آوای مارکده شماره 108 – پانزدهم آذر 1386

پيامِ ، تعاوني پيام

بخشداري سامان طي نامه شماره 2917 مورخه 30/8/86 اطلاعيه مرکز آموزش علمي کاربردي تعاوني پيام شهرکرد را ارسال که براي اطلاع چاپ مي شود.

« مرکز آموزش علمي کاربردي تعاوني پيام شهرکرد ، تحت نظارت دانشگاه جامع علمي – کاربردي در مقطع کارداني دوره هاي پودماني ( بدون کنکور ) در رشته هاي زير دانشجو مي پذيرد.

سخت افزار کامپيوتر. نرم افزار کامپيوتر. امداد و سوانح. مديريت کسب و کار. سرپرستي شبکه توزيع کالا و خدمات. برق – الکترونيک و ابزار دقيق. معماري.

جهت اطلاعات بيشتر با تلفن هاي 2226634   –    2226490 تماس بگيريد ».

جلسه با مدير کل شرکت آب و فضلاب استان

آقاي مهندس صيادي مدير کل شرکت آب و فاضلاب استان به همراه آقاي قرباني بخشدار سامان و مهندس ارژنگ کاشناس عمراني بخشداري در تاريخ 6/9/86 به همراه اعضا شورا و دهيار هر روستا از تاسيسات آب آشاميدني روستاهاي اين منطقه بازديد و در جلسه اي که در ساعت 14 در محل روستاي هوره با حضور دهياران و اعضا شوراهاي روستاهاي اين منطقه تشکيل گرديد فعاليت هاي شرکت را توضيح و به پرسش هاي حاضران پاسخ گفت. در اين جلسه نخست آقاي قرباني خلاصه اي از فعاليت هاي شرکت آب و فاضلاب را در منطقه بيان و از مهندس صيادي به عنوان يکي از مديران موفق و نمونه ياد نمود و گفت مهندس صيادي در پي اجراي پروژه هاي بزرگ و ماندگار است. بخشدار در باره مشکلات و معضلات کوچک و موجود روستاها گفت ؛ بهتر است اين کارها با کمک گرفتن از مردم توسط شوراها و دهياري ها حل شود مردم ما هرسال پول هاي زيادي در راه مسافرت هاي زيارتي هزينه مي کنند قدري از اين پول ها را هم در جهت عمران و حل مشکلات روستاها هزينه نمايند. سپس آقاي مهندس صيادي سخن گفت که خلاصه اي از سخنان ايشان که مرتبط با کارهاي اجرايي است را در زير با هم مرور مي کنيم. ما بالغ بر 100 ميليارد طرح هاي مطالعه شده داريم و منتظر هستيم تا هنگام سفر دوم رياست جمهوري به استان آن ها را ارائه و تامين اعتبار نماييم. سال گذشته ما دستگاه برتر اجرائي استان بوده ايم بنظر مي رسد امسال هم اينگونه باشد. در سال جاري در 19 روستا از 23 روستاي بخش سامان ما عمليات اجرايي داشتيم. کار دو تصفيه خانه آب آشاميدني در روستاهاي پايين دست در حال اتمام و نزديک به بهره برداري است قصد داريم 3 تصفيه خانه آب آشاميدني دو روستايي براي روستاهاي صادق آباد و ياسه چاي ، مارکده و قوچان و گرمدره و قراقوش بسازيم که عمليات اجرايي از سال آينده شروع خواهد شد. طرح مطالعاتي سيستم جمع آوري فاضلاب روستاها تمام شده. براي مطالعه اين طرح 300 ميليون تومان برآورد شده بود. ولي به ما يک 30 ميليون و يک 40 ميليون براي مطالعه اين طرح داده شده است.  در اين طرح براي جمع آوري فاضلاب روستاهاي بخش سامان  10 دستگاه تصفيه خانه فاضلاب در نظر گرفته شده است. اکنون در حال تهيه نقشه هاي اين تصفيه خانه ها هستيم. تقاضا داريم که شوراهاي اسلامي ما را در تملک زمين براي تصفيه خانه ها ياري دهند. شرکت مشاور طراحي سيستم فاضلاب، عمليات اجرايي را اولويت بندي نموده که دوتا روستا، دوتا روستا بر اساس همان اولويت ها کار را شروع خواهيم نمود.

آقاي صيادي در پاسخ شوراي مارکده که چه طرح و نظري در باره معضل فاضلاب هاي سنتي موجود، همانند آنچه که در روستاي مارکده ديديد، داريد و چه کمکي به ما، در جهت سامان دهي موقت و مسکن وار اين معضل مي نماييد؟ گفت: هيچ طرحي نداريم حتي يک ريال در اين زمينه هزينه نمي کنيم. خود مردم بايد دست به کار شوند و با کندن چاه جذبي فاضلاب هاي خانگي خود را دفع کنند.

                                                     گزارش از : محمدعلي شاهسون 6/8/86

قطع گاز

روز دوشنبه از ساعت 7 بعد از ظهر گاز روستا ناگهاني قطع شد و چند ساعت ادامه داشت. شاهدان عيني گفتند: به علت بروز سرماي زمستاني و بالا رفتن مصرف ، جريان گاز در لوله اصلي بيشتر شده و شنهاي مانده در لوله را پشت فيلتر حمل و باعث آسيب ديدگي فيلتر شده بوده است که پس از تعمير فيلتر، جريان گاز از سر گرفته شد.

بخشودگي جريمه هاي تاخير تسهيلات بانک

بخشداري سامان طي نامه شماره 3166 مورخه 12/9/86 بخشنامه شماره 10143/18/2/63500/6 مورخه 28/8/86 بانک کشاورزي استان را به اين شورا ارسال که، متن اطلاعيه به آگاهي مي رسد.« … به منظور مساعدت به وام گيرندگان روستايي، کشاورزان و عشاير خسارت ديده از حوادث غير مترقبه مانند خشکسالي، زلزله، سيل، سرمازدگي، بادهاي گرم، مقرر گرديده است.

الف:  کليه جرائم تاخير( 6 درصد جرائم وجه التزام ) تعلق گرفته به تسهيلات پرداختي تا سقف 50 ميليون ريال مورد بخشودگي قرار مي گيرد.

ب: باقيمانده اصل و سود تسهيلات اشخاص فوق الذکر که اصل تسهيلات پرداختي به آنها تا 50 ميليون ريال و کمتر باشد ، تجميع شده و از تاريخ تصويبنامه هيات محترم وزيران حد اکثر براي تسهيلات سرمايه در گردش 1 الي 3 سال و براي تسهيلات سرمايه گذاري حد اکثر 5 سال تقسيط مي شود.

ج: تعيين مصاديق و مشمولان بخشودگي و استمهال منوط به تاييد کتبي ستاد حوادث و سوانح غير مترقبه استان مي باشد که در اين خصوص تاييديه از ستاد حوادث اخذ و به کليه شعب استان ارسال شده است.

د: حضور بدهکار و متعهد و وثيقه گذار در محل شعبه جهت تنظيم 3 برگ تعهد نامه اجراي مصوبه هيات محترم وزيران الزامي است.

ذ: مهلت اجراي مصوبه فوق الذکر حد اکثر تا تاريخ 30/11/86 مي باشد ليکن توصيه فرماييد بدهکاران هرچه زودتر جهت تعيين تکليف مصوبه 23/2/1386 هيات محترم وزيران بدهي خود به بانک کشاورزي مراجعه نمايند.  جواد حاتمي، مدير استان»

همچنين بخشداري طي نامه شماره 3138 يک برگ اطلاعيه بخشودگي را به اين شورا ارسال نموده که بدينوسيله به آگاهي مي رسد« به اطلاع کليه کشاورزان و عشاير خسارت ديده از عوامل طبيعي مي رساند: در اجراي مصوبه 23/2/1386 هيات محترم دولت،  6% جرايم ديرکرد متعلق به وام گيرندگان روستايي – کشاورزان و عشاير خسارت ديده از عوامل طبيعي در مورد تسهيلات تا سقف 50 ميليون ريال بخشوده شده و مابقي بدهي نيز مجددا قسط بندي ميگردد. بدينوسيله از بدهکاران مذکور دعوت ميگردد هرچه سريعتر جهت بهره مندي از اين موقعيت قانوني به همراه ضامنين خود به شعب بانک

کشاورزي مراجعه نمايند.                              بانک کشاورزي»

حد مجاز تراکم ساختماني

بخشداري سامان نامه شماره 6259/17 تاريخ 19/8/86 بنياد مسکن استان را، در تعيين حد مجاز 60 درصد ساخت و ساز،  به اين شورا ارسال نموده که به اطلاع مي رسد.« … طرح هاي هادي روستاهاي بخش سامان در حاشيه زاينده رود با در نظر گرفتن حد مجاز تراکم ساختمان مسکوني برابر 60 در صد و ساير ضوابط تفکيک و ساخت و ساز در کار گروه شهرسازي و معماري استان به تصويب رسيده اند. لذا هرگونه تغيير در طرح ، ضوابط و … مستلزم مطرح شدن در کارگروه شهرسازي و معماري و تصميم اعضا مي باشد.   مدير کل  سام انصاري»

قانون اصلاح حفظ کاربري اراضي زراعي و باغ ها

بخشداري سامان طي نامه شماره 3105 تاريخ 8/9/86  تعداد 16 صفحه قانون مصوب مورخ 31/3/86   اصلاح قانون حفظ کاربري اراضي زراعي و باغ ها را به اين شورا ارسال نموده ، که خلاصه چند بند آن در اين شماره نشريه به اطلاع مي رسد. علاقمندان به مطالعه کامل آن مي توانند به شورا مراجعه و کپي تهيه نمايند.

تبصره 1 از ماده 2 – تشخيص موارد ضروري تغيير کاربري اراضي زراعي و باغها در هر استان به عهده کميسيوني مرکب از رئيس سازمان جهاد کشاورزي، مدير امور اراضي، رئيس سازمان مسکن و شهرسازي، مدير کل حفاظت محيط زيست آن استان و يک نفر نماينده استاندار مي باشد که به رياست سازمان جهاد کشاورزي تشکيل مي گردد.

تبصره  2  از ماده 2  – مرجع تشخيص اراضي زراعي و باغها، وزارت جهاد کشاورزي است و مراجع قضايي و اداري، نظر سازمان جهاد کشاورزي ذيربط را در اين زمينه استعلام مي نمايند.

تبصره 4  از ماده 2 – احداث گلخانه ها، دامداري ها، پرورش ماهي و ساير توليدات کشاورزي و کارگاههاي صنايع تکميلي و غذايي در روستاها بهينه کردن توليدات بخش کشاورزي بوده و تغيير کاربري محسوب نمي شود. موارد مذکور از شمول قتانون اين ماده مستثني بوده و با رعايت ضوابط زيست محيطي با موافقت سازمان هاي جهاد کشاورزي استان ها بلا مانع مي باشد.

تبصره 5  از ماده 2  – اراضي داخل محدوده قانوني روستاهاي داراي طرح هادي مصوب، مشمول ضوابط طرح هادي بوده و از کليه ضوابط مقرر در اين قانون مستثني مي باشند.

تبصره 1 از ماده 3 – تغيير کاربري اراضي زراعي و باغها براي سکونت شخصي صاحبان زمين تا 500 متر مربع براي يکبار و احداث دامداريها ، مرغداريها ، پرورش آبزيان ، توليدات گلخانه اي و همچنين واحد هاي صنايع تبديلي و تکميلي بخش کشاورزي و صنايع دستي مشمول پرداخت عوارض موضوع اين ماده نخواهد بود.

تبصره 1 از ماده 4 – کليه مالکان يا متصرفان اراضي زراعي و باغهاي موضوع اين قانون که به صورت غير مجاز و بدون اخذ مجوز از کميسيون موضوع تبصره 1 ماده 1 اين قانون اقدام به تغيير کاربري نمايند علاوه بر قلع و قمع بنا، به پرداخت جزاي نقدي از يک تا سه برابر بهاي اراضي زراعي و باغها به قيمت روز زمين با کاربري جديد که مورد نظر متخلف بوده است و در صورت تکرار جرم به حد اکثر جزاي نقدي و حبس از يک ماه تا شش ماه محکوم خواهد شد.

خبرهاي مذهبي فرهنگي

در اولين روز هفته بسيج جلسه اي با حضور فرماندهان ارشد استان با روحانيان و ائمه جمعه و جماعت استان در دفتر آيت الله ناصري بر گزار گرديد از روستاهاي حاشيه زاينده رود آقاي قاسمي امام جماعت مارکده حضور داشت که هديه اي به خاطر همکاري تنگاتنگ ايشان با بسيج،  به وي اهدا شد.

در تاريخ 6/9/86 همآيش ساليانه ضابطين بسيج قضايي در سالن آيت الله بهاء الدين شهرکرد برگزار شد از روستاي مارکده چند نفر از فعالان بسيجيان ضابط به علاوه آقاي قاسمي حضور داشتند در اين جلسه آقاي علوي نماينده ولي فقيه سخناني ايراد کرد.  

امام صادق فرمود: هرکس دوست دارد عمرش طولاني و رزقش افزون گردد به پدر و مادرش نيکي کند و صله رحم انجام دهد.       سيد رحمان قاسمي

افتتاح بسيج قوچان

در تاريخ4/9/86 همزمان با هفته بسيج ، با حضور آقايان:  طاهري امام جمعه محترم سامان ، قرباني بخشدار محترم سامان، جناب سروان مرداني فرمانده حوزه مقاومت بسيج سامان، کبيري رئيس آموزش و پرورش سامان، نماينده واحد مرکزي خبر شهرکرد، اعضا شوراي اسلامي و دهيار روستاي قوچان، اعضا شوراي پايگاه و جمعي از بسيجيان بسيج فجر قوچان ، پايگاه بسيج فجر قوچان افتتاح گرديد. در مراسم افتتاحيه نخست گزارشي از کار ساخت پايگاه ارائه شد آنگاه آقاي طاهري سخناني ايراد و ضرورت برگزاري برنامه هاي فرهنگي را ياد آور شد.لازم به توضيح است که  اين ساختمان تا اوايل سال 86 تا حد سفط کاري ساخته شده بودکه با مساعدت سپاه ناحيه شهرکرد و حوزه مقاومت بسيج سامان و همکاري خوب بسيجيان،  تعميرات داخلي اين ساختمان انجام گرديد.  مسئله خودياري گاز رساني سهم ساختمان بسيج در جلسه مطرح و مقرر گرديد يکصد هزار تومان از بودجه پايگاه و 50 هزار تومان توسط امام جمعه پرداخت و شوراي اسلامي تاييديه صادر نمايد اين کار انجام و اکنون گاز پايگاه هم وصل شده است. که جا دارد از   بسيجيان روستا که در تعميرات ساختمان زحمت کشيدند تشکر قدرداني به عمل آيد.                      گزارش از : امان الله شاهبندري قوچاني

 جلسه آموزشي شوراها

روز 4/9/86 جلسه آموزشي اعضا شوراهاي اسلامي شهرستان شهرکرد از ساعت 8 صبح تا 2 بعد از ظهر در کلاس هاي آموزشي، در ساختمان سازمان برنامه تشکيل شد. در اين جلسه، 4 نفر استاد،  از وزارت کشور جهت آموزش اعضا شوراهاي اسلامي، به شهرکرد آمده و تدريس نمودند. از شوراي مارکده آقايان : مسعود و محمدعلي شاهسون در اين کلاس ها حضور داشتند.

نخست آقاي زماني معاون استاندار، سخناني براي حاضران ايراد نمود که خلاصه آن چنين است. اختيارات انسان و سلامتي انسان يک فرصت است. تا مي توانيم از توانمندي هايمان سود ببريم. شوراها از ريشه دارترين و اصيل ترين نهاد مردمي جامعه مان هستند. اعضا شوراهاي روستايي در حد فداکاري کار مي کنند چون نه حقوقي دارند، نه امکاناتي. و از طرفي هم مردم انتظارات فوق العاده اي از آنها دارند. حال با همه اين سختي ها براي انجام بهتر کارها بايد آگاهي مان را بالا ببريم، برنامه کاري داشته باشيم تا به موفقيت برسيم.

اولين استاد تدريس کننده آقاي بهزاد افشار، رئيس اداره حقوقي وزارت کشور بود. که چکيده اي از موضوع هاي درس ايشان را با هم مرور مي کنيم.

شما اعضا شوراها مديران انتخابي روستا هستيد. در اين کلاسها مي خواهيم برخي از قوانين و مقررات مورد نياز اعضا شوراها را يادآوري و آموزش بدهيم. نخست مي خواهم معاني و مفاهيم برخي از واژه ها را که مرتب خود اعضا شورا و مديران اجرائي به کار مي برند با هم مرور کنيم.

روستا: در تقسيمات کشوري واحد مبدا شناخته مي شود و روستا مجموعه اي از ساکنين و مردمان منطقه اند که به لحاظ اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي همگن هستند، اکثرا شبيه هم هستند زبانشان، فرهنگشان يکي است فاصله اقتصادي شان کم است، از نظر امکانات و رفاه اجتماعي در يک سطح هستند و به يکي از کارهاي کشاورزي و يا دامداري و يا صيد مشغول اند حد اقل جمعيت روستا 20

خانوار و يا 100 نفر است و پايين تر از اين تعداد، روستا محسوب نمي شود.

مزرعه : به جايي که در آن کار کشاورزي صورت مي گيرد اطلاق مي شود.

مکان: به جايي اطلاق مي گردد که ممکن است کشاورزي صورت گيرد. مثلا بازار چه اي دور از روستا و شهر، قهوه خانه هاي کنار راه، نمازخانه هاي کنار راه و…

دهستان: به کوچکترين واحد تقسيمات کشوري اطلاق مي گردد که از مجموع چند روستا، مزرعه و مکان تشکيل مي شود. دهستان ها از نظر تراکم جمعيت به سه درجه تقسيم مي شوند تراکم کم حدود 4000 نفر و تراکم متوسط حدود 6000 نفر و تراکم زياد حدود 8000 نفر. هر دهستاني بايد مرکزي داشته باشد که يکي از روستاهاي همان منطقه است که يا از نظر جمعيت بيشترين را دارد و يا از نظر جغرافيايي دسترسي ساير روستاها به آن آسانتر است.

بخش: به مجموعه از چند دهستان و حتي شهر اطلاق مي گردد، بخش، بزرگتر و جمعيت آن بيشتر از شهر است. بخش ها هم از نظر تراکم جمعيتي سه دسته اند تراکم کم زير 20000 نفر و تراکم متوسط20000 نفر و تراکم زياد 30000 نفر. براي تاسيس يک شهرداري 10000 نفر جمعيت کافي است به علاوه توانمندي و خود کفا بودن از نظر درآمد، چرا که شهرداري ها يک نهاد مردمي، خودکفا و غير دولتي اند. در بسياري از کشورهاي جهان تاسيس شهرداري بنا بر اراده و خواست مردم شهر و يا محل است همينگونه هم شهردار انتخابي است و درآمد آن هم از جيب مردم است ولي در بعضي از کشورها و از جمله کشور ما انتصابي و از بالا به پايين است. برابر ماده 13 تقسيمات کشوري ؛ هرگونه جدا شدن، الحاق ، تبديل، ادغام، تعيين مرکزيت و تغيير نام به پيشنهاد وزارت کشور و تصويب هيات وزيران صورت خواهد گرفت. تغييرات در سطح استان با تصويب مجلس انجام خواهد شد. شوراها بوجود آمده اند تا نظرات و خواست هاي مردم را انعکاس دهند تصميم گيري نهايي با دولت است. اين را هم بگويم که اولين تقسيمات کشوري ما در زمان رضا شاه پهلوي انجام شده است. در آن زمان هدف از تقسيم بندي بيشتر کاربرد هاي نظامي و حفظ کشور و نظام بود. بنابر اين، زير بناي تقسيمات امروز ما، در آن روز ريخته شده و تداوم دارد.

شوراي روستايي: نهادي است انتخابي، مستقل، غير دولتي. ( شوراي روستا زير مجموعه دولت محسوب نمي شود) که به منظور پيشبرد وسيع برنامه هاي اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي تشکيل شده است دوره آن 4 سال و تعداد اعضا آن در روستاهاي زير 1500 نفر 3 نفر و بالاي 1500 نفر 5 نفر است. اگر راي دونفر مساوي شد فردي که ايثارگر هست اولويت دارد و اگر ايثار گر نبود فردي که تحصيلات بالاتري دارد اولويت دارد.  بايد دانست جايگاه نهاد هاي مردمي بسيار بالاتر و والاتر و اصيل تر از نهاد هاي دولتي است. اکنون به دليل تازه تاسيس بودن نهاد انتخابي و مردمي شورا، دولتي ها چندان آن را جدي نمي گيرند، باور نمي کنند، بنابر اين سالها بايد بگذرد، تا اين نهاد را، آنگونه که شايسته است جا بيندازيم، نهادينه کنيم تا راه براي آيندگان هموارتر گردد. براي دست يابي به هدف والا، بايد افراد باسواد، دلسوز و داراي پشت کار انتخاب کنيم.

شوراي بخش: از اعضا شوراهاي اسلامي روستاها تشکيل مي شود و اعضا آن با انتخاب اعضا شوراها انتخاب مي شوند. اعضا شوراي بخش 5 نفر است. از شوراي يک روستا فقط يک نفر مي تواند عضو شوراي بخش باشد.  اگر تعداد روستاهاي بخشي کمتر از 5 روستا باشد از شوراي هر روستايي يک نفر عضو شوراي بخش مي شود و تعداد کمبود از ميان بقيه اعضا انتخاب مي شوند.

طرح هادي روستا: همانگونه که از نامش پيداست روستا را به سمتي عمراني بر اساس اصول هدايت مي کند. طرحي که مبناي آن تجديد حيات روستا است و روستا را به سمت عمران هدف مند و منظم و برنامه ريزي شده هدايت مي کند. يعني به روستا زندگي دوباره مي دهد، وضعيت جديد بوجود مي آورد. بدين منظور در طرح هادي مشخص مي شود که مناطق مسکوني روستا کجاست، مناطق فرهنگي در چه محلي از روستا بايد ساخته شود، بافت فيزيکي روستا چگونه بايد باشد، محل هاي توليدي و اقتصادي در چه جايي بايد باشد. طرح هادي قصد دارد به روستا شکل و شمايل مطلوب بدهد. به وضعيت احيانا نا منظم روستا نظم بدهد. طرح هادي روستا پس از برآورد و تعريف و محاسبه و ترسيم، توسط استانداري، جهادکشاورزي، مسکن و شهرسازي و … تصويب مي شود.

دهياري: نهاد عمومي غير دولتي است. از لحاظ درآمد ( همانند شهرداري هاي شهر ) به صورت خودکفا اداره مي شود. داراي شخصيت حقوقي و مسقل است. دهيار را اعضا شوراي اسلامي انتخاب و به بخشداري معرفي مي نمايند.

عوارض: نوعي ماليات محلي و منطقه اي که نهاد ها و سازمان هاي رسمي وضع و در ازاء خدمات معيني از مردم مي گيرند. مانند عوارض اتوبان. کمک هاي مردم و بنگاه هاي توليدي و …  که به صورت هدايا و اعانات به دهياري و يا شهرداري ها مي شود تا در محل هاي خاص و پروژه هاي مشخص هزينه گردد. در روستا عوارض پروانه ساخت، عوارض بر اصناف و… منابع عمده درآمد دهياري هاست. بايد دانست عوارض با ماليات تفاوت دارد. بد نيست يک آشنايي هم در اين زمينه داشته باشيد. عوارض هم يک نوع ماليات محلي يا منطقه اي است که به منظور اجرا و يا پيشبرد کاري خاص و يا هزينه در محلي خاص وضع مي شود و در آمد حاصل از آن هم بايد در همان محلي که تعريف شده هزينه گردد. عوارض را بيشتر شهرداري ها و دهياري ها وضع و دريافت مي کنند. عوارض دهنده مي داند پولي را که مي پردازد در کجا و به چه منظوري صرف مي شود. ولي ماليات را دولت وضع و دريافت مي کند بدون اينکه جاي هزينه آن مشخص باشد جمع ماليات ها بودجه دولت را تشکيل مي دهد. و دولت با آن حقوق کارمندانش را مي دهد و پروژه هاي عمراني و … را اجرا مي کند. پرداخت کننده ماليات، برخلاف پرداخت کننده عوارض،  نمي داند پولش در چه نقطه اي و به چه منظوري هزينه مي گردد.

بودجه: يک کلمه فرانسوي است. يک واژه اقتصادي است و به مجموعه ي درآمدها و هزينه هاي تنظيم شده يک کشور، وزارت خانه، سازمان، و مانند آنها در مدت معين مثلا يک سال اطلاق مي گردد. هر دهيار براي کارهاي ساليانه خود بايد برنامه نويسي کند که چه مقدار درآمد خواهد داشت و چه مقدار هزينه. و آن برنامه را که تنظيم شده، بودجه دهياري مي گويند که بايد شورا تصويب کند.

اصلاح بودجه: تغييراتي که در بودجه تنظيمي بدهند و آن را تصويب کنند، کم و يا زياد کردن بودجه را گويند.

متمم بودجه: هنگامي که در طول اجراي بودجه، درآمدها از مقدار پيش بيني شده افزون تر گردد محلي براي هزينه کردن اضافه درآمد، به برنامه تنظيم شده بودجه اضافه مي نمايند به اين عمل مي گويند متمم بودجه.

تفريغ بودجه: اين تفريغ با تفريق متعارف فرق مي کند اين تفريغ از فراغت مي آيد. وقتي بودجه پيش بيني شده ( درآمد و هزينه ها ) اجرا شد آن را محاسبه مي کنيم که درآمدها با هزينه ها با هم همخواني داشته باشد و مي بنديم، تمام مي کنيمش. به اين عمل مي گويند تفريغ بودجه. يعني از اين کار راحت و آسوده شديم.

مناقصه: در لغت به معني کم کردن، رقابت کردن در کاهش قيمت ها. معاملات سازمان ها و نهادها، از جمله خريد و فروش و کارهاي عمراني دهياري ها بايد با مناقصه و مزايده انجام شود. معاملات سه دسته اند. معاملات جزئي، متوسط و عمده. سقف اعداد هريک، هر سال اعلام و شرايط خاص خود را دارد.

مزايده: برعکس مناقصه است. بر يکديگر افزون آمدن. بيشتر هنگامي مزايده برگزار مي گردد که سازماني بخواهد اموالي بفروشد. آنگاه هر خريداري قيمت بيشتري اعلام نمود برنده خواهد بود.

ترک تشريفات: هرگاه معامله اي و يا قراردادي دو شرط مناقصه و مزايده را

نداشته باشد، مانند معاملات جزئي و يا معاملات انحصاري و يا کالا و خدمات منحصر به فرد آنگاه مستقيم خريد يا فروش انجام و يا قرارداد منعقد مي گردد.   

مميزي: به معني وارسي و جداسازي عمليات حسابهاي درآمد و هزينه ها. حسابرسي دهياري ها وظيفه شوراهاست. اگر خطايي مشاهده شد شورا بايد رسيدگي و گزارش نمايد.

استاد بعدي آقاي صبوري از وزارت کشور بود که نظم و امنيت عمومي را شرح و رابطه و نقش شوراها را در برقراري نظم و امنيت بيان نمود. که چکيده سخنان ايشان چنين است. مقوله امنيت از ابتدايي ترين نيازهاي بشري است. انسان براي زندگي و براي انجام هرکاري امنيت لازم دارد. انسان فطرتا دنبال جاودانگي است بنابر اين امنيت يکي از دغدغه هاي اصلي اوست. انسان براي تداوم زندگي اش دو نياز اساسي دارد يکي معيشت است و ديگري امنيت. پس هر تصميمي خواستيم بگيريم و هر کاري خواستيم بکنيم بايد به اين دو مقوله مهم زندگي توجه نماييم. امنيت يعني چه؟ يعني اينکه از هر گونه تعدي نسبت به حقوق فردي و اجتماعي مصون باشيم. حال اگر تجاوزي به حقوق فردي يا اجتماعي صورت گيرد مي گوييم پديده ضد امنيتي رخ داده است. بايد دانست وقتي صحبت از حق مي کنيم در نقطه مقابل آن تکليف را داريم اگر براي دست يابي به حق مان تلاش کنيم و به موازات آن تکليفمان را هم خوب انجام دهيم تحقق اين دو مطلب امنيت را بوجود مي آورد. حق يک سري امتيازاتي است که به انسان داده شده است مقداري از اين حق ها الهي است مانند حق آزادي، که حدود  آن را بشر تعيين مي کند و مقداري را هم قانون براي افراد جامعه در نظر گرفته است در مقابل اين حقوق تکليف قرار داده شده است. رابطه امنيت با قانون يک رابطه مستقيم است. هرچه قانون بهتر عمل شود امنيت پايدار تري در جامعه بوجود خواهد آمد. پس همه موظف هستيم قانون را به نحو احسن رعايت کنيم.

در گذشته به دليل سادگي روابط و زندگي ها هرگاه صحبت از امنيت مي شد ژاندارمري، شهرباني و يا ارتش در اذهان تداعي مي شد ولي امروز به خاطر پيچيده شدن زندگي ها و روابط بين انسان ها و اجتماع هر مقوله و موضوع اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي سياسي و نظامي مي تواند مقوله امنيتي محسوب و يا به امنيت ارتباط داشته باشد بدين جهت است که اين کلاس و اين آموزش ها براي شما تدوين شده تا شما در ارتباط با مسائل روستا و در تصميم گيريها با ديد بازتري به مسائل بنگريد.

امنيت با توسعه هم ارتباط تنگاتنگي دارد به گونه اي که هيچ جامعه اي نمي تواند به توسعه همه جانبه دست يابد مگر اينکه سيستم امنيتي لازم را فراهم نمايد. تا سرمايه گذاران و توليد کنندگان و افراد اجتماع با خاطري آسوده به کار بپردازند. پس شوراها در محيط کاري و مسئوليتي خود بايد به مقوله امنيت توجه ويژه بنمايند.

استاد بعدي آقاي کوچکيان فرد بود که در رابطه با ساختار شوراها سخناني بيان داشت که خلاصه شده اش را با هم مرور مي کنيم. شوراهاي سه نفره،  يک نفر سمت رئيس و يک نفر نايب رئيس و نفر ديگر منشي خواهد بود. رئيس مسئول تشکيل جلسات و امضا نامه هاي خروجي از شوراست و منشي مسئول ثبت نامه و بايگاني است و و هرگاه يکي از اينها نبود نايب رئيس بايد کارش را انجام دهد. پاره اي از وظايف شوراها عبارتند از همآهنگي و نظارت و پيگيري کارهاي عمومي روستا، ارائه پيشنهاد به ادارات دولتي براي بهبود اجراي کارها، تشکيل جلسه و تصويب مصوبات و حل و فصل اختلافات و… هنگام نامه نگاري و ارسال گزارش بايد سلسله مراتب رعايت گردد. انتخاب دهيار و نظارت بر کارهاي او يکي ديگر از وظايف شوراست. بيشترين مسئوليت شورا در برابر مردم است. شورا حلقه اتصال مردم به دولت است.

سپس آقاي رضايي نکاتي را پيرامون نقش شوراها در توسعه اقتصادي بيان نمود. از جمله گفت ؛ قبل از بروز انقلاب مشروطه روستاها بوسيله مالکان اداره مي شد. بعد از مشروطيت اين نقش به کدخداها داده شد. طبق قانون کدخدايي، کدخدا همه کاره و نماينده همه ادارات دولتي در روستا، و به منزله يک بخشدار امروز ، در سطح يک روستا بود. در سال 1340 قانون اصلاحات ارضي و ديگر لوايح شش گانه تصويب شد و سپاهيان دانش و ترويج و بهداشت به روستاها رفتند و هريک از آنها نماينده وزارت خانه مربوطه بود در کنار آنها انجمن ده تشکيل شد. بعد از انقلاب جوانان به خاطر دست يابي به خود کفايي جهاد سازندگي را راه انداختند و به روستاها رفتند و امروز همه ي اين نقش ها به شوراهاي اسلامي سپرده شده است. براي دست يابي به توسعه بويژه توسعه اقتصادي بايد منابع و پتانسيل هاي موجود را بشناسيم سپس آگانه تصميم بگيريم. ما وقتي به توسعه پايدار دست خواهيم يافت که ؛ موضوع ها، پتانسيل ها و توانايي هايمان  را بشناسيم که اقتصادي است، فرهنگي است، اجتماعي است و …، ضرورت ها را هم شناسايي کنيم يعني کدام يک از کارهاي روستا انجامش ضرورت بيشتري دارد ، آنگاه تصميم هايمان را بر اساس آن ضرورت ها بگيريم.

                                      گزارش از: محمدعلي شاهسون مارکده 5/9/86                        

حرف هاي مردم

1 – گفته مي شود؛ آقاي حاج بهرام، مبلغ يکصد ميليون تومان پول، بابت کمک به گاز، از تهران آورده و تحويل شما شوراها داده تا شما از مردم پول نگيريد ولي شما اين پول را براي عمران آبادي گذاشته ايد و تصميم گرفته ايد همان سيصد هزار تومان را از مردم بگيريد پاسخ شما  به اين گفته چيست؟

پاسخ شورا: مدارک دال بر حواله پول ، چک و يا رسيد پول را ارائه دهيد تا « سيه روي شود هر که در او غش باشد »

2 – يکي از همشهريان با افتخار برايم تعريف مي کرد که ؛ «  تاييديه گاز گرفتم و شورا يادش رفت قبض زباله را از من مطالبه کند و من بدون پرداخت پول زباله گاز کشيده ام ». و اين را زرنگي خود و افتخار مي دانست!؟ آقاي شورا  آيا چنين است؟

پاسخ شورا  : ممکن است چنين اتفاقي افتاده باشد. و اگر اينگونه که اين همشهري برايت تعريف کرده درست باشد نه زرنگي است و نه افتخار. بلکه ننگ، زشتي و پلشتي است اين انديشه ، روش زندگي طفيلي گونه ، انگلي و سربار جامعه انساني بودن  است بنابر اين افتخار ندارد. بدون شک شورا در جايي ديگر، زماني ديگر. سرموضوعي ديگر، طلب دهياري را خواهد گرفت.

 3 – چند روز قبل  مصاحبه اعضا شوراي اسلامي مارکده را از راديو شهرکرد مي شنيدم بلا فاصله پس از اتمام مصاحبه يک سرود لري پخش شد مثل اينکه اين منطقه لر نشين است! آيا مسئولان راديو بي اطلاع اند؟ و يا آگانه انتخاب نمودند؟!

4 – چند بار در نشريه آوا از زبان مسئولان شرکت گاز نوشته و هشدار داده شد که ؛ هزينه نصب ريگلاتور ، کنتور و وصل گاز خانه ها به عهده شرکت گاز است و کارگر وصل کننده، حق دريافت وچه ندارد ولي علارغم اين همه هشدار ، از همه مردم پول گرفته شده و گرفته مي شود نکته مهم در اينجا است که گازبان روستاي مارکده و قوچان که هميشه همراه اين گروه است و بايد مجري اين دستورالعمل شرکت گاز باشد هيچ واکنشي از خود نشان نمي دهد.

5 – در جلسه مسجد، ما مردم بيش از يک ساعت صمٌ بکم نشستيم و به سخناني که دهها بار، در همين مسجد و نيز از تلويزيون، شنيده بوديم گوش کرديم که بسيار هم خوب است. و هنگامي که شورا مي خواست  5 دقيقه موضوع و مطالبي در رابطه با روستايمان به اطلاع برساند تعدادي مان بلند شديم و رفتيم.  مي پرسم چه مي شد اين 5 دقيقه را هم، مي نشستيم و بخاطر احترام به شورا و يا پي جويي منافع شخصي و روستايمان،گوش فرا مي داديم؟ اين رفتار گروهي از همشهريان را چه مي توان ناميد؟

6 –  نمي دانيم منت چه کسي را قبول کنيم، کلي پول داده ايم و گاز کشيديم اما يک بار شوراها سرمان منت مي گذارند، يک بار دولت و يک بار هم جبيب مبارکمان!

پاسخ شورا: يکي از وظايف شوراي اسلامي هر روستايي،  پي گيري کارهاي عمراني است. شوراي مارکده در راستاي ايفاي وظيفه،  پيگير اجراي پروژه گاز رساني بوده است هيچ منتي هم بر سر کسي نگذاشته ، نمي گذارد و نخواهد گذاشت.

7 –  يکي همشهري جوان گفت: مردم مارکده در فرآيند انخابات دوره سوم شوراها هم ديد و بينش عرب و شاهسوني داشتند!؟  که من نظر او را رد کردم و گفتم: اگر نظر شما درست بود دو نفر شاهسون انتخاب نمي شد. پس مردم مارکده بدون تعصب قومي و محله اي و فاميلي به افراد مورد نظرشان راي دادند، خواننده گرامي نظر شما چيست؟

8 –  از يک همشهري پرسيدم: نظرتان در خصوص نشريه آوا چيست؟ با غرو

لند گفت: اين آواي شما فقط يک درِ دکان است !!؟ خواننده گرامي نظر شما چيست؟

9 –  مقاله نمي دانم چراي آقاي شاهسون را خواندم. نظر من اين است که نويسنده در مزرعه فردوس زيان زيادي را متحمل شده که اينگونه هيات مديره فردوس را به نقد مي کشد و هربار توي بوق و کرنا گذاشته است.

10 –  بعضي افراد توي روستا چند شغله اند که وقت سر خاراندن هم ندارند. در کنار آنها افراد تحصيل کرده بيکار داريم که اين نشانه بي عدالتي در روستاي ماست. شورا و دهيار پاسخ دهند.

پاسخ شورا: در دوسال گذشته از طريق همين نشريه آوا چندين بار از زبان مسئولان دولتي نقل کرده ايم که ، افراد بي کار مي توانند در غالب تشکل هاي تعاوني از تسهيلات دولتي و بانکي استفاده کنند و ايجاد اشتغال نمايند.

11 – چرا شورا چشم بسته و بدون توجه به سوابق کاري و شغلي، فردي را در پستي مي گمارد؟ نمونه اش دهيار جديد.

12 – مي خواستم در پاسخ آن خانم محترمي که گفته: « ما که داريم مي خوريم و شما که نداريد نگاه کنيد» بگويم: خانم همشهري گرامي؛  اگر دستي گرفتي هنر انسانيت داري ، خوردن از عهده همه جانداران روي کره زمين هم بر مي آيد.

13 –  گفته مي شود؛  برابر قانون،  هرکه خواست مغازه اي باز کند بايد مجوز بگيرد. درباره من اين قانون اجرا شد و من مبلغي هم در راه گرفتن مجوز هزينه کرده ام.  ولي اکنون هرکه از راه مي رسد يک مغازه مي زند و هيچ کس هم کاري ندارد. منطقي اين است که قانون درباره همه يکسان باشد.

14 – من يکي از کشاورزان فردوس هستم و با مشورت با چند نفر ديگر، افراد زير را براي کانديد هيات مديرگي پيشنهاد مي کنم و از کشاورزان فردوس تقاضا مي کنم ضمن مطالعه و بررسي،  اگر ديدند مناسب هستند روز 27/9/86    به آنها راي دهند.يک : عليرضا عرب فرزند عليميرزا، دو : محمدرضا شاهسون فرزند عبدالوهاب، سه : عليرضا صميمي فر، چهار : رمضانعلي شاهسون فرزند لطفعلي، پنج : رمضانعلي ( حسن ) عرب فرزند لطفعلي، شش : رمضان عرب فرزند علي آقا، هفت : علي ( حجي) عرب فرزند عباسقلي.

15 – يکي از همشهريان طي نامه اي با آوردن دلايل از جمله اينکه: مردم مارکده با موتور سيکلت از روستاهاي همجوار نان مصرفي طبخ شده خود را تامين مي کنند و يا بوسيله رانندگان ميني بوس از شهر مي خرند، احداث نانوايي را در مارکده ضروري تشخيص و از شوراي اسلامي در خواست نموده در اين زمينه اقدام نمايد.         

همايش تجليل از ضابطين و ناصحين بسيجي

جلسه همايش فوق در تاريخ 7/9/86 بعد از نماز مغرب و عشا با حضور ميهماناني از استان، شهرستان و بخش، آقايان؛  آقابابايي، مرداني،  علوي،  هاديان و دادستان محترم، اعضا بسيج مارکده و قوچان، اعضا شوراي دو روستا و گروهي از مردم در محل مسجد مارکده تشکيل شد. نخست آقاي قاسمي،  امام جماعت،  ضمن عرض خير مقدم به ميهمانان، و انتصاب صفات و ويژه گي هاي خوب و پسنديده به مردم مارکده، آنها را داراي تفکر بسيجي ، مدافع ارزش هاي انقلاب خواند و دليل آن را تشکيل اولين پايگاه بسيج خواهران در حاشيه زاينده رود در مارکده ناميد. و درپايان از مسئولان حاضر درخواست کمک براي راه اندازي کتابخانه مسجد مارکده را نمود.

آنگاه آقاي مهندس غلامعلي عرب فرمانده پايگاه بسيج مارکده، ضمن بيان اينکه بسيجيان و گروه ناصحين براي رضاي خدا کار مي کنند، گزارشي از فعاليت گروه ناصحين و ضابطين مارکده را بيان نمود که خلاصه شده اين گزارش چنين است.

از سال 82 تا 86 ، تذکر 464 مورد ، کشف مواد مخدر 162 گرم، کشف ارتباط نا مشروع 20 مورد، کشف نوشابه هاي الکلي حدود 30  ليتر. کشف دستگاه هاي ماهواره اي 2 دستگاه، کشف سلاح سرد 35 مورد و…  

سپس سخنران اصلي جلسه آقاي هاديان به ايراد سخن پرداخت. و با استناد به آيه اي از قرآن و پرسش در روز قيامت به موعظه پرداخت. در بين سخنان خود با نقل قول از امام خميني« من افتخارم اين است که يک بسيجي ام و…» در ستايش بسيج، بسيج را با اهميت خواند و توصيه نمود بسيجيان خود را از نظر معنوي تقويت کنند. سپس اشاره اي به فرايض امر به معروف و نهي از منکر نمود و با آوردن نمونه و مثال هايي از رفتار مهربانانه از مقدس اردبيلي و آخوند خراساني  گفت: « تذکر ها بايد محترمانه ، توام با ادب و مهربانانه باشد چون که کار ما ارشادي است». در پايان مراسم، جوايزي به افراد زير اهدا شد. آقايان علي اکبر عرب و اکبر عرب و عليرضا عرب از ضابطين بسيج و اسدالله عرب، ولي الله عرب، يدالله عرب و محسن شاهبندري از گروه ناصحين.

در پايان مراسم محمدعلي شاهسون عضو شوراي اسلامي دو موضوع زير را به اطلاع حاضران در جلسه رساند

. يک : روز 27 آذر ماه، برابر اطلاعيه اداره تعاون استان که به در و ديوار روستا الصاق شده، جلسه مجمع عمومي شرکت تعاوني باغداري فردوس مارکده به منظور انتخاب هيات مديره و بازرس در همين محل برگزار مي گردد لذا از اعضا اين شرکت درخواست مي شود آنهايي که در خود توانايي مي بينند جهت کانديد هيات مديرگي ثبت نام نمايند و آنهايي هم که مايل به کانديد شدن نيستند پرس و جو و تحقيق نمايند تا با آمادگي بيشتر افراد بهتري را برگزينيم.

دو: کارهاي اداري تعاوني گردشگري روستا به اتمام رسيده است مسئوليت پيگيري کارهاي اداري اين تعاوني را سه نفر آقايان محمود عرب و رمضان عرب و اسدالله عرب به عهده داشته اند و تا آنجايي که من آگاهي دارم بيشترين زحمت را آقاي محمود عرب کشيده اند. نام اين تعاوني  « تعاوني توسعه روستايي نگين مارکده » است و قرار است در 30 تا 40 روز آينده مجمع عمومي اين تعاوني برگزار گردد. اکنون سه نفر شورا به اضافه دهيار و سه نفر هيات مؤسس با اداره تعاون در حال گفتگو براي چگونگي برگزاري اين مجمع عمومي هستيم. اين خبر را بدين جهت زودتر به اطلاع رسانديم که از هم اکنون با پرس و جو و تحقيق آمادگي لازم را جهت کانديداتوري هيات مديره و نيز انتخاب افراد داشته باشيد ضمنا به اطلاع مي رسانم اين تعاوني در نوع خود اولين در روستاهاي حاشيه زاينده رود است و بسيار مورد تقدير مسئولان امر هم قرار گرفته است من اميد وارم با انتخاب افراد دانا و دلسوز و حمايت آنها بتوانيم همچون نگين در منطقه بدرخشيم.                   گزارش از : محمدعلي شاهسون مارکده 8/9/86

جلسه در خدمات کشاورزي بن

به دعوت خدمات کشاورزي بن، جلسه اي در تاريخ 8/9/86 ساعت 8 صبح با حضور آقايان : خبازي از مرکز خدمات، رياحي از تعاون روستايي بن، شريفي از شوراي اسلامي گرمدره و محمدعلي شاهسون از شوراي اسلامي مارکده در محل مرکز خدمات کشاورزي بن تشکيل گرديد. هدف از اين دعوت و نشست بررسي مشکل حمل کود به روستاهاي حاشيه زاينده رود بود. آقايان رياحي و خبازي مشکل را بدين شرح بيان نمودند.

از کارخانه ها و نيز شرکت پخش کود، کود شيميايي براي ما فرستاده مي شود و از آنجايي که شرکت تعاوني روستايي بن مرکز بخش و داراي کد اقتصادي است بارنامه کودها براي اين تعاوني نوشته مي شود. تا کنون بدين شکل عمل مي شده که وقتي کاميون و يا تريلر حامل کود سهميه روستاهاي حاشيه زاينده رود به اينجا مي آمده، مسئول تعاوني بن، با چک و چانه، و قول مبلغي کرايه اضافه، راننده را براي تخليه کودها به روستاهاي مارکده و گرمدره روانه مي نمود. اخيرا بعضي از راننده ها از رفتن به روستاهاي حاشيه زاينده رود خود داري و يا مبلغ کرايه غير متعارفي درخواست مي نمايند که هر دو مورد براي ما و شما مشکل مي آفريند. اگر ناگزير در اينجا پياده کنيم حمل دوباره از بن تا روستاهاي حاشيه زاينده رود مستلزم هزينه هاي بالايي است و اگر با پرداخت مبلغ بالاتري کاميون را به آن روستاها روانه کنيم قيمت تمام شده کودها از قيمت تعزيراتي بالا مي زند و مشکل ساز خواهد شد. اين بود که از اعضا شوراها و نيز مسئول تعاوني مارکده دعوت کرده ايم تا طي نشستي راه حلي براي اين مشکل بيابيم که متاسفانه شوراي قوچان و مديرعامل تعاون روستايي مارکده نيامده اند. براي مثال کود سولفات پتاس اکنون در فروشگاه بن هر کيسه اي 2675 تومان به فروش مي رسد. و يک کاميون 220 کيسه حمل مي نمايد در حد خوش بينانه مبلغ 50 هزار تومان کرايه اضافه ، هزينه تخليه و مزد فروشنده هم بدان تعلق مي گيرد. برابر مصوبه و توافق قبلي، شرکت تعاوني مارکده و گرمدره تا 200 تومان بالاي نرخ شرکت تعاوني بن مجاز به فروش هستند ولي مي بينيم اکنون قيمت تمام شده بالاتر است.

شاهسون گفت: خوب مي دانيم مبلغ کرايه بر اساس کيلومتر تعيين مي گردد شما از کارخانه توليد کود و يا مرکز پخش کود درخواست کنيد که بارنامه سهميه کودهاي مارکده و گرمدره را به نام تعاوني هاي آن روستاها بنويسند و کرايه هم بر اساس کيلومتر محاسبه و پرداخت خواهد شد.

آقاي خبازي گفت : اين کار فعلا غير ممکن است. اگر بخواهيم چنين کاري صورت گيرد، بايد تعاوني مارکده داراي انبار استاندارد تاييد شده باشد و با پيگيري کارهاي اداري کد اقتصادي هم بگيرد آنگاه چنين کاري امکان پذير خواهد شد. شرکت تعاوني فدک چنين کاري را کرده است.  

سرانجام پس از صحبت و بحث هاي فراوان پيرامون موضوع، مقرر گرديد؛ کودها به مارکده و گرمدره حمل و با تنظيم صورت جلسه اي، با حضور نماينده مرکز خدمات ، شوراي اسلامي و مدير عامل تعاوني روستايي مارکده، با قيمت تمام شده بدست مصرف کننده برسد. و شوراي اسلامي مارکده موضوع و مشکل فوق را به بخشداري گزارش نمايد.

محمدعلي شاهسون خطاب به مهندس جوانبخت رئيس خدمات کشاورزي گفت: اخيرا در مارکده زمزمه کاشت گياه زعفران است و چند نفر هم آزمايشي مقداري کاشته اند.  بدينگونه که بيان مي شود هم با آب و هواي منطقه ما سازگار است و هم هنگام نياز اين گياه به آب،  درختان نياز چنداني به آب ندارند. بنابر اين تقاضا دارم کلاس هاي آموزشي کاشت، داشت و برداشت زعفران در فصل زمستان براي مردم داير گردد. آقاي خبازي گفت: آقاي افلاکي چندين سال است که در مزرعه اش زعفران کشت مي کند و در اين زمينه تجربه و اطلاعات فراوان دارد بنابر اين از ايشان درخواست مي کنيم، و  با همآهنگي قبلي با شورا،  تجربيات خود را براي مردم مارکده بازگو نمايد.

در پايان به درخواست شوراي مارکده و گرمدره، آقاي مهندس جوانبخت، از آقاي طاهري رئيس بانک کشاورزي بن، تاريخ پرداخت خسارت بيمه ها را پرسيد که گفت: « حدود 15 روز ديگر آغاز مي کنيم ». و به توصيه مهندس جوانبخت، با آقاي مهندس اسدي يکي از مسئولان بيمه گذار محصولات کشاورزي جهت دريافت اطلاعات و انعکاس آن به مردم گفتگو شد: ايشان گفت: امسال بيمه محصولات کشاورزي سهميه اي و براي آن سقف تعيين کرده اند. به کشاورزان مارکده اي توصيه نماييد وقت را از دست ندهيد چون ممکن است سهميه تمام شود. اگر تعداد زياد است حاضرم هر چند روز که متقاضي باشد به مارکده بيايم و محصولات را بيمه نمايم در غير اين صورت ما همه روزه در دفتر مشغول بيمه کردن محصولات هستيم مي توانند به دفتر ما در شهر بن جنب مغازه سم فروشي آقاي اکبري مراجعه نمايند. براي کسب اطلاعات بيشتر مي توانيد با تلفن 09131831989 آقاي اسدي و تلفن 09132853094 آقاي شريفپور تماس بگيريد. ضمنا مبلغ بيمه بادام پيوندي گزينه 2 هر هکتار 113000 تومان و گزينه 3 هر هکتار 162000 تومان. و درخت گردو گزينه 1 هر اصله 1500 تومان گزينه 2 هر اصله 3000 تومان و گزينه 3 هر اصله 4500 تومان اعلام شده است.

                              گزارش از : محمدعلي شاهسون مارکده 8/9/86

قيمت کود شيميايي

جلسه اي در تاريخ 14/9/86 ساعت 9 صبح با حضور آقاي خبازي از خدمات کشاورزي بن ، محمدعلي شاهسون عضو شوراي اسلامي مارکده، قربانعلي شاهبندري عضو شوراي اسلامي قوچان ، عبدالمحمد عرب  مدير عامل شرکت تعاوني روستايي مارکده در محل دفتر شرکت تعاوني تشکيل گرديد هدف از اين نشست بررسي قيمت تمام شده کودهاي شيميايي سولفات پتاس و تعيين قيمت فروش بود. قيمت فروش هر کيسه کود پتاس در فروشگاه شرکت تعاوني شهر بن 2675 تومان اعلام و هزينه هاي پرداخت شده ي پس کرايه تا مارکده و  تخليه مبلغ 205 تومان و نيز مزد فروشنده مبلغ 50 تومان تعيين و قيمت فروش هر کيسه 2930 تومان اعلام شد.         گزارش از: محمدعلي شاهسون مارکده

بازديد از مزرعه سکوي چم بالا

آقاي خبازي از خدمات کشاورزي بن باتفاق محمدعلي شاهسون عضو شورا در تاريخ 14/9/86  از مزرعه سکوي چم بالا بازديد نمودند که مشاهده شد درختان اين مزرعه خشکيده و زمين بدون درآمد هست و نياز به بازسازي دارد که مقرر گرديد شوراي اسلامي در يک نشستي با سردانگهاي اين مزرعه درخواستي را مبني بر تقاضاي کمک به منظور بازسازي اين مزرعه تنظيم و نماينده اي براي پيگيري کارهاي اداري تعيين و به خدمات کشاورزي بن اعلام نماييد.

                                                  گزارش از : محمدعلي شاهسون مارکده

رئيس بنياد مسکن در مارکده

بنا بر پيگيري هاي شوراي اسلامي آقاي مهندس علايي رئيس محترم بنياد مسکن شهرستان شهرکرد در تاريخ 14/9/86 ساعت 12  به مارکده آمد و باتفاق اعضا شورا و دهيار  از محل هاي پرتگاه خيابان شمالي و نيز پرتگاه انتهاي خيابان اصلي بازديد نمود و قول داد که حدود 50 متر طول و 5/4 متر ارتفاع در خيابان شمالي و حد فاصل سه راهي قوچان تا انتهاي روستا را در خيابان اصلي در برنامه ساخت ديوار حائل آن اداره قرار دهد.   گزارش از : محمدعلي شاهسون مارکده

   پاسخ به، نمي دانم چرا؟

با تاسف مي گويم تعداد افراد تحصيل کرده روستاي ما کم اند و اين ثمره عدم جديت پيشينيان ما در امر تحصيل فرزندان خود بوده است. مردم روستاي ما به جاي کسب علم و دانش، با جديت به کار و کوشش در امر کشاورزي پرداخته اند و به جرئت مي توان گفت نزديک به صددرصد مردم به کار کشاورزي مشغول بوده و اکنون هم هستند. مردم بر اثر اين مشغوليات که هم براي پرکردن خلاء ناشي از نرفتن دنبال علم و دانش  و هنر بوده و هم ناشي از نياز گذران زندگي بوده، کم کم با کار کشاورزي و کاشت و داشت درخت و باغ،  انس و الفت گرفته اند و عاشق کار در باغ و کاشت و پرورش درخت شده اند. حال بهتر است معاني عشق را بدانيم. عشق يعني دوست داشتن به حد افراط، شيفتگي، دلدادگي و دوستي مفرط. يعني همشهريان ما دلبسته و شيفته کشاورزي و کاشت و پرورش درخت و توليد محصول باغي شده اند. در اين راه متحمل رنج و عذاب و خستگي مفرط هم مي شوند ولي آن عشق و علاقه مفرط از شدت اين رنج و عذاب مي کاهد.  اين کار و زحمت طاقت فرسا  هم در فردوس روي مي دهد و هم در طرح ها و مزرعه هاي ديگر اتفاق مي افتد و قسمتي از شخصيت مردم ما شده است. با اينکه نتيجه دلخواه و مطلوبي هم از آن همه رنج و زحمت نمي گيريم اما همچنان با شدت به کار خود ادامه مي دهيم. من بر اين باورم که مردم ما در شرکت فردوس دست و دلباز نيستند بلکه دو دليل مهم هست که مردم را به سازش و کوتاه آمدن و سازش کردن با مسئولان فردوس واداشته است. اول عشق به کار و مشغول بودن است که منجر به غافل شدن از آنچه که پيرامون مي گذرد شده است.  و دوم ترس از ضرر و زيان محصولات به دليل عدم همکاري است. پس جا داشته و دارد وقتي مسئولان فردوس اين جديت و عشق و علاقه را در کار مردم را که مي ديدند آنها هم در کارشان جدي و صادق باشند ولي متاسفانه چنين نشد و شد آنچه که نبايد مي شد. جالب اينجاست با اينکه هيات مديره از مشغول کار بودن مردم سوء استفاده کرد و وظيفه خود را خوب انجام نداد و اين کار باعث زيان و خسارت گرديد ولي کشاورز مارکده اي هنوز هم علي رغم پرداخت زيان و خسارت هاي گزاف دلسرد نشده و عاشق وار به باغ و باغداري مشغول است که جا دارد از اين همه تحمل رنج و زحمت تشکر و قدرداني گردد. در اينجا براي پي بردن به نقش عشق و عشق ورزي در تحمل رنج ها، بد نيست چند بيتي از منظومه خسرو و شيرين را با هم زمزمه کنيم.

نخستين بار گفتش کز کجايي ؟                            بگفت از دار ملک آشنايي!

بگفت آنجا به صنعت در چه کوشند؟               بگفت اندوه خرند و جان فروشند!

بگفتا جان فروشي در ادب نيست؟          بگفت از عشق بازان زين عجب نيست! 

بگفتا عشق شيرين بر تو چون است؟             بگفت از جان شيرينم فزون است!

بگفتا هر شبش بيني چو مهتاب؟             بگفت آري، چو خواب آيد، کجا خواب!

بگفتا دل ز مهرش کي کني پاک؟              بگفت آنگه که باشم خفته در خاک!

بگفت از عشق کارت زار است؟            بگفت از عاشقي خوش تر، چه کار است!

با توجه به مفهوم ابيات فوق ما مردم عاشق وار به کار چسبيده ايم، به کاشت و داشت درخت مشغوليم، و اين غافل ماندن از سوء مديريت و سوء استفاده مديران نشانه عاشق وار کار کردن ما مردم است، سخت مشغول کار بودن ما مردم است، نه دست و دلبازي ما.                     رمضانعلي شاهسون مارکده 6/9/86

گفتگو با محمود عرب

براي آشنايي بيشتر مردم با افرادي که دنبال کارهاي عمراني و اجتماعي روستا قدمي بر مي دارند  گفتگوي اختصاصي با آقاي محمود عرب ( ف حاج احمد ) نماينده اي که براي پيگيري کارهاي اداري تعاوني گردش گري از طرف مردم برگزيده شد، انجام داده ايم. که باهم مي خوانيم.

س – انگيزه شما از قبول اين مسئوليت چيست؟

ج – ضمن تشکر از مردم خوب روستايمان که به من اعتماد نمودند و اين مسئوليت را به دوش من انداختند، هميشه دعايم اين بوده که خدايا ؛  توفيق عبادت خالصانه و خدمت به خلق را نصيب ما کن. بنظر مي رسد دعايم قبول شده و از اينکه توانسته ام  قدمي مثبت در جهت آباداني و پيشرفت روستا و منطقه بردارم بي نهايت خرسندم با اين اميد که بتوانيم در اين راه موفق باشيم.

س – همکاري شما سه نفر نماينده با هم چگونه بوده است؟

ج – جا دارد نخست از شوراي اسلامي روستا و ديگر مسئولان بخاطر همکاري و همفکري خوبي که  با ما نماينده ها شده تشکر کنم. اميد وارم اين همکاري در آينده هم تداوم داشته باشد تا بتوانيم به اهداف بلند اين تشکل مردمي برسيم.

س – لطفا کارهاي انجام شده را براي آگاهي مردم بيان نماييد.

ج –  در طول بيش از 8  ماه گذشته دنبال کارهاي اداري شرکت تعاوني گردشگري بوده ايم. اين شرکت با نام « شرکت تعاوني توسعه روستايي نگين مارکده »  با سه طرح خدمات گردشگري با برآورد هزينه اي حدود 15 ميليارد تومان و 100 نفر اشتغال به کار و طرح احداث کارگاه پوست گيري بادام و گردو با هزينه اي حدود 120 ميليون تومان و 4 نفر اشتغال به کار و طرح پوست گيري و خشک کن و بسته بندي بادام و گردو با هزينه اي حدود  100 ميليون تومان و 4 نفر اشتغال بکار به ثبت رسيده است که برابر قانون 30 درصد هزينه هاي برآورد شده را بايد اعضا تامين و 70 درصد آن را از طريق دريافت تسهيلات تامين نماييم.

س –  شما به عنوان هيات موئسس انتظارتان از مردم چيست؟

ج –  هميشه آرزويم اين بوده که مردم ما با آگاهي کامل، ديدي باز، انديشه اي سبز و به شکل پويا در تمام عرصه هاي اجتماعي و عمراني جامعه روستايمان شرکت داشته باشند. در اينجا هم مي خواهم در انتخاب اعضا هيات مديره اين شرکت طايفه گرايي، محله گرايي و فاميل گرايي احتمالي را کنار بگذارند و توانا ترين و شايسته ترين افراد را برگزينند. از طرف ديگر از همه مردم خوب مارکده بويژه جوانان تحصيل کرده تقاضا دارم آنهايي که در خود توانايي مي بينند خود را کانديد اين کار بزرگ نمايند. تا با همدلي و همکاري و همفکري شاهد موفقيت هاي بزرگي براي روستايمان باشيم.

س – کارهاي چشمگير اين شرکت تعاوني را براي مردم ترسيم نماييد.

ج – قرار است اين شرکت به نمايندگي از عموم مردم همه ي زمين هاي مشرف

 به رودخانه را از طريق مراجع ذيربط واگذاري بگيرد و فعاليت هاي احداث مجتمع هاي گردشگري مان را در اين زمين ها آغاز نماييم. اين زمين ها متعلق به همه مردم است و هيچ کس حق استفاده شخصي و خصوصي نبايد داشته باشد.

س – آيا نکته اي است که لازم باشد به اطلاع مردم برسد و در اين گفتگو بيان نشده باشد؟

ج –  در آينده اي نزديک تاريخ مجمع عمومي را اعلام خواهيم نمود، شماره حسابي را در پست بانک افتتاح خواهيم کرد، مبلغ واريزي اوليه حق عضويت اعضا را هم تعيين مي کنيم، آنگاه  همه مردم مارکده بالاي 18 سال ، چه زن و چه مرد، در طول يک ماه از تاريخ اعلام آگهي تا روز انتخابات ،  اين حق را دارند که با پرداخت مبلغ عضويت و دريافت فيش بانکي در جلسه مجمع عمومي  به عنوان عضو  شرکت تعاوني توسعه روستايي نگين مارکده شرکت و راي خود را نسبت به انتخاب هيات مديره و بازرسان  به صندوق بيندازد. پس از برگزيده شدن  اعضا هيات مديره و بازرسان شرکت ، و انجام کارهاي ثبتي، هيات مديره رسما کار خود را آغاز خواهد نمود.                       گزارش از : رجبعلي عرب آذر ماه 86

برداشت از مقاله نمي دانم چرا؟

وقتي مقاله را خواندم، خيلي با خودم انديشيدم و تنها به اين نتيجه رسيدم که يه ضرب المثل معروف هست که ميگن « فلاني با پنبه سر مي بره » حالا يعني چي؟ هيچي، حکايت بعضي از ما شده که طرف مي ياد طوري مارو شيفته خودش مي کنه و معطوف حرکات قهرمانانه خودش مي کنه که اگه بهمون بگن اين آدم که اينقدر تو به پرو پاش مي پيچي و قربون صدقه اش ميري، هموني که فلان جا به تو ضربه زده و خسارت به تو وارد کرده، باورمون نمي شه چون بر اين باوريم که همين آقاي محترم فلان جا کارمون رو انجام داده، يه کاري رو خارج از نوبت برامون انجام داده، يا محبت هاي ديگه اي بهمون کرده و چون يه حالت رو دربايستي با همون فرد داريم هرکاري که در حق مون بکنه فکر مي کنيم کارش درسته و همه اش به سود ماست بطور مثال اگه پولهامون هم تو حسابشون بخوابه ککمون هم نمي گزه و لام تا کام حرف نمي زنيم و اينجوري خودمون رو راضي مي کنيم که طوري نيست حالا بنده خدا به جاي ديگه تلافي کرده و در عوضش يه کاري واسمون انجام ميده اينه که به نظر بنده آدمها در مقابل اينگونه اشخاص که با پنبه سرشون رو مي برند هيچي نمي گن اما در قبال چندرغاز پول زباله شورا را متهم مي کنند و خساست به خرج مي دهند اما بعضي از مسئولان ديگه روستا هم هستند که چون خيلي رک و پوسکنده و در چهار چوب قانون با افراد برخورد مي کنند مردم در مقابلشون جبهه مي گيرند و براي يه مبلغ ناچيز که ارزش گفتن نداره شمِ اقتصادي شون گل مي کنه و در حکم آدم هايِ ريزبين و اقتصاد انديش از آب در مياند پس مي خوام اين رو بگم که آنجايي که ضرر بهمون مي رسه بايد مقاومت کنيم نه در قبال پول زباله که جز آسايش و رفا و سلامتي و بهداشت محيط هيچي ديگه واسمون نداره اما يادمون باشه و اين نکته را به خاطر بسپاريد که از قديم گفتن » خلايق هرچه لايق » شما چي فکر مي کنيد؟                                                        رجبعلي عرب آذرماه 86

چوب بازي

روز 30/8/86 ساعت 18 بود سخت مشغول نوشتن بودم و صداي ساز و دهل که آهنگ چوب بازي مي نواخت هم گوش مرا نوازش مي داد.   به اصرار خانم خانه که ؛ « به عروسي دعوت شده اي حتما برو ، نکند فراموش کني؟» روانه شدم نخست قصدم اين بود که در اتاق در کنار ميهمانان بنشينم ولي به صداي ساز و دهل که نزديک تر شدم کشش دلنشين موسيقي توجه مرا جلب نمود.  قديم ها در ذهنم تداعي شد  و بدون اختيار به سمت جمعيت که حلقه زده بودند رفتم و ميان انبوه جمعيت جوان که با شور و شوق مشغول تماشاي چوب بازها بودند گم شدم. اجتماعي بود پرشکوه، دل انگيز، روح نواز، شاد.  بدون شک و با قاطعيت مي کويم دلهاي حاضران در اين جمع و در اين لحظه بي کينه، روان ها آرام و مهربانانه و شادمانه بود. خيلي دلم مي خواست سه ثانيه فقط سه ثانيه سکوت مي شد و من مي گفتم : سلام و درود  بر شکوه و شوکتتان. ولي از آنجاييکه سکوت امکان پذير نبود و اصلا آمدن من را هم کسي متوجه نبود و اگر هم  بود چه اهميتي مي توانستم داشته باشم؟ وقتي جمع را باشکوه ديدم ياد  شعر استاد شهريار افتادم که مي گويد : « سلام اولسون شوکتيزه، ائليزه ، منيمده بير آديم گلسين ديليزه» ( سلام بر شوکتتان و ايل تان، نام مرا هم بر زبان بياوريد: مرا هم فراموش نکنيد و يا ياد من هم باشيد) و بعد خيلي خوشحال بودم که در اين جمع و در بين مردم و تعدادي از جوانان با صفاي روستايمان هستم. نخست چهره ها را بررسي کردم همه يکدست جوان ، شاداب و اغلب لبخند بر لب داشتند.  با تماشاي اين چهره هاي شاداب من هم در خوشي و شادماني جوانان شريک شدم و لذت وافر بردم و حتي آنهايي که چهره شان افسرده بنظر مي رسيد  از حالتشان مي شد فهميد که رضايت خاطر دارند و لذت مي برند در مجموع حالت ها و چهره ها گوياي اين بود که نهايت لذت را از موسيقي، تماشاي بازي و جمع پر نشاط مي برند. ريش ها تراشيده ، موها شانه کرده و لباس ها نسبتا نو و پاکيزه بودند. و مي دانيم پوشش لباس تميز، شيک و برابر مد روز مي تواند اعتماد به نفس جوانان را بالا ببرد.   ولي به تعداد انگشتان دست ، جوان داراي ريش هم بود. يک پسر جوان حدود 26-7 ساله را ديدم و او را نمي شناختم که سبيلش يک دست سفيد بود نخست فکر کردم طبيعي است بعد مشاهده کردم موهاي سرش سياه است بنظر مي رسيد موهاي سبيل خود را رنگ کرده باشد با ديدن شکل و قيافه اين جوان ياد جشن هالوين آمريکايي ها افتادم که در اين روز هر يک از بازي گران زن و مرد،  لباسي غير متعارف مي پوشند و يا بدن خود را رنگ مي نمايند و يا ماسک حيوان و يا موجودي را بر چهره خود مي زنند و يا براي خود بال و يا شاخ و يا دم و يا … درست مي کنند و در خيابان به صورت دسته اي و گروهي و با نظم خاص حرکت مي کنند، آواز مي خوانند،   مي رقصند ، نمايش مي دهند با خود انديشيدم اين جوان هم خواسته با چهره اي غير متعارف، خود را به نمايش بگذارد. چيزي که برايم جالب آمد حضور يک جوان طلبه روستا در ميان جوانان بود اعتماد به نفس اين طلبه ستودني است. تعداد 3 يا 4 نفر افراد بالاي 50 سال هم در ميان جمعيت ديده مي شد تقريبا 10 درصد جمعيت هم حدود 40 سال و بقيه جوان زير 30 سال بودند چند نفر هم چفيه به گردن بود که نشان مي داد ممکن است  از اعضا بسيج بوده باشند رفتاري که بد آيند بود سيگار کشيدن بعضي از  جوانان بود که بنظر من حيف بود که فضاي شاد و دلنواز را با دود سيگار بيالاييم. 

موسيقي بوسيکه کرنا و دهل نواخته مي شد دونفر نوازنده بسيار جوان بودند شايد حدود 25 – 28  ساله و پرانرژي. گفته مي شد نوازنده دهل هم مي تواند کرنا و سرنا بنوازد در ذهن خود،  اين دو جوان نوازنده را با نوازنده هاي قديمي که من ديده بودم مقايسه نمودم اينها را پرانرژي تر شاداب تر و مصصم تر به کار خود ديدم و علي رغم جواني،  با مهارت به نظر مي رسيدند و مي شد اينگونه تحليل کرد که ؛  به خاطر رکودي که در طي  30 سال گذشته در اين زمينه بوجود آمده اکنون نسلي نو،  توانمند تر و مصصم تر از نوازندگان گذشته پا به عرصه ميدان گذاشته است.

ميدان چوب بازي به صورت بيضي شکل در ميان خيابان تشکيل شده بود و دورتا دور آن،  جوانان ايستاده بودند و دو نفر چوب باز را که،  در وسط بود تماشا و تشويق مي نمودند. جوانان چوب باز اغلب موبايل به کمر داشتند و با شور و شوق فراوان چوب بازي مي نمودند چند نفرشان بنظر مي رسيد با اينکه جوان هستند چوب بازهاي حرفه اند چون خود را مجهز نموده بودند براي مثال پوتين پوشيده بودند که ساق پوتين ضربه چوب را بگيرد مي شد ديد و فهميد که دوتا شلوار پوشيده اند و يک تنبان گشاد دوخت قديم هم روي آن مي پوشيدند تا شدت ضربه چوب گرفته شود. و اين تنبان را به يکديگر قرض مي دادند.  نيمي کمتر از جوانان را نمي شناختم آنهايي را که مي شناختم و يا از روي چهره مي توانستم حدس بزنم فوري چهره پدربزرگ شان، که حالا در قيد حيات هم نبود ، در جلو چشمم مجسم مي شد. پدر بزرگ دو نفر از چوب باز ها ، هنگامي که براي تدوين جزوه تاريخچه موسيقي مارکده پرس و جو و تحقيق مي نمودم برايم گفته بودند که ساز و دهل حرام است زننده آن گناهکار و شنونده آن هم گناهکار و هردو جهنمي اند.  حالا مي ديدم نوه شان با چه شور و شوق با آهنگ و ريتم همين ساز و دهل ، چوب بازي مي کند. با ديدن بازي اين دو نوجوان و تداعي جمله حرام بودن ساز و دهل،  در ذهنم يک نتيجه گرفتم و آن اين بود که ؛ هر آدمي بايد به اندازه گليم خودش حکم صادر کند نه بيشتر چون هيچ آدمي الزامي بر فرمان بري از ديگري را ندارد پس نيازي هم نيست که حکم کلي براي همگان صادر کنيم براي مثال اگر پدر بزرگ اين دو جوان گفته بودند؛  من به صداي ساز و دهل گوش نمي دهم و يا آن را نمي پسندم ، حال براي من بازي نوه شان عجيب و غريب نمي آمد چون پدر بزرگ دوست داشت آنگونه زندگي کند و نوه اش دوست دارد اينگونه بزيد و هيچ اشکالي نداشت بلکه زيبا هم بود.

باز يادم آمد که جمعي از مردم ما در تاريخ 3/9/1374 طي نوشته اي يک سري دستورات کلي ، از جمله حرام بودن موسيقي و ممنوعيت نواختن آن ،  براي مردم روستا صادر کرده اند و زير ورقه را امضا نموده اند. دو بند از 5 بند اين تحريم نامه را برايتان در اينجا نقل مي کنم.  1- هرنوع مطربِ تحريک آميز بطور کلي ممنوع ، بخصوص ساز و نقاره. 4 – سيسموني بطور کلي ممنوع و هيچکس حق ندارد در اين مورد عمل نمايد. اين در حالي بوده که همه روزه راديو و تلويزيون رسمي جمهوري اسلامي در کنار ساير نواهاي موسيقيايي ، قطعه اي از همين ساز و نقاره را پخش مي کرده و مي کند و همشهريان اغلب هم سن و سال من دايه مهربان تر از مادر و کاسه داغتر از آش شده بودند. و براي مردم مارکده نسخه تحريم صادر کرده اند. حال که بدينجا رسيديم  بد نيست يک نگاه کوچکي روي کلمه « مطرب » که همشهري نويسنده تحريم نامه مان،  از روي بي سوادي آن را بجاي موسيقي به کار برده، داشته باشيم. مطرب اسم فاعل طرب است و اين واژه عربي است که به فارسي آمده. يعني آدمي که ؛ نواختن ساز و خواندن آواز را پيشه خود سازد و مردم را به نشاط آورد. به طرب در آورنده.  و طرب به معني: شاد شدن، شاد، شادماني، نشاط. و حال همه ما مي بينيم علي رغم آن تحريم نامه ، تعداد زيادي از مردم ، همين ساز و نقاره را در جشن هاي عروسيشان مي نوازند و انبوهي از جوانان روستا هم در جشن شرکت مي نمايند و از آن لذت مي برند. من بر اين باورم که ؛ اين رويداد، يک تجربه است و بايد از آن بياموزيم و بفهميم و بفهمانيم که در امور خصوصي مردم چندان دخالت نکنيم؟ و حکم و دستور کلي برايشان صادر نکنيم؟ و مردم را قدري، فقط قدري،  به حال و اختيار خودشان بگذاريم؟ تا با اراده و اختيار خود راه هاي زندگي شان را انتخاب کنند آنگاه خواهيم ديد تفاوت شيوه هاي  زندگي چقدر زيبايي در جامعه بوجود مي آورد که از يک رنگي و يک نواختي نمي توان آن زيبايي را انتظار داشت؟!   

 همينطور که من قضايا را در ذهن خود تداعي و حلاجي مي کردم جوانان بدون توجه به فعاليت هاي ذهني من مشغول بازي و يا تماشاي بازي بودند. من چون جشن هاي عروسي گذشته را ديده بودم و اکنون هم مشاهده مي کردم تفاوت ها برايم جالب بود که براي شما بيان مي کنم. در گذشته تماشا چيان علاوه بر جوانان افراد ميان سال  هم شرکت مي نمودند و بعضي از آنها چوب بازي هم مي کردند ولي امروز ديدم يکدست جوان بودند. چرا؟  به نظر مي رسد تبليغات دو، سه دهه گذشته مبني بر حرام بودن موسيقي، ذهن افراد ميان سال را ، يعني همسالان من را ، که در اين ايام ميدان دار بوده اند به جمود کشانده و اينان ديگر قادر به بهره گيري از نواي دلنشين و دلنواز موسيقي نيستند  بدين جهت هم در اين جمع از اين طيف هيچ حظور ندارند. در گذشته دو عدد چوبِ چوب بازها يکي دگنگ و يا چوب کلفت بود و ديگري ترکه و يا نازک تر از چوب کلفت ولي امروز ديدم چوبي که بجاي ترکه بايد به کار مي رفت بسيار کلفت تر و انعطاف نا پذير تر از گذشته بود و به نظر مي رسيد بازي صرفا به خاطر زدن ديگري است و به مفهوم بازي توجهي نمي شود بلکه آن را بيشتر ميدان نبرد مي دانند که به نظر من اين برداشت و بينش نسبت به اين بازي نا درست است. در گذشته بازيگران چند دور مي زدند و در حقيقت مقداري هم با حرکات بدن بازي مي نمودند چوب را در لابلاي انگشتان دست مي چرخاندند ، به بالا مي انداختند و مي گرفتند ، آن را بالاي سر مي گذاشتند و مي رقصيدند و … آنگاه به عمليات زدن چوب مي پرداختند ولي امروز به عمليات زدن چوب بيشتر اهميت مي دادند تا بازي کردن آن. در گذشته بعضي از بازي گران هنگام زدن چوب بالا مي پريدند به طرف نهيب مي زدند و هنگام فرود آمدن چوب را شليک مي کردند و فوري بر مي گشتند و مشغول بازي مي شدند يعني بازي مهم تر از خوردن و يا نه خوردن چوب به پاي طرف بود ولي ديدم جوانان امروز وقتي چوب را مي زنند لحظه اي مي نگرند و مي خواهند بدانند که چوب به پاي طرف اصابت کرده و طرف را دردمند نموده يا خير که اين با اصل بازي منافات دارد.

                                                  محمدعلي شاهسون مارکده 1/9/86

جلسه آوا

 با دعوت کتبي شوراي اسلامي از 35 نفر، جلسه اي در تاريخ 18/8/86  با حضور حدود 17 نفر در محل دفتر دهياري تشکيل گرديد. هدف اين دعوت و نشست بررسي عملکرد 6 ماهه نشريه آواي مارکده بود که به دليل حجم زياد مطالب در شماره گذشته نتوانستيم متن گفتگوها را چاپ کنيم. و اينک با پوزش از تاخير خلاصه اي از گفتگوها را با هم مي خوانيم.

–  من بر خود مي بالم که در ميان جمع شما که در باره چاپ و نشر نشريه آوا زحمت مي کشيد هستم. آواي مارکده متعلق به همه مردم مارکده است. کاري است بس بزرگ ، و مارکده بايد بر خود ببالد که سطح فرهنگ مردمانش آنقدر بالاست که داراي نشريه محلي اند. مسئولان مختلف از بيرون از روستا هميشه از من نسبت به نشريه آوا نظر خواهي مي نمايند و نظر من هميشه مثبت بوده است، نشريه آوا بسيار خوب خبررساني مي کند. پيشنهاد مي کنم هر نهادي در روستا يک خبرنگار مخصوص به خود داشته باشد تا خبرهاي خودش را ارائه دهد.

– ايده بسيار خوبي است ما هم استقبال مي کنيم يک و نيم سال قبل در جلسه اي که حدود 50 نفر حضور داشتند همين نظر را آقاي رمضان عرب ارائه داد. در هينجا  از مديران مدارس، هيات امنا مسجد، بسيج، دارالقرآن، هيات و مؤسسه درخواست مي شود هر يک، يک نفر را مسئول نمايند تا خبرهاي خود را تنظيم و براي چاپ ارائه دهند.

– ضرورت دارد راجع به بسيج و بويژه بسيج خواهران اطلاع رساني بيشتري صورت گيرد، کارکرد و اهدافشان بيشتر گزارش شود. البته  به مسائل شخصي پرداخته نشود و در صورت امکان نشريه آوا در مدارس توزيع شود.

– يکي از انتقادهايي که به من مي شود اين است که چرا راجع به مسائل مذهبي مقاله نمي نويسي؟ و من بارها پاسخ داده ام که ؛ من اينقدر توانايي ندارم که درباره همه موضوع ها مطلب بنويسم اطلاعات و آگاهي هاي من بسيار محدود است بنابر اين اين انتظار شما از من مقداري نابجا است که از يک نفر همه چيز را انتظار داشته باشيم و هميشه درخواست نموده ام خوب شما که اين انتقاد را مي کني خودت بنويس ولي انتقاد کنندگان مرد ميدان نيستند و بيشتر در پشت سر حرف مي زنند و اين اتققاد را نه بخاطر اينکه دلشان به خاطر مذهب سوخته باشد مي کنند بلکه بيشتر دو هدف را تعقيب مي کنند يکي تخريب طرف و و ديگري خوب جلوه دادن خودشان.

– اينکه کارها تقسيم شود و هرکه برابر توانايي هايش قلم بزند مي تواند نتيجه بهتري بدهد. من براين باورم که بايد مخاطب جذب کنيم.

–  من از همه درخواست همکاري کرده ام و مي کنم براي مثال بارها از آقايان  حبيب شاهسون و اسدالله عرب درخواست کرده ام که با مردم برخورد داريد نکته ها و حرفهاي مردم را جمع آوري تا در ستون حرف هاي مردم چاپ شود ولي متاسفانه کمتر همکاري شده است. و من با صراحت در اينجا مي گويم اگر انتظار هست که من همه ي کارها را بکنم مثلا خبر جمع کنم ، مقاله بنويسم ، تايپ کنم و ويراست نمايم امکان ندارد که توانايي چنين کاري را داشته باشم پس بايد عده اي ، گروهي باهم تنگاتنگ همکاري کنيم.

– پيشنهاد مي کنم نشريه آوا را به صورت هديه به ديگران و اقوام بويژه دوستان آشنايان و اقوامي که بيرون از مارکده اند رايگان تقديم کنيم اين خود يک نوع تبليغ و گسترش دادن حوزه پوششي خواهد بود و هم فرهنگ روستا يمان را عرضه خواهيم نمود.

– پرسش من اين است که هزينه آوا از کجا تامين مي گردد؟

– هيچ درآمدي نداريم. چون درآمد نداريم به گونه اي عمل مي کنيم که هزينه غير قابل تحملي را هم  بوجود نياوريم. مطالب را من در کامپوتر شخصي ام تايپ و ويراست مي نمايم و پرينت مي گيرم و آقاي حبيب شاهسون آن را به صورت کپي و با قيمت بسيار پايين به دوست داران عرضه مي کند. اگر با همين روش بخواهيم پيش برويم و توان من و حبيب شاهسون کم نشود هزينه اي نخواهيم داشت ولي اگر بخواهيم به شيوه اي ديگر عمل کنيم نخست بايد ميزان هزينه ها را  برآورد و آنگاه محل درآمدها را هم مشخص نماييم تا بتوانيم کار را ادامه دهيم.

– در جلسه قبل من پيشنهاد کردم براي وادار کردن دوستان به نوشتن ، براي هر مقاله نويسي ستوني اختصاص دهيم که اگر مطلب و مقاله ننوشت ستونش خالي بماند تا مشخص شود فلاني وفاي به عهد ننموده است.

– اگي چنين قانوني بگذاريم آوا را بايد سفيد چاپ کنيم.

– من در جلسه قبل قول دادم که مطالبي در رابطه با بهداشت بنويسم ، بدين جهت اين موضوع را انتخاب کردم که کاري به دسته بندي راست و چپ روستا نداشته باشم. چند مقاله از روي مجله اي رونويسي کردم و تحويل دادم که چاپ شد بعد از کار خودم بدم آمد و با خود گفتم اگر قرار باشد من از روي نوشته ديگري بنويسم و تحويل آقاي شاهسون بدهم ، خوب همان مجله را مي دهم تا رونويسي گردد چون از اين کار خودم خوشم نيامد تصميم گرفتم خودم مطالب تاليف کنم که ديدم کار خيلي سختي است و به اين نتيجه رسيدم آنهايي که از نوشتن طفره مي روند همين درد و مشکل مرا دارند و در درون خود پذيرفتم که توانايي نوشتن ندارم و ننوشتم.

– من پيشنهاد مي کنم همه مان تاليف کنيم و هيچگاه از روي مطلب ديگري رونويسي نکنيم. چون رونويسي محض، يک نوع دزدي است ولي مي توانيم کتاب و مقاله اي را بخوانيم و برداشت خودمان را از آن موضوع،  به صورت تاليف و  با ذکر منبع بيان کنيم. يعني ايده و موضوع را از کتاب ها و مجله ها بگيريم و بومي اش کنيم و بنويسيم. من شخصا چنين کاري مي کنم. کتاب ها و مقاله هايي در سطح دانشگاهي و علمي مطالعه مي کنم ايده اش را مي گيرم آنگاه با توجه به سطح سواد خوانندگان و با توجه به آداب ، رسوم و محيط جغرافيايي و اجتماعي مان به شکل بومي و با مثال هاي محلي بيانش مي نمايم. هر يک از شما هم مي توانيد چنين کاري را بکنيد و شما دوست عزيز مي توانيد مسائل و موضوع هاي پزشگي را در سطح علمي و آکادميک مطالعه نماييد و به شکل بومي شده و با زبان ساده روستايي تاليف و با آوردن مثال هايي از زندگي روز مره مردم آن را ملموسش کنيد.

–  آخي رونويسي خيلي آسان است و مسئوليتي هم متوجه آدم نمي کند ولي وقتي بخواهيم تاليف کنيم مسئوليت سخنان و نوشته ها متوجه ما مي گردد و مسئوليت بسيار سخت است.

– ببينيد همه ابنا بشر خوشه چين يکديگرند يعني همه از يکديگر مي آموزند اصلا فلسفه نوشتن کتاب و روزنامه و مجله هم همين است که آنچه من دارم را مي نويسم تا ديگران بخوانند و بدانند حال ما هستيم که بايد مطالعه کنيم و ايده ها، نظرها را بگيريم و با سنت ها ، باورها، جغرافيا، اقتصاد، اجتماع، فرهنگ، آداب و رسوم خودمان مطابقت بدهيم ، سبک و سنگينش کنيم ببينيم چه مقدارش از نظر عقلي درست است ، با فرهنگ ما همخواني دارد، آن را روي کاغذ بياوريم.

– من پيشنهاد مي کنم نشريه را بجاي کپي، به صورت رنگي چاپ کنيم. شرکت هايي هستند که در ازاء تبليغ مقداري از کمک هزينه را خواهند پرداخت.

– بدون شک کسي که پول دارد عقل اقتصادي بالاي هم دارد و در صورتي حاضر است پول بپردازد که مجله خواننده زيادي داشته باشد و در گستره زيادي توزيع گردد. چاپ نشريه آوا  با تيراژ کم و توزيع آن در سطح يک يا دو روستا اصلا مقرون به صرفه اقتصادي نيست. و اگر بخواهيم به صورت چاپي و رنگي چاپش کنيم بايد منابع مالي مطمئن و با دوامي  پيدا کنيم. ولي مشکل اصلي ما امروز در کم کاري جوانان با سوادمان است که در امر مطالعه و نوشتن کم کارند. مثلا يکي از جوانان روستا تجربيات خوبي از روش پيوند و کاشت و داشت و برداشت بادام برايم تعريف کرد و من پيشنهاد کردم اين تجربه ها را به صورت يک مصاحبه در اختيار مردم قرار دهيم که گفت: نه، نه. آنگاه خواهند گفت نامت توي آوا رفته است!؟ من نمي دانم وقتي نام کسي توي آوا نوشته شود چه اتفاقي خواهد افتاد؟ يا يک جوان دانشجوي روستايمان سال گذشته مقاله اي نوشت چند روز بعد برايم تعريف مي کرد که چند نفر به من گفتند تو هم آوايي شده اي!؟ و يا از اين جوان چندين بار درخواست کرده ام تو که صبح تا شب با مردم برخورد داري حرفها و نظرات مردم را جمع آوري و جهت انعکاس به من بده و لي متاسفانه همکاري لازم را نمي کند.  بنظر من مشکل اصلي ما اکنون اين موضوع ها است.

– من مي خواهم بنويسم ولي نمي دانم درباره چه چيز بنويسم!؟

– من هم قبلا همين گونه بودم و فکر مي کردم وقتي مي توان چيزي نوشت که يک وقايع يا اتفاق مهمي روي داده باشد ولي اکنون بر اين باورم که درباره هر موضوع کوچک و ناچيزي مي توان کتاب ها نوشت. براي مثال همين چند شب قبل در  جلسه نقد کتاب اندکي سايه آقاي احمد بيگدلي بودم. نخست با خود گفتم: کتابي است کوچک ، چه جاي نقدي دارد؟ ولي وقتي جلسه شروع شدديدم درباره هر کلمه ، درباره هر صفحه ان و جمله به جمله اش چقدر نقد و نظر هست. بنابر اين موضوع ها هرچند کوچک و اندک باشند مي تواند حرف و حديث و نظر زيادي پيرامون آن ابراز گردد. مثال ديگري برايتان مي آورم. من موضوع هاي تاريخچه روستاي صادق آباد را يادداشت برداري کرده ام در همين روستاي کوچک چند حادثه ، رويداد و تراژدي وجود دارد که اگر من توانايي و خلاقيت نوشتن رمان را داشتم از اين يادداشت ها حد اقل يک کتاب 6-7 جلدي مي شد نوشت شايد شما باورتان نشود و بگوييد روستاي کوچک صادق آباد خودش چيست که رويداد هايش اينقدر بزرگ باشد. نتيجه اي که مي خواهم بگيرم اين است که؛     ادامه دارد               گزارش از :  محمدعلي شاهسون مارکده