آوای شماره 72 – پانزدهم خرداد 1385


احداث مدرسه

اطلاعيه  شماره 1199/ 3/ 18 مورخه 24/2/85  توسط اداره نوسازي مدارس به شوراي اسلامي ابلاغ شده است جهت آگاهي چاپ مي گردد.

« شوراي محترم اسلامي روستاي ماركده، سلام عليكم. احتراما، پيرو در خواست شماره 54371 – 11/12/1384 مبني بر در خواست احداث فضاي آموزشي به استحضار مي رساند كه توسط فرد خير پروژه مدرسه 5 كلاسه راهنمايي در دو طبقه در حال احداث مي باشد، لذا مراتب جهت اطلاع اعلام مي گردد. مدير كل نوسازي، توسعه و تجهيز مدارس استان، ابوالقاسم علي ياري، از طرف اكبر غلامي».

آب و فاضلاب روستايي

جلسه اي در تاريخ 2/3/85 ساعت 5 بعد از ظهر به دعوت بخشداري سامان در محل روستاي چلوان با حضور آقايان؛ رئيسي بخشدار، صيادي مدير كل شركت آب و فاضلاب روستايي استان، زماني مدير شهرستان شركت و جمعي از اعضا شورا و دهياران روستاهاي بخش سامان تشكيل شد. هدف از اين نشست بررسي مشكلات آب و فاضلاب روستاها بود. از روستاي ماركده محمدعلي شاهسون عضو شورا در اين جلسه شركت داشت.

قبل از شروع و رسميت يافتن جلسه آقاي رئيسي بخشدار گفت؛ از اين وقت استفاده كنم و موضوعي را به اطلاع برسانم و آن اين است كه امسال اعتبار و تسهيلات خوبي در اختيار استان و شهرستان جهت اشتغال زايي زود بازده قرار داده شده كه سهم شهرستان شهركرد 60 ميليارد تومان است و سهم بخش سامان 15 ميليارد تومان تعيين شده. بازپرداخت اين وام دراز مدت است و بهره آن 14 درصد است اعضا شورا و دهياران در روستا به اطلاع همگان برسانند اين وام در همه زمينه ها داده مي شود مثل كارهاي خدماتي، صنعتي، كشاورزي، خريد اتومبيل و… هر موضوعي كه بتواند اشتغال ايجاد كند. شرايط دريافت وام ايجاد اشتغال حداقل براي يك نفر وحداكثر50  نفر ميباشد. پس از رسميت يافتن جلسه آقاي رئيسي گزارش كوتاهي از مشكلات حاد آب و فاضلاب روستاهاي بخش سامان ارائه داد كه در اينجا به چكيده اي ار آن اشاره مي شود. آب آشاميدني 22 روستا از 23 روستاي بخش سامان مستقيم از رود خانه تامين مي شود. منطقه سامان يك منطقه گردشگري است لذا شايسته است كه آب آشاميدني از كيفيت بالايي برخوردار باشد. امسال بر اثر بارندگي شديد آب رودخانه گل آلود شد و اين يك زنگ خطري بود كه جا دارد شركت آب و فاضلاب روستايي در دراز مدت چاره اي اساسي براي اين پيش آمد هم بينديشد. سپس آقاي بخشدار مشكلات يك يك روستاها را بر شمرد و در رابطه با ماركده گفت؛ قرار است خيابان اصلي ماركده بزودي آسفالت گردد لذا جا دارد قسمت باقي مانده از لوله آب آشاميدني فرسوده خيابان اصلي در اسرع وقت تعويض گردد به علاوه پساب هاي حمام و آشپزخانه روستا با لوله كشي انجام شده در جوي آب كشاورزي جلو روستا مي ريزد كه باعث تعفن مي گردد و فضاي روستا آكنده از بوي نا مطبوع مي شود كه زيبنده اجتماع انساني نيست و لازم است چاره اي براي آن انديشيده شود. در اين وقت اعضا شورا ها و دهياران هريك مشكلات آب و فاضلاب مربوط به روستاي خود را مطرح نمودند و از مدير كل خواستار پاسخ شدند. مشكلات روستاي ماركده بدين شكل مطرح شد. 1- قسمتي از لوله آب آشاميدني خيابان اصلي بيش از 30 سال قدمت دارد، فرسوده شده به علاوه به علت قطر پايين، دبي لازم و مورد نياز را ندارد و با توجه به اينكه اداره راه قرار است خيابان را آسفالت نمايد تقاضا مي شود در اسرع وقت نسبت به تعويض لوله اقدام گردد. 2- لوله آب آشاميدني از پمپ خانه به منبع آب از زير خانه هاي مردم عبور مي كند كه به علت فرسودگي ممكن است در اثر نشت به خانه اي آسيب برسد لذا ضرورت دارد ضمن تعويض لوله از مسيري مناسب عبور داده شود. 3- طي سه سال گذشته با درخواست شورا و دهياري ماركده و با مشورت و همكاري مديريت قبلي شركت آب و فاضلاب روستايي قرار بود سيستم جمع آوري و هدايت آبهاي سطحي روستا به بيرون از روستا انجام شود كه در اين رابطه نقشه اجرايي تهيه شد و قرار بود كار اجرايي آغاز گردد كه شركت آب و فاضلاب به دليل مشكلي كه در سيستم فاضلاب روستاي چمزين پيش آمد همكاري خود را با پروژه پيشنهادي ما قطع نمود حال از مديريت محترم تقاضا مي شود دستور فرمايند اين همكاري انجام تا بتوانيم پساب ها را به بيرون از روستا هدايت نماييم و اگر در اين زمينه همكاري ميسر نيست آيا اين اجازه به روستا داده مي شود كه حدود 4 ماه از سال از پمپ آب رزرو به منظور پمپ آب از رودخانه به جوي استفاده نماييم تا پساب هاي جمع شده در جوي توسط اين آب برده شوند؟.

در اين وقت آقاي صيادي روند مديريت خود را و نيز مشكلات و كمبود هاي و محدوديت هاي شركت آب و فاضلاب را بيان و به پرسش هاي حاضران جلسه پاسخ كلي داد كه خلاصه اي از سخنان ايشان به شرح زير است. آب مايه حيات است. سالانه 11 ميليارد متر مكعب بارندگي در استان داريم. تهيه آب آشاميدني به علت آلودگي هاي زيست محيطي مثل استفاده از سموم و كود هاي شيميايي و نيز آلودگي هايي كه مستقيم توسط انسان صورت مي گيرد روز به روز مشكل تر و هزينه بر تر مي گردد. هر متر مكعب آب آشاميدني كه هر يك از ما مي نوشيم 320 تا 330 تومان براي دولت هزينه در بر دارد بدين جهت توصيه مي كنم در جهت استفاده از آب نهايت صرفه جويي و استفاده اصولي گردد. بايد دانست اين نعمت خدا داد در همه جا و در اختيار همه به اندازه كافي نيست مثلا از 300 روستاي استان 110 روستا آب آشاميدني ندارند. به هر صورت من آمده ام به مردم خدمت كنم، و خود را نوكر مردم مي دانم، قرار است در اين دولت به مردم راست بگوييم و با مردم صادق باشيم. مي گويم حق تك تك مردم است كه سيستم جمع آوري فاضلاب داشته باشند ولي بايد به اطلاع برسانم كه اين شيوه و شكل جمع آوري فاضلاب در حال حاضر در روستاها انجام مي شود هيچ ارتباطي به من ندارد، و من مسئوليتي در قبال آن ندارم و به وظايف من هم مربوط نمي شود من نمي توانم در اين زمينه و بدين شكل هزينه اي بكنم. براي حل اين مشكل طرحي جامع سيستم و شبكه جمع آوري فاضلاب روستاهاي حاشيه زاينده رود در دست مطالعه است فقط مطالعه اين طرح حدود 140 ميليون تومان هزينه در بر دارد كه از سال گذشته آغاز شده و امسال 40 ميليون تومان بدين منظور اختصاص داده شده و قرار است مطالعه آن امسال به اتمام برسد توجه داشته باشيد صحبت از مطالعه است هنوز بحث اجرا در ميان نيست. براي تهيه آب آشاميدني سالم با ايجاد تصفيه خانه مركزي، روستاهاي بخش سامان به سه مجتمع و گروه تقسيم بندي شده اند يك مجتمع 9 روستايي كه پروژه تصفيه خانه آن به اتمام رسيده و امسال در هفته دولت بهره برداري خواهد شد. مجتمع ديگر 7 روستايي است كه شامل هوره و روستاهاي زير دست مي باشد كه عمليات اجرائي آن همين روزها شروع خواهد شد كه 5/2 ميليارد هزينه در بر خواهد داشت 2/1 آن تامين شده و قرار است سال 86 به بهره برداري برسد. و مجتمع 6 روستايي ما شامل روستاهاي ياسه چاه، صادق آباد، ماركده، قوچان، گرمدره و قراقوش مي باشد كه عمليات احداث تصفيه خانه مركزي آب آشاميدني آن پس از اتمام پروژه مجتمع 7 روستايي آغاز خواهد شد.

آغاز بكار دهيار جديد

جلسه شوراي اسلامي روستا در تاريخ 8/3/85 ساعت 21 با حضور آقايان: سيد اسماعيل حسيني، محمدعلي شاهسون و محمد عرب اعضا شورا و محمد عرب دهيار سابق و ابولفضل عرب فرزند خداداد دهيار جديد تشكيل شد. در اين جلسه رئيس شوراي اسلامي حكم دهياري را به آقاي ابوالفضل عرب ابلاغ نمود و آقاي محمد عرب دهيار سابق نيز مهر دهياري را تحويل دهيار جديد  داد و قرار گرديد دهيار جديد از صبح روز 9/3/85 رسما كار خود را شروع نمايد. در اين جلسه اعضا شوراي اسلامي از زحمات بي دريغ و صادقانه سه و نيم ساله آقاي محمد عرب در سمت دهيار روستا تشكر و قدرداني نمودند. همچنين قرار گرديد در طي سه روز آينده آقاي محمد عرب مسائل مالي و اموال دهياري را تحويل آقاي ابوالفضل عرب نمايد.  

نجواهاي كوچه و خيابان

يكم: ساعت 8 صبح 1/3/85 در شهر نجف آباد در يك فروشگاه لوله با فروشنده راجع به موقعيت ماركده و مشكلات توسعه عمراني صحبت مي كرديم كه فروشنده گفت: بعلاوه مشگل ويرانگر طايفه گرايي عرب و شاهسون!! كه متعجابنه پرسيدم؛ شما اين را از كجا مي داني؟! گفت: بسياري از مردم ماركده جهت خريد به اينجا مي آيند و من چون شناخت ديرينه از شما دارم از اوضاع روستا مي پرسم كه اكثر مي گويند؛ بزرگترين مانع پيشرفت كارهاي عمراني و اجتماعي، طايفه گرايي عرب و شاهسون هست و تعداد اندكي هم اين را دامن مي زنند ولي زيانش را همه مي بينند!.

دوم: گفته مي شود آقاي الياس عرب كاريكاتوريست روستا جهت اخذ وام، از يكي از همشهريان در خواست نموده كه ضمانت او را در بانك نمايد. همشهريمان گفته ؛ بخاطر كاريكاتوري كه كشيده اي ضمانتت را نمي كنم !!

سوم : مورخه 2/3/85 ساعت 20 به اتفاق يكي از مسئولان روستاي قوچان از سامان به ماركده همسفر بوديم و گفتگو پيرامون كارهاي عمراني و اجتماعي دو روستا بود كه مسئول قوچاني گفت؛ روستاي قوچان، متاسفانه در بين مسئولان خود آدم دلسوزي ندارد ولي در ماركده آدم پاك و دلسوز در بين مسئولان داريد ولي با تاسف بايد بگويم نه تنها قدر آنها را نمي دانيد بلكه در مقابل آنها جبهه گيري مي كنيد! آنها را خسته مي كنيد! انگ بهشان مي زنيد! برچسب رنگ و وارنگ با چسب هاي قوي بهشان مي چسبانيد! و كمر همت را مي بنديد تا از ميدان بيرونشان كنيد نمونه اش آقاي محمد عرب دهيارتان بود. من كامل او را در ارتباط با كارهاي دهياري مي شناسم ايشان يكي از پاكترين و صادق ترين جوانان ماركده است و در عين حال آشنايي خوب به مسائل دهياري داشت و در اين زمينه هم خوب فعاليت مي كرد كه به راحتي او را خسته كرديد و كنار گذاشتيد!!

شوراي حل اختلاف قوچان

چندي پيش باخبر شديم شوراي حل اختلاف روستاي همسايه، قوچان، رسما كار خود را شروع نموده است كه باعث خوشحالي گرديد. براي آشنايي بيشتر با اعضا و چگونگي كار اين شورا نشستي در تاريخ 5/3/85 با دو نفر از اعضا، آقايان؛ داريوش شاهبندري رئيس محترم شورا و نيازعلي شاهبندري عضو اصلي داشتم كه چكيده گفتگوي اين نشست را باهم مي خوانيم.

 از اول كه گفتگوي شوراي حل اختلاف به ميان آمد قرار شد در ماركده تشكيل شود. آنگاه هنوز روستاي قوچان در ليست دارندگان شوراي حل اختلاف نبود كه شما ( محمدعلي شاهسون ) پيشنهاد كرديد دو روستا يك شوراي حل اختلاف داشته باشند و اين را قدم اول در جهت تحقق يكي شدن دو روستا در آينده دانستيم. كه اعضا شورا و معتمدين روستاي ماركده و قوچان با هم نشستيم، صحبت كرديم، توافق كرديم، و توافق خود را صورت جلسه كرديم، امضا كرديم، و به بخشداري فرستاديم. اين سومين شوراي حل اختلاف بود كه در بخش سامان تشكيل مي شد. بخشداري و دادگاه هم از اين تصميم ما خوشنود بودند. پس از ارسال موافقت نامه، از شوراي هر روستا خواسته شد كه تعدادي از معتمدين محل را به عنوان كانديد معرفي نماييم. كه اين كار هم انجام شد. و پس از چندي باخبر شديم كه اعضا اصلي و علي البدل گزينش شده اند و حكم برايشان هم صادر شده. دونفر از روستاي ماركده و يك نفر از روستاي قوچان و قرار بود رسما به مركزيت ماركده افتتاح و شروع به كار نمايد كه يك روز آقاي عبدالمحمد عرب رئيس وقت شوراي اسلامي ماركده اطلاع داد كه؛ من با  شوراي حل اختلاف مشترك براي ماركده و قوچان مخالفم و خود شخصا نامه نوشته ام كه جدا نمايند چون ما نمي توانيم با هم كنار بياييم. به دنبال اين سخن، ما هم نامه نوشتيم كه جدا گردد و گفتيم؛ حال كه ماركده شوراي جدا مي خواهد ما هم تقاضاي شوراي حل اختلاف جدا براي روستاي قوچان داريم. پس از چندي نامه اي از بخشداري آمد كه تعداد 35 نفر از معتمدين محل را به عنوان كانديد شوراي حل اختلاف معرفي نماييد. و ما در جلسه شوراي اسلامي قوچان حدود 40 نفر از مردم روستاي قوچان را طي يك ليست معرفي نموديم. تا اينكه در اسفند ماه سال گذشته به ما ابلاغ شد كه اعضا اصلي و علي البدل گزينش شده اند و جهت دريافت حكم ها مراجعه نماييد كه حكم ها دريافت و رسما شورا آغاز بكار كرد. شوراي حل اختلاف يك نهاد قضايي در روستا است، اعضاي آن از خود مردم روستا و در دسترس همه مردم است، بعلاوه اعضاي آن آشنا به مسائل روستا، كارهاي كشاورزي، اختلافات كشاورزي، موقعيت روستا، افكار و انديشه مردم، اخلاق يكايك مردم، اصطلاحات و واژه هاي محلي به كار برده شده در گفتگوها، نام جايها و موقعيت ها هستند. كه با سود جستن از اين آشنايي ها به مسائل، مي توانند بهتر و راحت تر، دقيق تر، عادلانه تر مسائل، مشكلات، اختلافات و نزاع ها را در زمان بسيار كوتاه پايان دهند به گونه اي كه هر دو طرف دعوا تا حدودي راضي هم باشند، هزينه هاي گزافي هم نپردازند، وقت و عمر شان هم در راهروهاي دادگستري صرف نشود، مورد بي حرمتي بعضي از ما موران و احيانا قضات هم قرار نگيرند، اعصاب شان هم خورد نشود و… از اين روي اين شورا براي مردم بسيار سودمند است، كاريست بزرك و مهم كه در روستا انجام مي شود.. و اين طبيعي است كه در آغاز كار، مردم آن استقبال لازم را ننمايند و شكايت هاي خود را در دادگاه طرح كنند كه مواردي هم اي چنين داشته ايم و دادگاه هم شكايت را به شوراي حل اختلاف روستا فرستاده و ما هم در اينجا، با حضور در محل مورد دعوا، اختلاف را به صورت كدخدا منشي حل و فصل كرده ايم و رضايت دو طرف را حاصل نموده ايم. ولي بايد دانست با گذشت زمان وقتي مردم روستا ببينند مي توانند بدون هزينه و صرف وقت، اختلاف پيش آمده را در محل به صورت عادلانه حل و فصل نمايند ديگر به دادگاه مراجعه نخواهند كرد. ما در مدت زمان كمي كه كارمان را آغاز كرده ايم صد در صد موفق بوده ايم و تمام شكايت هايي كه مستقيم به شوراي حل اختلاف رسيده و نيز آنهايي كه از دادگاه ارجاع داده شده را عادلانه حل و فصل نموده ايم و رضايت حاصل،  و پرونده مختومه شده است. علاوه بر ما سه نفر  اعضا اصلي يك نفر از تحصيل كردگان روستا ، آقاي محمدحسين شاهبندري را به عنوان دبير شوراي حل اختلاف معرفي نموده ايم كه اميد واريم اين مجموعه بتواند در خدمت مردم خوب و با صفاي روستاي قوچان باشد.

سخنان فوق فشرده اي از گفتگوي سه ساعته (21 – 24 ) اي بود كه آقايان داريوش و نيازعلي در باره موفقيت كار شوراي حل اختلاف بيان كردند. اما نكته اي كه براي من جالب بود آشنايي با داريوش شاهبندري رئيس محترم شوراي حل اختلاف قوچان بود. اول نام زيباي ايشان برايم جالب بود چون ياد آور عظمت و افتخار ايران باستان است كلمه اي است پارسي باستان، تغيير شكل يافته كلمه هاي «داريا» يعني دارنده و «وهو» يعني نيكي و جمعا به معني دارنده نيكي است. در همان نشست اين معني در ذهنم تداعي شد كه؛ همين داريوش حاضر كه روبروي من نشسته هم مي تواند مردي نيك خو، نيك روش، نيك منش و نيك انديش باشد. نام هاي دارا و داراب نيز از همين واژه اند. اين كلمه نام سه تن از پادشاهان نامدار هخامنشيان بوده كه در تاريخ مانده. داريوش اول يا داريوش بزرگ پسر وشتاسپ، داريوش دوم پسر اردشير اول و داريوش سوم پسر آرسان و نواده داريوش دوم. خوانده ايم كه داريوش بزرگ به فرمان روايان بعد از خود اكيد توصيه مي كند كه از دروغ بپرهيزند و نيز دروغگو را نابود كنند. و من تا آن لحظه داريوش شاهبندري قوچاني را نديده بودم و اگر هم ديده بودم در بايگاني حافظه ام چيزي ثبت نشده بود. در حين گفتگو و پرس و جو، او را آدمي كم گو، معقول و انديشه گر يافتم. اگرچه سوادش كم و ديپلم كشاورزي دارد و به گفته خودش از آن هم راضي است ولي معقول بودن و انديشه گر بودنش تا حدودي جبران آن كمبود را خواهد كرد. در اين نشست كوتاه سخنانش سنجيده بنظر مي رسيد، از خود هيچ تعريف نكرد كه نشانه اي از اعتماد به نفسش مي توان تلقي كرد، پرسش هاي مرا پاسخ كوتاه و در عين حال سنجيده مي داد، در بعضي موضوع ها كه پيش آمد ديدم داراي نظر است، انديشيده و معقول نظر خود را بيان مي كرد. بنظر مي رسيد از آن آدمهاي تازه بدوران رسيده وكم ظرفيت نباشد چون متين و استوار بنظر مي رسيد. ( اميد وارم برداشت هاي من  نزديك به واقعيت  و خطاي آن كم باشد) وقتي از داريوش پرسيدم هدف از كانديد شدنت براي شوراي حل اختلاف چيست؟ با تواضع گفت؛ من كه خود كانديد نشدم بلكه شوراي اسلامي روستا مرا و تعدادي ديگر را كانديد نمود و در دادگستري من گزينش شدم. حال كه گزينش شده ام هدفم در شورا خدمت به مردم است ولي بايد موضوعي را در اينجا براي مزيد اطلاع اضافه كنم و آن اين است كه؛ بعضي از آدمها در هنگام انتخابات مي آيند و به مردم مي گويند؛ من آمده ام به شما خدمت كنم، براي شما كار كنم، در خدمت شما باشم، نوكر شما هستم. اين آدمها احتمالا خالص نيستند، مسائل پشت پرده دارند، و نبايد بي پروا به چنين آدمهايي راي داد چون نيمي از قضايا را گفته اند و نيمي ديگر را پنهان مي كنند. من بر اين باورم كه به چنين آدمي نبايد صد در صد اعتماد كرد. ولي اگر آدمي آمد و گفت؛ من آمده ام در حد توان براي شما كار كنم و در كنار آن هم خودم سودمند شوم، نتيجه اي ببرم، اين آدم راست مي گويد و همه قضايا را مي گويد و مي توان به او اعتماد كرد و واقعيت هم همين است. به باور من هر آدمي در هر كاري از جمله خدمت به مردم، سود خود را هم در نظر دارد كسي كه بتواند در كارهاي اجتماعي به مردم خدمت كند، در كنار آن خدمات رساني، براي خود شخص هم سود معنوي فراوان خواهد بود كه با ارزش ترين دست آورد بشري است، تجربه خواهد آموخت كه بزرگترين سرمايه انساني است، به شناخت و اطلاعات و آگاهي دست خواهد يافت كه خود سود و سرمايه است و در بعضي جاها هم ممكن است سود مادي هم باشد كه اگر مشروع باشد بسيار لذت بخش خواهد بود ولي تاكيد مي كنم كه ارزش سود معنوي را هيچگاه نخواهد داشت. و هدف من از قبول اين مسئوليت ضمن ارائه خدمات به همشهريانم دست يابي به سود معنوي، رشد معنوي و پختگي اجتماعي و تعالي روح و روان بوده است كه مي تواند روان انسان را تقويت نمايد، انسان را توانمند كند، و روان انسان را سالم سازد. موضوعي ديگر كه باعث شد اين مسئوليت را بپذيرم و راضي و خوشحال هم هستم اين است كه؛ ما در روستايمان افراد تحصيل كرده دكتر، فوق ليسانس، ليسانس داريم ولي يكي از آنها كلمه اي براي روستايمان ننوشته اند، قدمي بر نداشته اند، حال من احساس مي كنم با سواد اندكم توانسته ام كمي از اين خلاء را پر كنم و منشا خدمات شوم كه خود موفقيتي است. رئيس شوراي حل اختلاف قوچان در پاسخ پرسش من كه آيا در خود توان انجام اين كار را مي بينيد؟ گفت؛ بدون شك ما تجربه نداريم، آگاهي و اطلاعات لازم را نداريم، چون اول كارمان است و بدون آموزش هم كارمان را شروع كرده ايم. ولي اين كمبود و نقص را مي توان با پشتكار، و سود جستن از شناخت و آگاهي مان از محيط روستا، آشنايي با اخلاقيات و فرهنگ و ادبيات مردم روستا، آشنايي به ريشه اختلافات محلي و نيز تعمق و حوصله و تحقيق و پرس و جوي بيشتر جبران نمود و يك توان كاري بدست آورد كه احساس كمبود چنداني نكنيم. داريوش در پاسخ پرسش من كه مخالفان خود را در روستا چگونه ارزيابي مي كنيد، و استدلالشان چيست؟ گفت؛ فكر مي كنم كسي در روستا با رئيس شوراي حل اختلاف شدن من مخالف نباشد. و اگر هم مخالف داشته باشم يكي از دلايلش كوچك بودن محيط است كه در طول گذران زندگي برخوردهاي كوچك و عادي روزمره زندگي اجتماعي، و رنجشهايي كه از اين برخوردهاي كوچك در اذهان مانده و احيانا حسادت ها مي تواند منشا آن باشد ولي اصولا آدم ها دو تيپ هستند يك گروه مثبت انديش، فعال و سازنده و خلاق. و گروه ديگر منفي نگر و نق زن. گروه اول به موفقيت ها، پيشرفت كارها مي انديشد و عمل گرا هستند و همه آدم ها را خوب مي بينند مگر اينكه خلاف آن ثابت شده باشد و گروه دوم بخاطر ديدگاه منفي كه دارند اصولا كمبود ها، نقص ها و كاستي ها را مي بينند چون مقداري هم حسادت در شخصيت آنها نهفته است هميشه بدون انديشه و واقع بيني، ساز مخالف مي زنند، بناي تخريب را مي گذارند و چون با انجام كار و پيشرفت و موفقيت نمي توانند شخصيت خود را بروز دهند، خود را معرفي نمايند، خود را مطرح كنند، با مخالفت و تخريب آدمهاي موفق كه در جامعه شناخته شده اند مي خواهند در صحنه باشند و مطرح گردند. 

               محمدعلي شاهسون ماركده 7/3/85

رفتارهاي اجتماعي و انتقاد پذيري

همراهان آوا سلام، دوستان هميشگي و همراه آوا، همه مي دانيم كه در دهكده جهاني، در جوامع مختلف امروزي، هر تفكري آزاد است و انديشه اي قابل احترام. هر سري داراي فكري و نظري است كه به دنبال اهداف خود سعي در پيشبرد آن دارد. حال در اين ميان بعضي تفكرات و آراء پخته تر، سنجيده تر، و معقولتر است. بعضي نظرات اصولي تر و منطقي ترند. بالطبع فكر آزاد آن را مي پسندد، بدان احترام مي گذارد. حال به شخصيت كسي كاري نداريم، تفكر سالم و سازنده را مد نظر قرار مي دهيم. جامعه كوچك روستاي ما نيز مستثني از اين امر نيست. چه بخواهيم و چه نخواهيم بايد با جامعه جهاني جلو برويم. فكر بسته ديگر جايي ندارد. كوته فكري، كوته نظري ديگر رخت بر بسته است. زمان شكوفايي انديشه است. وقت رهايي و آزادي انديشه است. استبداد فكري قديمي شد و رفت. در روستاي ما، اگر با فكري مخالفت كردي، اگر با چشمِ بسته و كوركورانه از كسي پيروي نكردي شمشير از رو مي بندند. عده اي هنوز در توهمات گذشته غوطه ور شده اند و خيال كمك گرفتن از ديگران را ندارند هنوز فكر مي كنند اگر چيزي گفتند يا عملي انجام دادند بايد بدون تفكر و تعقل از آنان پيروي كرد. منتها چنين نخواهد شد. الان هر كسي پيرو تفكر و نظر خود است و بس. خريدار فكر سليم است. پيرو آزاد انديشي است. متاسفانه در برخي موارد در جامعه مان ديده شده است كه اگر از كسي انتقادي كني، از او خرده گرفتي، مطلبي نوشتي و موردي را گوشزد كردي، ناراحت مي شود در رفتار اجتماعي اش با فرد مذكور تغيير رفتار مي دهد سعي مي كند در جاهاي ديگر انتقام بگيرد. در مواردي ديگر تلافي كند چه صاحب مقام و جلال باشد و چه نباشد. سعي در اين مي كند كه به نوعي مقابله به مثل كند. ساده تر بناي نا سازگاري و دشمني را مي گذارد. متاسفانه در روستاي ما چنين است كه؛ اگر از كسي خرده گرفته شود ديگر هيچ. همه اينگونه ايم نه يك نفر و دو نفر. بلكه همه. زندگي دقيقا همانند يك مسابقه فوتبال است. برد و باخت دارد، غم و شادي دارد، تعريف و تمجيد دارد، انتقاد و نكوهش دارد، هرچه اتفاق مي افتد در مستطيل سبز است بيرون از آن بايد هرچه درون اين مستطيل سبز رخ داده فراموش گردد بقولي خاكش كرد بنابر اين بايد انتقاد را پذيرفت و در جهت اصلاح آن قدم برداشت. به اميد آن روز كه شايد كمي دور باشد و بعيد.

                                                             اسدالله عرب ماركده 4/3/85

زير ذره بين

1 – درست تا پايان سال 83 مردم خوب ماركده براي خاكبرداري يا تخريب خانه خشت و گلي خود، ابتدا محل مناسبي را در زمينهاي كشاورزي مد نظر قرار مي دادند و بعد شروع به خاكبرداري و حمل به زمين كشاورزي مي نمودند. تا از خاك مجددا بهره وري داشته باشند كه كاري بود پسنديده و مورد قبول همگان. متاسفانه بر اثر بارندگي شديد بهمن ماه 84 و خسارت ديدن اكثر ساختمان هاي قديمي روستا كار خاكبرداري رو به فزوني رفت و در اين ميان عده اي از همشهريان عزيز كار خاكبرداري را به صورت كنترات به گروهي خاص(تراكتور  يا لودري ) دادند و اين گروه براي عقد قرار داد مسافت خارج از روستا را محاسبه مي نمودند ولي در عمل در نزديكترين جاي ممكن تخليه نمودند بطوري كه ورودي روستا از شرق و غرب مملو از خاكهاي انبار شده اطراف جاده مي باشد و زاينده رود زيبا از اين بلا هم در امان نماند و هزاران خلوار خاك و نخاله ساختماني، لجن هاي آغشته به سم جوب آب روبروي روستا در آن تخليه شد البته حنجره هاي مردم روستاي ماركده و قوچان هم از اين سموم مقداري نوش جان نمود. بطوريكه آقاي خدابخش عرب تريلي پر از خاك را در دهانه لوله آب ورودي به فيلتر آب آشاميدني سرازير نمودند. براستي اين همه نا مهرباني، شقاوت و كج انديشي به محيط زيست روستا و زنده رود چرا ؟. داشت فراموشم مي شد ، ديگر از ديوار گلين و مخروبه ورودي شرقي روستا خبري نيست چرا كه خاكهاي انبار شده دو كار انجام داد يكي اينكه نماي ديوار گلين را از ديد مسافران دور پنهان نمود و دوم اينكه ورودي مدرسه ابتدايي را همانند گورستان نموده و اين براي آنانكه ديوار گلي را ننگ مي دانستند جاي تامل دارد كه آيا با اين عمل نادرست برخوردي نموده اند؟ و چاره اي انديشيده اند؟

2 – در رشته خبرهاي آوا گزارشي از جلسه با پيمانكار گاز به چاپ رسيده و به چگونگي پرداخت مانده طلب بوي اشاره شده بود وقتي تمام اين خبرها را مطالعه نمودم به اين آقاي پيمانكار سر سوزني ايراد يا انتقاد نشده بوده و براي من هم جالب بود كه مي ديدم پيمانكاري مسئوليت پذير كار پروژه گاز روستاي حاشيه را انجام مي دهد تا اينكه نوبت كار به روستاي ماركده رسيد و به چشم ديدم كه اين آقا هم پيمانكار است و فردي است بي مسئوليت و در كار خود مديريت كافي و وافي ندارد بطوريكه كانال حفاري شده مسير لوله گاز به طرف مدرسه راهنمايي پسرانه ماركده به مدت يكماه حفاري، لوله گذاري و رها شد و رفت تا اينكه… چرا ؟ كانال ورودي شرق روستا روبروي دبستان ابتدايي به مدت 45 روز است كه از زمان حفاري آن مي گذرد! و كسي نيست كه به اين همه بي نظمي آقاي پيمانكار اعتراض نمايد.

3 – از شوراي اسلامي و دهياري مي پرسم ، فكر كرده ايد كار شاقي را انجام داده ايد خواستيد براي جوانان و اهالي ورزش قدمي برداريد كه حقا هم برداشتيد در كنار گورستان زميني را آماده تا جوانان نشاط و نيروي خود را در آن بدست آورند و اوقات فراغت خود را پر نمايند زمين يادشده نه براي ورزش مناسب بود و نه براي كار ديگري بلكه محلي شد كه افرادي سطح آن را حفاري كنند و به اميد خدا رها. براستي چرا دهياري و شوراي اسلامي نادرست هزينه مي نمايند؟!.

4 – روز شنبه 7/3/85 ساعت 30/7  عصر يكي از همشهريان گفت؛ براي شوراي اسلامي بنويس اگر راست مي گوييد جلو كساني كه هكتارها زمين را تصرف نموده اند بگيريد. نه من را كه حدود 200 الي 300 متر از منابع ملي را تخريب نموده ام. گفتم؛ مثال بياور. گفت؛ همين ابتداي دره ماركده كه مي گويند وقف اداره اوقاف است. يا سردره ماركده كه براي همه معلوم و روشن است كه سال به سال چند هكتار از منابع ملي را به بهانه اندك واگذاريش تصاحب مي كند. يا سر تيره هاي بادام ليچه كه چندين هكتار را تصاحب كرده اند يا طرح تجاوزي عباس آباد يا طرح گول زنك دره امام كه قرار بود طرف دره ماركده را رها كنند و حد فاصل مزرعه فردوس را بجاي آن تصاحب كنند. كه با مقداري چك و پول هر دوجا را مالك شدند. يا طرح توسعه علي آباد و هزاران تجاوز و تصرف بي حد و مرز كه شوراي اسلامي بخاطر مقام و منصب افراد به كرده آنان اعتراض نمي كند.

5- يك سال قبل براي دوستي تعريف نمودم كه در روستاي ماركده طرح جمع آوري زباله با همت شوراي اسلامي به اجرا در آمده و چهره زيباي روستا از هر گونه زباله خانگي عاري است درست در اواخر فروردين ماه 85 با هم از دره ماركده به سوي مزرعه فردوس مي رفتيم كه از ابتدا تا محل دفن زباله دره ماركده مملو از زباله بود براستي چرا؟.          

   رمضان عرب ماركده 8/3/85

نوشته ها و تعصبات

دوستان عزيز، قعطا به اين موضوع واقف هستيد كه هر نوشته اي بيانگر ذهنيات، انديشه ها و تفكرات نگارنده آن است. تقريبا درون فرد را روشن مي سازد، نوع نگرش ها را مطرح مي سازد. حال اين نوشته بايد بدور از هر گونه تعصب و رنگ و بو باشد. نگارنده مطلب از هر قشر يا گروهي كه باشد. از هر دين و آئيني كه باشد. از هر قوم و ملتي كه باشد. براي بيان نظر يه هاي خود در نشريات همچون آواي ماركده نبايد از روي پرستش قوم و مكتب خود باشد. بايد تعصبات خود را كنار بگذارد، نام و نشان خاصي را نشناسد. براي همگان احترام قائل شود كه متاسفانه در چندين مورد در آواي ماركده غير اين را شاهد بوده ايم. در بعضي نوشته ها، رنگ و بوي ديگري به مشام مي رسد لابلاي مطالب كه جزء اكثريت است در لفافه و پس پرده بسيار محترمانه قوم و زبان خويش را ارجح دانسته اند. شايد خيلي ها موافق نباشند ولي نظر من و تعدادي ديگر چنين است كه عدم بي طرفي عيان است. حال كه مي توانيم از موقعيت ها استفاده كنيم و بنويسيم چرا بي طرف نباشيم و بي طرف ننويسيم. عقايد خود را براي خلوت خود نگهداريم سعي نكنيم آن را به اكثريت و جامعه تحميل كنيم. چرا گروهي را مؤدبانه زير سئوال مي بريم و گروهي را شايد بي جهت منزه جلوه دهيم؟ من از قومي، تو از قومي ديگر و او از آئين ديگر، در نوشته و نوشتن هم يكسانيم. اگر انتقادي است از مشكل بگوييم اگر تمجيدي است خوبي را بيان كنيم كاري به زبان رنگ و آئين نداشته باشيم چندين مورد در آوا شاهد بوده ايم خيلي زيركانه بدين موارد پرداخته شده است كه اميدواريم ديگر شاهد آن نباشيم.                           

         اسدالله عرب ماركده 8/3/85

لطيفه

مردي زير اتومبيل رفت و يكي از پاهايش قطع شد و ادعاي پنجاه هزار تومان خسارت كرد. راننده گفت: آقاجان من كه ميليونر نيستم. مرد جواب داد؛ بنده هم هزارپا نيستم.  دو مرد عيالوار با هم درد دل مي كردند. اولي گفت: زن من هر شب در خواب مي بيند كه من يك ميلياردر هستم. دومي گفت: خوشا به حالت چون زن من در بيداري چنين خيالي مي كند.     صاحبخانه: هروقت مي گويم اجاره بده مي گويي بگذار حقوق بگيرم پس كي حقوق مي گيري؟. مستاجر: هر وقت استخدام شدم.

چشمه انديشه ها: مردن بر روي پا، بهتر از زندگي بر روي زانوست.    خيلي وقت شناس بود، تو مي توانستي آفتاب را با او تنظيم كني.     اگر مسيح(ع) مرده زنده كرد؛ معلم ملتي را احيا مي كند.      مايوس مباش زيرا ممكن است آخرين كليدي كه در جيب داري قفل را بگشايد.     بهوش باش كه قلبي به سهو نخراشي. به ناخني كه تواني گره گشايي كرد.

ضرب المثل ها: پروانه غالبا فراموش مي كند كه روزي كرم بوده است.   هميشه كمي بترس تا هرگز محتاج نشوي كه زياد بترسي.   فقط از يك درخت سالم ميوه سالم بدست مي آيد.برخي از افراد ارباب پول هستند و بعضي برده آن.   جايي كه خدا كمك مي كند تار عنكبوت ديوار مي شود و جايي كه كمك نمي كند ديوار تار عنكبوت مي شود.       

   عليرضا عرب ماركده 10/3/85

نماينده پيامبر !

در شب بيست و يكم ماه رمضان 1426 براي حضور در مراسم شب احيا به مسجد ماركده رفتم. مراسم در ساعت حدود 30/21 آغاز شد. ابتدا حاج آقا… به يكي از بچه ها امر كرد كه براي شروع محفل و توجه و تنبه اهالي جهت حضور بيشتر در مراسم از بلندگوي مسجد در آن ساعت شب اذان بگويد ! آن پسر با ريشخندي از سر شگفت و شرم، امر حاج آقا… را زمين گذاشت و از انجام اين كار سر باز زد و براي مجاب كردن حاج آقا، اذعان كرد كه؛ دير وقت است و ممكن است برخي مردم خواب باشند و اينكه خيلي ها از اين كار مطلع نيستند و تصور مي كنند اتفاقي افتاده و لذا سبب نگراني و ناراحتي مردم مي شود. آقاي… با چهره اي ملول از امتناع و استنكاف مؤذن، بي درنگ بر آشفت و با صدايي بلند در مقام توجيه بر آمد و اذان را شعار اسلام دانست و با خرده گيري و انتقاد از مردم بخاطر اينكه از شعائر و ارزش ها فاصله گرفته اند، خواهان نهادينه شدن فرهنگ هايي از اين دست در اجتماع شد. از قضا در افطار روز بيست و يكم، اعضا دارالقرآن روستا ميهمان علي اكبر عرب بودند و حاج آقا… نيز در جمع و در صدر مجلس حضور داشت. بنده نيز از صدقه سر ايشان دعوت بودم. بعد از قرائت جزء 21 قرآن و صرف افطار، بحث و گفتگو بين بچه ها بالا گرفت و نمي دانم چه شد كه مبحث به ماجراي شب گذشته كشيده شد. گمان مي كردم به احتمال زياد حاج آقا پذيرفته است كه با توجه به شرايط و فرهنگ موجود در جامعه انجام چنين كاري غير متعارف و نابجا محسوب شده و با رويه و رويكرد اجتماع منافات دارد كه به رغم زعم بنده ايشان در جايگاه دفاع از اوامر و منويات خويش، با خاطري رنجيده و قيافه اي حق به جانب به سخنراني پرداخت و در ضمن گفتارش خود را نماينده پيامبر در ماركده و در زمان كنوني معرفي نمود كه هرچه مي گويد سخن آن بزرگوار و صحيح و صواب است و با نخوت و كبر دستار و دراعه اش را درفش دين و دانايي قلمداد كرد ! از آنجايي كه بنده تعامل و ارتباط چنداني با ايشان نداشتم و برخوردم فقط در حد سلام و احوال پرسي و حضور موردي در جلسات دارالقرآن بود، لذا تصور مي كردم وي در مقام فروتني و خشوع و خاكساري، مزاح و مطايبه مي كند اما در ادامه سخنانش متوجه شدم كاملا جدي و از سر كبر و خود شيفتگي اين حرف ها را بر زبان مي راند. خلاصه توضيح هيچ كس را نمي پذيرفت و استدلال احدي را قبول نداشت. به هيچ وجه از موضوع خود عدول نمي كرد و از خرِ خود خواهي و خطاي خويش پايين نمي آمد !. با اينكه آن مكان و آن فضا مجال مقاومت و مقابله نبود ولي در درونم و در محكمه وجدان به شدت از ايشان بيزار شدم و آزرده از كلام وي ، با خود گفتم اگر برخي افراد اين جماعت در درون و باطن مغرور و از خود راضي هستند دست كم سعي مي كنند براي تظاهر هم كه شده درلفظ و گفتار، خود را بسيار متواضع و خاشع، و فروتن و بنده عاصي معرفي كنند اما ايشان حتي درظاهر هم ازاين كار فروگذار نيست تا چه رسد به باطن.

بربساط نكته دانان خودفروشي شرط نيست  ياسخن دانسته گو اي مردعاقل يا خموش.

                                                       شكرالله شاهسون ماركده

امام خميني يك حقيقت هميشه زنده است

روح بلند پيشواي مسلمانان و رهبر آزادگان حضرت امام خميني(ره) در چهادهم خرداد هزار و سيصد و شصت و هشت به ملكوت اعلي پيوست و دل مالامال از عشق به خدا و بندگان رنج كشيده صالحش از طپش ايستاد اما دلهاي دردمندي كه لبريز از عشق به خميني است تا ابد خواهد تپيد و خورشيد رهبري امام تابناكتر از گذشته است. و طوفان عشق دل دريائيش بر كرانه غربت به اطمينان و سكون رسيده است اما تو خود مي داني كه اين مصيبتي بزرگ بود بر ما خميني روح خدا بود در كالبد زمان و روح خدا جاودانه خواهد ماند. و اين سنت تغيير نا پذير است كه مردان بزرگ كه مظهر حقيقت ناب اند چون در گذرند خورشيد وجودشان در افق بالاتر بر آسمان جان انسان هاي حقيقت جو طلوع خواهد كرد و انديشه و آرمانشان سلسله جنبان تاريخ خواهد شد.  ابوالفضل عرب 

تاريخچه ماركده ( قسمت 31 )

وبا همت و مجاهدت اكثر مردم تبريز حدود 11 ماه با نيروهاي مزدور محمدعلي ميرزا جنگيدند، محاصره اقتصادي را تحمل كردند و از گرسنگي علف خوردند ولي سر فرود نياوردند. در اين وقت ديگر آزادي خواهان چون پايداري مجاهدان تبريز را ديدند به پا خواسته و تهران را تصرف كرده و محمدعلي شاه را خلع كردند. در منطقه اصفهان نيروهاي بختياري به توصيه علي قلي خان سردار اسعد، يكي از خانها و بزرگان بختياري كه گفته مي شد مردي اروپا ديده و آگاه است دست بكار شده و ابتدا اصفهان را تصرف كردند و بعد به طرف تهران حركت كرده و با مزدوران محمدعلي ميرزا جنگ هاي زيادي نموده و فداكاريها كردند و همراه با ديگر مجاهدان، تهران را فتح و محمدعلي شاه را بركنار نمودند و بعد از آن با هواداران و مزدوران شاه در سرتاسر ايران جنگهاي بسياري كرده و از خود دلاوريها و رشادتها بروز دادند كه اگر اين فداكاري ها و دلاوريهاي جنگجويان بختياري نبود بي گمان آزادي خواهان نمي توانستند بر محمدعلي شاه دست كم به اين زودي چيره شوند. پس از فتح تهران تقريبا قدرت در ايران بدست خانهاي بختياري بويژه سردار اسعد بود. مجلس شوراي ملي در جلسه 11 ذيقعده 1327 ه ق به پاس زحمات رزمندگان بختياري لوح قدرداني به سردار اسعد تقديم كرد كه متن آن از اين قرار است. « از فداكاريها و مجاهدات غيرتمندانه حضرت حاج علي قلي خان سردار اسعد و امرا و افراد ايل جليل بختياري كه ممد آزادي ايران از قيد اسارت و رقيت ارباب ظلم و عدوان گرديده و از مشاق و متاعبي كه براي تامين سعادت استقلال ايران تحمل فرمودند تشكرات صميمي عموم ملت ايران را تقديم مي نمايد و تاييدات الهي را در تكميل اقداماتي كه در راه آزادي و آسايش ملت ايران كرده اند براي آن وجود محترم از خداوند متعال مسئلت مي نمايد. رئيس مجلس شوراي ملي، محدصادق مستشارالدوله».( نقل از فرهنگ و ادبيات بختياري). در اين وقت چند نفر از خان هاي بختياري به وكالت، وزارت و نخست وزيري رسيدند و تعدادي ديگر حكمران شهرها شدند. خان هاي بختياري هر كدام چندين نفر قراول و يساول و به گفته خودشان قلم قورچي در پيرامون خود داشتند و هنگامي كه مي خواستند جايي بروند به تقليد از پادشاهان جلودار هايشان با چماق نقره از جلو حركت و مردم را با دور شو و كور شو متفرق مي كردند. خان هاي بختياري خود را پيروز و حاكمان بلا منازع و صاحب همه چيز مردم مي پنداشتند بويژه در اين منطقه خود را همان شاه مي دانستند و بخاطر غرور كاذبي كه داشتند اين سلطه را حق خود مي پنداشتند  و بر اين باور بودند كه آنها بايستي فرمان دهند و مردم هم فرمان برند و هيچ قانوني را و اصولي را هم نمي شناختند. آنها فقط به افزايش قدرت و ثروت خود مي انديشيدند. نه مشروطيت را كه بخاطر آن جنگيده بودند مي شناختند و نه به اصول آن كه حاكميت قانون و حكومت مردم بر مردم بود ايمان داشتند. اينكه مي گوييم بختياريان مشروطه را نمي شناختند و به اصول آن ايمان نداشتند و مايل هم نبودند كه مردم با آن آشنا شوند بي پايه نيست. هنگامي كه مردم شجاع تبريز به رهبري ستار قره داغي، اين راد مرد گمنام طبقه پايين اجتماع، در مقابل محمدعلي شاه قد علم كرده و با مزدوران او مي جنگيدند يك گروه از همين دلاوران بختياري به سرپرستي نصير خان سردار جنگ به حمايت از محمدعلي شاه به تبريز رفته و با مردم تبريز مي جنگيدند و گروه ديگر به فرماندهي امير مفخم و سردار ظفر بختياري در تهران ضمن بوسيدن پاي شاه قسم ياد كردند كه از شاه حمايت كنند. همينان بعد از پيروزي مشروطه خواهان بر محمدعلي شاه با سوء استفاده از قدرت عليقلي خان سردار اسعد حاكمان شهرها و استان ها شدند. پرفسور گارثويت مي نويسد: « سپهدار نخست وزير و سردار اسعد وزير كشور بود سردار اسعد در سمت وزير كشور توانست كه حكام و استانداران را بنا به ميل و مصلحت خود انتخاب كند.  او برادران و عموزادگان خود را به حكومت شهرستانهاي جنوب گسيل داشت». و خانم دكتر مكبن روز به نقل از روزنامه تايمز لندن مي نويسد: « مردم شهر نشين ايران با اشتياق و احساسات قابل تحسين در باره پيش نويس قانون اساسي گفتگو مي كنند ولي وقتي حكومت مشروطه تاسيس شد و پارلمان افتتاح گرديد مجلس جز يك آلت بلا اراده اي در دست ايلي بزرگ چيز ديگري نبود… بختياريان نه به مشروطه و حكومت قانون مي انديشند و نه به آزادي تمايلي از خود نشان مي هند». براي شناخت بيشتر بختياري ها توضيح بيشتري بايد داد. هنگامي كه اصفهان به توصيه عليقلي خان سردار اسعد و بوسيله عده اي از سواران بختياري تصرف شد و صمصام السلطنه بختياري حاكم گرديد امير مفخم قدرتمند ترين خان بختياري آن روز از طرف محمدعلي شاه مامور سركوب صمصام السلطنه پسر عموي خود گرديد كه بخاطر قيام مجاهدان گيلان انجام نشد. و هنگامي كه نيروهاي بختياري و مجاهدان گيلان جهت فتح تهران به طرف آن شهر مي رفتند امير مفخم و سردار جنگ بختياري در چندين جا با آنها جنگيدند و در جنگ سه روزه شهر تهران بين آزادي خواهان و طرفداران محمدعلي شاه اين سرداران با دلاوران خود تا آخرين لحظه با آزادي خواهان جنگيدند سر انجام پس از اينكه آزادي خواهان پيروز شدند نه تنها اين سرداران دستگير و محاكمه نشدند بلكه با نفوذ سردار اسعد كه آن موقع مرد قدرتمند ايران بود به حكومت شهرها برگزيده شدند. گفتيم كه سردار اسعدتنها كسي بود كه بين خانهاي بختياري آگاهي به افكار جديد داشت و با اينكه مرد نيك فطرت و نيكوكاري بوده ولي روح مشروطيت كه حاكم بودن قانون و آزادي بود را، درك نكرده بود و به اصول آن چندان پايبند نبود. عليقلي خان سردار اسعد خود يك خان زاده و در خانواده خان و با فرهنگ و افكار و انديشه خاني بزرگ شده و پرورش يافته بود، چندين سال با درجه سرتيپي رياست سواران بختياري ملتزمين ركاب در دربار شاه را عهده دار بود. خود او گفته؛ سعي و كوشش من در اجراي قانون مشروطيت براي اين بود كه پدرم ايلخاني را كشتند و… ( به نقل از دكتر ملك زاده ). حال بايد  افكار و كار و سر انجامِ مجاهدان قفقازي را كه خانه و كاشانه خود را رها كرده و به كمك مردم ايران آمدند و نيز مجاهدات خالصانه مجاهدان تبريزي را كه هستي و نيستي خود را از دست داده و در مقابل استبداد سر فرود نياوردند و آزاد مرداني چون: ملك المتكلمين، ميرزا جهانگير خان شيرازي و سيد جمال الدين واعظ (پدر محمدعلي جمال زاده نويسنده معروف). ادامه دارد. محمدعلي شاهسون