آوای ماركده شماره 50 – اول تیر 1384

خبرها

شوراي اسلامي در تاريخ 23/3/84 ساعت 21 جلسه اي به رياست آقاي سيد اسماعيل حسيني تشكيل داد در اين جلسه استعفاي آقاي محمد عرب دهيار مورد بررسي قرار گرفت و پذيرفته شد و قرار گرديد تا تعيين و شروع به كار دهيار جديد همچنان به عنوان سرپرست دهياري مسئوليت اداره دهياري را به عهده داشته باشد . در اين جلسه با آقاي اسدالله عرب فرزند لطفعلي به عنوان كانديد جديد جايگزين دهيار مستعفي مذاكره شد و شرايط عنوان، سختي و دشواري هاي كار ، سنگيني مسئوليت ها ، تعهد ها بيان و مورد توافق قرار گرفت و قرار گرديد كه شوراي اسلامي آقاي اسدالله عرب را جهت انجام كارهاي اداري و صدور حكم به بخشداري معرفي نمايد.بازديد كارشناسان از باغ فردوس ( قسمت دوم )

س – آقاي دكتر روباني با توجه به تجربه هاي علمي و عملي و دانش جديد باغداري ، باغهاي مارا چگونه ديده ايد ؟

ج – نخست به تمام باغداران خسته نباشيد مي گويم و در يك نگاه سه برداشت از باغهاي شما داشته ام. اول اينكه اجراي سيستم تحت فشار مناسب نيست بطوريكه آب به يك اندازه تقسيم نمي شود و روش لوپ انجام نشده ( لوپ به حلقه زدن لوله با چند قطره چكان پاي درخت را گويند ) و مواردي از اين دست كه علت اساسي نارضايتي باغداران از سيستم تحت فشار مي باشد و نتيجه آن مي شود كه مردم براي اجراي سيستم رغبت چنداني ندارند و سعي مي كنند به هر شكل ممكن طرح باغداري را از سيستم تحت فشار خارج نمايند و در يك جمله باغداري شما سنتي است. دوم باغهاي شما به هرس زيادي نياز دارند و مديريت آنها صفر و حتا چند مرتبه زير صفر است و باغي را مي توان مطلوب دانست كه مواردي چون كاشت، داشت و برداشت آن مكانيزه باشد. و سوم اينكه شما نياز بسيار به آشنايي به علم جديد باغداري داريد كه متاسفانه از آن بي بهره ايد و تا زماني كه به دانش جديد مجهز نشويد همچنان انرژي ، زمان و سرمايه هاي خود را از دست خواهيد داد.

س – به توجه به علم جديد باغداري و بازديدي كه انجام داده ايد كدام روش آبياري را براي باغهاي اين منطقه توصيه مي كنيد ؟

ج – دو روش آبياري باغ وجود دارد تحت فشار و ثقلي ( غرقآبي ) اگر آبياري تحت فشار به روش علمي آن طراحي و اجرا گردد بهترين نوع آبياري باغها مي باشد و اين روش در دنيا پذيرفته شده است و در كشور ايران هم اين روش در حال گسترش است واگر اندكي فرهنگ سازي شود يقينا تمام باغداران به ارزش سيستم تحت فشار پي خواهند برد و مجريان و بهره برداران و سازمانهاي وابسته به كشاورزي همه با هم با يك برنامه اي همه گير تلاش كنند تا طراحي، خريد مصالح و اتصالات تحت فشار، اجرا و بهره برداري، اصولي و علمي باشد در اين صورت مي توان موفـق بوده و نوع خاك و موقعيت جغرافيايي و آب و هواي منطقه شما براي اجـراي سيستم تحت فشار بسيار مناسب و مفيد است و توصيه مي كنم اگر به روش ثقلي آبياري مي كنيد حد اكثر گذر روان آب در هر جوي آب نبايد بيشتر از 15 دقيقه باشد.

س – آقاي مهندس ميرزا پور ( مدير كل ميوه هاي سرد سيري و زارت جهاد كشاورزي) به نظر مي رسد براي محصول پسته بسيار كار شده، چرا اين سرمايه گذاري براي بادام صورت نمي گيرد؟

ج ـ خيلي خلاصه بگويم هر كاري كه براي پسته انجام شده توسط خود پسته كاران بوده و هيچ دولت مردي آنرا حمايت نكرده است. و شما هم بايد با يك برنامه اساسي و حساب شده و مديريت عالي خريد، فرآوري ، فروش و قيمت گذاري محصول بادام بدست خودتان باشد و اين تنها راه دست يابي به قيمت واقعي بادام است. بايد دست دلالان و واسطه ها را كوتاه كنيد. و من هم با تمام توان در سطح وزارت تلاش مي كنم كه اين اتفاق و رويداد در مورد محصول بادام انجام شود و اين عملي نمي شود مگر با خواست و پيگيري شما و تا زماني كه در امر صادرات وارد نشويد سود كار و زحمت شما به جيب واسطه ها مي رود.در پايان براي همه ي باغداران روستاي زيباي ماركده آرزوي موفقيت مي كنم.

رمضان عرب 7/3/84

نتايج آرا

جمعه 27/3/84 مردم روستاي ماركده به پاي صندوق راي رفتند و آراي خود را جهت انتخاب رياست جمهوري به صندوق ريختند كه نتايج به شرح زير است. كل آراي ريخته شده به صندوق 917 برگه راي بوده كه به ترتيب آقايان؛ احمدي نژاد 413 ، هاشمي 285 ، قاليباف 97 ، كروبي 39 ، لاريجاني 36 ، معين 31 و مهرعليزاده 8 راي را به خود اختصاص دادند و 8 راي هم باطله اعلام شد. راي گيري از ساعت 9 صبح شروع و تا ساعت 23 ادامه داشت. محل راي گيري مدرسه راهنمايي دخترانه پگاه ماركده و شماره شعبه 27 بود. اولين نفر راي دهنده آقاي حبيب الله عرب فرزند عبدالرضا و آخرين نفر آقاي عليرضا شاهسون فرزند جهانگير بوده است.گزارش از؛ محمد عرب

مناقصه ديوار حائل

باسلام خدمت خوانندگان آوا. دهياري ماركده در راستاي اهداف عاليه دهياري بعد از اينكه در رابطه با هدايت و مهار آبهاي سطحي عملا كاري از پيش ببرد به لحاظ مشكلات عديده اي كه وجود داشت و انشاءالله در شماره بعد به آن اشاره خواهم كرد بنا را بر آن گذاشت كه در راستاي اجراي طرح هادي و از خيابان اصلي و ورودي روستا عمل نمايد. پس از تاييد شوراي اسلامي از 9 پيمانكار واجد شرايط دعوت به شركت در مناقصه اجراي ديوار حائل سنگي با سقف يكصد و پنجاه ميليون ريال اعتبار. جلسه بازگشايي پاكت هاي پيمان كاران شركت در مناقصه مورخه 7/3/84 با حضور اعضاء كميسيون عالي معاملاتي دهياري مركب از آقايان ؛ محمد عرب دهيار ، حسين عرب مسئول مالي دهياري ، سيد اسماعيل حسيني نماينده شوراي اسلامي ، رضامند ناظر عالي دهياريها در دفتر استانداري ، حيدري مسئول مالي دفتر فني استانداري، در محل دفتر دهياري ماركده تشكيل شد. آقاي عبدالمحمد عرب نايب رئيس شوراي اسلامي و يك نفر ديگر به عنوان نماينده يكي از پيمانكاران نيز حضور داشتند. در ابتداي جلسه آقاي حيدري نكاتي را در باره نحوه برگزاري مناقصه و بازگشايي پاكات رسيده بيان كردند. پاكت شركت كهريز ديمه به علت چند كار همزمان كه داشت قبل از بازگشايي به نماينده آن شركت تحويل داده شد و پذيرفته نشد. و از مجموع 8 پاكت رسيده ديگر شركت پژوهش ساخت چهارمحال با اعلام نرخ ده درصد تخفيف نسبت به فهرست بهاء ابنيه سال 1384 جمعا به مبلغ 135000000 ريال نفر اول برنده مناقصه و شركت كج راه سازه غرب با اعلام پنج و نيم در صد تخفيف نفر دوم برنده مناقصه اعلام گرديد و مقرر شد دهياري ظرف مدت 7 روز نسبت به انعقاد قرار داد با نفر اول اقدام نمايد كه دهياري ماركده نيز در همين راستا اقدام به عقد قرار داد با نفر اول مناقصه نمود و اميد است كه ظرف چند روز آينده عمليات اجراي ديوار حائل سنگي روستاي ماركده شروع گردد. لازم به ذكر است كه براي اجراي ديوار سنگي قبلا جلسه اي با آقاي حاج جواد شاهسون داشته ايم و ايشان رضايت خود را در خصوص اينكه هر مقدار از باغ كه در محدوده طرح مي باشد ديوار سنگي چيده شود اعلام و قول همكاري با دهياري را در حين اجراي طرح هادي و نسبت به اجراي ديوار چيني اعلام نموده اند كه موضوع در حضور اعضا شورا صورت جلسه شده است. دهياري ماركده از حسن نيت و همكاري آقاي جواد شاهسون تشكر و قدرداني مي نمايد.

گزارش از محمد عرب 26/3/84

از حقوق بشر چه مي دانيم ؟حقوق جمع كلمه حق است و حق يك واژه عربي است كه به زبان فارسي راه يافته و در فرهنگ ما كاربرد وسيعي دارد و همه مردم جامعه ، چه عادي و عامي و يا فرهيخته و در شهر و روستا روزانه از كلمه حق و يا تركيبات آن استفاده مي نمايند . حق يعني راست ، درست ، صواب ، راستي ، درستي ، عدل ، داد ، انصاف ، بهره ، مزد ، سزاواري ، شايستگي ، مال ، ملك ، نام خدا . و برخي از تركيبات آن بدين شرح است؛ دين حق يعني دين راست . سنگ حق يعني سنگ تمام . سخن حق يعني گفتار راست. سنايي گويد : هرچه كاري بدروي و هرچه گوئي بشنوي — اين سخن حق است وحق زي مرد حقگستر برند. بحق … گونه اي قسم ، سعدي گويد :الهي عاقبت محمود گردان بحق صالحان و نيك مردان.بشر نيز واژه اي است عربي به معني مردم ، آدمي ، خلق ، آفريده . چه مرد و چه زن . از اين جهت آدمي را بشر مي گويند كه ديده مي شود و نمايان مي باشد . تركيبات اين كلمه عبارتند از ؛ ابوالبشر يعني حضرت آدم . خيرالبشر يعني حضرت رسول ( ص ) . خالق البشر يعني خدا . از تركيب دو كلمه حقوق و بشر مفهوم حق هايي كه يك انسان دارد به ذهن مي رسد و آن مجموعه قوانيني هستند در سطح جهان كه براي حفظ و پاسداشت كرامت انسان وضع شده اند . پرسشي كه مطرح مي گردد اين است كه چه ضرورتي براي وضع قوانين حقوق بشر بوده است ؟ با عرض تاسف بايد گفت حقوق و كرامت انسانها در طول تاريخ به علت نبود آموزش ، آگاهي ، شناخت و قوانين، بوسيله انسانهاي قدرتمند و ذي نفوذ در هر زمان به شيوه و شكلي پايمال شده و هنوز هم پايمال مي شود. هر سرداري ، فرمانروايي كه قدرت را در دست مي گرفت به شكلي به حقوق مردم تجاوز مي كرد و بر مردم ستم روا مي داشت بقيه سردمداران زير دست فرمانروا، به سلسله مراتب در اجتماع تا سطوح پايين همين انديشه و رفتار را داشتند . ما اگر ديد و بينش انسان دوستانه داشته باشيم و تاريخ را بخوانيم بدون شك سر تا سر تاريخ را پايمال كردن و پايمال شدن حقوق و كرامت انسان خواهيم يافت . علاوه بر سرداران صاحبان نفوذ در اجتماع مانند متوليان دين و مذهب نيز پا به پاي قدرت مداران همين رويه را داشتند و خود را حق مطلق ، جانشين خدا و خطا ناپذير مي دانستند كه ديگر مردم بدون چون و چرا بايد از آنها پيروي كنند. براي درك بهتر رفتار ضد انساني اين طبقه و گروه، مي توان كتابهاي تاريخي كه در باره قرون وسطا ي اروپا نوشته شده را خواند . ناديده گرفتن حقوق مردم اختصاص به شاهان ، فرمان روايان ، قدرتمندان نظامي يا كشوري نداشت بلكه اين انديشه زور مدارانه در تمام سطوح جامعه رواج داشت چرا ؟ چون براي انسان به صرف انسان بودن حقي و حقوقي قائل نبودند بلكه هر كه قدرت ، ثروت و نفوذ داشت داراي حق بيشتري مي بود . در سلسله مراتب سياسي شاه به همه مردم ستم مي كرد و در هر استان و ايالت ، منطقه ، شهر و ده قدرتمندان آن منطقه نيز چنين مي كردند . در جامعه ارباب به رعيت ستم مي كرد ، مرد خانواده براي زن و بچه اش حقوق مستقل قائل نبود و آنها را ملك خود مي دانست بدين جهت يك مرد اين حق را به خود مي داد كه زنش را كتك بزند ، به آساني و سادگي آن را طلاق دهد ، آن را ناقص العقل بخواند و… و در باره سرنوشت فرزندش آنگونه كه خود مي خواهد تصميم بگيرد . ستم بر انسانها در موقعيت هاي بحراني اجتماع مانند وقوع جنگ به بي نهايت غير انساني و غير اخلاقي و خشن خود مي رسيد . در جنگ فرمانده ، سردار و سرباز پيروز خود را محق مي دانست هر كاري با مردم شكست خورده بكند . آدم هاي مقاوم را مي كشتند ، اموال آنها را به يغما مي بردند ، خانه هارا خراب مي كردند ، چشم در مي آوردند ، سر مي بريدند و از سرها مناره مي ساختند ، پاي مي شكستند ، پوست مي كندند ، تجاوز مي كردند و زنان و فرزندان را به اسارت ، بردگي و بندگي مي بردند و در بازار، بي شرمانه مثل كالا مي فروختند . به موازات سرداران ، متوليان دين ومذهب هم كه با اخلاق و معنويت سر و كار داشتند نيز براي مخالفان خود كه داراي باورهاي ديگري بودند حقي قائل نبودند و با اتهام هايي مثل نجس ، بي دين ، كافر آنها را تكفير مي كردند و ريختن خونشان را مباح ، آنگاه پيروان آنها به جان تكفير شدگان مي افتادند ، تحقير، تجاوز و اذيت مي كردند ، مي كشتند ، غارت مي كردند ، مي سوزاندند ، شكم پاره مي كردند و… وقتي تاريخ را بخوانيم بي رحمي ها و ستم ها را در جنگهاي مذهبي شديد تر مي توان ديد نمونه آن جنگ هاي صليبي و نمونه كوچك آن برخورد با گاليله بود با اينكه گاليله از نجوم حرف زده بود و كاري به مسائل مذهبي نداشت و گفته بود زمين به دور خورشيد مي چرخد ولي چون در ذهن پوسيده و منجمد شده متوليان كليسا عكس اين موضوع جا افتاده بود او را تكفير كردند و اگر توبه نكرده بود بدون شك كشته مي شد . در همين سرزمين خودمان ايران هم كشتارها ، تحقيرها و ستمهاي فراواني در حق دارندگان باورهاي ديگر بسيار اتفاق افتاده است . براي نمونه كشتار مزدكيان توسط حكومت گران ساساني و كشتارمردم تبريز توسط شاه اسماعيل. حتا در حوزه فرهنگ و ادب و آموزش هم ستم متداول بود و آموزگار اين را حق خود مي دانست كه بچه درس نخوان و يا حرف نشنو را چوب بزند و فلك كند و…

انسان دوستان ، صلح جويان معدود در طول تاريخ ، اين فجايع را كم و بيش مي ديدند و بنا بر بينش و فرهنگ و مقدار آگاهي خود از آن رنج مي برده اند و هر يك براي رهايي از آن نظري ابراز كرده ، فكري انديشيده و يا سخني گفته است براي نمونه سعدي بزرگوار خودمان گفته :بنـي آدم اعضـا يكديگرنــــد كه در آفرينش ز يك گوهرند

چو عضوي به درد آورد روزگار دگر عضو هــــا را نماند قرار

تو كز محنت ديگران بي غمـي نشـــايد كه نامت نهند آدمي

كه شنيده ام سازمان ملل متحد با اين ابيات سرِ درِ خود را مزين كرده ، اگر چنين باشد باز هم افتخاري است براي ما ايرانيان مشروط بر اينكه كتاب سعدي را بيشتر بخوانيم و بفهميم . به هر صورت تكرار پايمال شدن حقوق ، كرامت و حرمت انساني در طول تاريخ انديشمندان را بر آن داشت كه قانوني براي پاسداشت آن تدوين كنند .

تا يكصد و بيست و شش سال پيش ما مردم ايران فقط نامي از كوروش شنيده بوديم و گاهي هم از زبان يهوديان وصف نيكي هاي اورا مي شنيديم و يا در كتابهاي آنها مي خوانديم كه كوروش، به قوم يهود شكست خورده و به اسارت برده شده كمك كرد و آنها را به سرزمين و كاشانه خودشان باز گرداند ، تقريبا آگاهي عميق و چنداني از انديشه هاي انسان دوستانه او نداشتيم تا اينكه در سال 1879 راويلسون و هيات همراه باستان شناس او استوانه سنگي را از زير تلي از خاك از خرابه هاي بابل بيرون كشيد و خاكش را تكاند و خط ميخي ريز نگاشته شده را خواند آنگاه به بركت زحمات آن بيگانه ما فهميديم كه كوروش پادشاه نامدار ايراني نخستين كسي بوده كه از خود منشوري در راستاي حفظ و صيانت از حقوق انسانها به يادگار گذاشته است . بر اساس اين سنگ نوشته به يادگار مانده كه مي توان نخستين اعلاميه حقوق بشرش خواند ، كوروش شايد تنها پادشاه ايران زمين بوده باشد كه در كنار قدرت و حكومت خود به انسان و انسانيت هم مي انديشيده است با اين وجود ما ايرانيان را مي توان اولين واضعان حقوق بشر دانست . اين سنگ نوشته در موزه لندن نگهداري مي شود . گفته مي شود كوروش، هنگامي كه بابل را فتح كرد با مردم به نيكي برخورد كرده است و دستور داده انديشه و رفتار انسان دوستانه او را كه با بابليان نموده بنويسند . چند جمله از اين نوشته را باهم مي خوانيم « من به هيچ كس اجازه ندادم كه سرزمين سومر و اكد را دچار هراس كند . من نيازمندي هاي بابل و همه پرستشگاه هاي آنان را در نظر گرفتم و در بهبود وضعشان كوشيدم . من يوغ نا پسند مردم بابل را برداشتم . خانه هاي ويران آنها را آباد كردم . من به بدبختيهاي آنها پايان بخشيدم . مردوك خداي بزرگ از كردارم خوشنود شد . من همه ساكنان را گرد آوردم و خانه هايشان را به آنان پس دادم . من فرمان دادم كه همه مردم در پرستش خداي خود آزاد باشند و بي دينان آنها را نيازارند . فرمان دادم كه هيچ يك از خانه هاي مردم خراب نشود . فرمان دادم كه هيچ كس اهالي شهر را از هستي ساقط نكند. » براي درك بهتر انديشه هاي انسان دوستانه كوروش يك قطعه از سنگ نوشته هاي بازمانده از نبوكدنصر (بخت النصر) ، پادشاه بابل كه همزمان كوروش پادشاهي مي كرده را نيز مي آورم « فرمان دادم كه صدهزار چشم در آورند و صدهزار قلم پا را بشكنند . با دستان خودم چشم فرمانده دشمن را در آوردم . هزاران پسر و دختر را زنده در آتش سوزاندم.خانه ها را چنان كوفتم كه ديگر بانگ زنده اي از آنجا بر نخيزد » ياد آوري مي نمايم انديشه و رفتار نبوكد نصر انديشه و رفتار غالب فرمان روايان تاريخ بوده است و هر فرمان روايي كه جايي را فتح مي كرده اين را حق خود مي دانسته كه به مردم شكست خورده هرگونه توهين و تحقيري را روا دارد و كوروش پادشاه نامدار ايراني چنين نكرده است بابت همين رفتار شايسته و انساني است كه ملت يهود بر اساس آموزه هاي ديني خود او را تا حد پيامبري مي ستايند . بسياري از مواد اعلاميه حقوق بشر امروز را مي توان الهام يافته از فرامين كوروش دانست و اين افتخاري است براي ما ايرانيان . پرسشي كه اينجا مطرح مي شود اين است كه ما به عنوان مردم ايران چه مقدار با تاريخ خودمان آشنايي داريم ؟ بعد از كوروش اين انگليسيان بودند كه در قانون مند كردن حقوق انسان پيشتاز بودند و اولين منشور خود را در سال 1215 يعني 1800 سال بعد از كوروش انتشار دادند .بعدها جان لاك فيلسوف انگليسي نظريات دقيق تر و انساني تري ابراز نمود و انديشه هاي فرهيختگان انگليسي تحت تاثير انديشه هاي او كامل تر و پخته تر شد و سر انجام منشور كاملتر در ارتباط با حقوق انسان در سال 1689 به تصويب رسيد . بعد آمريكائيان در تدوين حقوق انساني پيش قدم شدند و پس از جنگ هاي استقلال – كه بين مردمان جنوب كشاورز طرفدار برده داري و شماليان پيشرفته و صنعتي شده مخالف برده داري رويداده است – و در سال 1776 اعلاميه استقلال آمريكا را به تصويب رساندند در مقدمه اين اعلاميه مي خوانيم « ما اين حقايق را از بديهيات مي دانيم كه همگي مردم مساوي آفريده شده اند و اينكه آفريدگارشان به آنها حقوق خاص و غير قابل انتزاع اعطا نموده است كه از آن جمله است حق زندگي ، داشتن آزادي ، كسب آسايش و سعادت كه به منظور حفظ اين حقوق مردم براي خود حكومت هايي تاسيس خواهند كرد و با ميل و رضاي خود به آن حكومت ها اختيار و اقتدار خواهند داد . ديگر آنكه هر گاه اين حكومت ها از راه منحرف شوند از حقوق مردم است كه آنها را تغيير داده يا ساقط سازند و حكومت هاي جديدي روي كار آورند كه بتوانند با وضع قوانين مناسب و اعمال قدرت و امنيت، سعادت مردم را تامين و حفظ كنند » .

فرانسويان تاثير بيشتر و شديد تري بر انديشه حقوق بشر در جهان داشته اند . انقلاب فرانسه كه به حق آن را انقلاب كبير مي نامندش در سال 1789 به وقوع پيوست هنگامي كه زبانه شعله هاي آتش انقلاب رو به فروكش كردن گرفت فرانسويان به ضرورت تدوين اعلاميه اي به منظور پاسداشت حقوق انساني پي بردند و سر انجام در سال 1795 متن نهايي آن تدوين شد . در تدوين اين اعلاميه بدون شك انديشه هاي منتسكيـو ( 1689 – 1755 ) در كتاب روح القوانين تاثير مستقيم داشته است . اعلاميه حقوق بشر فرانسوي اعلاميه حقوق بشر و شهروند است يعني بخشي از آن از حقوق ذاتي و طبيعي انسان صحبت مي كند و بخشي ديگر از حقوق انسان در ارتباط با دولت و جامعه و انسان هاي ديگر در اجتماع انساني .

هنوز از خاكسترهاي باقي مانده از آتش جنگ جهاني دوم دود بر مي خواست و ملل متفرق جهان از اينكه جنگي و كار و زاري ديگر روي دهد و جان عزيزان را ستاند و مرز و بوم ها و خانه ها را ويران كند وحشت داشتند بنا بر اين عده اي گرد هم آمدند تا سازماني و قانوني جهاني بوجود بياورند و زينت بخش پايان اين جنگ ويرانگر و خانمان سوز كنند با اين اميد كه ديگر بشر شاهد جنگي نباشد و در صلح جهاني زندگي نمايند . چون جامعه انساني با ديدن و شنيدن فجايعي كه در جنگ دوم جهاني رخ داد تكان خورده بود و به بيهودگي جنگ پي برده بود و دريافته بود كه پديده جنگ هيچگاه و در هيچ زماني و سرزميني به سود انسان و انسانيت نبوده ، نيست و نخواهد بود . و اين انديشه هم رواج يافته بود كه دولت ها و حكومت ها خود به تنهايي نخواهند توانست حقوق و كرامت انساني را رعايت و حفاظت نمايند . با اين ديد و بينش جاي سازماني جهاني جهت تضمين حقوق انسان و صلح جهاني را خالي مي ديدند و به ايجاد آن بر آمدند بدين جهت منشور سازمان ملل متحد تدوين و در 26 ژوئن 1945 به امضا رسيد و اين سازمان جايگزين ملل متحد ، نخستين سازمان بين حكومتي جهاني كه پس از جنگ جهاني اول ايجاد شده بود گرديد و سر انجام در 10 دسامر 1948 اعلاميه جهاني حقوق بشر كه توسط كميسيون حقوق بشر تدوين شده بود در مجمع عمومي سازمان ملل متحد كه آن روز 58 كشور عضو شده بودند با 48 راي مثبت و 8 راي ممتنع و بدون راي منفي به تصويب رسيد . و يكبار ديگر در كنفرانس جهاني حقوق بشر در سال 1993 كه با شركت 171 كشور عضو در اتريش بر گزار شد بر اين اعلاميه تاكيد كردند كه اعلاميه جهاني حقوق بشر « سرمشقي مشترك براي عمل تمام مردمان و تمام ملت هاست » و « تمام دولت ها ، صرف نظر از نظام سياسي ، اقتصادي و فرهنگي خود و ظيفه دارند كه به ترويج و حفظ تمام حقوق بشر و همه آزادي هاي اساسي به پردازند ».

با مطالعه ي سير تاريخي تدوين و مفاد اعلاميه جهاني حقوق بشر در مي يابيم كه اين منشور نه كه يك قانون بلكه يك فرهنگ است. اين فرهنگ به دارندگانش يك جهان بيني، يك بينش مي دهد كه بر اساس آن، انسان به خودي خود و به صرف انسان بودن و فارغ ازعقيده، باورها، رنگ، جنس، نژاد، مليت، مقام، ثروت، شغل، فقط به صرف انسان بودن داراي حقوق، كرامت و حرمت است كه بايد پاسداشته شود. در اين فرهنگ و بينش كينه، نفرت، دشمني، جنگ، دسيسه چيني، غيبت، تهمت، بدخواهي، حسادت جايي ندارد بلكه از اين دريچه كه به جهان بنگريم جهان زيبا آفريده شده است و بالطبع همه انسانها هم ، زيبا، دوست داشتني، مهربان و شايسته احترام اند و انسان در اين ديد هرچند كه قدرتمند و يا ثروتمند هم كه باشد خود را با همه برابر و همسان مي بيند بنابر اين ضرورت دارد ما آدميان با مطالعه، يادگيري و آموزش، آشنايي بيشتري با روح اين منشورداشته باشيم واين فرهنگ را كسب كنيم و زندگي خود را انساني تر ، معنوي تر ، آرام تر ، سالم تر ، شاداب تر و شادمانه تر نماييم و از زيبايي ها و لذت ها و نعمات دنيوي و زندگي اجتماعي سود ببريم و محيط زندگي خود را توام با آرامش و احترام به يكديگر و رعايت حقوق ديگران كنيم و با وجداني و رواني آرام و سالم خداي بزرگ جهان را نيايش و ستايش كنيم و خدا گونه شويم

ادامه دارد. محمدعلي شاهسون ماركده 23/3/84

پخش پيام هاي بازرگاني از تريبون مسجد

همراهان آوا سلام، جامعه امروز چنان پيشرفت كرده است كه كوچكترين نقطه ضعف و نقطه كور فرهنگي خيلي روشن و مبرهن به چشم مي آيد و عيان مي شود. بنابر اين بايد سعي و تلاش كرد كه با فرهنگ روز دنيا جلو رفت و معيارهاي اصيل و هنجارهاي پسنديده فرهنگ پيشرفته دنيا را پذيرفت و بدان عمل كرد. ما كه مدعي تمدن اصيل و ريشه داري هستيم ، ما كه پرچمدار فرهنگ پرستي هستيم ، نبايد نقاط كور و نقاط ضعفي بروز بدهيم كه قابل جبران نباشد. حال به اصل مطلب مي رسيم كه چندي پيش دقيقا بگويم 20/3/84 جمعه عصر بود كه بلند گوي مسجد جامع ماركده با صداي بلند پيام هاي بازرگاني پخش مي كرد، موسيقي پاپ پخش مي كرد. دقت بيشتري كردم تا متوجه شوم چرا ؟ حول حوش مغرب و اذان بود فهميدم راديو را براي پخش اذان روشن كرده اند بسيار خوب و پسنديده است اما سئوال من اين است كه هنگام مغرب و اذان جاي تلاوت قرآن است يا پخش مسابقه بيست سئوالي ؟ وقت خواندن و پخش ادعيه است يا پخش تبريكات پيتر و لاپان و بكن و پله و مارادونا جهت صعود تيم ملي فوتبال. ( البته ما منكر رشادت فوتباليست هاي خود نيستيم ) اما« هر سخن جايي و هر نكته مكاني دارد» كاش فقط پخش تبريكات فوتبال بود چون توي همين فكر بودم كه چرا بايد اينقدر سطحي نگر باشيم كه راديو را روشن كنيم و اهميت ندهيم از تريبون اين مكان مقدس و خانه امن الهي چه پخش مي شود تازه پيامهاي بازرگاني از جمله تبليغ پفك چي توز و اشي مشي و شامپوهاي چرب و معمولي گرفته تا بيسكويت گرجي و… مگر ما قداست مسجد را نمي دانيم ؟ مگر ما فرقي بين مسجد و جاي ديگر قائل نمي شويم ؟ به خدا فقط ظاهر بين هستيم به خدا فقط آنچه را مي بينيم مي پذيريم اصلا به درون ديگري كاري نداريم اگر كسي شيك پوشيد ، اگر تر و تميز و خوش آب و رنگ جنبيد برچسب غرب زده و لائيك بدو مي زنيم و اگر ظاهر فريبي كرد و نقاب نفاق به چهره زد و در مسجد نوحه خواند و بعد در جايي ترانه، او را معتمد مي ناميم و پسر دين. و اما در پايان. عزيزان، اصلا قصد رنجاندن كسي را ندارم و نخواهم داشت شايد انتقاد هاي تندي دارم اما، به خدا سخت است كه آدم روي ديگر را مي بيند و هر چه مي گويد باز فايده اي ندارد بياييد محل هاي مقدس را همچنان مقدس نگاه داريم، مسجد را محل سجود به درگاه الهي و راز و نياز با حضرت دوست و خلوتگه او بدانيم و پيام هاي بازرگاني و مسابقه را براي تلويزيون.

اسدالله عرب ماركده 20/3/84

لطيف

نوكري در منزلي كه آقا و خانم با هم اختلاف سليقه داشتند كار مي كرد. وقتي نوكر براي خريد از منزل خارج مي شد آقا مي گفت فلان چيز را بخر، خانم مي گفت نخر. وقتي خانم مي گفت فلا چيز را بخر آقا ميگفت نخر. نوكر كه از اين همه اختلاف سليقه كلافه شده بود روزي در ميان بخر و نخر آقا و خانم، با عصبانيت گفت: راستي كه من كلافه شده ام يكي مي گويد بخر و يكي مي گويد نخر، من مانده ام ميان دو خر!!مادر زن؛ مادر زني به ديدار دخترش رفت ديد دخترش گريه مي كند پرسيد عزيزم چرا گريه مي كني؟ گفت؛ شوهرم از خانه فرار كرده و نمي دانم كجا رفته است!؟ مادر گفت: حتما پاي زني در كار است؟! دختر گفت؛ همين طوره! پاي زني در ميان است! مادر عصباني شد و فرياد زد اين زن لعنتي كيست؟ دختر گفت: مامان خود شما هستي!! شوهرم همين كه شنيد شما به اينجا مي آييد از خانه فرار كرد!كار از زير خراب است ؛ دو نفر شكايت پيش قاضي بردند، يكي از آن ها قرآني را بالاي سر قاضي نصب كرد تا به هنگام قضاوت از آن بترسد و به نفع او قضاوت كند ديگري مقداري پول زير تشك قاضي گذاشت تا به نفع او قضاوت كند وقتي قاضي سر جاي خود نشست متوجه پولهاي زير تشك شد و اراده كرد به نفع صاحب آن قضاوت كند، ديگري كه متوجه اين جريان نشده بود به قاضي گفت؛ مقداري هم سر خود را بالا بگيريد و به قرآن بنگريد و بر اساس آن قضاوت كنيد. قاضي گفت؛ مي خواهم نگاه كنم ولي كار از زير خراب است!!

عليرضا عرب 23/3/84

آزادي

اختران بســـي دارد، آسمــان آزادي روشنــايي جانند، روشنان آزادي

جاودانگي خواهي،هم زجان،زسر بگذر تا كه سر گذاري بر آستان آزادي

در ره وطن مردن، جور ناكسان بردن ماجرا بسي دارد داستـــان آزادي

هم زلحظه زادن تا به وقت جان دادن مرد حق نميترسد ز امتحان آزادي

سروده يغماي جندقي نقل از كتاب گلزار ادب گرد آوري حسين مكي