آوای ماركده شماره 66 – پانزدهم اسفند 1384

مجمع عمومي شركت تعاوني

پنجشنبه 13/11/84 ساعت 9 صبح اولين جلسه مجمع عمومي شركت تعاوني روستايي با دعوت و اطلاع قبلي در محل مسجد ماركده تشكيل شد. افراد حاضر در جلسه حدود 60 نفر اعلام شد كه به علت نرسيدن به حد نصاب، جلسه رسميت نيافت و در همان جلسه با توافق افراد حاضر قرار گرديد جلسه بعدي روز شنبه 22/11/84 ساعت 9 صبح در محل مسجد باشد.

جلسه گزارش به مردم

جمعه 14/11/84 ساعت 20 جلسه اي عمومي به دعوت شوراي اسلامي در محل مسجد ماركده تشكيل شد. جمعيت در اين نشست چشمگير و حدود 150 نفر تخمين زده شد. هدف از اين جلسه گزارش پاره اي از كارهاي انجام شده توسط اعضا شوراي اسلامي و دهياري روستا به مردم بود. نخست محمد عرب دهيار گزارش كارهاي انجام شده و در حال انجام دهياري همراه با آمار و ارقام در آمدها و هزينه هاي دهياري را به مردم ارائه داد و سپس به پرسشهاي حاضران در ارتباط به كار دهياري از جمله چگونگي كار ديوار حائل، مبلغ كمك هاي استان داري، چهار شغله بودن خود، توزيع سيمان و… پاسخ گفت. سپس اعضا شوراي اسلامي گزارشي از كارهاي انجام شده شورا ارائه دادند كه فشرده اي از اين گزارش به شرح زير است. 1 – لوله اصلي گاز بن – قوچان به طول 18220 متر انجام شده كه بالغ بر 122 ميليون تومان هزينه اجراي آن شده. از اين مبلغ 110 ميليون تومان توسطه شوراهاي 6 روستا تحويل شده و مابقي مانده است. حدود 5/14 كيلومتر لوله ارتباطي بين قوچان تا قراقوش و قوچان تا ياسه چاه داريم كه طبق توافق هزينه اين لوله ارتباطي انتقال گاز را همه روستاها مشترك خواهيم پرداخت و داخل روستا را نيز هر روستا خود پرداخت خواهد كرد. با حسابي سر انگشتي سهم روستاي ماركده از پروژه گازرساني بيش از 70 ميليون تومان برآورد شده است. اكنون در جايي قرار گرفته ايم كه كار به خاطر پول تعطيل شده است اگر شما مردم گاز مي خواهيد ناگزير بايد پولتان را بپردازيد آنگاه گاز به روستا خواهد آمد و اگر نپرداختيد گاز نخواهد آمد پس اگر موافق هستيد از فردا صبح هر خانواده مبلغ 100 هزار تومان ديگر بپردازيد كه سهم هر خانواده به 250 هزار تومان برسد. 2 – پس از حدود 3 ماه دوندگي در ادارات مجوزهاي لازم در ارتباط با مدرسه در حال احداث گرفته شده وهمين هفته گذشته كميسيون تغيير كاربري موافقت خود را اعلام نمود. اميد واريم كه بعد از سپري شدن فصل سرما كار ساخت و ساز آغاز گردد موضوعي در همين رابطه به اطلاعتان مي رسانيم، به علت نبود زمين ساخت و ساز ناگزيريم از زمين اهدايي براي مدرسه حد اكثر استفاده را بكنيم بدين جهت از سازمان نوسازي مدارس درخواست كرده ايم كه ته پي، ديوار و ستونهاي مدرسه را به گونه اي محكم بسازند تا طبقه دوم اين ساختمان را در آينده يك سالن چند منظوره( كتابخانه عمومي و اجتماعات ) بسازيم. اداره نوسازي مدارس گفته كه تفاوت هزينه را بايد بپردازيد كه ما ناگزير پذيرفته ايم بنابر اين، از يكايك مردم در خواست مي گردد سهم طرحهاي كشاورزي خود در ارتباط با كمك به ساخت مدرسه را بپردازند تا ما بتوانيم تعهدات خود را ايفا نماييم. 3 – بدنبال در خواست صدور مجوز به منظور لوله كشي گاز بين صادق آباد تا قراقوش در طول يكسال رفت و آمد، مراجعه به اداره راه و تشكيل جلسات و گفتگوها، سر انجام اداره راه پذيرفت 50 درصد بهاي درختان را بپردازد و جاده را تعريض نمايد و مبلغ تعهد شده در تابستان سال آينده قابل پرداخت خواهد بود ولي اين توافق به صورت شفاهي است و به صورت قطعي در نيامده است. در پايان به پرسشها پاسخ داده شد كه خلاصه اي از پرسشها بدين شرح است.

يكي از پرسشها و درخواست هاي تكراري نبود فضاي ورزشي و در خواست ساخت سالن ورزشي براي روستا بود. درخواست تكراري ديگر ساخت ميدان بازي فوتبال گل كوچك در محل دره ماركده پايين تر از چقور دره بود. لوله هاي خريداري شده براي فاضلاب روستا چرا فروخته شد؟ و پول آنها در كجا هزينه شد؟. در رابطه با ساخت و ساز در زمينهاي كشاورزي زير روستا كه جاده آنها بسته است چه فكري كرده ايد؟. سر انجام فاضلاب روستا به كجا خواهد انجاميد؟. براي پيشرفت روستا دهيار نياز به مشاور و مدير اجرايي دارد. براي مشكل مسكن روستا بويژه جوانان چه فكري كرده ايد؟. چرا قبل از اينكه براي گاز قرار داد ببنديد بامردم مشورت نكرديد؟. تا ما مجبور نباشيم پول لوله بين ماركده گرمدره و صادق آباد را بپردازيم؟. شما اگر مي خواهيد براي مردم كار كنيد برويد از مقامات بالا كمك بگيريد نه اينكه به مردم فشار بياوريدو پول بخواهيد!؟. تبعيض قائل نشويد؟! كارها را به نور چشمي ها ندهيد؟!. اين تراكتور را از اين مرد خدا بگيريد. فكري براي سرويسهاي شهركرد و نجف آباد بكنيد. چرا دمِ درِيِ امام را به به كساني فروخته ايد كه خودشان احتياج به كاگر دارند؟. شورا يعني قاضي محل بايد عدالت برقرار كند چرا بين مردم فرق مي گذاريد؟!. شما قول داديد جلسات شورا ياري ادامه داشته باشد چرا منتفي شد؟!. لطفا جاده فردوس را آسفالت كنيد. چرا اقدامي جهت زمين هاي تجاوزي نمي كنيد؟. اگر مي خواهيد جوانان به دختر ها نگاه نكنند و يا جلو مغازه ها جمع نشوند يك كلوپ تنيس روي ميز احداث كنيد.چرا مسجد سرويس بهداشتي مناسب ندارد؟. چرا سرويسهاي ماركده غريبه سوار مي كنند؟ و چرا سرويسهاي شهركرد صبح به محله بالا نمي آيند؟. چرا دو نفر از شورا حرفشان را رو در رو نمي زنند كه باعث تفرقه مي گردد؟. براي گواهي كردن عكس چرا مردم را سرگردان مي كنيد؟. تاكنون با چه كسي حساب كتاب كرده ايد؟براي جوانان چكار كرده ايد؟. براي پيشرفت روستا چكار كرده ايد؟. چرا ديوار حائل در اين منطقه اجرا شد؟ چرا به اشتباه در جاي ديگر خاك برداري و مقداري هزينه كرديد چه كسي مقصر است؟. چرا به بحث زمين خواري در روستا خاتمه نمي دهيد براي مثال احمد عرب و محمد عرب. چرا شما براي انجام كارها از افراد خاص استفاده مي كنيد؟. چرا براي انتخاب دهيار با مردم مشورت نكرديد؟. چرا فقط شعار مي دهيد؟ و عمل نمي كنيد؟ مثلا گاز را هنوز تمام نكرده ايد؟. آيا براي زمين واگزاري مسكن جوانان اقدامي كرده ايد؟. چرا شما براي خودتان زمين گرفته ايد ولي به فكر جوانان نيستيد؟.چرا دبيرستان دخترانه و پسرانه نمي سازيد؟. لطفا به مداح ها تذكر دهيد داخل مسجد مداحي كنند و دري وري نگويند؟!. مسئول ورزشي روستا را عوض كنيد. چرا كميته فرهنگي روستا كه قرار بود در ابتداي كار شورا تشكيل شود انجام نشد؟زمين آغدش براي مسكن جوانان چطور شد؟ و چرا گزارش آن را به مردم نمي دهيد؟. به درد مردم برسيد خانواده هايي هستند كه پول ندارند و شما هم قبض گاز مي فرستيد؟. شورا با كمك مؤسسه خيريه به مردمي كه نيازمندند كمك كند بجاي اينكه براي قوچاني ها خانه درست كنيد، داراها كه از مردم فقير خبر ندارند؟.عده اي از جوانان اعتيادشان را ترك كردند و هيچ كس به آنها اهميت نمي دهد و تشويق نمي كند. من از شما شوراها راضي هستم!. شما ما جوانان را مثل نردبان حساب مي كنيد راي مي گيريد ولي وقتي به پشت بام رفتيد با لگد نردبان را پرت مي كنيد؟. چرا از تراكتور شورا استفاده شخصي مي شود؟. چرا مجتمع هاي تفريحي كه صحبتش بود انجام نشد؟. چرا شورا به توزيع كود و آرد تعاوني نظارت نمي كند؟ تا شاهد گرانفروشي كود نباشيم؟. پول گران فروشي كود ها كجا رفته است؟. چرا تفاوت مبلغ دريافتي بابت كارت آرد ماركده و قوچان را ننوشتيد؟ چرا شورا پنهان كاري مي كند؟

دوستي طي يادداشتي، معادله اي در رابطه با خط فكري مسئولين روستا طرح و پاسخ خواسته و به دنبال آن 5 پرسش ديگر هم در رابطه با نشريه داخلي شورا، عمل خود سرانه شورا در رابطه با ايجاد زمين ورزش جنب شهدا بجاي زمين چقور دره، به پست و مقام رسيدن و پشت ميز نشستن اعضا شورا كه نتيجه خون شهدا است، بيمه شدن افراد داراي رفاه كه به شهر رفته اند در روستا و نامرتبي جمع آوري زباله، داشته اند. از اين دوست گرامي در خواست مي شود نظرات زيباي خود را به صورت مقاله اي تنظيم تا در نشريه داخلي شورا به اطلاع همگان برسد. با اين حال در صورت امكان بعضي از اين پرسشها را تحليل خواهيم كرد.

بيمه اجتماعي قاليبافان

يك برگ بروشور بيمه اجتماعي قاليبافان شامل آئين نامه و قوانين و پرسش و پاسخ پيرامون چگونگي اين بيمه طي نامه شماره11672/4-5/118 مورخه 14/10/84 توسط اداره بازرگاني استان به شوراي اسلامي روستا ارسال شده كه به اطلاع همگان برسد بدينوسيله به اطلاع همشهريان مي رسانيم كساني كه مي خواهند از اين بيمه استفاده كنند به سازمان تامين اجتماعي مراجعه نمايند.

دومين جلسه مجمع عموي

دومين جلسه مجمع عمومي شركت تعاوني روستايي ماركده در تاريخ 22/11/84 ساعت 11 صبح طبق قرار قبلي در محل مسجد ماركده با حضور 118 نفر از اعضا شركت تشكيل شد. هدف از اين گردهمآيي انتخاب 3 نفر براي هيات مديره، دو نفر براي نمايندگي گروه تعاوني ماركده و يك نفر براي نامزدي بازرس شركت بود. آقاي اكبر عرب فرزند احمد نظم جلسه را عهده دار بود و نام كانديداها را روي وايت برد به شرح زير نوشت: 1 – صفرعلي عرب فرزند رجبعلي. 2- محمد عرب فرزند احمد. 3- غلامعلي عرب فرزند بهرام. 4- رمضانعلي شاهسون فرزند لطفعلي. 5- كريم شاهسون فرزند محمد. 6- محمد ( ابراهيم) عرب فرزند يدالله. 7- اكبر شاهسون فرزند كاظم. 8- عليمراد( آيت الله) شاهسون فرزند الله وردي. در اين جلسه آقاي سيد اسماعيل حسيني گفت: آقاياني كه عضو تعاوني هستند حق دارند راي بدهند آنهايي كه عضو نيستند راي ندهند كه در پيشگاه خدا مسئول خواهند بود. آقاي شيخ حسينعلي گفت: كساني كه مي توانند كار كنند كانديد شوند و به كساني كه مي توانند كار كنند راي دهيد. در اين وقت آقاي جواد شاهسون به عنوان رئيس سني جلسه و حسينقلي شاهسون به عنوان نايب رئيس و رمضان عرب منشي جلسه معرفي شدند. برگه هاي راي توزيع و پس از نوشتن راي، برگه ها جمع آوري و شمارش شد كه، نتيجه به شرح زير است. مهندس غلامعلي عرب 63 راي. كريم شاهسون 61 راي. رمضانعلي شاهسون 44 راي. محمد عرب(احمد) 39 راي. اكبر شاهسون 37 راي. محمد(ابراهيم) عرب 37 راي. صفرعلي عرب 29 راي. عليمراد(آيت الله) شاهسون 24 راي. از گفته ها و شنيده ها اين گونه بنظر مي رسد كه تاكنون جلسه مجمع عمومي شركت تعاوني روستايي در ماركده به اين با شكوهي برگزار نشده بود كه جا دارد از حضور پرشكوه مردم تقدير گردد. با اين حال جلسه نواقصي هم داشت كه در زير ذكر مي گردد. 1- عضو هيات مديره قبلي آقاي عباس شاهسون كه بايستي گزارشي از عملكرد خود به مجمع مي داد در جلسه حضور نداشت كه بيانگر بي مسئوليتي و يا شايد بتوان گفت بي احترامي ايشان به مردم بود. 2- طبق معمول همه جلسات مجمع عمومي شركت ها مدير عامل بايستي گزارش مالي شركت را مانند در آمدها و محل آن، هزينه ها و محل هاي آن، مبلغ خريد و فروش، و سرانجام سود و زيان را با اعداد و ارقام ارائه مي داد و در پايان به پرسش هاي حاضران پاسخ مي گفت كه متاسفانه انجام نشد. بدين جهت بسياري از اعضا شركت تعاوني هنوز نمي دانند سرمايه شركت چقدر است؟ مبلغ خريد و فروش شركت چه مقدار بوده؟ سود شركت چه مقدار است؟ هزينه ها چه ميزان و در چه زمينه هايي است؟ همچنين هنوز مشخص نشده گران فروشي كودها چرا صورت گرفت؟ و پول حاصل از گران فروشي به كجا رفت؟

جلسه مجمع عمومي هيات امنا مسجد

مورخه 22/11/84 ساعت 30/19 اولين جلسه مجمع عمومي هيات امنا مسجد ماركده در محل مذكور با هدف گزارش كار خود به مردم تشكيل شد. يكي از اعضا هيات امنا ميزان جمع آوري وجوه نقدي و طلاجات اهدايي توسط مردم و هزينه هاي انجام داده مربوط به خود را براي حاضرين بيان كرد. و پس از بحث و گفتگو و پاسخ به سئوال هاي شفاهي و كتبي حاضرين اولين صورت جلسه عمومي اين مجمع به شرخ زير تنظيم و به امضا حاضرين رسيد. 1- از اين پس تمام جلسه ها دريافت ها و پرداخت ها خريد ها طي صورت جلسه هايي تنظيم و تحويل صندوقدار هيات امنا خواهد شد و قرار گرديد يك نفر هم صندوقدار اين جمع باشد. 2- دعوت روحاني محل – موقت يا طولاني – به عهده هيات امنا مسجد قرار داده شد. 3- قرار گرديد هيات امنا اموال منقول مسجد را طي صورت جلسه اي تحويل يك نفر نمايند. 4- هيات امنا موظف شدند حد اقل ساليانه يك بار جلسه مجمع عمومي برگزار نمايند. 5- در اين جلسه 7 نفر به عنوان هيات امنا براي مدت يك سال به شرح زير انتخاب شدند. 1- سيد اسماعيل حسيني. 2- بهرام عرب فرزند ولي الله. 3- غلامرضا خسروي. 4- اكبر عرب فرزند عباسقلي. 5- مسعود شاهسون. 6- قلي عرب فرزند احمد. 7- محمدرضا شاهسون فرزند عبدالوهاب. جلسه ساعت 30/22 پايان پذيرفت.

گزارش از رمضان عرب 23/11/84

جلسه شركت تعاوني باغداران

روز جمعه 14/11/84 ساعت 14 جلسه اي در منزل آقاي رضاقلي كريمي صادق آبادي و با حضور 6 نفر از 9 نفر هيات مديره شركت تعاوني توسعه باغداران حاشيه زاينده رود به علاوه آقايان؛ مهندس ملكپور معاون اداره، خدابنده مسئول حراست، مهندس عزيزي كارشناس امور تعاوني هاي اداره كل تعاوني استان و چند تن از اعضا شركت به منظور برنامه ريزي براي برگزاري جلسه مجمع عمومي تشكيل شد. و پس از بحث و گفتگو پيرامون اختلافات هيات مديره صورت جلسه اي به شرح زير تنظيم و به امضا رسيد. در اين صورت جلسه هيات مديره موظف شد حد اكثر ظرف 15 روز آينده صورت هاي مالي را تنظيم و گزارش آن را تهيه و به اداره كل تعاون تحويل نمايند. و اگر اعضا هيات مديره روي مواردي نتوانستند به توافق برسند اسناد آن را جداگانه تهيه و براي بررسي به كميته رسيدگي، به اداره كل تعاون تحويل نمايند تا پس از بررسي و اعلام نظر مراحل اداري مجمع عمومي انجام شود. پيرو همين نشست جلسه اي ساعت 9 روز يكشنبه 16/11/84 با حضور 6 نفر هيات مديره و آقايان رضاقلي كريمي صادق آبادي و رضاقلي خسروي سوادجاني در محل دفتر حراست اداره كل تعاون استان انجام شد. علت زودرس اين جلسه به توافق نرسيدن هيات مديره بود كه آقايان رحيم مظاهري و نجفقلي درخشان و صفرعلي شريفي صورت جلسه اي جداگانه تنظيم و در آن در خواست شده بود آقاي اصغر شريفي گرمدره اي چكي به مبلغ 50 ميليون تومان به صورت امانت تويل اداره كل تعاون نمايد تا هيات مديره شركت پس از بررسي و تنظيم صورت جلسه و تحويل به اداره كل تعاون و سرانجام اداره كل پس از بررسي و اعلام نظر و در صورت وجود موارد تخلف در صورت هاي مالي مبلغ تخلف از چك ياد شده برداشت گردد. برابر اطلاع تا روز 24/11/84 هنوز آقاي شريفي چك را به اداره كل تعاون نداده اند.

گزارش از: رمضان عرب ماركده 24/11/84

خانم سحر عرب

كسب مقام اول در مسابقات علمي پايه چهارم دانش آموزان كلاس چهارم دبستان فاطمه زهرا(س) ماركده را تبريك مي گوييم و از زحمات كاركنان محترم دبستان تشكر مي كنيم. پدر و مادر دانش آموزان ممتاز

يكبار ديگر درود، درود، درود و آفرين بر دختران و پسران دلير و شجاع روستاي ماركده كه با كسب نمره هاي بالا توانايي و توان مندي خود را به نمايش گذاشتند. بر خود مي باليم كه چنين دختران و پسران درس خوان وكوشايي داريم. بدينوسيله با درج نامشان از آنها تشكر و قدرداني مي گردد.

دانش آموزان ممتاز كلاس اول ابتدايي: زهرا شاهسون ف عليرضا 20 – رضا شاهسون ف نصرت الله 20 – سارا شاهسون ف علي 20 – زهرا عرب ف رمضانعلي 20 – زهرا عرب ف عباس 20 – زهرا عرب ف عباسعلي 20 – مريم عرب ف محسن 20 – معصومه عرب ف رمضانعلي 20 – محمدعلي عرب ف اكبر 20 – مهدي عرب ف غلامرضا 20 – مهدي عرب ف غلامعلي 20 – مهدي عرب ف حسين 20 – ميثم عرب ف اصغر 20 – مهدي عرب ف رضا 83/19 – فاطمه شاهسون ف ولي الله 16/19. دانش آموزان ممتاز كلاس دوم ابتدايي: محمد جواد عرب ف حسن 12/19 – مريم عرب ف پرويز 12/19 – فاطمه شاهسون ف اسماعيل 75/18 – مهدي شاهسون ف محمدرضا 5/18 – حسين عرب ف عليرضا 5/18 – فاطمه عرب ف صادق 25/18 – فاطمه عرب ف مرادعلي 25/18 – زهرا عرب ف بهمن 12/18. دانش آموزان ممتاز كلاس سوم ابتدايي: زهرا عرب ف محمداسماعيل 20 – زهرا عرب ف غلامعلي 20 – فاطمه عرب ف علي 60/19 – عاطفه عرب ف ابواقاسم 40/19 – مريم شاهسون ف رمضانعلي 25/19. دانش آموزان ممتازكلاس چهام ابتدايي: سمانه عرب ف جمعه علي 86/19 – الهه شاهسون ف ذبيح الله 68/19 – زهره شاهسون ف عباس 63/19 – سحر عرب ف رمضان 59/19. دانش آموزان ممتاز كلاس پنجم ابتدايي: ليلا عرب ف جعفر 90/19 – صغرا عرب ف عباس 81/19 – فاطمه خسروي ف حمزه علي 81/19 – محدثه شاهسون ف كريم 81/19 – فاطمه شاهسون ف علي 72/19 – سمانه شاهسون ف علي اكبر 63/19 – فاطمه عرب ف علي اكبر 45/19 – نرگس شاهسون ف عليرضا 19.

و با تشكر و قدرداني از زحمات آموزگاران محترم سركار خانمها: صالحي مربي پيش دبستاني، كريميان آموزگار كلاس اول، رحماني آموزگار كلاس دوم، فتاحي آموزگار كلاس سوم و چهارم، ذبيحي آموزگار كلاس پنجم و سركار خانم اسيوند مديريت محترم آموزشگاه.

رئيس جمهور 16 ساله

در طي انتشار نشريه آواي ماركده مقاله هايي در رابطه با مسائل آموزشي در روستا در اين نشريه چاپ شد از جمله در آواي شماره 11 چوب معلم ار بود زمزمه محبتي… در آواي شماره 20 از كوزه همان تراود كه در اوست، در آواي شماره 35 دانش آموز يا نظافتچي، در آواي شماره 57 گزارش بازديد از آموزشگاهها و در آواي شماره 58 گزارش گفتگوهاي جلسه 19/7/84 . بدنبال چاپ هريك از موضوعهاي فوق از طرف مسئولان مرتبط، رنجش و گلايه از دست اندر كاران آوا بوده است. اين در حالي است كه از اين دوستان انتظار بيشتري بخاطر اشتغال در محيط فرهنگي در جهت تحمل انتقاد مي رفت. گلايه ها اين بود كه؛ شما نبايد اين موضوع را در نشريه مطرح مي كرديد بلكه بهتر بود مي رفتيد و يا مي آمديد با مسئول مربوطه موضوع را مطرح مي كرديد. حال با نوشتن و طرح در نشريه، فرد مسئول ممكن است دلسرد شود و روي كارش تاثير منفي داشته باشد. يكي از موضوع هايي كه رنجش ايجاد كرد گفته و نظر من بوده كه در جلسه مورخه 19/7/84 بيان شده، بدين شرح.« در بازديدي كه ما انجام داديم و با بررسي نمرات دانش آموزان ممتاز و نيز نگرش پسران به درس و مشق و مدرسه در مقايسه با دختران بويژه در مدرسه راهنمايي پسرانه، آن روح پويايي و انگيزه لازم و شادابي نيست و يا كم هست، اميدوارم كه من اشتباه كرده باشم ولي اگر واقعيت داشته باشد جا دارد بررسي و ريشه يابي شود.» اين گفته من به وجود افت تحصيلي در مدارس پسرانه تلقي و موجب رنجش دوستان محترم زحمتكش در آموزشگاههاي پسرانه شد. وقتي مورد سرزنش و بي مهري دوستان واقع شدم به گفته خود شك كردم كه نكند ارزيابي ام شتابزده بوده و باعث حتك حرمت شده باشم؟ لذا تصميم گرفتم تحقيق بيشتري نمايم. دو روز با فاصله، هنگام تعطيلي مدرسه راهنمايي پسرانه همراه دانش آموزان در خيابان و در لابلاي آنها به آرامي راه پيمودم و با دقت به كلمه ها و جمله هاي ادا شده گوش كردم و رفتارهاي آنها را مشاهده و ارزيابي نمودم بعد از اين شنيده ها و مشاهدات به برداشت خود ايمان آوردم و ديدم كه موضوع از اين هم شديدتر است. موضوع گفتگو ها عبارت بود از؛ ته چيني گردو، مقدار پولي كه مي توان از اين كار بدست آورد، تقليد گفتار و رفتار بازيگران سريال هاي نمايشي بي مايه و ضد فرهنگي كه از تلويزيون پخش مي شود، قيمت نوشابه، كيك، موتور سيكلت و… من هيچ جمله اي مبني بر اينكه؛ راجع به تحقيق فلان موضوع با هم كار كنيم، چه مطالبي را براي تدوين روزنامه ديواري بنويسيم، كجا با هم درس بخوانيم، چگونه گزارش تهيه كنيم، درس هاي امروز چه بوده، معلم چه گفت، فلان كتاب را كي دارد، در مسابقات و المپياد رياضي شركت كنيم، مقاله بنويسيم و… نشنيدم. به علاوه در طي سه سال شورائي ام هم در بسياري از خانه هاي مردم رفته ام تقريبا در هيچ خانه اي 4 جلد كتاب علمي نديده ام. با جوانان كه گفتگو مي كنم شيوه انديشيدن منطقي و علمي را بسيار نادر و كم در آنها مي بينم. طرز رفتار و گفتار جوانان را در مجالس و در برخوردها با يكديگر بررسي كرده ام رفتار و گفتارشان تفاوتي با پدر بزرگشان كه فرد عامي و بي سواد است ندارد و مي كوشند همان باشند. از چند جوان روستا اين پرسش را كرده ام كه در شهركرد و نجف آباد هر يك چند فروشگاه كتاب فروشي هست؟ و در كدام خيابان واقع شده اند؟ حتا يك نفر از آنها هم پاسخ درستي نداشته اند! حال وقتي مي گويم نوجوانان دانش آموز ما روح و پويايي و شادابيِ آموختن ندارند و زيستشان شيوه دانش آموختن نيست پر بيراهه نگفته ام. بنابر اين، اين گفته و نظر من نبايد باعث رنجش دوستانمان در آموزشگاهها شود. آقاي مهندس عبدالله بهارلو رئيس محترم آموزش و پرورش سامان در همان جلسه 19/7/84 در پاسخ نظر من گفت:« نبود روح پويايي و شادابي كه اشاره شد اين يكي از مهارت هاي مديريت است. مدير آموزشگاهي خود بايد از انگيزه هاي بالا و لازم برخوردار باشد تا بتواند اين انگيزه پويايي و شادابي را در محيط مدرسه و در روان و ذهن دانش آموز بيافريند.» ببينيد جمله چقدر عميق، پر معنا و جامع است. مدير بايد خود از انگيزه اي بالا برخوردار باشد تا بتواند در دانش آموز انگيزه ايجاد كند. اگر انگيزه و ديد علمي داشته باشيم كارهاي علمي و تحقيقي و اجتماعي زيادي مي توان در محيط مدرسه انجام داد و دانش آموز را علاقه مند به آموختن كرد و روح پويايي در او بوجود آورد تا نيروي سرشار جواني اش را در جهت كسب علم و دانش صرف كند. براي مثال؛ راه اندازي نوشتن نشريه ديواري مدرسه، مسابقه مقاله نويسي، تهيه گزارش، انجام كارهاي تحقيقي، علمي، تاريخي و يا ميداني اجتماعي. ايجاد جلسات گفتگو، برگزاري جلسات سخنراني توسط دانش آموزان، مسابقات كتاب خواني و گزارش محتواي كتاب، برگزاري انتخابات و تشكيل شوراي دانش آموزي و شهردار دانش آموزي مدرسه و سپردن كارها و مديريت جزئي مدرسه به مسئولان انتخاب شده به منظور بالا بردن مسئوليت پذيري، دعوت از صاحب نظران در جلسات گفتگوي دانش آموزان، ارتباط دانش آموزي با دانش آموزان مدارس موفق شهر و… دانش آموزي كه در چنين مدرسه اي مشغول به تحصيل باشد در بيرون از مدرسه گفتگويش در باره موفقيت هايش در اين گروهها خواهد بود، خود را مؤثر و داراي نقش در جامعه خواهد پنداشت و آينده اي روشن و درخشان و اميدوار براي خود خواهد ديد و همين اميد واري باعث تحرك بيشتر، انگيزه هاي عالي تر و پيشرفت بيشتر خواهد بود آنگاه به اين مي گويند روح پويايي. چنين دانش آموزي ديگر رفتارها و اداهاي نمايشي بازيگران سريال هاي بي مزه و خنك تلويزيون براي او جذابيت و گيرايي نخواهد داشت. چرا؟ براي اينكه خود بسيار جدي تر، علمي تر، عالي تر و منطقي تر توليد مي كند و وقتي به شهر رفت دنبال فروشگاههاي سي دي هاي بي محتوا و فروشگاههاي مد لباس نخواهد گشت بلكه در كتابفروشي ها به عنوان هاي كتاب خواهد نگريست. آنگاه در پايان شهريور ماه كه ليست قبولي دانشگاه ها اعلام مي شود نام بيشتر شان را در ليست خواهيم ديد.

مقاله اي با عنوان رئيس جمهور 16 ساله در روزمانه شرق شماره 454 نظرم را جلب كرد و برايم زيبا بود بد نيست خلاصه اي از آن را با هم بخوانيم. دانش آموزان دبيرستان مروي تهران تصميم مي گيرند به منظور تمرين دموكراسي و تقويت روحيه مشاركت اجتماعي و توسعه نهادهاي مدني در راستاي تحقق توسعه انساني انتخابات رياست جمهوري دانش آموزي برگزار نمايند. طرح، اجرا و پيگيري براي دريافت مجوز و جلب نظر يك نفر نماينده مجلس را خود دانش آموزان انجام مي دهند. سه نفر 15 و 16 و 17 ساله كانديد مي شوند. به منظور تبليغ انتخاباتي براي دانش آموزان سخنراني و برنامه هاي خود را بيان مي نمايند. كانديد 15 ساله گفته: يك رئيس جمهور خوب بايد مردمي باشد، خود را فراتر از مردم نداند و من اگر راي آورم در جهت بهتر شدن سرويس هاي بهداشتي و آبخوري هاي مدرسه خواهم كوشيد. كانديد 17 ساله شعارهاي خود را آزادي، دموكراسي عنوان نموده و برگزاري مسابقات ورزشي و غيره را وعده داده است و گفته رئيس جمهور خوب كسي است كه به قولي كه مي دهد عمل كند. كانديد 16 ساله كه خود براي اولين بار اين طرح را داده گفته: ضرورت امروز و فرداي ما احقاق حقوق دانش آموزان است، مهمترين خواسته آنها آزادي و تامين امنيت است، امروز وظيفه ما تغيير منطق روابط ميان دبيران و دانش آموزان است كه بايد عشق و همدلي جايگزين تحميل نظرات فردي شود. و برنامه هاي خود را درختكاري در حياط مدرسه، ساخت سالن ورزشي براي دانش آموزان اعلام نموده و چگونگي تامين بودجه سالن را مذاكره با نمايندگان مجلس و رئيس سازمان تربيت بدني اعلام مي نمايد و رئيس جمهور دانش آموزي را بازوي مشورتي مدير مدرسه مي خواند و مي گويد: دانش آموزاني كه بعضي آنها را بچه خطاب مي كنند، خواهان منطق گرايي هستند. سرانجام انتخابات انجام و رئيس جمهور مشخص مي گردد. مدير دبيرستان اعلام مي كند كه حاضر است در چهارچوب مقررات مدرسه با رئيس جمهور همكاري كند و مي گويد: دانش آموزان با اين حركت نقش هاي اجتماعي براي خود در مدرسه ايجاد مي كنند و بسياري از مسائل مدرسه را مي توان از طريق همين نقش حل كرد و دانش آموزان هم بدين وسيله احساس نزديكي بيشتري با كادر دبيرستان مي كنند.

محمدعلي شاهسون ماركده 13/11/84

پهن و تنباكو

«شاه عباس يك روز كه جمعي از سران كشور در مجلس ميهمان وي بودند، دستور داد تا همه سرقليان ها را با پهن خشك و كوبيده اسب چاق كردند و براي سرداران و ميهمانان كه قليان مي كشيدند به مجلس آوردند سپس رو به ايشان كرد و گفت: ببينيد كه اين تنباكو چطور است، آن را وزير همدان براي من فرستاده و مدعي است كه بهترين تنباكوي دنياست. همه كشيدند و تعريف كردند و به سليقه وزير همدان آفرين گفتند آنگاه شاه رو به قورچي باشي كرد و گفت ميل دارم عقيده خود را بي تعارف بگويي؟ قورچي باشي گفت: به سرِ مقدس قبله عالم، از هزار گل خوشبو تر است!! شاه نظر به تحقير به او افكند و گفت مرده شوي ببرت كه نمي تواني پهن را از تنباكو تشخيص دهي!!»

منبع: زندگاني شاه عباس، نوشته نصرالله فلسفي ( نقل از سفر نامه شاردن)

نان از عمل خويش بايد خوردن

اكنون يك فرهنگي و يك بينشي ويژه در بين مردم نسبت به ادارات وجود دارد. مردم بر اين باورند كه كاركنان ادارات اغلب چندان راغب و يا مايل نيستند كه كار ارباب رجوع را در اسرع وقت و به شكل دقيق و جامع انجام بدهند تا مراجعه كننده ناگزير نگردد و براي يك كار كوچك چند و يا چندين روز به اداره مراجعه نمايند لذا مردم براي حل اين معضل و يا مشكل- به جاي آگاه شدن از وظايف ادارات و خواستن كار به موقع از كاركنان – به يك بيراهه ديگري متوسل مي شوند و آن يافتن آشنا يا به قول عامه پارتي است تا با وساطت آن آشنا كارشان را آنگونه كه بايد و شايد و يا مقداري هم بهتر و دلخواهتر پيش ببرند. بر همه ما روشن است كه اين روش چه پي آمد هاي ناخوشايند و طبعات منفي براي جامعه در پي دارد. حال اين پرسش پيش مي آيد كه چرا كاركنان ادارات آنگونه كه شايسته است – يعني جامع، دقيق و در اسرع وقت ممكن – كار ارباب رجوع را حل نمي كنند؟ به باور من يكي از دلايلش اين است كه كارمند اداره لازم نيست به كسي فلان مقدار كار تحويل دهد و يا قرار نيست كسي بيايد و فلان مقدار كار از او تحويل بگيرد و در ازاء آن، حقوق به وي پرداخت كند. لذا مي بينيم فقط گذشت زمان است كه به هر حال و به هر شكل و نحو، ايجاد حق و حقوق مي كند نه مقدار كار انجام شده و تحويل داده شده. مثالي در اين زمينه موضوع را گويا تر مي كند. ببينيد پرونده اي در يك شعبه دادگاه تشكيل مي شود و قاضي پس از رسيدگي نسبت به آن راي صادر مي كند. پرونده بر اثر اعتراض به دادگاه تجديد نظر مي رود در آنجا ممكن است راي تاييد و يا نقض گردد. حال اگر تاييد شد كه كاري درست انجام شده و انتظار هم همين است و اگر راي نقض گردد يعني اينكه اين همه وقت قاضي، ديگر كاركنان، رفت و آمدهاي طرف هاي دعوا، هزينه وكيل و… بيهوده هدر رفته است. نقض شدن راي و ضايع شدن اين همه هزينه، تاثيري بر حقوق قاضي كه مسبب اين خسارت و زيان است ندارد و نقصي بر سابقه اش در پرونده پرسنلي او وارد نمي شود. اين است كه قاضي هم ناگزير نمي گردد در كار خود نهايت دقت را بكند. بنابر اين در دادگستري با تراكم كاري، انباشته شدن پرونده ها، به تاخير افتادن دادرسيها، اتلاف وقت، بالا رفتن هزينه دادرسيها، تداوم ناراحتي ها، زيان هاي اقتصادي و…روبرو هستيم. حال اگر هر كارمند اداره اي براساس مقدار كاري كه انجام مي دهد حقوق دريافت كند يك قاضي هم ناگزير خواهد بود بادقت بيشتري كار خود را انجام دهد و آنگاه نيازي به دادگاه تجديد نظر نخواهيم داشت و اگر پرونده به دادگاه تجديد نظر هم برود چون كار با دقت انجام شده احتمال نقض راي خيلي كم خواهد بود. در اين حال در جامعه اعتماد ها بيشتر مي شود، مردم احساس امنيت بيشتري مي كنند، سايه عدالت را در همه جا بر سر خود خواهند ديد و در نهايت هركس نان از عمل انجام شده خويش مي خورد. بدين جهت مثالم را از دادگاه و دادگستري آوردم چون تامين عدالت در قلمرو اين نهاد است و اگر اين نهاد كار خود را خوب، دقيق و به موقع انجام دهد مردم عدالت و امنيت را در جامعه احساس خواهند كرد و هر فرد در جامعه ناگزير خواهد بود نقش خود را بخوبي ايفا نمايد در غير اين صورت بدست عدالت سپرده خواهد شد.

مورد ديگري كه مي خواستم برايتان عرض كنم و باعث تاسف است آن است كه هر كس در اين كشور كار مي كند، توليد مي كند در آمد ندارد، زندگي اش به سختي مي گذرد و هركه كار نمي كند فقط مقداري زد و بند بلد است هميشه دستش پر است اين موضوع را ما مردم با اندكي دقت در پيرامون خود مي توانيم ببينيم. براي مثال قالي باف هميشه دستش خالي و زندگي اش با فقر و محروميت است اين در حالي است كه فرش فروش دستش پر و زندگي مرفه اي دارد. كشاورز كه محصولات كشاورزي توليد مي كند بافقر و محروميت زندگي مي كند ولي فروشنده محصولات كشاورزي يعني همان بنگاه دار و دلال محترم خودمان زندگي خيلي بهتري دارد. دامدار پرورش دهنده دام دستش خالي و با سختي زندگي مي كند ولي دلال گوسفند يعني چوبدار محترم پولدار تر است. كارگر توليد كننده ماشين با فقر دست و پنجه نرم مي كند ولي بنگاه دار معاملات اتومبيل در رفاه است. بنا و كارگر ساختمان فقر از وجناتش مي بارد ولي دلال ساختمان وضعش توپ است و… و اگر نيك بنگريم اين قانون كه توليد كننده نادار و دلال و واسطه چي ثروتمند در همه زواياي زندگي اجتماعي ما جاري و ساري است. به باور من انديشه دلالي و زالو صفتي و چريدن و مكيدن از دسترنج ديگران كه متاسفانه به صورت يك فرهنگ و ارزش نيز در آمده يكي از دلايل عمده عقب ماندگي ما است.

مرادعلي ايزدي صادق آبادي

نجواهاي كوچه و خيابان

ساعت 20 مورخه 22/11/84 با يكي از همشهريان در خانه اي به منظور حل و فصل اختلافي نشسته بوديم، همشهريمان گفت: به ما اينگونه گفته مي شد و ما اينگونه مي فهميديم كه كلمه كمونيست از دو قسمت تشكيل شده « كمو » كه روسي است و در آن زبان، به معني خدا است!؟ و « نيست » هم همان نيست خودمان است! و مفهوم آن هم مشخص است؟؟!! حال تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل!؟

همين همشهريمان نقل قولي را بيان كرد كه اگر تحقق يابد جاي بسي اميد است گفت: «آن شب كه، در مسجد جلسه پرسش و پاسخ بود. پس از پايان جلسه در خيابان، چند نفر با هم گفتگو مي كرديم، يكي از جوانان تحصيل كرده روستا گفت؛ بايد از پدرانمان در خواست كنيم كه، خود را بازنشسته كنند، و مسائل روستا را به ما جوان ترها بسپارند، چون بنظر مي رسد، آنها با همان شيوه كهن به مسائل مي نگرند و بسياري از كارها مختل مي گردد».

روز 21/11/84 دوستي كه، بنظر مي رسيد كمي هم دلگير و رنجيده است مي گفت: با يكي از همشهريان، راجع به خريدن و خواندن نشريه آوا صحبت مي كردم، كه آن همشهري با تمسخر خطاب به من گفت: سگ پول مي دهد و آوا بخرد؟! اين همشهري رنجيده خاطر مي گفت؛ چرا ما بايد اينگونه بي ادبانه در جامعه با يكديگر سخن بگوييم؟! براي دلجويي اين دوست گفتم: سعدي بزرگ مردِ ادبِ ما مي گويد؛ از لقمان پرسيدند، ادب از كه آموختي؟ كه با تعجب گفت: از بي ادبان!!؟؟ هرچه از فعل بد ايشان در نظرم ناپسند آمد از آن پرهيز كردم.

در نشستي دوستانه، در ساعت 20 مورخه 24/11/84 يكي از همشهريان مي گفت: بايد به نابساماني كه، در هيات مديره فردوس وجود دارد سامان داد، مثلا؛ پولهاي فردوس را به حساب شخصيِ يكي از هيات مديره واريز مي نمايند! آنگاه چك سوخته شخصيِ آن هيات مديره به طلبكار شركت فردوس داده مي شود! كه پول نمي شود و شركت فردوس بدحساب مي گردد!. اصلا كسي نمي داند در تعاوني فردوس چه مي گذرد؟ در پاسخ اين دوست گفتم؛ نشريه آوا آمادگي دارد نظر و اطلاعات هيات مديره و ديگر مسئولان شركت تعاوني فردوس را براي آگاهي عموم بازگو كند بدين جهت چند بار با رئيس هيات مديره تماس گرفتم و درخواست مصاحبه نموده ام ولي هنوز پاسخ مثبت نگرفته ام.

در نشست فوق همشهري ديگري مي گفت: سرگذشت نشريه آواي ماركده هم همانند سرگذشت ويدئو است. اوايل هر كه را كه، مي فهميديم در روستا ويدئو خريده او انگشت نما مي شد!. و مي گفتيم اين بي دين است!. و نبايد با او حرف زد!، چون ممكن است ما را هم منحرف كند! و دينمان را سست كند! و اين را واقعا باور داشتيم! كم كم همه خريدند و امروز خانه اي نيست كه در آن ويدئو نباشد!. حال وقتي انديشه هاي آن روز خودم يادم مي افتد خنده ام مي گيرد! چون مي بينم خودم ويدئو دارم نه تنها بي دين نشدم! بلكه بسيار چيزها هم آموخته ام!. آوا هم همين گونه است. ابتدا هر كه آوا مي خواند و يا مطلب در آن مي نوشت بي دين تلقي مي شد!؟، و مي گفتند ضد انقلاب است!؟ يك بار آقاي سيف الهي به من گفت تو ضد انقلاب هستي!! و مي گفتند آوا به مقدسات توهين مي كند!؟ و من هربار كه آوا را مي خواندم و نيز مي خوانم دقيق مي شوم كه ببينم در كجا كلمه اي مي توانم پيدا كنم كه به مقدسات توهين شده باشد!؟ حال مي بينم نه تنها بي دين نشدم! ضد انقلاب نشدم! و نيستم! بلكه بسيار چيزها هم آموخته ام!.

كلاس گذاشتن!

دوستان عزيز، در اين شماره آواي ماركده قصد داريم در خصوص مقوله«كلاس» با شما صحبت كنيم. البته، نه كلاس درس و مدرسه، بلكه كلاسي كه بعضي از ماها براي يكديگه ميذاريم. گاهي وقتا ديده مي شه كه، بعضي از ماها دست به يه سري رفتار و حركاتي مي زنيم تا، توجه ديگرون رو به خودمون و كارها مون جلب كنيم. يعني مي خواهيم نمود داشته باشيم، بيشتر جلوه كنيم. به همين خاطر دوست داريم برايِ اين و اون كلاس بذاريم. و اصلا چه صيغه اي كه، اين قدر بعضي از ماها براش غش مي كنيم و دل ضعفه مي ريم. و اين قدر ذهنمون رو به خودش مشغول كرده. اصلا چه لزومي داره كه، آدم كلاس داشته باشه؟ يا كلاسش بالا باشه؟. ديدين بعضي ها رو، تازه تلفن همراه ثبت نام كرده اما هم حالا گوشيش رو زده به كمرش!. بعدش هم تلفن همراه مي گيرن به خاطر اينكه، كلاس بذارن، نه اينكه، ازش براي كارشون استفاده كنن. خيلي هايِ ديگه هم هستن كه، وقتي راه مي رن، با موبيل صحبت مي كنند. يا وقتي پشت فرمان اتومبيل نشستن، با موبايل حرف مي زنن!. مي گفت: مامان، من با تو نمي يام عروسي دختر خاله سپيده، كلاسم مي ياد پايين!. چرا دخترم؟ براي چي؟ مگه من چيمه؟!. هيچي، فقط يه كم دماغت گنده است!. كجاي دماغ من گنده است دختر؟! همين كه گفتم، با اين دماغ گنده اي كه تو داري من نمي يام عروسي، به كلاسم بر مي خوره!. اون يكي ميگه همين جوري مي خواي كلاس منو ببري بالا؟ اي بابا! يه نگاه به خودت بنداز ببين، با اين قيافه اي كه، برايِ خودت درست كردي، تو كلاس منو پايين مي ياري، يا من كلاس تو رو پايين مي يارم؟ اِ وا! مگه من قيافم چه شده؟!. چش كه نيست! يه من چسب كه رويِ دماغت زدي! موهاتم كه عين جوجه تيغيه! آخه من نمي دونم شبي يه، كي عينك مي زنه كه تو زدي؟ من با تو نمي يام مهموني. واقعا كه!. خيلي بي كلاسي كه، هنوز فرق منوتو، بهم نمي ياد. بعضي از دختر خانم ها، ماشاالله بزنم به تخته، كم نمي يارن، تويِ مراسم خواستگاري اونقدر برايِ خواستگارشون كلاس مي ذارن و رويِ موارد جانبي مانور مي دن كه، خواستگار محترم از هرچي خواستگاري و دختر دمِ بختهِ فراريه. دخترم اين يكي خواستگار ديگه حرف نداره همونيِ كه تو مي خواي، بيا برو و، خيالِ من و مادرتِ و بقيه رو، راحت كن. ببينم بابا، پسره ماشين داره؟. ماشينم مي خره دخترم. خونه چطور؟ داره؟. آخه دخترم، تو اين دوره زمونه كي خونه مي خره؟ همه خونه ها اجاره اي اند. سواد چي؟ چند كلاس درس خونده؟. يه چيزايي خونده، اشتباه نكنم، فوق ابتدايي داره. يعني مي خواي بگي تصديق ششم داره!؟. اِ بابا! ماشين كه نداره، خونه ام كه نداره، سوادم كه نداره، پس چي داره؟! حالا ببينم تيپ چي؟ خوش تيپ هست؟ يا نه؟. عجب گيري افتاديما! دخترم مگه تيپ مي شه نون و آب؟. خيلي خب بابا با اين همه نداريهاش مي سازم، اما اين آخريِ رو نمي تونم ازش بگذرم اگه هيچي نداشته باشه باهاش مي سازم اما اين تيپ و قيافه رو هيچ كارش نمي تونم بكنم، اونوقت تو مهموني به دوستان چي بگم؟!. مي گفت، هر وقت فاميل هاي خانمم مي خوان بيان خونمون، خانمِ بنده از دو روز قبل يه ليست از انواع و اقسام مواد غذايي آماده مي كنه و به بنده هم تاكيد و سفارش مي كنه كه، حتما بايد اونارو بخرم. آخه مي دوني، خانمم ميگه سرِ سفره بايد چند توع غذا و سالاد باشه! هرچي هم من بهش مي گم كه، خانم اينجوري اسرافِ و درستش نيست، تو گوشش نمي ره كه نمي ره، ميگه آدم بايد گلاسش بالا باشه، فرهنگش بالا باشه. ولي خودمانيما! چيدن يه سفره رنگي با انواع و اقسام غذا و خورشت و سالاد براي يه مهموني ساده كجاش كلاس بالايي و فرهنگ بالايي رو نشون مي ده؟. آخه تاكي بايد بعضي از ماها متوجه اين نباشيم كه، آدم پيشرفته و فرهنگِ بالا در اين جور ريخت و پاش ها نيست؟ بلكه فرهنگ غني و بالا ريشه در اصالت، قناعت و ساده زيستي داره؟. گاهي وقتا ديده مي شه كه، طرف مي خواد بره عروسي دوستش، هزارو يه جا زنگ مي زنه تا يه ماشين و يه موبال از اين و اون كرايه كنه و كلاس بذاره. تازه نكته جالبش اينجاست كه به چهار پنج تا از رفقاش هم مي گه كه وقتي رفت عروسي براش زنگ بزنن تا، همچنين درست و حسابي كلاسش بره بالا!. يا مثلا خانمي مي خواد بره عقد يكي از فاميل هاش سرِ دو راهي گير مي كنه يعني هم مي خواد كلاس بذاره همين كه، توانِ ماليش كمِ. اما اينجور موقع ها خانم ها خوب از فكرشون استفاده مي كنن. چيكار مي كنه؟ مي ره مغازه طلا فروشي و يه سرويس كامل از طلا و جواهرات كرايه مي كنه تا، چند ساعتي كلاسش بره بالا تا، پيش بقيه خانم هايِ فاميل كم نياره تا، بگه من وضع ماليم خوبه، بازم بگم!؟ البته نمونه اينجور اشخاص تويِ جوامع ما كم نيستن، و چه بسا به خاطر همين كلاس گذاشتن ها خيلي از زندگي ها از هم پاشيده و كار به طلاق و جدايي كشيده شده. راستي دوستان شما فكر مي كنيد ارزش و قيمت آدمها به چيه؟ من فكر مي كنم اگه يه كمي به خودمون بيايم و ارزش و شخصيت مون رو بشناسيم مي بينيم كه، ماديات و روي آوردن به زرق و برق دنيوي نشون دهنده ارزشهاي آدمي نيستن بلكه، روابط خوب اجتماعي، دل كندن از ماديات و گرايش به معنويات ملاك و ارزش آدمهاست. بزرگي، جمله قشنگي گفته: ما انسانها بوسيله چهار چيز با مردم در تماس هستيم و ارزش ما از روي اين چهار چيز مشخص مي شود. آنچه مي كنيم، آنچه جلوه مي كنيم، آنچه مي گوييم و آنطوركه، مي گوييم.

رجبعلي عرب ماركده25/11/84

تاريخچه ماركده( قسمت 26)

حاج شهربانو با آن پولها مسجد ماركده را بنيان گذاشته و به هزينه خودش مي سازد. بعد ها نوادگان شاهبندر از اين راز آگاهي مي يابند و چون مي بينند كه پولها صرف ساخت مسجد مي گردد چيزي نمي گويند، چون براين باور بوده اند كه خداوند پاداش آن را به صاحب اصلي سرمايه خواهد داد.» اين نظر چه مقدار به واقعيت مي تواند نزديك باشد؟ نمي دانم. بعدها فردي بنام حاج طالب يك دهنه ديگر باهمان اندازه و سبك در سمت غرب مسجد در دو طبقه و يك راه پله ساخت و ضميمه مسجد كرد. اين مسجد حدود 40 سال قبل تخريب و دوباره سازي شد و مجددا حدود 6 – 5 سال قبل تخريب و در دو طبقه بازسازي شد. مردم ماركده هميشه در استفاده از وسايل صوتي در زمينه هاي مذهبي از ديگر روستاهاي پيرامون پيش قدم تر بوده اند. هنوز مسجد هيچ يك از روستاهاي پيرامون بلند گو نداشت كه مردم ماركده در مسجد از آن استفاده مي كردند. اولين بلندگوي برقي مسجد در سال 6-1345 توسط فرد نيكوكار شادروان احمد شاهپوري كه آن زمان ساكن آبادان بودند خريداري و بدست خود به روستا آورده و در مسجد نصب گرديد. اين دستگاه بوسيله برق مستقيم باطري(قوه) كار مي كرد. برق آن توسط 16 عدد باطري 5/1 ولتي بزرگ كه در يك جعبه جاسازي شده بود تامين مي گرديد.

ادامه دارد محمدعلي شاهسون ماركده