گزارش نامه 289 اول فروردین 1403

     قصه مرادعلی (بخش یازدهم)       مهمانان هم نمی ­دانستند باید چکار کنند بی ­بی محترم هروقت که به مزرعه می ­آمد مورد احترام بود و ما از او پذیرایی می­ کردیم حالا بی ­بی محترم هم مانده بود که چکار کند از طرفی می ­خواهد مارا از خانه بیرون کند و از طرفی دیگر […]

ادامه مطلب...

گزارش نامه 288 نیمه اسفند 1402

قصه مرادعلی (بخش دهم)      آقای اسدالله عسگری سوادجانی به نمایندگی از بی ­بی محترم ساکت ننشست و بر علیه من به خانه انصاف ده صادق ­ آباد شکایت کرد و درخواست بیرون رفتن من از مزرعه­ ی قارا آغاج را نمود. رئیس خانه انصاف ده صادق ­آباد مردی بود به نام محمد کرمی […]

ادامه مطلب...