گزارش نامه 184 نیمه خرداد 98

همه به هنرمندان بدهکاریم

      نمی ­دانم جهان دیگری هست، یا نه؟ و اگر چهان دیگر باشد، حساب­ رسی هم برایش برنامه ریزی شده، یا نه؟ و اگر جهان دیگری هست و حساب ­رسی هم در آن گنجانده شده، با توصیفی که فرهنگ مذهبی ما ارائه داده و ما مردم به آن باورداریم، همخوانی و همانندی دارد، یا نه؟

      با وجود این، شخصا امیدوارم که جهان دیگری باشد، حساب ­رسی هم در آن برنامه ریزی شده باشد. بی­ گمان چنین صحنه ­ای بسیار هیجان انگیز خواهد بود و از یک زیبایی و ابهت برخوردار و در حقیقت رویدادی بزرگ خواهد بود که همه در حضور خدا، خدای ­زیبا، خدای بخشنده­ و خدای مهربان – نه خدای قهار، نه خدای جبار، و نه خدای منتقم – قرار گیریم و صورت ­حساب کارکرد خود را ببینیم.

       می ­دانید چرا گفتم چنین رویدادی زیبا خواهد بود؟ برای اینکه همه در آنجا خودِ خودِ خودشان خواهند بود نمی ­توانند و نیازی هم نمی­ بینند که نقش بازی کنند و به راستی، روراستی خیلی خیلی زیباست!؟

      با اینکه تصور روز حساب ­رسی برایم هیجان ­انگیز است ولی وجود جهنم را با توصیفی که از آن در اذهان­ داریم اصلا عقلانی نمی ­بینم و بهشت هم خیلی جای دل ­انگیزی نمی­ تواند باشد. آخی این چه زیستی است که صبح تا شب، شیر و عسل بخوریم و با حوران و غلمان بخوابیم! به نظر من یکنواختی خسته کننده  و کسل کننده است، شاید برای یکی دو روز و یا یک هفته جذابیتی داشته باشد ولی برای دراز مدت دل زدگی می­ آورد و حوصله آدمی سر می ­رود و همینگونه که امروز، هرکس می ­تواند، با هر حیله و ترفندی، از بهشت ایران می ­گریزد، و به دیار کفار بی ­بندوبار غرب پناه می ­برد، آنجا هم از آن بهشت کسل کننده خواهند گریخت. آدم موجودی خلاق است وقتی معنا می ­یابد که از آفرینشگری باز نایستد، انسان بدون آفرینشگری، انسانی بی معنا و بی روح  است.

      این مقدمه را آوردم که بگویم اگر چنین واقعه ­ای روی­دهد – که امیدوارم روی دهد – تقریبا همه­ مان شرمنده هنرمندان خواهیم بود. دلیل اینکه از این دنیا قطع امید کرده و مانند مردمان عوام جامعه، حل موضوع را  به جهانی دیگر حواله می ­دهم، این هست که تداومِ آموزه­ های فرهنگِ بیمار ما، توانسته مردم را شستشوی مغزی دهد، مسخ کند و روحیه هنری و زیبایی شناسی را در ما مُردانده، مردم را نسبت به هنرمندان رمانده و ما را به خواب عمیق غفلت فرو برده است به همین جهت خیلی امیدوار نیستم که به این زودی ­ها از خواب غفلت بیدار شویم و از مسخ شدگی به درآییم و زیبایی ­های هنر را بشناسیم و هنرمندان خود را ارج نهیم، قدر بشناسیم ، ارزش بگذاریم و در صدر بنشانیم.

      بی ­گمان پذیرش این داوری قاطعانه­ ی منِ روستا­زاده­ ی بی ­سواد و کمال، که همه به هنرمندان بدهکار و شرمنده آنها هستیم، برای بسیاری، دور از ذهن و یا تعجب بر انگیز و احتمالا غیر قابل قبول خواهد بود. برای روشن شدن نظرم، مثالی محلی و ملموس می ­زنم.

       ببینید ما مردم روستای مارکده همه ­مان کشاورز و باغداریم، درخت پرورش می ­دهیم و در این راه خیلی هم کوشا هستیم و زحمات فراوان می ­کشیم. هریک از ما محدوده باغمان را خوب بلدیم، زمین، درخت و محصول باغمان را حق مسلم خود می ­دانیم. دلیل حق مسلم خود دانستن هم این هست که باغ و درخت و محصول، حاصل زحمت ­مان است. اگر فردی بخواهد به میوه باغ ­مان دست درازی کند با قاطعیت مانع می ­شویم و اگر در خفا هم دست درازی شود از طریق مراجع قضایی ادعای خسارت می­ کنیم و تاوان می­ گیریم. و اگر روزی هم پدری بمیرد بدون هیچ شک و شبهه ­ای، فرزندان، اموال پدر را حق خود می ­دانند و آن را متصرف می­ شوند و بعد از مرگ آن فرزندان هم، فرزندان آنها بر اموال پدران خود تکیه می­ زنند. این بُعد مادی قضیه است بُعد معنوی آن هم بسیار روشن است از شغل کشاورزی عموما با عنوان شغلی شریف و در خور تحسین یاد می­ شود که نان حلال از آن به دست می ­آید. این ارزیابی مثبت موجب افتخار و آرامش روان کشاورز می ­شود.

         هر جامعه ­ای از اقشار مختلفی تشکیل شده است. هر قشری از اقشار جامعه هم برای گذران زندگی ­اش تولیدی دارد و تولیدش را در بازار عرضه می­ کند و با درآمد حاصل از فروش تولیدش زندگی خود را می­ گذراند. در مثال محلی فوق اشاره به قشر کشاورز داشتم حالا از قشر دیگر جامعه می ­خواهم سخن به میان بیاورم. قشر هنرمند جامعه.

        هنرمندان هم قشری از جامعه­ ی ما هستند و تولیداتی دارند تولیدات هنرمندان چی هست؟ انواع و اقسام و شکل­ های مختلف موسیقی؛ مثل خواندن و نواختن، به منظور آرامش روان ­ها و ایجادشادی. همه ­ی ما از تولیدات هنرمندان، بویژه خوانندگان و نوازندگان؛ توی خانه، در محل کار، هنگام تفریح و خوش­گذرانی، توی ماشین، در خلوت و تنهایی و در جمع، استفاده می­ کنیم و لذت هم می ­بریم. دلیل اینکه لذت می ­بریم این هست که موسیقی غذای روان ما آدم­ ها و حتی خوشایند گیاهان و حیوانات است به همین جهت وقتی این نیاز تامین می ­شود موجب لذت می­ گردد. همانگونه که کشاورز زحمت می­ کشد و غذای جسم مردم را تامین می­ کند و دوست دارد دیگران پول بپردازند و محصول تولیدی ­اش را بخرند، دقیقا هنرمند هم عمری صرف کرده، رنج برده و هنر آموخته و حالا دوست دارد و حق هم همین است که دیگران پول بپردازند و محصول هنری او را که موسیقی  است،  ترانه هست، آهنگ است، تصنیف است بخرند و ببینند و گوش دهند.

        متاسفانه، قریب به اتفاق ما مردم به حقوق هنرمندان توجهی نداریم و با استفاده از ابزارآلات فراوان ضبط، کپی و تکثیر، به راحتی و بدون عذاب وجدان از روی محصول هنرمندان کپی می­ کنیم و مورد استفاده قرار می­ دهیم. تاسفبارتر اینکه نه تنها هیچ­ یک از ما بهای این استفاده را به تولید کننده ­اش نمی­ پردازیم بلکه اصلا متوجه این رفتار تجاوزکارانه خود هم نیستیم و این ستم بزرگ عمومی است بر قشر هنرمند جامعه.

      اگر قدری ریزبینانه و با رعایت انصاف به روابط اجتماعی اقشار مختلف جامعه بنگریم خواهیم دید قشر هنرمند جامعه بخشنده ­ترین اقشار جامعه هست، بیشتر دهنده هست و کمتر گیرنده، و این یک فضیلت اخلاقی انسانی است و قابل تحسین. پرسش این هست؛ پس انصاف ما بقیه مردم کجا رفته؟ به مصداق ضرب ­المثل: دَرِ دیزی باز هست پس حیای گربه کجاست؟ اکنون ابزار آلات کپی و تکثیر به فراوانی در دسترس همه هست وجدان اخلاقی ما چه شده؟ که بدون پرداخت حق ­الزحمه هنرمند از محصول تولیدی او کپی و استفاده می­ کنیم؟ آیا هنرمند حق دارد همانند ما کشاورزان، از حاصل دسترنج خود بهره­ مند گردد؟ اگر پاسخ آری است، چرا هر یک از ما، پا روی حقش می­ گذاریم و اصلا متوجه تجاوز خود هم نیستیم؟

        کاش ستم ما مردم جامعه بر هنرمندان به همین یک مورد که پایمال کردن حق و حقوق مادی است، پایان می ­یافت. رفتار و برخورد ما با این قشر زیبایی آفرین، ارزشمند و شادی ­آور جامعه، دچار تضاد و تناقض است از طرفی محصول تولیدی آنها که موسیقی و آهنگ و ترانه هست را دوست داریم و از دیدن و شنیدن آنها لذت می ­بریم به همین جهت هرکس به فراخور حال خود از آن استفاده می­کند از طرف دیگر در داوری و ارزش گذاری اجتماعی، بسیاری از ما مردم، تحت تاثیر بیماری ­های فرهنگی­ مان، آنها را با تحقیر، مطرب می ­نامیم. اگر نیک بنگریم این نگرشِ تحقیر آمیزِ نهفته در کلمه­­ ی مطرب، ستمی بس بزرگتر است بر این قشر.

خواننده گرامی آیا شما تا کنون به این داوری ظالمانه توجه کرده­ ای؟ اطمینان دارم بیشترین پاسخ­ ها، نه، است. اینجا هست که من هیج امیدی ندارم که ما مردم به درجه ­ای از خرد و اخلاقمندی برسیم که به قشر خوانندگان و نوازندکان جامعه با تحقیر ننگریم و نخست حق و حقوق مادی اثر هنری آنها را بپردازیم و بعد استفاده کنیم. در این فضای نومیدی، این امیدواری در من تقویت می ­شود که جهانی دیگر و حساب ­رسی باشد.

                                 محمدعلی شاهسون مارکده 16 فروردین 98