گزارش نامه شماره 37 -اول اردیبهشت ماه 1392

سادگی

سادگی اگر همه ی حماقت نباشد! بی گُمان بخشی از آن هست!  می گویید نه! باور ندارید؟ بسم الله! بخوانید تا دریابید؟!
سال 1357 بود، درست یک روز بعد از اعلام پیروزی انقلاب اسلامی، یعنی روز 23/11/57 مثل اینکه همین الآن است توی خیابان نجف آباد به سمت روزنامه فروشی راه می رفتم می خواستم ببینم آیا روزنامه ها چاپ شده اند؟ اگر چاپ شده کی به نجف آباد می رسد؟ غرق در خیالات خود بودم بدین جهت می گویم خیالات و نمی گویم اندیشه، که زیرساخت اندیشه و تفکر، واقعیت ها را دیدن و شناخت واقعیت ها است که من متاسفانه نداشتم ولی زیرساخت خیالات، آرزوهاست که من بسیار داشتم. بنابر این غرق در خیالات خود بودم که: در آینده چه مقدار راحت خواهیم بود! چون کسی دیگر دروغ نخواهد گفت! و سطح اعتماد اجتماعی بالا خواهد رفت. جامعه ی ما امن خواهد بود و دیگر کسی از پاسبان و ژاندارم نخواهد ترسید. از انجاییکه ثروت و امکانات عادلانه توزیع خواهد شد! دزدی نخواهیم داشت! آدم تهی دست نخواهیم داشت! پدیده گدایی، از جامعه برای همیشه برچیده خواهد شد و …
 از آنجایی که همه ی مسائل را حل شده می پنداشتم موضوعی ذهنم را مشغول کرده بود و پاسخ آن را نمی دانستم آن این بود که وقتی ثروت و امکانات و فرصت ها عادلانه توزیع گردد دیگر فقیر و تهی دستی در جامعه نخواهیم داشت حال اگر کسی خواست صدقه بدهد چکار بایدبکند؟!                                                                  
                                                                                                    محمدعلی شاهسون مارکده

قلعه ی گرم دره
اخیرا خبری از روستای گرم دره شنیدم آن خبر این است که؛ سرپرست دهیاری روستای گرم دره در مصاحبه ای با خبرنگار مهر گفته: قلعه گرم دره 400 سال قدمت دارد و مربوط به دوره قاجاریه است و 5 برج دارد. 
به نظر می رسد سرپرست دهیاری روستای گرم دره آدمی کم دانش و کم اطلاعی باشد چون اگر هیچ کتابی دیگر به جز تاریخ مختصر کتاب های درسی ابتدایی را هم نخوانده باشد باید می دانست که قاجارها 200 سال قبل آمدند آنگاه بیشتر در سخن گفتن دقت می کرد.
سر سلسله حکومت گران قاجاریه، آغامحمدخان قاجار است که پس از جنگ های متعدد با بازماندگان کریم خان زند سرانجام در سال 1210 هجری قمری تهران را به عنوان پایتخت انتخاب و تاج گذاری کرد یعنی از آغاز دوره حکومت سلسله قاجاریه تا امروز 224 سال قمری و کمتر از 220 سال شمسی می گذرد. یعنی اگر بپذیریم قلعه گرم دره در آغاز دوره قاجاریه هم ساخته شده باشد 220 سال قدمت دارد. سرپرست دهیاری گرم دره اگر از قلعه بازدید می کرد می دید که 4 برج دارد این دیگر سواد هم لازم نداشت به علاوه سرپرست دهیاری روستای گرم دره از امور روستا خیلی بی خبر است قلعه تاریخی گرم دره دارای سند مکتوب تاریخ دار است در این سند مردم ان روز گرم دره با هم قرارداد نوشته و درباره چگونگی همکاری در ساخت قلعه با هم توافق کرده اند.   
نکات برجسته سند عبارت است از:  1 ـ مردم گرم دره حاضر شدند با هم و به صورت عموم و به قول ان روزی ها ششدانگی قلعه بسازند.  2 ـ توافق کردند دیوار قلعه را قسمت کنند تا هر گروهی قسمت خود را بسازد.  3 ـ نخست کل دیوار کشی قلعه را به دوتا سه دانگ تقسیم نمودند سه دانگ سرآب و سه دانگ بناب و یا سمت قبرستان.   4 ـ سپس پِشگ انداختند سه دانگ سراب به سه نفر سردانگ: سید مطلب، سیدعبدالوهاب و سید عبدالصمد افتاد و سه دانگ بناب یا سمت قبرستان به سه نفر سردانگ: سید جمال، کربلایی قاسم و سید طاهر افتاد.  5 ـ سپس توافق شد گِلِ چینه فقط با دست استاد روی دیوار گذاشته شود بنابر این هرکسی نمی تواند گل روی چینه بگذارد.  6 ـ توافق شد عرض و طول چینه یکسان و یک شکل باشد تفاوت نداشته باشد و استاد پسند باشد.  7 ـ توی قلعه هیچکس حق کندن کنده ندارد هرکس از این توافق سرپیچی کند و کنده بکند مورد بازخواست دولت خواهد شد.  8 ـ آب باران قلعه را سه دانگ پایینی یعنی سه دانگ سمت قبرستان از قسمت خود عبور دهند. 9 ـ بعدها تا 90 سال آینده از قسمت هرکس که رخنه ای و خرابی به دیوار وارد گردید همان سه دانگ باید تعمیر نماید.  10 ـ آب لازم برای ساخت قلعه را هم سه دانگ بالایی باید بدهند.  11 ـ اعتبار قرارداد90 ساله تعیین گردید.  12 ـ این قرارداد در روز شنبه ششم ماه رمضان سال 1207 هجری قمری نوشته و به امضا رسیده است. 
گِلِ چینه ی قلعه باید ورزیده باشد بدین منظور گل را آنقدر پا رویش     می گذاشتند تا به ورزیدگی برسد ورزیدگی گِل آزمایش می شده است بدین شکل که تکه  ی فشرده ای از گل را ساعاتی (شب تا صبح ) توی آب     می گذاشتند این گل باید توی آب از هم نپاشد در این صورت پاسخ آزمایش مثبت و ورزیدگی گل تایید می گردید. درِ ورودی قلعه سمت شرق بوده است که به آن هشتی گفته می شد. سید موسی نام پیرمردی بوده که هم    چینه کش و هم کارشناس قلعه و هم کارشناس گِِلِ ورزیده بوده که گل دیوار قلعه را از دست مردم می گرفته و روی هم گذاشته است.
وقتی رضا شاه پهلوی به قدرت رسید مملکت ما ملوک الطوافی بود در هر قسمتی خانی حکمرانی داشت قعه ای و دژی محکم ساخته بودند و از دولت مرکزی هم حرف شنوی نداشتند رضا شاه برای وحدت و یک پارچگی کشور با این حکمرانان درگیر شد حکمرانان در قلعه ها یشان سنگر می گرفتند و با ارتش دولت مرکزی می جنگیدند که موجب خسارت و تلفات می شد این بود که گفته می شود رضا شاه دستور داده قلعه ها را خراب کنند. کدام قلعه ها را ؟ گرم دره که حکمران گردنکشی نداشته؟ به هر صورت بسیاری از مردم جامعه ی ما وقتی قدرت مداری بهشان دستور آوردن کلاهی را می دهد برای خوش خدمتی سرها را با کلاه یکجا می برند و تحویل می دهند. به هرصورت کدخدای روستای گرم دره بنا به دستور قسمتی از دیوار قلعه را خراب می کند دروازه قلعه را می کَند و دَرِ حیاط خانه خودش نصب می کند و با آتش چوب های شکافته شده خانه اش را گرم می کند.
این اولین قلعه ای نبوده که مردم گرم دره ساخته اند قبل از آن مهاجران اولیه قلعه ای دیگر پایین تر از این قلعه درست نزدیک چشمه آب ساخته بودند البته با ابعاد کوچکتر که وقتی این قلعه جدید ساخته شد به قلعه ی اولیه قلعه ی پایینی(آشاقی قالا) و به قلعه ی جدید قلعه ی بالایی(یخارو قالا)  می گفتند فاصله این دوتا قلعه حدود 150 متر بوده است شاید یکی از دلایلی که با وجود داشتن قلعه اقدام به ساخت قلعه ی دیگر کرده اند علاوه بر نا امنی و نیاز به یک دژی محکم برای ایمنی بیشتر این بوده که محل قلعه ی قدیمی ته دره قرار داشته و جاری شدن سیل ایمنی قلعه را به خطر      می انداخته است به علاوه افزایش جمعیت روستا و عدم گنجایش قلعه قدیمی هم از عامل های عمده ساخت قلعه جدید می توانسته باشد.
برای مزید اطلاع سرپرست دهیاری گرم دره، متن سند تاریخی قرارداد
ساخت قلعه را در اینجا می آورم با این توضیح که بعضی از کلمات را نتوانستم بخوانم جایش نقطه می گذارم.
حاضر شدند حضرات رعایای قریه گرم دره بنای قلعه گزاردند (گذاردند) بنا شد شش دنگی (دانگی) بکشند قرار قسمت گذاشتند قسمت نمودند سه دنگ سه دنگ قرار دادند پشک نمودند قسمت نمودند سه دنگ سید عبدالمطلب و سید عبدالوهاب و سید عبدالصمد سر آب شد و قسمت سید جمال و کربلایی قاسم و سید طاهر طرف قبرستان می باشد و چینه را از دست استاد باشد که دیگری نکشد عرض و طول چینه هم یکی باشد توفّد (تفاوت) نداشته باشد تا چینه را تمام نمایند و شکل چینه طیر (واژه  ترکی = درست) استاد پسند باشد یک ربع سه دانگ سید مطلب از سه دانگ سید جمال طلب کار است و سه دنگ سید جمال مزد از این سه دنگ طلب کار است و او را وصل این سه دانگ بدهند عذر نیاورند و کنده هم در قلعه نکنند و هرکی بکند معاخذ (مؤآخذ = بازخواست) دیوان باشد آب بارش را محله پایینی رد نمایند کسی حرفی نداشته باشد به قراری نود ساله هرکس از قسمت خود رخونه(رخنه) بسازد درست نماید هرچه خرابی می باشد به عهده خودش می باشد به دیگری رجوعی نباشد و آب ساخت را هم محله بالایی بدهد کسی را حرفی نباشد حاضر شدند حضرات مزبوران مصالحه صحیحه شرعیه نمودند با هم که ادعای قبنی و قبنی در قبنی فاحش و افحش به مراتب عالیه و مدارج متعالیه آن دانسته و فهمیده که غبنی و غبنی در مصالح لا و لا بمال مصالحه مبلغ یکصد دینار نقد و صد درهم کندم (گندم) به وزن مصالحه صحیحه شرعیه و معاهده … خالیه از کل نواقص و مفاصد (مفاسد) و … آنها و … به صیغه ایجاب و قبول شرعیین و رضاء من طرفین و … … … قرار نامچه قلمی… سبت(شنبه) ششم شهر(ماه) رمضان سنه(سال) 1207    
                                                                                                       محمدعلی شاهسون مارکده    

خداداد پهلوان گرم دره
خداداد یکی از جوانان تنومند روستای گرم دره  بود که در اواخر قرن قبلی و اوایل همین قرن در گرم دره می زیسته است گفته می شود خیلی زودهنگام و در سن جوانی ـ بر خلاف برادرش، تقی، که دیر زیسته ـ فوت می کند چند رفتار شجاعانه از او بر سر زبان هاست که شایسته است نوشته شود و بماند.
 1 ـ خداداد جوانی تنومند و درشت اندام بود با اینکه جوان بود ولی در تیراندازی هم مهارت فوق العاده داشت هنگام آمدن جعفرقلی خان چرمهینی ـ یاغی مشهور ـ به گرم دره یکی از تفنگ چیان خبره بود که وجود او مانع ورود جعفرقلی به گرم دره می شود. وقتی خبر آمدن جعفرقلی چرمهینی به گرم دره در روستا پخش می شود عده ای از تفنگ چیان که دلیرتر و مهارت بیشتری داشتند سرِ راه در سینه کش کوه سنگر می گیرند و عده ای دیگر در چهار برج قلعه آماده دفاع از روستا می شوند یکی از جوانان دلیری که در سرِ راه جعفرقلی چرمهینی سنگر می گیرد خداداد بود وقتی اردوی جعفرقلی به سنگر سرِ راه نزدیک می شود به او تیراندازی می گردد اردوی جعفرقلی سنگر تفنگ چیان گرم دره ای را به رگبار می بندند همراهان خداداد خیلی زود از ترس سنگر را رها و به قلعه پناه می برند خداداد می ماند وقتی تیراندازی اردوی جعفرقلی روی سنگر خداداد قطع می شود خداداد با صدای بلند    می گوید: از آن موقع تا حالا من حتی یک تیر هم در نکرده ام تیراندازی که شد توسط همسنگرهای من بوده چون من نمی خواهم تیرم به هدف نخورد هریک فشنگی که من دارم باید یک نفر را روی زمین بخواباند من 120 تا فشنگ دارم تیرهایم هم به خطا نمی رود اگر برنگردید 120 نفرتان را خواهم کشت جعفرقلی چرمهینی وقتی مقاومت را می بیند ناگزیر بر می گردد. 
2 ـ روزی یک جوان اوزون آخاری عاشق دختری از روستای گرم دره می شود خواستگاری انجام و جشن عروسی برپا می شود وقتی عده ای از مردم اوزون آخار همراه ساز و دهل به صورت کارناوال با اسب زین کرده و آذین شده به گرم دره می آیند تا عروس را ببرند کدخدای روستای گرم دره از آنها یک کله قند مطالبه می کند و اوزون آخاری ها درخواست کله قند را        باج خواهی تلقی و احساس می کنند اگر پیشنهاد کدخدا را قبول کنند خود را ضعیف نشان داده اند و یک کلام می گویند: نمی دهیم هرکه مرد میدان است بیاید تا کشتی بگیریم اگر ما را روی زمین زدید ناگزیر شکست خود را   می پذیریم و کله قند هم می دهیم و عروس را می بریم و اگر روی زمین تان زدیم پیروزمندانه عروس را می بریم و کله قند هم نمی دهیم. یکی از جوانان تنومند اوزون آخاری خود را به میدان می اندازد و هم آورد می طلبد و می گوید: جوان مرد می خواهم که حاضر باشد با من دست و پنجه نرم کند. یکی از مردان گرم دره بنام سیدعلی داد به میدان می رود سیدعلی داد مرد شجاعی بوده، لوتی منش بوده، مشرب صوفیانه داشته، سبیل های بلند و کلفتی داشته که زمستان از بخار دهانش نوک سبیل ها یخ می بسته است به   تهی دستان کمک می کرده و در جامعه ی روستایی آن روز همه او را به جوانمردی و نیکوکار می شناختند و هنوز هم در اذهان تاریخی مردم گرم دره از این نام به نیکی یاد می شود. سیدعلی داد  با جوان میدان دار اوزون آخاری دست بغل می شود که جوان اوزون آخاری گرم دره ای را روی زمین می زند خداداد توی خانه بوده که خبر میدان داری جوان اوزون آخاری به او می رسد خداداد خود را به میدان می رساند با جوان اوزون آخاری دست بغل می شود او را بلند می کند و آرام پشتش را روی خاک می گذارد عده ای از اوزون آخاری ها می گویند: یِر به یِر و مساوی هستیم یک بار ما شما را روی زمین زدیم یک بار شما ما را، ولی جوان میدان دار اوزون آخاری قوی تر بودن خداداد و شکست خود را اعلام می کند اوزون آخاری ها ناگزیر یک کله قند به کدخدای گرم دره می دهند و عروس شان را می برند.
3 ـ یک وقت چند نفر از روستای گرم دره هر یک مقداری گندم بار خرِ خود کرده و به منظور آرد کردن به آسیاب خُرمه نان در منطقه کرون می روند رسم و قانون آسیاب ها این بوده که هرکه زودتر می آمده نوبت از او بوده است نزدیک آسیاب چند گروه از جاهای مختلف بار به آسیاب می آوردند و خداداد می بیند اگر دیر بجنبد و این مقدار بار زودتر از آنها به آسیاب برسد ناگزیر یک تا دو روز نوبت آنها به تاخیر خواهد افتاد برای گرفتن نوبت یک تاچه گندم را روی دوش خود می گذارد و چند کیلومتر را را با سرعت زیاد می پیماید و خود را جلوتر از همه به آسیاب می رساند و نوبت را می گیرد.   
4 ـ یکی از رسوم در عروسی های گذشته روستا این بود هنگامی که مهمانان و اقوام داماد به صورت کارناوال به خانه پدر عروس می رفتند تا عروس را به خانه داماد بیاورند ساقدوش داماد باید با یکی از اقوام خانواده عروس که نماینده خانواده عروس تلقی می شد کشتی بگیرد قاعده و انتظار عمومی این بود که ساقدوش داماد که در حقیقت نماینده خانواده داماد بود در این زورآزمایی پیروز گردد تا پیروزمندانه عروس را ببرند به هر صورت کشتی گیری که پشتش خاکی می شد احساس شکست و کوچکی می کرد. در یک عروسی در گرم دره ساقدوش داماد، خداداد بود وقتی رفتند عروس را بیاورند خداداد از اقوام پدر عروس همآورد برای گرفتن کشتی خواست. اسدالله نام که شغل دکان داری داشت به میدان آمد خداداد گفت: من با اسدالله کشتی نمی گیرم! چون او یک زیرنیق(= زرنیق = زرنیخ) فروش است من اگر او را زمین بزنم خواهند گفت: یک زیرنیق فروش را روی زمین زده ای! و اگر اسدالله مرا زمین بزند خواهند گفت: دکان داری، قهرمان روستا را به زمین زده است ولی برای اینکه مردم بدانند کشتی نگرفتن من با او از روی ترس نیست ناگزیرم توان خود را به نمایش بگذارم تا شما بپذیرید که او هماورد من نیست. آنگاه خداداد با یک دست  شال کمر اسدالله را     می گیرد از زمین بلندش می کند چند لحظه ای در هوا نگهش می دارد     می چرخاند و به آرامی روی زمین می گذارد مردم برایش دست می زنند و او را می ستایند.
5 ـ  یک وقت هم از طرف رضا شاه پهلوی دستور داده شده بود که اسلحه های دست مردم باید جمع آوری گردد چند نفر نظامی بدین منظور
 به روستای گرم دره می آیند و حکم شاه را ابلاغ و مردم هم اسلحه خود را  می آورند و تحویل می دهند نظامیان یک پست نگهبانی در محل آرالیق (میدان و فضای باز میانه روستا) روستا درست کرده بودند و مردم اسلحه خود را که تحویل می دادند رسید داده می شد و در همان آرالیق برای نمایش قرار می دادند پدر خداداد در غیاب او اسلحه اش را برد و تحویل داد وقتی خداداد از صحرا به خانه می آید پدر شرح حال تحویل تفنگش را می گوید خداداد به محل آرالیق می رود به عنوان تماشاچی به تفنگ ها می نگرد تفنگ خود را در میان تفنگ ها شناسایی می کند و در یک فرصت کوتاه که نگهبان حواسش در جایی دیگر بوده تفنگش را برداشته و فرار می کند پشت سرش تیراندازی می شود ولی او سریع خود را در پشت دیوارها مخفی می کند و نا پدید می شود فرمانده نظامیان در گرم دره از دلاوری خداداد خوشش می آید و قسم می خورد که خداداد را تنبیه نمی کند و تفنگش را هم نمی گیرد ولی دوست دارد از نزدیک او را ببیند و بشناسد پدر خداداد با گرفتن امان نامه، از پسر می خواهد که به حضور فرمانده برسد و خداداد حاضر می شود فرمانده نظامیان که درجه سرهنگی داشته او را ورانداز می کند، بر او آفرین می گوید و می گوید: حیف تو در یک محیط کوچک و گمنام روستایی هستی!؟
خداداد دو سه سال بعد از ازدواجش و در جوانی فوت می کند. 
                                                                                                  محمدعلی شاهسون مارکده 

 خبرهای روستا
 1 ـ  جلسه ای در تاریخ 14/1/92 ساعت 30/20 با حضور آقایان مسعود شاهسون، محمدعلی شاهسون و محمد عرب اعضا شورا،  کریم شاهسون دهیار، اکبر عرب فرمانده بسیج روستا و آقایان: محمود عرب، علیرضا عرب، محمدرضا شاهسون اعضا هیات مدیره شرکت فردوس و آقایان عباس شاهسون و احمد عرب در محل دفتر دهیاری تشکیل شد. هدف از تشکیل جلسه، دریافت کمک های مردمی جهت ساخت سالن ورزشی بود که چکیده سخنان را با هم می خوانیم.
مسعود شاهسون رئیس شورا گفت: ما یک قرارداد در محل ساختمان بسیج روستا با مهندس نادری نماینده سپاه شهرکرد به منظور مشارکت در ساخت سالن بستیم به مبلغ 200 میلیون تومان گویا این قرارداد صوری بوده و دوباره قراردادی در شهرکرد با پیمانکار ساخت سوله سالن بستیم به مبلغ 60 میلیون تومان یک طرف قرارداد من به عنوان رئیس شورای مارکده و طرف دیگر قرارداد یک نفر هفتشجانی سوله ساز است قرار شده ظرف 90 روز سوله ای به ابعاد 20 متر در 24 متر بسازد و کریم شاهسون سه برگ چک هریک به مبلغ 20 میلیون تومان به پیمانکار داده است یعنی قراردادی که سهم ما را 200 میلیون تعیین کرده بود آمد شد 60 میلیون تومان یعنی سپاه اینقدر به ما تخفیف داده است به همین جهت می گویم قراردادی که در ساختمان بسیج تنظیم شده صوری بوده است سالنی که سپاه می خواست بسازد با ابعاد 20 در 24 متر بود ما پیشنهاد کردیم که در ساخت سالن مشارکت می کنیم و سالن بزرگتری ساخته شود که سپاه هم پذیرفت و سالنی که قرار است ساخته شود 20 در 48 متر است دارای جایگاه تماشاچی است چنین سالن بزرگ فقط در شهر شهرکرد یکی است در جای دیگر ساخته نشده است نیمی از این سالن که 20 در 24 متر است را ما می سازیم و نیمی دیگر را سپاه. اکنون باید این مبلغ 60 میلیون را به صورت مشارکت مردمی جمع آوری و به موقع به حساب واریز کنیم به علاوه مبلغی حدود 12 میلیون تومان هم به بیل مکانیکی بدهکاریم و نیز مبلغی هم باید فراهم کنیم و میلگرد و سیمان بخریم که فونداسیون را بریزیم هیات مدیره شرکت فردوس در دوره دوم شورای اسلامی قرار شده دو سهم آب در اختیار شورای روستا قراردهد برای عمران روستا، ما می خواهیم از طریق مزایده این دو سهم آب را بفروشیم شما هیات مدیره شرکت فردوس چه می گویید؟
محمود عرب گفت: درست است که هیات مدیره دوره دوم در زمان شورای دوره دوم دو سهم آب به شورای روستا واگذار کرده است ولی هیات مدیره حق فروش اموال شرکت را ندارد مگر با مصوبه مجمع عمومی و این یک کار خلاف اساسنامه شرکت بوده که صورت گرفته است ما اگر با این فروش موافقت کنیم همین محمدعلی شاهسون بازرس فردوس که اینجا نشسته ما را زیر سوآل خواهد برد به علاوه مخالفان هیات مدیره می توانند با طرح تخلف ما در دادگاه، برای مان مشکل ایجاد کنند بنابر این صلاح نیست که دو سهم آب فروش گردد. شما به عنوان شورای روستا می خواهید برای روستا سالن بسازید ما هم به عنوان هیات مدیره شرکت فردوس وظیفه داریم کمک کنیم ما حدود 60 میلیون تومان از اعضا شرکت بابت وام طلب داریم و 30 میلیون به بانک بدهکاریم چند نفر از بدهکاران شرکت را با مبلغ بدهی شان به شما معرفی می کنیم طلب شرکت را وصول کنید و در ساخت سالن هزینه کنید و صورت جلسه واگذاری دو سهم آب را که نوشته شده هم به شرکت برگردانید ما این مبلغ 30 میلیون کمک شرکت فردوس به عمران روستا را در جلسه مجمع عمومی مطرح و مصوبه مجمع را می گیریم.
عباس شاهسون به عنوان نماینده طرح مینو پذیرفت مبلغ 15 میلیون تومان برای ساخت سالن کمک نماید که مبلغ 10 میلیون را نقد و بقیه را در زمان دیگری بپردازد. 
محمدعلی شاهسون گفت: شما در صحبت های شفاهی می گویید ابعاد سالنی که قرار است توسط سپاه و مشارکت مردمی در مارکده ساخته شود 20 متر در 48 متر است ولی قرارداد ساخت سوله را که شما خواندید و آن را امضا کردیده اید 20 در 24 متر است چرا تضاد دارد؟ بهتر بود توی قرارداد توضیح داده می شد که ابعاد سالن 20 در 48 متر است؟ و چه مقدار از این ابعاد توسط سپاه و چه مقدار توسط مشارکت مردمی ساخته می شود این قرارداد یک سند است و شما هم امضا کرده اید برابر این قرارداد ابعاد سالن 20 در 24 متر است جایی هم ثبت نشده که سپاه هم 20 در 24 متر     می سازد که بشود 20 در 48 متر توافق ها شفاهی است چه مقدار به توافق شفاهی می توان اعتماد کرد؟
مسعود شاهسون گفت: سپاه یک نهاد قانونی و مردمی است حرفش از هر سندی معتبر تر است به ما قول داده اند سالن با ابعاد 20 در 48 متر ساخته شود و خواهند هم ساخت جای هیچ شکی وجود ندارد.
سرانجام اسامی چند نفر از بدهکاران شرکت فردوس با مبلغ بدهی شان      ـ جمعا حدود 28 میلیون تومان ـ توسط محمود شاهسون در اختیار اعضا شورا قرار گرفت و قرار شد اعضا شورا مبالغ بدهی افراد را وصول و به اطلاع هیات مدیره شرکت برسانند تا در صورت حساب آنها منظور گردد.
عباس شاهسون در جلسه اعلام آمادگی خرید قطعه زمین شورا در املاک قریه را نمود که قرارشد کریم شاهسون روز 17/1/92 دو نفر کارشناس ارزیاب روستا آقایان: حاج نعمت و ناصر را جهت متراژ و ارزش گذاری روی زمین ببرد و زمین را قیمت کنند. 

2 ـ صبح روز 19/1/91 آقایان مسعود شاهسون، نیازعلی شاهبندری، محمدعلی شاهسون، محمد عرب، کریم شاهسون و اکبر عرب در استانداری با آقای جلالی معاون سیاسی امنیتی ملاقات حضوری داشتند  نامه ادغام دو روستا و تقاضای شهر شدن را تقدیم کردند آقای جلالی با خوشرویی آنها را پذیرفت پاسخ دقیق و مبتنی بر قانون و واقعیت داد. گروه سپس با اقای نوروزی مدیرکل ملاقات کردند پاسخ آقای نوروزی یک سر امیدوارانه بود و گفت: انتخابات شورای پیش رو دو روستا جداگانه برگزار می گردد هرگاه شهریت مصوب و ابلاغ شد آنگاه با توجه به آرا اعضا شورای دو روستا سه نفر از مارکده و دو نفر از قوچان برای شورای شهر بر خواهیم گزید. آنگاه با آقای مردانی کارشناس، دیدار و گفت وگو کردند. آقای مردانی نسبت به درج سخنان مسئولان در سایت مارکده و نیز چاپ مقاله با عنوان دهستان جعلی در هفته نامه نسیم به محمدعلی شاهسون اعتراض کرد و عنوان دهستان جعلی را توهین به معاون اول رئیس جمهور که مصوبه را امضا کرده دانست و گفت دوستان از من خواستند که جوابیه بنویسم و برای چاپ به هفته نامه نسیم بدهم ولی ننوشتم پیشنهاد شد توسط امور حقوقی اداره نسبت به عنوان دهستان جعلی شکایت کنیم ولی من گفتم نمی خواهد. تو حق نداری سخنان مسئولان را توی سایتت بنویسی آقای فرماندار هم از دستت ناراحت هست. مسعود شاهسون هم گفت: این آقا (محمدعلی شاهسون) که این مطالب را روی سایتش می نویسد کارش اشتباه است این مقاله را هم توی هفته نامه نوشته اشتباه است هم اکنون با این دوتا نوشته کار ما را به تاخیر انداخته و به پیشرفت کار ما آسیب زده است با این کارها بجای اینکه کاری را به سرانجام برساند خرابش می کند. سایت شما یک سایت شخصی است با نام مارکده حق نداری سایت باز کنی، حق نداری درباره مارکده توی سایت شخصی ات چیزی بنویسی، هرچه می خواهد بر علیه من می نویسد و من هم ولش کردم…
سرانجام قرار شد کریم شاهسون دهیار اسناد و مدارک لازم را در یکی دو روز آینده فراهم و در اختیار آقای مردانی قرار دهد و تا 10/2/92 طرح توجیهی درخواست شهر آماده برای ارسال به وزارت کشور گردد و شورای اسلامی نام دیگری برای شهر انتخاب کند چون سه نام انتخابی قبلی تکراری بوده است.

 3 ـ جلسه ی مشترک اعضا شورا و دهیاران مارکده و قوچان روز 20/1/92 ساعت 21 در محل دفتر دهیاری مارکده تشکیل گردید. مسعود شاهسون رئیس شورا تعدادی نام برای شهر یادداشت کرده بود که خواند 5 نام از میان انها به ترتیب اولویت انتخاب گردید. چای ناز. آرام رود. آرام شهر. آذین رود. نای شهر.  موضوع صورت جلسه و به امضا رسید. 

4 ـ جلسه مشترک اعضا شورای 6 روستا و اعضا هیات مدیره تعاون روستایی در تاریخ 30/1/92 ساعت 21 در محل دفتر تعاونی در مارکده تشکیل شد.
محمدعلی شاهسون گفت: در چند جلسه گذشته قرار بر این شده که شرکت تعاون روستایی یک جایگاه پمپ بنزین بسازد همگی بر این توافق بوده ایم که بهترین و مناسب ترین محل برای احداث پمپ بنزین سه راه صادق آباد بوده است و باز همگی تاکید داشته ایم که روستای صادق آباد باید زمین مورد نیاز را رایگان تحویل دهد و در جلسه قبل قرار شده اعضا شورای  صادق آباد با مردم جلسه برگزار و موافقت مردم را جهت واگذاری زمین اخذ نمایند.
هرمزکرمی گفت: ما نتوانستیم موافقت مردم را بگیریم و امکان واگذاری زمین رایگان در صادق آباد نیست ولی می توانیم زمین را مدت 5 سال به صورت امانت در اختیار شرکت تعاونی بگذاریم بعد از 5 سال به قیمت روز پولش را بگیریم.
دکتر مصطفی عرب گفت: برای احداث پمپ بنزین در وحله اول سند زمین باید ارائه گردد بعد ما نمی توانیم پول مان را هزینه کنیم و بعد از 5 سال شما قیمت کلان رویش بگذارید اگر شما حسن نیت دارید اکنون قیمت می کنیم و شما پولش را 5 سال دیگر بگیرید.
نیازعلی شاهبندری گفت: امروز هرکاری باید صرفه اقتصادی داشته باشد سه راه صادق آباد این ویژگی را برای پمپ بنزین دارد و این یک امتیاز است که 6 تا روستا به صادق آباد می دهد اگر مسئولانش بدانند و دریابند.
مسعود شاهسون گفت: با توجه به شناختی که من دارم اطمینان دارم که صادق آبادی ها زمین نخواهند داد همان گونه که از احداث شهرک صنعتی عملا جلوگیری کردند از لابلای گفته های آقای کرمی پیداست که اصلا جلسه ای نگرفته اند.
محمدعلی شاهسون خطاب به کرمی و اثباتی دو نفر صادق آبادی حاضر در جلسه گفت: اگر زمین ندهید و پمپ بنزین در جای دیگر ساخته شود به روستای تان خیانت کرده اید و نسل بعد از شما به بدی یاد خواهد کرد. به هر صورت ما اعضا شورای اسلامی مارکده 4 قطعه زمین داریم جناب دکتر کارشناس شرکت نفت را دعوت کنید از زمین ها بازدید کند هریک مناسب بود در اختیار قرار خواهیم داد. 
سرانجام پس از بحث و گفت وگو قرارشد تا روز سه شنبه 3/2/92 باز هم به صادق آباد مهلت داده شود اگر زمین ارائه ندادند روز چهارشنبه 4/2/92 شورای مارکده زمینش را به شرکت تعاونی ارائه دهد موارد صورت جلسه و به امضا رسید.
 در حاشیه جلسه درگوشی گفته شد اعضای شورای صادق آباد با هم اختلاف دارند در کنار هم نمی نشینند چه خودشان و چه با مردم هیچ جلسه ای برای این منظور گرفته نشده است چند روز قبل کرمی از جلسه رفته مشغول کارهای شخصی اش شده بدون اینکه با کسی حرفی بزند و یا تصمیمی بگیرد و دوباره امروز توی جلسه آمده است. 
                                                                                        گزارش از محمدعلی شاهسون مارکده