«دیگران کاشتند و ما خوردیم ما هم می کاریم تا دیگران بخورند » در گذشته این جمله ی پرمغز را در کتاب های درسی می خواندیم و می آموختیم که؛ انسان نباید همه چیز را برای خود بخواهد همین گونه که از دست رنج دیگران بهره می برد باید از دست رنج خود به دیگران هم سودی برساند. این جمله به صورت تمثیل در زبان و ادبیات فارسی جاری و ساری است جمله ای است اخلاقی و انسانی و دل نشین که از عمق فرهنگ و اندیشه ایرانی نشات گرفته است.
چه کسی نخست این جمله را گفته؟ می گویند: روزی خسرو انوشیروان، پادشاه نامدار ساسانی در هنگام شکار از کنار مزرعه ای می گذشته، چشمش به پیر مردی می افتد که نهال گردو بر زمین می نشانده است. پادشاه از کار دهقانِ پیر تعجب می کند و می پرسد: مگر از رشد و بارآوری درخت گردو با خبر نیستی! گردو 10-20 سال عمر می خواهد تا ببار آید!؟ و از ظاهر تو چنین بر می آید که چنین عمری نخواهی داشت که بتوانی میوه آن را بچینی!؟
دهقان که، پیری خردمند بوده، می گوید: دیگران کاشتند و ما خوردیم ما هم می کاریم تا دیگران بخورند.
قصدم از آوردن این مقدمه این هست که به نسل کنونی روستامان که باغ های وسیعی احداث و درختان فراوانی نشانده بگویم؛ خدا قوت، دست مریزاد. بعد، بگویم؛ روستای ما هم از این پیران خردمند داشته است و با ذکر سرگذشت احداث جوی آغجه قیه(عاشق آباد) پایینی از خدمات گذشتگان روستامان که بسی رنج بردند تا درختانی نشاندند، و با فقر و نبود امکانات به پای آن ها جوی آبی کشاندند، یادی بکنم. بی گمان آن ها با زبان خاموش خود به نسل ما می گویند: «سلام اُولسون شوکتیزَه اِلیزَه»«بیزدَن دَ بیر یاد ایلییَن ساق اُولسون»
به همین منظور روز 27 بهمن ماه 89 با آقای جواد عرب فرزند یدالله درباره احداث جوی آب آغجه قیه یا همان عاشق آباد پایین گفت وگو کرده ام که با هم می خوانیم.
از گذشته های دور مزرعه عاشق آباد پایین از هرزآب دره امام آبیاری می شد بدین جهت اسیلی بزرگ و درازی برای ذخیره آب کمی بالاتر از دره کوچک، قبل از داروم ساخته بودند. هرزآب دره امام در اسیل ذخیره می شد و به نوبت هر یک روز، در سال های آب سالی، یک نوبت اسیل را باز و چند کرت کوچک را آبیاری می کردند.
از آنجایی که در تابستان این هرزآب کم می شد و در سال های خشک سالی بی آب می شد کشاورزان همیشه به این اندیشه بودند که با احداث جویی، از رودخانه آب به مزرعه ببرند. گویا یکی دوبار هم کار را آغاز می کنند ولی به دلیل کم بودن تعداد، نبود امکانات و نیز نبود مدیر و کارشناسی کارآمد، کاری از پیش نمی رود. یک وقت هم فردی بنام شیخ کرم علی، که نمی دانم کجایی بوده، و شغل و مهارت سنگبری داشته به محل می آید و پیش نهاد می کند که زمین های مزرعه عاشق آباد پایین را به 7 دانگ تقسیم کنند و یک دانگ از هفت دانگ زمین ها را به او واگذار کنند تا او جوی آب را طراحی و کار کشاورزان را مدیریت و آب رودخانه را به مزرعه ببرد. کشاورزان از این پیشنهاد استقبال می کنند ولی شیخ کرم علی با برآوردی که دوباره می کند در خود چنین توانی نمی بیند و یا این کار را غیر ممکن می داند آنگاه پیشنهاد خود را پس می گیرد.
سال ها از این رویداد می گذرد ولی احداث جوی و بردن آب رودخانه به مزرعه ذهن و ضمیر کشاورز عاشق آبادی را مشغول داشت.
استارت اقدام بعدی را شادروان آقای امیر شاهبندری قوچانی مشهور به حاج امیر زد. روزی از روزهای سال 1336یا 1337 امیر شاهبندری به خانه ی ما آمد و با پدرم شادروان یدالله عرب به گفت وگو نشست. امیر گفت: مشهدی یدالله، من تصمیم گرفته ام هرجور شده آب رودخانه را به عاشق آباد پایین ببرم چون این زمین بدون آب هیچ ارزشی ندارد حال آمده ام با تو مشورت و رای زنی کنم ببینم نظرت چیست؟ و چه راه حلی پیشنهاد می کنی؟ پدرم گفت: این کار از دست فیض الله شاهسون بر می آید هم در احداث جوی مهارت دارد و هم مدیریت قوی اجتماعی دارد من پیشنهاد می کنم با او وارد گفت وگو شویم و انجام این کار را به او واگذار کنیم اگر بپذیرد هم کم هزینه تر و هم زودتر و با اطمینان بیشتری انجام خواهد داد گفت وگو با فیض الله شاهسون و راضی کردن او با من. شما 9 حبه مالک هستی برای آغاز کار مبلغ 100 تومان به صورت علی الحساب در اختیار من بگذار تا پیش پرداخت کنم و او را راضی به انجام این کار نمایم.
پیشنهاد پدرم شادروان امیر شاهبندری را به فکر فرو برد بعد از یک ماه دوباره آمد. مبلغ 100 تومان فراهم کرده بود در یک جلسه ای که با چند نفر از کشاورزان عمده به منظور رای زنی تشکیل شده بود تحویل پدرم داد و پدرم از طرف کشاورزان نمایندگی یافت که با فیض الله وارد گفت وگو و قول و قرار بگذارد. پدرم شبی به خانه فیض الله شاهسون رفت و پیشنهاد را مطرح نمود فیض الله گفت: دو روز مهلت بده تا من کار را ارزیابی کنم آنگاه جواب خواهم داد. بعد از دو روز مجددا پدرم مراجعه و فیض الله پیشنهاد را می پذیرد و قرار می شود جوی عاشق آباد بالا امتداد داده شود تا آب روی زمین های عاشق آباد پایین برود و فیض الله به عنوان کارشناس، معمار و طراح احداث جوی و نیز مدیریت کارگران را هم عهده دار باشد تا این کار انجام شود و پدرم هم به نمایندگی از طرف کشاورزان متعهد شد که اولا پس از رفتن آب سر زمین ها بقیه مزد فیض الله را از کشاورزان جمع و پرداخت نماید دوما در طی احداث جوی روزانه هر تعداد کارگر که نیاز بود 16 یا 32 نفر در روز در اختیار فیض الله بگذارد و نیز مقدار مورد نیاز چوب برای داروم که لازم شد بریده و تحویل دهد.
با توجه به جو اجتماعی امروز نکته ی مهمی در این توافق و قرارداد نهفته است که برای عبرت جوانان ضرورت دارد بازگو شود و آن این است که این قرارداد شفاهی بود هیچ نوشته ای در بین نبود یعنی می خواهم بگویم گذشتگان ما به یکدیگر اعتماد کامل داشتند و یک فرهنگ جوانمردی بر روستا حاکم بود و خوبی و بدی آدم ها بر اساس وفاداری به قول و تعهدشان ارزیابی می گردید.
در آن زمان خوب یادم هست که حرف های زیادی زده می شد عده ای بدبین بودند و می گفتند آب جوی عاشق آباد بالا به همه ی زمین های عاشق آباد پایین سوار نمی شود و این کار و زحمت ما بیهوده است و در پشت سر غرغر می کردند و نق می زدند و از کار و زحمتی که بر آن ها تحمیل شده ناراضی بودند. عده ای می گفتند حتا اگر نیمی بیشتر از زمین ها را هم بتوان با آب رودخانه آب داد بازهم خوب است و می ارزد و عده ای هم خوش باور بودند و پیش بینی می کردند که آب جوی به همه ی زمین ها سوار و مزرعه از آب رودخانه سیراب خواهد شد این گروه خوشبین دیگران را امیدوار و تشویق به کار بیشتر و جدی تر می کردند.
چیزی که موجب می شد انسجام کشاورزان در امر احداث جوی از هم نپاشد و کارها روز به روز پیشرفت امیدوار کننده ای داشته باشد مدیریت و جدیت فیض الله بود به راستی این آدم هم معمار خوبی در این کار بود و هم مدیریت خوبی برای بکار واداشتن مردم داشت و هم الحق والانصاف خودش هم به اندازه دوتا مرد کار می کرد. این کارکردن بیشتر از بقیه، شیوه او در همه ی کارهای شراکتی بود برای مثال هنگام لایروبی جوی آب قریه هم خودش کار می انداخت و هم قدری بیشتر از سهم خودش کار می کرد و در پایان هم کارهای دیگران را کنترل می نمود.
نکته ای که دارای اهمیت است و امروز باید بدان توجه نمود این هست که ابزار آلات امروز برای سنجش ارتفاع و محاسبه شیب جوی نبود همه کارها فقط با چشم و از روی تجربه انجام می شد. نخست کار از انتهای جوی در انتهای زمین های عاشق آباد بالا آغاز شد جاهایی که سنگی بود با شکستن سنگ و چیدن دیوارهای سنگی و بستن داروم و جاهایی که شنی بود با برداشتن شن ها جوی احداث می گردید. احداث جوی در مدت یک زمستان سال طول کشید و جوی به گونه ای طراحی و احداث شد که در آخر اسیل به جوی قدیمی وصل و از آنجا به بعد آب زاینده رود با جوی قدیمی سرِ همه ی زمین ها رفت.
شادمانی وجود کشاورزان را فرا گرفت و از این کار بسیار خوشحال و راضی بودند چون با کمترین هزینه و در یک فصل بیکاری این کار بزرگ صورت گرفته بود. پدرم هم بقیه مزد فیض الله شاهسون را از کشاورزان جمع آوری و پرداخت نمود.
باز می خواهم تاکید کنم فیض الله شاهسون هم طراح جوی بود هم مدیریت اجرای آن را بر عهده داشت و آن روز با آن امکانات اندک کشاورزان عاشق آباد با مدیریت ایشان کار بزرگی انجام دادند. علاوه بر فیض الله شاهسون، شادروانان؛ امیر شاه بندری، احمد عرب مشهور به حاج احمد، حیدر شاهسون مشهور به مشهدی حیدر، یدالله عرب مشهور به یدالله مختار و … در فراهم آوردن تدارکات، دادن دلگرمی و امیدواری و بسیج مردم و حمایت و پشتیبانی از مدیریت فیض الله، در انجام این کار بزرگ نقش برجسته ای داشتند که انصاف حکم می کند یادی هم از آنها کرده شود. روان همه شان شاد باد.
محمدعلی شاهسون مارکده 90/2/29