عزیز ریزی!؟

       انسان از هر آدمی که رنج ­دیده و یا آسیب و خسارت دیده، وقتی نام او به میان آید و یا او را ببیند، رنج ­ها، آسیب و خسارت ­ها دوباره در ذهنش تداعی و تازه می ­شود آنگاه از رنج ­دهنده احساس ناخوشایندی می­ کند و بیزاری می­ جوید و دوست ندارد با رنج­ […]

ادامه مطلب...

مساح­ های مارکده

     مسّاح در زبان عرب در قالب صیغه مبالغه یعنی بسیار پیماینده زمین به کار می ­رود. ولی در زبان روز مره مردمان گذشته روستا مفهوم صیغه مبالغه نداشت بلکه با معنی صفت فاعلی در ذهن شنونده تداعی می ­شد یعنی: پیماینده زمین، مساحت­ گرزمین، پیمایش­ گرزمین، پیماینده.            ابزار کار مساح چوب بلندی بود که به آن نی می ­گفتند. طول […]

ادامه مطلب...

یادی از یک معلم

     شهریور ماه گذشته بود که خبر آمد آقای حسین کاویانی در شهر گلدشت (قلعه­شاه) جهان را بدرود گفته است اخلاق انسانی حکم می ­کند یادی از این معلم مهربان بکنم.        شادروان حسین کاویانی پسر محمد کاویانی مارکده ­ای بود. محمد کاویانی از طایفه آهنگرها بود. پدر بزرگ پدرِ او، به نام محمدعلی، با مهارت، شغل و حرفه […]

ادامه مطلب...

روایتی دیگر ازهوره

   روز 18/9/90 ساعت 15 با دو نفر از مردم هوره گفت ­و گو کرده­ ام.  اولین پرسشم این بود که:        «چرا نام هوره؟»        منطقه زمین ­های کشاورزی قریه فروافتاده، در محلی گود، همانند مرداب قرار داشته گویا به چنین محل ­هایی خور گفته می ­شده و این کلمه خور کم­ کم تبدیل به هور شده […]

ادامه مطلب...

نقدی بر جشنواره بادام

  روز 9/7/91 به همت سازمان جهاد کشاورزی گردهم ­آیی با نام اولین جشنواره بادام در سالن اجتماعات دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد برگزار گردید. برگزاری جشنواره فی­نفسه مفید است و انصاف حکم می­ کند از برگزار کنندگان تشکر گردد. ولی اینکه چگونه برگزار گردد؟ چه کسی برگزار کند؟ خروجی جشن چه باشد؟ درباره­اش می­توان سخن­ها گفت.         در شهرکرد […]

ادامه مطلب...

بانوی قصه گو

نام بانوی قصه گوی روستای ما «مرجان» و از طایفه گرتی ها است. گفته می شود گرتی ها از محوطه کرون بالا به اینجا آمده اند، و فرد مهاجر سبزعلی و پسر او مهرعلی بوده است. بانوی قصه گوی روستای ما، دختر حسن آقا گرتی، یکی از افراد این طایفه است. این بانو، قصه های […]

ادامه مطلب...

شیر زنِ شاهسون

بی گمان نوشته ی زیر را نمی توان دقیق سرگذشت نامید، با اطمینان هم می گویم قصه هم نیست. اگر بگویم گزارشی ناقص و نارسا از گوشه های زندگی بانویی از بانوان روستا است که زمانی در این دیار چشم بر جهان گشوده، زیسته و به تاریخ پیوسته است شاید به حقیقت نزدیکتر باشد. ممکن […]

ادامه مطلب...

يدالله شاهبندري قوچاني

     مورخه 85/4/1 ساعت 21 در يك جمع كوچك دوستانه در خانه اي در روستاي با صفاي قوچان، با 8 ، 9 جلد دفتر 60 برگ دست نوشته شادروان يدالله شاهبندري قوچاني فرزند علي كه توسط فرزند ايشان در اختيارم قرار داد آشنا شدم. صفحات يك يك دفتر ها را ورق زدم و عنوان ها را […]

ادامه مطلب...

بی بی سکینه بختیاری

 بی ­بی سکینه، زنِ سردار محتشم بختیاری بوده و مرکزش، در قلعه چغاخور، و ارباب زمین ­های کشاورزی روستای یاسوچای بوده است. در اولین روزهای سالی، به دو نفر از پاکاران خود بنام؛ ملامحمد و ملاخسرو که گویا، اصلیت فارسانی داشته ­اند، دستور می ­دهد که؛ چند شتر کرایه کنید و محصول کشاورزی سهم ارباب […]

ادامه مطلب...

اوساکرم و اوسا محمدعلی

وقتی گذشته ­ی طایفه­ های مارکده را مطالعه کنیم به تعدادی مهاجران حرفه ­ای بر می­ خوریم مانند: آهنگر که یک خانواده مهاجر به مارکده داریم، دلاک که دوتا خانواده آمده ­اند، تختکش که دوتا خانواده مهاجر به مارکده داشتیم، کوه ­بر یک خانواده مهاجر داشتیم، آسیابان یک خانواده مهاجر داشتیم، پینه دوز دوتا خانواده […]

ادامه مطلب...