تقدير وتشکر
حدود 50 نفر از مردمان روستاي مارکده، اغلب ساکن محله شرقي روستا، طي نامه اي از شوراي اسلامي در خواست نموده اند که مراتب تشکر و قدرداني آنها را از اداره برق شهرستان به منظور توسعه شبکه هوايي و نصب ترانس، و از آقاي رمضان عرب بخاطر پيگيري کارهاي اداري، ضمن درج در نشريه آوا، به طور رسمي به نام بردگان ابلاغ نماييم متن نامه به شرح زير است..
« همان گونه که مي دانيد ولتاژ برق محله شرقي و شمالي روستا بسيار پايين بود که اداره برق شهرستان شهرکرد، با توسعه شبکه هوايي برق رساني و نصب ترانس جديد، در طي چند ماه اخير، اين نقيصه را بر طرف نمود. که جا دارد به نمايندگي از ما ساکنان، مراتب تشکر ما را، ضمن درج در نشريه آواي مارکده، به مديريت محترم وکارکنان تلاشگر اداره برق شهرستان ابلاغ فرماييد. ضمنا مراتب تشکر ما را نسبت به زحماتي که آقاي رمضان عرب در جهت پيگيري کارهاي اداري نموده هم به ايشان ابلاغ فرماييد. دعاي خير ما هميشه بدرقه زندگي شان باد. »
نانوايي
بخشداري سامان در خصوص احداث نانوايي در روستا، نامه شماره 11271/13-4/118مورخه11/10/86 سازمان بازرگاني استان را جهت آگاهي ارسال نموده که با هم مي خوانيم. « …در خصوص تامين سهميه آرد جهت راه اندازي نانوايي در روستا، به اطلاع مي رساند بر اساس همآهنگي به عمل آمده با شرکت غله و خدمات بازرگاني استان فقط فروش آرد با قيمت هر کيلو2800 ريال به هر ميزان که مورد درخواست باشد مقدور بوده و امکان اختصاص سهميه آرد دولتي وجود ندارد مراتب جهت اطلاع و اقدام لازم اعلام مي گردد. چنانچه شوراي اسلامي روستا و بخشدار محترم تمايل دارند که آرد خانه پزي سهميه روستا بين مردم توزيع نشود و فقط به نانوايي روستا تحويل گردد آرد يارانه اي سهميه روستا را مي توان به نانوايي مذکور تحويل داد.
حسن طاهري، رئيس سازمان»
معافيت از پرداخت عوارض
بخشداري سامان کپي نامه شماره 43828 مورخه 1/10/86 مدير کل دفتر امور روستايي را در خصوص معافيت مدد جويان از پرداخت عوارض پروانه هاي ساختمان به دهياري مارکده ارسال نموده که با هم مي خوانيم «… به استناد بند 5-3 تبصره 6 قانون بودجه سال 86 کليه مدد جويان تحت پوشش کميته امداد امام خميني، بهزيستي و ساير نهاد هاي حمايتي از پرداخت عوارض پروانه ساختمان در صورت رعايت الگوي مصرف براي يکبار معافند… عليمحمدي، مدير کل دفتر امور روستايي»
حريم رودخانه
بخشداري سامان با ارسال کپي نامه شماره 8255/86/310 مورخه 30/10/86 شرکت آب منطقه اي استان، به دهياري روستا، از دهياري در خواست همکاري و همياري جهت رعايت حريم رودخانه شده است که متن نامه بدين شرح است « … در خصوص حريم رودخانه زاينده رود بر اساس آيين نامه اجرايي نحوه تعيين حريم و بستر و ماده دو قانون توزيع عادلانه آب و طبق مطالعات انجام شده، حريم کمي ( فني ) رودخانه بيست متر و حريم کيفي آن يکصد و پنجاه متر از حد بستر مي باشد. درضمن نقشه هاي حريم و بستر رودخانه فوق تهيه و موجود است چنانچه در هر نقطه از رودخانه نياز به تعيين حد بستر و حريم باشد اين شرکت آماده همکاري مي باشد.
قاسمعلي خدابخشي، رئيس هيات مديره و مدير عامل ».
کمکهاي اهدايي
آقاي صفرعلي عرب فرزند شادروان حاج احمد، بنا بر وصيت و سفارش مرحوم پدرش مبلغ دوميليون هشتصد هزار تومان کمکهاي اهدايي وصيت و سفارش شده ي پدرش را به حساب شوراي اسلامي در پست بانک مارکده واريز نمود و اظهار داشت بنابر وصيت مرحوم پدرم اين مبلغ بايد به امر آموزش و تعليم و تعلم در روستاي مارکده اختصاص يابد که شوراي اسلامي ضمن قبول هدايا و طلب آمرزش براي آن مرحوم و تقدير و تشکر از آقاي صفرعلي عرب، قول دادکه مبلغ يادشده برابر وصيت و سفارش آن مرحوم در روستا هزينه گردد.که مراتب صورتجلسه و به امضا رسيد.
سمت هاي هيات مديره فردوس
برابر نامه شماره49326/1/123 مورخه13/11/86 با امضا کفيل اداره ثبت و اسناد املاک شهرستان شهرکرد، آقاي امير هوشنگ محمدي، سمت هاي اعضاء هيات مديره شرکت تعاوني فردوس مارکده به شرح زير براي مدت سه سال تعيين گرديده است. 1- محمود عرب مدير عامل، 2- عليرضا عرب رئيس هيات مديره، 3- رمضانعلي عرب نايب رئيس هيات مديره، 4- رمضان عرب منشي هيات مديره، 5- ابوطالب عرب عضو هيات مديره، 6- ابراهيم عرب عضو علي البدل هيات مديره. و مقرر شده کليه اوراق و اسناد مالي و تعهد آور بانکي از قبيل چک، سفته، بروات و قراردادها با امضا مديرعامل و رئيس هيات مديره و در غياب رئيس هيات مديره با امضا نايب رئيس هيات مديره و مهر شرکت معتبر باشد. اسناد عادي و نامه ها با امضا مدير عامل و مهر شرکت معتبر خواهد بود. و آقاي محمدعلي شاهسون به سمت بازرس اصلي و آقاي صادق عرب به سمت بازرس علي البدل براي مدت يک سال انتخاب شدند.
در تاريخ 20/11/86 جلسه مشترک اعضا هيات مديره قبلي و جديد شرکت تعاوني فردوس به منظور تحويل و تحول در محل دفتر اين شرکت تشکيل شد به دليل آماده نبودن حساب ها و تراز مالي هيات مديره قبلي، حساب ها قابل تحويل نبود، و هيات مديره جديد يک فرصت حد اکثر يک ماهه به هيات مديره قبلي داد تا حساب هاي خود را تنظيم و تحويل دهد. و چهار جلد دسته چک بانکي به همراه مهر شرکت توسط هيات مديره قبلي، طي صورت جلسه اي، تحويل هيات مديره جديد گرديد.
تعاوني باغداران
در تاريخ 18/11/86 آقاي رضاقلي کريمي صادق آبادي مدير عامل شرکت تعاوني باغداران حاشيه زاينده رود به اتفاق آقاي مرادعلي ايزدي صادق آبادي در جلسه شوراي اسلامي مارکده حاضر و آقاي کريمي سرانجامِ ناگوار تعاوني باغداران را شرح و از سهام داران مارکده اي تقاضاي همکاري جهت نجات تعاوني نمود. خلاصه سخنان آقاي کريمي به شرح زير است.« بانک صنعت و معدن بابت 200 ميليون وامي که به تعاوني باغداران داده است اکنون با سود آن 450 ميليون تومان طلب معوقه را مطالبه مي نمايد و اموال شرکت را توقيف و طبق نظر کارشناس دادگستري 200 ميليون قيمت گزاري و مي خواهد تصاحب کند و 250 ميليون تومان بقيه طلب خود را هم با احکام داگستري بين سهام داران تقسيم و اموال يکايک آنها را از جمله وسيله نقليه شان را، توسط نيروي انتظامي توقيف و طلب خود را مي گيرد اين در حالي است که اموال تعاوني اکنون بيش از يک ميليارد تومان ارزش دارد. در صورت عدم همکاري نسبت به پرداخت بدهي معوقه هم يک ميليارد سرمايه مان از دست رفته و هم هر عضو حدودا بيش از يکصد و پنجاه
هزار تومان بايد خسارت بپردازد. ولي اگر همين يکصد و پنجاه هزار تومان را اکنون بپردازيم با احتساب ماشين آلات خريداري شده در تبريز هر عضوي صاحب 450 هزار تومان سرمايه خواهد بود در اين راستا اتاق تعاون قول داده است در صورتي که سهام داران تعاوني همکاري لازم را بنمايند مبلغ يکصد ميليون تومان هم کمک خواهد کرد. حالا از يکايک سهامداران مارکده اي تعاوني باغداران حاشيه زاينده رود تقاضا مي شود کمر همت را ببندند و براي جلوگيري از به يغما رفتن سرمايه شان با پرداخت کمک هاي خود تعاوني را نجات دهند ضمنا اگر افرادي مايل اند سهام بيشتري داشته باشند مي توانند مبالغ بيشتري پرداخت و سهام بيشتري را از آن خود نمايند. سهامداران صادق آبادي آمادگي خود را براي همکاري اعلام نموده اند »
که قرار گرديد اعضا شوراي اسلامي مارکده موضوع را در تاريخ 24/11/86 در جلسه مجمع عمومي تعاوني نگين به اطلاع سهامداران مارکده اي تعاوني باغداران حاشيه زاينده رود برسانند و تقاضا نمايند جهت جلوگيري از فروپاشي تعاوني همکاري نمايند. ضمنا به اطلاع مي رسدکه کليه سهامدان تعاوني فردوس عضوتعاوني باغداران هستند.
جلسه براي طرح گلستان
جلسه اي به دعوت اداره منابع طبيعي شهرستان، ساعت يک بعد از ظهر روز 18/11/86 باحضور آقايان قاسمي و شيخي از اداره منابع شهرستان، و اعضا شوراي اسلامي مارکده آقايان: مسعود شاهسون و محمدعلي شاهسون و محمد عرب، و نمايندگان طرح گلستان آقايان: محمدتقي عرب، محمدرضا شاهسون، عليمراد شاهسون و ابوطالب عرب، و فرزندان مرحوم عبدالله شاهسون آقايان: محمد، مسيب، امرالله، يدالله، الياس و … به عنوان دامداران مرتع کوه پرپر مارکده در محل دفتر دهياري روستاي مارکده تشکيل شد. هدف از اين دعوت و نشست، رسيدگي به درخواست شورا مبني بر ابطال پروانه چرا و تبديل زمين مرتع به باغ در قالب طرح عمومي طوبي بود.
نخست آقاي مسعود شاهسون رئيس شوراي اسلامي سخن گفت که اشاره اي به شيوه زندگي در گذشته و اينکه امروز روستا در حال پيشرفت است نمود و نيز بيان اين که تلفن به من شده که همه چيز را رها کن و برو و نيز تلفني ديگر که بر عليه تو توطئه مي شود شما دنبال چه چيز هستيد؟. و اشاره نمود من، با فرزندان مرحوم عبدالله شاهسون اقوام هستيم و نمي خواهم حقي از کسي پايمال شود و از فرزندان عبدالله خواست که خوب بينديشند و ببينند زندگي ها امروز به چه شيوه مناسب تر است، مقرون به صرفه تر است، از کيفيت بالاتري برخوردار است آنگاه اگر شيوه کنوني را بهتر يافتند آن را ادامه دهند در غير اين صورت تجديد نظر نمايند چون اين دوستان جمعيتي را در مقابل خود دارند و من پيشنهاد مي کنم بايد براي آن جمعيت عظيم هم پاسخي مناسب داشته باشند تا تنش ها در روستا کم شود.
سپس آقاي قاسمي به ايراد سخن پرداخت و گفت: من اينجا آمده ام تا با هم فکري شما راجع به درخواست شورا مبني بر توسعه باغات طرح طوبي در زمينهاي مرتع داري به توافق برسيم و آن را به اداره جهت تصميم گيري ارائه دهيم پس تصميمي که ما اينجا مي گيريم بايد با موازين قانوني هم خواني داشته باشد. در اين خصوص کميته فني اداره منابع طبيعي صورت جلسه اي در تاريخ 31/4/86 در راستاي تحقق تعادل دام و مرتع تنظيم و تصويب نموده که من چند بند آن را برايتان مي خوانم.
« الف: متقاضي به صورت محضري متعهد گردد در راستاي تعادل دام و مرتع و تغيير الگوي معيشت دامداران مازاد در مراتع استان نسبت به حذف دامداران مازاد ازطريق مشارکت دادن آنها در طرح هاي مورد درخواست و يا به کارگيري حقوق
مکتسبي آنها به تعدادي که در جلسه کميته فني مشخص و تاييد مي گردد، اقدام
نمايد.» قصد اين بند کم کردن و به تعادل رساندن تعداد دام در مرتع استان است که مي دانيم بيش از دو برابر دام در مراتع مشغول چرا هستند اين بند مي گويد متقاضي احداث باغ در مرتع حقوق دامدار را با نظر کميته فني بپردازد و يا او را در طرح مشارکت دهد. يک پروانه چراي دام را معادل سه برابر عرف محل که زمين به يک نفر تعلق مي گيرد، دانسته اند مثلا اگر عرف محل 20 جيريب است به دامدار در ازاء حاظر شدن به ابطال پروانه چرايش 60 جيريب زمين داده مي شود.
« ب : در راستاي تحقق بند الف، رضايت نامه محضري دامداران معرفي شده مبني بر ابطال پروانه چراي آنها قبل از اعلام بلا معارض بودن و تنظيم صورت جلسه تحويل و تحول اراضي ارائه گردد. اجراي اين بند پس از اخذ نظر اداره منابع طبيعي مرتع و مشخص شدن دامداران توسط اداره منابع طبيعي شهرستان پيگيري خواهد شد.»
يعني نخست رضايت دامدار مبني بر ابطال پروانه چرا گرفته مي شود، حقوقات
پروانه چرايش با توجه به سابقه اش مشخص مي گردد که بايد پرداخت گردد
شکل ديگر اين است که متقاضي تغيير کاربري زمين مرتع خودش با دامدار توافق نمايد در اين صورت بايد رضايت نامه دامدار ارائه گردد.
ج : « در صورت عدم توافق دامداران مذکور مفاد تبصره يک ماده 47 و بخشنامه سازمان جنگلها و مراتع آبخيزداري کشور همچنين نامه سازمان جنگلها محاسبه و توسط متقاضي پرداخت خواهد شد. النهايه دستورات واگذار شدن اراضي و عدم اخذ مبالغ محاسبه شده توسط ذيحق، به استناد بخشنامه هاي مذکور، مبلغ فوق به صندوق ثبت شهرستان واريز و پروانه چرا با حقوقات عرفي متقاضي بطور يک طرفه از طريق اداره کل منابع طبيعي استان ابطال مي گردد.»
موارد قانوني فوق جهت آگاهي حاضران جلسه گفته شد. من از مجموع مکاتبات شوراي مارکده اينگونه متوجه شدم که شورا مي خواهد سهم خودش را از مرتع تبديل به باغ نمايد.
محمدعلي شاهسون: تا يکسال قبل نظر ها بر اين بود ولي سال قبل، دقيقا در همين روزها، جلسه عمومي مرکب از اکثريت مردم در محل مسجد مارکده تشکيل شد، که مردم يک صدا خواستار اين شدند که، تمامي زمين مرتع صحراي مارکده به اضافه زمين هاي مانده منابع ملي به صورت يک طرح عمومي با نام طرح باغداري گلستان تبديل به باغ گردد اولويت اول واگذاري زمين در اين طرح کساني هستند که هيچ زمين کشاورزي ندارند و اولويت دوم کساني خواهند بود که کم زمين اند به گونه اي که مقدار زمين دريافت واگذاري مردمان مارکده بالانس گردد. براي دست يابي بدين هدف تعداد 7 نفر را با راي مخفي وکتبي هم به عنوان نمايندگان اجرا کننده طرح گلستان انتخاب نمودند تا همراه شوراي اسلامي روستا اين خواسته را تحقق ببخشند. و شوراي اسلامي روستا هم در راستاي خواست مردم، درخواست ابطال دو پروانه چراي شورا و عبدالله شاهسون را نموده و پيگير بوده و اين جلسه امروز جهت بررسي اين تقاضاي شوراي اسلامي تشکيل شده است.
قاسمي: يک پيشنهاد ديگر هم شده که وراث حاج عبدالله بيايند و پروانه چراشان را در اختيار عموم قرار دهند تا بتوانند در طرحها شرکت نمايند.
محمدعلي شاهسون: اجازه بدهيد اين جمله شما را اصلاح کنم. تا امروز هر طرحي و برنامه اي در روستا اجرا شده، فرزندان عبدالله شاهسون همانند ساير مردم مارکده حقوق خود را دريافت نموده اند و هيچ گونه تفاوت نبوده است. مي خواهم بگويم اينگونه انديشيده نشود که فرزندان عبدالله شاهسون جداي از مردم بوده اند. آنها هم همانند صدها مارکده اي ديگر با مردم همکاري مي کرده اند و سهم خود را هم مي گرفته اند اکنون هم مي گيرند از اين به بعد هم خواهند گرفت وهيچ تفاوتي با بقيه مردم ندارند.
قاسمي: طرح مرتع داري مارکده 2825 هکتار بوده که شمالا مرز قلعه حوض و جنوبا رودخانه و مرز صادق آباد و شرقا کوه پرپر و غربا هم رودخانه و مرز گرمدره قيد شده است در سال 1366 مميزي شده وکل زمين با نام مرتع بنام حاج عبدالله با 250 گوسفند و شوراي اسلامي با 300 گوسفند ثبت شده است حال تقاضاي شوراي اسلامي اين هست که پروانه چراي کل مرتع لغو و زمين مرتع تبديل به باغ گردد آيا اين طور است؟
محمدعلي شاهسون: بله. اجازه بدهيد من هم به نمايندگي از شورا و نيز نمايندگان طرح گلستان نقطه نظرات مان را بگويم. تا 40سال قبل همه مردم مارکده از زمين هاي صحراي مارکده هرکه در حد توان خود سود مي برد يکي با احداث مزرعه اي کوچک، يکي با کاشت گندم ديم، ديگري با چيدن علف و همگي هم داراي گوسفند و گاو بودند که در همين صحرا چرانيده مي شدند با اين که مردم از همه ي صحرا استفاده مي کردند هم خود مردم فقير بودند و هم صحرا. و اما امروز به برکت تکنولوژي، آب رودخانه به همان صحراي فقير پمپ شده، البته در اين بين عده اي زحمات فوق العاده اي کشيده اند که قابل تقدير است، حال مقداري از آن همه زمين تبديل به باغ شده، و ما راحت تر و بهتر از پدرانمان زندگي مي کنيم در گذشته ممکن بود پدر من 200 جيريب گندم ديم مي کاشت و زندگي فقيرانه اي داشت ولي حالا من 20 جيريب از همان زمين را باغ کرده ام و زندگي بهتر از پدرم دارم اين تجربه نشان داده که زمين صحراي ما که تبديل به باغ گردد سود دهي و بهره دهي اش از ديم کاري و گوسفند داري بهتر است. به علاوه موقعيتي استثنايي در استان ما بوجود آمده و آن اين است که اکنون اجازه بهره برداري از آب رودخانه را جهت احداث باغ مي دهند و هيچ معلوم نيست که اين موقعيت استثنايي پا برجا و ادامه داشته باشد چون مي دانيم کشور ما يک سرزمين خشک وکم آب است و ممکن است سياست دولت تغيير کند همان گونه که به روستاهاي استان اصفهان آب نمي دهند مردم روستاي ما بر اين باورند از اين موقعيت بايد سود جست و زمين خشک بياباني را تبديل به باغ نمود موضوع ديگري که بايد در اينجا ياد اوري گردد اين است که اکنون از حدود 600 هکتار زمين مرتع يک خانوار عبدالله شاهسون مي تواند زندگي خود را اداره نمايد ولي اگر همين زمين تبديل به باغ شد حد اقل 200 خانوار زندگي شان را اداره خواهند نمود. پس عقل حکم مي کند زمين تبديل شده به باغ از زمين به صورت مرتع مفيد تر است با صرفه تر است در اين فرآيند تبديل مرتع به باغ هرچه قانون تعيين کرده حق دامدار هم داده خواهد شد و فرزندان حاج عبدالله به موازات بقيه مردم روستا از حق روستايي خود به علاوه حق دامداري شان استفاده خواهند نمود. ببينيد زمين صحراي مارکده به تجربه نشان داده که مناسب باغ و درخت است مي پرسم چرا از اين موقعيت استفاده نکنيم؟ ما يک تجربه تلخ از قافله عقب ماندگي داريم که ضرورت دارد براي ياد آوري بازگوکنم چون مي ترسم دوباره تکرار گردد آنگاه هر دومان بعدا افسوس خواهيم خورد. بعد از پيروزي انقلاب دولت تمام هم خود را به کار گرفته بود در روستاها خدمت کند پدران ما در مارکده بجاي اينکه از اين موقعيت استفاده کنند به جان هم افتاده بودند و دعواي دو دستگي محله بالا و پايين راه انداخته بودند در همين حين مردم صادق آباد يک طرح باغداري رايگان که اکنون به نام پمپاژ معروف است اجرا کردند حالا هم ترس ما اين است که چند سالي ما اعضا شورا با بچه هاي عبدالله شاهسون مشغول چانه زني وکشمکش باشيم و وقتي به خود بياييم که کار از کار گذشته و موقعيت را از دست داده باشيم آنگاه افسوس بخوريم. من بر اين باورم که در صورت تبديل شدن زمين مرتع به باغ هم فرزندان عبدالله شاهسون سود بيشتري خواهند برد و زندگي راحت تري خواهند داشت و هم تعداد بيکاران روستا زمين دار و مشغول خواهند شد و هم آنهايي که زمين کم دارند به سهم زمين خود دست خواهند يافت و هم روستايمان رشد و آباد و آباد تر خواهد شد يعني همه مان سود مند خواهيم شد مي پرسم وقتي طرحي و نظري همه اش سود است وهمه مان از آن سود خواهيم برد چرا مانع اجرايش بشويم؟ چرا سنگ اندازي جلوش کنيم؟ چرامقاومت هاي بي دليل و جهت کنيم؟
قاسمي: پس نظر و صحبت اين است که درخواست و توافق گردد که پروانه چراها باطل گردد و زمين تبديل به باغ شود پس بايد اين توافق صورت جلسه شود و به کميته فني ارسال گردد تا آنها تصميم نهايي را بگيرند. خوب يک طرف شوراي اسلامي است که موافق ابطال پروانه چرا هست طرف ديگر فرزندان عبدالله شاهسون هستند که آنها هم بايد نظر موافق خود را اعلام نمايند تا بتوان مراحل بعدي اجراي طرح پيگيري گردد. بياييد روي اين موضوع ها صحبت کنيم حال شما فرزندان عبدالله شاهسون چه نظري داريد؟ از نظر من هم اگر دامدار 10 هکتار زمين باغ داشته باشد از 1000 هکتار مرتع سود بهتري خواهد داشت به علاوه مالکيت مرتع مال دولت است و دامدار فقط اجازه بهره برداري دارد.
محمدعلي شاهسون: اجازه بدهيد من توضيحي براي تکميل اين گفته شما بدهم. ببينيد دوستان عزيز فرزندان عبدالله شاهسون ، شما اکنون مرتع را به صورت اجاره در اختيار داريد و فقط مي توانيد از آن بهره برداري چراکنيد و در پايان مدت اجاره هم هيچ معلوم نيست که سياست دولت وقت چه باشد آيا دوباره اجاره شما را تمديد کند يا خير يا اصلا بخواهد که مرتع وجود داشته باشد يا نه و يا شما توانايي ادامه دامداري و مرتع داري را داشته باشيد يا نه يعني بعد از 30 سال شما هيچ حقي بر زمين نداريد ولي اگر بياييد توافق کنيم که پروانه چراها باطل گردد و همه زمين تبديل به باغ شود، در ازاء اين توافق مقداري زمين بدون پول و به صورت رايگان و با مالکيت قطعي به شما مي دهند و بقيه زمين را هم به صورت استيجاري به بقيه مردم خواهند داد يعني شما در ازاء ابطال پروانه چرا مقداري زمين، سه برابر عرف، با مالکيت قطعي خواهيد گرفت. خوب اين شکل که مفيد تر و بهتر و سودمند تر از ادامه دامداري است؟ که معلوم نيست آينده آن چه خواهد بود؟ پس عقل حکم مي کند دست به دست دهيم و باهم رضايت به ابطال پروانه چراها بدهيم و زمين را تبديل به باغ کنيم.
مسيب شاهسون: من حرف هاي شما را قبول دارم شما 5 سال شورا بوده ايد آيا يک بار شده که بياييد بنشينيم و با هم گفتگوکنيم؟
محمدعلي شاهسون: بله ، جلسه مشترک اول مان در بخشداري بود، دومين جلسه در مارکده و با حضور آقاي قاسمي بود. يک جلسه هم خودمان با هم داشتيم يک جلسه هم که من و مسعود شاهسون به خانه شخص شما آمده ايم و اين هم جلسه امروز. دوسال قبل هم يک جلسه اعضاي شوراي مارکده و آقاي مرداني مسئول خدمات کشاورزي بن به مزرعه تان آمديم و با پدرت چک و چانه زديم حال فرض کنيم هيچ جلسه اي با هم نداشته ايم خوب امروز که در کنار هم هستيم پس بياييد اين موضوع را حل کنيم.
مسيب شاهسون: چرا شما اينقدر از دست ما شکايت نوشته ايد؟ چرا نوشته ايد ما فلان مقدار زمين داريم؟ حق نداشتيد بنويسيد و …
محمدعلي شاهسون: ببينيد ما شکايت ننوشته ايم بلکه گزارش تنظيم نموده ايم اين گزارش بخاطر پاسخ به ادعاي شما بوده است که در چند جلسه از جمله در جلسه بخشداري مي گفتيد زندگي همه ي ما از طريق دامداري مي گذرد و ما همه مان دامدار هستيم. در اين گزارش ما توضيح داده ايم که فرزندان عبدالله شاهسون همانند بقيه مردم روستاي مارکده کشاورزند و داراي همان حق و حقوق در روستا اند که بقيه مردم. لذا يک نفر نمي تواند هم کشاورز باشد و هم از مزاياي دامداري استفاده کند بدين جهت آمده ايم در هر طرحي که شما سهام داشته ايد با ذکر مقدار زمين واگذاري گزارش تهيه کرده و به اداره ارائه داده ايم. تمام حرف هاي ما مکتوب است به چند اداره هم رونوشت داده ايم سابقه اش هم در شورا هست و زير گزارشمان را هم امضاکرده ايم و روي حرف مان هم هستيم و از آن هم دفاع مي کنيم لذا مي توان بند بند آن را خواند و تجزيه و تحليل کرد و صحت و سقم آن را مشخص نمود.
امرالله شاهسون : مردم مارکده به ما گفته و مي گويند به شوراها زمين ندهيد مي گويند ما اعضا شورا را قبول نداريم.
محمدعلي شاهسون: جناب آقاي امرالله شاهسون، شما اين حرف راکه زدي طبيعتا بايد قبول هم داشته باشي و روي حرفت هم بايستي. شما يک وجب زمين به ما شوراها ندهيد مردم مارکده 7 نفر نماينده جهت تحويل گيري زمين تعيين کرده اند، لطفا زمين را به آنها تحويل دهيد.
محمد شاهسون: شما نوشته ايد گوسفندان مال يک نفر فلاورجاني است چرا نوشته ايد؟ حق نداريد در باره ما چيزي بنويسيد؟
محمدعلي شاهسون: نه، ما چنين چيزي ننوشته ايم، نظرات ما مکتوب است مي توان کلمه به کلمه آن را خواند.
قاسمي : مالکيت دام مهم نيست مجوز چرا مهم است.
در طول جلسه حمله و هجوم لفظي از طرف دامداران روي اعضا شورا تداوم داشت و در اين وقت اين حمله و هجوم شدت گرفت که جمله هاي اعتراضي دامداران نسبت به شورا از اين قرار است. شما صد تا شکايت بر عليه ما نوشته ايد، حق نداريد بنويسد که ما چقدر زمين داريم، زحمت کشيده ايم و زمين فراهم کرده ايم، زمين داريم به شما چه؟، شما هم زمين داريد، چرا زمين هاي خودتان را ننوشته ايد؟، اين مقدار زمين را بنام ما نوشته ايد بياييد تحويل بدهيد، خوب نوشته ايد ما ماشين داريم آيا فقط ما تو مارکده ماشين داريم؟، خوب به شماچه که ما ماشين داريم، زحمت کشيديم و ماشين خريديم، چرا شوراي دوره قبل به شکايت پدر ما رسيدگي نکرد؟، اگر پدر من نبود زمين صحراي مارکده را سپاه گرفته بود، اين زمين را پدر ما براي مردم نگه داشته است، پدر ما خدمت بزرگي به مردم مارکده کرده است ولي کسي قدرش را نمي داند، حالا فرض کنيد زمين تان را سپاه گرفته؟، شورا اشتباه کرده گزارش نوشته، اصلا مردم شما شوراها را قبول ندارند ، تمام مردم به ما مي گويند ما شورا را قبول نداريم و زمين به شورا ندهيد، شورا حق نداشته گزارش بنويسد، براي چه گزارش نوشته است؟، آيا فقط در مارکده ما زمين داريم که شورا نوشته؟ …
مسعود شاهسون: ببينيد دوستان عزيز، چون شما ادعا داريد که زندگي همتان از طريق دامداري مي گذرد شورا ناگزير شده آن گزارش را تهيه کند بقيه مردم که چنين ادعايي ندارند که شورا بخواهد مقدار زمين آنها را گزارش کند. شما يک وجب زمين به ما اعضا شورا ندهيد اصلا مي خواهيد ما شورا همين جا مي نوسيم که ما سهمي نمي خواهيم ديگر چه حرفي داريد؟ باز فرض کنيد به قول خودتان شورا اشتباه کرده که گزارش نوشته حالا بياييد گذشته را فراموش کنيم و با هم توافق کنيم و اين موضوع را حل کنيم
محمد عرب: شورا راجع به دام که مال فلاورجاني است چنين چيزي ننوشته و حالا چرا شما اينقدر از گزارش شورا ناراحت هستيد خوب اگر معتقديد که شورا دروغ نوشته قانون هست و مي توانيد شکايت کنيد تا به آن رسيدگي کنند.
محمدتقي عرب: زمين مال مردم است زمين کاري به شورا ندارد حال اينجا نوشته شده پروانه چراي شوراکه نوشته باشد قصدما اين است که زمين ها را بالانس کنيم.
محمد شاهسون: تا اين افراد شورا هستند ما به اينها زمين نمي دهيم.
محمدعلي شاهسون: آقاي محمد شاهسون مرد بايد روي حرفش بايستد، آقاي قاسمي شما به نمايندگي از اداره منابع طبيعي يک صورت جلسه اي تنظيم کن و ما اعضا شوراهم امضا مي کنيم که شورا در اين کار دخيل نيست 7 نفر نماينده طرح گلستان طرف دامداران هستند و پروانه چراي شورا و عبدالله شاهسون ابطال گردد و زمين تحويل آن 7 نفر گردد حال شما فرزندان عبدالله شاهسون موافق هستيد؟
محمد شاهسون: تا اين افراد شورا هستند ما اصلا توافق هم نمي کنيم ولي وقتي اينها کنار رفتند ما خودمان زمين را به مردم واگذار مي کنيم.
محمدعلي شاهسون: جناب محمد شاهسون مرد است و قولش. شما واقعا روي اين حرف خود هستيد؟ ما سه نفر اعضا شورا هم اکنون در حضور آقاي قاسمي استعفاي خود را مي نويسيم و به دست تو مي دهيم فردا صبح آنها را به بخشداري ارائه بدهيد. آقاي قاسمي، در صورتجلسه بنويسيد يکي از شروط فرزندان عبدالله شاهسون کناره گيري اعضا شورا بوده و انها هم کناره گيري کردند و پروانه هاي چراي شورا و عبدالله شاهسون ابطال و زمين به روستا بر مي گردد.
قاسمي: حال که فرزندان عبدالله شاهسون رضايت نمي دهند آيا شورا به ابطال پروانه چراي خود بسنده مي کند که زمين سهم خود را تبديل به باغ نمايد؟
محمدعلي شاهسون: جناب قاسمي، اينگونه نيست که شوراي اسلامي اختيار داشته باشد هرکاري که مي خواهد بکند بلکه عمده اختيار از دست شورا بيرون است و مردم خود را صاحب همه ي صحرا مي دانند و خواهان اجراي طرح باغداري در همه زمين مرتع هستند به اين جهت هم سال گذشته حدود 250 نفر در مسجد جمع شدند و با راي گيري کتبي و مخفي 7 نفر را بدين منظور برگزيده اند شورا وظيفه خود مي داند در راستاي خواست مردم با نمايندگان انتخاب شده همکاري نمايد.
در پايان جلسه، صورتجلسه اي به شرح زير تنظيم گرديد که، اعضا شورا، نمايندگان طرح گلستان و نمايندگان اداره منابع طبيعي امضا نمودند و فرزندان عبدالله شاهسون از امضا خود داري کردند.
« صورتجلسه تغيير معيشت بهره برداران مراتع مارکده مورخه 18/11/86. بر اساس دعوت نامه 9116 مورخه 13/11/86 اداره منابع طبيعي شهرستان شهرکرد تشکيل جلسه با حضور شوراي اسلامي مارکده و وراث مرحوم حاج عبدالله در دفتر شوراي اسلامي مذکور مبني بر مشارکت دامداران در طرحهاي طوبي و توسعه باغات با در خواست واگذاري در کل محدوده طرح مرتعداري کوه پرپر مارکده و منابع ملي باقي مانده توسط تعدادي از اهالي روستا به نمايندگي شوراي اسلامي با حضور وراث مرحوم حاج عبدالله و اعضا شوراي اسلامي و نمايندگان طرح گلستان تشکيل و موارد زير مطرح گرديد.
شوراي اسلامي روستاي مارکده به اتفاق 7 نفر نمايندگان عموم مردم مارکده در خصوص زمينهاي باقي مانده منابع ملي ( طرح مرتع داري کوه پرپر مارکده) با ابطال پروانه چراي شوراي اسلامي و پروانه چراي مرحوم حاج عبدالله شاهسون در قبال پرداخت حقوقات قانوني طرح مرتعداري با مشارکت آنها در اجراي طرح توسعه باغات با توجه به استعداد اراضي را، دارند. لذا اين صورت جلسه جهت طرح در کميته فني اداره کل و تصميم گيري نهايي تنظيم و به امضا رسيد.»
تدوين گزارش : محمدعلي شاهسون مارکده
جشن 22 بهمن
با همآهنگي ستاد دهه فجر روستا مراسم جشن22 بهمن در مارکده با حضور اقشار مختلف مردم در محل مسجد جامع در تاريخ 21/11/86 بعد از نماز مغرب و عشا برگزار گرديد. در اين مراسم مقاله اي توسط يکي از دانش آموزان مدرسه فيض خوانده شد. سرودي توسط گروه سرود مدرسه فيض اجرا شد در خصوص شرکت در راه پيمايي و شعار الله و اکبر به مردم توصيه شد سپس آقاي قاسمي سخناني در خصوص اين ايام ايرادکردند و از مردم تقاضا نمودند در راهپيمايي شرکت نمايند بعد قطعه نمايشي با عنوان ارث و ميراث توسط گروه نمايش مدرسه فيض نمايش داده شد که قرار گرديد جوايز گروه در روز 22 بهمن تحويل گردد. در پايان اين مراسم اسامي نفرات برتر مسابقات دو، دهه فجر به شرح زير قرائت گرديد. ابراهيم عرب فرزند قربانعلي نفر اول. غلامعلي عرب فرزند محمد نفر دوم. مسعود عرب فرزند حسنعلي نفر سوم. محمد عرب فرزند بهرامعلي نفر چهارم. رضا شاهسون فرزند مسلم نفر پنجم. گزارش از رمضانعلي شاهسون مارکده 21/11/86
راهپيمايي 22 بهمن
«والفجر واليال عشر» به سپيده دمان سوگند و به روزهاي دهگانه سلام. سلام بر شما همسفران هميشگي آواي مارکد. سلام بر شما مبارزان، زنان و مردان مسلمان ديار ساحلي مارکده ايام خوب بهمن و روزهاي پرشکوه دهه فجر به پايان رسيد و يک بار ديگر حديث عشق و شهامت و ايثار و پايداري تکرار شد. سلام بر آن ايام پر شور و سلام بر آن روزهاي هميشه سبز و سلام بر آن ابر مردي که هنگام آمدنش تمام غنچه ها شکفتند و تمام درختان سرود خير مقدم سر دادند بله عزيزان بيست و نهمين سالگرد پيروزي شکوهمند انقلاب اسلامي پرشور تر از سال هاي گذشته در کشورمان بر گزار شد و ملت هميشه در صحنه و بيدار ديار ساحلي مارکده اين نگين خفته در دل حاشيه زاينده رود در روز دو شنبه بيست و دوم بهمن ماه همانند مردم اقصي نقاط کشورمان با حضور گسترده در راهپيمايي بار ديگر با آرمانهاي بلند نظام مقدس جمهوري اسلامي تجديد بيعت کردند و پيمان و ميثاقي دوباره بستند. بله دوستان عزيز ملت آگاه و هميشه هوشيار مارکده با پيمودن خيابان اصلي روستا از دبستان پسرانه شهيد کلانتري روستا تا پايگاه مقاومت بسيج روستا و با در دست داشتن پلاکاردها و عکس هاي شهيدان روستا و با سردادن شعارهاي همچون مرگ بر آمريکا مرگ بر اسرائيل و مرگ بر انگليس يک بار ديگر جلوه يي از حضور و اقتدار ملي و اتحاد ملي و انسجام اسلامي را در برابر ديدگان دشمنان انقلاب اسلامي و بيگانگان به نمايش گذاشتند که گزارش اين حضورگسترده توسط بنده از طريق راديو شهرکرد ويژه برنامه يوم الله 22 بهمن راس ساعت11 صبح پخش شد.
گزارش از رجبعلي عرب
خبر هاي فرهنگي مذهبي
1- آقاي رجبعلي صادقي استاندار چهارمحال و بختياري لوح تقديري به شماره 44919/10 تاريخ 24/10/86 به آقاي قاسمي به شرح اهدا نمود.
حجت الاسلام و المسلمين حاج آقا قاسمي. سلام عليکم. مجاهدت و تلاش خالصانه شما در راستاي ترويج اصول و احکام و اخلاق والاي اسلامي و گسترش منويات و مباني مقام ذي شرافت امام (ره) و رهبر معظم انقلاب که بر گرفته از نهضت هميشه جاويد عاشوراي حسيني مي باشد ارج نهاده ، توفيقات شما را در ظل توجهات حضرت ولي عصر (عج) مسئلت مي نماييم.
2- آقاي عليمردان مرداني مشاور و رئيس بازرسي و شکايات مردمي سازمان آموزش و پرورش استان در بازديدي که از کتابخانه امام علي (ع) روستاي مارکده داشت يک دوره فرهنگ لغت معين به مبلغ 150000 تومان به کتابخانه اهدا نمودند که بدينوسيله هيات امنا کتابخانه از ايشان تشکر و قدرداني مي نمايد.
3- آقاي محمد عرب فرزند لطيف تعداد 40 جلد کتاب به کتابخانه امام علي اهدا نمودند که هيات امنا از کمک ايشان تشکر و قدر داني مي نمايد.
4- آقاي قاسمي در ديدار و گفتگو يي که با آقاي مرداني رئيس بازرسي و شکايات مردمي آموزش و پرورش استان داشت آقاي مرداني قول داد با پيگيري وعده هاي معاونت محترم پرورشي، يک دستگاه کامپيوتر براي مدرسه ابتدايي قوچان فراهم نمايد.
5- آقاي دکتر بابائيان با اهداء لوح تقديري به اداره کل مبلغين استان و نيز دفتر
امام جمعه سامان از تلاش هاي حاج آقاي قاسمي روحاني مستقر در مارکده و
نيز همسر مکرمه ايشان تشکر و قدرداني نمود.
6- آقاي قاسمي در ديدار با مدير کل کميته امداد درخواست کمک به مدد جويان در آستانه سال نو شد که قول مساعد داده شد بدين منظور با کمک شوراي اسلامي ليستي تهيه و تقديم مدير کل شد.
7- در دهه فجر همآيش نقش مساجد در انقلاب در سالن اجتماعات سازمان تبليغات اسلامي شهرکرد با حضور جناب آقاي قرائتي برگزار شد آقاي قاسمي به نمايندگي از روستاهاي حاشيه زاينده رود در اين همآيش حضورداشت و با تسليم نامه اي خواستار توجه جدي به مساجد مارکده و قوچان شد.
گزارش از : سيد رحمان قاسمي
جلسه دهياران بخش
در تاريخ 3/11/86 جلسه اي با حضور 15 نفر از دهياران بخش سامان، قرباني بخشدار، مهندس ارژنگ کارشناس عمراني بخشداري، آقاي جلالي پور از بخشداري در ساعت10 صبح در محل بخشداري تشکيل شد. هدف از اين دعوت و نشست: 1- انتخاب هيات مؤسس تشکيل تعاوني دهياران بخش. 2- بررسي صدور پروانه ساختماني و اصناف و اخذ عوارض به صورتهمآهنگدر بخش. 3-تعيين دبير دهياران. 4- نحوه برگزاري مراسم دهه فجر بود.
نخست قرباني بخشدار سخناني پيرامون اجراي با شکوه جشن دهه فجر ايراد نمود سپس نکاتي پيرامون صدور پروانه ساختماني وکسب و راهکار بهتر وصول عوارض بيان کرد که چکيده سخنان ايشان به شرح زير است. تعداد دهياري هاي تشکيل شده در سطح کشور افزايش يافته است لذا سهم کمک دولت به دهياري ها نسبت به سالهاي آغازين تشکيل دهياري ها بسيار کم شده است دهياري ها طبق ماده 2 اساسنامه تشکيلات و سازمان دهياري ها مصوب 21/11/1380 دهياري را يک نهاد عمومي غير دولتي محسوب نموده که داراي شخصيت حقوقي و مستقل معرفي نموده که به صورت خودکفا بايستي اداره شود بدين منظور دهيار وظيفه دارد عوارض مصوب را از مردم اخذ و هزينه هاي خود را تامين نمايد و اين موارد بايد در بين مردم روستا ها جا بيفتدکه هزينه دهياري بايد توسط خود مردم روستا تامين گردد لذا بايد عوارض به موقع توسط مردم پرداخت و توسط دهيار دريافت شود.
سپس مقرر گرديد تعاوني دهياران بخش تشکيل گردد که سه نفر هيات مؤسس انتخاب شدند تا کارهاي اداري را پيگيري نمايند. بعد درصد رشد اخذ عوارض پروانه هاي کسب و ساختمان درسال 87 بررسي شد که دو پيشنهاد 10 – 15 درصد ارائه گرديد که مقرر شد پس از تاييد استانداري در سال آينده به اجرا در آيد. در پايان انتخاب دبير دهياران بخش سامان صورت گرفت که آقاي : قاسم کريمي دهيار سوادجان با اکثريت ب عنوان دبير دهياران بخس سامان انتخاب شد. گزارش از: کريم شاهسون مارکده 10/11/86
دهه فجر
روز 8/11/86 ساعت 9 صبح به دعوت شوراي اسلامي جلسه ستاد دهه فجر انقلاب اسلامي روستاي مارکده در محل کتابخانه امام علي با حضور قاسمي روحاني مستقر ، مديران مدارس؛ فيض، خيري قوچان، پگاه، مدير عامل شرکت تعاوني روستايي، نمايندگان مرکز بهداشتي درماني، خانه بهداشت، بسيج خواهران و 4 نفر از بسيجيان پايگاه سلمان مارکده دونفر از اعضا شوراي اسلامي آقايان مسعود شاهسون و محمد عرب و دهيار روستا کريم شاهسون تشکيل شد. در اين جلسه مسئولان اجراي ستاد دهه فجر بدين شرح انتخاب شدند. آقاي قاسمي رئيس ستاد. کريم شاهسون دبير ستاد. محمد عرب عضو شورا مسئول مالي. ولي الله شاهسون مسئول تبليغات ستاد. مديران مدارس مسئولان برگزاري مسابقات نقاشي و مقاله نويسي در زمينه انقلاب، امام، دهه فجر در سطح مدارس خود شدند.12/11/86 قرعه کشي مسابقات پينگ پنگ يادواره شهداي مارکده انجام و مسابقات رسما آغاز گرديد و روز 15/11/86 نفرات برتر به شرح زير تعيين گرديد. مهدي عرب فرزند صفرعلي نفر اول. فرشيد عرب فرزند محمد اسماعيل نفر دوم. جعفر عرب فرزند قدمعلي نفر سوم. غلامرضا شاهسون فرزند تيمور نفر چهارم. اين افراد روز 22/11/86 بعد از پايان مراسم راه پيمايي هداياي خود را دريافت نمودند.
20/11/86 مسابقه نقاشي در فضاي آزاد با موضوع انقلاب، امام و دهه فجر با حضور 63 نفر از دانش آموزان مدرسه راهنمايي پگاه مارکده و 25 نفر از دانش آموزان دبيرستان خيري قوچان در ساحل زيباي زاينده رود برگزار گرديد. در اين حرکت فرهنگي که براي اولين بار در حاشيه زاينده رود برگزار مي گرديد آقاي گنجي معاون پرورشي آموزش و پرورش استان به همراه چند نفر از همکاران خود حضور پيدا کردند و پيرامون دست آورد هاي انقلاب براي دانش آموزان صحبت کردند سپس از نقاشي هاي دانش آموزان بازديد به عمل آورده و چندين اثر برتر را انتخاب نمودند تا با مشورت باکارشناسان برترين ها برگزيده شود. همزمان مسابقه نقاشي بين دانش آموزان مدرسه راهنمايي فيض برگزار گرديد وبرترين ها معرفي شدند روز 21/11/86 مسابقه دو و ميداني يادواره شهداي مارکده ساعت 15/10 صبح با شرکت 14 نفر از جوانان روستاي مارکده از ابتداي روستا تا مسجد جامع برگزار گرديد که آقايان: وحيد عرب فرزند قربانعلي نفر اول. غلامعلي عرب فرزند محمد نفر دوم. مسعود عرب فرزند حسنعلي نفر سوم. محمد عرب فرزند بهرامعلي نفر چهارم. رضا شاهسون فرزند مسلم نفر پنجم شدند. جوايز اين نفرات در روز 22/11/86 بدين شرح داده شد. به نفرات اول تا سوم جايزه و لوح تقدير. و نفر چهارم و پنجم لوح تقدير. شب هنگام بعد از نماز مغرب وعشا جشني به منظور گرامي داشت پيروزي انقلاب در مسجد برگزار شد که دانش آموزان مدرسه فيض اجراي سرود و نمايش کردند آقاي قاسمي سخناني ايراد کرد و ساعت 21 همان شب نداي الله اکبر در پشت بام خانه هاي مردم به گوش مي رسيد. روز 22/11/86 مراسم راهپيمايي از روبروي دبستان ابتدايي تا پايگاه برگزار گرديد سپس روحاني محل سخناني بيان آنگاه جوايز برگزيدگان مسابقات اهدا و مراسم با قرائت قطع نامه اي پايان گرفت. ساعت 3 بعد ظهر همين روز جشني توسط خواهران بسيجي مارکده و تعدادي از جانبازان جنگ و مسئولان روستا در محل مدرسه راهنمايي فيض برگزار گرديد آقاي قاسمي سخن گفت و دو نفر از خواهران بسيجي مقاله و شعر خواندند و هدايايي از طرف خواهران بسيجي به خانواده هاي شهدا و جانبازان و ايثارگران روستا اهدا گرديد.
گزارش از: کريم شاهسون مارکده 24/11/86
انتخابات نگين
بر اساس اطلاعيه هاي قبلي در تاريخ24/11/86 انتخابات اولين هيات مديره شرکت تعاوني توسعه روستايي نگين مارکده با نظارت آقاي مهندس ولي پور کارشناس اداره تعاون استان و با حضور گسترده مردم در محل مسجد جامع روستاي مارکده برگزار گرديد که نتايج آرا به شرح زير است. کل آراء اخذ شده 556 راي بوده است که به ترتيب آقايان: 1- محمدعلي شاهسون فرزند عبدالکريم 248 راي. 2- محمود عرب فرزند احمد 235 راي. 3- فريدون عرب فرزند لطفعلي 207 راي. 4- مصطفي عرب فرزند لطيف 190 راي. 5- جهانگير شاهسون فرزند مهراب 182 راي. 6- عليمراد شاهسون فرزند الله وردي 171 راي. 7- حميد شاهسون فرزند محمد 159 راي. به عنوان7 نفر عضو اصلي هيات مديره انتخاب شدند. و آراي بقيه افراد به شرح زير است. آقايان: 1- محمد عرب فرزند رضاقلي 157 راي. 2- رمضانعلي عرب فرزند خسرو 128 راي. 3- حسن عرب فرزند لطفعلي 112 راي. 4- رمضان عرب فرزند نورالله100 راي. 5- اصغر عرب فرزند ابوالقاسم 84 راي. 6- رضا عرب فرزند قربانعلي82 راي. 7- امير حمزه عرب فرزند بهرام 77 راي. 8- عباس باقري فرزند مسيب 61 راي. 9- عليرضا صميمي فر فرزند علي 52 راي.
آراء افراد نامزد بازرس به شرح زير است. 1- ولي الله عرب فرزند قلي 212 راي. 2- رضا شاهسون فرزند اکبر 179 راي. 3- حبيب الله خسروي فرزند اکبر 169 راي. 4- ولي الله شاهسون فرزند بهرامعلي 134 راي. 5- ولي الله شاهسون فرزند محمدعلي 127 راي. 6- اکبر عرب فرزند يونس 114 راي.
گزارش از: اسدالله عرب مارکده 25/11/86
حرف هاي مردم
1- آقا بنويس؛ خوش حالم و خوش وقتم که روستاي مان روز به روز به سمت فرهنگ رعايت حقوق شهروندي و تحمل يکديگر و احترام به حقوق يکديگر پيش مي رود و اين دست آورد بزرگ و فرخنده اي است. نويسنده مقاله مقام ها را تقسيم کنيم نوشته است « هر جلسه اي به برنامه اي اختصاص دارد » خود ايشان يکي از کساني بود که در جلسه بسيج سال گذشته عکس اين نظر را داشت. همشهري گران قدرمان که 2 سال قبل تلاشش اين بود که نشريه روستا را تعطيل کند امروز خود با اين وسيله فرهنگي حرفش را مي زند. پس همه با هم دست در دست هم پيش به سوي آينده اي بهتر که در آن ريشه محله و فاميل گرايي کنده شده باشد.
2- از روزي که خود را شناخته ام در اغلب جلسات انتخاباتي مانند شورا، مؤسسه، کتابخانه، هيات امنا مسجد، شرکت تعاوني و… شرکت کرده ام نتيجه اي که گرفته ام اين است که در هر جلسه و انتخابي عده اي برنامه ريزي مي کنند، خود را به ميان مي اندازند بدون اينکه توانايي خود را هم بسنجند، و همه ي دور و بري هاي خود را هم بسيج مي کنند ولي مي بينيم کمتر به نتيجه مي رسند نظر من اين است که اينها فقط در صورت انتخاب شدن جاي افراد ديگري را که ممکن است بتوانند قدمي براي آباداني روستا بردارند را مي گيرند.
3- جواني، طي يک صفحه نوشتار به جواناني که سيگار مي کشند خطرات سيگار کشيدن را هشدار داده و پيشنهاد نموده پول سيگار را اسباب بازي براي بچه هاشان بخرند.
4- به آن همشهري که جمله ، بعضي روها رواست و بعضي رو ها هم… را گفته از طرف من بگو دستت درد نکند چون حرف دل مرا زده اي و واقعا بعضي روها رو است و بعضي روها هم… بعد از 5 سال به زور تعاوني فردوس را با آن همه نا بساماني از دستشان بيرون آورده ايم حالا دوباره خودشان را به وسط ميدان نگين مي اندازند.
انتخاب يا انتصاب؟
وقتي مقاله زير ذره بين آقاي رمضان عرب را در نشريه آواي شماره 110 خواندم آن را عين حقيقت، کاملا منطقي و متين يافتم. به باور من نويسنده از روي صداقت و راستي نوشته است. بنده يکي از هيات امنا و حاضران در هر دو جلسه، خانه کريم و اکبر بودم. ابتدا مدير عامل مؤسسه با بيان صحبت هاي خود از مديريت خود اعلام نا رضايتي و قلبا به عدم مديريت خلاق مؤسسه وکم کاري خود اعتراف نمود. اين در حالي است که در جلسه دوم مجددا به همان پست انتخاب شد. پرسشي است که هيات امنا بايد بدان پاسخ دهد؟. از گفتار و صحبت هاي حاضران جلسه که، عموما از سران روستا هم به حساب مي آيند فهميدم که هنوز آثار پديده شوم دو دستگي در ذهن وضمير سرانمان به خوبي و به وضوح نمايان است. بايد بگويم اين جلسات محلي براي تخليه عقده ها و تسويه حساب هاي قومي و رنجيدگي هاي پوسيده باقي مانده از گذشته است. ببينيد سعدي عليه الرحمه چه شيرين اينگونه جلسات را بيان نموده است
توگويي خروسان شاطر به جنگ فتادند درهم به منقار و چنگ
فتادند در عقده پيچ پيچ که در حل او ره نبردند هيچ
حال با اين اوصاف مجالي براي مطالعه اساسنامه و اجراي دقيق آن براي اعضا محترم مي ماند؟ و اگر فردي هم بخواهد بندي از اساسنامه را در آن جلسه بخواند و به حاضران هشدار دهد که فلان قسمت رفتار و يا گفتارتان با اساسنامه همخواني ندارد آيا عصبيت ها مي گذارد کسي گوش کند؟ بي گمان سخن او را سرنگون مي کنند و زمان جلسه را به ديگر جاها انتقال مي دهند تا بعضي که با هم پدر و پسر هستند و يا با هم برادر هستند بتوانند در جلسه حاضر شوند وجايگاه خود را حفظ کنند با اين وجود اگر اساسنامه بخواهد در جلسه ذکر شود و بند بند آن اجرا گردد آنگاه جايگاه مدعيان در امورات روستا خالي مي شود. من بر اين باورم که عده اي، عده اي ديگر و نيز ارزش ها و باورهاي مردم را نردبان قرار داده اند تا خود را بالا بکشند و مطرح کنند و اين تجمعات را ميداني يافته اند تا تسويه حساب نمايند بر همگي مان لازم است که توجه داشته باشيم اين رفتار ها اثرات مثبتي نخواهد داشت. حال اين پرسش مطرح مي گردد آيا مي توان اين انتخاب را انتصاب ناميد؟ بياييد همه مان به قوانين انتخابات احترام بگذاريم و در همه جا و همه موارد آن را به خوبي و آزادانه برگزار کنيم.
رمضانعلي شاهسون مارکده 8/11/86
تحقق انتظار ده ساله
10 سال از برق رساني به روستاي مارکده مي گذشت که ساکنان محله شرقي و شمال روستا از افت ولتاژ برق شکايت داشتند و از مسئولان در خواست رسيدگي مي نمودند اين خواسته توسط مسئولان به صورت موردي و مقطعي رفع اشکال مي شد تا اين که اين معضل حجيمتر و شديد تر شد و داد مردم در آمد چون وضعيت روشنايي شان مناسب نبود و وسايل برقي خانگي شان دچار خرابي مي شد اين موضوع همزمان با آغاز دوره دوم شوراي اسلامي بود که شوراي مارکده موضوع را درجلسات مطرح و بوسيله نامه هم از طريق بخشداري و هم مستقيم انعکاس داد و اينجانب موضوع را با همت وکمک شوراي اسلامي در اداره برق پيگيري نمودم طرح مطالعاتي و اجرايي بهينه سازي شبکه برق و نصب ترانس مارکده در خرداد ماه 1385 تهيه و در اوايل پاييز 85 براي اجرا به پيمانکاري بنام آقاي ترکي جهت اجرا داده شد به دلايلي که براي من و شورا هيچگاه معلوم نشد کار آغاز نگرديد تا با بارش برف بهمن 85 و وقوع خسارت سنگين به شبکه برق عملا انجام پروژه ترميم و بهينه سازي شبکه برق مارکده از دستور کار اداره برق خارج و موکول به سال 86 گرديد در اواخر فروردين ماه موضوع مجددا توسط شوراي اسلامي و نيز اينجانب پيگيري شد که با وجود کمبود اعتبارات، مديران اداره برق با همت والاي خود اين پروژه را در دستور کار خود گنجاندند و براي اجرا به پيمانکار جديدي سپردند کار اجرايي از اواخر شهريور ماه امسال آغاز شد و بعد از يکماه به پايان رسيد و در آبان ماه کار انجام شده تحويل اداره برق گرديد و سر انجام در تاريخ 13/11/86 رسما افتتاح و بهره برداري از شبکه بهينه سازي شده و ترانس نصب شده آغاز شد.
شبکه هوايي اين پروژه از روبروي مغازه احمد عرب شروع و تا انتهاي خيابان اصلي روستا ادامه دارد و درخيابان سوم تا روبروي خانه علي شاهسون فرزند اکبر و خيابان چهارم تا روبروي خانه جعفر عرب فرزند قربانعلي مي باشد ترانس روبروي خانه رضا شاهسون فرزند صفرعلي نصب شده است. در اينجا جا دارد از زحمات آقاي مهندس ايزد پور رئيس محترم شرکت برق شهرستان شهرکرد و کارکنان و کارشناسان اين اداره تشکر و قدرداني نماييم . رمضان عرب17/11/86
من و تو
تو هم ترک، منم ترک / اينم يه درد مشترک/ تو غصه دار من غصه دار / پس واسه چي بياد بهار / تو بي چراغ من بي چراغ /کي بگيره از ما سراغ / توهم غريب منم غريب / دوستي چي بود يعني فريب / تو باروني من باروني / پس کجا رفت مهربوني / من بي وفا توبي وفا / چي کار کنه با ما خدا / من بي فروغ توبي فروغ / بازم به هم بگيم دروغ / من تشنگي توتشنگي / کاش که نمي گذشت بچگي/ من انتظار تو انتظار / من باريدم توهم ببار / من چشم خيس توچشم خيس/ برام يه چيزي بنويس / من اعتماد تو اعتماد / عشق و چرا داديم به باد / من نا اميد تو نا اميد / از من و تو نبود بعيد / تو پر غم من پر غم / جون خودت خسته شدم / تو بي گناه من بي گناه / يعني همش بود اشتباه / من که محال توکه محال / چي بود دوست دارم خيال / توکه بدي من که بدم / ببخش، نه، بد حرفي زدم / باشه بدم، توکه گلي / معجزه اي تحملي / من فاجعه، تو فاجعه / چيکار کنيم با شايعه / من اتفاق، تو اتفاق/ به جرم قدري اشتياق / من که تو، تو هم که من / پس زير وعدهات نزن.
سروده مريم حيدرزاده به انتخاب مصطفي عرب
مرگ وتاثير آن در فرهنگ عامه
اگر بخواهيم نعمت هاي پروردگار را که به انسان ها ارزاني داشته است بشماريم شايد مرگ يکي از زيباترين آنها باشد. هر چند همواره ياد آن و فرارسيدن آن براي انسان ها و ساير موجودات نا خوشايند و با غم و اندوه همراه بوده است. نحوه بر خورد جوامع و انسانها در زمان ها وجوامع گوناگون با مرگ متفاوت است. اما عموما نفرت و گريز از آن در ديدگاه ها ديده مي شود. انسانها همواره در درگذشت عزيزان خود عزاداري وشيون داشته اند. نحوه دفن مردگان و ازبين بردن آن ها نيزمتفاوت بوده و با آيين هاي متفاوتي اجرا شده است. مثلا هندي ها مردگان را در آتش مي سوزانند. يا فراعنه مصر موميايي مي شدند تا جسدشان از بين نرود و جاودانه شوند. مسلمانان و اکثر جوامع دنيا مردگان را در خاک دفن مي کنند. اما واقعا چه زيبايي و لطافت در مرگ وجود دارد؟ شما يک لحظه تصور کنيد که مرگي در کار نباشد. آيا زندگي در ديدگاه شما اين زيبايي را خواهد داشت؟ شما که از سرما و گرما نمي ميريد، گرسنگي شمارا نمي کشد، در درگيري وجنگ مردني در کار نخواهد بود؟ بيماري شما را از بين نمي برد؟ پس بشر نياز به کار، توليد محصول و ميوه و يا پزشک ندارد. و اينجاست که شالوده تلاش بشر از هم مي پاشد. اساس انگيزه اي براي تلاش نمي ماند و به طبع آن ماشاهد اين رونق زندگي بشر نبوديم. و کيفيت زندگي انسان در همان حد صفر باقي مي ماند. چون منطق حيات و زيستن از بين مي رفت. فرصت نامحدودي در اختيارهر انسان بود تا زندگي کند. و اين خود مردن بزرگ زندگي بود. انساني که امروزه به سياره محل سکونت خود نيز راضي نيست و در پي دست يافتن به ديگر سيارات جهان است در سايه همين انگيزه و ميل به زيستن بهتر و استفاده بي نهايت از لحظات زندگي خود اينگونه مترقي شده است. اما در فرهنگ عامه ما مانند بسياري ازجوامع ديگر از مرگ تلقي هاي متفاوتي وجود دارد. اما به نظر مي رسد آن چه ما در گفتار هاي خود از مرگ استفاده مي کنيم بيشتر استفاده ابزاري است. بدين معني که ماجهت پيشبرد اهداف خود در کلامي يا تفهيم موضوع به طرف مقابل و يا در مجادلات به استفاده از ياد مرگ و اصطلاحات آن مي پردازيم مثلا به طرف مجادله ميگوييم مگر تو نمردني؟ يعني غير مستقيم به او مي گوييم تو از ياد مرگ غافلي؟ و من به تو ياد آوري مي کنم که مرگي هست وحساب و کتابي؟ ياد آوري مي کنم که تو صاحب غرور هستي! يا گاهي در نا کامي از گرفتن حق و حقوق مادي و معنوي خود به وجود جهاني پس از مرگ اشاره ميکنيم و اينکه سرِ پل صراط جلوي تو را مي گيرم و حق خودم را مطالبه مي کنم. اينها در مکالمات و مجادله هاي روز مره ما کار برد دارد. نوع ديگري از گفته ها نيز وجود دارد که خاص طبقه سني يا صنفي خاص است. مثلا پيران ما که به طورمعمول بيان مي کنند، الهي خوار نشيم ، يا پنبه به دست بميريم، يا يکشب تب و يکشب مرگ ، يا حق بده وحق بسون، راحت بره قبرسون. که عموما طلب مرگ راحت از خداوند را دارند.عموما همچنين تصور است که هر کي بدون درد و بيماري بميرد. نزد خدا مقبوليت بيشتري داشته است. يا در سوگواريهاي پس از فوت هر شخص توسط مداحان يا سخنوري ناطق ان مجالس ترحيم مدام از عوالم بعد از مرگ صحبت ميشود ومتکلمان ديني نيز مردم را ازمار و عقرب گور مي ترسانند. کودکان نيز تصورات خاص و جالبي پيرامون مرگ دارند. مرگ در نظر آنها بسيار غمناک و مخوف است و در دوره هاي از زندگي با کابوس هايي و نگراني هايي فراوان همراه است خصوصا در مرگ بستگان و نزديکان اين حالت به شدت تشديد ميشود توهمات و خيالبافي ها وگفتگو هاي کودکان در هر دوره و زماني متفاوت است. مثلادر کودکي ما همواره اشاره مي شد که مرده در شب اول قبر از جايش بلند مي شود، سرش به سنگ مي خورد انوقت تمام شير هايي که از مادرش خورده از بينيش خارج مي شود و يا مرده وقتي گروه خاکسپاري از قبرستان خارج مي شوند مي خواهد بلند شود وهمراهآن ها برود که باز همسرش به سنگ مي خورد ومي فهمد که مرده است. اين ها برخي از پندارهاي کودکان و شايد بزرگان آن زمان بود که به فراخور دانسته هاي آن زمانه بوده است مرگ عزيزان مثل پدر و مادر تهديدي هم جهت ترساندن ساير بچه ها بود. مثلا کودک با دستان خود مقداري خاک به شکل يک قبر خاک جمع مي کرد و مي گفت اين قبر باباته، اين قبر ننته. عموما اينگونه حرکات ازسر ضعف اجرا مي شد گاهي نيز از مرگ اينگونه تصور مي شد که مرده در زير زمين حرکت مي کند مثلا مرده اي که امروز دفن شده فردا در مسير بهشت به سرِ کوه آقدش مي رسد. يا مثلا مرده به مسافرتي رفته و يکي دو سالديگر بر مي گردد. در هر حال مجموعه پندار ها ، توصيف ها ، و گفتار ها نشان مي دهد که اين ها همه پندار و وهمي از مرگ بوده تا واقعيت و تاثير پذيري عملي از مرگ و ياد مرگ بيشتر ابزاري جهت استفاده بوده تا يکدرس عملي در جهت مهربان بودن، پاکزيستن ونيکوبودن، در هر حال مرگ از زيبا ترين نعمت هاست شايد درک همه زيبايي برخي نعمت ها در قوانين وشرايط فعلي زيست انسان در عقل بشري جاي نگيرد. اما تصور کنيد بشر بزايدو نميرد همه آفرينش خداوند از زندگي تا مرگ زيبا و نيکوست و اين ما هستيم که چگونه از آن برداشت مي کنيم. مهدي عرب 24/9/86
در کوي نيک نامان ( قسمت دوم)
(گفتگو با آقاي حاج بهرام عرب فرزند نورالله جانباز جنگ تحميلي)
روزي که دلم مي از سبوي توگرفت ديوانه صفت سراغ کوي توگرفت
در هر چمني به جستجوي تو شتافت با لاله نشست و گفتگوي تو گرفت
الهي تا تو را دارم چه کم دارم يا قاضي الحاجات. يه سلام به وسعت آبي آسمون و هرچي خوبيه و زيباييِ تقديم به شما همراهان خوب آوا. دوستان عزيزم بازم توي اين شماره آوا همراه شما شديم تا پيام آور اين نکته باشيم که کوچه پس کوچه هاي دلمون رو آب و جار و کنيم. بله اومديم تا پيام آور اين نکته باشيم که دلمون رو از هرچي کينه و حسادتِ پاک کنيم و درعوض به جايش بذر عشق و معرفت و نوعدوستي بپاشيم تا آسايش و آرامش همواره زندگي مون رو فرا بگيره دوستان عزيز اگه خاطر شريفتون باشه در شماره قبل گفتگويي داشتيم با آقاي حاج بهرام عرب جانباز جنگ تحميلي اما در اين شماره قصد داريم دنباله صحبت هاي گذشته مون در خصوص اعزام به جبهه آقاي حاج بهرام عرب و فعاليتهاي ديگه اي که در بسيج روستا داشته اند با شما خوبان همکلام بشيم.
س- آقاي عرب بفرماييد که جنابعالي در چه سال هايي و در چه عملياتي شرکت داشتيد و بيشتر از نحوه حضورتون برامون توضيح دهيد.
ج- اينجانب بهرام عرب در اسفند ماه سال 1362 به مدت 27 روز به عنوان شوراي اسلامي روستا به جبهه اعزام شدم در اين مدت هر روز از مناطق عملياتي خط اول، خط دوم و خط سوم بازديد داشتيم تا ببينيم رزمندگان اسلام در جبهه هادر چه شرايطي هستند يکي از بازديد ها مون از کل مقر مرزي جنوب بود. منظورم خرمشهر و آبادان که رژيم بعثي عراق خسارت هاي زيادي را به اين دو شهر و به مردم اين دو شهر متحمل کرده بود. از پاسگاه اروند کنار در غرب خرمشهر بازديد داشتيم که اين پاسگاه به لحاظ موقعيت جغرافيايي در رو بروي مرز عراق واقع شده بود که تقريبا نزديک شهر بصره بود. عرض به حضور شما که در جنوب اروند کنار گمرک صادراتي خرمشهر قرار داشت که در آن هنگام به تصرف عراقي ها در آمده بود. حدودا يک سوم شهر آبادان به نام بهمنشير در دست ايراني ها بود. خدمت شما عرض کنم از منطقه شلمچه بازديد داشتيم که شلمچه در سال 1362 کاملا در دست عراقي ها بود که از فاصله 25 کيلومتري آن بازديد داشتيم. جاده اهواز، خرمشهر کاملا در تصرف عراقي ها بود. يه جاده هم داشتيم به نام آبادان اهواز که به سه راهي شادگان مي خوردکه اين جاده در دست ايراني ها بود. اما به آن صورت در آن رفت و آمد نمي شد در قسمت شمال شلمچه پاسگاهي وجود داشت بنام پاسگاه حميديه که در دست عراقي ها بود. هورالهويزه در سال 1362 از دست نيروهاي عراقي آزاد شده بود. حضور شما عارضم بوستان تازه آزاد شده بود. در سال 1462 اسفند ماه از بيمارستان بوستان بازديد داشتيم شهيد حشمت الله خدادادي فرمانده ما بود که ايشان در سال 1365 به شهادت رسيد که آن زمان براي ما صحبت مي کرد و مي گفت من با چشم خودم ديدم که عراقي ها چه جنايت هايي به مردم بوستان و ناموس ماکرده بودند که همه اين جنايات نشات گرفته از افکار و انديشه آمريکايي ها بود. در سال 1362 از هويزه بازديد داشتيم عراقي ها تعداد 360 دختر ايراني را زنده بگور کرده بودند.که از اين شهدا چون خواهر بودند اجازه داده نمي شد که برادرها بازديد کنندکه اينها را به صورت نهرگونه خاک کرده بودند از خيلي جاهاي مناطق عملياتي بازديد داشتيم که وقتي به سر و صورت رزمندگان اسلام نگاه مي کرديم گريه مان مي گرفت که 2 الي3 ماه در بيابان و گل و آب بودند به نحوي که صورت آنها انگار از پوست در آمده بود. وقتي با اين عزيزان همکلام مي شديم و مي گفتيم انگيزه شما از آمدن به جبهه چه بود؟ مي گفتند براي حفظ ناموس و دين و به دستور امام خميني(ره) عازم جبهه ها شديم. خدمت شما عرض شود زماني که ما در مقر جندي شاپور بوديم از سر شب تا نماز صبح تقريبا گلوله باران مي شد توپخانه آنها مرتب کار مي کرد وقتي مي خواستيم بريم مسجد خوت ابوالفضل(ع) براي نماز جماعت در حين رفتن ده ها راکت و خمپاره به اطراف ما اصابت مي کرد که در ان لحظه 2 نفر از برادران شورا شهيد شدند شب ها مي رفتيم نگهباني کنار اروند رود که آن طرف رود نيروهاي عراقي بودند که اگه بلند حرف مي زدند صدايشان را ما مي شنيديم.
س- آقاي عرب انگيزه شما از رفتن به جبهه چه بود و در واقع چه اهدافي را دنبال مي کرديد؟
ج- انگيزه بنده از جبهه رفتن که بخواهم بگويم بيکار بودم که نبودم بگم احتياج مالي داشتم که داشتم که گه يادتون باشه من در زمان جنگ ميني بوس داشتم وروي ميني بوس کار مي کردم و هدف من هم به خاطر رضاي خدا و بر حسب وظيفه و تکليف بود که باعث شد ما به جبهه ها اعزام شويم بنده در سال 1364 فروردين ماه براي بار دوم اعزام شدم که رفتم منطقه جنوب (مقر انرژي اتمي)که شاه مي خواست آنجا را بزند شغل من در اين مرحله آبرساني با ماشين شش چرخ بود. و بار سوم هم که اواخر سال 1364 بود که مجروح شدم و براي شما توضيح دادم.
س- آقاي عرب براي ما بگوييد که در آن زمان از روستايمان چه کساني با شما در جبهه ها حضور داشتند منظورم همرزمان شماست.
ج- در بار دوم که به جبهه اعزام شدم مدت 67 روز از تاريخ 17/1/64 لغايت 26/3/64 جبهه بودم که از مارکده آقايان ناصر عرب(غلام) عباسعلي عرب (رمضانعلي) فرزند رجبعلي، پرويز عرب فرزند فضل الله بودند اما در مرحله سوم که اعزام شدم در تاريخ10/9/64 باکاروان120 نفر از سپاهيان حضرت محمد(ص) که به مدت زمان 2 عمليات کربلاي 4 و5 در جبهه ها بودم که عمليات کربلاي 4 از ساعت 30/1 بامداد تا ساعت 3 بامداد ادامه داشت که عمليات لورفته بود و فرماندهان گفتند هر کسي به هر طريقي که مي تواند برگردد عقب که 12 روز بعدش عمليات کربلاي 5 شروع شد. در اين عمليات از هم رزمان بنده آقايان غلامرضا عرب(رحيم) که شهيد شد. پرويز عرب فضل الله ، عباسعلي عرب(رمضان) فرزند رجبعلي، عبدالله شاهسون فرزند محراب، حسين عرب فرزند عزيزالله، علي اکبر عرب فرزند حسن، اکبر عرب فرزند فضل الله، رمضانعلي عرب فرزند نورالله، جمعه عرب فرزند جواد، احمد عرب فرزند آقا رحيم، کل حسن عرب فرزند جعفرقلي ، منصور عرب فرزند مهدي و از گرمدره شهرام مرداني بودند.
س- آقاي عرب از پايگاه بسيج برايمان بگوييد از چ سالي فعاليت خود را در بسيج شروع کرديد و چه سمتي داشتيد؟
ج- در سال 1366 مسئول پايگاه بسيج روستا شدم به مدت 20 سال. جالب خدمت شما عرض کنم که اين پايگاه با کمک هاي مردمي احداث شد زمين آن را جناب آقايان خانواده شهيد غلامرضا عرب ، حاج حيدر شاهسون، حاج مصطفي شاهسون، زوجه حاج عبدالوهاب شاهسون که زمين زوجه حاج عبدالوهاب را خريداري کرديم اما بقيه زمين ها اهدايي بودند که مقداري هم از زمين حاج هيبت الله عرب بود که اهدا کردند اين پايگاه با همت و تلاش مردم احداث شد و مردم به صورت خودجوش به ما در ساختن بسيج کمک کردند در طول20 سالي که فرمانده پايگاه بودم در ابتدا 60 نفر عضو بسيج داشت که با تلاش بنده و ديگر دوستان اين رقم به 270 نفر رسيدکه حتي پير مردها و افراد مسن هم عضو بسيج شده بودند و شب ها نگهباني مي دادند. عرض به حضور شما 70 پرونده راکد داريم و 15 پرونده هم مهاجرت کردند همه ساله در راهپيمايي روز قدس و ديگر رزمايش ها و مانورها شرکت و نيرو ها را همآهنگ مي کرديم چند اتوبوس عازم مشهد و شيراز و قم و جمکران و مرقد امام داشتيم 2 مرحله بازديد از مناطق عمليات جنوب داشتيم گروه ناصحين مدت 5 سال است تشکيل شده جهت حفظ امنيت منطقه180 مورد پرونده گزارش شده که شامل مواد مخدر ، مشروبات الکلي مي باشد که تحويل مقامات بالا داديم که پايگاه بسيج مارکده به خاطر همين فعاليت هاش در منطقه نمونه شد که بارها ازش تجليل و تشکر شده است.
س- آقاي عرب شما به عنوان فردي که سن وسالي ازتون گذشته چه پيام يا توصيه اي براي جوانان امروز داريد؟
ج-توصيه من به جوانان اينه که دنبال کارهاي فرهنگي باشند که تحت تاثير تهاجم فرهنگي بيگانگان قرار نگيرند گوش به حرف آدمهاي ناباب ندهند که خداي ناکرده از خط اسلام و انقلاب منحرف شوند بايد پاسدار خون شهدا و ايثار گران باشند تا مي توانند مطالعه کنند کتاب هاي مفيد و مذهبي بخوانند با مسجد و امام جماعت روستا تعامل وگفتگو داشته باشند در نماز جماعت شرکت کنند اهل مسجد باشند ادامه تحصيل بدهند عل و دانش را به هيچ وچه فراموش نکنند تا حد اقل آنها مثل ماها نباشند و بتوانند با دانشي که فراگرفته اند بهتر به جامعه خودشون خدمت کنند و در زندگي موفق باشند. چون مملکت ما روي پاي جوانها مي چرخد و مسئولين ماهم هميشه دارند جوان ها را تشويق مي کنند و جوان ها را حمايت مي کنند چون کشور ما واقعا به اين جوان ها احتياج دارد چرا که همين جوان هاهستندکه آينده ساز اين مملکت هستند.
آقاي عرب دست شما درد نکند از اين که اين فرصت را به ما داديد که با شما هم صحبت شويم و پاي درد دل هاي شما بنشينيم. از اين بابت بي نهايت سپاسگزاريم و از پذيرايي شما و خانواده محترمتان ممنونيم انشا الله که عمري باقي باشد تا در فرصت هاي بعدي بازهم با شما همکلام شويم و از فعاليت هاي اجتماعي شما در روستا گزارش تهيه کنيم
من هم از شما ک زحمت کشيديد و يادي از ماکرديد ممنون هستم خيلي خوشحال شدم باز هم از ما ياد کنيد و بيشتر به ما سر بزنيد.
گزارش از: رجبعلي عرب بهمن 86
شراب ناب دهيد
مرا شراب از آن خمِ خراب دهيد پياله پر ز مي پر ز اظطراب دهيد
من از سياست اين روز گار خسته شدم نه کاخ خواهم، از آن کلبه خراب دهيد
ز بس که خوردم از آن ني شکر ز شيريني ترش ز قوره نارس شکر ز آب دهيد
ز مجلس طرب انگيز بريد مرا بيرون نه رقص خواهم، آواز خرانبدهيد
لباس کهنه دهيدمز نوگريزانم بسي به شستم او تو نجات آن بدهيد
بسي به پشت ميز نشستم جواب رد گفتم بسي جلسه بسيار بي عمل بدهيد
کشيدم عربده همچون شغال در جنگل مرا چو آهوي وحشي نجات جان بدهيد
بسي دروغ بگفتم به مردمان چندين سال که ريش و پشم تراشيدم آينه بدهيد
سوار خر بشدم گفتم اسب تازي است تمام نامه به جا ماند اصل نامه را بدهيد
خجل خجل به برِ دوست جيب من خالي بيا و بنده نوازي گداي خانه دهيد
مرا نه کار به مسجد نه در کليسا است پشت خانه نشستم به خانه راه دهيد
به روي کرسي زر جاي من خالي بود گليم پاره مرا بس سرِ صفا بدهيد
اگر ز سنگ جفا من شکستم آينه به خود نمايي خود آينه دگر بدهيد
مريز آب به حلقم که آبرو به برد ز آب گل که ز باران به صد صفا بدهيد
غرور خود بر شکن اي که شعر مي گويي
ز موش گربه کتابي به من نشان بدهيد
ز شاهسون تو چه پرسي هميشه نالان است
صبوي سنگ دهيدش نه آنکه سنگ دهيد
رسيد عمر به پايان در اين سراي منير به قدر بال مگس ز ان شراب ناب دهيد
سروده عطاء الله شاهسون مارکده 1/10/86
مرگ براي همسايه
يکي از رويداد هاي زندگي و نيز آخرين آنها مرگ است. مرگ را نيست شدن زندگاني، از گيتي رفتن گفته اند، که مقابل زندگي قرار دارد. باورمندان به اديان، مرگ را رفتن از جهاني به جهاني ديگر مي دانند و طبيعت گراها مرگ را نيستي. دين داران مرگ را حق مي دانند و آن را در لابلاي سخنان خود تکرار مي نمايند و از آن جايي که مرگ در حالت عادي براي هيچکس خوشايند نيست، طنز پردازان به جمله مرگ حق است جمله اي افزوده و گفته اند مرگ حق است براي همسايه!!؟ اگر نيک بنگريم، اين يک جمله متناقض و يک پرسش بي پاسخ است که؛ اگر مرگ حق است چرا هيچکس نمي خواهد بميرد؟ و چرا وقتي يک نفر مي ميرد بقيه افسوس مي خوريم؟ مي گرييم؟ فرياد بر مي آوريم؟ فغان مي کنيم؟
به هرصورت مرگ يک فرآيندي رازآلود است که در باره آن هر گروه از آدميان نظرات متفاوتي دارند ولي در يک چيز همگي متفق القول اند و آن اينکه، هر آدمي متولد شد روزي هم خواهد مرد. ببينيد فردوسي بزرگ که براستي حکيمش خوانده اند راز آلودگي و پرسش بر انگيزي مرگ را چه زيبا بيان کرده است.
اگر تند بادي برآيد ز کنج به خاک افکند نا رسيده ترنج ستمکاره خوانيمش، ار دادگر؟ هنرمند گوييمش، ار بي هنر؟ اگر مرگ داد است، بيداد چيست؟ ز داد اين همه بانگ و فرياد چيست؟ از اين راز جان تو آگاه نيست بدين پرده اندر تو را راه نيست همه تا درِ آز رفته فراز به کس بر نشد اين درِ راز باز به رفتن مگر بهتر آيدت جاي چو آرام گيري به ديگر سراي.
بي گمان، روبرو شدن با مرگ عزيزان سخت است. با اينکه به يقين مي دانيم مرگ هم حتمي است و چاره اي هم از آن نيست ولي اصلي مهمتر از حق بودن مرگ وجود دارد و آن زندگاني و تداوم آن است اصل اين است که زندگان زندگاني خوب نمايند، در برخورد با پديده مرگ عزيزان هرکس به اندازه آگاهي اش، خردمندي که کسب کرده، با آن روبرو مي شود از آن تاثير مي پذيرد و تحت تاثير قرار مي گيرد. فردي را مي بيني با حالت احساسي و بسيار تاثر انگيز برخورد مي کند و خود را مي بازد به گونه اي که زندگي و زندگاني اش فلج مي شود، به خود آسيب مي زند، بيمار مي شود، افسرده مي گردد و ديگر ناراحتي هاي رواني پيدا مي کند و شخص ديگري مي بيني مرگ عزيزش را يک پديده و رويداد طبيعي مي داند يک واقعيت مي داند و با آن برخورد واقع گرايانه و معقول و منطقي دارد يعني ضمن اينکه متاثر مي شود و لي بعد از چند روز کم کم به روند زندگي عادي بر مي گردد.
مرگ يک واقعيت است هرگز واقعيت پيش آمده را انکار نکنيم بلکه سعي کنيم آن را به عنوان يک واقعيت، خوب بشناسيم. تغييراتي که پس از فوت عزيزانمان در روان و زندگي ما بوجود آمده و يا مي آيد را با آگاهي به سمت بهتري هدايت و برنامه ريزي کنيم. بدانيم که با فوت عزيزِ ما دنيا آخر نشده، همه چيز خراب نشده، همه چيز تمام نشده، اينگونه نيست که ما بعد از او نتوانيم هيچ کاري بکنيم بلکه انتخاب هاي زيادي سر راه داريم و مي توانيم بر گزينيم. تا هم روند زندگي مان را عادي کنيم و هم تاثيرات زيان بار غم عزيزمان را کم کنيم.
بدون شک در جامعه و در پيرامون ما افراد فرهيخته و خردمندي وجود دارد بهتر است در اين گونه موارد به آنها بنگريم و ببينيم آنها در چنين شرايطي با رويداد مرگ عزيزان چگونه برخورد کرده اند و يا مي کنند مي توانيم الگو برداري نماييم. بي گمان الگو برداري از رفتار افراد فرهيخته و خردمند و آگاه، در خيلي از جنبه هاي زندگي مي تواند به ما کمک کند تا ما هم تصميم هاي درست تر بگيريم. بايد دانست واقع بيني و پذيرش واقعيت هاي پيش آمده، زير بناي تصميم گيري هاي درست است اگر آنگونه که واقعيت ها هستند بتوانيم ببينيم و بشناسيم و پس از آن با توجه به عقلانيت و به کارگيري خرد تصميم بگيريم مي توانيم آسيب ها را کم کنيم و رشد زندگي مان را از سر بگيريم. با وقوع مرگ عزيزي گوشه گيري نکنيم ، نبايد منزوي شويم بلکه بايد پويايي خود را حفظ کنيم و بدانيم عمل و رفتار و حرکت مي تواند بر افکار مان تاثير مثبت بگذارد. هميشه و در همه وقت و بويژه پس از مرگ عزيزان کارهايي که برايمان خوشايند است انجام دهيم و به جاهايي که برايمان خوشايند است برويم در محل و مکان هايي که رنج آور و خوشايند نيست نمانيم از دوستان شادزي و شادمان ديدن کنيم و با آنها گفتگو نماييم وقت مان و بويژه اوقات فراغت مان را با کار هاي خوب اجتماعي پر کنيم و خود را سخت مشغول کار هاي خوب نماييم تا وقت براي غصه خوردن و به مرگ انديشيدن نداشته باشيم تا روحيه مان تغيير کند اگر لازم ديديم با دوستان دانا تر درد دل کنيم و احساسات خود را بيان نماييم. اگر بتوانيم عاقلانه و خردمندانه با رويداد مرگ عزيزمان برخورد کنيم دو تا شش ماه بايد زندگي مان عادي ي عادي شده باشد اين نظر نمي گويد مرگ عزيز را فراموش کن بلکه مي گويد نگذاريد تاثير منفي بر روي روند زندگي عادي و طبيعي مان داشته باشد اگر اينگونه نيست و يا نشد بدانيم که دچار افسردگي شده ايم و بايد خود را معالجه کنيم. وقتي دقت کنيم خواهيم ديد در جامعه افرادي به ظاهر نمي توانند با مرگ عزيزان کنار بيايند و بعد از مدتي کوتاه زندگي شان را به روال عادي برگردانند يکي از علت ها اين است که زندگي سخت و توام با رنج و مرارت داشته اند و يا دارند از زندگي لذت نبرده اند و يا نمي برند زندگي شادمانه و آرامي ندارند بيماري هاي رواني ناشي از نبود و يا کمبود مهر و محبت و عشق سرشار دوران کودکي را حل نکرده اند و اکنون شخصيت هاي مهر طلب دارند و تشنه و گداي محبت اند و مي بينند با تازه نگهداشتن و تکرار مراسم عزيز از دست رفته عده اي به او سر مي زنند و محبت مي نمايند و اين شخص گمشده وکمبود خود را که ، همان محبت باشد، در اينجا مي يابد لذا غمداري و ماتمداري را تداوم مي دهد تا نثار محبت ها ادامه يابد و يا شخصيت حسودي دارند و از داشته هاي ديگران و از نداشته هاي خود رنج مي برند و يا شخصيت خود شيفته اي دارند و همه چيز را براي خود و در خدمت خود و در ستايش خود مي خواهند و چون چنين نيست و نمي تواند هم چنين باشد دچار رنج ميشوند به مرگ پناه مي برند. از آنجايي که اين کمبود خود را نتوانسته اند جبران کنند دنيا را، زندگي را و به دنبال آن انسان را بد مي دانند آنگاه دنيا را بي وفا، جفاکار، ستمکار، کجمدار، نا سازگار و … مي نامند و آدم هاي آن را نمک نشناس، نا مهربان، بي محبت، ظالم و… مي شمارند. بنابر اين دنيا به اين زيبايي مي شود رنج گاه، محنتکده و نا گزير پناه مي بريم به سوي مرگ، مونس مان مردگان مي شوند، غم مرگ همانند افيون تسکين مان مي دهد، مردگان بيش از زندگان برايمان عزيز مي شوند و اهميت پيدا مي کنند برگزاري مراسم مردگان و گريه براي مردگان و ياد خاطر مردگان لذت بخش خواهد بود قبرستان جاي دل انگيز خواهد بود پناه مي بريم به پديده مرگ و متعلقات آن بدون اينکه بينديشيم چرا ما به اين شيوه زندگي پناه آورده ايم؟ البته موضوع روشن است چون زندگي برايمان سخت است شيرين نيست لذت بخش نيست به ما آرامش و امنيت نمي دهد. در صورتي که ما بتوانيم مشکلات و اختلالات رواني و آسيب هاي ناشي از کمبود مهر و محبت و عشق ورزي دوران کودکي مان را حل کنيم و سلامت شخصيت رواني مان را بازيابيم آنگاه خواهيم ديد هيچ چيز از زندگي شيرين تر نيست جهان با همه ي فراز و فرود هايش زيباست و آدمها را هم خوب و زيبا مي بينيم با لذت زندگي مي کنيم عمر طولاني تر هم مي کنيم به استقبال مرگ نمي رويم آن را دنبال نمي کنيم هر روز آن را طلب نمي نماييم چندان ذهن و فکرمان را مشغول مرگ هم نمي کنيم از آن ترس و هراسي به خود راه نمي دهيم ولي هر گاه هم که مرگ آمد با خيال آسوده آن را مي پذيريم و يک بار، و فقط يک بار در طول عمرمان مي ميريم نه گريه اي لازم است نه شيوني نه غمي و نه ماتمي بازماندگان هم کمي متاثر مي شوند و متمدنانه پس از چند روز، کم کم تاثير غم مرگ عزيز را کنار مي گذارند و زندگي عادي خود را از سر مي گيرند تا آنها هم با لذت بيشتر زندگي طولاني تري کنند. محمدعلي شاهسون مارکده 28/11/86
رزمنده گمنام روستاي مارکده
دوستان و برادران خواننده خبرنامه آواي مارکده. منِ نويسنده اين نامه، يک بنده خدايي را در همين روستاي مارکده مي شناسم که در زمان جنگ عراق بر عليه ايران عزيز ما به مدت سه ماه تمام در جبهه جنگ حضور داشته که يک ماه آن را در منطقه جزيره مجنون و دوماه آن را در منطقه فاو که مربوط به کشور عراق بوده و در تصرف رزمندگان ايران بود حضور داشته که بعد از پايان خدمت و جبهه، نه دنبال کارت رزمندگي رفته و نه ادعايي دارد. که، « من هم جبهه رفته ام.»برادران عزيز اگر به خاطر خدا به جبهه رفته ايد اجر خود را در نزد خداوند نبريد چرا کاري را که براي خدا انجام داده ايد به رخ مردم مي کشيد مزد و اجر خود را از خداوند متعال بخواهيد. س . ع