دروغ برای مسجد !؟

داود مردی زحمتکش، صادق و ساده ای است. مردی خداجو و سخت مذهبی است. داود در یکی از روستاهای منطقه، به نام یاخچی آباد زندگی می کند. داود مردی کم سواد دارای زن و بچه و عیالوار است. مانند بقیه مردم روستا، قدری کشاورزی هم دارد. داود، از روی ایمان و علاقه خاص به خدای خود به صورت داوطلبانه پذیرفته که خادم خانه خدا، یعنی مسجد جامع روستاشان باشد. عصر هنگام که از کار کشاورزی فراغت می یابد به مسجد می آید، مسجد را جارو می زند، جلو مسجد را آبپاشی و رُفت و روب می کند، سرویس های بهداشتی مسجد را شستشو و نظافت می نماید، ساعتی بعد از اقامه نماز مغرب و عشا، درِ مسجد را قفل و به خانه می رود. صبحِ زود هم دوباره به مسجد می آید، در را برای نماز گزاران سحرخیز باز می کند و تا شب هنگام درِ مسجد باز است هنگام روز داود دنبال کارهای خود می رود. به گفته بیشتر مردم روستای یاخچی آباد:

ـ داود کارش را به نحو احسن انجام می دهد.

      نظر مردم درست است، برابر با واقع است. داود، از سال های قبل مسئولیت انجام کارهای خدماتی مسجد جامع  روستا را پذیرفته و رسما و عملا خادم مسجد است. داود کار خدماتی خود را در مسجد به رایگان و از روی اخلاص، بدون منت گذاری بر کسی، بدون چشم داشت از کسی، بدون داشتن انتظار تشکر خشک و خالی از دیگری ارائه می دهد، تا کنون کسی از او نشنیده که انتظاری از کسی داشته باشد و یا پشت سرِ کسی حرفی زده باشد به همین جهت مردم روستا هم از او راضی هستند. ویژگی خوب دیگر داود این هست که کاری به کار مردم ندارد، توی نخ مردم نیست که: چه کسی برای عبادت توی مسجد می آید؟ و یا چه کسی نمی آید؟ چه کسی به مسجد کمک مالی کرده؟ و یا چه کسی نکرده؟ چه کسی نذری آورده؟ چه کسی نیاورده؟ چه کسی در صف اول نماز جماعت می ایستد؟ چه کسی در صف آخر؟ و یا چه کسی در صف نماز دیده نمی شود؟ و یا چه کسی اصلا به مسجد نمی آید، آنگاه مردم را ارزیابی و به خوب و بد، مومن غیر مومن تقسیم کند. سرِ داود پایین است و به کاری که مسئولیتش را به عهده گرفته مشغول است. هیات امنا مسجد جامع روستای یاخچی آباد در چند جلسه به داود اصرار نمودند که ماهیانه مبلغی هرچند اندک مزد بگیرد و ایشان قبول نکرده است. حتی یک بار پیشنهاد دادند که به منظور قدردانی از زحمات صادقانه اش با هزینه هیات امنا، او را برای زیارت به مشهد بفرستند که باز هم داود گفت:

ـ من برای انجام کارهای خدماتی مسجد هیچ انتظار مزد، پاداش، دستت درد نکند و تشکری از کسی ندارم تا روزی که توانستم کار می کنم هرگاه هم که نتوانستم هم اعلام می کنم که نمی توانم و به خانه ام می روم. 

    هیات امنا پیشنهاد کردند که داود را بیمه کنند و داود گفت:

ـ مشروط بر اینکه پول بیمه را خودم بپردازم و از هیات امنا چیزی نگیرم قبول می کنم.

    داود از طرف اداره اوقاف به بیمه معرفی و بیمه شد و هر ماه مبلغی که هیات امنا بایستی بابت بیمه واریز کنند خودِ داود به حساب واریز می نمود تا اینکه بنا به دلایل نا معلومی بیمه داود قطع می شود وقتی داود به اداره بیمه مراجعه می کند متصدی به او می گوید:

ـ یک نامه از اداره اوقاف بیاور تا دوباره بیمه ات برقرار گردد.

    داود به اداره اوقاف مراجعه در آنجا می گویند:

ـ یک گواهی از شورای روستا و هیات امنا مسجد بیاور که به کارت مشغولی تا به بیمه معرفی نماییم.

    داود به رئیس شورای روستای یاخچی آباد مراجعه و داستانش را شرح می-دهد رئیس شورا قول می دهد که گواهی نوشته و به داود بدهد.

     رئیس شورای روستای یاخچی آباد که عضو هیات امنای مسجد هم هست به منشی شورا تلفن می زند و می گوید:

ـ بیمه داود مستخدم مسجد جامع را قطع کرده اند یک نامه ای از طرف شورای روستای یاخچی آباد و هیات امنا مسجد به اداره اوقاف بنویس مبنی بر اینکه آقای داود ماهیانه مبلغ 250 هزار تومان از هیات امنا مسجد جامع روستای یاخچی آباد حقوق می گیرد و به طور تمام وقت در مسجد خدمت می کند تا رئیس شورا و اعضا هیات امنا امضا نمایند و ببرد اداره اوقاف بیمه اش را درست کند.

     منشی شورا که از دستور رئیس شورا مبنی بر نوشتن پرداخت حقوق به دروغ، آن هم برای مسجد، شوکه شده بود با اعتراض گفت:

ـ داود بنده خدا رایگان خدمت می کند کوچکترین توقعی هم از کسی ندارد چرا باید بنویسیم 250 هزار تومان حقوق می گیرد؟

ـ اگر ننویسیم حقوق می گیرد اداره اوقاف کارش را راه نمی اندازد چون می گوید ممکن است داودچند سال دیگر مراجعه و بگوید من چندین سال رایگان در مسجد خدمت کردم و طلبکار اداره اوقاف گردد.

ـ اولا داود چنین آدمی که بعدا چنین ادعایی بکند نیست بعد هم اگر چنین حرفی بزند دروغ نگفته؟ به علاوه توی نامه می نویسیم داود بنا بر میل و اراده و اختیار خودش رایگان در مسجد خدمت می کند ادعای حقوق و دستمزد هم از کسی و یا نهاد و اداره ای ندارد.

ـ نه، اداره اوقاف قبول نمی کند. این بنده خدا سرخط هم دارد سرخطش را هرسال اعضا هیات امنا تجدید و امضا می کنند توی آن سرخط هم نوشتیم که بدون مزد و پاداش کار می کند.

ـ بنا بر گفته خودت شما هیات امنا به داود سرخط خادمی مسجد را می-دهید چگونه می تواند از اداره اوقاف ادعای مزد بکند؟ خوب اگر چنین ادعایی را مطرح کرد اداره اوقاف می تواند بگوید برو از هیات امنا که سرخط بهت داده اند مزدت را بگیر؟

ـ برای اینکه اداره اوقاف مسئول مساجد است.

ـ خوب آن سرخط که سندیتش از این نامه معتبرتر است اگر بخواهد می-تواند همان سرخط را به اداره ببرد و ادعا کند که چند سال است که توی مسجد کار می کرده است و مزد هم نمی گرفته.

ـ حالا دقیق نمی دانم که توی سرخطش کلمه رایگان را نوشتیم یا نه؟

ـ اصلا به خود داود می گوییم زیر نامه با خط خودش بنویسد که ادعای حقوق نداشته و نخواهد داشت داوطلبانه و رایگان خدمت می کند.

ـ بازهم اداره اوقاف قبول نمی کند.

ـ وقتی خود داود بنویسد من با اراده و اختیار و رضایت خودم کار خدماتی مسجد را رایگان انجام می دهم و بابت کارم هیچ مزد و پاداشی هم نمی-خواهم و نخواهم خواست چگونه اداره اوقاف قبول نمی کند؟

ـ می دانم که قبول نخواهد کرد و داود را دوباره به روستا برخواهد گرداند تا نامه اش را عوض کنیم؟

ـ یعنی اداره اوقاف از ما می خواهد که دروغ بنویسیم؟

ـ نه، اداره اوقاف به ما نمی گوید دروغ بنویسید می گوید اگر تایید گردد که حقوق نگرفته در آینده می تواند ادعای حقوق کند آنگاه برای اداره اوقاف دردسر خواهد شد.

ـ من عضو هیات امنا مسجد نیستم ولی برای من غیر قابل قبول است و دور از حرمت مسجد است که برای کار مسجد رئیس شورا و اعضا هیات امنا مسجد دروغ بنویسند و امضا کنند آیا شما که رئیس شورا و عضو هیات امنای مسجد هستی حاضری به دروغ بنویسی 250 هزار تومان حقوق به خادم مسجد می پردازید و امضا کنی؟

ـ آره، این دروغ مصلحت آمیز است، اشکالی ندارد.

ـ آیا آن 4 نفر دیگر هیات امنا مسجد حاضر هستند به دروغ بنویسند ماهی 250 هزار تومان حقوق به خدمتکار مسجد می دهیم که نمی دهند و امضا کنند؟

ـ آره، آنها هم امضا می کنند.

ـ من نامه را می نویسم ولی نوشتن دروغ آن هم برای مسجد برایم غیر قابل قبول، دور از حرمت مسجد و عملی غیراخلاقی و ضد ارزش های دینی و مذهبی است، خود دانید.

    وقتی داود نامه را از دست منشی شورا گرفت، متن را خواند، نیشخندی طنز آمیز زد! و رفت که امضاها را بگیرد.

                                                                                      محمدعلی شاهسون مارکده