تنفرکودکی
هریک از ما دیده ایم، هنگام مرگ پدر و یا مادری، بعضی از فرزندان، بیشتر از بقیه و نیز بیشتر از حد معمول می گرید، بی تابی می کند، فریاد می کشد، خود را غمگین نشان می دهد، مرتب روی گورستان می رود و زاری می کند، گل می برد، شیرینی توزیع می کند، فاتحه می خواند، برای مراسم یادبود او جمعیت زیادی دعوت می کند، مفصل پذیرایی می نماید و خیرات فراوان می کند.
اغلب ما مردم، با دیدن این رفتارها، این فرضیه توی ذهنمان می نشیند که این فرزند، از بقیه فرزندان آن پدر و مادر، با محبت تر است و مادر و یا پدرش را بیشتر دوست داشته است و فکر می کنیم او آدمی مهربان و دلسوز پدر و مادر است و این رفتارها از مهربانی و دلسوزی او نشات می گیرد به همین جهت این رفتارها در جامعه ی ما ارزش تلقی می شود و چنین فرزندی را خلف می شمارند و می ستایند و تعریفش را می کنند و مثال می زنند.
خواننده گرامی فکر می کنی این ارزش داوری چه مقدار می تواند منطبق با واقع باشد؟
کودک از بدو تولد با حِسّش زندگی می کند کمی بعد با حس احساس و هوشش به زندگی ادامه می دهد تمام هم و غم کودک در این زمان دور کردن درد و بردن لذت است. کودک می خواهد درد نداشته باشد و لذت ببرد. کودک انسانی موجودی ضعیف و سخت نیازمند است دوست دارد نیازهایش به موقع برآورده شود تا موجب لذت و خوشایندی او گردد. حال اگر این نیازها برآورده نشود، درد و رنج کودک را موجب می گردد کودک از درد و رنجی که بر او وارد شده خشمگین می شود و از مادر و یا پدر بدش میآید اگر مورد نه گفتن و بی توجهی پدر و مادر به نیازهای کودک تداوم یابد و یا شدید و سنگین باشد موجب ضربه بیشتری به او می شود این بد آمدن های مداوم و شدید تبدیل به تنفر می شود حالا واکنش کودک با مادر و پدر خشمگینانه خواهد شد.
هر یک از ما دیده ایم کودکی وقتی تقاضایش رد می شود موهای سر مادرش را می کشد و یا مادرش را می زند و یا از او قهر می کند و خود را روی زمین می زند و یا از کنار مادر فرار می کند و دور می شود و با مادر در رفتن همراهی نمی کند این رفتارها ناشی از خشم کودک است و کودک در حال خشم و تنفر در نهان خود آرزوی مرگ مادر و یا پدر را می کند این احساس آرزوی مرگ برای مادر و یا پدر که تکرار شود در ذهن کودک می نشیند و اثرش در ذهن و ضمیر کودک می ماند این روند ادامه می یابد تا سن 7-8 سالگی که کمکم سر و کله عقل در کودک پیدا می شود.
در این سن،کودک با نیروی عقل، خود را ارزیابی می کند در این ارزیابی کودک می بیند مادر و یا پدر هزارها بار به او محبت کرده نیازهای او را برآورده کرده حالا چندبار هم به نیازهای او پاسخ منفی داده است این چندبار پاسخ منفی در مقابل آن همه خوبی ها هیچ است کودک این داوری خود را نا عادلانه و دور از انصاف می بیند و احساس بد بودن در او بوجود می آید و خود را بد و گناهکار می داند چون می بیند برای کسانی که برای او بهترین بوده اند آرزوی مرگ کرده است حالا هم احساس بد بودن و هم احساس گناه می کند این احساس گناه موجب اضطراب او می شود که نکند یک وقت آرزوی مرگ برای مادر و پدرم محقق گردد؟ و مادر و یا پدرم بمیرند؟ اگر چنین شود من موجب مرگ آنها هستم! مرگ پدر و مادر یکی از دغدغه ها، نگرانی ها و ترس کودک است که موجب اضطراب کودک در سال های 8-12 سالگی خواهد بود.
حال اگر پدر و مادر در نوجوانی و جوانی فرزندشان، باز هم به او سخت گیری کنند، تبعیض قائل شوند، بی مهری کنند، او را از نظر مالی در تنگنا قرار دهند، این تنفر از پدر و مادر ادامه خواهد یافت و تبدیل به مهر و کین خواهد شد هرگاه بی مهری از طرف پدر و یا مادر اتفاق بیفتد حالت تنفر در رفتار نوجوان و جوان نمایان می شود و هرگاه محبت باشد روابط عادی خواهد بود و اگر از طرف فرزند که حالا بزرگ شده به پدر و مادر بی احترامی صورت گیرد و به نیاز پدر و مادر با اینکه توانایی داشته پاسخ منفی دهد احساس گناه او تداوم خواهد یافت قوی خواهد شد و تمام وجود او را در بر خواهد گرفت.
حال این فرزند که مهر و کین در او شکل گرفته و احساس گناه در او بوجود آمده، هنگام مرگ پدر و مادر خود را مقصر و گناهکار می داند و تمام آن آرزوی مرگ کردن و خوبی ها و مهربانی ها و نیز احساس گناه ها همانند پرده سینما در جلو چشم فرزند می آید و احساس تقصیر در او بوجود می آید آرامش و قرار را از او می گیرد و برای جبران تقصیر راهی و چاره ای جز گریستن بیشتر، خرج کردن بیشتر، غمگین بودن بیشتر برایش باقی نمی گذارد.
به نکته ای دیگر هم در این راستا باید توجه داشت و آن مهرطلبی است بیشتر ما مردم جامعه روان مهر طلب داریم دوست داریم مردم ما را خوب بدانند به همینجهت در حضور مردم به گونه ای رفتار می کنیم تا مردم ما را خوب بدانند از آنجایی که مهربانی و محبت بویژه به پدر و مادر در فرهنگ ما یک ارزش تلقی می شود افرادی که شدت اخلال مهرطلبی شان زیاد است در مرگ پدر و یا مادر گریان و نالان اند و بی تابی می کنند تا بتوانند نظر مردم را به خود جلب کنند و بتوانند داوری مثبت را از مردم بگیرند.
محمدعلی شاهسون مارکده
26 بهمن 99