فراز و فرود یک زندگی (بخش پنجم)
بعد از بازگشت از سفر زیارتی کربلا، اسدالله مشهور به کل اسدالله شد. بسیاری از مردمان غریبه ای که در همان کوت عبدالله کل اسدالله و نیز پدر او را می شناختند و برخورد نعمت الله را که پسر خود اسدالله را از خانه اش بیرون کرد دیده و یا شنیده بودند و حالا هم دیده و یا شنیده بودند که کل اسدالله با آغوشی باز پدر و مادر و دیگر اعضا خانواده را پذیرفته و آنها را با هزینه خود به سفر زیارتی کربلا برده، از اسدالله به عنوان یک مرد بزرگ منش و سخاوتمند یاد می کردند.
کل اسدالله سخت کار می کرد چند کوره و تعداد زیادی کارگر را مدیریت می کرد و درآمد سرشاری داشت یک وقت هم مبلغ زیادی از کارهایی که انجام داده بود از انگلیسی ها طلب معوقه داشت و انگلیسی ها یکجا طلب او را با پول سکه دادند کل اسدالله مزد کارگرانش را پرداخت و به کارگران درخواست کننده وام هم وام داد و مازاد سکه ها را توی چند دله ریخت و در تاقچه های خانه قرار داد. کل اسدالله بعدها بارها و بارها در سخنان خود از این پول کلان معوقه ای که طلب داشت و انگلیسی ها یکجا به او دادند به عنوان سرمایه اولیه ثروتمند شدن خود یاد می کند.
کل اسدالله وقتی کار پیمانکاری اش آغاز به رشد کرد باجناق و یا شوهر خواهر زنش را به عنوان دستیار خود استخدام کرد گفته می شود باجناق کل اسدالله که حالا منشی، حسابدار، و مدیر اجرائی کارهای او هست؛ مردی نیک نفس، پاکدست، وفادار، باسواد، کاردان و مشاور خوب و دانایی برای کل اسدالله پیمانکار بوده است و در پیشرفت و رونق پیمانکاری کل اسدالله نقش مهمی ایفا می کند و کل اسدالله همیشه از او به نیکی یاد می کرده و قدردان زحمات بی دریغ او بوده است.
کل اسدالله سرشار از موفقیت بود و با زن بچه زندگی شاد و امیدوارانه ای را پشت سر می گذاشت.
کل اسدالله حالا در راه ترقی و پیشرفت، آدم یک بعدی هم نیست که فقط به درآمد و انباشت ثروت خود بیندیشد بلکه شاخصه مهربانی او برای بسیاری مشهود بود یک نمونه آن با آغوش باز پذیرفتن اعضا خانه پدری بود چند سال قبل که کل اسدالله ثروتی نداشت و نیاز به حمایت خانواده داشت نعمت الله پدر کل اسدالله با دسیسه دو نفر دامادش کل اسدالله را از خانه اش بیرون کرد حالا که کل اسدالله به ثروت دست یافته اعضا خانه پدری به سمت و سوی او آمدند و کل اسدالله بدون کوچکترین گلایه ای با آغوش باز از آنها استقبال کرد و با هزینه شخصی خود جملگی آنها را به مسافرت زیارتی و سیاحتی کربلا برد. در میان کارگرانش هم هرگاه می فهمید مشکل مالی برای کارگری پیش آمده با کمک، گره از کار فرو بسته او می گشود در همین زمان از وجود دختر بچه ای بی سرپرست با خبر شد با آغوشی باز و ذوقی سرشار پدر خواندگی این دخترک را پذیرفت و با خوشحالی دخترک را به خانه برد و در کنار فرزندان خود با نهایت محبت بزرگ کرد و چند سال بعد که این دختر بزرگ شد یک پسر جوان ساکن در همان کوت عبدالله به خواستگاری این دختر آمد و کل اسدالله با برگزاری جشنی دختر را شوهر داد.
کل اسدالله همچنان که بر ثروت و درآمدش افزوده می شد رفت و آمد و نشست و برخاست او با ثروتمندان هم بیشتر می شد، در مهمانی ها، جشن های عروسی و نیز مراسم فوت درگذشتگان افراد مشهور و ثروتمند نیز بیشتر و بیشتر دعوت می شد در نتیجه با افراد سرشناس بیشتری آشنا شد و با بزرگان محل، رفت و آمد پیدا کرد. در یکی از این نشست و برخاست با بزرگان، در محفلی، با زنی جوان و زیبا به نام خانم شیرازی آشنا می شود.
کل اسدالله حالا جوانی با قد نسبتا بلند، تنومند، دارای تناسب اندام، خوش چهره و شیک پوش بود به ثروت هم که دست یازیده و مورد پذیرش افراد مشهور و بزرگان اهواز هم قرار گرفته است. کل اسدالله وقتی خانم شیرازی را در آن محفل می بیند و می فهمد که بیوه است و بچه هم ندارد یک دل نه بلکه صد دل عاشق او می گردد بعدها خانم شیرازی تعریف کرد: «من هم با دیدن کل اسدالله سخت عاشق او شدم ولی حُجب و حیای زنانه به من اجازه نمی داد که پیش قدم شوم و عشق خود را ابراز نمایم». وقتی کل اسدالله عشق خود را به خانم شیرازی ابراز می کند او هم استقبال می نماید.
نام شناسنامه ای خانم شیرازی یک نام معمولی زنانه بوده ولی وقتی با یکی از پسران شیخ خزعل ازدواج می کند چون تبار شیرازی داشته در بین خانواده گسترده و فرزندان متعدد شیخ خزعل به خانم شیرازی مشهور می شود.
شیخ خزعل (متولد 1280 هجری قمری و در گذشته در تاریخ 4 خرداد 1315 شمسی) مردی ثروتمند، پرقدرت و دارای نفوذِ بسیار در خطه خوزستان و از طایفه بنی کعب عرب خوزستان بود. خود را شیخ و خان اعراب آن خطه می نامید و مدت زمانی بر آن خطه حکمرانی داشت. می گویند مردی بسیار عیاش و خوش گذران بود بیش از 60 تا زن داشته و فرزندان این زنها را اغلب نمی شناخته، اتفاق می افتاده که کودکی از کودکان بسیارش نزد او می آمده از کودک می پرسیده؛ «مادرت کیست؟»
شیخ خزعل خود را خان، شیخ و حاکم منطقه می پنداشت، دولت مرکزی را به رسمیت نمی شناخت به همین جهت از دادن مالیات به دولت مرکزی خودداری می کرد. رضاشاه پهلوی به جنرال فضل الله زاهدی که استاندار و فرمانده نظامی وقت استان خوزستان بود، دستور داد شیخ خزعل را دستگیر و به تهران اعزام کند.
شیخ خزعل بیشترِ شب ها، تا نزدیک سحر، در کشتی تفریحی خود، با دور و بری هایش به عیش و نوش می پرداخت. فضل الله زاهدی با برنامه ریزی و همآهنگی نیروهای دولتی، در شبی از فروردین ماه 1304 زمانی که خزعل و همراهانش همگی در کشتی تفریحی مست و در حال خوشگذرانی با رقاصه ها بودند با یک شبیخون به کشتی تفریحی شیخ خزعل هجوم برد و شیخ را دستگیر و به تهران فرستاد.
دانسته نیست که شوهر خانم شیرازی یعنی پسر شیخ خزعل فوت می کند و او بیوه می ماند و یا نه، طلاق و جدایی صورت می گیرد و منجر به بیوه شدن این زن زیبا می گردد. آن هنگام که آشنایی کل اسدالله با خانم شیرازی اتفاق می افتد خانم شیرازی زن جوان بیوه ای بوده، بسیار زیبا، قد بلند و با تناسب اندام، با فرهنگ، اجتماعی، بزرگ منش و فرزندی هم نداشته است. کل اسدالله با آشنایی بیشتر دریافت که دلیل نداشتن فرزند خانم شیرازی، نازایی او بوده است.
کل اسدالله با خانم شیرازی آشنا می شود و این آشنایی با دیدارهای مکرر عمیق می گردد با عمیق شدن آشنایی، کل اسدالله پیشنهاد ازدواج می دهد. این در حالی بوده که او دارای زن و چند بچه بوده است.
کل اسدالله به دنبال پیشنهاد ازدواج به منظور رضایت خاطر بیشتر خانم شیرازی می گوید: «خانه ای شیک در هر کجای اهواز که بخواهی هم برایت می خرم». خانم شیرازی می گوید: «من به اندازه کافی ثروت دارم خانه ای زیبا هم از خودم دارم و نیازی به پول و خانه تو ندارم فقط می خواهم با تو باشم تو برای دیدار با من به خانه من بیا». غرور مردانه کل اسدالله اجازه نمی دهد که به خانه زن برود و سربار او گردد به همین جهت خانه ای شیک با امکانات کافی در شهر اهواز برای خانم شیرازی فراهم می کند خانم شیرازی به خانه جدید نقل مکان می کند و زندگی مشترک مبتنی بر عشق را آغاز می کنند. کل اسدالله در کنار خانم شیرازی در اوج لذت و خوشی عمر خود را سپری می کند. کل اسدالله با احساس خوشحالی گذر این ایام را به کام خود می بیند، دارای ثروت کلان بوده، از شهرت و محبوبیت هم برخوردار بوده، به زن جوان زیبایی هم دست یافته است. دوسال از ازدواج دوم کل اسدالله با خانم شیرازی می گذرد و گل عنبر زن اول کل اسدالله بی خبر از این ازدواج بوده است.
خبر دست یابی به ثروت و شهرت کل اسدالله در اهواز، به مردم یاسوچای می رسد بستگان او از این خبر به وجد می آیند رفت و آمدها و دیدارهای بیشتری صورت می گیرد در این رفت و آمد و دیدارها خبرهای بیشتری از نابسانانی های روستای یاسوچای به اطلاع کل اسدالله می رسد. از جمله شکایت و بدگویی از ارباب املاک و نیز کدخدا و دست اندرکاران ارباب توی ده که با استفاده از قدرت ارباب به مردم ستم می کنند. بستگان یاسوچایی دیدار کننده با کل اسدالله با بیان این دردها و رنج ها به او پیشنهاد می کنند: «حالا که تو پول داری بیا املاک یاسوچای را بخر بشو ارباب ده و ما را هم از ستم دست اندرکاران ارباب نجات بده».
این زمان مصادف بوده با سال های قبل از جنگ جهانی دوم که شایعه بود رضا شاه به منظور تضعیف خان های بختیاری دستور داده؛ «هیچ خان بختیاری نباید ارباب املاک باشد». حالا به دنبال این دستور، خان ها ناگزیر هستند املاک خود را به غیر بختیاری ها بفروشند. بستگان کل اسدالله در یاسوچای پس از شنیدن این خبر و شایعه، به کل اسدالله می گویند:« فرصت را غنیمت بشمار و املاک ارباب ابوالقاسم یدالهی را در یاسوچای که به دستور شاه ناگزیر باید بفروشد بخر و ولایت غربت را رها کن به زادگاه خود نزد اقوام و همشهری هایت بیا و با احترام زندگی کن و ما مردم یاسوچای را هم از ستم ارباب و کارگزارانش نجات بده».
پیشنهاد عده ای از مردم یاسوچای به کل اسدالله برای خرید املاک یاسوچای و نیز شکایت از ظلم و ستم کارگزاران ارباب، حِس نوستالژی و تعلق خاطر به زادگاه و حس کمک و یاری به ستم دیدگان او را به بازگشت به ده یاسوچای تحریک کرد. کل اسدالله پس از مدتی سبک و سنگین کردن زیست در کوت عبدالله و یا در ده یاسوچای، سرانجام تصمیم گرفت به یاسوچای بازگردد و با خرید املاک زندگی اش را در یاسوچای ادامه دهد.
کل اسدالله دو دانگ املاک یاسوچای را خرید و سه دانگ دیگر را از ارباب ابوالقاسم یدالهی فارسانی اجاره کرد و شد ارباب املاک روستای یاسوچای. به علاوه مقداری از زمین های زراعی مزرعه ی قدیمی شهرگان را خرید، قلعه ای در آنجا ساخت و گله گوسفندی یکجا با سگ و چوپانش خرید و در قلعه جای داد و به موازات ارباب زمین زراعی بودن، به گله داری هم پرداخت و برای سهولت زیست توی ده یاسوچای، خانه ای بزرگ و مجلل ساخت و تمام وسایل زندگی خود را بار کامیون کرد و به یاسوچای آورد.
ادامه دارد
محمدعلی شاهسون مارکده همراه 09132855112