جلسه براي گاز
جلسه اي در تاريخ 20/12/85 ساعت 20 به درخواست آقاي بهرام عرب و دعوت شوراي اسلامي ماركده با حضور آقايان : بهرام عرب فرمانده بسيج ماركده ، نيازعلي شاهبندري از شوراي قوچان ، شهرام مرداني از شوراي گرمدره ، ايزدي و كرمي از شوراي صادق آباد ، علامي و بهارلو از شوراي ياسه چاه و حيدري دهيار ياسه چاه و شاهسون و حسيني و عرب از شوراي ماركده در محل دفتر دهياري ماركده تشكيل شد.. هدف از اين نشست استماع گزارش آقاي بهرام عرب بود. ايشان چگونگي پيگيري كارهاي اداري در خواست كمك به پروژه گازرساني را در ادارات استانداري ، شركت گاز و فرمانداري بيان و گفتند : « بنظر مي رسد آقاي هيبتيان مدير عامل شركت گاز از مديران دلسوز و خوبي باشد كه مي خواهد كمك كند و فرماندار نيز همينگونه است و نيز در تماس تلفني كه ديروز با آقاي تمدن نماينده مجلس داشتم ايشان گفتند براي پيشبرد كارتان بهترين راه اين است كه مردمان روستا ، و نه اعضا شورا ، از هر روستايي حد اقل يك ميني بوس آدم برويد جلو دفتر مدير عامل شركت گاز بنشينيد و بگوييد گاز مي خواهيم و پول هم نداريم كه پروژه مان را تمام كنيم و در همانجا سفت بنشينيد تا به خواسته خود برسيد اين كار فقط از دست مردم بر مي آيد نه شوراها ، شوراها نه مي توانند چنين كاري بكنند و نه از آنها بخواهيد كه چنين كاري بكنند برداشت من اين است كه مي توان كمك گرفت ، اين كار شدني است ، بايد سفت ايستاد و حتا اگر كار گازرساني را هم موقت تعطيل نماييم بايد بايستيم و من از آقاي شاهسون گلايه دارم كه توي اوا نوشته وعده هاي پوچ و تو خالي ».
سيد اسماعيل حسيني گفت: « من شخصا نشريه آوا را خواندم اين شكل كه شما مي گوييد نيست و شاهسون نتيجه گفتگوهاي جلسه قبلي را نوشته است ».
نيازعلي شاهبندري گفت : « در همان جلسه شما گفتيد بهتر است اين سخنان به بيرون درج نكند كه شاهسون گفت نه ، بهتر است همه چيز علني باشد و بدون كم و كاست به اطلاع مردم برسد و مردم در جريان كار قرار گيرند ».
كه پس از بحث و گفتگو قرار شد كار پروژه تعطيل نشود ، كار ادامه داشته باشد و براي پيشبرد دريافت كمك هم تلاش گردد و بدين منظور روز پنجشنبه از شوراي هر روستايي يك نفر به اتفاق آقاي بهرام عرب با فرماندار شهرستان شهركرد ملاقات نمايند.
صورت جلسه اصلاح پيچ ورودي روستا
پيرو دعوتنامه شماره 2650 مورخه 9/12/85 به منظور اتخاذ تصميم در خصوص موضوع اصلاح پيچ ورودي روستاي ماركده جلسه اي راس ساعت 14 روز يكشنبه مورخه 13/12 85 با حضور نماينده امور برق شهرستان شهركرد ، مسئول برق شعبه بن ، رياست اداره راه شهرستان شهركرد ، مسئول راهدار خانه سامان ، رياست آموزش و پرورش سامان تشكيل گرديد. در ابتداي جلسه آقاي قرباني بخشدار سامان ضمن تشريح ضرورت رسيدگي به وضعيت موجود راههاي ارتباطي خواستار تلاش در راستاي بهبود وضعيت موجود راهها شدند. سپس اعضاي شوراي اسلامي روستا نيز مسائل و مشكلات خود را مطرح نمودند در ادامه جلسه و پس از بيان نظرات حاضرين در جلسه به شرح ذيل اتخاذ تصميم شد.
1- با توجه به اعتبارات تصويبي مقرر گرديد آسفالت محور اصلي به طول KM 10 انجام شود و جهت تكميل پروژه يادشده در سال 86 ، اعتبار لازم تامين و اقدام به موقع بعمل آيد در خصوص آسفالت محور اصلي واقع در روستاي ماركده مقرر شد مساعدت لازم بعمل آيد.
2- مقرر شد به منظور زير سازي محور اصلي واقع در محدوده روستاها ، جلسه اي با حضور بنياد مسكن و راه و ترابري تشكيل و اتخاذ تصميم گردد.
3- مقرر شر در خصوص جابجايي عمودهاي برق ورودي روستاي ماركده ، پس از برآورد هزينه و با نظر مساعد امور برق شهرستان شهركرد نسبت به جابجايي پايه ها اقدام نمايد.
4 – مقرر شد شوراي اسلامي روستاي ماركده نسبت به آزادسازي سمت راست جاده قبل از پل ورودي روستا اقدام و رضايت مالكين را فراهم نمايد.
5- مقرر شد آموزش و پرورش منطقه سامان نسبت به آزادسازي بخشي از قسمت مدرسه ورودي روستا مطابق نقشه اداره راه اقدام و آن را در اختيار اداره راه و ترابري قرار دهد.
همچنين هزينه تخريب احتمالي و بازسازي حصار محوطه توسط آموزش و پرورش منوط به تحويل زمين جايگزين توسط شوراي اسلامي محترم روستا مي باشد همچنين در زمينه اجرا و بازسازي حصار محوطه همآهنگي لازم با ناظر نوسازي مدارس بعمل آيد.
دانش آموزان ممتاز راهنمايي
دانش آموزان ممتاز مدرسه راهنمايي دخترانه ماركده در امتحانات نيمه اول سال تحصيلي 86-85
دانش آموزان ممتاز كلاس اول : ليلا عرب ف جعفر معدل 20 شاگرد اول . فاطمه شاهسون ف علي معدل 91/19 شاگرد دوم . فاطمه خسروي معدل 76/19 شاگرد سوم .
دانش آموزان ممتاز كلاس دوم : مهسا شاهسون فرزند رضا معدل 97/18 شاگرد اول . هاجر شاهسون ف علي اكبر معدل 64/18 شاگرد دوم . هدا شاهسون ف مرتضي معدل 64/18 شاگرد دوم . هاجر شاهسون ف احمد معدل 58/18 شاگرد سوم.
دانش آموزان ممتاز كلاس سوم : زهره عرب ف حسن معدل 20 شاگرد اول . پريسا شاهسون ف مظفر معل 20 شاگرد اول . نسرين عرب ف عبدالمحمد معدل 50/18 شاگرد دوم . مريم عرب ف محمدرضا معدل 47/18 شاگرد سوم.
با تشكر از آموزگاران و مدير محترم مدرسه.
دانش آموزان ممتاز ابتدايي
دانش آموزان ممتاز دبستان حضرت فاطمه (س) ماركده در امتحانات نيمه اول سال تحصيلي 86-85 —
دانش آموزان ممتاز كلاس اول : زينب عرب ف سليمان معدل 20 شاگرد اول – زهرا شاهسون ف غلامرضا معدل 20شاگرد اول — محمد عرب ف مظفر معدل 20 شاگرد اول – محسن عرب ف عباسعلي معدل 20 شاگرد اول – حسين عرب ف غلامعلي معدل 20 شاگرد اول – مريم شاهسون ف مظفر معدل 20 شاگرد اول – هادي عرب ف محمدعلي معدل 20 شاگرد اول – عباس عرب ف عبدالمحمد معدل 20 شاگرد اول – محمد شاهسون ف محمود معدل 20 شاگرد اول – زهره شاهسون ف محمدحسين معدل 20 شاگرد اول – اكبر عرب ف اصغر معدل 20 شاگرد اول — محمد خسروي ف حبيب الله معدل 20 شاگرد اول – زهرا عرب ف اكبر معدل 20 شاگرد اول – نرجس خسروي ف حمزه معدل 20 شاگرد اول – حسين عرب ف اكبر معدل 20 شاگرد اول – علي عرب ف رمضان معدل 66/19 شاگرد دوم – محسن عرب ف محمد معدل 83/18 شاگرد سوم.
دانش آموزان ممتاز كلاس دوم :
فاطمه شاهسون ف ولي الله معدل 20 شاگرد اول – زهرا شاهسون ف عليرضا معدل 20 شاگرد اول – زهرا عرب ف عباس معدل شاگرد اول – معصومه عرب ف رمضانعلي معدل 20 شاگرد اول — زهرا شاهسون ف الياس معدل 87/19 شاگرد دوم – زهرا عرب ف رمضانعلي معدل 87/19 شاگرد دوم – زهرا عرب ف عباسعلي معدل 87/19 شاگرد دوم – سارا عرب ف علي معدل 5/19 شاگرد سوم.
دانش آموزان ممتاز كلاس سوم : فاطمه شاهسون ف اسماعيل معدل 95/19 شاگرد اول – مريم عرب ف پرويز معدل 90/19 شاگرد دوم – فاطمه عرب ف مرادعلي معدل 70/19 شاگرد سوم.
دانش آموزان ممتاز كلاس چهارم : زهرا عرب ف غلامعلي معدل 95/19 شاگرد اول – زهرا عرب ف محمداسماعيل معدل 90/19 شاگرد دوم – مريم شاهسون ف رمضانعلي معدل 54/19 شاگرد سوم.
دانش آموزان ممتاز كلاس پنجم : الهه شاهسون ف ذبيح معدل 20 شاگرد اول – زهره شاهسون ف عباس معدل 20 شاگرد اول – سمانه عرب ف جمعه علي معدل 20 شاگرد اول – سحر عرب ف رمضان معدل 20 شاگرد اول – فاطمه شاهسون ف محمدرضا معدل 63/19 شاگرد دوم – شكوفه عرب ف غلامرضا معدل 27/19 شاگرد سوم.
باتشكر از خانم صالحي مربي پيش دبستاني ، خانم كريميان آموزگار كلاس اول ، خانم رحماني آموزگار كلاس دوم ، خانم طاهري آموزگار سوم و چهارم و خانم صحرا نشين آموزگار كلاس پنجم و با تشكر از مدير محترم مدرسه سركار خانم اسيوند.
رسيد مژده كه آمد بهار و سبزه دميد
آب زنيد راه را هين كه نگار مي رسد مژده دهيد باغ را بوي بهار مي رسد
باغ سلام مي كند ، سرو قيام مي كند سبزه پياده مي رود ، عنچه سوار مي رسد
زمان حكومت سرما به روزهاي پاياني خود نزديك مي شود ؛ زمزمه انقلاب طبيعت در ميان آفاق و افراد پيچيده است ؛ نسيم هر شب براي جوانه هاي نهفته شب نامه مي آورد و به گوش درختان خفته سرود انقلابي مي خواند ؛ پرندگان بر فراز شاخساران نغمه نويد سر مي دهند و گياهان آرام آرام سر از بستر خاك بر مي دارند ؛ هوا طيب تازگي و طراوت ، و بوي بهبود و بهار مي دهد. ين روزها همه در انتظار نوروز بسر مي برند و خود را براي استقبال از بهار مهيا مي كنند ، گرد و غبار از در و ديوار خانه ها بر مي گيرند و در خانه دلها نهال صميميت و مهرباني مي كارند ، كدورت و كينه ها را از خاطره ها مي زدايند و با همدلي و وفاق خاطره هايي خوش و خرم خلق مي كنند ، جامه هاي بديع مي پوشند و سفره هاي هفت سين تدارك مي بينند ، با تهيه سبزه ، سرور و سر سبزي را به منازل مي آورند و با برپايي آتش اهورايي ، كينه هاي اهريمني را به فراموشي مي سپارند. و اينك نوروز در راه است « روز نخستين آفرينش و روز شادماني زمين و آسمان و خاطره خويشاوندي انسان با طبيعت » نوروز يعني بازگشت به اصل و آغاز ، به روز نخستين ، به دوري دوباره ؛ يعني فراموشي غم ها و غصه ها ، يعني نسيان آلام و ادهان ، يعني برائت از پتياره و پليدي ، يعني برون كردن حقد و حسادت ، يعني روي آوردن به نشاط و نزهت ، يعني طلب طرب و طراوت ، يعني رهايي زمين از تلبيس ادوه و الم و رسيدن سليمان زمان به اسم اعظم.
آري ، سال 85 هم با عموم فرازها و فرودهايش ، با تمام تلخي ها و شيريني هايش و با همه موفقيت ها و نا كامي هايش به پايان رسيد و از آن تنها خاطرات و خيراتي برجاي ماند. يادمان باشد دنيا دار تغيير و تحول است. ، نه شاديش ثبات دارد و نه اندوهش ، نه اقبالش ماندگار است و نه ادبارش. هيچ حكومتي هميشگي نخواهد بود و هيچ موجودي دائمي نخواهد زيستۀ دنيا مقصد و پايانه حركتي كه ما از روز ازل و از عالم ذد آغاز كرده ايم نيست بلكه منزلگاهي است براي اتراق مقطعي و بيتوته موقتي ، مزرعه اي است براي كاشت و داشت. هركسي چند صباحي در آن زيست مي كند و با مرگش ، از
پيله جسم خارج شده و به عالمي فراتر و جاودانه پرواز خواهد كرد:
شور سحر حشر اگر باورمان نيست گل مصحف صد برگ به سوگند گشوده است
تقدير اديبانه ي برهان معاد است فصلي كه نسيم از پي اسفند گشوده است
اي خوبان ؛ در اين روزهاي اشتياق و انتظار و در اين هنگامه هاي حلول و حدوث و
براي تيمن و تبرك و به عنوان هديه و عيدي ، هفت سيني از سفره سفينه لسان الغيب
( حافظ ) را به سفره هاي هفت سين خيال و خاطره شما عزيزان تقديم مي كنم:
ساقيــا آمدن عيــد مبـــارك بادت و آن مواعيــد كه كـــردي مــرود از يادت
سبز است در و دشت بيا تا نگـذاريـم دست از سر آبي كه جهان جمله سراب است
سير سپــهر و دور قمــر را چه اختيار در گردشنـــــد بر حسب اختيـــار دوست
سلامت همه آفاق در سلامت توست به هيچ عارضــــه شخص تو دردمند مباد
سعي نابــرده در اين راه بجايي نرسي مزد اگر مي طلبــــي طاعت استــــاد ببر سماط دهر دون پرور ندارد شهد آسايش
مذاق حرص و از اي دل بشو از تلخ و از شورش سخن در پرده مي گويم چو گل از غنچه بيرون آي
كه بيش از پنج روزي نيست حكم مير نوروزي
شكرالله شاهسون
خواب
خواب قسمتي از رفتار موجودات زنده و از جمله آدمي و آن نقيض بيداري است حالتي است كه انسان آسايش و استراحت مي نمايد. در اين حالت حواس ظاهري آدمي در حقيقت از كار مي افتد و انسان در استراحت بسر مي برد.
خواب يكي از رفتارهاي انساني است كه بخاطر بي تحركي بدن ساده به نظر مي رسد. ولي بايد دانست يك رفتار پيچيده آدمي است. از اين جهت پيچيده تلقي مي گردد كه كميت و كيفيت آن مي تواند در سلامتي جسمي و رواني آدمي تاثير عميق از سلامتي تا مرز مرگ را در پي داشته باشد. و از اينكه حد اقل يك سوم عمر آدمي را دربر مي گيرد و همه آدميان به آن سخت نيازمندند جا دارد بيشتر در باره آن بدانيم و نيز بخاطر روياهايي كه آدميان در هنگام خواب مي بينند و اين خوابها و روياها ذهن ما را به خود مشغول نموده و هريك برابر آگاهي هاي علمي و فرهنگي مان ، خواست ها ، رنج ها ، شكست ها ، شرايط اقتصادي و اجتماعي ، پيروزي ها ، آرزوها ، آرمان ها و باورها يمان اين خواب ها را تعبير و تفسير مي كنيم كه اغلب هم نا درست است شايسته است كه اطلاعات بيشتري در باره چگونگي آنها داشته باشيم.
بايد دانست ما در جهاني زندگي مي كنيم كه موجودات زنده از تركيب عناصر موجود در طبيعت تحت يك قوانين خاصي بوجود مي آيند و از بين مي روند. و آدمي يكي از ميليون ها مخلوق و موجود خداوند است كه در لحظه اي تحت يك شرايط و قوانين خاص از تركيب دو نيم سلول جنسي يك آدم نر و يك آدم ماده و تقريبا بدون اراده و انتخاب دقيق بوجود مي آيد و در يك خط سير رشد خود را مي كند و سر انجام نيز مي ميرد و عناصر تشكيل دهنده بدنش به طبيعت باز مي گردد تا دوباره…
وقتي خوب دقت نماييم يك حركت دوره اي در جهان حاكم است درست مانند گردش كيهان. زمين به دور خود مي چرخد و شب و روز درست مي شود زمين به دور خورشيد مي تابد فصل و سال بوجود مي آيد دقيق يك حركت ادواري. در جامعه هم اين حركت ادواري تقريبا مشهود است آدمي خود از تركيب دو نيم سلول بوجود مي آيد و بسته به اينكه چه جنسيتي داشته باشد يك نيم سلول جنسي درخود توليد مي كند تا با آدمي ديگر و از جنس ديگر نيم سولهايشان را روي هم بريزند و يك همانندي را بوجود آورند و دوباره… و اين حركت دوره اي يا سيكل در خواب هم اتفاق مي افتد كه در پي خواهد آمد.
علاوه بر انسان ، همه حيوانات به مقدار متفاوت مي خوابند. ممكن است پرسيده شود چرا متفاوت ؟ كه بايد گفت : خواب هر حيوان دقيقا به شكل زيست آن بستگي دارد هر حيواني كه حيوانات ديگري را مي خورد بقاي خود را امن تر مي داند لذا با خيال راحت تر و ساعت هاي بيشتري مي خوابد مانند شير ، ببر و پلنگ كه ممكن است تا 16 ساعت در شبانه روز هم بخوابند. و هر حيواني كه به راحتي خورده مي شود بقا و ماندن خود را هميشه در خطر مي بيند بدين جهت در شبانه روز كم تر مي خوابد مانند آهوكه ممكن است در شبانه روز دو تا سه ساعت بيشتر نخوابد. و انسان درست در اين ميانه قرار دارد.
كودك آدمي وقتي به دنيا مي آيد به خواب زيادي نياز دارد كه 19 تا 21 ساعت در
شبانه روز بايد بخوابد چرا ؟ چون حجم مطالب جديدي كه از اين دنيا دريافت مي نمايد و بايد در حافظه خود جاي دهد و بايگاني كند زياد است بدين جهت به ساعت هاي خواب زيادي نياز دارد و كم كم بر اثر رشد مقدار خواب در سن 19 – 20 سالگي به 8 ساعت و در سن 60 سالگي به 30/7 و در 70 سالگي به 6 ساعت تقليل مي يابد. پس ما با خواب زياد شروع مي كنيم و در آخر و پايان عمر به حد اقل مي رسد. اين يك روند نرمال است. بدون شك همه ارقام فوق در همه آدميان يكسان نيست و بعضي از ما ميزان خواب متفاوتي داريم مي گويند آلبرت اينشتين فيزيكدان مشهور آلماني تبعه آمريكا ( 1879 – 1955 م ) در شبانه روز 12 ساعت مي خوابيده است و اگر اين مقدار نمي خوابيد نمي توانست كار كند. و مي گويند تامس اديسون فيزيكدان مشهور آمريكايي ( 1847 – 1931 م ) با 3 ساعت خواب در شبانه روز مي توانسته زندگي و كار كند. بنابر اين ميزان خواب آدميان در همه جا و همه وقت يكسان نيست و ما اين حق را نداريم كساني را كه در شرايط عادي و سالم بودن بدن و روانشان مقداري بيشتر و يا كمتر مي خوابند سرزنش و يا مسخره نماييم. و بايد بدانيم كه خواب انسان ها هم همانند قد و چهره شان مي تواند متفاوت باشد.
علاوه بر كميت خواب ، كيفيت خواب هم متفاوت است يعني ساعت هايي كه ما در رختخواب هستيم از نظر كيفيت يكسان نيست و منظور از كيفيت اين است كه آيا ما در ساعت هايي كه در رختخواب هستيم و خوابيده ايم در يك خواب سنگين و عميق فرو رفته ايم يا نه ؟
بهتر است مراحل خواب را بشناسيم. وقتي من و شما در يك حالت عادي به رختخواب مي رويم بايد بين نيم تا حد اكثر 7 دقيقه طول بكشد تا خوابمان ببرد اگر چنين نيست بهتر است از رختخواب بيرون بياييم چون رختخواب جاي فكر كردن و چاره جويي مشكلات نيت و هر گاه كه آمادگي براي خوابيدن داريم به رختخواب برويم. حال وقتي خوابيديم حدود 20 تا 30 دقيقه خواب سبك و عادي خواهيم داشت و بعد از آن در همين حدود زمان به خواب سنگين و عميق فرو خواهيم رفت در اين مرحله خواب عميق و سنگين است كه خستگي را از بدمان دور مي كنيم بعد از اين دوباره يك مرحله خواب سبك خواهيم داشت كه زمانش هم همان اندازه است و در آخر اين سه قسمت حدود 5 دقيقه خواب خواهيم ديد. اين يك مرحله از خواب ما آدميان است كه كه حدود 80 تا 90 دقيقه طول مي كشد و در پايان، ما به مدت 5 دقيقه رويا و خواب خواهيم ديد. مرحله دوم نيز به همين شكل و ترتيب روي مي دهد يعني خواب سبك ، خواب سنگين و دوباره خواب سبك و در پايان 80 تا 90 دقيقه نوبت به خواب ديدن مي رسد كه در مرحله دوم 8 تا 10 دقيقه به طول مي كشد. و مرحله سوم نيز به همين شكل و در پايان به مدت 10 تا 15 دقيقه خواب خواهيم ديد و در پايان مرحله چهارم 18 تا 20 دقيقه و در مرحله پنجم چيزي حدود 25 تا 28 دقيقه رويا و خواب مي بينيم. يعني خواب ما آدميان بزرگسال ادواري و بصورت يك سيك گردشي90 دقيقه اي است كه با خواب سبك آغاز و به خواب سنگين و عميق فرو مي رويم و دوباره خواب سبك و بعد خواب ديدن و دوباره…
بايد دانست در ديگر مواقع هم ممكن است خواب و رويا ببينيم ولي موردش كم و ناچيز است. يكي از علائم خواب ديدن اين است كه فرد خواب بيننده مردمك چشمش زير پلك هاي بسته حركت مي كند. وقتي ما مي خوابيم قسمت فرماندهي مغز ما مربوط به عضلات بدن از كار مي افتد تا عضلات حركتي نداشته باشند در غير اين صورت فرد آن چيز هايي را كه در خواب مي بيند عمل هم خواهد كرد. البته بايد دانست در بعضي
موارد نادر بعضي ادمها بنا به دلايلي پاره اي حركات جزئي را هم دارند.
گفتيم ميزان و كيفيت خواب براي سلامتي رواني و جسمي آدمي داراي اهميت است بدين شرح كه وقتي آدمي به اندازه كافي مثلا 30/7 تا 8 ساعت بخوابد و خوابش هم سنگين و عميق باشد صبح كه بيدار شد كاملا سر حال هست چون آن مقدار سلول هايي كه بايد در خواب ترميم و ساخته شده اند و بدن كاملا انرژي از دست رفته اش را بدست آورده و سيستم هاي خودش را تنظيم كرده و آماده كار و فعاليت است. حال اگر به اندازه كافي نخوابيم و يا خوابمان سنگين و عميق نباشد همه سيستم هاي بدن به هم مي ريزد و صبح همچنان خسته ، خواب آلوده ، كم انرژز هستيم.
براي بهره گيري از خواب جهت سلامتي بدن و روانمان چند توصيه مي گردد. يك : هر شب يك زمان بخوابيم و صبح هم در يك زمان بيدار شويم. دو : هرگز براي بيدار شدن از زنگ ساعت استفاده نكنيم بلكه بايد آغاز خوابمان را به گونه اي تنظيم كنيم كه خودمان پس خواب كافي بيدار شويم. سه : بايد شرايطي بوجود بياوريم كه خوابمان سنگين و عميق باشد بنابر اين در نزديكي هاي ساعت هاي خواب چاي نمي نوشيم ، چيزهاي ترش ، تند ، چرب و يخ نمي خوريم و از كشيدن سيگار پرهيز مي كنيم ، غذايمان را چند ساعت قبل از خواب مي خوريم تا با شكم پر به رختخواب نرويم ، گرسنه هم نمي خوابيم. چهار : از نظر رواني و عصبي سعي كنيم آرامش داشته باشيم و به رختخواب برويم. پنج : هنگامي كه آمادگي جهت خوابيدن داريم ( خوابمان مي آيد ) به رختخواب برويم. شش : جاي خواب و رختخوابمان نرم و درجه حرارت مناسب داشته باشد. هفت : فضا و اتاق خوابمان ساكت و به دور از سر و صدا باشد. هشت : حتما شب هنگام و در تاريكي بخوابيم يعني نور نباشد. يعني درست اين است كه آدمي شب بخوابد به دليل اينكه وقتي نور بويژه نور خورشيد نيست قسمت هاي بدن كه در تاريكي فعال هستند مي توانند كار خودشان را به راحتي انجام و آنزيم هاي مورد نياز بدن را توليد و تامين نمايند.
اگر آدمي 30/7 تا 8 ساعت ، در يك زمان معين بخوابد و خواب راحت و سنگين و عميقي هم داشته باشد طولاني ترين عمر را خواهد داشت و سالم ترين بدن و روان را خواهد داشت ، بيمار كمتر مي شود ، حافظه بهتري خواهد داشت و از توجه و تمركز بيشتر و بهتري برخوردار هم خواهد بود.
با توجه به توضيحات فوق كساني كه ناگزيرند شب ها بيدار بمانند به جسم و روانشان آسيب مي زنند چون ريتم منظم بدنشان را بهم مي زنند پس نتيجه اي كه مي گيريم اين است كه اگر خواسته باشيم جسم و روان سالم داشته باشيم هميشه يك وقت بخوابيم ، يك زمان بيدار شويم خودمان به آرامي و ملايمت بيدار شويم و خوابمان هم عميق و سنگين باشد يكي از نشانه هاي خواب سنگين و عميق اين است كه صبح كه بيدار شديم روياهايمان در يادمان نمانده باشد. چرا ؟ براي اينكه خواب سنگين و عميق باعث مي شود كه خواب ديدن و رويا در مراحل پايين تر ، و ضعيف تر باشد. پس اگر صبح بيدار شديد و ديديد كه خوابتان در يادتان مانده بدانيد كه خواب سنگين و عميق نداشته ايد.
اگر آدمي را در حال خواب ديدن بيدار كنيم و اين اتفاق چندين بار تكرار شود ضربه سنگيني به روان او زده ايم و ممكن است به افسردگي دچار شود و تعادل رواني جسمي اش به هم بخورد.
و اما خواب ديدن
خواب ديدن و يا رويا در حقيقت ادامه فعاليت مغز در روز است بايد دانست مغز ما آدميان قسمتهايش در روز و قسمتهايش در شب فعال است پس مغز ما در هنگام خواب از كار نمي افتد بلكه قسمتهايي از مغز كه مربوط به مسائل احساسي و عاطفي و خاطرات است با انرژي بالايي در شب به كار مي افتد و با تحريك تصاوير و ذهنياتي كه من و شما داريم داستان مي سازند اين ساختن داستانها چندان بر اساس قاعده و قانون بيداري هم نيست بلكه بر اساس خواستها ، نيازها ، آرمانها ، آرزوها ، رنجها ، مشقت ها ، خيال ها ، توهم هاي ذهني مان مي سازيم چرا ؟ براي اينكه قسمت خودآگاه مغز ما كه در بيداري جنبه واقع بيني ، تفكر ، تعقل و انديشه را دارد در همه فعاليت هاي رفتاري آدمي نظر دارد و مواظب است ، در خواب غير فعال است.
بايد دانست خوابها معني دار هستند ولي داشتن معني خواب هيچ ربطي به آينده ندارد بلكه خواب 90 دقيقه اول و دوم مربوط به نگراني ها ، آرزوهاي همين روز گذشته است و خوابهاي 90 دقيقه 4 و 5 بيشتر مربوط به گذشته است گذشته با شاديهايش ،
غمهايش ، سرخوردگيهايش ، حسرتهايش ، كينه هايش ، رنجهايش ،
داستان ها و خاطره هايي كه برايمان مهم است و همچنان در ذهن ما انرژي دارند و ما همچنان آنها را در صحنه آگاه ذهنمان نگهداشته ايم خودشان را در خواب و رويا نشان مي دهند. همانگونه كه هر آدمي شكل و اثر انگشت خاص خود را دارد و هر آدمي هم شكل خواب ديدن خودش را دارد پس يك قانون خاص كه بتوانيم همه خوابها را بر اساس آن تعبير كنيم نداريم براي شناخت معني خواب و رويا بايد شخصيت و عوامل تعيين كننده شخصيت خواب بيننده را بشناسيم. ريشه اكثر خوابهاي ما آدميان در سالهاي اول زندگي مثلا تا 8 سالگي است اگر رويدادي را در خواب ببينيم و در آينده اتفاق بيفتد دليل آن اين است كه اكنون نگران آن موضوع بوده ايم اين نگراني ما باعث ساخت داستان در خوابمان شده است يعني نتيجه فعاليت ذهن ما است كه در گذشته و از گذشته تاثير پذيرفته است. براي مثال : نگران سلامتي فرزندمان هستيم آنگاه خواب مي بينيم اتفاقي برايش افتاده است.بعد آن را چنين تعبير مي كنيم كه در آينده چنين اتفاق خواهد افتاد و شروع به نذر و نياز مي كنيم در صورتي كه اين خواب ريشه در ذهن نگران ما دارد كه متاثر از نا ملايمات زندگي و پرورش گذشتمان است. يا آرزو داريم ، آرمان داريم ، مشتاقيم فردي از سفر بيايد آنگاه خواب مي بينيم كه آمده ، و يا اتفاقي برايش افتاده ، يا نمي آيد و برحسب اتفاق خواب ما عملي مي شود و بوقوع مي پيوندد. بايد دانست پيش آمد اين رويداد هيچ ربطي به خواب ديدن ما ندارد و تحت قوانين و شرايط خاص خود روي داده است يعني ريشه خواب ها كه ما چه خواب مي بينيم و علت آن چيست در گذشته است نه آينده. محمدعلي شاهسون ماركده
بيا تا قدر يكديگر بدانيم
دوستان عزيز و همراهان هميشگي آوا سلام ، همانطور كه شما هم مي دونيد آخرين روزهاي سال 1385 رو داريم پشت سر مي گذاريم و يواش يواش داريم وارد سال 1386 مي شيم سالي كه با همه خوبيها و بديهايش پشت سر گذاشتيم و از آن فقط خاطراتش باقي مونده. دوستان اين روزها صلاي پاي بهار داره به گوش مي رسه و صداي گنجشكها و بازشدن شكوفه درختان گوش و چشم هر رهگذري رو نوازش ميده ، خيلي بجاست كه در همين ابتداي مقاله ام حلول سال 1386 و آغاز فصل بهار رو به تمامي شما مردم خوب دوست داشتني و باصفاي ديار ساحلي ماركده تبريك و شادباش عرض كنم.
دوستان چقدر خوبه حالا كه داريم وارد سال جديد مي شيم يه مقدار از اون دل مشغولي هاي روزمره دل بكنيم و به تحول دلهامون هم توجه بيشتري داشته باشيم. اينكه در اين روزهاي آخر سال بيشتر به همديگه فكر كنيم و از اينكه تونستيم يكسال ديگه رو به خوبي و خوشي و در كنار هم سپري كنيم شكر گزار خداي بزرگ باشيم و قدردان همديگه باشيم چرا كه ما انسانها در يك اجتماع و در كنار هم داريم زندگي مي كنيم و هر كدوم از ما آدمها در برابر ديگري و همشهريانمان مسئول هستيم. فرزند در برابر پدر و مادري و پدر و مادر در برابر فرزندي شاگرد در برابر استادي همسايه در برابر همسايه دوست در برابر دوست همسر در برابر همسر و خلاصه اينكه هر كدوم در برابر ديگري حق و حقوقي بر گردن داريم كه موظف هستيم اين حق و حقوق رو رعايت كنيم در واقع رعايت حق و حقوق همديگه يعني قدر همديگه رو دونستن. وقتي كسي آشنايي دوستي برامون كاري رو انجام ميده ما در قبالش تشكر مي كنيم يعني براي اون كاري كه برامون انجام داده ارزش و احترام قائليم يعني قدر زحماتش رو مي دونيم. اما دوستان عزيز شما فكر مي كنيد چه نيازي هست كه ما انسانها بايد قدر همديگه رو بدونيم. بدون شك همه ما آدمها از يك ثانيه خودمون هم خبر نداريم پس چقدر خوبه اين دو روزه عمر رو قدرشناس همديگه باشيم در مصيبت و مشكلات ياري رسان و مددكار همديگه باشيم فقط اين نباشه كه وقتي از دنيا مي رن براشون لباس مشكي بپوشيم و داغدار و عزادارشون باشيم و به قول بعضي ها مرده پرست نباشيم تا هستيم در كنار هم و با هم باشيم كه اين داراي ارزش و اهميته اينكه در كنار هم و قدرشناس هم باشيم بله دوستان « بيا تا قدر يكديگر بدانيم كه ناگه ز يكديگر نمانيم » اجازه بدين كلامم رو مزين كنم به حديثي زيبا و البته راه گشا از پيامبر اعظم حضرت رسول اكرم (ص) كه ايشان فرموده اند ؛ مومنان در دوستي ها و محبت ها و رسيدگي به ديگران مثل يك بدن هستند اگر عضوي از آنان بدرد آيد ساير اعضا نيز در امان نيستند. گاهي وقتا بعضي محبت ها تلخ اما واقعيت داره ديگه بايد بپذيريم اينكه اگه كسي گره اي از كار كسي باز كنه. فردا گرفتارشد دستي از غيب مي ياد و مشكلش رو حل مي كنه اگه خداي ناكرده لقمه اي حرام سر سفره خانواده مون گذاشتيم فردا فرزند ناخلف دچارمون خواهد شد اگه دست كسي رو بگيريم كسي مياد و دستمون رو مي گيره يه آدمي از هر دستي بده از همون دست پس مي گيره . دوستان وقتي به كسي محبت مي كنيم وقتي رفتارمون با ديگران عادلانه و صادقانه باشه وقتي دلي رو شاد كنيم چرا راه دور بريم وقتي بنده خوبي براي خدا باشيم خدا هم اون نگاه محبت آميزش رو از ما دريغ نمي كنه و اين مصداق همون شعر معروف كه ميگه :
تو نيكي ميكن و در دجله انداز كه ايزد در بيابانت دهد باز
بله دوستان ما انسانها معمولا تا از يه نعمتي برخوردار هستيم قدرش رو نمي دونيم اما وقتي همين نعمت رو از دست مي ديم مي شينيم و زانوي غم به بغل مي گيريم و حسرتش رو مي خوريم پس يادمون باشه تا در قيد حيات هستيم تا يه نعمتي رو داريم شكر گزارش باشيم اگه ما قدرشناس و قدردان رفتار و عملكرد همديگه باشيم وقتي كسي رو از دست مي ديم افسوسش رو نمي خوريم متاسفانه بعضي از ما انسانها اين مشكل رو داريم كه تا هستيم سايه همديگه رو با تير مي زنيم ، چشم ديد همديگه رو نداريم ، براي همديگه قيافه مي گيريم ، خودمون رو برتر از ديگري مي دونيم و مي بينيم ، خود خواهانه از كنار همديگه رد مي شيم و فقط به يه سلام اكتفا مي كنيم ، غرور و تكبر و فخر فروش از سر و صورت مون مي باره ولي هيچ وقت بهش فكر نكرديم كه اصلا هدفمون از اينجور كارها چيه؟ دنبال چي مي گرديم و سعي نمي كنيم تا هستيم و در كنار هم هستيم رفيق دوست و همشهري خوبي براي همديگه باشيم اما وقتي يكي از بين ما مي ره بيا و ببين چه گريه زاري و شيوني راه مي اندازيم مثلا با اين كارمون مي خوايم به بقيه بگيم كه ما باهم ديگه خيلي خوب بوديم، حيف شد آدم خوبي بود ! عجب آدم با شخصيتي بود ! خدا رحمتش كنه به كسي بدي نكرد ! كاري به كسي نداشت بنده خدا سرش تو لاك خودش بود ! و هزار و يه جور تعريف و تمجيد ديگه اما يادمون به چند روز قبل از مردن اين بنده خدا نمي افته كه حتي چشم ديدنش رو هم نداشتيم. دوستان چقدر خوبه اگه اهل كرم و بخشش و سخاوت هستيم اول چيزي رو ببخشيم كه براي خودمون هم داراي ارزش و اهميته نه اول چيزي كه تاريخ مصرفش گذشته اگه اهل خدمت به ديگران هستيم خالصانه و بدون ريا و منت كارمون رو انجام بديم اونوقت كه مي تونيم بگيم ما براي ديگري ارزش و اهميت قائليم متاسفانه بعضي ها هستن تا وقتي پدر و مادرشون زنده اند بهشون نمي رسن به اونا سر نمي زنن سال تا ماه يه بار خونه شون نمي رن اما وقتي رحمت خدا ميرن توي مراسم چلهم و سالشون انواع كباب و خورشت و سالاد هاي رنگ و وارنگ ميدن ! اما بهتر نيست آقاي عزيز ، خانم گرامي ! همين امروز اين جوجه كباب و چلو كباب رو با دست خودمون لقمه دهان اون پدر و مادر پيرمون بگذاريم پس با اين حساب تا هستيم بايد به همديگه علاقمند باشيم و قدر همديگه رو بدونيم.
اما دوستان يه نكته اي رو هم بگم كه بعضي ها فكر مي كنن كه بنده ناصح شدم قصد نصيحت كردن ديگران رو دارم نه اصلا اينجور نيست هيچكدام از نويسندگان آوا قصد اين رو ندارن كه مخاطبان خودشون رو نصيحت كنند چرا كه ما معتقديم خوانندگان اين نشريه و همه مردم خوب روستاي ماركده برتر از ما هستند و از ما بهتر مي دونند
اگه چيزي هم مي گيم اول به خودمون گفتيم بعد هم به بقيه تا انشا الله به اتفاق همديگه سعي كنيم تا نقايص و عيب هامون رو رفع كنيم خيلي خوبه حالا كه اهل روستاي باصفا و ساحلي ماركده هستيم اهل قدرشناسي و قدرداني از همديگه هم باشيم. با آرزوي سالي توام با شادكامي و موفقيت براي شهروندان عزيزم در حاشيه زاينده رود روستاي ساحلي ماركده. رجبعلي عرب 25/12/85
قوچان (قسمت ششم )
حد اقل مي شد تعداد زيادي از گوسفندان و گاوان را بر گرداند. استدلال مردم جهت پيگيري نكردن اين بود كه مي گفتند : گله به هركجا كه بايستي رفت رفته ! يعني كار از كار گذشته! و آنها تعدادشان زياد است و به فاصله زيادي از ما دور شده اند و ما نمي توانيم به آنها برسيم.»
شادروان اسفنديار شاهبندري در ادامه مي گويد: « بدها فهميديم كه لران بختياري دزد گله هاي قوچان ، روز قبل در مزرعه شهرگان بوده اند و از غلامعلي دشتبان اين مزرعه مي خواهند كه به ياسه چاه رفته و سيورسات براي آنها بياورد و او اين كار را انجام مي دهد. بعضي از مردم بر اين باور بودند كه غلامعلي ( حال به ميل خود و يا با تهديد و يا با تطميع و يا بخاطر مصون ماندن گله روستا از دستبرد آنها ) لران دزد را به صحراي قوچان راهنمايي مي كند. دليل اين كار را هم كينه و ناراحتي كه غلامعلي از مردم قوچان داشته بيان مي نمايند و مي گويند: چند سال قبل از اين واقعه غلامعلي چوپان گوسفندان قوچان بوده است و گويا از مردم قوچان رنجش داسته است و حال آن رنجش را تلافي نموده بوده است. چون لران دزد دقيق مسير بالا آمدن گله قوچان را مي دانسته و در پيرامون اين مسير در جاهاي گوناگون دسته دسته پنهان شده بودند و ما را غافل گير كردند. و ما نتوانستيم حتا فرار كنيم و خبر به روستا ببريم. و بعد از اينكه ما را دستگير كردند تمام مسير ها را نفر گذاشتند و مواظبت مي كردند و بقيه افراد هم با خيال راحت مشغول پختن كباب بودند. مي توان گفت كه حتي به آنها گفته شده بود كه در روستا جشن عروسي است و مردم بالا نخواهند آمد. بعد ها شنيديم در ميانه هاي روز دو نفر از مردمان ماركده يكي بنام امان الله و ديگري بنام رجبعلي كه جهت درو به روستاهاي فريدن رفته بودند و حال از راه قوچان به ماركده بر مي گشتند بدست لران دزد مي افتند و چون آنها دور از محل واقعه بودند و اطلاعي از دستگيري ما و دزديده شدن گله هاي قوچان نداشتند دزدان آنها را رها مي كنند مشروط بر اينكه بجاي دره قوچان از دره گپز بروند و با تهديد به آنها گفته اند شتر ديده ايد؟ و آنها ناگزير گفته اند جاي پاي آن را هم نديده ايم! و متاسفانه آنها هم كه به ماركده رسيده اند به كسي نگفته اند.» شادروان اسفنديار شاهبندري مي گويد: « آن زماني بود كه رضا شاه رفته بود و مرتضي قلي خان بختياري حاكم چهامحال و بختياري بود. و آن سالها تنها گله قوچان را نبردند ، حدود يك ماه بعد يك بر گله خيلي زياد كه به احتمال قوي از روستاهاي كرون دزديده شده بود از دره چم بالا پايين آوردند و پس از گذراندن از رودخانه از دره قوچان بالا بردند. در همان سال دو ماه بعد گله ياسه چاه را بردند و استاد عليرضا بناي معروف ياسه چاه در يك روستاي لران مشغول ساختن حمام بوده كه مي شنود گله ياسه چاه را لران دزديده و به اين روستا آورده اند. استاد عليرضا نزد خان روستا مي رود و مي گويد من به اينجا آمده و براي شما حمام مي سازم و مردم شما رفته اند و گله هاي گوسفند روستاي ما را دزديده اند! و خان دستور مي دهد كه گوسفندان دزديده شده روستاي ياسه چاه برگردانده شوند و خود استاد عليرضا تعداد باقي مانده گوسفند ها را بر مي گرداند. در آن سالها هر چند روز خبر مي رسيد كه گله فلان جا را دزديده اند.»
خوانده ايم كه در شهريور 1320 نيروهاي شوروي و انگلستان به خاك ايران وارد شدند و ارتش ايران متفرق شد. رضا شاه مجبور به استعفا گرديد و از ايران بيرون رفت. در اين زمان شيرازه كشور از هم كسيخت و تعدادي از خانهاي بختياري كه زنداني بودند آزاد شده و به چهامحال آمدند. از جمله ابوالقاسم خان بختياري پسر امير مفخم بود. در اين سالها بختياريان ملك هاي خود را كه به زور فروش شده بود دوباره تصرف كردند ( اين سال در ميان مردم به سال ابوالقاسم خاني معرف بود ) و اربابان جديد را از روستا ها راندند و محصولات كشاورزي را جمع آوري نمودند. چندي بعد نيروهاي دولتي ابوالقاسم خان را دستگير و به تهران بردند. سال بعد يعني 1321 مرتضي قلي خان پسر صمصام السلطنه بختياري از طرف دولت وقت به حكمراني چهارمحال منصوب شد در همين سال بود كه جنگ سميرم به وقوع پيوست.
شادروان اسفنديار شاهبندري مي گويد: « حدود يك ماه بعد بزرگان قوچان به فكر افتادند كه شكايت پيش مرتضي قلي خان بختياري ببرند. چند نفر از بزرگان از جمله كربلايي عباس قوچاني و نيز من به شهركرد رفتيم و شكايتي به مرتضي قلي خان داديم و ايشان به خسروخان نامي كه خان روستاي ده چشمه بود نوشت كه رسيدگي نمايد. در روستاي ده چشمه نامه را به خسرو خان داديم. و ايشان گفتند كه پاسخ شما را امير بهمن خان و جهان شاه خان بايد دهند و آنها هم به جنگ سميرم رفته اند و وقتي برگشتند به روستاي هاروني مي آيند آنگاه نزد آنها بياييد تا رسيدگي نمايند. و وقتي به روستاي هاروني رفتيم آنها آماده براي رفتن به جنگ شده بودند. نامه را داديم كه گفتند پس از مراجعت از جنگ بياييد تا گوسفندانتان را به شما باز گردانيم. پس از چند ماه خبر رسيد كه كه امير بهمن و جهان شاه خان به منطقه برگشته اند چند نفر از
راس گاو و خر پير برگشت دادند. براي مثال خود من 40 تا بز داشتم بجاي آنها يك ميش پير سهم من شد ». محمدعلي شاهسون ماركده 16/9/1385
صبر عاشق
لاابالي چه كند دفتر دانايي را طاغت وعظ نباشد سر سودائي را
آب را قول تو با آتش اگر جمع كند نتواند كه كند عشق و شكيبايي را
ديده را فايده آنست كه دلبر بيند ور نبيند چه بود فايده بينائي را
عاشقان را چه غم از سرزنش دشمن و دوست
يا غم دوست خورد يا غم رسوائي را
سرو بگذار كه قدي و قامتي دارد گو ببين آمدن و رفتن و رعنائي را
گر براني نرود ور برود باز آيد ناگزير است مكس دكه حلولئي را
بر حديث من و حسن تو نيفزايد كس حد همين است سخنداني و زيبائي را
سعديا نوبتي امشب دهل صبح نكوفت يا مگر روز نباشد شب تنهائي را
منبع : گلزار ادب حسين مكي
سالك چيست ؟
سالك ( ليشما نيوز پوستي ) بيماري پوستي مشترك بين انسان و برخي حيوانات از جمله جوندگان و سگسانان مي باشد. به دو شكل شهري يا خشك و روستايي يا مرطوب ديده مي شود.
علائم بيماري :
ابتدا محل گزش بصورت يك بر آمدگي قرمز رنگ بوده كه بتدريج وسعت يافته و ضايعه بصورت زخمي باز و برجسته همراه با ترشح زرد يا شيري رنگ در مي آيد. و روي آن را دلمه اي كثيف و قهوه اي رنگ مي پوشاند.
عامل بيماري :
انگل تك ياخته اي بنام ليشمانياتروپيكا و ليشمانيا ماژور داراي وفور بيشتري هستند.
مخزن بيماري :
مخزن اصلي سالك در نوع خشك معمولا انواع پستانداران مانند انسان ، سگسانان (سگ، روباه ، شغال و غيره ) و جوندگان وحشي موش صحرايي مي توانند انگل را براي مدتها در بدن خود نگهدارند و از طريق پشه خاكي بيماري را انتقال دهند
دوره كمون يا نهفتگي بيماري :
در نوع خشك شهري دو تا شش ماه و در نوع مرطوب يا روستايي يك تا چهار هفته است. ضايعه در عوض چهار تا دوازده ماه بهبود مي يابد.
ناقل بيماري :
پشه ريزي است بنام پشه خاكي ( فلبوتوموس ) زرد يا خاكي رنگ كه جنس ماده آن انگل ليشما را از حيوان يا انسان مبتلا به انسان سالم منتقل مي كند.
پشه خاكي در تمام فصول سال فعال است و لي بيشترين فعاليت آن از ارديبهشت تا شهريور مي باشد. بيشترين گزش در طول شبانه روز از غروب آفتاب تا اواخر شب و به تدريج تا طلوع آفتاب كاهش مي يابد. پشه خاكي معمولا در طول روز در پناهگاه هاي گرم تاريك و مرطوب مانند شكاف و درز ديوارها زير زمين ، توالت ، نقاط كم نور ، زير درختان و اطراف تودهه هاي زباله ، كودهاي حيواني ، لانه جوندگان و پشت اشياء ثابت مانند كمد و قاب عكس مي باشد و معمولا در مناطق و خاكهاي مرطوب تخمگذاري مي كند.
روشهاي پيشگيري و مبارزه با سالك:
1- از بين بردن مكانهاي استراحت و زندگي پشه خاكي با دفع بهداشتي زباله و فضولات حيواني. 2- تعمير شكاف و درز ديوارها در مناطق مسكوني انسان و دام ، خشكاندن كامل مناطق مرطوب. خراب كردن اماكن مخروبه و آسفالت نمودن كوچه ها و خيابانهاي خاكي ، تعمير شكستگي لوله آب آشاميدني و جلوگيري از جمع شدن آب فاضلاب ها در گودالها. 3- نصب توري به در و پنجره ها به روش درست. 4- استفاده از پشه بند و وسائل خنك كننده. 5- از بين بردن حيواناتي كه مخزن بيماري مي باشند مانند موشها و سگهاي ولگرد. 6 – مراجعه به پزشك يا نزديكترين واحد بهداشتي درماني در صورت بهبودي محل گزش پشه خاكي تا 10 روز بعد.
7 – محافظت از زخم سالك با گاز استريل و درمان آن و دستكاري نكردن زخمها .
اصغر عرب بهورز خانه بهداشت ماركده
زمين ما و درخت همسايه
رفتن شاخه درخت روي زمين همسايه، پديده اي كه ريشه در بسياري از اختلافات و درگيري بين كشاورزان است. اين شاخه هاي مزاحم با ايجاد سايه روي زمين باعث زيان مي گردند و بسياري از مردم نمي دانند در اين مواقع چكار بايد بكنند؟ و قانون در اين زمينه چه مي گويد؟. موضوع فوق را از آقاي دكتر سيد محمد رضا حسيني وكيل پايه يك دادگستري سؤال كرده ام. جواب ايشان در ماهنامه صالحين روستا شماره 215 آذر ماه 1382 به چاپ رسيده. از آنجاييكه اين مشكل عمومي است يعني همه مردم با آن روبه رو هستند براي روشن شدن اذهان، سئوال و جواب داده شده را در آواي ماركده چاپ مي كنيم.
سئوال : به علت كمبود و كوچكي زمين، درختان در فاصله حدود يك متري مرز همسايه كاشته مي شود. هنگامي كه درختان بويژه گردو بزرگ مي شود شاخه هاي آن علاوه بر زمين خود روي زمين همسايه نيز قرار مي گيرد. آيا همسايه كه از سايه درخت زيان مي بيند- در صورت امتناع صاحب درخت از قطع شاخه هاي تجاوز شده- رأساً مي تواند شاخه هاي مزاحم را قطع كند؟. اگر جواب منفي است، مي تواند همه خسارت خود را بگيرد؟. واگر به علت بزرگي و بلندي درخت، بيشتر روز، زمين همسايه از نور آفتاب محروم و اين زمين هيچگونه محصولي ندهد، آيا صاحب زمين زيان ديده مي تواند در خواست قطع درخت همسايه را از دادگاه بكند؟.
پاسخ آقاي دكتر حسيني: ماده 131 قانون مدني مي گويد: «اگر شاخه درخت كسي داخل در فضاي خانه يا زمين همسايه شود، بايد از آنجا عطف كند و اكر نكرد، همسايه مي تواند آن را عطف كند و اگر نشد، از حد خانه خود قطع كند و همچنين است حكم ريشه هاي درخت كه داخل ملك غير مي شود.» همان طور كه مي بينيد، اين ماده قانوني به روشني تكليف را مشخص كرده است. يعني اين كه اگر شاخه درخت كسي داخل فضاي مشخص ديگري شد، ابتدا بايد شاخه ها را با دست يا هر وسيله ديگري كه مي تواند، به داخل زمين همسايه برگرداند. فرض كنيد كه شاخه درخت انگور همسايه وارد زمين شما شده باشد كه مي شود آن را به داخل زمين همسايه انداخت. يا اينكه بين دو زمين ديواري است كه شاخه هاي درخت همسايه از
روي آن ديوار گذشته و وارد زمين ما شده است. در اين صورت اگر امكانش باشد مي توان شاخه وارد شده به زمين ما را از روي ديوار به داخل زمين همسايه برگرداند. حال اگر برگردان شاخه هاي درخت به صورتي كه در مثال آمد به هيج وجه امكان نداشته
باشد، در اين صورت بنابر حكم ماده قانوني كه گفته شد، نوبت به قطع شاخه ها مي رسد، البته در حدي كه شاخه ها وارد فضاي خانه ما شده است. حكم ريشه هاي درخت هم مانند شاخه هاست. آنچه گفته شد، توضيح ساده و مختصر ماده 131 قانون مدني بود، اما در كنار ماده ياد شده توجه شما را به چند نكته جلب مي كنم:
1) علت تصويب چنين ماده اي در قانون مدني اين است كه تصرف فضاي ملك ديگران جايز نيست، بخصوص در صورتي كه براي همسايه ضرر هم داشته باشد.
2) پرسيده ايد كه اگر صاحب درخت نسبت به برگرداندن يا قطع درخت اقدام نكرد، آيا همسايه مي تواند خودش شاخه ها را قطع كند يا خير. درجواب بايد گفت، از قسمتي از ماده قانون مدني كه مي گويد:…« و اگر نكرد، همسايه مي تواند آن را عطف كند و اگر نشد از حد خانه خود عطف كند …» اين طور بر مي آيد كه خود همسايه شخصاً مي تواند نسبت به برگرداندن يا قطع شاخه درخت همسايه كه وارد ملك او شده است، اقدام كند. اما بعضي از استادان حقوق مدني معتقدند كه قطع شاخه درخت همسايه مشروط بر اين است كه بر گرداندن شاخه امكان پذير نباشد. تشخيص اينكه آيا برگرداندن شاخه امكان پذير بوده يا خير تا بعد نوبت به قطع آن برسد، با دادگاه است و همسايه نمي تواند قاضي كار خود باشد. عده ديگري از استادان حقوق مدني كه من هم با آنها هم عقيده ام، معتقدند كه هر گاه صاحب درخت نسبت به برگردان شاخه(با امكان انجام آن) يا قطع آن اقدام نكند، همسايه خودش مي تواند آن شاخه را برگرداند و نيازي به اجازه صاحب درخت يا حاكم ندارد.
اداره حقوقي دادگستري هم برابر نظريه شماره 5427/7 مورخ 23/10/1359 در اين مورد مي گويد: «استفاده از حق مذكور در ماده 131 قانون مدني، احتياج به حكم دادگاه ندارد و صاحب درخت حق مطالبه خسارت يا تعقيب كيفري مرتكب را نخواهد داشت.» اما صرف نظر از آنچه گفته شد، پيشنهاد بنده اين است كه اگر تصور مي كنيد با توجه به وضعيت خاصي كه در محل زندگي شما وجود دارد، چنانچه شخصاً شاخه درخت همسايه را قطع كنيد، حتماً درگيري و دعوا ايجاد خواهد شد، مي تواند ابتدا به همسايه خود به صورت شفاهي تذكر بدهيد. اگر تذكر شفاهي اثري نكرد، با ارسال اظهار نامه از همسايه تان بخواهيد نسبت به برگرداندن يا قطع شاخه درخت خود اقدام كند. اگر اين كار هم مؤثر واقع نشد، باز هم براي جلوگيري از نزاع و درگيري و به رغم صراحت ماده ياد شده، مي توانيد از طريق دادگستري با صرف زمان بيشتر اما از راه مطمئن تري به خواسته تان برسيد.
3) درباره اينكه آيا همسايه مي تواند از همسايه اش به دليل داخل شدن شاخه درختش به زمين او خسارت بگيرد يا خير، گفته شده است در صورتي كه صاحب درخت از برگرداندن يا قطع شاخه درخت خودداري كند، صاحب ملك مي تواند اجاره فضايي را كه شاخه درخت اشغال كرده است، از صاحب درخت درخواست كند.
4) درباره اينكه اگر به علت بزرگي و بلند بودن درخت، زمين همسايه در بيشتر روز از نور آفتاب محروم باشد و هيچگونه محصولي ندهد، آيا صاحب زمين زيان ديده مي تواند قطع درخت همسايه را از دادگاه درخواست كند يا خير؟ بايد گفت حكم ماده 131 قانون مدني مربوط به برگردان قطع شاخه درخت است و در مورد قطع درخت به دليل آنچه در سؤال آمده است، حكم روشني وجود ندارد. از طرفي ماده132 قانون مدني كه بر اساس قائده شرعي«لا ضرر ولاضرار في الاسلام »تدوين شده است، مي گويد: «كسي نمي تواند در ملك خود تصرفي كند كه مستلزم تضرر همسايه شود، مگر تصرفي كه به قدر متعارف و براي رفع حاجت يا رفع ضرر از خود باشد.» با اين وصف تصرف مالك در ملك خودش بايد كاملاً بر طبق عرف جامعه و متناسب با ملك او باشد. در اين حالت صاحب درخت مسئول شناخته نخواهد شد. با اين همه، درباره موضوع مطرح شده در سؤال شما، به نظر اين جانب تصرف صاحب درخت در ملك خود، بدون آنكه شاخه درختش وارد باغ همسايه شود، به علت آثاري كه در زمين همسايه بوجود آمده است، تصرفي غير متعارف است، از اين رو به نظر مي رسد كه ما اختيار قطع درخت همسايه آن هم درخت گردو را كه معمولاً سايه بزرگي نسبت به بقيه درختان دارد، داشته باشيم. محمد علي شاهسون ماركدهجشن فرخنده نوروز باستاني و آغاز سال نو بر همگان خجسته باد