آواي ماركده شماره 105 – يكم آبان ماه 1386

جلسه در پاسگاه

به دعوت آقاي قاسمي ، امام جماعت روستا ، آقايان : مسعود شاهسون رئيس شورا ، مهندس غلامعلي فرمانده بسيج، بهرام عرب فرزند نورالله و محمدعلي شاهسون از مارکده و سه نفر اعضا شوراي ، فرمانده بسيج و دهيار قوچان در تاريخ 16/7/86 ساعت 9 صبح به پاسگاه انتظامي هوره وارد و جلسه اي با جناب سروان محمدي فرماندهي محترم پاسگاه و آقايان : يزداني و شريف زاده دو نفر از پرسنل محترم پاسگاه تشکيل گرديد. هدف از اين دعوت و نشست عرض تبريک به مناسبت هفته نيروي انتظامي و تقدير و تشکر از زحمات فرماندهي و پرسنل زحمتکش پاسگاه بخاطر ايجاد امنيت بود. نخست آقاي قاسمي سخن گفت و ضمن عرض تبريک و تقدير و تشکر متن لوح سپاس شورا ، دهيار و امام جماعت مارکده و قوچان را قرائت و تقديم نمود سپس مسعود شاهسون سخناني در نقش مؤثر تامين امنيت نيروي انتظامي در جامعه بيان داشت و تاسيس پاسگاه هوره را يک نعمت خواند. آنگاه رسول شاهبندري رئيس محترم شوراي اسلامي قوچان ضمن عرض تبريک از زحمات فرماندهي و پرسنل پاسگاه تقدير و تشکر نمود. سپس مهندس غلامعلي عرب سخناني بيان داشت و گفت : دو نعمت هست که بايد قدرشان را بدانيم يکي سلامتي و ديگري امنيت اجتماعي ، و چون امنيت اجتماعي بدست نيروي انتظامي محقق مي گردد پس بايد از زحمات آنها تقدير و تشکر کرد. بعد آقاي امان الله شاهبندري فرمانده بسيج قوچان تبريک گفت و تقدير و تشکر نمود. آنگاه آقاي بهرام عرب گفت : نيروي انتظامي چشم ما هست از شوراها و بسيج مي خواهم که کوچکترين موضوع را به پاسگاه اطلاع دهند تهاجم فرهنگي جوانان ما را تحديد مي کند که بايد جلو گيري شود و هنگام برخورد با عوامل تهاجم فرهنگي قوم و فاميل گرايي هم نبايد صورت گيرد جلو اوباش و اراذل بايد جدي گرفته شود چون اينها براي مردم ايجاد مزاحمت مي کنند. در اين وقت حسين شاهبندري دهيار قوچان از زحمات پرسنل پاسگاه تقدير و تشکر کرد.

جناب سروان محمدي ضمن تشکر از اظهار محبت حاضران گفت : در طول يک و نيم سالي که در اين پاسگاه بوده ام دغدغه هاي مردم را دغدغه هاي خودمان دانستم و خودمان را از مردم جدا ندانستم در حيطه کاريم به نام ها و عناوين توجهي ندارم و سعي کرده ام با مردم با مهرباني و توام با احترام و برابر با قانون برخورد داشته باشم خوشبختانه توانسته ام پرسنل زير مجموعه شايسته اي فراهم نمايم در انتخاب افراد اصل دينداري و صداقتشان بود. ما تمام تلاشمان را کرده و مي کنيم که کارمان خوب باشد مطمئن باشيد اگر کاستيي در جايي هم مشاهده کرده ايد از توان ما بيرون بوده است با اين حال خيلي دوست دارم کم و کاستي هايمان را هم بگوييد چون سعي ما بر اين است که انتقاد پذير باشيم. خوشبختانه توانسته ايم پاسگاه را تجهيز هم بکنيم همه تلاش ما اين بوده که يگان ما پويا باشد. شما معتمد و محرم نيروي انتظامي هستيد. در سال گذشته پاسگاه هوره جزء يکي از سه پاسگاه نمونه استان شد و اميد واريم امسال هم نمونه باشيم. از مسئولان نشريه آواي مارکده که جهت ارتقا فرهنگ روستا تلاش مي کنند تشکر مي کنم اين نشريه را افتخاري براي اين حوزه مي دانم چون نشان دهنده بالا بودن سطح فرهنگ است من در همه جلسات با مسئولان تلاش کرده ام بالا بودن سطح فرهنگ اين حوزه را انتقال دهم تا براي هميشه در ذهن مسئولان بماند.

در پايان آقاي نيازعلي شاهبندري ضمن عرض تبريک و تقدير و تشکر گفت : زمان ايجاب مي کند که نيروي انتظامي با مردم با آرامش و متانت بيشتر برخورد نمايد تا مردم چشمشان که به نيروي انتظامي مي افتد از آنها نترسند بلکه آنها را از خودشان

 بدانند و احساس نزديکي و يکي بودن نمايند.

گزارش از : محمدعلي شاهسون مارکده

جلسه کميته سلامت بخش

جلسه کميته سلامت بخش سامان در ساعت 30/9 صبح روز 24/7/86 در محل دهياري هوره با حضور قرباني بخشدار محترم سامان ، جناب سروان محمدي فرماندهي محترم پاسگاه هوره ، مهندس امان الهي کارشناس مرکز بهداشت شهرستان شهرکرد ، طاوي رئيس پاسگاه محيط زيست ، مهندس بيگدلي شهردار محترم سامان ، مهندس شکوهي نماينده شرکت آب و فاضلاب روستايي شهرستان ، نماينده فرمانداري ، مسئول بهداشت محيط مرکز بهداشت مارکده ، پزشک و مسئول بهداشت هوره تعدادي از دهياران و اعضا شوراهاي اسلامي روستاهاي بخش سامان تشکيل شد. از روستاي مارکده کريم شاهسون دهيار و محمدعلي شاهسون عضو شورا در اين جلسه حضور داشتند.

جلسه باسخنان بخشدار آغاز گرديد. که خلاصه اي از آنها چنين است. در زمينه سلامت ، جمع آوري زباله ها حرف اول را مي زند که بايد با جديت جمع آوري گردد روستاهايي که محل دفن زباله ندارند با روستاهاي همجوار گفتگو نمايند و از امکانات آنها استفاده نمايند. مطالعات طرح هاي بزرگي در بخش انجام شده که منتظر سفر رئيس جمهور هستيم که در آنجا تصويب و بودجه براي آنها اختصاص يابد. 5 دستگاه ماشين به منظورجمع آوري زباله روستايي در نظر گرفته شده که هرچند روستا به صورت مشترک از آنها بايد استفاده نمايند. 8 دستگاه آمبولانس به استان داده شده که به طور حتم يک دستگاه آن به سامان اختصاص داده خواهد شد. جلساتي با علوم پزشکي راجع به تجهيز مراکز درماني ، بويژه تامين دندان پزشک ، احداث بيمارستان در بخش ، حل معضل تزريقات خواهران و … داشته ايم. جاده حاشيه زاينده رود در تعريفش جاده روستايي است کوشيده ايم آن را از رديف جاده روستايي خارج و تبديل به جاده فرعي نماييم تا بودجه بيشتري بدان اختصاص يابد. راه قوچان بن اعتباراتش تصويب شده و به زودي عمليات آن آغاز خواهد شد.

سپس مهندس بيگدلي سخن گفت و اعلام نمود به دليل اينکه زباله هاي شهر سامان در شب جمع آوري مي گردد در روز ماشين آلات جمع آوري زباله بيکار هستند و مي توانيم زباله روستاهاي نزديک را با عقد قرارداد جمع آوري نماييم. کشتارگاه شهرسامان پذيراي ذبح براي روستاها هم هست آنهايي که مايل هستند مي توانند استفاده نمايند حمل ماشين مخصوص گوشت هم هست.

آنگاه جناب سروان محمدي سخن گفت و اشاراتي به مسائل زير نمود. اعلام آمادگي با مسئولان جهت جلوگيري از ذبح غير بهداشتي ، درخواست آموزش پيشگيري از بيماري hiv  ، اهميت احساس امنيت سلامتي در زندگي مردم با در دسترس قرار داشتن پزشک و تجهيزات پزشکي ، قانون رايگان بودن پذيرش و معالجه مصدومين حوادث را با استفاده سالم و صحيح پاس بداريم و بدان پايداري ببخشيم و هرگز به فکر سوء استفاده از اين قانون بر نياييم و انتظار گواهي دروغ بخاطر سوء استفاده از اين قانون را از نيروي انتظامي نداشته باشيم. هميشه آمادگي لازم را براي حوادث غير مترقبه داشته باشيم تا آسيب ها را کمتر نماييم.

از طرف نمايندگان مارکده مشکلات زير مطرح گرديد. درخواست رفع کمبود آب آشاميدني خيابان شمالي ، تعويض قسمت هاي فرسوده لوله آب آشاميدني روستا ، معضل تجمع فاضلاب روستا در جوي آب و تهديد سلامتي مردم و در خواست شروع طرح عمليات جمع آوري فاضلاب روستاها ، تشکيل جلسه با مسئول دامپزشکي سامان و ديگر مسئولان و يافتن راه حل کشتار بهداشتي در روستا ، جلوگيري از فروش

گوشت ميش و بز به قيمت گوشت بره در روستا ، اجازه استفاده از برق به صورت رايگان براي پمپ آبکشي جوي براي هدايت فاضلاب ها ، آغاز عمليات تصفيه خانه آب آشاميدني قول داده شده ، نارضايتي مردم از عدم اجازه تجويز داروي بيشتر به پزشک درمانگاه براي بيماران.  گزارش از : محمدعلي شاهسون مارکده

سازمان هاي مردم نهاد جوانان

بخشداري سامان طي نامه شماره 2265 مورخه 28/7/86  کپي 30 صفحه  شيوه اجرايي پذيرش و دستورالعمل تاسيس سازمان هاي مردم نهاد جوانان را براي اين شورا ارسال و درخواست نموده « … در اسرع وقت با همآهنگي و همکاري سازمان ملي جوانان استان نسبت به راه اندازي سازمان مردم نهاد جوانان( تشکل مردمي ) با اهداف خير خواهانه ، اعتقادي و مذهبي ، علمي و پژوهشي ، کار آفريني و اشتغال ، گردشگري ، تاريخي و حفظ آثار فرهنگي ، عمراني و آباداني ، هنري و ادبي ، ورزشي و… غير تجاري و غير انتفاعي جهت انجام فعاليت داوطلبانه بدون گرايش هاي سياسي بر اساس اساسنامه مدون و رعايت چارچوب قوانين و مفاد آيين نامه هاي اجرايي توسط اشخاص حقيقي و جوانان اقدام نماييد ».

بدينوسيله از مردم خوب مارکده بويژه جوانان که مايل به آگاهي بيشتر در اين باره هستند دعوت به عمل مي آيد به شوراي اسلامي مراجعه تا کپي دستورالعمل ها جهت مطالعه تحويل گردد و همشهرياني که علاقه مند به انجام فعاليت هاي فوق الاشاره هستند به شوراي اسلامي مراجعه تا با همآهنگي نسبت به تاسيس نهاد مورد علاقه اقدام به عمل آيد.

نماز عيد

نماز عيد سعيد فطر در تاريخ  21/7/86 ساعت 30/8 با حضور تعداد کثيري از مردم در محل مدرسه ابتدايي خوانده شد آقاي قاسمي به عنوان خطيب سخن گفت درخطبه اول توصيه به تقوي و در خطبه دوم به رعايت حق همسايه و امر به معروف اشاره نمود و در پايان اشاره اي به عملکرد يکساله خود در مارکده بويژه ايجاد فضاي همدلي و همکاري بين مسئولان روستا داشت.

در پايان نماز از زحمات آقاي ابوالفضل عرب تقدير به عمل آمد به خردسالان که در کلاس هاي شکوفه هاي قرآن شرکت کرده بودند جوايزي داده شد و به ورزشکاران لوح تقدير اهدا شد.

هفته ناجا

به مناسبت هفته ناجا امام جمعه و بخشدار سامان روز 16/7/86 در پاسگاه انتظامي هوره حاضر و ضمن تبريک و اعلام رضايت از عملکرد پرسنل پاسگاه لوح تقديري اهدا نمودند.

آموزش قرآن

کلاس هاي آموزش قرآن جهت خرد سالان 4 تا 5 سال با مجوز رسمي زير نظر خانم رنجبر آغاز گرديد.

تقدير و تشکر

از لطف و عنايت همه مردم مارکده که در قالب نامه ، تلفني ، پلاکارد نسبت به اينجانب به خاطر روحاني نمونه شدن اظهار محبت نمودند تقدير و تشکر مي کنم ، هزاران درود سلام تقديم حضورتان باد.            سيد عبدالرحمان قاسمي

مديران محترم مدارس پگاه و خيري قوچان

انتخاب شما عزيزان را به عنوان فعالان عرصه نماز در مدارس تبريک عرض مي کنم توفيقات همگان را در عرصه نماز از خدا خواستارم.                  قاسمي

   خريد بادام

شرکت مهر افزون سامان با پخش بروشوري اعلام نموده که خريد بادام هاي  کشاورزان را  به منظور صادرات با پشتيباني ارزي و ريالي بانک توسعه صادرات آغاز نموده است. و توضيح داده که اولين صادر کننده بادام در منطقه است و بومي محل و داراي مديران تحصيل کرده است و هدف خود را از صادرات بادام و مغز بادام حفظ و افزايش قيمت و ارسال کالاي با کيفيت شمرده و از کشاورزان درخواست همکاري نموده است و براي تماس تلفن هاي 09133311852 و 09131338802 و 09132311874 را در دست قرارداده است      

حرف هاي مردم

آقايون شورا يک برنامه اي براي ميني بوس هاي خط نجف آباد بريزيد در طول يک ماه گذشته يکي از ميني بوس ها سرويسش را انجام نداده و مردم را سرگردان رها کرده است.

به مسئولان پست بانک بگوييد از خير پرداخت وامتان گذشتيم لا اقل چند تا برگ فيش بدست کارمندتان بدهيد که مي رويم پول واريز کنيم نگويند به دليل نداشتن برگه فيش پول نمي گيريم.

خوشحاليم

چند سالي بود که اگر روزنامه هاي نتايج کنکور را دنبال مي کرديم در ميان حروف ش و ع و يا هر حرف ديگري که از فاميل ولايت ماست خبري نبود. اما خوشبختانه و به لطف تلاش دختران و پسران در اين يکي دو سال اخير ، نتايج بهتري حاصل شده است و آن رکودي که چندين سال بر قبولي دانش آموزان ما در کنکور تاثير گذاشته بود رو به خاموشي نهاد. از همه مهمتر قبولي دانش آموزان دختر است که نويد تغييري خوب در نگرش مردم ما به تحصيلات است.

گذر روزگار مرا به مکاني به نام حسينيه « دريانيها » در تهران کشاند اين حسينيه بسيار مجهز و داراي واحدهاي متعددي است. واحد درماني ، دندان پزشکي ، و خيريه بسيار قوي ار بخشهاي متنوع اين حسينيه بود. اما « دريان » کجاست ؟ و درياني هاي مقيم تهران چه کساني هستند ؟ دريان دهي در آذربايجان است و درياني ها همشهرياني هستند که در بازار ، جامعه پزشکي و مهندسي تهران بسيار پر تعداد هستند و چهره هاي موفق در ميان آنها بسيار است. اين مشاهده مرا به فکر برد که چرا ما « مارکده اي ها » اينگونه نيستيم؟ اميد است در پي بهبود نسبي وضعيت معيشتي مردم وضعيت فرهنگي ، علمي و جايگاه اجتماعي ما نيز رو به بهبودي بگذارد. درميان ما چهره هاي موفق علمي ، اقتصادي ، ادبي و فرهنگي بوفور مشاهده شود. و همه ما به ولايتمان و به پسوند فاميلي خودمان افتخار کنيم. شايد نسل امروز رسالت سنگين اين خيزش را بر عهده دارد. همه مشتاق آن روز هستيم. روزي که « مارکده اي ها » وزنه سنگين و قابلي در استان و منطقه باشيم.               

                     مهدي عرب 1/7/86

آلودگي صوتي

با تو ايمنم و با تو سرشار از هرچه زيبايي ست پناهم باش تا سنگيني غربت از شانه هايم فرو ريزد و ملال تنهايي از چشمانم ، من از دور دست ها آمده ام از مزارع گندم و از سرزميني که آسمانش دو پيراهن دارد روزها آبي مي پوشد و شب ها پيراهني که تاب مي خورد در رقص هزار و يک ستاره روشن.

سلام دوستان همراه. در اين شماره قصد دارم در خصوص قانون شهروندي و مشخصا « آلودگي صوتي » با شما خوبان صحبت کنم. دوستان يه مثل ايراني هست که ميگه : سعي کن هميشه سر جاي خودت بشيني اونوقت کسي از سرجات بلندت نمي کنه. دوستان عزيز آيا تا به حال به اين موضوع فکر کردين که اگه تک تک ما به قانون شهروندي احترام بگذاريم چقدر مي تونه در پيشرفت اجتماع و روابط اجتماعي ما تاثير بگذاره؟ اصلا بذاريد يه جوري ديگه سئوالم رو مطرح کنم. شما دوستان عزيز دلتون مي خواد اطرافيانتون و دور برياتون با قانون چگونه برخورد کنن؟ آيا مايليد که اونا مو به مو به قوانين به صورت وضع شده و وضع نشده احترام بگذارن؟ يا براتون فرقي نمي کنه؟ البته اين يه اصل ثابت شده است که اگه همه ما خودمون رو موظف به اجراي قانون بکنيم و به قانون احترام بگذاريم اين انتظار رو از ديگران داريم که مو به مو به قانون عمل کنند. و در واقع از فرار ديگران از قانون هميشه گله منديم. راستي چرا اينطوره؟ چرا بقيه بايد افرادي قانونمند در اجتماع باشند ولي خود ما هيچي؟ البته دوستان همانطور که شما هم مي دونيد مجموعه اي از قوانين هستند که به صورت نوشته شده در اختيار ما به عنوان شهروندان قرار دادن که ما موظف به اجراي اونا هستيم بي برو برگرد! و رعايت اونها در جهت بهتر زندگي کردن خود ما هاست و رعايت نکردنش زندگي رو براي ما سخت و طاقت فرسا مي کنه. اما دوستان يه وقتايي يه مواردي پيش مياد که در کتاب قانون بهش اشاره نشده اما عقل و وجدان و انسانيت و شخصيت ما حکم مي کنه که اون رو رعايت کنيم مثلا يکي از نمونه هاش همين « بوق زدن»بي موقع توسط رانندگان ماشين ها و موتور سيکلت هاست. دوستي مي گفت : چند روز پيش به اتفاق پسرم از کوچه اي عبور مي کرديم ناگهان با صداي بوق گوش خراش ماشين هاي سنگين که بروي موتور سيکلت نصب شده بود از جا پريدم. در حاليکه به شدت ترسيده بودم وقتي به راکب موتور سيکلت اعتراض کرديم گفت : بهتر از اين نبود که به شما مي زدم؟! خب بوق زدم که برويد کنار ديگه!  يعني يه توجيه کاملا غلط که البته نمونه هاش رو تو جامعه مون زياد داريم و روزي ده ها مورد از کنار مون رد مي شن. اما دوستان يادمون باشه وقتي افراد توي يه جامعه اي در کنار هم زندگي مي کنن براي اينکه راحت تر بتونن به زندگي روزانه شون ادامه بدن بايد از يه سري بايدها و نبايدها پيروي کنن و بطور کلي قوانين و اصولي رو رعايت کنن اين قوانين حالا مي تونه به صورت مکتوب باشه مثل قوانين هر کشوري که خودما بر حسب وظيفه هم شهري و نوع دوست بودنمون بايد رعايت کنيم بهرحال نکته اي که قابل توجه اينه که لازمه يک جامعه توانمند و مترقي رعايت قانون از طرف فرد فرد اجتماع. دوستان همانطور که شما هم مي دونيد « بوق زدن » کار خوبي براي يک راننده متشخص و محترم نيست البته منظورم بوق زدن بي موقع است. چند روز پيش داشتم يه مقاله اي رو مي خوندم در خصوص آلودگي صوتي توي اين مقاله صحبتهاي جالبي از طرف محققان روايت شده بود و گفته شده بود دانشمندان بعد از تحقيقات فراوان فهميدند که صداي بوق اتومبيل ها تاثيرات بسيار مخربي روي شنوايي انسان ها مي گذاره در توضيح اين تاثيرات مواردي ذکر شده که من از خوندنشون خيلي تعجب کردم اصلا برام باورکردني نبود که صداي بوق اتومبيل ها که ما فکر مي کنيم يه صداي عاديه اينقدر مي تونه مخرب باشه. بعضي از رانندگان موتورسيکلت ها هستند که بوق کاميون گذاشتن روي موتورسيکلت ها شون حالا چرا و به چه دليل؟ ما که نمي دونيم شما مي دونيد؟! صداي بوق اتومبيل علاوه بر تاثير نا مطلوبي که روي شنوايي ما داره محرکي هم هست که آستانه تحمل ما رو پايين مي ياره و باعث مي شه زود عصباني بشيم و به قول معروف زود از کوره در برويم. دوستان ديدين بعضي از رانندگان مي خوان خدا حافظي کنند بوق مي زنند؟ مي خوان سلام کنند بوق مي زنند! مي خوان يکي بياد در خونه رو براشون باز بکنه بوق مي زنند اما يه عده ديگه هستند که خيلي فوق العاده اند برا دست انداز هم بوق مي زنند که از جلوشون بره کنار جالب نه ؟!اين دسته از رانندگان با اين کارشون يعني بوق زدن الکي و بي موقع يه نوع آلودگي صوتي ايجاد مي کنن و باعث مي شن که هم شهريانشون رو کم حوصله و عصباني بکنند. پس چقدر خوبه با رعايت يه سري مسائل ريزه و جزئي مثل همين بوق زدن ها به حق و حقوق همديگه احترام بگذاريم و روح قانون مندي رو در وجود مون پرورش بديم و کاري نکنيم که خداي نا کرده با يه بوق زدن الکي اعصاب و روان افرادي رو بهم بريزيم چرا که از مردم فهيم و بزرگوار ديار ساحلي مارکده « نگين انگشتري حاشيه زاينده رود » بيش از اينها انتظار مي رود که با رعايت قانون شهروندي نمادي از يک « شهر خوب  و شهروند خوب » رو براي ديگ شهروندان منطقه حاشيه زاينده رود به نمايش بگذارند.                

        مهرماه 86 رجبعلي عرب

« خواستن توانستن نيست »

همواره براي انسان اين سئوال مطرح بوده و هست که چگونه مي توان راه هاي بهتري براي زندگي بهتر و بهبود آن پيدا کرد. انسان در تنگناي کمي امکانات و منابع و نامحدود بودن نيازها محدود شده است. و تفاوت جوامع در مديريت بين اين دو است. براي نگارنده اين سئوال مطرح بوده است که چطور جوامعي مثل ژاپن ، چين و بسياري از کشورهاي اروپايي علي رغم اينکه به لحاظ منابع طبيعي ، ذخاير معدني و اقليم بسيار فقيرتر از ما هستند ، اما به مراتب از کيفيت زندگي بهتر برخوردارند. مردم شادي دارند و سطح نگراني هاي آنها به مراتب از ما کمتر است. اما تفاوت درجاي ديگري نهفته است. ترجمه اي از کتاب اول ابتدايي کشور ژاپن اينگونه آغاز مي شود که : « ژاپن کشوري است کوچک ، فاقد نفت و معادن بزرگ ، ژاپن کشوري است زلزله خيز ، ژاپن کشوري است که فاقد سرمايه هاي زير زميني است تنها سرمايه ژاپن کار است »و در مقابل در متون دوران ابتدايي ايران اينگونه مي خوانيم که : « ايران کشوري است بزرگ و سرشار از منابع غني خدادادي ، ايران دومين کشور گاز خيز دنيا و از دارندگان اصلي نفت در جهان است. ايران صاحب تمدن بزرگي است و از ملت هاي بزرگ به شمار مي رود » تفاوت ديدگاه ها و نوع نگاه  به زندگي را در همين چند سطر مي توان مشاهده کرد. کودک ما ناخواسته مي آموزد که حالا حالا نفت داريم بفروشيم و خيلي هم نياز به کار نيست. و از همين جاست که کار را براي خودمان نمي پسنديم. اما ملل بزرگ دنيا از کار به همه چيز رسيده اند و ما علي رغم اين همه ثروت ، هشتمان گرو نه است. واقعيت اين است که همه انسان ها خواهان پيشرفت هستند. اما تنها خواستن به معناي توانستن نيست. توانستن کاملا پديده اي است قانون پذير و علمي. تلاش بيهوده ، راه هاي خارج از مدار علت و معلول جهان. تصميمات و اقداماتِ احساسي و برآمده از هيجانات عاميانه نمي تواند چندان راه گشا باشد. چگونگي مديريت ، عامل مهمي است که امروزه از فاکتور هاي مهم توليد به شمار مي رود. هم رده مواد اوليه ، پرسنل و ساير موارد. و اين نقطه کور و حلقه گمشده اي است که کمر مللي چون ما را شکسته است. رفتارهاي شعاري ، عدم حاکميت عقلانيت و علت يابي  برکارها و رويه احساسي ، ظاهرسازي و اغلب تظاهر به تدين و تصميمات لحظه اي از آفاتي است که ثبات و پايداري را که رکن اساسي فرآيند توسعه و پيشرفت يک ملت است از بين مي برد. سرمايه ها هرز مي رود و علي رغم تلاش فراوان اما بي جهت باهم کمتر بازدهي مطلوب مشاهده مي شود. محمدرضا پهلوي همواره در دوران زمامداري خود نويد رسيدن به دروازه تمدن بزرگ را مي داد اما در عمل وضع بد تر و بد تر مي شد. چرا؟ چون هدف تنها بهره برداري احساسي از آن بود. و ما ملتي هستيم که بر احساسات سواريم و بر مبناي آن تصميم مي گيريم و کمتر به ثروت اصلي يعني خرد انساني و دانايي تکيه مي کنيم. و ما بايد از تک تک خود شروع کنيم. هيچ وقت جزء خودمان کسي ما را اصلاح نمي کند. تکيه بر دانايي ، مديريت زمان ، ثروت ها و عمر به ما کمک مي کند که جامعه اي آرماني بسازيم. جامعه اي که در آن هر شخص آن ثروت بزرگي است. شعار خواستن ، توانستن خيلي هم درست نيست بلکه بايد آن را به دانستن ،  توانستن است تغيير داد روزگار رجز خواني و احساسات به پايان رسيده است. و دوران علم و دانايي ما را در خود فرو خواهد برد چه بخواهيم و چه نخواهيم.              

              مهدي عرب

عمر کشان

در گذشته هاي کمي دور ، روز 27 ماه رمضان را روز عمر کشان مي ناميدند. و منظور از عمر ، عمر ابن خطاب  ، دومين خليفه مسلمانان است. مي نويسند عمر مردي شجاع و دور انديش بود. در سال چهلم پيش از هجرت به جهان آمد و از پهلوانان قريش به شمار مي رفت در سال پنجم پيش از هجرت اسلام آورد و باعث تقويت مسلمانان که در آن زمان تعدادشان اندک بود گشت در سال 11 هجري با وي براي خلافت بيعت کردند و به خلافت رسيد در عهد او شام و عراق و قدس و ايران و مصر و الجزيره بدست مسلمانان افتاد او نخستين کسي است که تاريخ هجري را متداول ساخت و براي مسلمانان بيت المال بنيان نهاد و نيز در روزگار او ادارات و نهاد هايي به سبک ايرانيان تاسيس شد دو شهر بصره و کوفه به امر او بنيان نهاده شد وي به تنهايي از بازار و خيابان  و معابر مي گذشت و به اختلافات مردم رسيدگي مي نمود پيامبر بزرگ اسلام او را لقب فاروق ( جدا کننده حق از باطل ) داد. عمر دختر خويش حفصه را به ازدواج پيامبر در آورد و سر انجام به سال 23 ه ق ، فيروز ايراني که ، عرب ها او را ابو لولو مي ناميدند ، و به صورت برده در دست عرب ها اسير بود ، در يک صبحدم ، هنگام نماز با خنجر مجروحش کرد که پس از سه روز جهان را بدرود گفت. با توجه به توصيفاتي که در باره عمر نوشته اند وي يکي از بزرگان جامعه آن روز عرب ، يکي از دوستان و ياران و خويشان پيامبر بزرگ اسلام بوده است و بعد هم که خليفه مسلمانان شده است.  بنابر اين شخصيت بزرگ و قابل احترام تاريخي محسوب مي گردد. 

براي برپايي مراسم عمرکشان از چند روز قبل مقداري تکه پارچه کهنه به چوبي مي بستند و به شکل آدمک ، سري و دستي و پايي براي آن درست مي کردند و آن را درمحل هاي ناخوشايند مانند دستشويي  براي چند روز نگهداري مي نمودند و روز 27 ماه رمضان اغلب زنان و بچه ها  آدمک را روي خري وارونه قرار مي دادند و به بيرون از روستا مي بردند و در بين راه با ضرب آهنگ داريه ، کلمات شعرگونه و آهنگين با مضامين فحش و ناسزا به عمر ، مي خواندند و در بيرون از روستا در محلي آدمک را در زمين مي کاشتند و آن را آتش مي زدند و هنگامي که آدمک مي سوخت آن را سنگ باران مي نمودند.اين کار بي خردانه را بيشتر زن ها و نيز آن هايي که مذهبي تر بودند انجام مي دادند مردان چندان شرکت نمي کردند و بچه ها و نوجوانان به خاطر هيجاني که ايجاد مي نمود در آن شرکت مي جستند شرکت کنندگان بر اين باور بودند که تا سه روز گناهي بر آنان نوشته نخواهد شد و اين کار را به منظور دوستي بيشتر با حضرت علي( ع) انجام مي دادند که به نظر من روح بزرگوار علي با چنين کارهايي سطحي و ضد اخلاق مخالف است. بنظر مي رسد اين آئين و رسم بي منطق را صفويان براي انتقام جويي و بسيج مردم براي جنگ با عثمانيان که سني مذهب بوده اند ترويج داده اند گويا اينگونه بازي ها در شهرها هم اجرا مي شده است که جنبش و انقلاب بزرگ و مردمي مشروطه روي آن خط بطلان کشيده است نخست بايد از خواننده احتمالي که ممکن است سني مذهب بوده باشد پوزش بخواهم و اضافه کنم که مراسم فوق که در گذشته در روستا صورت مي گرفت بدون شک کاري است ناپسند و زشت و ارزش بازگويي قطعا ندارد ولي صرفا بخاطر عبرت آموزي و بالا رفتن اطلاعات و آگاهي يادآوري گرديد تا بياموزيم هر حرفي که مي خواهيم بزنيم ، دنبال هرکه مي خواهيم راه بيفتيم ، نا بخردانه مرگ هرکه را که آرزو مي کنيم و يا ساده لوحانه عمر جاودان براي ديگري طلب مي کنيم نخست بدانيم اين زنده  باد و مرده باد ، بازي هاي بچه گانه است  و در ساحت عقل و خرد جايگاهي ندارد و بعد به فهميم که طرف کيست ؟ گفته هاي او را بشنويم و يا عميق و دقيق و بي طرفانه مطالعه نماييم ؟موقعيت و امکانات او را بسنجيم و بشناسيم آنگاه با مراجعه به عقل و خرد خود در باره او داوري نماييم و بدانيم که اين داوري ما صرفا نظر ماست و ممکن است در آن خطايي هم مستتر باشد بنابر اين نبايد آن را مطلق بپنداريم . ويژگيي که هر نظر بايد داشته باشد اين است که حرمت انساني در آن لحاظ شده باشد همينگونه که ما اين حق را داريم در باره هرکه و هر موضوعي نظر خود را ابراز نماييم اين حق را ديگران هم دارند که ممکن است با نظر ما متفاوت باشد و ما بايد اين توانمندي را داشته باشيم که بتوانيم نظر متفاوت از نظر خودمان را بشنويم و از کوره در نرويم.  

ما ايرانيان از عمر ابن خطاب کينه تاريخي بر دل داريم دليل آن هم اين است که ايران در زمان خلافت وي بدست مسلمانان افتاد در اين حين خرابي هاي بي شمار صورت گرفت ايرانيان زيادي کشته شدند و اموال زيادي از مردم به يغما رفت و زنان و دختران و مردان و پسران زيادي به بردگي برده شدند اين است که نام عمر براي مردم ايران خوشايند نيست لذا مي بينيم هرگاه فردي دستوري مي دهد که با عقل و خرد آدمي سازگار نيست مي گويند حکم حکم عمري است. و به دنبال آن در حکومت امويان بويژه در زمان حجاج ابن يوسف بن الحکم که استان دار قسمت ايران بود ستم ها و تبعيض هاي بي شماري بر مردم ايران رفت شدت اين ستم و تبعيض ها به قدري بوده است که ما مي بينيم بعد از 1400 سال هنوز اگر کسي حکم بسيار ناحقي بکند و يا زور گويي شديدي اعمال نمايد مي گويند مانند حجاج است. من بر اين باورم که بعدها و بويژه در زمان صفويان که مذهب شيعه ، مذهب رسمي ايران شد حاکمان قشري صفوي ، کينه نسبت به عمر را تشديد کردند و مردم را با بر انگيختن احساسات مذهبي شان بر عليه دشمنان خود ، عثمانيان ،  بسيج نمودند و براي تهييج مردم مراسمي همچون مراسم روز عمر کشان را ابداع و ترويج نمودند. همانگونه که گفتم جنبش انقلاب مشروطه اين خرافات را در شهرها بر انداخت و با بالا رفتن اطلاعات و آگاهي در روستاها هم ديگر اجرا نشد.     

       محمدعلي شاهسون مارکده 17/7/86  

نسيمي از ديار آشتي

باري اگر روز كسي از من بپرسد / « چندي كه در روي زمين بودي چه كردي؟ »  /  من مي گشايم ، پيش رويش دفترم را  /  گريان و خندان بر مي افرازم سرم را  /  آنگاه مي گويم ؛ كه بذري نو فشانده است.  /  تا بشكفد ، تا بر دهد بسيار مانده است  /  در زير اين نيلي سپهر بي كرانه  /  چندان كه يا را داشتم ، در هر ترانه  /  نام بلند عشق را تكرار كردم  /  با اين صداي خسته ، شايد خفته اي را  /  در چار سوي اين جهان بيدار كردم  /  من مهرباني را ستودم  /  من با بدي پيكار كردم  /  « پژمردن يك شاخه گل » را رنج بردم  /  « مرگ قناري در قفس » را غصه خوردم  /  وز غصه مردم ، شبي صدبار مردم  /  شرمنده از خود نيستم گر چون مسيحا  /  آنجا كه فرياد از جگر بايد كشيدن ؛  /  من ، با صبوري بر جگر دندان فشردم !  /  اما اگر پيكار با نا بخردان را  /  شمشير بايد مي گرفتم  /  بر من نگيري ، من به راه مهر رفتم  /  در چشم من شمشير در مشت  /  يعني كسي را مي توان كشت!  /  در راه باريكي كه از آن مي گذشتيم  /  تاريكي بي دانشي بيداد مي كرد!  /  ايمان به انسان ، شبچراغ راه من بود !  /  شمشير دست اهريمن اهر من بود !  /  تنها سلاح من در اين ميدان سخن بود !  /  شعرم اگر در خاطري آتش نيفروخت  /  اما دلم چون چوب تر از هر دو سر سوخت  /  برگي از اين دفتر بخوان ، شايد بگويي،  /  آيا كه از اين مي تواند بيشتر سوخت !؟  /  شب هاي بي پايان نخفتم  /  پيغام انسان را به انسان باز گفتم  /  حرفم نسيمي از ديار آشتي بود  /  در خارزار دشمني ها  /  شايد كه توفاني گران بايست مي بود  /  تا بركند بنيان اين اهريمني ها  /  پيران پيش از ما نصيحت وار گفتند ؛  /  « ديرست … ديرست …  /  تاريكي روح زمين را  /  نيروي صد چون ما ، ندايي در كوير است !  /  « نوحي دگر مي بايد و توفاني ديگر »  /  « دنياي ديگر ساخت بايد  /  وز نو در آن انسان ديگر »!  /  اما هنوز اين مرد تنهاي شكيبا   /  با كوله بار شوق خود ره مي سپارد  /  تا از دل اين تيرگي نوري برآرد ،  /  در هر كناري شمع شعري مي گذارد ،  /  اعجاز انسان را هنوز اميد دارد !

سروده فريدون مشيري شاعر پر آوازه معاصر. نقل از روزنامه ياس نو شماره 188 مورخه شنبه 3 آبان 1382صفحه 11

هنر

همراهان هميشگي آوا ، گل سلام را با بوي و عطر سلامتي تقديمتان مي کنم دوستان عزيز چقدر خوبه بحث اين شماره آوا را با يه صحبت شيرين شروع بکنيم مي خوايم از مجلس خواستگاري حرف بزنيم چي ؟! مي خوايم از ازدواج صحبت کنيم نه خير اشتباه حدس زدين توي اين شماره مي خوايم از اون مادراني حرف بزنيم که وقتي کسي به خواستگاري دخترشون مي ياد حتما مي شه بين صحبت هاشون ايم جمله رو پيدا کرد که دختر ما خيلي هنرمنده از هر انگشتش يه هنر مي ريزه گلدوزي ، خياطي ، آشپزي ، خوش نويسي ، تازه دخترمون شاعرم هست از سليقه و خونه داري شم هرچي بگم کم گفتم بله همه اينها هنره و جووني که همه اينها رو داشته باشه هنرمنده و لايق تحسين و تعريف. از اين صحبتها مي شه به خوبي به اين موضوع پي ببريم که هنر هميشه براي خانواده ها و افراد خانواده مهمه وقتي اسم جوون بياد همه دوست دارن از هنرش و به قول معروف از داشته هاش بشنون جوون هنرمند براي همه عزيز و قابل احترامِ اصلا جووني که هنرمنده معلومه که لياقت و شايستگي داره هنر جوون مي سازه و بهش اميد و تکاپو مي ده. ممکن بعضي از جوونا تويِ زندگي شون به هنر کمتر اهميت بدن و در عوض علاقه زيادي به علم و دانش و تحصيل داشته باشند البته اين خيلي خيلي خوبه و اصلا خودش يه هنره اما اين رو هم بدونيد که ميگن « هنر از علم خداگونه تر است » هنر مي فريند و علم کشف مي کند کشف حقيقت توسط علم بسيار خوبه اما فکرش رو بکنيد اگه به دنبال کسب علم و دانش هنر هم باشه اونوقت چي مي شه اونوقت مي شه بهمون گفت يه دانشمند هنرمند ترکيب قشنگيه مگه نه ؟! خيلي وقتا شده وقتي با هنرمندي صحبت مي کنيم با کمال صداقت مي گه ما داريم نونِهنرمون رو مي خوريم بله تويِ دنياي امروز ما هنر به دنياي حرفه و صنعت راه پيدا کرده مثلا همين صنايع دستي کشور مون رو بهش دقت کنيد خاتم کاري ، معرق کاري ، قلم زني ، کاشي کاري همه اينها هنراي اصيل ايراني هستند و آفريده دست هنرمندان ايراني که امروزه براي اونا بصورت يه شغل در اومده و شايد بيشتر به جنبه هاي مادي اونا توجه بشه تا جهت معنوي و فرهنگي شون. دوستان عزيز هنر در بحث اوقات فراغت و اشتغال جوونا هم مي تونه راه گشا باشه به اين صورت که جوون با روي آوردن به هنر مي تونه اوقات فراغتش رو پر بکنه و به خاطر همين از خيلي شکست ها و اشتباهات دور بمونه و اين هم براي همه ما واضح که جووني که هنرمند باشه بيکار نمي مونه چرا که اشتغال داشتن به کار نياز به هنر و توانايي و تجربه داره. دوستان عزيز خيلي از جوونا هستن که يا پشت کنکور موندن و يا اينکه تحصيلات دانشگاهي شون رو به پايان رسوندن اما بيکاري اونا رو نا اميد کرده ببينم شما آقا پسر و شما دختر خانمي که در چنين وضعيتي قرار دارين تا حالا به اين فکر کردين که خودتون کار آفرين باشين ، خلاق باشين تا حالا شده به فکر ياد گرفتن هنري باشيد که بتونيد با کمک اون کار مفيدي رو انجام بدين؟ شما خانم محترمي که الان پاي دار قالي نشستي و اين مطلب رو مي خوني مي خوام يه خدا قوت بهتون بگم و بگم که شما يه هنرمندين هنرمندي که با دست هاي زحمت کش خودش هنر اصيل و با ارزش ايراني رو حس کرده و اونو به تمام دنيا نشون داده تمام نقش و رنگ هاي قالي با تو حرف مي زنند از هنر و صبر تو مي گن هميشه سر بلند باشو دست هات هميشه پر توان و هنرت هميشه پايدار و زنده. دوستان هنر نعمت ارزشمنديه پس بياييم خداي بزرگ رو براي تمام مهرباني هاش و نعمت هاش که به ما بخشيده سپاس بگوييم. و ازش بخوايم که به ما کمک بکنه که تا به هنر عشق بورزيم و باهاش بوجود خودمون ارزش ببخشيم. يادم توي کتاباي درسي مون اين جمله رو زياد خونديم که « هنر بر تر از گوهر آمد پديد » وقتي از معلم اون سالها معني اين جمله رو پرسيدم لبخندي زد و گفت : هنر چيزيه که نمي شه روش قيمت گذاشت هنر با زر و سيم برابر نيست پسرم تو اگه هنر داشته باشي کسي نمي تونه اونو ازت بدزده اما ثروت و مال تو را مي تونند يه شبه ازت ببرن به خاطر همينِ که مي گن هنر برتر از گوهر آمد پديد. هنر چيزي که از يه روح پاک و لطيف سرچشمه مي گيره هنر زبان احساسات پاک احساساتي که توي وجود هنرمند نهفته است هر چيزي که آفريده دست هنرمندي باشه و حرف دل اونو بزنه حتما به دل آدم مي شينه چرا که هميشه گفتن آنچه از دل برآيد لاجرم بر دل نشيند.دوستان عزيز حتما شما هم يادتونه که توي دوره راهنمايي اون وقتا که بچه مدرسه اي بوديم فکر مي کنم از 2 ساعت کلاس خوشمون مي آمد يکي زنگ ورزش و ديگري زنگ هنر بله زنگ هنر همه مشغول نقاشي کشيدن و خوشنويسي کردن بودند و تهيه کاردستي بودن راستي براي چي اين قدر به زنگ هنر علاقه داشتيم ؟ اصلا هنر و علاقه به اون از همون بچگي تو وجود ما هست فقط بايد اون رو پرورش بديم درسته؟ راستي دوست عزيزم اگه به شما بگن هنر رو تعريف کن چي مي گي؟ يه جايي خوندم که با خط درشت نوشته بودند « هنر قطعه اي از بهشت اس » که خداوند آن را به بندگان خويش هديه کرده است بله هنر يک هديه آسموني و هديه اي که هر کسي لياقت دريافت اون رو نداره هنر يه روح بلند مي سازه و دلي زلال و پاک مثل آب چشمه ها. دوستان پس چقدر خوبه حالا که اهل روستاي باصفاي مارکده هستيم اهل هنر و هنرآموزي و پرورش روح هنر در دل و جانمان هم باشيم.

رجبعلي عرب مهرماه 86