اينترنت در ماركده
در پي در خواست هاي مردم به ويژه جوانان و نوجوانان ماركده مبني بر پيگيري فراهم شدن زمينه استفاده از اينترنت در شبكه تلفن، مورخه 20/11/1382 موضوع از آقاي مهندس كوهي مدير محترم مخابرات شهرستان شهركرد سوأل شد و ايشان گفتند: چون ارتباط بين شهركرد و بن تاكنون فيبر نوري نبوده و اكنون در حال اجراي اين سيستم هستيم پس از اتمام كار و برقراري ارتباط به وسيله فيبر نوري بين شهركرد و بن، اين امكان ميسر خواهد شد. از آنجايي كه ارتباط بن و ماركده قبلا فيبر نوري اجرا شده، در آن جا مشكل نداريم. فقط براي برقراري ارتباط اينترنت مردم ماركده و قوچان لازم است دستگاههايي بنام سيستم «دتا» در مركز مخابرات ماركده نصب گردد كه اين كار انجام خواهد شد و حداكثر تا پايان سه ماهه ي اول سال 1383 مردم ماركده و قوچان مي توانند به وسيله خط تلفن از سيستم اينترنت استفاده كنند.
سوال:آقاي مهندس گفته مي شود كه قرار است سيستم فيبر نوري بين ماركده و بن جمع آوري گردد و به جاي آن سيستم راديويي نصب شود. آيا گفته فوق صحت دارد؟
پاسخ: چون هزينه نگهداري سيستم فيبر نوري بالا است ممكن است اين كار را بكنيم. جاي هيچ نگراني نيست با سيستم راديويي هم اينترنت برقرار مي گردد.
سوال: آقاي مهندس درباره ي فراهم شدن شبكه تلفن همراه آيا اداره برنامه اي دارد؟
پاسخ: در سال 1383 در اين زمينه اقداماتي انجام خواهيم داد.
شوراي اسلامي و دهياري ماركده
تلويزيون 4 كاناله مي شود
در پي بارندگي برف و قطع تصوير تلويزيون، تعدادي از مردم حضوري و يا با تلفن از اعضاي شورا خواستار پي گيري رفع مشكل شده اند. ابتدا مشكل از طريق بخشداري سامان به سازمان صدا و سيما اطلاع داده شد و خواستار رفع مشكل شديم و مجدداً مورخه 20/11/1382 موضوع فوق را با آقاي مهندس فياض مسئول تعمير تجهيزات سازمان صدا و سيماي شهركرد در ميان گذاشتيم كه ايشان گفتند: اين مشكل وجود دارد و عادي هم هست و علت آن اين است كه ما تصوير را از ماهواره دريافت ميكنيم و آن را روي دكل جهت پخش مي فرستيم. چون دريافت از ماهواره بويسله ديش هست هنگام بارندگي، برف روي سطح ديش مي نشيند ديگر نمي توانيم تصوير را دريافت كنيم .اين مشكل را هنگامي كه برق نوسانات داشته باشد هم خواهيم داشت. اين مشكل را در همه جا داريم ولي در شهر هميشه يك نگهبان در كنار ديش داريم و هنگام بارندگي، برف ها را تميز مي كند و يا هنگام يخ زدگي با ريختن آب جوش يخ ها را آب ميكند به همين جهت ما در شهر هميشه تصوير داريم ولي در روستا چون تعداد دكل ها و ديش هاي ما زياد است اين امكان را نداريم كه نگهبان داشته باشيم. بنابراين قطعي تصوير هنگام بارندگي برف عادي است.
سوال: آيا نمي شود با ايرانيت روي ديش پوشش درست كرد؟
پاسخ: چون تعداد ديش ها در روستا ها زياد است هزينه بالايي دارد و براي ما غير ممكن است.
سوال: شما قول دريافت 4 كانال را به مردم داده ايد ولي هنوز تحقق پيدا نكرد؟
پاسخ: درست است. براي دريافت 4 كانال لازم است دستگاه موجود تعويض گردد. تهيه دستگاه و مسئوليت نصب آن با كارشناسان اداره تهران است. به همين جهت ما مكاتبات زيادي داشته ايم. دستگاه مورد نظر فراهم و آماده نصب است و با كارشناس آن هم تماس داشته و داريم، قول داده در همين چند روز آينده از تهران بيايد و نصب كند، آقاي ابوالفضل شاهسون مرتب پيگير كار هست و اطلاع دارد.
سوال: يك دستگاه رسيور(دريافت كننده) اين قدر ارزش ندارد كه لازم باشد از تهران و آن هم كارشناس بيايد؟
پاسخ: دستگاهي كه آنجا نصب شده عبارت است از يك ديش كه سيگنال هاي ديجيتالي ارسالي از ماهواره را جمع و به دستگاه (L.M.B) وسط ديش منعكس مي كند و از آنجا به رسيور فرستاده مي شود. رسيور اين سيگنال ها را تبديل به تصوير مي كند. دستگاهي لازم است تا اين تصاوير ديجيتالي را به صورت آنالوگ مجددا روي آنتن جهت پخش بفرستد. اين دستگاه تبديل تصاوير ديجيتالي به آنالوگ هست كه از تهران بايد آورده شود و نصب گردد.
شوراي اسلامي و دهيار ماركده
باز هم وعده هاي پوچ
در پي درج مطلب زيباي آقاي مجتبي عرب با عنوان وعده هاي پوچ، توضيح زير را جهت روشن شدن مطلب مي نويسم.
سخن اول با ورزشكاران: دو جلسه در رابطه با مسائل ورزشي روستا در تاريخهاي 27و 29/10/82 در محل مسجد تشكيل شد، چرا ورزشكاران واقعي و دلسوخته در اين جلسات شركت نكردند؟ متأسفانه در جلسه دوم تعداد خيلي كمتري شركت داشتند و اكثر شركت كننده ها هم حرفي براي گفتن نداشتند، تنها موقعي كه در پس پرده اند حرفهاي بزرگ مي زنند.
سخن دوم با اعضاي شورا: چرا در جلسه اول دو نفر از سه نفر شورا در جلسه حضور داشتند؟ و در جلسه دوم كه مهمتر هم بود فقط يك نفر از اعضاي شورا حاضر شد؟ شما قبول كرديد كه ضروري ترين وسايل را براي ورزشكاران تهيه كنيد. زمين فوتبال مناسب درست كنيد و از همكاري و حمايت دريق نكنيد، اما پس از چند بار پي گيري فقط يك عدد توپ خريديد.
سخن سوم با مردم: همشهريان عزيز، جوانان و نوجوانان علاقه مند به ورزش در روستا، فرزندان خود شما هستند، اينها از بعد اقتصادي زير خط فقر زندگي مي كنند. فقط به خاطر علاقه به ورزش هزينه هاي ابتدايي ورزش را از جيب خود خرج مي كنند با اين حال متأسفانه ديده شده بعضي از شما اين بچه هاي بي ادعا و سالم را عنوانهاي دور از شأن انساني مثل بي خودي، هرزه، بي كاره، ولگرد، بي فكر، دري وري، بي عرضه، لات و … مي دهيد كه شايسته و سزاوار نيست. بياييد واقع بين باشيم و يك جوان ورزشكار را تحقير نكنيم و يك بچه معتاد پولدلر را گرامي بداريم.
غلامعلي عرب مدير ورزش روستا 4/11/82
دردانه هاي اعضاي شورا
دوستي از من خواست كه من زبان گوياي او باشم و اين موضوع ها را از طريق نشريه آوا به اطلاع برسانم. دوست من گفت:1 ) اعتراضي پيرامون گسترش طرح هاي كشاورزي مي باشد كه چرا آنان كه دارند داراتر شوند و بيچارگان كه توي هفت آسمان يك ستاره ندارند بدبخت تر شوند؟ 2) چرا شوراي اسلامي ماركده پس از اين همه معلق ماندن طرح وحدت در انتهايي ترين اوقات اين طرح، نام دردانه هايشان را بدون هيچ دليل موجهي در اين طرح مي نويسند؟
غلامعلي عرب فرزند بهرام 1/11/82
دوست محترم آقاي غلامعلي عرب :
ضمن تشكر از انتقاد جنابعالي خواهشمند است اسناد و مدارك خود را دال بر نام نويسي دردانه هاي اعضاي شورا در انتهايي ترين اوقات طرح وحدت را جهت چاپ در شماره بعدي نشريه آوا ارايه دهيد تا به اطلاع همگان برسد تا بنابر گفته حافظ شيرين سخن « سيه روي شود هر كه در او غش باشد».
شوراي اسلامي ماركده
مصاحبه
تا يكسال قبل آب آشاميدني روستاي ماركده و قوچان به صورت مستقيم از رودخانه پمپ و در اختيار مشتركين قرار مي گرفت. شركت آب و فاضلاب روستايي استان چهارمحال و بختياري براي تصفيه آب اقدام به احداث فيلتر شني نمود. در حال حاضر آب رودخانه پس از عبور از فيلتر پمپ مي گردد. ساخت فيلتر و فيلتراسيون آب توسط شركت در خور ستايش است ولي به نظر مي رسد آب آشاميدني اين دو روستا هنوز كيفيت لازم را ندارد براي روشن شدن موضوع گفتگويي با آقاي مهندس عباس جعفري مسئول كنترل كيفي شركت انجام داده ام كه از نظرتان ميگذرد:
سوال: آقاي مهندس هدف از ساخت فيلتر تصفيه آب آشاميدني ماركده چه بوده است؟
جواب: ساخت اين فيلتر به چند دليل اساسي و مهم ربط دارد. الف) چاهك پمپاژ آب آشاميدني ماركده در جايي واقع شده بود كه تمام شيرابه هاي غير بهداشتي و كشاورزي، و حتي فاظلاب خانه هاي اطراف به راحتي با آبهاي سطحي محلول شده و وارد چاهك مي شدند و سپس پمپاژ و به شبكه توزيع آب انتقال و به مصرف مشتركين مي رسيد. ب) آب مستقيماً از رودخانه وارد چاهك مي شد يا اينكه حداكثر از لايه اي شن و خاك عبور و وارد چاهك مي شد اين امر اثر اندكي هم روي تسويه آب نداشت، آب رودخانه زاينده رود داراي ناخالصي هاي بالايي است به ميزان 20 ميلي گرم در ليتر كه اين ميزان قطعاً براي سلامتي انسان بسيار زيان آور است. ناخالصي آب آشاميدني حداكثر بايد يك ميلي گرم در ليتر باشد و براي رسيدن به اين اندازه راهي جزء ساخت فيلتر آب وجود نداشت كه طرح آن تهيه و به اجرا در آمد.
سوال: علت قطعي آب به خصوص در فصل زمستان چيست؟
جواب: سطح آب رودخانه بسيار پايين مي آيد و مقدار آب ورودي فيلتر بوسيله لوله انتقال، كفايت نمي كند كه يكي از دلايل قطعي آب است. ما براي جبران اين مشكل هنگام كمبود، با يك دستگاه پمپ كف كش آب را به صورت مقطعي پمپ مي كنيم تا با مسئله حادي رو به رو نشويم. علت ديگر قطعي آب هنگام شستشوي شنهاي داخل فيلتر است اين كار هر يك ماه و نيم يك بار انجام مي شود.
سوال: چرا لوله ورودي انتقال آب به فيلتر 500 متر بالاتر رودخانه نصب شده است؟
جواب: بالا بودن سطح فيلتر امكان هدايت آب با پاي خود به فيلتر نبود.از طرفي هم وجود شيرابه هاي غير بهداشتي و محيط ناسالم و نا مناسب در اطراف فيلتر،سبب شد تا آب را از بالاتر به وسيله لوله به فيلتر هدايت كنيم.
سوال: آقاي مهندس با توجه به توضيحات شما فرض مي گيريم طراحي و ساخت فيلتر اصولي بوده است چرا مصرف كنندگان از سالم و بهداشتي بودن آب راضي نيستند؟
جواب: يقينا طراحي و اجرا درست بوده است زيرا كه يك كار كارشناسي بوده است فكر مي كنم كه مشكل در بهره برداري يا شبكه انتقال آب به مصرف كننده مي باشد.من خودم همه ماهه آب ورودي و خروجي از فيلتر را آزمايش مي كنم و هر گاه لازم باشد اسناد آزمايش آب ماركده را مي توانم در اختيار قرار دهم.تمام سعي و تلاش شركت خدمت به مشتركين است و اين خدمت هم رساندن آب سالم و بهداشتي مي باشد.
سوال:آقاي مهندس من يك مشترك هستم از وضع موجود آب ناراضي هستم چرا كه مي بينم آب سالم و بهداشتي در اختيارم قرار نمي گيرد چه جوابي داريد؟
جواب: بله ،بايد خيلي تلاش كنيم هم مشتركين بايد فرهنگ مصرف خوبي داشته باشند و هم شركت آب و فاضلاب تمام سيستم انتقال و خط توزيع آب را باز سازي كنند تا آب سالم و بهداشتي در اختيار مردم قرار گيرد چرا كه عمر پروژه ماركده و قوچان بيش از بيست سال مي باشد و اصلا طراحي و اجراي صحيحي نداشته است.
سوال: آقاي مهندس مردم بر اين باورند كه وقتي آب شيري رنگ است مملو از كلر مي باشد.آيا اين باور درست است؟
جواب: خير، اين ها حباب داخل آب مي باشد كه همان اكسيژن محلول در آب است. وقتي كه هوا با آب مخلوط مي شود آب شيري رنگ به نظر مي رسد، آب به چند شكل با هوا مخلوط مي شود،هنگامي كه لوله ها خالي باشد، زمان پر نشدن پمپ آب و وقتي كه آب از بالا به داخل منبع مي ريزد اين عامل ها باعث مي گردد هوا با آب مخلوط و اكسيژن داخل آب مي شود و حتي به چهارده ميلي گرم در ليتر مي تواند برسد،اين محلول آب و هوا براي سلامتي زيان ندارد بلكه مفيد هم هست و زمان جدا شدن اكسيژن بعد از خروج آب از لوله 3 الي 5 ثانيه مي باشد.وقتي كه شما ليوان آبي را پر مي كنيد اين عمل را مي توانيد مشاهده كنيد.
سوال: گاهي آب مزه شيرين و يا زدگي دارد چرا؟
جواب: اين نوع آب سالم است،چون كلر تركيبات آلي آب را از بين مي برد.بعضي اوقات با اين مزه ها رو به رو مي شويم كه اين امر هم بايد از بين برود.
سوال: چه نوع لوله هايي براي انتقال آب آشاميدني و شبكه توضيع مناسب است؟
جواب: لوله هاي پلي اتيلن ، گالوانيزه و آزبست(لوله هاي طرح سيماني).
سوال: چرا در روستاي قوچان بيشتر از لوله هاي سياه استفاده شده است؟
جواب: شبكه انتقال و توزيع آب ماركده و قوچان قديمي است و عمر بالاي بيست سال دارد و من از لوله هاي سياه بي خبرم و پيگيري لازم را دراين مورد انجام مي دهم.البته طرح بازسازي خط انتقال و توزيع آب ماركده و قوچان در حال تهيه است و بايد به اجرا در بيايد تا مشكلات برطرف شود.
سوال: آقاي مهندس لوله هاي اصلي و نيز لوله هاي مشتركين بعضا مشاهده مي شود از كنار چاه هاي فاضلاب عبور مي كنند آيا اين براي غير بهداشتي شدن آب موثر است؟
جواب: مساله بسيار مهمي را عنوان كرديد و اين موضوع زماني رفع مي گردد كه اولاً فرهنگ عمومي بالا رود و دوماً پروژه كارشناسي شده طرح هادي روستا اجرا شود بعدا هم طرح هاي خدماتي ديگر از جمله بازسازي لوله هاي آب آشاميدني.از شوراي اسلامي روستاهاي ماركده و قوچان مي خواهيم در اجراي طرح هادي روستا هاي خود اقدام كنند تا ما هم بعدا دچار مشكل نشويم.
سوال: با تمام توضيحات داده شده من قانع نشدم و مي گويم وظيفه شركت آب و فاضلاب استان،رساندن آب سالم و بهداشتي به مردم است و اين حق مردم است،به نظر مي رسد آن گونه كه شايسته و بايسته است در اين زمينه جدي عمل نمي كنيد؟
جواب: ما آب را از نظر كنترل كيفي سالم تحويل مي دهيم و اگر مشكلاتي هم هست در سيستم بهره برداري مي باشد كه توضيح در اين باره را از شركت آب و فاضلاب روستايي شهرستان شهركرد بخواهيد و ما هم از آنان مي خواهيم كه جواب گو باشند و مشكلات را حل نمايند.
آقاي مهندس از اينكه وقتتان را در اختيار من گذاشتيد سپاسگذارم. من هم متشكرم.
رمضان عرب 1/11/1382
همشهريان خوب و مهربانم:
در صورت داشتن انتقاد به مطالب منتشر شده ي آواي ماركده ، انتقاد خود را يا به صورت كتبي ارائه دهيد ويا به صورت شفاهي با تلفن 2083 356 از ساعت 22-20 بيان نماييد.
با سپاس فراوان محمد علي شاهسون ماركده 21/11/1382.
كبوتر
كاش مي شد در ميان واژه ها واژه عشــق را مـعـني كـرد
واژه لبخند زدن را معني كرد كاش مي شد بال كبوتر را معني كرد
كه با بال خود همه جا مي رود مي رود بالا مانند يك ستـاره
كاش كبـوتـري بـودم دلم مي خواست كبوتري سفيدي بودم
مي رفـتم تا ديگر پشت سـرم را نگاه نكـنم
كاش مي شد لبخند زدن را از ياد نمي بـردم
و با ياد كبوتـر همسايه آن را پرواز مي داديم
كاش مـي شـد زنـدگي را لمـس كــرد
مانـنـد بال يك كبـوتـر كاش هـمـه رنـگها سـفيد بـودند
به ياد كبوتر همسايه كاش در خانـه يك كبوتـر داشتيم
كه ديگر به كبوتـر همسايـه خيـره نمي شـدم
كاش زنـدگي مانـنـد يك پـر كبـوتـر بـود
سفيد نه مشكي
خانم شاهسون 22/10/82
پاسخ به نامه ها
آقاي يعقوب شاهسون:طي نامه اي نوشته ايد: من يك انتقاد شخصي از خود شما محمد علي شاهسون دارم چرا كه اگر قرار است اينهايي كه مطلب مي نويسند براي آواي ماركده در هر شماره يكي چاپ شود و از شما محمد علي شاهسون هم بايد يكي چاپ شود نه اينكه در هر شماره دو تا يا سه تا مطلب از شما چاپ شود و از ما كه مدتي است مطلبي مي نويسيم چاپ نشود از شما محمد علي شاهسون يك مطلب چاپ شود از ما هم چاپ شود و….
دوست عزيز، ما بر اين باوريم تا آزادي انتقاد در كار نباشد ستايش ارزنده اي هم نمي تواند وجود داشته باشد. بنابراين شجاعت جنابعالي را در بيان انتقاد از اينجانب را مي ستايم و تقاضا مي كنم به اين نكات هم توجه فرمائيد.
نخست، نوشتن يك هنر است و هر هنري نياز به تمرين و تمرينها دارد. براي مثال شما يك نوازنده را در نظر بگيريد شايد صدها ساعت در طول ساليان دراز بايد تمرين كند تا بتواند در جلو چشم عده اي نوازندگي كند. يك نفر هم كه مي خواهد بنويسد لازم است ابتدا ساليان دراز به قول قديمي ها دود چراغ بخورد و بخواند، بينديشد، گفتگو كند، بنويسد تا در اين زمينه تبحر پيدا نمايد آنگاه بتواند مطلبي را طبق اصول نوشتاري و كتابت روي كاغذ بياورد.
دوم اينكه ما بارها از دوستان و همشهريان عزيز در خواست نموده ايم كه درباره ماركده، مردمانش، آداب و رسومش، تاريخش، مشكلاتش و … بنويسند ولي كمتر نوشته اي در اين زمينه به دستمان رسيده. چنين به نظر مي رسد ما در جامعه اي زندگي مي كنيم كه مردمانش پرگو، كم خوان و اندك نويس هستند.
سوم اينكه خود نوشتار مانند هر موضوع ديگري داراي قواعد هست كه فرد نويسنده در هنگام نوشتن ناگزير بايد آن را رعايت كند. مثل جمله بندي،مقدمه نويسي، شرح مطلب، انسجام مطلب، نتيجه گيري، پرهيز از تكرار و طولاني شدن كلام، مستند، مستدل و منطقي بودن و … بنابر اين هر نوشته اي قابل چاپ نمي تواند باشد.
چهارم اينكه، تعدادي از همشهريان عزيز مطلب يا شعري را از روي مجله يا كتاب و يا از رسانه اي رو نويسي و براي آوا مي فرستند و گاهي منبع را هم ذكر نمي كنند. ما نمي توانيم چنين نوشته اي را چاپ كنيم چون همانگونه كه يك فرد كشاورز درختي مي كارد مالك آن است هر فردي هم مالك نوشتار خود است و ما فقط با ذكر مأخذ مي توانيم قسمت يا قسمتهايي از آن را برداشت كنيم آن هم براي اثبات و استناد قرار دادن مطلب مورد نوشتارمان. دوست عزيز من به شما و ديگردوستانتان توصيه مي كنم، ابتدا بخوان و بخوان و بخوان و در عين اينكه مي خواني تمرين نوشتن هم بكن. مطمئن هستم فرد موفقي خواهي شد.
محمد علي شاهسون ماركده 16/11/82
غارت ماركده(قسمت آخر)
نتيجه گيري مردم از غارت ماركده:
نتيجه فرهنگي اي كه مردم ماركده از غارت توسط رضا جوزداني گرفتند ناگوارتر و ويران كننده تر از زيانهاي مادي غارت بود. مردم آن روز به علت جمود فكر و انديشه انسان را فاقد توانايي و اراده و اختيار مي دانستند و هر پديده طبيعي مثل ماه و يا خورشيد گرفتگي ، سيل، طوفان و يا بيماريهاي همه گير مثل وبا و يا آفت محصولات مثل ملخ و يا رويدادهاي اجتماعي مثل جنگ، قتل، غارت و قحطي را نتيجه زياد شدن گناهان مردم مي دانستند كه خداوند براي مجازات و يا به خط و حساب انداختن چشم مردم آنها را نازل، مسلط و يا پديد آورده و خود را در مقابل اين رويداد فاقد اختيار و اراده و توانايي دانسته و آنرا خواست خدا و مصلحت خدا مي دانستند. و براي كم كردن خشم خدا عبادت مي كردند، چهل قرآن مي بستند، نذر مي كردند و … ! جالب اين بود كه اين باورها و انديشه ها را الهي و برگرفته شده از دين و مذهب مي دانستند و اگر فردي در آن روز به اين باور ها چون و چرا مي كرد بدون شك سست ايمان و كافر تلقي مي گرديد.
اين مردم، غارتگري و ناامني را نبود دولت ملي و مردمي مقتدر نمي دانستند، علت آن را پايين بودن سطح فرهنگ و فقر اجتماعي و در نتيجه بي تفاوتي، ناآگاهي مردم نسبت به خود و جامعه انساني، نوكر صفتي و ضعف خود نمي دانستند بلكه كيفر گناهان خود مي دانستند، كدام گناهان؟ چه گناهي؟
گفتني است اين بينش، فرهنگ مردمان زير سلطه است. از جمله موضوعهايي كه سلطه گران زر و تزوير در ذهن و انديشه و سرانجام در فرهنگ مردمان زير سلطه خود ايجاد و تلقين مي كنند. يكي احساس ضعف است كه فرد خود را ناتوان درباره تغيير رويداد مي دان ، ديگري بي ارزشي است. در ذهن و انديشه اين چنين مردماني فقط اربابان و خداوندان زر و زور و تزوير ارزشمند هستند. اين ديد بي ارزشي و ضعف و ناتواني در ذهن و انديشه مردمان زير سلطه باعث شده كه مردم با نزديكي به اربابان قدرت خود را ارزشمند و قدرتمند احساس بنمايند، بدين جهت فرهنگ تملق و چاپلوسي در جامعه رواج يافته كه متاسفانه يكي از چهره هاي زشت و از معضلات اجتماعي و فرهنگي ما شده است و با وقوع دو انفلاب اجتماعي بزرگ در طول كمتر از يكصد سال در جامعه كه حق بود تحولي بزرگ در فرهنگ ما بوجود آيد ولي با عرض تأسف هنوز هم در جامعه ما تملق و چاپلوسي براي ارتباط با خداوندان قدرت از جمله راههاي پررهرو است.
· مراجع مورد استفاده در اين هشت قسمت :
براي فراهم آوردن جزوه غارت ماركده توسط رضاخان جوزداني از منابع زير استفاده كرده ام :
1-گفته هاي شفاهي چندين نفر از پيرمردان روستاي ماركده(شادروانان فيض الله شاهسون فرزند علي ، اصغر شاهسون فرزند تقي، مهراب شاهسون فرزند اسدالله ، جلال عرب ، حبيب الله عرب فرزند سيف الله و آقايان عليجان شاهسون فرزند باباجان ، نورالله عرب فرزند قربانعلي ، لطفعلي عرب فرزند قربان علي ، غلامحسين خسروي ، جواد شاهسون فرزند فيض الله).
2-كتاب شناخت سرزمين بختياري نوشته كريم نيكزاد
3-كتاب جغرافيا و تاريخ چهار محال نوشته كريم نيكزاد.
4-كتاب ديباچه ديار نون نوشته علي يزداني نجف آبادي.
5-مجله ارمغان آذرماه 1346 ، دورنمايي از اوضاع آشفته گذشته ، حسين سعادت نوري.
6-مجله وحيد آبان ماه 1346 ، غائله رضا و جعفرقلي ، سرهنگ اوژن بختياري.
7- كتاب تاريخ ايل بختياري نوشته اسكندرخان عكاشه ، چاپ اطلاعات ، 1365.
8-جزوه دست نويس اي باغبادران كه بهشت طبيعتي نوشته منصور اميني باغبادراني.
9-كتاب طغيان نايبيان نوشته محمد رضا خسروي ، چاپ 1368.
10-كتاب مرده كشان جوزدان نوشته ابوالقاسم پاينده.
11-كتاب شصت سال خدمت و مقاومت –خاطرات مهندس بازرگان ، نوشته سرهنگ غلامرضا نجاتي ، چاپ 1375.
12-كتاب منم تيمور جهانگشا ترجمه ذبيح الله منصوري.
13-روزنامه جامعه مورخه 25/11/76 ص 5.
14-حاشيه نويسي جزء هاي قرآن ماركده و صادق آباد.
محمد علي شاهسون ماركده
علاف
مغـازه اي است در اين دو روسـتا كه مي فروشد به مردم از همه چيزها
صاحب مغازه فردي سر به زير است به كسي كاري نـدارد كار او اينست
يـه روزي الافي سر در گـم بيـكار مي رود پيش او مي كند گلايه از كار
بدو گفتا : بنشين كمي جلو دكـان بيكـاري روا نيست به اهـل ايمـان
اي مرد تـو را چـه حـال اسـت؟ ديـوانگي چـون تـو را محـال اسـت
گفتا: مغازه اي بود آن طرف روستا كه مي فروخت همچو تو از همه جنسها
اما آن يكي مثـل تـو نبـود رفـتـار و منـشش مثـل تـو نبـود
مـن او بـا يـكـي دو ديـگـر مي نشينيم جلوي دكان با هم ديگر
هر روز كار من بود جلو دكان صبح الك دولك در همان مكان
در بين ما الاف هـاي بسيـار بـود جـواني مجـرد و بيـكار
يه روز اطلاعيه آمده از دفتر شورا كه تهيه شده بود از دفتر شورا
نوشته بود بر سر راه مدارس ننشينيد خلاف شرع قانون است ننشينيد
ما گـوش نكرديـم مثـل ديـروز بر سر قـرارمـان مثـل هـر روز
چند روز گذشت يه روز ماشين پاسگاه آمد ايستاد جلوي مغازه ناخودآگاه
اين جـوان بذله گـوي ما را گـرفـتند و بـردنـد ز پيــش ما او را
فـرداي آن روز ديـديـم او را كاش كور مي شديم نمي ديديم او را
ديـديـم او را با سـري كچـل كه ضايع بود پيش مردم از هر نظـر
ما هـم از تـرس ديـگـر نيـامديم از فـردا پيـش همديگر
صاحب مغازه گفت: چرا آمدي اينجا اين همه دكان در روستا چرا اينجا
گفت: براي رفع بيكاري آمدم اينجا شايد فرجي شود براي بيكاري ما
گفت: اي عزيز دنبال شر نمي گرديم سرمان در لاك، بيكار نمي گرديم
ابوالفضل شاهسون ماركده 17/11/82
بزرگداشت پيروزي انقلاب
جلسه اي در تاريخ 11/11/1382 با حضور اعضاي شورا، دهيار، اعضاي دارالقرآن و مسئول بسيج ماركده پيرامون برگذاري مراسم دهه فجر تشكيل شد. در اين جلسه هزينه برگزاري مراسم و نحوه آذين بندي مشخص و اين جانب به عنوان مسئول برگزاري مراسم انتخاب شدم. روز 12/11/1382 معابر و محل هاي تعيين شده آذين بندي شد. جشن پيروزي انقلاب مورخه 21/11/1382 بعد از نماز مغرب و عشاء در مسجد بدين شكل برگزار شد.1) تلاوتي از آيات قرآن مجيد توسط آقاي امين عرب. 2) اجراي سرود توسط آقاي ابوالفضل عرب با همراهي حاضرين. 3) قرائت مقاله آقاي حمزه خسروي توسط آقاي محمد عرب. 4) مولودي خواني توسط آقاي حسين علي عرب. 5) اجراي نمايش مطب. 6) پذيرايي از حاضرين. 7) اجراي پيام هاي بازرگاني. 8) اجراي نماهنگ تقليدي توسط رضا عرب. 9) اجراي نمايش خواستگاري. 10) مراسم با نداي الله اكبر پايان يافت.
روز 22/11/1382 با تبليغ و دعوت از مردم تظاهراتي از ساعت 10:30 تا ظهر انجام، آن گاه آقاي محمد سيف اللهي سخنراني نمود و در پايان قطع نامه اي توسط يكي از اعضاي دارالقرآن قرائت شد و سپس از مردم پذيرايي به عمل آمد
تهيه گزارش غلامعلي عرب 23/11/1382
مرواريد ماركده(قسمت اول)
مرواريد جسمي است جامد، كروي شكل، براق و نسبتاً سخت كه از انجماد ترشحات مخاط بدن انواعي از نرم تنان دو كفه اي بنام صدف مرواريد، حول اجسام خارجي مثل يك ريزه شن بوجود مي آيد. تركيبات شيميايي آن، كربنات دو كليسم است. رنگ مرواري سفيد، سياه و يا زرد است و نوع سفيد آن مرغوب است. صدفهاي مرواريد در اعماق بين 2 تا 4 متري درياها مي زيند. مرواريد نوعي سنگ و رسوب است كه در جواهر سازي به كار مي رود. اين سنگهاي مرواريد از بسيار قديم شناخته شده و اينكه چگونه بوجود مي آيد را تا همين اواخر نمي دانستند و بر اين باور بودند كه صدف ها قطرات اشك ملائكه است.
در گذشته اين يك قاعده بوده. هر گاه علت يك پديده براي مردم ناشناخته بوده، بجاي اينكه تلاش كنند علت يا علل بوجود آمدن آنرا كشف كنند خيلي راحت آنرا به آسمان ها نسبت مي دادند. براي نمونه چون فرايند باز توليد برف و باران را نمي دانستند مي گفتند: هر يك از دانه هاي برف و باران را يك ملائكه از آسمان مي آورند و در فضا رها مي كند! بهر صورت در ادبيات فارسي ما گفته مي شده، صدف در دريا به سطح آب مي آيد و قطره باران در دهان او مي افتد آنگاه آن قطره باران در درون صدف پرورش مي يابد و به مرواريد تبديل مي گردد.
واژه مرواريد را در گفتگوي عاميانه مرواري مي گويند. مرواري نام دختري از دختران روستاي ماركده است كه در تاريخ 1283 هجري شمسي در زمان پادشاهي مظفر الدين شاه قاجار، دو سال قبل از وقوع انقلاب مشروطه ايران، در خانواده اي مهاجر و تهي دست چشم به جهان گشود. پدرش مراد از روستاي چم گاو به اينجا آمده بود. مراد همراه برادر خود قولوم (غلام) جهت سنگ بري به ماركده مهاجرت مي كنند و اينجا ماندگار مي شوند و بعد ها به خانواده سنگ برها مشهور مي شوند. در زمان براي ايجاد جوي و آوردن آب به مزرعه ناگزير بودند سنگ كوه ها را شكسته و بستر جوي را در سينه كوه تعبيه نمايند. اين دو برادر براي همين منظور به ماركده مهاجرت مي نمايند. وسايل شكستن سنگ در آنروز پتك و ديلم بود و امروز پس از گذشت بيش از 150 سال هنوز بيل قولوم و پتك مراد بر سر زبان ها ست.
مرواري در 10 سالگي پدر خود را از دست مي دهد و يتيم مي شود. بعد از آن زندگاني او سخت تر و ناخوشايند مي گردد. ناگزير مي شوند نزد اقوام خود زندگي نمايد. بستگان او هم زندگي فقيرانه اي داشتند. به همين جهت مرواري نمي تواند جاي ثابتي داشته باشد. يك روز نزد اين اقوام و روز ديگر نزد اقوام ديگري و بعضي وقتها هم كسي او را نمي پذيرفته است. دختري يتيم، فقير، بدون جانه و كاشانه و بدون حامي بوده است. زندگي نا امن و پر اضطراب و سراسر نا اميدانه اي داشته است. آقاي محمود دولت آبادي خالق رمان 10 جلدي «كليدر» كه بايد شاهكار ادبيات امروز ايران ناميدش، تأثير فقر و ناداري را در روابط انساني چنين توصيف مي كند: « در تنگناي زندگي، در هنگامه يي كه سكوتش نفس را در سينه واپس مي زند، تا بوده نفرت از چشم ها باريده است. هر نگاه، پيامي از بيزاري، نوميدي، هرنگاه پرده اي تيره، ميان ديدارهاست، ويژگي ناداري، ويرانه اي كه در آن، ادميان به سوي هم سنگ پرتاب مي كنند، نيش به هم نشان مي دهند، خون بر چهره هم قي مي كنند، تف در چشمان هم مي اندازند، برادري ها گم مي شود، عشق ها جان مي سپارند، مهر مي ميرد، بيگانگي در پيوند رخنه مي كند، كينه در دلها جاي مي گيرد، رنگ خشم سياه مي شود، لبخد خاك مي شود، روي گشاده در خاكستر مي نشيند، برق از نگاهها مي گيرد.
چند سال سپري مي گردد و مرواري دختري 16 ساله مي شود. علي قلي نام از روستاي كاكا براي كارگري به ماركده مهاجرت نموده، از مرواري خواستگاري مي كند و اقوام تصميم مي گيرند او را شوهر دهند ولي مرواري راضي نبوده و هنگامي كه خواسته اند عروس را ببرند، عروس در طويله مخفي شده بوده كه ائ را نيابند ولي اقوام او را يافته و به خانه شوهر مي فرستند، شايد خواسته اند يك نان خور از سر سفرشان كم شود و يا يك مزاحم از خانواده شان رفع گردد. اين ازدواج چندان تداوم نداشته، مي گويند مرواري دختر زبان داري بوده و در دفاع از خود حرفش را مي زده، اين پديده در فرهنگ مرد سالار كه زن را ملك مرد مي داند عيب و ننگ دانسته مي شود، كم كم ير زبانها مي افتد كه مرواري زن زبان درازي است و زندگي كردن با او مشكل. علي قلي مرواري را طلاق مي دهد. سپس به محمد نام فرزند عباس قلي شوهر مي كند، گويا اين مرتبه خود مرواري از شوهر دوم ناراضي بوده و طلاق مي گيرد. مي گويند محمد، شوهر دوم، هميشه از او مي ناليده و مي گفته: زن نگو بلا بگو.ادامه دارد محمد علي شاهسون ماركده