آوای ماركده شماره 119 – یکم خرداد 1387

گرد هم آيي فرهنگي
 قرار است گرد هم آيي فرهنگي 6 روستا؛ مارکده، گرمدره، ياسه چاي، صادق آباد، قوچان و قراقوش در تاريخ 3/3/87 ساعت 30/8 بعد از ظهر ( به وقت رسمي ) در محل دفتر دهياري روستاي مارکده باحضور اعضاء محترم شورا، دهيار و علاقمندان به مطالعه، نوشتن و تحقيق اجتماعي و فرهنگي روستاهاي فوق الذکر تشکيل گردد.
 لذا از کليه همشهريان علاقمند به مطالعه، نوشتن و تحقيق اجتماعي و فرهنگي دعوت مي گردد در اين گرد هم آيي حضور به هم رسانند.

فروش زمين اجاره اي ممنوع است
اداره امور اراضي استان طي نامه شماره3/14/1183 مورخه 5/2/87 با عنوان فرماندار شهرکرد موضوع خلاف قانون بودن فروش زمين هاي استيجاري را در 5 بند شرح داده و رونوشت نامه را به شوراي اسلامي مارکده هم ارسال و خواسته که اطلاع رساني گردد. از آن جايي که متن نامه با ادبيات و اصطلاحات حقوقي انشا شده و سطح آن قدري با ادبيات ما روستائيان تفاوت دارد عين بند هاي نامه عنوان مي گردد و توضيح لازم هم داده مي شود.
« 1- اراضي ملي که طبق عقد اجاره به اشخاص واگذار مي شود در صورت تامين سه پيش زمينه به صورت عقد بيع واگذار خواهند شد که عبارتند از: الف – اراضي واگذاري به تشخيص عوامل نظارتي جهاد کشاورزي شهرستان ها به بهره برداري کامل رسيده باشند.   ب – مستاجر و مجري طرح واگذاري در خواست خود مبني بر تنظيم مبايعه نامه را به موجر تسليم نموده باشد.  ج – اداره کل منابع طبيعي استان سند مالکيت اراضي ملي واگذار شده را دريافت کرده باشد.»
با زبان روستايي خودمان يعني اين که زمين طرح هايي که به صورت اجاره به مردم واگذار شده وقتي کشت شد و به بهره برداري رسيد وکشاورزان در خواست خريد خود را به اداره بدهند زمين به آن ها فروش خواهد شد.
« 2- مستند به ماده466 قانون مدني در اثر عقد اجاره، مستاجر مالک منافع عين مستاجره مي شود و به هيچ نحو از انحاء مالک عين مستاجره نخواهد شد و مضافا مستند به ماده474 همين قانون و نص قرار داد تنظيمي، مستاجر بايد از منافع عين مستاجره بالمباشره استفاده نمايد و لذا صريحا از اجاره دادن منافع به ديگري منع شده است و در صورت تخلف مستاجر به استناد خيار تخلف از شرط حق فسخ براي موجر درنظر گرفته شده است.»
مي گويد: زمين ها به صورت اجاره تحويل مردم داده شده اند و مردم فقط حق بهره برداري از زمين را دارند و به هيچ وچه مالک زمين شناخته نمي شوند و کشاورز فقط حق دارد با کار روي زمين از آن بهره ببرد و نمي تواند اين حق بهره برداري را هم به ديگري بفروشد و اگر تخلف نمود اداره مي تواند قرارداد اجاره را فسخ کند.
« 3- مستند به بند 3 ماده 190 قانون مدني در عقد بيع، موضوع بيع بايد معين و مشخص باشد و لذا در مورد فروش اراضي مذکور به لحاظ اين که مالکيت فروشندگان استقرار نيافته است، معاملات مذکور باطل مي باشد و فروشندگان تحت عنوان فروش مال غير ( اموال دولت ) مورد پيگرد قانوني قرار خواهند گرفت.»
يعني : وقتي چيزي مورد خريد و فروش قرار مي گيرد بايد مالکيتش مشخص باشد و چون کشاورزان هنوز مالک بر زمين هاي طرح هاي کشاورزي شناخته نمي شوند خريد و فروش اين زمين ها باطل است و اگر کسي چنين زمين هايي را بفروشد به عنوان اين که زمين دولت را فروخته تحت پيگرد قرار خواهدگرفت.
« 4- در صورت فروش اراضي مذکور، فروشنده ضامن و مسئول رد ثمن معامله و
 جبران کليه خسارت وارده بر خريدار و موجر مي باشد و موجر (جهاد کشاورزي ) هيچ مسئوليتي در قبال خريدار ندارد.»
يعني: اگر کسي زمين اجاره اي اش را فروخت اداره کشاورزي هيچ مسئوليتي درقبال خريدار ندارد وکليه خسارت هاي وارد به خريدار و اداره کشاورزي را فروشنده بايد جبران نمايد.
« 5- در صورت مهيا شدن اسناد مالکيتي، اسناد به نام مجريان طرح سند خواهد خورد
 و در اين خصوص خريداران اراضي مذکور فاقد هرگونه مدرک ثبتي مالکيتي خواهند
 بود.»
يعني: وقتي قرار شد سند مالکيت زمين ها بنام افراد زده شود سند بنام صاحب اوليه که اجاره بنامش بوده زده خواهد شد و خريدار بدون سند ثبتي خواهد ماند.
« درنتيجه با عنايت به موارد فوق الاشاره هرگونه خريد و فروش اراضي استيجاري دولت مستند به قانون مدني و مقررات واگذاري اراضي ملي و دولتي منع قانوني دارد، لذا استدعا دارد دستور فرماييد مراتب فوق به نحو مقتضي به اطلاع شوراي اسلامي ساير شهرها وروستا هاي شهرستان رسانده شود.
                                             خسرو عبدالهي، مدير امور اراضي استان»

گوشت به قيمت دولتي
بخشداري سامان طي نامه شماره353مورخه 17/2/87  خطاب به شوراي اسلامي روستا اعلام نموده « … فروشگاه زنجيره اي شهر سامان اقدام به توزيع مقداري گوشت منجمد به قيمت مصوب دولتي نموده است نسبت به اطلاع رساني به عموم مردم روستا اقدام لازم صورت پذيرد.»

جلسه ادغام مدارس روستاها
جلسه اي در تاريخ 23/2/87 ساعت 9 صبح به دعوت آموزش و پرورش سامان در محل اداره آموزش و پرورش با حضور کبيري رئيس، حسين زاده معاون، و دو نفر کارشناس اداره، اعضا شورا و دهياران 5 روستاي مارکده، قوچان، گرمدره، صادق آباد و ياسه چاي، آقايان؛ شهرام مرداني، رسول شاهبندري، هرمز کرمي، ناصر حيدري، مسعود ،کريم و محمدعلي شاهسون تشکيل شد. هدف از اين دعوت و نشست ادغام مدارس راهنمايي دخترانه و پسرانه 6 روستا در يک محل براي ادامه تحصيل بود.
نخست آقاي کبيري و سپس آقاي حسين زاده سخن گفتند که چکيده سخنان به شرح زير است.
آمار دانش آموزان هر سال کمتر مي شود و بر اساس آماري که اداره ثبت و احوال اعلام نموده اين کاهش تا سال 1392  ادامه خواهد داشت. لذا تعداد دانش آموزان در اغلب مدارس درکلاس ها زير حد نصاب است به همين دليل در سطح وزارت آموزش و پرورش يک تصميم کلي براي سطح کشور گرفته شده که اجراي آن به ما هم ابلاغ شده و ما نا گزير به اجراي آن هستيم. برابر اين تصميم مدارسي که با کمبود دانش آموز رو برو اند بايد در مدارس هم جوار ادغام شوند. با تجميع مدارس اداره آموزش و پرورش خواهد توانست خدمات آموزشي بهتر و بيشتر و با کيفيت بالاتري ارائه دهد. براي نمونه اکنون به هيچ يک از مدارس روستا معاون و مسئول پرورشي و مستخدم مدرسه تعلق نمي گيرد ولي با تجميع و بالا رفتن آمار همه اين ها به مدارس داده خواهد شد. سرانه پرداختي اداره به مدرسه بالاتر خواهد رفت و مشکلات مالي مدرسه کمتر خواهد شد هزينه سرويس رفت و آمد دانش آموزان را هم اداره آموزش و پرورش تقبل مي نمايد. با تجميع مدارس ما مي توانيم دبيران تخصصي هر درس را سر کلاس بفرستيم آزمايشگاه مجهز در مدرسه دايرکنيم و بسياري از خدمات ديگر اين
است که از شما تقاضا کرده ايم تا در اين جلسه نظر شما را بشنويم و سپس خودتان توافق نماييد که مدرسه راهنمايي دخترانه و پسرانه در کدام روستاها تشکيل گردد؟
افراد حاضر درجلسه هر يک پرسش هاي خود را مطرح نمودند که پاسخ هاي لازم داده شد در نتيجه همه با تجميع مدارس به منظور بالابردن سطح کيفيت آموزش موافقت نمودند ولي در تعيين محل مدارس تجميع شده اختلاف نظر بوجود آمد و توافقي حاصل نشد. جلسه بدون حضور مسئولان اداره در ساعت 9 شب در محل دفتر دهياري مارکده ادامه يافت. نتيجه جلسه؛ « به علت مشکلات و حساسيت هاي اجتماعي که تجميع مدارس در پي خواهد داشت با تجميع مخالفيم و خواستاريم وضع موجود حفظ گردد.»که قرار گرديد آقاي شهرام مرداني اين نتيجه را به اطلاع اداره برساند.

آگهي تاسيس شرکت نگين
اداره ثبت اسناد و املاک شهرستان شهرکرد طي نامه شماره 2862/87/1/123 مورخه 10/2/87 آگهي تاسيس شرکت تعاوني توسعه روستايي نگين مارکده را بدين شرح اعلام نموده است.
« در تاريخ 2/2/87  تحت شماره 7398 در اين اداره به ثبت رسيده و در تاريخ10/2/87 از لحاظ امضا ذيل ثبت تکميل گرديده لذا براي اطلاع عموم در روزنامه رسمي کشورآگهي مي گردد.
1 – موضوع شرکت : شناسايي امکانات – مزاياي نسبي اقتصادي – استعدادها و زمينه هاي رشد و توسعه روستايي – احداث واحد هاي توليدي – کشاورزي – صنعتي – فرش – معدن – بافته هاي محل – صنايع دستي – صنايع تبديلي – خدماتي ؛ واحد هاي اقامتي – تفريحي – خدمات گردشگري – سردخانه – انبار – نگهداري محصولات و نهاده هاي کشاورزي – ايجاد واحدها و امکانات آموزشي فرهنگي هنري – خدمات بهداشتي – نانوايي – جمع آوري زباله – پس از اخذ مجوز از مراجع ذيربط.
 2 – مدت شرکت : از تاريخ ثبت به مدت نا محدود.
3 – مرکز اصلي شرکت : شهرکرد – روستاي مارکده – روبروي مسجد جامع – دفتر شرکت تعاوني.
 4 – سرمايه شرکت : مبلغ 270000000 ريال منقسم به 600 سهم که مبلغ 90000000 ريال آن طي گواهي شماره 135-1800 مورخ 1/2/87 به حساب صندوق تعاون شعبه مرکزي شهرکرد پرداخت و بقيه در تعهد صاحبان سهام مي باشد.
5 – اولين مديران شرکت : آقاي محمود عرب به سمت مدير عامل براي مدت 2 سال انتخاب گرديدند.
6 – جهانگير شاهسون به سمت رئيس هيات مديره – قربانعلي ( فريدون ) عرب به سمت نايب رئيس هيات مديره- محمدعلي شاهسون به سمت عضو اصلي و منشي هيات مديره – مصطفي عرب – حميد شاهسون – محمد عرب به سمت اعضا اصلي هيات مديره – رمضان عرب فرزند خسرو و رمضانعلي عرب فرزند لطفعلي به سمت اعضاعلي البدل هيات مديره براي مدت سه سال انتخاب گرديدند. کليه اوراق و اسناد مالي و تعهد آور بانکي از قبيل چک ، سفته، بروات و قرار داد ها با امضا مدير عامل و رئيس هيات مديره و در غياب رئيس امضا نايب رئيس و مهر شرکت معتبر است و اسناد عادي و نامه ها با امضا مدير عامل و مهر شرکت معتبر است.
7 – اولين بازرسان شرکت : ولي الله عرب – عليرضا شاهسون – حبيب الله خسروي به سمت بازرسان اصلي و ولي الله شاهسون فرزند بهرامعلي و ولي الله شاهسون فرزند محمدعلي به سمت بازرسان علي البدل شرکت براي مدت يک سال انتخاب گرديدند.
              امير هوشنگ محمدي، کفيل ثبت اسناد و املاک شهرستان شهرکرد»

اطلاعيه مديرعامل نگين
کليه اعضا شرکت تعاوني نگين که مدارک و فيش بانکي خود را تحويل نداده اند حد اکثر تا تاريخ 10/3/87 فرصت دارند که مدارک خود را تحويل دهند.
هرگونه معاملات سهام شرکت نگين بايد در دفتر شرکت و با اطلاع و موافقت هيات مديره شرکت نگين صورت گيرد در غير اين صورت شرکت هيچ گونه تعهدي در قبال خريدار سهام ندارد.                    محمود عرب مدير عامل

بر چسب قيمت روي اجناس
سازمان بازرگاني استان ابلاغيه شماره 1443/2-4/118مورخ 14/2/87  به دهياري روستاي مارکده ارسال و در خواست شده به مغازه داران ابلاغ گردد برچسب قيمت روي اجناس نصب نمايند متن نامه به شرح زير است: « دهياري محترم روستاي مارکده، با سلام،  پيرو نامه شماره 923/2-4/118 مورخ 1/2/87 موضوع ابلاغيه مقام عالي وزارت بازرگاني جهت تشديد اقدامات کنترلي و نظارتي و بر قراري ثبات در بازار، مجدددا ضمن تاکيد بر اجراي کامل مفاد ابلاغيه متذکر مي گردد در رابطه با بند 4  ابلاغيه موضوع نصب بر چسب قيمت و صدور صورتجلسات توسط واحد هاي صنفي لازم است در اسرع وقت توسط اتحاديه هاي صنفي موضوع به کليه واحد هاي صنفي ذيربط ابلاغ و طي حد اکثر يک ماه آينده موضوع پيگيري و از نتيجه اين سازمان را مطلع نمايند بديهي است در طي اين مدت و پس از آن بازرسان سازمان بازرگاني با متخلفان برابر قانون برخورد خواهند کرد.   رئيس سازمان، حسن طاهري»

جلسه دهياران
جلسه اي در تاريخ 29/2/87 ساعت 30/10 با حضور قرباني بخشدار، مهندس ارژنگ، آقاي مرداني مسئول شوراي همآهنگي تبليغات اسلامي سامان و دهياران بخش به منظور ارائه نحوه توزيع فرم هاي سهام عدالت که توسط دهياري ها معرفي شدند همچنين معرفي ستاد هاي برتر دهه فجر بخش سامان در محل بخشداري تشکيل گرديد. نخست آقاي قرباني از دهياران در خواست نمود در توزيع فرم ها دقت لازم را بنمايند و پس از تحويل فرم ها مردم را به ساختمان شماره 2 اداره تعاون راهنمايي کنند. سپس آقاي مرداني مسئول شوراي همآهنگي سازمان تبليغات اسلامي بخش سامان گفت 2 ستاد از بقيه ستادهاي دهه فجر در بخش سامان فعال تر بودند يکي مارکده و ديگري شوراب صغير. به همين جهت لوح تقديري تحويل گرديد.                     گزارش از: کريم شاهسون مارکده

گنگر
گنگر گياهي است خود رو و در صحراها به صورت وحشي مي رويد. ويژگي ها و فوايد اين گياه بسيار است از جمله داراي ويتامين هاي A,B,E ، محرک قواي جنسي، ادرار آور، ضد اسهال، مفيد براي ديابت، مؤثر در هضم غذا، مفيد براي کليه و مثانه، مفيد براي زخم ريه و روده، ضماد آن جهت خوشبو کردن عرق بدن توصيه شده، مرهم آن براي ورم ها و خارش هاي پوستي مؤثر است، مفيد براي رقيق کردن غلظت خون و پايين آوردن فشار خون، ضد افسردگي، مؤثر براي درمان سينوزيت و …                               بر گرفته از اينترنت؛ عباسعلي عرب 

گزارشي از طرح وحدت
دوست عزيزي لطف کرده اند و در قسمت حرف هاي مردم شماره قبلي نشريه آواي مارکده به طولاني شدن اجراي طرح وحدت اعتراض نموده اند. براي آگاهي همشهريان گرامي گزارشي کوتاه و مختصر از مشکلات سرِ راه اين طرح از آغاز تا به امروز به اطلاع مي رسانم.
يک: تداخل اراضي مورد درخواست طرح با اراضي مورد در خواست شرکت کشت و صنعت ايثار گران ( سپاه ) که حدود 120 هکتار از اراضي را شامل مي شد که بعد از مکاتبات و رفت و آمد هاي پياپي حدود يکسال طول کشيد تا حل گردد.
دو: مشکل بعدي مشکل اجتماعي بود که از درون روستا دامن گير طرح شد. که شوراي اسلامي وقت به کمک آمد و چندين جلسه در فرمانداري و بخشداري و … تشگيل گرديد و نهايتا در جلسه اي که درمنزل اکبر عرب فرزند عباسقلي با نمايندگان دو گروه و نماينده شوراي بخش و شوراي اسلامي روستا در پايان سال 79 تشکيل گرديد مشکل حل گرديد.
سه: مشکل بعدي اخذ موافقت دامدار بود که بايد فرم کسر دام توسط دامدار امضا مي شد. اخذ موافقت از دامدار باکمک شوراي اسلامي حدود يکسال به درازا کشيد.
چهار: مشکل چهارم در اوج خشک سالي هاي 82-81  طرح وحدت براي تامين آب به شرکت آب منطقه اي اصفهان معرفي گرديد که بعد از مکاتبات زياد و رفت و آمد هاي همه روزه در اواخر سال 82 طي يک نامه مکتوب تامين آب آن به منابع طبيعي اعلام گرديد. و در سال 83 طبق روال قرار بود از ماده 3 منابع طبيعي زمين به اعضا طرح واگذار گردد که در همين هنگام طي حکمي از سازمان جنگل ها و مراتع کشور کليه واگذاري ها به اداره امور اراضي محول گرديد بدين منظور براي واگذاري زمين توسط امور اراضي مي بايستي از تمام ادارات استعلام مي آورديم که مدت زيادي از وقت ما را گرفت تا اين که در برج 8 سال 83 پرونده درهيات واگذاري زمين مطرح و مصوب گرديد و براي تنظيم سند استيجاري به دفتر خانه اسناد رسمي معرفي شديم که متاسفانه کار تنظيم وکالت نامه محضري حدود 4 ماه به طول انجاميد و علت آن عدم همکاري عده اي از اعضا طرح بود سر انجام در پايان سال 83  اسناد استيجاري تنظيم گرديد.
پنج: مشکل 5 که مي توان گفت شاه بيت تمام مشکلات بوده دريافت وام        890  ميليون توماني براي اجراي طرح بود که به علت عدم تخصيص يارانه وام، يک سال و نيم در نوبت بوده ايم و قرار شد به ما وام پرداخت گردد بعد مسئله ضمانت يا همان وثيقه به ميان آمد. چون زمين طرح وحدت از طريق ماده 75 امور اراضي واگذار شده بود طبق قانون خود زمين نمي توانست در رهن قرار گيرد. بانک کشاورزي اعلام نمود براي دريافت وام هر عضو مبلغ 400000 تومان به صورت سپرده بلند مدت به بانک بسپارد و يا اسناد رسمي مالکيت خانه مسکوني در رهن بانک قرار داده شود. هيچ يک از اين دو راه هم عملي نبود. سرانجام براي حل مشکل تصميم گرفته شد به سازمان امور اراضي کل کشورمراجعه و از آن ها چاره جويي شود که خوشبختانه با مراجعه به سازمان در تهران مشکل وثيقه در برج 10 سال 85 حل شد  و قرار گرديد زمين خود طرح وحدت در رهن بانک قرار گيرد و سر انجام در مرداد ماه 86 مصوبه وام طرح وحدت بعد از تاييد اداره سرمايه گذاري و اعتبارات تهران به شعبه بانک کشاورزي سامان براي عقد قرارداد ابلاغ شد.
قبل از عقد قرارداد چند کار بايستي ما انجام مي داديم که به بعضي از آن ها اشاره مي کنم.  1- تامين 60  ميليون تومان آورده که هر عضوي بايد حدود 300 هزار تومان مي پرداخت با اطلاعاتي که داشتيم امکان جمع آوري نبود لذا با آقاي داودي براي آب رساني عقد قرار داد نموديم و ايشان با ارائه الکترو پمپ ها و بازديد کارشناس بانک اين موضوع هم حل گرديد.   2- به منظور اجراي سيستم تحت فشار بايستي با يک شرکت اجرا کننده، عقد قرار داد مي کرديم که با شرکت مهاب قطره قرار داد بسته شد.  3- اسناد اجاره تا سال 1398 تمديد گرديد.  4- تشکيل پرونده هاي انفرادي که شامل تکميل فرم هاي اخذ تسهيلات و استعلام کشاورز و ضامن يکديگر به صورت زنجيره اي بود که متاسفانه متاسفانه در سال 86 به علت همکاري نکردن عده اي حدود 5 ماه طول کشيد وکار دريافت وام را به عقب انداخت. از بد شانسي در همين حين يعني در تاريخ 6/6/86 از وزارت جهاد کشاورزي بخش نامه اي ابلاغ شد مبني بر اين که اراضي نمي تواند در رهن بانک قرار گيرد براي حل مشکل دوباره اينجانب در اسفند 86 به سازمان امور اراضي کشور در تهران مراجعه نمودم که خوشبختانه با در رهن قرار دادن اراضي موافقت شد. و در آينده اي نزديک اعضا طرح مي بايست براي عقد قرار داد حاضر شوند که تقاضا مي شود نهايت همکاري گردد.
لازم به توضيح است که مبلغ 30000 تومان که حواله شده هزينه تنظيم قرارداد، هزينه کارشناسي بانک و غيره است تقاضا مي شود هر چه زود تر مبلغ حواله شده را به حساب طرح در پست بانک مارکده واريز نمايند تا زمان تاخير ها را کوتاه تر نماييم. نکته اي که ضرورت دارد ذکر شود علت سخت گيري زياد بانک در پرداخت وام به طرح وحدت توسط بانک کشاورزي سامان اين بوده که90 ميليارد تومان مطالبات معوقه دارد.              گزارش از :  ابوالفضل شاهسون مارکده  

پريا ( قسمت دوم )
پريا هيچي نگفتن، زار و زار گريه مي کردن پريا / مث ابراي باهار گريه مي کردن پريا …
پرياي خط خطي، عريون و لخت پاپتي! / شباي چله کوچيک که زير کرسي، چيک و چيک / تخمه ميشکستيم و بارون مي اومد صداش تو نودون مي اومد / بي بي جون قصه مي گف حرفاي سر بسه مي گف / قصه سبز پري زرد پري / قصه سنگ صبور، بز روي بون / قصه دختر پادشاه پريون، / شمائين اون پريا! / اومدين دنياي ما / حالا هي حرص مي خورين، جوش مي خورين، غصه خاموش مي خورين ( که دنيا مون خال خاليه، غصه و رنج خاليه؟)
دنياي ما قصه نبود / پيغوم سر بسه نبود.
دنياي ما عيونه / هر کي مي خواد بدونه.
دنياي ما خار داره / بيابوناش مار داره / هر کي باهاش کار داره / دلش خبر دار داره! دنياي ما بزرگه / پر از شغال وگرگه!
دنياي ما – هي هي هي! / عقب آتيش لي لي لي! / آتيش مي خواي بالا ترک / تا کف پات ترک ترک …
دنياي ما همينه / بخواي نخواي اينه!
خوب، پرياي قصه! / مرغاي پرشيکسه! / آبتون نبود، دونتون نبود، چاي و قليون تون نبود؟ / کي بتون گفت که بياين دنياي ما، دنياي واويلاي ما / قلعه قصه تو نو ول بکنين، کار تو نو مشکل بکنين؟
پريا هيچي نگفتن، زار و زار گريه مي کردن پريا / مث ابراي باهار گريه ميکردن پريا.
دس زدم به شونه شون / که کنم روونه شون / پريا جيغ زدن، جادو بودن دود شدن، بالا رفتن تار شدن، پايين اومدن پود شدن، پيرشدن گريه شدن، جوون شدن خنده شدن، خان شدن بنده شدن، خروس سر کنده شدن، ميوه شدن هسه شدن، انار سر بسه شدن، اميد شدن ياس شدن، ستاره نحس شدن …
وقتي ديدن ستاره / به من اثر نداره / مي بينم و حاشا مي کنم، بازي رو تماشا مي کنم / هاج و واج و منگ نمي شم، از جادو سنگ نمي شم / يکيش تنگ شراب شد / يکيش درياي آب شد / يکيش کوه شد و زُق زد / تو آسمون تتق زد …
شرابه رو سرکشيدم / پاشنه رو ور کشيدم / زدم به دريا تر شدم، از ان ورش به در شدم / دويدم و دويدم / بالاي کوه رسيدم / اون ور کوه ساز مي زدن، همپاي آواز مي زدن.
دلنگ دلنگ، شاد شديم / از ستم آزاد شديم / خورشيد خانم آفتاب کرد / کلي
 برنج تو آب کرد / خورشيد خانوم! بفرمايين! / از اون بالا بياين پايين / ما ظلمو نفله کرديم / آزادي رو قبله کرديم / از وقتي خلق پا شد / زندگي مال ما شد / از شادي سير نمي شيم / ديگه اسير نمي شيم / ها جستيم و واجستيم / تو حوض نقره جستيم / سيب طلا روچيديم / به خونه مون رسيديم …
بالا رفتيم دوغ بود / قصه بي بيم دروغ بود / پايين اومديم ماست بود / قصه ما راست بود.
قصه ما به سر رسيد / غلاغه به خونش نرسيد / هاچين واچين / زنجير و ورچين!
                    نقل از کتاب شعر زمان: احمد شاملو، چاپ بهمن ماه 1368

روابط دوستانه در خانواده
بي گمان همه دوست دارند روابط خانوادگي شان صميمي و دوست داشتني و مبتني بر دوستي باشد. کودکاني شاداب و زندگي شيريني داشته باشند ولي ميدانيم کارها هميشه بر اساس خواسته هاي ايده آلي و آرزو هاي ما آدميان پيش نمي رود لذا براي رسيدن به خواسته هاي مان بايد کارهايي انجام دهيم. از طرفي مي دانيم با شتاب هم نمي توان به چنين خواسته هايي رسيد و در يک لحظه و با انجام يک کار خاص اين آرزوها به بار نمي نشيند و بوجود نمي آيد بلکه بايد از سال ها قبل براي رسيدن به اين آرمان برنامه ريزي وکار کرد. داشتن خانواده اي با روابط و پيوند صميمي بين پدر و مادر و فرزندان مستلزم رعايت نکاتي چند و بدست آوردن توانايي هايي توسط اعضا خانواده است تا با به کارگيري آن توانايي ها روابط و پيوند هاي سالم بوجود آيد.
به منظور دست يابي به خانواده اي با پيوند هاي دوستانه چند شرط را بايد قبل از تشکيل خانواده داشته باشيم. نخست اين که، به رشد عقلي و سني رسيده باشيم، آگاهي هاي لازم پدر و شوهر شدن و مادر و زن شدن را کسب کرده باشيم، آدمي باشيم واقع گرا و واقع بين. يعني بتوانيم واقعيت ها را آنگونه که هست ببينيم، بشناسيم و تصميمات خود را بر اساس واقعيت ها بنا نهيم آنگاه ازدواج کنيم. دوم مسئوليت پذير باشيم يعني با شناخت و با توجه به واقعيت ها تصميم بگيريم و مسئوليت خوب و بد کارها و تصميماتمان را هم بپذيريم اگر حس و ويژگي مسئوليت پذيري داشته باشيم تلاش مي کنيم آگاهي کسب کنيم و تصميماتمان را با به کار گيري عقل و خرد و بر اساس واقعيت ها بنا نهيم تا به نتيجه بهتر و قابل قبولي دست يابيم. سوم در همه ي کارها و تصميماتمان رعايت اصول اخلاق را بنماييم که شامل اصول انساني و انصاف و تعادل است.
بعد بايد وظايف پدري و مادري مان را خوب بدانيم تا بتوانيم تشکيل خانواده بدهيم بنابر اين بکوشيم به دانايي وآگاهي وتوانايي هاي لازم که شرط اصلي پدر و مادر شدن است دست يابيم تا بدانيم مي خواهيم چه کار کنيم چه وظيفه اي داريم آنگاه يک نگاهي به شخصيت دروني خود بيندازيم ببينيم خصوصيات مهرورزي و عشق ورزي و مهرباني که شرط اساسي پدري و مادري است در وجود ما ريخته شده و ما داراي اين ويژگي هستيم آيا وجودمان را از آلودگي کينه، نفرت، خود خواهي و بدبيني پاک کرده ايم؟ و مي توانيم عشق و مهر و محبت بي دريغ نثار فرزندانمان کنيم؟. و بعد آيا امکانات و وسايل رشد زندگي لازم را فراهم کرده ايم تا فرزندمان بتواند با امنيت خاطر رشد يابد؟
براي سلامت زندگي، بهتر است از روز نخست،  شکل گيري خانواده مان را بر اساس عقل و خرد و اصول اخلاقي و حرمت انساني بنا نهيم تا وقتي فرزندان متولد مي شوند در چنين فضايي قدم به عرصه بگذارند و اين اصول هميشه بايد تداوم يابد تا جزئي از شخصيت فرزندان گردد.
 آيا مي دانيد حرمت انساني يعني چه؟ يعني اينکه انسان به صرف اينکه انسان
است داراي حق و احترام است و هيچ چيز نمي تواند اين حق و احترام را نا ديده
 بگيرد حرمت انساني مي گويد همه انسان ها چه زن و چه مرد داراي حقوق
مساوي اند مرد بالاتر و برتر از زن نيست مرد مالک و ارباب زن نيست. توصيه هاي زير مي تواند ما را در رسيدن به اهداف مان کمک باشد.
سعي کنيم براي داشتن روابط خانوادگي اصيل، سنت ها و آداب و رسوم پسنديده که منطبق با عقل، خرد و اصول علمي اند را حفظ کنيم اين سنت ها مي توانند به روابط اعضا خانواده استحکام ببخشند مانند برگزاري جشن هاي تولد، جشن هاي ازدواج، ديد و بازديد هاي نوروزي، رفتن به گردش در پايان هفته در جاهاي دل انگيز، قصه گفتن قبل از خواب براي بچه ها، بازگويي و ياد آوري افتخارات نياکان و خانوادگي، و ياد آوري و بازگويي انجام کارهاي بزرگ و پسنديده بزرگان محلي، منطقه اي، کشوري و جهاني، همکاري جهت پختن شيريني جشن ها، شرکت در جشن هاي عروسي اقوام و بستگان، شرکت و همکاري در کارهاي اجتماعي فرهنگي و عمراني مثل پذيرش عضويت انجمن اولياء مدارس، کانديد شدن در انجمن و شوراي ده، کمک به مدارس، کمک به ساخت راه، پل، شرکت در جشن هايي که در مدارس، مسجد بر گزار مي شود، کمک به کتابخانه، مسجد،
 شرکت در کاشت درخت در محل هاي عمومي و… 
 با فرزندان خود راحت گفتگوکنيم: ببينيد اکنون در جامعه روستايي ما گفتگو بين پدران و مادران در چند جمله خلاصه مي شود. درست را بخوان، لباست را بپوش تا سرما نخوري، نمره درست چند شده؟، غذايت را بخور، به بزرگترها سلام کن تا نگويند بچه فلاني بي ادب است، مسواکت را بزن، ( و اگر دختر است) در خيابان که راه مي روي سرت را بينداز پايين، اين ور و آن ور نگاه نکن، با هيچ کس حرف نزن، نخند و … بايد دانست اين ها را نمي شود گفتگو ناميد بهتر است ما پدران و  مادران نخست سطح آگاهي خود را بالا ببريم و در باره موضوع هاي جدي و مهم زندگي و نيز موضوع هايي اجتماعي و نيز مسائلي که براي کودکان شيرين و جذاب است با کودکان و نوجوانان مان گفتگوي منطقي، استدلالي مبتني بر اخلاق  کنيم.  در اين ميدان بهتر است بيشتر فرزندان سخن بگويند و ما پدر و مادر بيشتر شنونده و پرسش کننده باشيم يعني به آرامي و با دقت به سخنان فرزند خود گوش دهيم و تضاد و ابهام هاي سخن را به صورت پرسش طرح نماييم تا انديشه آن ها را به فعاليت واداريم و  هرگاه هم  پدر و مادر بخواهد سخن بگويد بهتر است يک حالت برابر با فرزند خود داشته باشد نه به عنوان بالاتر، دستور دهنده، نصيحت کننده و در قالب و نقش داناي کل. چون دوران نصيحت به سر آمده و دوران دانستن و فهميدن و آگاهي است پدر و مادري دلسوز و مهربان اند که، خود دانا باشند و به فرزندان شان آگاهي بدهند تا آن ها با آگاهي و دانسته هاي خود زندگي نمايند .
بيان خاطرات خانوادگي براي فرزندان شيرين است؛ شنيدن خاطرات و سرگذشت نياکان و بزرگان و پدر و مادر خانواده براي فرزندان لذت بخش، آموزنده و شيرين است و در عين حال مي تواند به آن ها يک اصالت خانوادگي و افتخار بدهد و رابطه اي عاطفي با نياکان برقرار نمايد بهتر است بيان خاطرات به صورت داستان و قصه و به دور از تعصب و اغراق گفته شود. مانند آشنايي پدر بزرگ با مادر بزرگ و جشن عروسي آن ها، خاطرات اولين روز مدرسه، بزرگواري ها، بخشندگي ها، کسب افتخارات، سخنان و رفتار هاي بزرگان جهان، رويداد هاي شيرين و شادي آفرين و … مي توان به فرزندان توصيه نمود هر يک دفتر خاطراتي داشته باشند و شنيده ها و ديده هاي جالب و جذاب را در دفتر خود بنويسند بي گمان بازخواني اين نوشته ها بعد از مدتي براي خود فرزند مي تواند جالب و دوست داشتني باشد. نکته اي که در هنگام بيان سرگذشت ها و خاطرات بايد بدان توجه نمود اين است که خاطراتي براي کودک بيان گردد که براي رشد و سلامت رواني او مفيد باشد نه خاطراتي که توليد کينه، بيزاري، خشم، نفرت، ياس و نا اميدي مي نمايد. بد نيست ياد آوري گردد بعضي از ما آدميان داراي روان ناسالم هستيم ذهن بدبينانه اي داريم و جهان را و آدميان را بد مي پنداريم. ذهنمان را  تلخي ها، رنج ها، نفرت ها، زشتي ها و درد هاي گذشته اشغال نموده بگونه اي که محتواي ذهن و ضمير ما انباشته از ياس و بدبيني است و هرگاه لب به سخن مي گشاييم اصلا خوبي ها  خوشي ها بيادمان نمي آيد بلکه روابط و برخورد هاي درد و رنج آور ذهن مان را با آه و ناله بيرون مي ريزيم. اگر پدر و مادري داراي ذهن و ضميري اين چنين است بهتر است از خود چيزي نگويد بلکه فقط کتاب علمي براي کودکان خود بخواند.
مي توان لحظه و زماني در شبانه روز را براي گفتن و خنديدن اختصاص داد مثلا سر سفره شام خاطرات شادي بخش را ياد آوري نمود و با هم شادمانه خنديد اين کار هيچ هزينه اي ندارد. چون ممکن است خانواده اي آن قدر پول نداشته باشد که بخواهد مرتب کنسرت برود، سينما برود، به ديدن سيرک ها برود، به تآتر برود. از باغ وحش و موزه ها بازديد کند. در خانه مي توان يک جو صميمي و شادمانه بوجود آورد و گفت و خنديد.
نگذاريم زمان ناراحتي ها، غمها وعزاها طولاني گردد. هر خانواده اي مشکلات،
 بيماري ها، نگراني ها، ترس و بيم ها و به دنبال آن افسردگي هايي ممکن است داشته باشد بهتر است پدران و مادران در چنين جوي حامي فرزندان باشند . هنگام بروز چنين حالاتي مي توان به سادگي درباره آن رويداد صحبت کرد آن را حلاجي نمود و با به کارگيري توان مان و انديشيدن، از آن حالات ناگوار بيرون رفت. بايد دانست که حوادث بد و ناخوشايند قسمتي از تاريخچه زندگي ها است مي توان آن را براي انتقال تجربه وعبرت آموزي براي فرزندان بيان نمود ولي در آن حالت درد و رنج نماند و آن را پشت سر گذاشت.
با فرزندان بايد مهربان، يکرنگ و صميمي بود بايد آن ها را در بغل گرفت نوازش کرد با آن ها کشتي گرفت با هم قصه گفت با هم بحث وگفتگوکرد مشورت نمود بازي کرد ورزش نمود. در بغل گرفتن فرزندان و لمس کردن بدن از نظر عاطفي به بچه آرامش مي دهد.
براي خانواده هميشه چند شعار داشته باشيد و در حين گفتگو آن ها را بر زبان آوريد مي توان آن ها را با خط خوب نوشت و به در و ديوار خانه زد شايد اين پيشنهاد بسيار سطحي و پيش پا افتاده باشد ولي بايد دانست تاثير مفيدي دارد مانند؛ راستي و پاکي ماندگار است. توانا بود هرکه دانا بود. بني آدم اعضا يکديگرند. زندگي زيبا ست. آدميان آفريده خدايند و همانند خدا دوست داشتني اند. وقت طلاست. آنچه را که براي خود نمي پسندي براي ديگران مپسند. خدمت به خلق عبادت است. آزادي بالا ترين حق انساني است. کتاب بهترين دوست آدمي است. و … و مي توان با بزرگتر شدن فرزندان و پيشرفت زندگي شعاري به شعار هاي خانواده افزود و يا از تعداد آن ها کاست و يا تغييرشان داد. نکته مهم اين است که پدر و مادر ضمن تکرار اين شعارها بايد بدان ها هم عمل نمايند تا الگويي براي فرزندان خود باشند. مي توان براي سوق کودک به دقت در پيرامونش گاه گاهي از او پرسيد؛ بهترين درس برايت امروز چه بوده است؟ از کدام يک از آدم هايي که امروز با آن ها برخورد داشته اي بيشتر خوشت آمده است؟ لذيذ ترين غذايي که امروز خورده اي چه بوده است؟ امروز چه نکته اي آموزنده آموخته اي؟ چه تفاوتي امروز با ديروز داشته اي؟ از سبک نوشتن کدام نويسنده بيشتر خوشت مي آيد، از ميان کتاب هايي که خوانده اي کدام برايت شيرين تر بوده است، چه نوع موسيقي را بهتر مي پسندي و …
سعي کنيم در خانواده نظم داشته باشيم پدر و مادر براي فرزندان الگو هستند بهتر است در خانواده نظم بر قرار و خود هم بدان پايبند باشند بايد دانست نظم با دستور و حکم کردن منافات دارد. براي ايجاد نظم کارها بين اعضا خانواده به تناسب سن و موقعيت تقسيم مي گردد و فرزندان را هم تشويق نمود که ساعات خود را بين درس و بازي و تفريح و خواب  و …  تقسيم و برنامه داشته باشند و بدان عمل نمايند با اين کار به کودک مي آموزيم که گران بها ترين سرمايه آدمي عمر اوست پس خرد حکم مي کند آن را بيهوده هدر ندهيم.
سعي کنيم در خانواده تعداد و شدت تنبيهات بسيار کم ولي تعداد تشويق ها زياد باشد و هنگام تنبيه هم دلايل را با گفتگو به فرزندانمان بفهمانيم
کودکان و فرزندان خود را با واقعيت ها آشنا کنيم آن ها را خيالاتي، آرماني و ايده آليست بار نياوريم. کودکان با شناخت و توجه به واقعيات توانايي هاي خود را بهتر خواهند شناخت و به کار خواهند گرفت. بايد دانست يک انسان واقع گرا روان سالم تري دارد. سعي کنيم حد اقل در يک شبانه روز يک وعده غذايي را دور هم  و با هم صرف کنيم، غذا را با لذت بخوريم، و شکر خداي را بجا بياوريم. و به فرزندان مان بياموزيم که دور هم غذا خوردن لذت بخش است شادي آفرين است و لحظات خوب زندگي است. حد اقل روزي يک بار به فرزند مان بگوييم دوستت دارم و برايم عزيز، مهم و گرامي هستي.     محمدعلي شاهسون مارکده 26/2/87

حرف هاي مردم
1 – مدير عامل شرکت فردوس گفت 15/2/87 هيات مديره قبلي فردوس صورت حساب 5 ساله شان را ارائه خواهند داد ولي بنظر مي رسدکه دارد فراموش مي گردد دوباره بنويس تا ياد آوري گردد گر چه مي دانم در گوش ها پنبه است.
2 – آوا يک گزارشي از چگونگي کار تعاون روستايي مارکده تهيه و به اطلاع مردم برساند چون اعضا هيچ خبري از چگونگي اداره شدن اين تعاوني ندارند.
3 – چرا دهيار گزارش مالي سالانه خود را منتشر نمي کند؟ چرا شورا گزارش کار سال گذشته خود را ارائه نمي دهد؟
4 – هيات مديره فردوس که تصميم گرفته آب به مزارع بدهد کارشان خطا است چون با تداوم آب دادن براي مزارع حق ايجاد مي شود شما که بازرس هستي چرا اين را تذکر نمي دهي و جلوگيري نمي کني؟
5 – چند نفر دلال صرفا به خاطر منافع شخصي شان بازار کاذبي در خريد و فروش سهام شرکت نگين ايجاد کرده اند اين روند قطعا به زيان شرکت است متاسفانه بعضي از مديران شرکت هم به شعف آمده اند و اينگونه وانمود مي کنند که اين ما هستيم که اين کار بزرگ را برايتان کرده ايم ولي وقتي که تاققش در آمد آنگاه هر يک گناه را به گردن ديگري خواهد انداخت و آن دلال ها هم از اين ميان سودشان را برده اند و به ريش همه خواهند خنديد.

سر گذشت موسيقي در مارکده ( قسمت دوم )
آقاي نورالله عرب درباره يكي از زيان هاي موسيقي مي گويد ” در عروسي ها از مغرب تا آخرهاي شب ساز زده مي شد و مردم سرگرم  شنيدن و بازي بودند. ساعتها بعد از نيمه شب مردم مي خوابيدند و صبح هم تا دير وقت در خواب بودند كه از نماز شب و صبح مي ماندند “البته آقاي نورالله عرب در اينجا مبالغه كرده اند. من خود بارها و بارها شاهد بودم كه در ابتداي مغرب به خاطر خواندن نماز، ساز زده نمي شد ولي بودند جوانان علاقمند به موسيقي و رقص كه از شدت علاقه و سرگرم بودن نمازشان قضا مي شد اما اين مسئله عموميت نداشت. اين موضوع به هر شكلي كه باشد شدّت و علاقه و احساس نياز رواني مردم را به موسيقي و شدّت لذّت بردن از آن را اثبات مي كند.
آقاي محمد موسوي نوازنده ني و سرپرست گروه عارفان مي گويد: « موسيقي کشف بشر از طبيعت است و هنر موسيقي بازدارنده انسان از گناه است چون هنرمند در آن لحظه که مشغول کار هنري است پاک ترين انسان است.»  ( نقل از روز نامه  نوروز 29/8/80 ) ببينيد ديدگاه ها از کجا تا به کجا است.
 سطح فرهنگ و آگاهي مردم : وقتي اخبار و اطلاعات فرهنگي و اجتماعي و اخلاقي يكصد ساله گذشته ماركده را كه توسط پيرمردان بازگو مي گردد مطالعه مي كنيم به اين نتيجه مي رسيم كه مردمان ماركده مقداري بيشتر از روستاهاي ديگر به انديشه هاي سنتي خود كه آميزه اي از باورهاي هزاران ساله نياكان ما است سخت پايبند بوده و هستند. روستاي ماركده همانند ساير روستاها يك جامعه بسته بوده، مواد غذايي و ديگر ضروريات زندگي را خود توليد و مصرف مي كردند، تبادل اقتصادي چنداني با بيرون روستا نداشتند، فرهنگ انديشه و خرد مردم دربست در دست يكي دو نفر روحاني بوده كه از برزان اصفهان و اسفيدواجان و نجف آ‎باد سالي چند روز به اينجا آمده روضه مي خواندند ، دستورات عملي روزانه زندگي در باره اخلاق ديني و عبادت ها و نجسي و پاکي و گاهي اندكي از تاريخ اسلام را مي گفتند و مي رفتند ، چند نفر از مردم روستا نيز بودند كه كمي سواد قرآني و بعضي از آن ها مقداري سواد فارسي داشتند و مي توانستند قرآني و رساله اي را بخوانند كه به اينان آخوند يا ملّا مي گفتند؛ در نبود روحاني، آخوند يا ملّايان تا حدودي فرهنگ و عقل و خرد مردم را در دست داشتند.
مردم تمام سخنان روحانيون و تا حدودي آخوند يا ملّايان روستا را سخنان آسماني پنداشته و هيچگاه به خود اجازه نمي دادند كه پيرامون اين سخنان شك و يا بحث و گفتگو كنند. بويژه اگر گفته مي شد اين سخن و حرف در کتاب نوشته شده است  بدينجهت اين سخنان را دربست پذيرفته و در طول زندگي بدان ها عمل مي كردند. اين رابطه بين مردم عادي و روحانيون که به روستا مي آمدند ساليان دراز ادامه داشته و در نتيجه به يك فرهنگ و بينش و به يك روند زندگي تبديل شده كه به آن فرهنگ عامه يا توده مردم مي گويند. در فرهنگ توده مردم چون و چرا كردن ، بحث و گفتگو كردن در پيرامون سخنان و گفته هاي روحاني محل كه به آن عالِم مي گفتند نشانه سستي ايمان و عقيده است.
آخوند يا ملّايان در روستا كارهاي مختلفي انجام مي دادند از جمله آموزش قرآن، نماز، درس هاي عربي و گاهي در كنار آن نوشتن نامه، قباله، استخاره كردن، خواندن عبارات مرده، دعانويسي براي بهبود انسان و حيوان بيمار، تعيين ساعت و روزهاي سعد و نحس، خواندن قرآن در مراسم ها، خواندن دعاهاي ماه رمضان، اذان گفتن در گوش نوزاد و ….
به علت نبود وسايل كسب علم و دانش و نبود بحث و استدلال و آزاد انديشي و انديشه آزاد؛ ذهن و انديشه مردم پويايي، خودجوشي، درون زايي و خلاقيت لازمه انساني خود را از دست داده و به حالت جمود گراييده و مردم راه و روش زندگي و تمام مسائل اجتماعي و اخلاقي، اعتقادي، سياسي و فرهنگي خود را از روحاني كه به روستا مي آمده مي پرسيدند و كلام آن ها را در حقيقت همان دستورات مطلق خداوندي مي پنداشتند و خود در مورد هيچ پديده و يا موضوع اجتماعي، اخلاقي و… انديشه اي نداشتند، گويي انديشه خود را تعطيل كرده اند.
بديهي است تنبلي و ايستايي فكر و انديشه و بدنبال آن ركود اجتماعي حاصل از تعطيلي انديشه و تفكر و تعقل و خرد، و جايگزين شدن پيروي صرف و بدون آگاهي به جاي آن ها باعث گرديده تا يك جامعه اي ايستا  ، بي تحرك و فرهنگي عقب مانده داشته باشيم. چرا؟ براي اين که در اين روستا فقط يک نفر مي انديشيده است. وقتي جامعه اي فعاليت عقل و خرد خود را تعطيل كرد جمود فكري از راه مي رسد. وقتي پيرامون رفتار و گفتار روحانياني که به مارکده مي آمده اند بررسي مي کنيم متأسفانه مي بينيم عليرغم اينكه در روستا به آن ها عالِم مي گفتند يا سواد چنداني نداشتند و يا نتوانستند به مردم آگاهي عميق داده و انديشه و خرد آن ها را خلّاق نمايند و يا آنها را جهت بالا بردن آگاهي ها و بارور كردن انديشه هاي شان راهنمايي كنند و اين مسئله با مطالعه فرهنگ و اطلاعات و بينش و جهان بيني مردم گذشته ماركده نمايان مي گردد و مي بينيم مردم در برخورد با هر پديده جديد و يا رويداد اجتماعي و … به علت نداشتن شناخت دقيق نمي توانستند بهترين و مناسبترين راه را برگزينند و  بنابراين واكنش منفي و دور از منطق از خود نشان مي دادند، نمونه هاي زير را بخوانيد : آقاي حسين كاوياني مي گويد ”   من حدود 8-9 ساله بودم. پدرم به يکي از بزرگان روستا پيشنهاد كرد كه دو تايي خانه اي در نجف آباد كرايه كرده و فرزندان مان را بگذاريم درس بخوانند و هر يك به نوبت به آن ها سر بزنيم. بزرگ روستا گفت : كاوياني خر شدي!؟ بچّه من و تو بايد دنبال خر بره ! و صدرم جو بدست بياورد و بخورد درس مي خواهد چكار !؟ “.  گفتني است شاد روان  محمّد كاوياني (پدر حسين كاوياني) يكي از سربازان دوره پادشاهي احمد شاه بوده و طبيعتاً ذهنش از مردم روستا بازتر بوده است.
 در سال 1341 اولين دبستان به شيوه امروزي در ماركده تاسيس گرديده ، متاسفانه مردم ماركده به علت جمود فكري نتوانستند و يا نخواستند از اين امكانات فرهنگي استفاده كنند. امروزه روستاي ماركده از همه روستاهاي پيرامون افراد تحصيل كرده كمتري دارد و از قافله علم و تحصيل عقب مانده است و اين عقب ماندگي را نيز احساس نمي كنند. آقاي حسين كاوياني اضافه مي كند  ”  در سال 1339 آقاي اسكندر احمدي دهدار ماركده تلاش زيادي نمود تا با كمك مردم و دولت حمام خزينه ايِ ماركده را تبديل به دوشي كند. مردم به بهانه هايي نپذيرفتند از جمله اينكه توانايي تأمين سوخت حمام را نداريم و نيز زمزمه هايي بين مردم بود كه لوله ها را غير مسلمانان ساخته اند و نجس هستند بنابر اين غسلمان صحيح نخواهد بود “.
شاد روان احمد شاهپوري مي گويد ” اوايل که پاي ضبط صوت به آبادان باز شد
 يك دستگاه ضبط صوت براي يکي از جوانان آن روز روستا آوردم ، پدرش كه فرد مومن و مقدسي بود گفت : چون اين دستگاه غيبت مي كند حرام است ! و نگذاشت پسرش ضبط صوت را بخرد “.  گفتني است ايشان يكي از بزرگان روز روستا بوده و چندين سال سمت رئيس انجمن ده و خانه انصاف ماركده را هم داشته  است.
در سال 1358 خود من (نگارنده) با حبيب الله عرب تلاش زيادي نموديم كه آموزش و پرورش شهركرد آموزگار زن به ماركده بفرستد كه موفق نشديم. مسئول نمايندگي آموزش و پرورش سامان پيشنهاد كرد دختران 7 ساله كلاس اول را همراه پسران براي مدت يكسال تحصيلي استثناءً به مدرسه بفرستيد ، سال آينده آموزگار زن خواهيم فرستاد. وقتي نگارنده اين پيشنهاد را در محل مسجد ماركده با عده اي از مــردم در ميان گذاشتم، يکي دو نفر  برآشفتند که؛ خجالت نمي کشد و مي گويد دختران تان را بفرستيد پيش مرد درس بخواند؟!. و پرخاش كنان از مسجد رفتند ، ديگران هم استقبال نكردند. و با تاسف بايد گفت اكنون  هم که مدارس دخترانه و ديگر امکانات هست درس خواندن دختران را جدي نمي گيرند.
بعد از پيروزي انقلاب نهاد جهاد سازندگي به روستاها آمد و تلاشش اين بود که در جهت عمران و آباداني روستاها کاري انجام دهد ولي  مردم مارکده  بجاي اينکه اين فرصت طلايي را بشناسند و از آن براي پيشرفت روستا سود جويند دو دستگي محله بالايي و پاييني راه انداختند و فرصت از را از دست دادند.
آيا اين نمونه ها بيانگر عقب ماندگي فكري و جمود خرد و انديشه نيست ؟ به دو نمونه ديگر توجه كنيد:
مي دانيم جمهوري اسلامي موسيقي را مجاز اعلام كرده و شاهد هستيم که از راديو و تلويزيون هم پخش مي گردد ولي زمزمه حرام بودن آن هنوز در ماركده به گوش مي رسد. آقاي فضل الله عرب در تأييد حرام بودن موسيقي مي گويد  ” آن روز كه مردم در عروسي ها شركت مي كردند و به صداي ساز و ناقاره گوش مي كردند از روي ناآگاهي بوده و امروزه هم كساني كه دست اندركار موسيقي هستند از روي ناآگاهي شان است چون انسان آگاه دنبال موسيقي نمي رود؟!  ادامه دارد                                                محمدعلي شاهسون مارکده