کريم شاهسون دهيار جديد
بخشداري سامان طي نامه شماره 2261 مورخه 28/6/86 اعلام نموده « جناب آقاي کريم شاهسون مارکده ، سلام عليکم ، در راستاي اجراي بند (م) ماده (68) قانون تشکيلات ، وظايف و انتخابات شوراهاي اسلامي کشور و انتخاب شهرداران و به استناد صورتجلسه مورخه 15/4/86 شوراي اسلامي روستاي مارکده جنابعالي به عنوان دهيار آن روستا منصوب مي شويد اميد است با اتکال به خداوند متعال و همکاري اعضا شورا و با بکارگيري امکانات بالقوه و بالفعل روستا گامي مؤثر در جهت عمران و توسعه پايدار منطقه ، تحقق آرمان هاي والاي نظام مقدس جمهوري اسلامي و خدمت به مردم برداشته و در مسير انجام وظايف محوله موفق و مؤيد باشيد.
جلسه تحويل و تحول دهياران
مورخه 6/7/86 شوراي اسلامي باتفاق دو دهيار جديد و سابق به منظور تحويل و تحول دهياري تشکيل جلسه داد نخست اعضا شوراي اسلامي از زحمات دهيار سابق آقاي ابوالفضل عرب تقدير و تشکر نمودند. سپس ضمن گفتن تبريک به آقاي کريم شاهسون اطلاعات و تجربيات خود را براي وي بيان نمودند و پس از بحث و گفتگو مقرر گرديد. 1- روز 7/7/86 دهيار سابق اموال دهياري را صورت برداري و تحويل دهيار جديد دهد. 2- دهيار سابق با کمک حسابدار دهياري صورت هاي مالي دهياري را تنظيم و تحويل دهيار جديد داده شود. 3- آقاي کريم شاهسون پس از تحويل گيري اموال دهياري رسما کار خود را آغاز نمايد.
بازديد از خانواده شهيد
در تاريخ 7/7/86 آقايان : قاسمي روحاني محل ، مسعود شاهسون رئيس شورا ، مهندس غلامعلي عرب فرمانده محترم بسيج ، محمد عرب عضو شورا ، کريم شاهسون دهيار روستا و محمدعلي شاهسون عضو شورا باخانواده شهيد روستا ديدار و ياد و خاطره او را گرامي داشتند.
توافقنامه
جلسه اي در تاريخ 10/7/86 با حضور مهندس موسوي رئيس محترم شرکت گاز بن ، و آقايان : کريم شاهسون دهيار روستا ، مسعود شاهسون رئيس شورا و عليرضا شاهبندري گازبان مارکده و قوچان به منظور همآهنگي نصب علمک هاي پراکنده باقي مانده ، در محل دهياري مارکده تشکيل و توافقات زير به عمل آمد.
1 – کليه عمليات حفاري ( شامل : حفاري با نيم متر عرض و يک متر و ده سانتي متر عمق و 30 سانتي متر خاک سرندي و حفاري روي ديوار ، پرکردن کانال ، تهيه خاک سرندي ، حمل خاک هاي مازاد ) ، علمک هاي باقي مانده توسط متقاضي بايد انجام گيرد. 2- شرکت گاز بر اساس قيمت هاي زير هزينه حفاري را به متقاضي پرداخت خواهد کرد. محل هاي خاکي هر متر طول ده هزار ريال ، و محل هاي سنگي هر متر مکعب دويست و بيست هزار ريال. در ضمن شرکت گاز تعهدي در خصوص خسارت به آسفالت ندارد. 3- نصب علمک و لوله گذاري توسط شرکت گاز انجام خواهد شد. 4- استعلام حفاري توسط متقاضي از سازمان هاي مربوطه بايد صورت گيرد.
تعاوني زنان
بخشداري سامان طي نامه شماره 2349 مورخه 8/7/86 از شوراي اسلامي درخواست نموده نسبت به شناسايي زنان توانمند روستا جهت تشکيل تعاوني اقدام گردد و اين زنان جهت ديدن دوره هاي آموزشي به بخشداري معرفي گردند.
بنابر اين ، بدينوسيله از همه بانوان روستاي مارکده که در خود توانايي انجام کاري را مي بينند درخواست مي شود آمادگي خود را به شوراي اسلامي اطلاع دهند تا اقدامات لازم جهت معرفي براي ديدن دوره آموزشي و تشکيل تعاوني اقدام لازم به عمل آيد.
جلسه راهپيمايي روز قدس
جلسه اي روز 10/7/86 راس ساعت 9 صبح در محل شهرداري سامان با حضور بخشدار ، شهردار ، مسئول بسيج سامان ، نماينده امام جمعه و مسئولان و نمايندگان : ادارات آموزش و پرورش ، خدمات کشاورزي ، تربيت بدني و … بخش سامان به منظور همآهنگي و هرچه با شکوه تر برگزار شدن راهپيمايي روز قدس تشکيل گرديد. از روستاي مارکده آقاي مسعود شاهسون رئيس شورا در اين جلسه حضور داشتند. جلسه با قرائت قرآن آغاز و نخست آقاي مرداني مسئول بسيج حوزه سامان سخن گفت و از همه مسئولان و مردم دعوت نمود با شرکت خود مراسم روز قدس را هرچه باشکوه تر برگزار نمايند و مسير هاي راهپيمايي را نيز مشخص نمود. سپس آقاس بيگدلي شهردار سخن گفت و هزينه اياب و ذهاب شرکت کنندگان در مراسم راهپيمايي را نيز تقبل نمود. آقاي مسعود شاهسون انجام مراسم راهپيمايي باشکوه همه ساله مردم مارکده را در روز قدس شرح داد و درخواست نمود که خبرنگار راديو و تلويزيون در روز قدس در مارکده حضور يابد و مراسم را گزارش نمايد.
روحاني و مبلغ نمونه
سازمان تبليغات اسلامي استان پس از تحقيق هاي گسترده و بررسي هاي کارشناسانه پيرامون کارهاي مؤثر و رفتارهاي روحانياني که از طريق سازمان به روستاهاي سراسر استان اعزام و در روستا مستقر هستند انجام داد سرانجام در تاريخ 31/6/86 آقاي سيد رحمان قاسمي روحاني مستقر در روستاي مارکده را به عنوان روحاني نمونه و شايسته در سطح استان انتخاب و اعلام نمود به همين مناسبت جوايزي هم اهدا گرديد و به عنوان روحاني شايسته استان به مرکز جهت بررسي مقام کشوري معرفي گرديد .
همچنين سرکار خانم رنجبر همسر محترم آقاي قاسمي به جهت فعاليت هاي فرهنگي گسترده از جمله بيان احکام براي خانم هاي روستا ، تشکيل جلسات قرائت قرآن براي خانم ها ، برگزاري کلاس هاي شکوفه هاي قرآني به عنوان مبلغ نمونه انتخاب و معرفي شدند.
برگزاري جشن عاطفه ها
جشن عاطفه ها در تاريخ 5/7/86 در مدارس روستا برگزار گرديد و درپايان توسط آقاي قاسمي روحاني روستا مبالغ نقدي و غير نقدي کمک هاي اهدايي شمارش و تحويل مديران مدارس گرديد تا براي دانش آموزان نيازمند هزينه گردد.
جناب آقاي سيد رحمان قاسمي
انتخاب جنابعالي را به عنوان روحاني شايسته استان تبريک مي گوييم و از خداوند متعال توفيق روز افزون براي جنابعالي خواستاريم.
هيات امنا مسجد جامع. شوراي اسلامي و دهيار روستا. هيات قمر بني هاشم مارکده.
عرض تبريک
جناب سروان محمدي فرماندهي محترم پاسگاه انتظامي هوره
بدينوسيله هفته ناجا را به جنابعالي و همکاران محترم و زحمتکش ، تبريک مي گويم و از خداوند متعال موفقيت هاي روز افزون براي شما خواهانم.
روحاني مستقر و امام جماعت روستاي مارکده. قاسمي
روز قدس
همزمان و همراه با مردم سراسر کشور ، مردم مارکده در روز جمعه 13/7/86 ساعت 9 صبح به مناسبت روز قدس راهپيمايي کردند در اين راهپيمايي معاونت محترم پاسگاه انتظامي هوره ، جناب آقاي قاسمي روحاني مستقر در روستا و تني چند از مسئولان روستا و بيش از يکصد نفر از مردم شريف مارکده حضور داشتند. اين مراسم از مقابل مدرسه ابتدايي در شرق روستا آغاز و در محل پايگاه بسيج خاتمه يافت. شعارهاي راهپيمايان ؛ مرگ بر آمريکا ، اسرائيل ، انگليس و منافق و… بود. در پايان راهپيمايي آقاي قاسمي سخنان مبسوطي پيرامون روز قدس بيان و از شرکت مردم در راهپيمايي تشکر و قدرداني نمود. سپس قطعنامه اي در 8 ماده توسط آقاي ابوالفضل عرب دهيار سابق قرائت گرديد که مورد تاييد راهپيمايان قرار گرفت اين مراسم توسط آقاي يزداني خبرنگار صدا و سيما در بخش سامان فيلمبرداري و ضبط گرديد..
تبريک و تشکر
جناب آقاي ابوالفضل عرب ، از زحمات شما در سمت دهياري روستا تقدير و تشکر مي گردد اميدوارم سلامت و سعادتمند باشيد.
جناب آقاي کريم شاهسون انتخاب جنابعالي را به عنوان دهيار روستا تبريک مي گويم و اميدوارم در کارها و مسئوليتي که پذيرفته ايد موفق و سربلند باشيد.
روحاني مستقر در مارکده و امام جماعت روستا ؛ قاسمي
حرف هاي مردم
1 – روز 7/7/86 از جلو مسجد رد مي شدم يکي از سران روستا باصداي بلند به اعضا شورا ناسزا مي گفت کنجکاو شدم ببينم دليل چيست؟ دانستم اين سرِ روستا ، يک قباله دروغي نوشته و از شورا خواسته که اين قباله دروغي را امضا نمايند و شورا گفته قباله دروغي را امضا نمي کنيم و اين سرِ روستا از دست شورا ناراحت و عصباني شده و ناسزا مي گويد که چرا قباله دروغي مرا امضا نمي کنيد!!؟ نکته جالب در اين رويداد ،که هر انسان را بايد به تفکر وادارد اين است که؛ چنين سراني با چنين طرز تفکر سالها بر مقدرات ما مردم حاکم بوده اند.
2 – چند روز است که گاز خانه ام را وصل کرده اند در همان روز اول اجاق گاز ، آبگرمکن و بخاري هاي خانه ام را وصل کردم و چند بار خاموش و روشن نمودم بسيار برايم لذت بخش بود مانند اين است که تازه از مادر متولد شده و زندگي ام را آغاز کرده ام.
3- مي خواستم از شورا که گاز را با لوله به درون خانه هاي مردم آورد تشکر کنم و همچنين از ميراب روستا که نفت را بوسيله لوله هاي آب آشاميدني توي خانه هاي ما هدايت نمود هم تشکر نمايم ، نفت و گاز مهم بود که کم داشتيم آب فراوان است به زنان مي گوييم مانند مادر بزرگانشان چمبره بر سر مي گذارند و با ديگ از رودخانه آب آشاميدني مي آورند غصه ندارد!!.
4- همه اش تقصير شما شوراها است به يک نفر 10 تا شغل مي دهيد آنگاه نتيجه همين است که بجاي آب ، ما بايد نفت بخوريم. ميراب را از دهياري برداشتيد باز رياست بانک را بهش داديد اين بنده خدا بخاطر مشغله زياد فراموش کرده مسئوليت ميرابي روستا را هم دارد و الا نبايد اين فاجعه پيش مي آمد.
5 – مي پرسيم ميراب که بعد از 6 ماه مي خواهد از چاهي آب پمپ کند نبايد آب چاه را بازديد مي کرد؟ شايد بجاي نشت نفت ، سگي در چاه افتاده و مرده و گنديده بود آنگاه بايد مردم مسموم مي شدند؟
6- شورا و دهيار را براي چي انتخاب کرديم ؟ آيا نبايد از تاسيسات آب آشاميدني هر از چندگاهي بازديد کنند؟ يک روز محتويات مخزن فاضلاب دستشويي هاي مسجد را در کنار ورودي آب آشاميدني تخليه مي کنند و روز ديگر هم نفت به درون لوله هاي آب آشاميدني مي فرستند لطفا به مردم گزارش دهيد که شما مسئولان پس چکار مي کنيد. دهيار مگر رئيس ده نيست؟ شورا مگر نمايندگان مردم نيستند؟ مرکز بهداشت مگر متولي سلامتي مردم نيست ؟ بگوييد در برابر اين دو رويداد که سلامتي مردم را تهديد مي کند چکار کرده ايد؟
شاد زيستي
تو خواننده گرامي ؛ چگونه شخصيتي داري؟ شخصيتي غمگين؟ يا شاد؟ اگر شخصيت غمگيني داري؟ آيا به ريشه غم دروني خود انديشيده اي؟ و چرايي اش را مي داني؟ آيا تا به حال به آدم هاي شاد فکر کرده اي؟ رفتارها و شيوه زندگيشان را مطالعه کرده اي؟ بي گمان در پيرامونت آدم هاي شاد هست اگر کمي دقت کني دست کم يک نفر را خواهي يافت. به شرايط زندگي و امکاناتش نگاه کن خواهي ديد که همانند تو هست ولي شيوه زندگي اش مقداري تفاوت دارد و شادمانه تر هست. آنگاه اين پرسش برايت پيش خواهد آمد که ؛ شرايط و امکاناتمان همسان است ولي شيوه زيست و رفتارمان نه ، چرا ؟ اگر آدم کنجکاوي باشي مي تواني با مطالعه ، راهکارهاي شادزيستي را بيابي. يکي از راهکارها ، واقع بيني و پذيرشش واقعيت هاي موجود و بنا نهادن زندگي بر بنياد واقعيت هاست. بايد دانست زيست شادمانه ، ضامن سلامتي رواني و جسمي و عمر بيشتر با لذت بيشتر است. ممکن است کسي، بعضي آدم هايي را که در پي هر حرفي که از دهاني برآيد بي جهت و دليل هري مي خندند را شاد بداند که بايد گفت نه ، آدمي شاد است که آرامش دروني داشته باشد احساس امنيت کند به آدميان اعتماد داشته باشد نوع دوست باشد وجودش براي ديگران مفيد باشد چنين آدمي ممکن است جايي هم که واقعا خنده دار است بخندد و لي بي جهت هيچگاه نخواهد خنديد. و باز ممکن است کسي آدم هاي بي خيال و لاابالي را شاد بشمارند که اين هم خطاست آدم لاابالي و بي خيال يک عضو ناهنجار جامعه است در صورتي که آدم شادزي داراي شخصيت سالم و عضو مفيد جامعه است. نشانه ديگر آدم شادزي اين است که هيچ کينه اي از کسي در دل ندارد ، ازکسي نفرت ندارد ، از کسي بيزاري نمي جويد به کسي بد نمي گويد بد کسي را نمي خواهد ، آدمي است خوشبين و … چون ذهني که از کينه و نفرت انباشته شده باشد نمي تواند شاد باشد. حال براي آساني کار ، چند نمونه رفتار افراد شادزي را در زير مي آوريم اگر آنها را درست يافتيد نخست بيازماييد و اگر نتيجه مثبت بود ، بکار ببريد و گرنه دور بريزيد
يک : افراد شادزي زندگي خود را در کنترل خود دارند آنها محل کار و آنچه مي خورند و مي پوشند و مي گويند و انجام مي دهند را بر اساس عقل و خرد بر مي گزينند و شعار « اگر خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو » را قبول ندارند. حال اگر شما هم رفتار و گفتار خود را با خردمندي بر گزينيد در آن صورت مشاهده مي کنيد که شما بر موقعيت ها و شرايط زندگي تان احاطه داريد يعني زندگي را به سير حوادث نسپارده ايد از ديگران تقليد کورکورانه نکرده ايد.
دو : افراد شاد به ارتباط بين مغز و بدن واقفند. آنها به خوبي مي دانند که بايد به هردوي آنها توجه نمود و از آنها مراقبت کرد. غذاي خوب خورد ، خواب کافي رفت ، ذهن خود را به انديشه و معنويت آراست ، روابط اجتماعي سالم بر اساس راستي با مردم داشت و ورزش کرد تا بدني سالم داشت تا ذهن و جسم سالم ما را در شاد زيستي ياري کنند.
سه : افراد شادزي به زندگي به عنوان يک ميدان برد و باخت ، شانس ، سرنوشت و قضا و قدر نمي نگرند. آنها زندگي را يک انتخاب و يک آموزگار مي دانند که به انسان درس مي دهد و مي آموزاند. هنگام بروز مشکل و سختي و تنگنا در زندگي ، اگر اوضاع به نفعشان نباشد ، آنها راه هاي متفاوت را مي آزمايند ، تا اوضاع را به سير درست تغيير و اصلاح کنند. و اگر دچار شکست شدند سر درگم و درمانده نمي شوند و به زمين و زمان بد و بيراه نمي گويند زيرا مي دانند که راه ها
ي بسياري در پيش رو هست که مي توانند بهترين آن را برگزينند و عمل کنند.
چهار : افراد شادزي مي دانند که در لحظه چگونه زندگي کنند آنها به ارزش زمان واقفند و وقت را طلا مي دانند . بي گمان رويداد هاي بد و ناگوار براي همه پيش خواهد آمد. بيشتر مردم به اين رويدادهاي ناگوار به صورت هميشگي مي نگرند و در غم آن رويداد مي مانند ولي افراد شادزي آنها را گذرنده و نا پايدار مي شمارند و به گذشته مي سپارند و به خوبي ها مي انديشند و مي انديشند که چگونه مي توانند خوبي هاي بيشتري بيافرينند چگونه مي توانند براي خود و جامعه مثبت و سودمند باشند. بنابر اين از لحظه ها براي خدمت به هم نوع غافل نمي مانند.
پنج : افراد شادزي مي دانند که بروز برخي از رويدادهاي ناگوار از اختيار انسان خارج است. حال اگر ما به آينده با ديد خوب و مثبت بنگريم و همزمان آمادگي رويارويي با رويدادهاي ناگوار هم داشته باشيم مي توانيم آسيب ها و زيان هاي رويداد بد را کم و تسليم شرايط ناگوار و شديد نشويم.
شش : افراد شادزي قدم به قدم با طرح و برنامه زندگي خود را مي آفرينند. آنها صرفا منتظر رويداد و پيش آمد هاي خوب در زندگي نيستند بلکه رويداد خوب را مي آفرينند. بدينجهت آنها به قدم هاي هرچند کوچک براي دست يابي به اهداف بزرگ واقفند. آنها مي دانند انديشيدن به اصول خوبي ها و تصميم گيري براي دست يابي به خوبي ها و شروع هر کار خوب يعني پيمودن نيمي از راه است.
هفت : افراد شادزي مي دانند که چگونه مشکلات و مسائل خود را از طريق آموختن از خطاهاي خود و ديگران حل کرده و آينده نگر باشند آنها مي دانند نبايد کاري را نيمه تمام رها کرد بلکه بايد کار را تداوم بخشيد و اشتباه ها را شناخت و بر طرف کرد و با تمرکز بر هدف والاي زندگي نکات مثبت را تقويت کرد و به جلو رفت.
من شخصا در گذر عمرم به برخي از اين موارد و موضوع ها سخت انديشيده ام و ابعاد روان شناسانه آن ها را مطالعه کرده و سپس تا اندازه اي عمل کرده ام و اکنون از قبل شادمانه ترم و مقداري آرامش رواني دارم و با معنويت و روحانيت والاي انساني هرچند اندک و کم ، آشنا شده ام و علاقه مند به مطالعه خوي و خصلت نوع دوستي و انسان دوستي شده ام. شما هم مي توانيد آنها را بيازماييد و ببينيد مي توانيد شخصيت غمگين خود را از غم برهانيد و شادي را براي خود به ارمغان بياوريد؟ من بر اين باورم که حتما موفق خواهيد شد چون که فرهنگ اصيل ما ايرانيان شادزيستي است به اين ابيات توجه کنيد
« هميشه بزي شاد و پيروز بخت » « ترا روز جز شاد و خرم مباد » « به دل شاد و خرم به دولت جوان » « همه شاد و خندان و گيتي فروز » « بدان تا تو پيروز باشي و شاد سرت سبز بادا دلت پر ز داد » سرانجام حافظ شيرين سخن ختم کلام را گفته که با هم مي خوانيم.
« هرکه اين عشرت نخواهد خوش دلي بر وي تباه و آنکه اين مجلس نجويد زندگي بر وي حرام »
محمدعلي شاهسون مارکده 12/5/86
شادي
« خدا شادي را آفريد » اين جمله در كتيبه به يادگار مانده از داريوش و خشايارشاه – دو پادشاه نامدار – ايران باستان واقع در دره عباس آباد همدان در سينه كوهي بنام گنجنامه روي سنگ حك شده است و از چند هزار سال قبل ، از نياكان ما ، براي ما ، به يادگار مانده است و ما ، از خواندن اين جمله مي توانيم بفهميم نياكان ما ، چگونه زندگيي داشته اند. اين جمله نشان دهنده بينش ايرانيان باستان نسبت به جهان است نشان دهنده شيوه زندگي شادمانه اي است كه ، نياكان ما داشته اند فكر مي كنيد اگر قرار باشد ما ، امروز نگرش خود را به جهان و نيز شيوه زندگي خود را ، در يك جمله براي بازماندگان خود در قرن ها بعد ، روي سنگ ها و در سينه كوه هايي حك كنيم بايد چه جمله اي را كنده كاري كنيم ؟ آيا اگر جمله « خداوند گريه و غم را آفريد » را حك كنيم نزديك به واقعيت نيست ؟
اگر تقويم را باز كنيم و آن را ورق بزنيم و روزهاي تعطيل را كه ، مبناي عزا دارند را شمارش كنيم و بعد ، روزهاي تعطيل را كه ، مبناي شادي ، دارند را بشماريم بدون شك روزهاي عزا افزونتر خواهند بود و با اينكه تعداد روزهاي شادمانه كمتر هستند ولي وقتي كه وارد عمل مي شويم روزهاي عزا را باشدت و حدت تمام برگزار مي كنيم و شور مي آفرينيم ولي به شادي ها وقعي نمي گذاريم
اگر يكي از افراد جامعه ما ، در روزهاي عزا حرفي بزند ، رفتاري بكند و يا حالتي از خود نشان دهد كه كه نشانه شادي باشد اكثر وظيفه خود مي دانيم كه او را سرزنش كنيم ، همه مان در مقام پند و اندرز قرار مي گيريم كه او را متوجه نماييم ، عملش برايمان ناخوشايند است و از او بيزاري مي جوييم ولي هر گاه فردي از افراد جامعه روز و يا روزهاي شادي و شادماني را ، همان اندك شادي و شادماني را تبديل به عزا نمايد ككمان هم نمي گزد و اكثرمان اصلا متوجه نمي شويم.
اكثر ما ها بخاطر احترام به ايام عزا ، مردان صورت خود را اصلاح نمي كنند و زنان آرايش نمي نمايند ، لباس نو نمي پوشند از يك روز زودتر آنهايي كه اهل موسيقي اند موسيقي را قطع مي كنند و اگر كسي هم اين موارد را رعايت نكرد مورد سرزنش قرار مي گيرد ولي هيچ يك از ما چنين التزامي به رعايت حريم روزهاي شادي نداريم و به راحتي نمادهاي شادي را زير پا مي گذاريم.
بنظر مي رسد روح و روان ما را گريه ، غم و عزا تسخير كرده و نه تنها رفتار شادمانه نداريم بلكه با كلمه شادي هم بيگانه ايم چون در ميان نام هاي بيش از 700 نفر زن و دختر روستا كه بگردي به يك نام زيباي « شادي » دختر خانمي ، بر نخواهي خورد حال شماي خواننده كلمه زيباي « شادي » را با نام هاي ديگر دختر خانم ها مقايسه كن و ببين مثلا دختر خانمي را « شادي » صدا كني از نظر رواني چقدر شادابي توليد مي كند ؟ بايد دانست خداوند شادي را آفريده و به ما ارزاني داشته است و هركجا كه گريه و غم هست شادي را پايمال كرده ايم و مي پرسم چه جايي بهتر از اين دنيا براي شاد زيستن ؟ مگر خداوند آنچه در جهان آفريده « مسخر انسان » نكرده است ؟ چرا شاد نباشيم ؟ شادي و شاد بودن براي سلامت روح ، روان و جسم يك نياز است همانند آب ، غذا و اكسيژن. فردوسي بزرگ که به راستي حکيمش خوانده اند مي گويد:
« چو شادي بكاهد ، بكاهد روان خرد گردد اندر ميان نا توان »
به نظر شما شادي خريدني است ؟ اگر قرار باشد مبلغ معيني پول داشته باشيم كه بتوان با آن يك تي شرت خريد و يا بليط يك كنسرت موسيقي ، كدام يك را انتخاب مي كنيد ؟ بدون شك اگر خريد بليط كنسرت را برگزينيد شما شادي را انتخاب كرده ايد و كسب تجربه هاي شادي آور و شادي بخش ارزش بيشتري دارد و در يك كلام مي توان گفت شما فهميده تر هستيد. اين از بديهيات است كه تجربيات شادي آور و شادي بخش در مقايسه با لذت خريد چيزها و كالا هاي مادي تاثير بسيار عميق تري بر سلامت جسم و روان افراد دارد و چنين آدم هايي رضايت بيشتر و بهتري از زندگي خود خواهند داشت. تجربه هاي نشاط آور و شادي بخش سالم، بسيار پايدار تر از لذت هاي ناشي از تجربه هاي مادي دارند.
بدون شك غم و اندوه ، باعث هدر رفتن عمر و انرژي انسان و بازماندن از رشد مي شود انسان اندوهگين نمرده است ، ولي در حقيقت زندگي هم نمي كند او ميان مرگ و زندگي دست و پا مي زند در حالي كه شادي و زندگي با هم رشد مي كنند هرچه انسان شاد تر باشد زنده تر است و زندگي مي نمايد و هرچه كيفيت زندگي بالا باشد شادمان تر خواهد بود شاد بودن يعني همآهنگ بودن با هستي و آفرينش است در صورت وجود شادي در لابلاي زندگي هر لحظه از زندگي ارزشمند خواهد بود و پنجره هاي شناخت جديدي از هستي به روي انسان گشوده خواهد شد خلاقيت انسان بيشتر خواهد بود و انسان آفرينش را بهتر خواهد شناخت چون « الله جميل »و زيبايي ها مظهري از خدا هستند پس بهتر است همِ خود را بيشتر مصروف شادي ها كنيم نه گريه و غم و اندوه ، چون شادتر بودن برابر با زنده تر بودن است. مي پرسيم آيا اين عملي شدن هست ؟ بايد گفت آري.
و تو خواننده گرامي آيا مي داني چرا به دنيا آمده ايم ؟ من و تو به دنيا آمده ايم تا زندگي كنيم. حال اين موضوع كاملا به خودمان بستگي دارد مي توانيم انتخاب كنيم چگونه زندگي كنيم. مي توانيم نفس بكشيم ، غذا بخوريم ، بپوشيم ، اموالمان را به رخ ديگران بكشيم ، مسافرت هاي زيارتي را بخاطر دو قلو كردن ناممان و يا از همسايه عقب نماندن انجام دهيم، مسجد ساختن و مسجد رفتمان را به رخ آنهايي که به مسجد نمي آيند بکشيم و … و سرانجام پير شويم و از دنيا برويم و اموالي براي بازماندگان بگذاريم تا موجب دعواي آنها شود ولي بايد دانست اين زندگي نيست ، اين مرگ تدريجي است كه سالها طول مي كشد.
زندگي كردن به معناي پير شدن نيست ، بلكه به معناي رشد كردن است و رشد يك ويژگي خاص انسان است رشد كردن يعني اينكه انسان هر لحظه بيشتر از قبل ، خود را ، زندگي را ، جهان را ، آفرينش را درك كند ، بفهمد و بداند و بشناسد. رشد كردن يعني فاصله گرفتن از مرگ تدريجي و زندگي كردن با كيفيت انساني. يعني درك و فهم عشق ورزي ، مهر ورزي ، و احساس نوع دوستي و نفي احساس هاي کينه ورزي ، دشمني و بدخواهي ، و بهره گيري از زيبايي ها و لذت ها. حال هرچه بيشتر به عمق مهر و عشق دوستي فرو برويم از روند مرگ تدريجي فاصله گرفته ايم و به شيوه زندگي با اصول انساني نزديکتر شده ايم.
ظرفيت عشق پذيري و عشق ورزي در درون همه ما وجود دارد كافي است كه پدران و مادران در هنگام كودكي و به دنبال آنها آموزگاران در آموزشگاه ها قدري از اين عشق و محبت و نوع دوستي را همراه شادي در درون ظرف وجودي ما بريزند اين در صورتي امكان پذير خواهد بود كه پدران و مادران و آموزگاران خودشان كالا و توشه اي از عشق و دوستي و شادي در انبان ذهنشان اندوخته و داشته باشند تا بتوانند به ما هم هديه کنند. وقتي آدمي نوع دوست و شادمان باشد خدا را بهتر خواهد شناخت ، خدا را زيبا خواهد يافت ، آنگاه احساس مي كنيم چيز بدي در جهان نيست هيچ انساني را به صورت دشمن نخواهيم نگريست ، دشمني مفهوم خود را از دست خواهد داد و مرگ براي هيچکس آرزو نمي کنيم. چون خدا خالق زيبايي هاست و شادي هم عين زيبايي است . انسان شاد به خدا اعتماد كامل خواهد داشت و فرق است بين اعتماد كردن به خدا و آفرينش ، و ايمان داشتن به خدا. چون اعتماد كردن به خدا نتيجه شناخت عميق خداوند و حاصل رشد يافتگي است ، نتيجه اش خوشبين بودن ، دوستي با مردم ، نوع دوست بودن و مهرورزي و زيبا ديدن جهان است. ولي ايمان ممكن است تقليدي و يا كوركورانه صورت گيرد. هنگامي كه از چيزي آگاهي عميق نداريم و لي آن را باور مي كنيم دچار نوعي خرافات شده ايم علت اصلي اين نوع ايمان وجود ترس در آدمي است در واقع انسان به اين نوع ايمان مي چسبد كه از درون احساس امنيت كند ، چرا احساس امنيت کند؟ چون نا آگاه است و به علت نا آگاهي نا توان ، لذا احساس ضعف و نا امني مي کند. چنين انساني هيچگاه شاد زي و شادمان نخواهد بود نگراني ، دودلي و اضطراب هميشه بر او چيرگي دارد. ولي اعتماد داشتن به آفرينش هنگامي اتفاق مي افتد كه انسان به بينش ، شناخت و آگاهي رسيده باشد ، ايمان و اعتمادش بر اساس شناخت و آگاهي باشد. آگاهي هم اين نيست که چهار صباحي به سخنان يک نفر گوش دهيم بلکه ويژگي داشتن آگاهي اين است که همه گفته ها را بشنويم و از ميان همه بهترينش را با عقل و خرد برگزينيم. ( مضمون آيه قرآن ) ايمان كوركورانه عمر و زندگي انسان را به هدر مي دهد زيرا هرچه انسان چشم بسته تر به خدا ايمان بياورد كمتر به جستجو خواهد پرداخت از آنجاييکه پويايي و رشد عين زندگي و شادي است با نبود اينها انسان در حقيقت زندگي با کيفيتي نمي کند. و بايد دانست هيچ انساني بدون جستجو و کسب شناخت به حقيقت نمي رسد ايمان بدون شناخت ديد را بسته تر و انسان را متعصب تر و خرافي تر مي كند اعتماد به هستي ، اعتماد به آفرينش پايه و اساس آرامش انسان پايه و اساس رشد و آگاهي انسان خواهد بود. اعتماد به آفرينش به انسان معني مي دهد. آدمي كه به چنين مرحله برسد انساني است شاد ، آرام ، مطمئن ، و داراي اعتماد به نفس ، مهربان ، نوع دوست و مفيد و سودمند براي جامعه. چرا نوع دوست ؟ چون همه را آفريده خدا و بالطبع زيبا مي بيند چرا مفيد و سودمند؟ چون همه را به عنوان آفريده خدا دوست دارد و مي خواهد به آنها نيکي کند. چرا آرام و مطمئن؟ چون جهان را آفريده خدا و قانونمند مي داند و قوانين جهان را مي شناسد و بدان عمل مي کند و نتيجه دلخواهش را هم مي گيرد پس جاي دغدغه ، نگراني ، و اضطراب وجود نخواهد داشت.
پس بايد چشم ها را شست و جور ديگري به زندگي نگريست و انسان اين توانايي را دارد که هرگونه خواست و اراده کرد به زندگي بنگرد و آن را تغيير دهد و شيرين و دلخواه کند بنابر اين مي توان جور ديگري نگاه كرد ببينيد هر كس تعريف خود را از زندگي دارد كه وقتي آن تعريف را مطالعه و بررسي نمايي به يك نتيجه قطعي خواهي دست يافت و آن اينكه اغلب بدون مطالعه و صرفا كوركورانه و تقليدي است و تحت تاثير جو غالب جامعه به آن تعريف رسيده اند. لذا مي بينيم بيشتر آدم ها به روزگار ناسزا مي گويند ، از شانس خود راضي نيستند ، خود را خوش اقبال نمي دانند و يا خود را محكوم به ادامه چيزي كه مرسوم است مي دانند ولي در لابلاي اين بيشترين ها مي توان آدم هايي را هم يافت كه خود را ، جهان را و خالق جهان را شناخته اند و زندگي شادمانه اي دارند و از آن لذت مي برند. حال مي پرسيم تو خواننده گرامي از كدام گروه هستي ؟ اگي اطرافيان گوشت را از خرافات پر نكرده اند بدان زندگي زندان نيست ، زندگي مجازات نيست ، زندگي يك پاداش است ، يك نعمت است ، يك هديه است كه از طرف آفريدگار هستي صرفا به انسان تقديم شده است لذت بردن از زندگي ، شاد زيستن و خوش بودن ، حق توست و اگر اين بهره ها را از زندگي ات نبري گناه كرده اي ، كفران نعمت كرده اي . چقدر گريه ؟ چقدر اندوه و غم ؟ و اصلا چه نياز به گريه و اندوه و غم ؟ خوب فردي از دنيا رفته ، برابر قوانين خداوند روزي به جهان آمده و روزي هم از جهان رفته حال چه نياز به گريه و شيون ؟ چه نياز به غصه خوردن براي كسي كه مرده ؟ گريه و غم چه سودي دارد ؟
« زيباست زندگي به خداوندي خدا آن را به دست خويش جو ماتمسرا مکن »
آيا چيزي را با غصه خوردن مي توان عوض كرد ؟ آيا ناراضي بودن از قوانين آفرينش بر جهان ، خود كفر گويي نيست ؟ مرگ آدمي تابع قوانين جهان يا بهتر بگوييم تابع قوانين خداوند است ، پس گريه و غم اندوه و شيون و ماتم براي چيست؟
با زندگي بايد همانند خودش رفتار كنيم هميشه پويا باشيم و در حركت ، حركت به سوي رشد و آگاهي ، حركت به سوي فرهيختگي ، خردمندي و فرزانگي ، حركت به سوي لذت بردن و شادمانه زيستن ، حركت به سوي نوع دوستي ، عشق ورزي و مهر ورزي. اگر جهان هستي را آن گونه كه در آغاز زندگي مان يافته ايم و يا بهتر بگويم تحويل گرفته ايم ، ترك كنيم و آن را براي خود و نسل بعد از خودمان زيبا تر ، امن تر، و اطمينان بخش تر نسازيم كفران نعمت كرده ايم ، عمرمان را باخته ايم ، نيروهايمان را هدر داده ايم. پس قبل از اينكه عمرمان به سر آيد و هنگامه ترک جهان و زندگي مان فرا برسد بکوشيم جهان را شاد تر ، زيبا تر ، معنوي تر ، دوستانه تر و دلپذير تر سازيم
محمدعلي شاهسون ماركده 15/3/86 عيد فطر بر روزه داران مبارک باد