار. ولي بخاطر فرار از دوني و حقيري تصميم گرفته، خود را برتر و بالا تر نشان دهد. آدمي است که ته و جودش از خودش نفرت دارد و از ديگران متنفر است، جهان را زيبا نمي بيند، زندگي برايش زيبايي ندارد، حظ و کیف ندارد، از زندگی خوشنود و راضی نیست، زندگی به او آرامش نمي دهد، ولي نتيجه اي که از روند زندگي توام با درد، رنج و محروميت خود گرفته اين است که، براي رفع نيازهاي خود به هر چيزي دست اندازي کند، حريص باشد، همه چيز را براي خود بخواهد، همه چي را در خدمت خود بگيرد.
خود شيفته آدمي است با اختلال شخصيتي که خود را بزرگتر، برتر، کامل تر، دانا تر، بهتر، زيبا تر و مومن تر از ديگران ميداند و نيازمند اين است که مورد تحسين قرار گيرد، دوست دارد هرکاري مي کند، مردم برايش دست بزنند، هورا بکشند، زنده باد بگويند، همه جا از خوبي ها، زيبايي، بزرگي، قدرت، اهميت و مهم بودنش تعريف کنند، بدين جهت، علائق افراطي و بيمار گونه به خود را، خود شيفتگي مي گويند. در زبان انگليسي، به بيماري خود شيفتگي، نارسيسيسم ميگويند. توجه به معني انگليسي اين کلمه در فهم آن به ما کمک مي کند، نارسيس، شخصي بوده، اتفاقي بر سرچاهي قرار مي گيرد عکس خود را در آب مي بيند، عکس برايش جالب و زيبا مي نمايد، علاقه مند تماشاي عکس مي شود، آن قدر از عکس خودش، خوشش مي آيد و عکس برايش زيبا و جالب بوده است که، شيفته ديدن عکس مي شود، همين گونه که غرق تماشا بوده، از خود غافل مي شود و با سر توي چاه سقوط مي کند. بنابر اين خود شيفته آدمي است با شخصيت باد کرده! شخصيت باد کرده يعني چه؟ يعني اين که در کودکي بسياري از جنبه هاي شخصيتي او لگد مال و له شده مثلا دردوران رشدکودکي برايش ارزش قائل نبوده اند، اهميتي نداشته، احترامي در خانواده نداشته، اختياري براي تصميم گيري به او داده نمي شده، به نظرات او توجهي نمي شده، خواسته ها و نيازهاي دروني اش بر آورده نمي شده، مورد سرزنش و تحقير قرار مي گرفته و از طرف اطرافيان بويژه پدر و مادر محبت سرشار و بي دريغ نديده است. ولي در اين گير دار يکي دو جنبه از شخصيت او کمتر آسيب ديده است. حال او آن جنبه هايي که آسيب نديده را، اين قدر بزرگش کرده و به رخ ديگران مي کشد و جلوه مي دهد تا بتواند روي جنبه هاي نداشته خود را بپوشاند. براي مثال ممکن است در خانواده اي بزرگ شده که در آن مهرباني و روابط دوستانه، توام با حرمت و احترام نبوده بنابر اين مفهوم دوست داشتن، مهرباني، برابري و آزادي را تجربه ننموده و از آن لذت نبرده و اکنون برايش ناشناخته و نيازموده است ولي مثلا بهره هوشي بالايي دارد. حال اين فرد اين بهره هوشي اش را اين قدر بزرگ جلوه مي دهد و اهميت ميدهد که ديگران فکر مي کنند او مخ جهان است. بنا بر اين خود را قدرتمند مي پندارد، برتر مي شماردکه، داراي ابهت است، همه ي کارها را او بايد تصميم بگيرد و يالا اقل با موافقت او بايد انجام شود، دوست دارد دستور هرکاري را او دهد، حرف اول و آخر را او بزند، او افتتاح کننده باشد، نظر او در کارها لحاظ شود. مثلا اگر مرد هست او حق دارد چند تا زن بگيرد، او حق دارد تعيين کند دخترش و پسرش در چه رشته تحصيل کنند و با چه کسي ازدواج کنند، اگر به فرموده او نشد، بچه ها بايد عاق والدين گردند، او خود را مالک اعضا خانواده مي داند.
متاسفانه فرهنگ استبدادي جامعه ي ما هم زمينه مناسبي براي چنين آدم هايي فراهم دارد. وقتي ببينيم آدمي در جامعه قدرت اجتماعي اقتصادي دارد، پيرامونش جمع مي شويم، زير علمش سينه مي زنيم، مداحي اش را مي کنيم، مجيزش را مي گوييم، چاپلوسي اش را مي نماييم، خود را در خدمتش قرار مي دهيم، برايش دولاو راست مي شويم، دخترمان را به پسرش مي دهيم، دخترش را براي پسرمان مي گيريم، با او دوست مي شويم. من با 57 سال عمرم، توي همين روستاي کوچک مارکده، خوب يادم هست، هر چند روز، فردي قدرت اقتصادي و اجتماعي داشته و بقيه ماها، دور او سينه مي زديم و وقتي از قدرت افتاده، او را رها کرده ايم و پيرامون فرد ديگري که، تازه قدرت گرفته، به چاپلوسي پرداخته ايم. اگر تاريخ100 ساله روستا را بررسي کنيم، خواهيم ديد حتا، روحاني هايي که براي تبليغ دین و مذهب به روستا مي آمده اند، در خانه کسي که، قدرت اجتماعي اقتصادي وقت را داشته است، اتراق مي نموده اند، با او انس و الفت مي گرفته اند، و وقتي اين شخص از قدرت مي افتاده، به خانه شخص تازه به قدرت رسيده مي رفته و در آنجا اتراق مي نموده اند. پرسشي که پيش مي آيد چرا ما چنينيم؟
بايد گفت اغلب ما در خانواده هايي بزرگ شده ايم که؛ تنبيه و ترس حاکم بوده، رابطه ها فرمان دهي و فرمان بري و بالايي و پاييني بوده، در جامعه، انسان اصالت نداشته، به انسانيت بها و ارزش داده نمي شده، بلکه ارزش اجتماعي، قدرت و ثروت بوده است. در بيشتر خانواده ها، شخصيت ما، با مهرباني و محبت، آبياري نشده، بنابر اين، کمبود مهر و محبت داريم، و از نظر شخصيتي، آدم مهر طلبي هستيم. لذا وقتي مي بينيم، فردي در جامعه، اظهار قدرتمندي مي کند و يا ثروتي اندوخته، دور او جمع مي شويم و به عرش مي رسانيمش، تا با نزديکي و چسباندن خود به او، احساس شخصيت، و وجود داشتگي بکنيم، و کمبود توجه و مهر و محبت مان را، جبران کنيم. با عرض تاسف بايد بگويم، بر اثر آموزش هايي که مستقيم و غير مستقيم مي بينيم، اصلا ديد و نگرش برابر نگري، به انسان ها را نداريم. باور نداريم که، همه ي انسان ها، به صرف انسان بودن، دارای حرمت اند و با هم برابرند. لذا آدم ها را خوب، بد، دارا و نادار، قدرتمند و بي قدرت، مومن بي ايمان تقسيم بندي مي کنيم. بنابراين، از ديد ما، آدميان به صرف انسان بودن، داراي حرمت نيستند، بلکه بايد قدرتي، موقعيتي، نفوذي، ثروتي و ايماني داشته باشند تا محترم باشند.
آدم خود شيفته، يک نقش و رل بازي نمي کند، بلکه نقش دوگانه دارد. يعني در برخورد با افراد پاييني جامعه، خود را فراتر، بالاتر، فرمانده، داراي حق بيشتر ميداند، ولي، وقتي در برابر قدرت بالاتر از خودش قرار گيرد، خود را نوکرم، چاکرم، غلامم، جان نثارم، فدايي ام، در خدمتم، حقيرم، کوچکم، قربانت بگردم، فدايت بشوم، دست بوسم، پای بوسم، کف خاک پایتم، زیر سایه ی تو می زییم مي نامد، و حاضر است، هرگونه درد و رنجي را متحمل شود تا، در خدمت قدرت و ثروت باشد. در برابر قدرت بالاتر از خود، دولا و راست ميشود، مدح مي گويد، تا با چسباندن خود به شخص قدرتمند، باز احساس برتري نسبت به عده اي بکند. يعني آنجا که بتواند به ديگران ستم مي کند و آنجا که در برابر قدرت قرار مي گيرد، حقير مي شود. نمونه بارز اين گونه آدم ها، مرداني هستند که در بيرون خانه در برابر ديگران کوچک اند، حقيرند، جربزه عرض اندام ندارند، وقتي مي خواهند حرف بزنند، زبان شان مي گيرد، زانوان شان مي لرزد، حرف شان يادشان مي رود، ولي وقتي به خانه رفتند، و در مقابل خانم و بچه ها قرار گرفتند، مي بيني، فردی قدرتمند مي گردد و خطاب به زنش که؛ تو بدون اجازه من حق نداري از خانه بيرون بروي، حتا خانه ي بابات، بايد فلان گونه که من مي گويم لباس بپوشي، آن گونه که من مي گويم، حرف بزني و بخندي، حتا آن گونه که من ميگويم، فکر کني و باور داشته باشي. و اگر خانم خانه، از اين دستورات ضد انساني سرپيچي کند، آنگاه مردانگي اش!؟ گل مي کند و دستي بلند مي نمايد، تا به خانم بفهماند، سرپيچي از قدرت، سزايش اين است. در اين زمينه نمونه هاي فراواني مي توان ارائه داد. از جمله ماموران دولتي سطح پايين که در حيطه کاري خودشان بر مردم سخت گيري هاي بيش از حد و گاها بي مورد مي نمايند. براي مثال شاهد بودم، ماموري از جواني، چند نوار موسيقي گرفته بود و جوان اصرار داشت که اين آهنگ ها از راديو و تلويزيون هم پخش مي شود، و مامور اصرار داشت که؛ خير، غير مجازند. مثال ديگر علارغم اين که موسيقي هاي فراواني از راديو و تلويزيون مرتب پخش مي شود ولي آدم هاي سنتي جامعه ي ما اصرار بر حرام بودن موسيقي دارند و جوانان را بخاطر گوش کردن به موسیقی سرزنش می کنند. البته داشتن نظر حق هر آدمي است. نا شايستي اين نظر اين است که مي خواهند ديگران از نظر آنها پيروي کنند، مي خواهند نظرشان را بر ديگري تحميل کنند.
با عرض تاسف خدمت همشهريان بسيار عزيزم مي گويم؛ بيشتر ما مردم، بخاطر نداشتن آگاهي لازم در امر تعليم و تربيت فرزندان، به شیوه علمی پرورانده نشده ایم و حال به گونه اي دچار اختلال شخصيتي هستيم. اگر خوب روان مان را بکاويم، خواهيم ديد که در ته اعماق وجودمان، خودمان را دوست نداريم، ديگران را دوست نداريم، خود را بد مي دانيم، ديگران را بد مي شماریم، بدین دلیل شخصیت دوگانه داریم در درون به گونه ای دیگریم، و در ظاهر و بیرون ریا کار و متظاهریم تا به دیگران بگوییم ما خوبیم، به همین جهت باور داریم که دیگران با چشم شورشان به ما چشم زخم می زنند، چرا؟ چون بد هستند. جهان را زيبا نمي بینيم، از زندگي و جهاني که در اوييم لذت نمي بريم، بدین جهت به یاد مرگ زیستن لذت بیشتری از اندیشیدن به لذت های زندگی دارد. با یاد و خاطر مردگان زیستن برایمان زیبا تر از انس و الفت با زندگان است و به عینه می توان دید، اغلب با مردگان بیشتر از زندگان مانوسیم، محل قبرستان برای مان زیبا تر، دلنشین تر، و آرامش دهنده تر از باغ ها و مناظر با صفاست. دانستن و فهمیدن رازها، عیب ها، نقص ها و زشتی و پلیدی های دیگران و انتقال و بازگویی آن ها برای مان لذت بخش تر، جذاب تر و شیرین تر از دانستن، فهمیدن، شناختنِ علم و دانش و هنر، از جمله نواختن و یا شنیدن موسیقی است.
گفتيم آدم خود شيفته، يک توانايي و ويژگي خاصي دارد. معمولا از بهره هوشي بالايي برخوردار هستند. بعضي ها از يک توانايي عقلي خوبي برخور دارند. بعضي ها، توانايي کلامي دارند و مي توانند خوب و زياد حرف بزنند و بعضي ها توانايي هاي جسمي خوبي دارند و مي توانند به صورت قهرمان مطرح گردند. ولي چيزي که اين ويژگي ها را لوث مي کند، اختلال شخصيت اوست که در کودکي هنگام رشد و شکل گيري، شخصيتش آسيب ديده، مقداري از ويژگي هاي شخصيتي اش له شده است. حال آن ويژگي هايي که مانده را باد مي کند، فربه مي نمايد، بزرگش مي کند، چون ويژگي هاي سالم مانده اش توانمند هستند مي تواند خود را بالا بکشد و روي آسيب ديدگي اش را تا حدودي بپوشاند و از ديد و نظر بسياري از مردم شخص برجسته آيد.
آدم خود شيفته باورش اين است که؛ يک موجود استثنايي و متفاوت از ديگران است، باورش اين است که؛ توانايي هاي خاصي دارد که ديگران ندارند، فکر مي کند صفات برجسته و فوق العاده اي دارد، فکر مي کند رفتار هاي او ويژه و خاص هستند. مثلا عشق او عشق خالص است، هيچکس مانند او عاشق نشده و يا نبوده است. باور و اعتقادات او به دين و مذهب ناب هستند و او مومن ترين است. او مسائل را از همه بهتر مي فهمد، فهم و درک او در مسائل آسماني و ديني و مذهبي دقيق تر است. نمونه بارزش آقاي بیگانه بود، که فکر مي کرد، پيامبر زمانه خويش در مارکده است. آدم خودشيفته، فکر مي کند توانايي انجام هر کاري را که اراده کند دارد، مي تواند راه کار براي همه نشان دهد. مثلا ممکن است براين باور باشد که مي توانسته بهترين جراح قلب در جهان باشد چرا نشده؟ دنبال درس نرفته است. آدم خود شيفته، با همين باور ها زنده است، اگر اين باورها را ازش بگيري، مساوي با نا بودي اش است. چون باور به فوق العاده بودن دارد، دست به کارهاي بزرگ و فوق العاده هم مي زند. کارهايي که خيلي دقت و ظرافت نخواهد، کارهايي که بشود با هياهو و سرهم بندي به انجامش رساند، کارهايي که مردم خيلي از آنها سر در نياورند، يا اجازه سر در اوردن نداشته باشند، يا يک حالت اختصاصي داشته باشد. مثلا رشته درسي را بر مي گزينندکه، ديگران کمتر به سراغ آن رشته درسي مي روند، رل و نقش اجتماعی را به عهده می گیرد که افراد کمتری باشد چرا؟ چون مي خواهد تنها باشد، يا رقيب کمتر داشته باشد، تا حرف اول و آخر را در آنجا خودش بزند، در رشته کاري و درسي که آدم هاي خودشيفته بر مي گزينند، بيشر توجه اش قدرت است و چون نيروي شان را در يکجا جمع مي کنند در بيشتر وقت ها هم موفق از آب در مي آيند.
آدم خود شيفته از مردم انتظار دارد که همه، همانند او بينديشند، همه، همان کارهايي را بکنندکه او مي گويد و يا مي خواهد. انتظار دارد همه، از او تعريف کنند، همه قدر او را بدانند، همه او را دوست داشته باشند، مرتب او را تاييد و تشويق نمايند. اگر در مجلسي و يا جمعي قرار گرفت، دوست دارد مرکز توجه باشد. حال اگر در جمعي به او کمتر توجه شد و در حضور او به ديگري توجه گرديد همانند تيري است که بر قلب او مي نشيند. انتظار دارد ديگران از او فرمان برداري و اطاعت نمايند، اين قدر انتظارات او از ديگران بالا است که زندگي را برايش مشکل مي کند.
آدم خود شيفته آدمي است حسود، بدجنس، کينه توز، توطعه گر، آرامش درون ندارد، فقط گيرنده محبت است هرچه محبت هم به او بکنند سير شدني نيست چون ظرف وجودي اش ته ندارد، سالم نيست. از طرفي خود محبتي به ديگري ابراز نمي کند، چون در وجودش محبت ريخته نشده، محبت در وجودش کاشته نشده، خود را با ديگران هم سطح نمي بيند، بلکه بالا تر مي پندارد، چون پايين بودن و يا مساوي با ديگران بودن را رنج آور مي داند. دوست ندارد نزد او از کسي تعريف شود، چون تعريف از خوبي هاي ديگري از ديد خودشيفته يعني برتر بودن ديگري و او نمي تواند اين را برتابد. چون باعث آزار او ميشود، بنابر اين خود شيفته بر اين باور است که هيچکس قدر او را ندانسته است، همه را بي وفا مي پندارد و وفا را در ستايش و تعريف و تمجيد از خود مي داند.
بزرگترين مشکل آدم خود شيفته اين است که تحمل هيچ گونه انتقادي را ندارد چون انتقاد همانند يک ميخ و يا سيخ و سوزني است که به بدن باد کرده اش بزني و بادهايش خالي شود وقتي بادها خالي شد چيزي از او نمي ماند اين است که در برابر انتقاد، خشمگين مي شود، عصباني مي شود، به گونه اي که در برابر شخص منتقد با يک روحيه اي کوبنده تاپاي مرگ انتقاد کننده هم مي ايستد که نابودش کند. به همين جهت اگر در مصدر کاري قرار گيرد از افراد زير دست چاپلوس، مداح ، بي شخصيت، متملق، بي هويت، خوشش مي آيد. افراد زيردست آدم خود شيفته، اگر بخواهند رابطه خوبي با رئيس شان داشته باشند هرگز نبايد از او انتقادي داشته باشند و هميشه بايد از او تعريف و تمجيدکنند. همچنين نزد او از هنر و کار ديگري نبايد تعريف هم نمود چون او مي رنجد که بايد دانست اين رابطه بيمار گونه است. کار کردن درمدت زيادي با آدم خود شيفته بسيار سخت است مگر اين که ادمي باشي بي هويت و بي شخصيت، که اگر آدم خود شيفته در روز روشن گفت شب است، بگويي؛ بله قربان شب تاريکي هم هست. متاسفانه ما در جامعه مان هم آدم هاي خود شيفته فراوان داريم و هم آدم هاي بادمجان دور قابچين. چون ديد و نگرش مان به تعليم و تربيت بچه، علمي نيست، انساني نيست، بر اساس خرد نيست. متاسفانه برخورد اغلب پدران و مادران با فرزندان بيماري آفرين است. اين است که اين دو تيپ ادم ها هميشه در جامعه ي ما عرض اندام مي نموده اند، ميدان دار بوده اند، مطرح بوده اند، شناخته شده بوده اند، خود را به عنوان آدم هاي ارزشي، آدم هاي مهم، آدم هاي قدرتمند به مردم معرفي کرده اند. و باز متاسفانه تر، افراد سالم تر جامعه ي ما بيشتر تماشاچي، نظاره گر و خاموش بوده اند. و هرگاه يکي از اين افراد سالمتر جامعه قدم به ميدان نهاده اند، قرباني شده اند بدين جهت مي بينيم سراسر تاريخ ما پر است از تراژدي. نمونه اش ستارخان، امير کبير و …
واژه خود شيفته بيشتر در اين عصر و با ورود علم روانشناسي مطرح گرديده و گسترش یافته است. در گذشته آدم هاي خود شيفته را متکبر و مغرور مي ناميدند. ما اگر قدري رفتار آدم هاي داراي غرور را در همين جامعه ي روستايي خودمان بررسي و مطالعه کنيم خواهيم ديدکه خود را عاري از خطا مي پندارند، هميشه در هر کاري ديگران خطا کارند. و اگر ادم مغرور هم خطايي آشکار مرتکب شد علتش ديگران بوده اند که او دست به چنين کاري زده است. براي مثال مردي در پي غرور مردانگي اش دستي روي خانم خانه بلند مي کند وقتي از او بپرسي چرا خانم را زده اي؟ مي گويد مقصر خودش بوده است!!؟ مرا عصباني کرد و من هم او را زدم!!؟
يکي ديگر از خصوصيت آدم هاي مغرور و يا همان خودشيفته اين است که بيشتر آن ها خيلي زود به قول خودمان خُرد مي شوند و مي شکنند و از پاي در مي آيند چون در حقيقت شخصيت وجودي او يک شخصيت باد کرده است که با فرو کردن سوزني که همان انتقاد و بيان کردن ضعف ها، ناتواني ها و ناداشته هايش است از پاي در مي آيد و منزوي مي شود و از ميدان به در مي رود. به همين دليل مي بينيم آدم هاي مغرور يا همان خود شيفته، از آگاه شدن مردم و از اين که مردم بدانند او چه دارد؟ چگونه رفتار ميکند؟ چه گفته؟ چگونه می اندیشد؟ هراسان است و بسيار تکيه بر حفظ ظاهر و حفظ آبرو که در حقيقت همان ظاهرسازي است مي کند، براي نمونه باز مي توان آقاي بیگانه را مثال زد که در پايان جلسه ننگ آلود تقاضا مي کند اين حرف ها از اين جلسه به بيرون نرود. و یا آن همشهری عزیزمان که می گفت؛ آوا مردم را بی حیا و بی شرم کرده است. چرا؟ چون دانستن و آگاه شدن مردم که او چه گفته و چه کرده همانند سيخي است که بر بدن باد کرده اش زده مي شود و وقتي باد ها خالي شد چيزي از وجود او نمي ماند.
خود شیفتگی که در بالا بدان اشاره رفت بیشتر مخصوص پسران و مردان است به گونه ای که می توان گفت؛ اختلال شخصیتی خود شیفتگی، یک بیماری روانی مردانه است. اختلال شخصیتی خود شیفته در دختران و زنان بیشتر خود را بصورت شخصیت هیجانی نمایشی بروز می دهد که بیشتر در لباس پوشیدن، استفاده از آرایش های غلیظ، آویزان کردن زیورآلات، حرافی و وراجی پیرامون داشته ها و بوده ها که عامیانه آن را پُز دادن می نامیم خود را نشان می دهد.
حال با توضیحات فوق اگر بخواهیم از این زاویه نگاهی کنجکاوانه به جامعه ی کوچک روستایمان داشته باشیم چه خواهیم دید؟ خواهیم دید بعضی ها این تصور و توهم را دارند که حقیقت را دریافته اند، خدا فقط با آنها است، اصل حقیقت را آنها می دانند، اصل مطلب را فقط آنها فهمیده اند و دیگران که همانند آن ها نیستند رفتار و گفتارشان با حقیقت فاصله دارد. بدینجهت می بینیم اگر کسی آمد و حرفی زد که با حرف این دوستان متفاوت باشد، رفتاری داشت که با رفتار آن ها قدری فرق داشت سخت با او مقابله می کنند، طردش می نمایند و اتهام های نا روایی به او می زنند. مثال بارز آن، رفتار و برخورد نا بخردانه آقای بیگانه و برخی دیگر با نشریه محلی آوا است.
درمان آدم خود شيفته و شخصیت هیجانی نمایشی، شناخت واقعيت ها، درک واقعيت ها، پذيرش واقعيت ها، و تصميم گيري بر اساس واقعيت هاي موجود، شناخت اصول اخلاقی و لحاظ کردن اصول اخلاقي بویژه دید و بینش برابر نگری
در تصميم ها، رفتارها و پذيرش مسئوليت ها است.
محمدعلي شاهسون مارکده 6/4/87
چند دو بيتي از منصور اميني باغبادراني
هر جلوه زندگي پر از لطف و صفاست هرذره پر از جمال و عشق است و بهاست
در چشم من و تو گر جهان زشت نمود ترديد مكن كه عيب در ديدن ماست
بر خيز و تلاش كن كه نايد باري از ناله و آه سوز و زاري كاري
از ما حركت سزد خدا را بركت تا بي حركت نشسته اي مرداري