گزارش نامه 299 اول شهریور 1403

      قصه مرادعلی(بخش بیست و یکم)           با تایید شدن حکم قاضی فاضل، توسط قاضی حسن­ شاهی، من شدید تحت فشار قرار گرفته بودم و خشمگین و ناراحت بودم. چون آقای عزیزالله بهارلو هم مرتب به دادگاه فشار می ­آورد که حکم اجرا شود و من هم تلاش می ­کردم که این حکم را خنثی […]

ادامه مطلب...

گزارش نامه 298 نیمه مرداد ماه 1403

    قصه مرادعلی (بخش بیستم)       من، چند روز قبل، بر علیه حاج آقا فاضل، به دادسرای قضات در تهران، شکایت کرده بودم و رونوشت شکایت را به دادگستری شهرکرد هم داده بودم. این موضوع را هم، در گفت ­وگوی فوق، به رئیس دادگستری گفتم. رئیس دادگستری گفت: «این هم، برای این حکم، هیچ فایده […]

ادامه مطلب...