جلسه زنان
در تاريخ 9/4/87 ساعت11 به دعوت سرکار خانم بهرامي کارشناس سازمان جهاد کشاورزي جلسه اي باحضور 14 نفر دختران و بانوان جوان روستا در محل دفتر دهياري تشکيل شد. هدف از اين دعوت و نشست انتخاب يک نفر مددکار اصلي و يک نفر علي البدل بود. خانم بهرامي گفت: قصد اين است که با ايجاد کلاس هاي آموزشي و توزيع جزوات خانم هاي روستا را توانمند و قادر سازيم که در زمينه هاي فعاليت اقتصادي مانند پرورش مرغ، توليد گل، پرورش ماهي، نگهداري گاو و … بکوشند. بدين جهت مي خواهيم يکي از خانم هاي روستا که هم وقت دارد و هم خود علاقه مند است در زمينه اجتماعي فعاليت کند، با انتخاب ديگر خانم ها به عنوان رابط و همکار افتخاري با سازمان جهاد کشاورزي همکاري نمايند و با خانم هاي روستا در ارتباط باشد هرگاه قرار شد کلاس برگزار کنيم ايشان از خانم ها دعوت نمايد اگر قرار است جزوه اي توزيع کنيم ايشان اين کار را انجام دهد و… نفر علي البدل هم کمک کننده عضو اصلي و نيز در غياب نفر اول و ظايف او را انجام خواهد داد. ضمنا اين فعاليت اجتماعي رايگان و افتخاري است هيچ گونه حقوق و يا مزايايي ندارد.
سپس سه نفر کانديد شدند و راي گيري کتبي و مخفي به عمل آمد که خانم معصومه عرب با 7 راي نفر اول و پريسا شاهسون با 5 راي نفر دوم شد.
دانش آموزان ممتاز مدرسه راهنمايي پسرانه مارکده
نشريه آواي مارکده به منظور تشکر و قدرداني از تلاش وکوشش دانش آموزان ممتاز، نام آنها را جهت اطلاع ديگر همشهريان چاپ مي نمايد با اين اميد که اين کار کوچک باعث علاقه مندي بيشتر پژوهش گران روستا گردد.
دانش آموزان ممتاز کلاس اول: محمد شاهسون فرزند عشقعلي با معدل 42/19 – حسين شاهبندري فرزند رسول بامعدل 05/19 – حسين شاهبندري فرزند ابوالقاسم با معدل 39/18.
دانش آموزان ممتاز کلاس دوم: مجيد شاهبندري فرزند منوچهر با معدل 55/19 – علي عرب فرزند حسين با معدل 24/19 – احسان شاهسون فرزند ابوالفضل با معدل 18/19.
دانش آموزان ممتاز کلاس سوم: حسن شاهبندري فرزند رسول با معدل 15/19 – محمدرضا شاهبندري فرزند صفر با معدل 93/18 – جعفر شاهبندري فرزند نجفقلي با معدل 71/18.
همچنين آقاي عباس عرب فرزند اکبر در کلاس سوم رتبه برتر المپياد رياضي در آموزشگاه را بدست آورده است. و آقاي احسان شاهسون فرزند ابوالفضل کلاس دوم رتبه برتر المپياد رياضي را در آموزشگاه بدست آورده است.
شوراي اسلامي مارکده تلاش پژوهش گران روستا را در جهت کسب علم و دانش مي ستايد و از زحمات بي دريغ آموزگاران محترم تشکر و قدرداني مي نمايد.
وام هاي معوقه فردوس
شوراي اسلامي مارکده از بخشداري سامان در خواست نموده که جلسه اي باحضور رئيس بانک کشاورزي، نماينده جهاد کشاورزي، نماينده شورا، هيات مديره فردوس و بخشدار جهت رسيدگي به معضل وام هاي معوقه فردوس تشکيل گردد که بخشدار طي نامه شماره691 مورخه 25/3/87 چنين پاسخ داده است.
بازگشت به نامه شماره 44 – 28/2/87 و پيرو مذاکرات حضوري بر اساس همآهنگي هاي انجام شده با رياست محترم بانک کشاورزي شعبه سامان، مقتضي است ترتيبي اتخاذ نماييد تاحد اقل 40 درصد مبلغ تسهيلات دريافتي توسط شرکت فردوس مارکده به بانک عودت و واريز گردد، در مورد مبلغ وام باقي مانده نيز ضمن دريافت وثيقه معتبر از افراد بدهکار نسبت به تمديد و تقسيط وام آنها با سپردن وثيقه جديد اقدام خواهد شد لازم به ذکر است چنانچه اعضاي شرکت تعاوني فردوس تمايل به اجراي شرايط مذکور نداشته باشند با تشکيل و تصويب جلسه، مجمع عمومي شرکت تعاوني نسبت به تعيين نماينده قانوني جهت پيگيري به موضوع از طريق مراجع قضايي تا حصول نتيجه اقدام گردد و از نتيجه اقدامات بخشداري رامطلع نماييد.
قرباني، بخشدار سامان.
آموزشگاه جديد الاحداث
اداره آموزش وپرورش سامان نامه اي مبني بر تعطيل شدن کار مدرسه جديد الاحداث به نوسازي مدارس نوشته و رونوشت آن را به شوراي اسلامي مارکده داده است. متن نامه به شرح زير است.
به استحضار مي رساند که به دلايل مختلفي راه منتهي به آموزشگاه جديد الاحداث در مارکده مسدود گرديده و اعضا شوراي اسلامي روستا قول مساعد جهت بازگشايي راه را داده بودند و بعد از مدتي اظهار نمودند که به علت گراني زمين در روستاي مذکور امکان حل مشکل راه وجود ندارد و به علت نبود راه کار تعميرات پروژه با مشکلات عديده اي مواجه گرديده و اين اداره در نظر داشت آموزشگاه فوق تکميل تا راهنمايي پگاه را در آنجا مستقر نمايد و ساختمان راهنمايي پگاه هم تخريبي بوده و فضا و نور کافي جهت آموزش ندارد. فلذا آموزشگاه پگاه در طرح تجميع قرار گرفته و بايد دانش آموزان جهت تحصيل در سال آينده به راهنمايي سمسار زاده گرمدره انتقال يابند لذا دستور فرماييد از پروژه بازديد و به علت عدم دسترسي و امکان رفت و آمد به آموزشگاه جديد تا رفع مشکل پروژه تعطيل گردد و اين اداره قصد استفاده از ساختمان مذکور را ندارد. جهانگير کبيري، رئيس اداره آموزش و پرورش منطقه سامان.
اطلاعيه فردوس
به اطلاع کليه سهام داران شرکت تعاوني فردوس مارکده مي رساند برابر برآوردي که هيات مديره شرکت به عمل آورده صورت بدهي شرکت در سال جاري به شرح زير است. بدهي به اداره آب مبلغ 6000000 تومان. بدهي به امور اراضي استان 4000000 تومان. هزينه هاي جاري کارگران 5880000 تومان. پرداختي بابت بهاي برق مصرفي تا تاريخ 4/4/87 مبلغ 3000000 تومان. برآورد بدهي برق تا پايان سال جاري 2000000 تومان. بدهي به حسابدار بابت رسيدگي به حساب هاي دوره قبل 1700000 تومان. همچنين مقرر گرديد هميشه حداقل مبلغ 3000000 تومان موجودي توي حساب براي اتفاقات و رويداد هاي پيش بيني نشده نگهداري گردد.
لذا از کليه اعضا شرکت تعاوني فردوس درخواست مي گردد مبالغ حواله شده بدهي خود را بپردازند و هيات مديره را در جهت اداره کردن شرکت ياري دهند.
ضمنا برابر صورت جلسه تنظيمي مورخه 4/4/87 ساعت 30/21 آقاي محمود عرب از زميني که در کنار مزرعه سليمان چاتي شخم زده بود چشم پوشي نمود.
رئيس هيات مديره شرکت تعاوني فردوس مارکده، عليرضا عرب
تصحيح و پوزش
درشماره گذشته نام فاميلي خانم مريم شاهسون و نيز معدل ايشان اشتباه چاپ شده بود که بدينوسيله تصحيح مي گردد.
خانم مريم شاهسون فرزند رمضانعلي کلاس پنجم ابتدايي بامعدل 09/19
دانش آموزان ممتاز دخترانه مدرسه راهنمايي
درود، درود بر دختران پژوهشگر، درود و آفرين بر دختران درس خوان، کوشا در جهت آموختن علم و دانش. دختران دلير روستا، بکوشيد تا با اندوختن دانش در آينده سرفرازي براي خانواده، روستا و سرزمين ايران باشيد.
نشريه آواي مارکده با درج نام دانش آموزان رتبه برتر آموزشگاه راهنمايي پگاه مارکده به تلاش وکوشش دختران روستاي قوچان و مارکده ارج مي گذارد با اين اميد که همين دختران با جديت و کوشش، در آينده از بزرگ بانوان فرزانه و فرهيخته روستا گردند.
دانش آموزان ممتاز پايه اول: سحر عرب معدل 94/19. نجمه شاهبندري معدل 88/19. سمانه عرب معدل 88/19. زهره شاهسون معدل 86/19. سارا شاهبندري معدل 84/19. فرزانه شاهبندري معدل 79/19. منيژه شاهبندري معدل 61/19. فاطمه شاهسون معدل 08/19.
دانش آموزان ممتاز پايه دوم: ليلا عرب معدل 96/19. صغرا عرب معدل 90/19. فاطمه شاهسون فرزند علي معدل 89/19. فاطمه خسروي معدل 78/19. سمانه شاهسون فرزند علي اکبر معدل 75/19. زهرا شاهبندري معدل 51/19. محدثه شاهسون معدل 47/19.
دانش آموزان ممتاز پايه سوم: خديجه شاهبندري معدل 13/19. هاجر شاهسون فرزند احمد معدل 19. هاجر شاهسون فرزند علي اکبر معدل 96/18. هدي شاهسون معدل 90/18. مهسا شاهسون معدل 49/18. فاطمه شاهسون فرزند حميدرضا معدل 07/18.
با تشکر و قدرداني از زحمات آموزگاران گرامي سرکار خانم ها؛ ابراهيمي، قادري، تقي زاده، عسگري، شاهرخي، صالحي، هاشمي و خوانساري. و تشکر و قدرداني ويژه از زحمات سرکار خانم بهروز معاون آموزشگاه و سرکار خانم باباخاني مدير محترم آموزشگاه.
حفظ محيط زيست
روز چهار شنبه 5/4/87 کارگاه آموزشي توانمند سازي محيط زيست با حضور کارشناسان و اعضا شوراهاي اسلامي و دهياران شهرستان شهرکرد در محل سالن اجتماعات اداره صنايع و معادن شهرکرد تشکيل شد. از روستاي مارکده آقايان مسعود شاهسون رئيس شورا وکريم شاهسون دهيار حضور داشتند. نخست آقاي محمدپور معاون محيط انساني اداره صنايع و معادن شهرکرد سخن گفت و به مواردي که در ارتقا سلامت روستائيان و حفظ محيط زيست تاثير مستقيم دارد اشاره نمود از جمله گفت: جمع آوري زباله هاي روستا از اولويت کاري دهياران، شوراهاي اسلامي با مشارکت مردمي است زباله ها هم بهتر است دفن گردد چون سوزاندن زباله هم باعث آلودن محيط زيست مي گردد. گورستان هاي روستا بايد ساماندهي گردد. هر روستايي بايد آب آشاميدني سالم داشته باشد. دامداري ها از روستاها بايد به خارج از روستا هدايت گردد. شوراي اسلامي روستا از کارشنان دعوت و با تشکيل کلاسهاي آموزشي به کشاورزان توصيه گردد از کود هاي حيواني استفاده نمايند چون استفاده بيرويه کودهاي شيميايي باعث تخريب خاک و صدمه زدن به محيط زيست و آلودن آب هاي زير زميني مي گردد. همچنين در اين کلاسها روش هاي مبارزه ضد آفات بيولوژيکي، يعني استفاده از حشرات مفيد بر ضد حشرات آسيب رساننده آموزش داده شود به علاوه اگر قرار است از سموم هم استفاده شود 2نوع با پايداري کم آن بکار برده شود.
سپس آقاي مرتضوي مشاور جوان مدير کل محيط زست استان سخن گفت واشاره نمود که براي حفاظت از محيط زيست بايد با فرهنگ سازي و بالا بردن سطح آگاهي مردم نگرش ها تغيير يابد. ايشان همچنين از گردشگري به عنوان صنعت ياد نمود و گفت اين صنعت در جهان منبع عمده در امد بسياري از کشور ها است که ما مي توانيم با لحاظ کردن حفظ محيط زيست اين صنعت را گسترش دهيم. در پايان آقاي رضوي از محيط زيست استان درخواست نمود حاضران در جلسه پرسش هاي خود را مطرح نمايند که آقاي مسعود شاهسون ناسالم بودن آب آشاميدني را به خاطر ريخته شدن فاضلاب روستاي بالا دستي به رودخانه و عدم توجه جدي مسئولان محيط زيست به اين مسئله مهم اعلام نمود. عدم تامين اعتبار اجراي طرح فاضلاب را مطرح کرد که آقاي رضوي خواستار پيگيري از طريق شرکت آب و فاضلاب روستايي شد. گزارش از: کريم شاهسون
تعهد عقب نشيني نه، عقب نشيني
بخشداري سامان طي نامه شماره 834 مورخه 11/4/87 به دهياري روستاي مارکده نوشته: بر اساس ظوابط طرح هادي رعايت عرض معابر مطابق طرح هادي روستا و مندرجات پروانه احداث بنا در زمان شروع ساخت و ساز الزامي است و اخذ تعهد از مالک در حين ساخت و ساز وجاهت قانوني ندارد.
استخدام حسابداران روستايي
شرکت حسابداري و خدمات مالي عدد نماي آسمان از طريق بخشداري سامان دو برگ اطلاعيه مبني بر استخدام حسابداران روستايي به اين شورا ارسال نموده و خواستار شده به اطلاع همگان برسد. متن اطلاعيه به شرح زير است.
شرکت حسابداري و خدمات مالي عدد نماي آسمان ( سهامي خاص ) – حسابداران هزاره سوم – در نظر دارد، جهت تکميل کادر مالي خود در استان چهار محال و بختياري، با هدف توانمند سازي جوانان روستايي تعدادي از خواهران و برادران حسابدار و رشته هاي مرتبط را به صورت قرار دادي و با حقوق و مزاياي مکفي و بيمه تامين اجتماعي استخدام نمايد. از علاقه مندان دعوت مي شود با شماره تلفن هاي زير تماس حاصل نمايند. 3-88647801 -021 و 88647735 – 021 و 2372092 – 0912 ضمنا دانشجويان مستقر در تهران نيز مي توانند در دفتر مرکزي اين شرکت مشغول به کار شوند.
خبرهاي فرهنگي مذهبي
1 – به مناسبت روز زن وگرامي داشت مقام مادر توسط دفتر امام جمعه سامان به سه نفر از خانم هاي روستا که نامشان فاطمه بود به قيد قرعه جوايزي اهدا شد.
2- براي اولين بار در حاشيه زاينده رود به چند نفر از معلمان که بيشترين فعاليت را در ارتباط با برپايي اقامه نماز نموده اند به شرح زير لوح تقدير اهدا شد. خانم باباخاني. خانم کريمي پور. آقاي مرداني. خانم مسيبي. خانم بهروز. آقاي ابوالفضل عرب. آقاي صميمي فر.
3- کتابخانه امام علي حدود 5 ماه است که آغاز به کار نموده و تاکنون 45 نفر از برادران و حدود 70 نفر از خواهران به عضويت کتابخانه در آمده اند. مسئول خواهران کتابخانه خانم ها: فاطمه عرب و خانم عباسي هستند و مسئول برادران آقاي يعقوب شاهسون مي باشد. از همه نيکوکاران تقاضامي شود کمک هاي خود را به حساب کتاب خانه در نزد پست بانک مارکده واريز نمايند. ساعات کار تابستانه کتابخانه براي خواهران از ساعت 3 الي 5 عصر و براي برادران از 5 تا 8 عصر مي باشد.
4- بنا به دعوت آقاي بهرام عرب جلسه اي باحضور ناصحين و ضابطين و بسيجيان و عده اي از بزرگان روستا تشکيل شد. هدف از اين دعوت تنظيم تقاضا نامه براي رسيدگي و پيگيري امور و تسليم به مسئولين بود.
5- همايش مواد مخدر با حضور روحانيان و امامان جماعت استان، فرمانده نيروي
انتظامي استان و مشاور عالي رئيس جمهور در سالن آمفي تاتر سازمان تبليغات اسلامي تشکيل شد. در اين جلسه تاکيد گرديد با فرهنگ سازي مانع گسترس استفاده از مواد مخدر شويم و نيروي انتظامي با جديت مانع قانون شکني در جامعه شود. در پايان جلسه روحاني مستقر و امام جماعت مارکده ضمن ديدار با فرمانده نيروي انتظامي استان از فرماندهي و پرسنل پاسگاه انتظامي هوره تقدير و تشکر نمود.
6- جلسه اي با حضور امام جمعه سامان و روحانيان منطقه در روستاي چمعالي تشکيل شد. هدف از اين نشست احياي پرداخت زکات بود. امام جمعه گفت برخي از محصولات توليدي منطقه مشمول پرداخت زکات نمي شوند ولي اگر مردم در کارهاي خير مانند مدرسه سازي، ساخت حسينيه و پل و … با نيت اداي پرداخت زکات مبلغي را به ستاد احيا زکات واريز نمايند دولت دو برابر آن مبلغ به آن امر خيرکمک مي نمايد لذا از همه نيکوکاران دعوت مي شود از اين فرصت استفاده نموده و به انجام کارهاي خير اقدام نمايند.
7- به دعوت آقاي قاسمي امام جماعت جلسه اي با حضور 60 نفر از بزرگان روستاي مارکده در تاريخ 4/4/87 در محل مسجد تشکيل شد. هدف از اين دعوت ساخت حسينيه، سرويس بهداشتي و غسالخانه در باغ رضوان مارکده بود. که پس از بحث و گفتگو افراد زير به عنوان هيات امنا انتخاب شدند. بهرام عرب فرزند نورالله. اکبر عرب فرزند احمد. مسيب شاهسون فرزند عبدالله. عليرضا عرب فرزند لطيف. عليرضا شاهبندري. حسينعلي عرب فرزند بهرامعلي. ابراهيم عرب فرزند يدالله. غلام شاهسون فرزند اسماعيل. افراد انتخاب شده فوق در تاريخ 12/4/87 در محل باغ رضوان حاضر و پس از بررسي محل، زميني به مساحت 600 متر مربع بدين امر اختصاص دادند.
8- به دعوت روحاني مستقر و امام جماعت مارکده کلاس هاي تابستانه براي اوقات فراغت دانش آموزان در مدرسه راهنمايي پگاه تشکيل شد. تا کنون تعداد 45 نفر دانش آموز پسر درمقطع ابتدايي، و تعداد 60 نفر دختر دانش آموز ابتدايي و راهنمايي و تعداد 35 نفر دانش آموز پسر دبيرستاني ثبت نام نموده اند.
سيد رحمان قاسمي
چهارمين شکست
گفته مي شود هر شکستي پلي براي پيروزي بعدي است!؟ آيا به نظر شما، اين گزاره درست است؟ آيا شما چنين تجربه اي داشته ايد؟ شايد اين جمله را شکست خوردگان براي تسکين رنج ناشي از شکست شان ساخته باشند؟ نظر شما چيست؟ و باز گفته اند زندگي شکست و پيروزي است!؟ شما چه نظر داريد؟
طي 20 سال گذشته هميشه دوست داشته ام با تشکيل جلسات و از طريق گفتگو و نوشتن و انتقال اطلاعات، جوانان روستا را بيشتر و بيشتر به سمت علم و دانش و در نتيجه دانايي و توانايي دعوت کنم. اولين دعوتم سال 74 ( احتمالا) بود که منجر به حضورم در جلسه جوانان دارالقرآني روستاي مارکده در محل ساختمان بسيج شد. در اين جلسه آقاي محمد عرب به صورت مستقيم و علني عذرم را خواست و تقريبا از جلسه رانده شدم که اگر عمري باقي بود شرح وقايع را از روي يادداشت هايم خواهم نگاشت. دومين دعوتم سال 82 بود. جلسه دوم اين سال در تارخ16/4/82 در محل مسجد با حضور 5-6 نفر از جوانان تحصيل کرده روستا تشکيل شد که توسط آقاي سيف الهي دعوت و تلاش مان ( به قول ايشان ) در نطفه خفه شد و شما خلاصه رويداد را درجزوه داستان آوا خوانده ايد. و سومين دعوت به گفتگو در تاريخ 10/10/85 در محل ساختمان بسيج روستا بود که جلسه توسط سه نفر از همشهريان گرامي، با اين استدلال که مردم گرسنه اند و نمي توانند کتاب بخوانند، بر هم زده شد و شرح سخنان جلسه را در جزوه اي با نام بيانيه غرض آلود خوانده ايد. اينک چهارمين شکست را در روستاي با صفاي گرمدره تجربه نمودم. که خلاصه اي از سخنان گفته شده در جلسه را براي اطلاع مي نويسم. با اطمينان مي گويم اين آخرين شکست نخواهد بود. اميد وارم بتوانم هر چهار شکست را در جزوه اي واحد تدوين نمايم.
سومين جلسه گردهم آيي فرهنگي 6 روستا در تاريخ 31/3/87 با برنامه ريزي قبلي در روستاي گرمدره تشکيل شد. هدف از اين جلسه آشنايي با جوانان تحصيل کرده و علاقه مند به مطالعه اين روستا بود تا ضمن آشنايي از آنها دعوت گردد در کارهاي تحقيقاتي فرهنگي روستاي خود بکوشند. در جلسه صادق آباد که درتاريخ 17/3/87 تشکيل شد قرار بر اين بود که شهرام مرداني از جوانان روستاي گرمدره دعوت و جلسه راس ساعت 9 در محل مدرسه تشکيل شود. راس ساعت 9 در موعد مقرر جلو مدرسه حاضر بودم و چراغ هاي مدرسه خاموش بود. ساعت20/9 بود که آمد و با تلفن تعدادي را دعوت نمود مشخص شد که از دو هفته قبل هيچ دعوتي از کسي به عمل نيامده است. به هر صورت ساعت 30/10 شب تعدادي آمدند و جلسه شکل گرفت و تا 30/1 ادامه يافت. از جوانان روستا کمتر دعوت شده بود. از روستاي صادق آباد سه نفر، از قوچان دو نفر، از مارکده سه نفر و از گرمدره حدود 10 نفرحضور داشتند. نخست شيخ شريفي، واعظ شهر، جلسه را افتتاح نمود و گفت که حرف هايم را در آخر جلسه خواهم زد.
شهرام مرداني: اين سومين جلسه فرهنگي 6 روستا است. در اين جلسه ما بايد بدانيم هدف از تشکيل جلسات فرهنگي چي است؟ دنبال چه هستيم؟ و چگونه بايد کار کرد؟ نظر آقاي شاهسون اين است که به موازات فعاليت هاي اقتصادي کارهاي فرهنگي هم بکنيم. در جلسه مارکده 3/3/87 قدري صحبت شد. در جلسه صادق آباد 17/3/87 برنامه ها مشخص تر شد و گفته شدکه عده اي را تشويق کنيم به مطالعه و تحقيق و نوشتن. يک بخش از تحقيقات هم مربوط به تاريخ هر روستا بر مي گردد. حال از آقاي شاهسون مي خواهيم براي کساني که اطلاع ندارند و براي اولين بار در جلسه شرکت نموده اند توضيح لازم را بدهد.
شاهسون: نخست لازم است دو نکته را که آقاي مرداني در جلسه صادق آباد مطرح نمود را در اينجا پاسخ دهم. آقاي مرداني گفتند؛ هر چه که در اين ميان هست بايد به نسبت مساوي بين روستا ها تقسيم شود. مي خواهم بگويم در اين دور هم نشستن ها که قرار است در آينده نظم دهيم، به گفتگو بنشينيم، نوشته ها را بررسي کنيم و نظر بدهيم هيچ چيز مادي وجود ندارد که به نسبت مساوي و يا غير مساوي تقسيم گردد. نه چيزي به کسي داده مي شود و نه چيزي از کسي گرفته مي شود. فقط قصد اين است که استعداد هاي علاقه مند به کار تحقيقاتي در روستا شناسايي گردد و آنها را تشويق و کمک نماييم تا به مطالعه و تحقيق و نوشتن روي بياورند. قسمتي از اين تحقيق و نوشتن ها هم مي خواهيم مربوط به جمع آوري ادبيات شفاهي، تاريخچه و سرگذشت مردان و زنان نامي روستا و نيز آداب و رسوم روستا باشد. موضوعي ديگر که آقاي مرداني اشاره نمود اين است برنامه ريزي و هدايت گردد که روي موضوع هاي مورد نياز و مشکلات روستا تحقيق شود و يک نظم خاص و جهت خاص به افراد محقِق بدهيم. مي خواهم بگويم من يکي مخالف امر و نهي و دستور هستم که به فرد محقِق بگويم در باره چه چيز بنويس و درباره چه چيز ننويس، چه بنويس و چه ننويس. چون کار تحقيق و نوشتن يک کار ارزشمند، يک توانمندي و يک کار هنري و ذوقي است که بايد از روي اراده و خواست انسان صورت گيرد. لذا فرد نويسنده بايد موضوع هاي تحقيقي خود را ارزشمند و مفيد بداند خود را آزاد ومستقل بداند تا با رغبت بدان کار همت گمارد بنا بر اين کار هنري و ذوقي با امر و نهي و دستور محقَق نمي شود. نظر من اين است که از افراد علاقه مند به تحقيق بخواهيم که در هر زمينه اي که اطلاعات دارند، علاقه مند هستند و مي توانند، تحقيق کنند و بنويسند. نقش ما اين باشد که دعوت کننده، تشويق کننده و احيانا کمک نماييم. حال برگرديم به اصل موضوع؛
در طي 15 سال گذشته اقدامات نسبتا خوبي در منطقه جهت احداث طرح هاي باغداري صورت گرفته است که جاي خوش حالي دارد و چشم انداز آينده اقتصادي منطقه اميدوار کننده است. ولي متاسفانه در زمينه هاي فرهنگي هيچ قدمي برداشته نشده است. بدين جهت يک ماه قبل دعوت نامه کتبي و رسمي از طرف شوراي اسلامي مارکده به شوراي اسلامي 5 روستاي ديگر داده شد در اين دعوت نامه از اعضا شوراها و دهيار و افراد علاقه مند به مطالعه و تحقيق و نوشتن دعوت شد که در تاريخ 3/3/87 در مارکده حضور يابند و اولين جلسه فرهنگي 6 روستا برگزار شد. در اين جلسه من ديدگاه ها و نظرات خود را در باره مسائل فرهنگي بيان کردم که مورد تاييد قرار گرفت و مقرر شد جلسات مشترک فرهنگي تداوم داشته باشد. دومين جلسه در صادق آباد برگزار و قرار شد اين جلسات به منظور آشنايي و ايجاد پيش زمينه در همه ي روستا ها برگزار گردد. و سومين جلسه هم امشب است که ما در خدمت شما هستيم.
و اما منظور از کار فرهنگي؛ جمع آوري تاريخچه روستاها، ادبيان شفاهي و عاميانه محلي، قصه ها، اشعار، ترانه هاي محلي، آداب، رسوم، کارهاي هنري مانند موسيقي محلي، رويدادها و نيز سرگذشت مردان و زنان نامدار منطقه است. در کنار اين کار ها افرادي که علاقه مند هستند در زمينه هاي ديگر ازجمله مسائل و موضوع هاي ديني، مذهبي، و ساير علوم تحقيقاتي داشته باشند بسيار سودمند خواهد بود اين نوشتار در جلسات فرهنگي نقد و بررسي و به شکل کتاب و جزوه در همايش به عنوان محصولات فرهنگي روستا عرضه خواهد شد. به هر صورت من از اين عدم تحرک فرهنگي در منطقه رنج مي برم و دوست دارم در منطقه ما کارهاي فرهنگي بزرگي انجام شود. به همين منظور چند سال است که در مارکده قدم هايي هر چند کوچک و نا چيز برداشته ايم.
ببينيد اين دوستان بختياري در کنار ما چقدر در زمينه هاي فرهنگي فعال هستند و توانسته اند تمام ادبيات شفاهي، سرگذشت مردان نام آور، رويداد هاي تاريخي، موسيقي محلي و ديگر کارهاي هنري و فرهنگي شان را جمع آوري و عرضه نمايند. من بر اين باورم که ما هم مي توانيم چنين کاري بکنيم چون هم ادبيات شفاهي غني داريم هم مردان نام آور داشته ايم هم رويداد هاي فرواني در منطقه اتفاق افتاده است و هم کارهاي هنري به قدر کافي داشته ايم. بدين منظور از يکي دو سال قبل در اجتماعات شورايي پيشنهاد مي کرده ام که گرد هم آيي هاي فرهنگي داشته باشيم و از جوانان و تحصيل کردگان و محققان هر روستايي دعوت به مطالعه تحقيق و نوشتن کنيم که حاصلش اين سه جلسه بوده است. نظر من اين است که جلسات فرهنگي مرکب از نخبگان 6 روستا داشته باشيم و نوشته ها در جلسات فرهنگي مطرح و نقد و بررسي گردد وقتي دو سه سال گذشت روستايي که بهترين و بيشترين توليدات فرهنگي داشته و آمادگي دارد اولين همآيش سالانه و يا دو سالانه را در آن برگزار کنيم در اين همآيش مقالات و نوشته هاي محققان روستا را در زمينه هاي مختلف از جمله تاريخچه، به ميهمانان عرضه مي کنيم مردان و زنان نام آور روستا را مي شناسانيم ادبيات شفاهي جمع آوري شده را به عنوان کالاي فرهنگي در معرض ديد قرار مي دهيم عکس ها و هنر موسيقي را به نمايش مي گذاريم کارها و صنايع دستي روستا را به ميهمانان معرفي و مي شناسانيم در کنار همآيش محصولات کشاورزي مان را عرضه مي کنيم مي توان مسئولان اداري، شخصيت هاي برجسته فرهنگي و سياسي اجتماعي، مسئولان و نامداران روستاهاي منطقه را دعوت نمود از رسانه هاي استاني فرا استاني و کشوري دعوت کرد تا روستاي مان را بيشتر و بهتر پوشش خبري دهند.
شريفي؛ شما دعوت به نوشتن مي کني تا مردم نويسنده شوند نويسندگي مگر چيست؟ و چه ارزشي دارد؟ چه مشکلي از مشکلات مردم را مي توان با نويسندگي بر طرف نمود؟ خوب سلمان رشدي هم يک نويسنده بود! ديدي که چه کتاب توهين آميزي نوشت و امام عليه الرحمه هم فتواي قتل او را داد. مهم اين هست که چه نوشته شود اگر نوشته ها در راستاي اسلام و دين باشد و بتواند سطح اعتقادات مردم را بالا ببرد خوب است در غير اين صورت ننوشتن بهتر از نوشتن است. ما اگر نويسنده نداشته باشيم هيچ لطمه اي به زندگي مان نمي خورد. اگر نقاش، شاعر، نداشته باشيم هيچ ضربه اي نمي خوريم هيچ آسيبي به زندگي مان وارد نمي شود. ولي اگر اعتقادات ديني نباشد و يا سطح آن پايين باشد که امروز هست آسيب و ضربه جدي مي خوريم. ببينيد اسلام يک دين کامل است در باره همه چيز دستور دارد اين ها را بايد نوشت تا مردم بياموزند تاريخ روستا چه دردي از مشکلات را دوا خواهد کرد؟ چه فايده اي براي مردم دارد؟ فرض هم که تاريخ روستا را نوشتي آيا مشکلي از مشکلات مردم بر طرف مي شود؟ چرا امروز جوانان از بزرگترها حرف شنوي ندارند؟ چرا زنان امروز مي گويند من ديگر آقا بالا سر نمي خواهم و به حرف شوهر نيستند؟ ولي زمان پيامبر تابع مردان شان بودند؟ ببينيد استاندار اصفهان قبل از انقلاب که همراه زنش در خيابان مي رفت زنش را دزديدند که استاندار به همين خاطر سکته کرد و مرد. چرا؟ چون زنش بي حجاب مي گشت. چرا جوانان امروز با موبايل براي مردم مزاحمت ايجاد مي کنند؟ همه ي اين ها از نبود و يا پايين بودن سطح اعتقادات مردم است. پس نويسنده بايد سطح اعتقادات مردم را بالا ببرد تا جامعه اي بهتر داشته باشيم. اينها مشکلات جامعه امروز ما هست اگر دلت براي مردم مي سوزد بايد در اين راستا بنويسي. نوشتن ها اگر در راستاي بالا بردن و محکم کردن اعتقادات مردم باشد مفيد خواهد بود و گر نه بهتر اين است که هيچ چيز نوشته نشود. تو که آمده اي و دعوت به نويسندگي مي کني بگو ببينم براي چه و به چه منظور مي نويسي؟ خوب مي نويسي که مردم بخوانند. خوب چيزي بنويس که مشکلات مردم را حل کند. ريشه ي همه ي مشکلات هم امروز نبود و يا پايين بودن سطح اعتقادات مردم است. خوب در اين باره بنويس تا اعتقادات مردم بالا رود و مشکلات جامعه حل شود. مگر نمي نويسي که مردم بخوانند؟ اگر مي خواهي گره اي از مشکلات مردم را باز کنيد راه اين هست. اگر مي خواهيد مردم کتاب بخوانند بايد کتابي را به جوانان معرفي کني تا بخوانند و بيايند بازگو کنند که از اين کتاب چي فهميده اند و آنگاه يک کتاب ديگر براي خواندن معرفي کني.
شاهسون: من يک پرسش دارم و آن اين است که آيا از نظر شما تمام افرادي که خطا مي کنند بي اعتقاد به دين هستند؟ البته من اين گونه فکر نمي کنم. خوب جناب شريفي شما براي بالا بردن سطح اعتقادات ديني مردم مطلب بنويس و ارائه بده. و در پاسخ شما بايد بگويم نه، من براي خودم مي نويسم و در معرض ديد مردم قرار مي دهم کسي دلش خواست مي خواند کسي هم دلش نخواست نه. البته اگر عده ي بيشتري نوشته ي مرا بخوانند خوشحال خواهم شد. با اين حال اگر روزي يک نفر هم نوشته هاي مرا نخواند هيچ دلخور نمي شوم و باز هم خواهم نوشت. چرا که نوشتن به من معني مي دهد و مي توانم از اين طريق به رشد لازم وکمال انساني نزديکتر شوم. من آدمي هستم که تمام انسان ها را فارغ از باور هايشان دوست دارم لذا مي بينم آدم هاي زيادي در طول تاريخ همين روستاها خدمت کرده اند در باره جامعه و روستا زحمت کشيده اند وجدانم حکم مي کند تا با نوشتن جاودانه شان کنم و به زحمات و انگيزه هاي انساني شان ارج بگذارم و به جوانان بياموزم که خدمت به مردم ارزش است. ببينيد من هم همانند شما ها هستم نه از شماها سر ترم و نه پايين تر. درست مساوي و همانند شماها. من چکاره هستم که به ديگري بگويم فلان کتاب را بخوان و بيا نزد من خوانده هايت را پس بده. من نه همچون تواني دارم، نه کسي به حرف من خواهد رفت و نه من چنين شيوه اي را درست ميدانم. نويسندگي و تحقيق يک کار ذوقي و يک هنر است کار ذوقي و هنر را نمي توان با دستور پيش برد.
شريفي: تو در اين که مي گويي براي خودم مي نويسم دروغ مي گويي تو مي نويسي که مردم بخوانند. مفهوم نداردکه انسان براي خودش بنويسد انسان چه نياز که براي خودش بنويسد؟ مگر خود آدم هم براي خودش نوشتن لازم دارد؟!.
احمد هاشمي: هر يک از ما مي توانيم به شکلي به جامعه خدمت کنيم يکي از طريق نويسندگي و ديگري از راه هاي ديگر.
نوري: ببينيد اشاره شد به کتاب سلمان رشدي. خوب اگر ما اطلاعات مان را بالا ببريم مي توانيم بفهميم کتاب چي بوده و چي نوشته است؟ اين جلسات هم براي بالا بردن سطح اطلاعات تشکيل مي شود.
ايزدي: مي خواهيم در اين جلسات جوانان را تشويق به مطالعه و نوشتن کنيم، مي خواهيم اطلاعات و دانسته هاي خود را بيشتر کنيم چون مي بينيم مطالعه و تحقيق و نوشتن متاسفانه در اين روستاها تعطيل شده است.
نعمت الله مرداني: آقاي شاهسون مثل اين که در اين جلسه تمام اتهام ها و حمله متوجه شما است.
امان الله شاهبندري: از آنجايي که فرهنگ و تمدن ما اسلامي است هر چيزکه نوشته مي شود بايد اسلامي باشد در غير اين صورت نوشته نشود بهتر است.
شيخ حبيب: لازم نيست همه چيز ها را ما بدانيم. مثلا لازم نيست ما شخصا کتاب سلمان رشدي را بخوانيم تا بدانيم چي نوشته است. ما بايد در بسياري از چيز ها پيرو باشيم وقتي گفته شد فلان کتاب خوانده نشود خوب نبايد خوانده شود ما در مقامي نيستيم که خارج از دستور بتوانيم عمل کنيم. من هم با آقاي شريفي موافقم که تمامي بدبختي هاي جامعه ي ما از نبود اعتقادات محکم است و بايد براي محکم کردن اعتقادات ديني مردم بيشتر گفت و نوشت. ما نبايد به جز اهل بيت به چيز ديگري بينديشيم فقط با پيروي از اهل بيت است که مي تواند جوانان را نجات داد.
شيخ شريفي: مبنا و ريشه فرهنگ در اسلام است ما دو نوع فرهنگ داريم عام و خاص. فرهنگ عام فرهنگي است که بتواند مشکلات مردم را دوا کند خوشبختانه دين براي موارد عام و خاص دستور دارد. ببينيد امروز متاسفانه احترامات از بين رفته است مثلا يک بزرگتر وارد مجلس مي شود کوچکتر بايد از جاي خود برخيزد و به بزرگتر احترام بگذارد و اگر نياز شد جايش را به او بدهد ولي جوانان امروز هيچ اعتنايي به ورود بزرگتر ندارند. و آن موضوع هاي تحقيقات تاريخي که شما گفتيد فرهنگ خاص است، خوب هست ولي چندان ضروري نيست عقل هم حکم مي کند آن چيزي که نياز هست و ضرورت دارد بيشتر بدان پرداخته شود. ما اگر دستورات دين اسلام را ترويج و تبليغ کنيم همه چيز در آن هست. من يک پرسش دارم شما اگر پاسخ مرا بدهيد آنگاه پي به عرايض بنده خواهيد برد. ببينيد شما در کنار رودخانه ايستاده ايد دو نفر هم در رودخانه در حال غرق شدن هستند يکي از آن ها پزشک هست و ديگري يک آدم عادي. و شما هم قصد داريد که نجات شان دهيد خوب دو نفر را که نمي تواني نجات بدهي، ناگزير يک نفر را از آب بيرون خواهي کشيد؟ شما کدام را نجات خواهي داد؟
شاهسون: خوب دوست عزيز شما درباره مواردي که گفتيد فرهنگ عام هست و ضرورت دارد بنويس کسي نگفته و يا نمي گويد چنين نوشته نشود اتفاقا من تاکيد دارم هر که در هر زمينه اي استعداد و آمادگي دارد و ضرورت مي داند بنويسد. و اما پرسش شما پرسش معقول و منطقي نيست و ارزش پاسخ گويي ندارد.
علي هاشمي: اين سفسطه است و پرسش درستي نيست چون جان انسان ها ارزش برابر دارد.
شيخ شريفي: عقل حکم مي کند نخست فرد پزشک نجات داده شود آنگاه فرد عادي. چرا؟ چون پزشک ارزش بيشتري براي جامعه دارد. و مي تواند جان انسان هاي بسياري را از بيماري نجات دهد.
شهرام مرداني: آقاي شاهسون من از اول هم با ديدگاه شما موافق نبودم به عملي
شدن نظرتان هم ترديد دارم. اکنون توي اين جلسه دو ديدگاه و نظر هست يکي اين که تاريخچه نويسي و ديگر اين که نظر اکثريت هم هست نوشتن و گفتن مباحث ديني و اسلامي. چون در دين هرچه بخواهيم هست بايد ديد مشکلات چيست در باره مشکلات بنويسيم و مردم را هدايت کنيم تا مشکلات اجتماعي حل شود من بعيد مي دانم نظر شما موفق گردد.
شاهسون: خوب چه کسي گفته از دين اسلام نوشته نشود؟ من اصلا با مرز بندي که چي بنويسيم و چي ننويسيم مخالفم و مي گويم هرکه در هر زمينه اي که توان و علاقه دارد و ضرورت مي داند بنويسد. خوب يادم هست در همان جلسه اول در پاسخ پرسش آقاي علي هاشمي من گفتم شما که علاقه به مسائل مذهبي و اسلامي داريد در اين باره تحقيق کنيد و مطلب بنويسد. ببينيد فرهنگ استبدادي تمام وجود ما را احاطه کرده است و در ذهن هر يک از ما يک شاه کوچولو نشسته چون مي بينم همه دوست داريم به ما فرمان داده شود و ما فرمان ببريم و از آزادي گريزانيم. چيزي که در اين جلسه بسيار مشهود و ملموس بود ترس و وحشتي است که از اين نظر و پيشنهاد من داريد و آن را مقابله با دين تشخيص داده ايد. مي پرسم جمع آوري اطلاعات تاريخي روستا و تدوين کردن آن، چه مخالفتي با دين دارد؟ جمع آوري و تدوين ادبيات شفاهي روستا چه تضادي با دين دارد؟ آيا شما نمي خواهيد بدانيد پدران تان چه کار مي کرده اند؟ چگونه زندگي نموده اند؟ چه اتفاقاتي در زندگي آنان رخ داده است؟ گذشته ي روستاي تان چگونه بوده است؟ مي دانيد چرا اين قدر از نظر من ترس و وحشت داريد؟ چون آدم هاي سنتي هستيد. آدم هاي سنتي از هر چيز نو مي ترسند و اين فکر و انديشه من چون در جامعه هاي روستايي ما سابقه نداشته يک چيز نوع به حساب مي آيد اين است که ترس داريد و مي دانيم ريشه ترس هم عدم شناخت واقعيات و ضعف آدمي است. چون در کار نوشتن و جمع آوري فرهنگ و ادبيات شفاهي اطلاعات و تجربه و شناخت نداريد مي ترسيد. اين مسئله در مارکده خود ما هم اتفاق افتاد مثلا مخالفان نشريه آوا استدلال مي کردند؛ حالا پدران ما نشريه نداشتند زندگي نمي کردند؟ نان نمي خوردند؟ خوب اين يعني چه که بنويسي فلان چيز چطور شد؟ اين ترسيدن آدم هاي سنتي اختصاص به زمان ما و حالا ندارد. بلکه هميشه در طول تاريخ آدم هاي سنتي از هر چيز نو مي ترسيدند. مثلا خوب يادم هست سال 1339 يک نفر به عنوان دهدار بنام آقاي احمدي به مارکده داده بودند. اين بنده خدا چند بار بزرگان وقت روستا را جمع کرد و درخواست نمود که حمام روستا را دوشي کنند و توضيح مي داد بسياري از اين امراض از جمله کچلي که در جامعه هست منشا آن از همين خزينه حمام است. ولي مردم با استدلال اين که؛ با يک ذره آب که از دوش به سر آدم بريزد که نمي توان غسل کرد، و وقتي غسلمان درست نباشد و پاک نباشيم هيچ چيز مان درست نخواهد بود، مخالفت مي کردند. حمام عمومي و خزينه اي مارکده در سال 1353 بعد از 15 سال با زور سپاهيان دانش تبديل به دوشي گرديد با اين حال چند بار هم حفاظ فلزي و رودي به خزينه کنده شد و از خزينه استفاده شد تا غسلشان درست از آب در آيد حال مي بينيم فرزندان آن ها همه شان در خانه شان حمام دوشي درست کرده و بدون دغدغه خاطر استفاده مي نمايند. ما متاسفانه چون مطالعه نداريم حافظه ي تاريخي مان را از دست داده ايم از گذشته مان بي اطلاع ايم نمي دانيم در گذشته چه مسائلي بر جامعه ي ما گذشته است. ببينيد امروز همه ي خانواده ها دختران شان را به مدرسه مي فرستند در زمان انقلاب مشروطه تعداد انگشت شمار افراد پيدا شدند و براي اولين بار در شهرهاي بزرگ دبستان دخترانه ايجاد کردند همين آدم هاي متشرع و سنتي با مدرسه رفتن دختران مخالف بودند با آن ها مقابله مي کردند مدرسه ها را آتش مي زدند. شما همين برخورد تعصب آلود و کورکورانه با ويدئو را بنگريدکه در همين روستاهاي خودمان چه جوي درست کرده بوديم و چه حرف ها و اتهام و تهمت ها به يکديگر مي زديم چه غيبت ها پشت سر کساني که حدس مي زديم ويدئو خريده اند مي کرديم تمام اين مقابله ها را به زعم خودمان به خاطر صيانت از اعتقادات مردم هم مي کرديم. حالاوجدانا بگوييد ببينم کدام يک از شما در خانه تان ويدئو نداريد؟ آيا ويدئو شما را بي دين کرده است؟ سخنان من هم چون نو است شما را ترس و وحشت برداشته است. مي پرسم شما که توي اين جلسه جمع شده ايد کدام يک تان موافق بي حجابي هستيد؟ با قاطعيت مي گويم هيچ يک. حتي فکر بي حجابي زنان هم در مخيله ما هم نمي گنجد. کدام يک مان مي خواهيم مثل سلمان رشدي بنويسيم؟ من باز با قاطعيت مي گويم هيچ کس. و باز مي پرسم آيا توي دنيا فقط سلمان رشدي نويسنده است؟ بدون شک نه. ميليون ها نويسنده وجود دارد. چرا وقتي کلمه نويسنده را مي شنويم نام سلمان رشدي در ذهن مان تداعي مي گردد؟ چون شناخت نداريم و مي ترسيم در برخورد با هر پديده نو فوري ذهن مان متوجه بدترين، زشت ترين، کثيف ترين و پليد ترين و آلوده ترين شکل آن موضوع و پديده مي شود.
خوب دقت کنيد ما همه همان از طبقات پايين جامعه هستيم. 5 دقيقه بعد از تولد صداي اذان را توي کوشمان مي گويند هفته بعد ختم انعام براي نام گذاري مان گرفته مي شود که ضمن خواندن قرآن باز صداي اذان را توي گوش ما مي گويند از همان بدو تولد حد اقل روزانه سه بار صداي اذان بلندگوي مسجد را مي شنويم بعد از 7-8 سالگي روزانه حد اقل 17 رکعت نماز مي خوانيم. مي خواهند ختنه مان کنند که خود سنت پيامبر است همراه سلام صلوات است در عروسي از زير قرآن عبور داده مي شويم پدر و مادرمان مي ميرد مجلسش بانواي قرآن است سالي چند بار زيارت مي رويم سالي يک ماه روزه مي گيريم که لحظه لحظه آن با نام و ياد و ذکر خدا و نواي دعا و قرآن است جلسات روضه در خانه ها مان برگزار مي کنيم سالي حد اقل يک ماه در مسجد بخاطر امام حسين و ديگر مقدسان عزاداري داريم اغلب ماها هر روز صبح مان را بانواي قرآن آغاز ميکنيم، مي نشينيم، بلند مي شويم، با ذکر خدا است و …حال چگونه ما که قرآن و اسلام و مذهب با تک تک سلول هاي بدن مان و روانمان عجين شده مي توانيم غير اسلامي بينديشيم؟ که شما را اين همه وحشت و ترس برداشته است؟ قدري معقولانه بينديشيد آيا مي دانيد ريشه ترس ضعف آدمي است؟
محمدعلي شاهسون مارکده 2/4/87
چاه خورشيد و اژدهاي ماه خوار
خوب يادم هست حدود 10-12 ساله بودم که اين پرسش هميشه ذهن مرا مشغول کرده بود؛ خورشيد که هنگام غروب در غرب به پشت کوه ها مي رود چگونه صبح روز بعد از پشت کوه هاي شرقي بالا مي آيد و جهان را روشن و گرم مي نمايد؟ ضمنا آن روزها هم کلمه خورشيد کمتر به کار مي رفت و به خورشيد تيغ و تيغه مي گفتند. براي يافتن پاسخ، سئوال را با پدر که قدري هم سواد قرآني داشت در ميان گذاشتم که گفت: در پشت کوه هاي قوچان چاهي هست که هنگام عصر تيغه در آن فرو مي رود و صبح روز بعد از طرف مشرق مجددا طلوع مي نمايد. پاسخ پدر پرسش هاي ديگري در ذهنم ايجاد کرد که، چاه آب هم دارد؟ چقدر بزرگ است؟ هنوز اين پرسش هاي آسماني و خورشيدي ذهنم را مشغول داشت که پرسش ديگري هم بر آنها افزوده شد.
حدود سال هاي 1355 بود و فصل تابستان. به دليل گرمي هوا شب هنگام روي بام مي خوابيديم. از قضا شبي ماه گرفتگي روي داد که ديدم صداهاي بر هم خوردن فلز از گوشه وکنار روستا بلند شد. از مادر بزرگ پرسيدم اين صدا ها از چيست؟ که گفت: اژدهايي دارد ماه را مي بلعد مردم اين سر و صدا ها را راه انداخته اند تا اژدها بترسد و ماه را رها کند. مادر بزرگ اين را گفت و يک مجمعه بزرگ مسي که داشتيم آورد و به من داد و گفت تو هم بزن تا اژدها بترسد و ماه را رها کند و من هم با جديت و با تمام توان چوب را به مجمعه کوبيدم و هر دم به آسمان مي نگريستم ببينم اژدها ماه را کي رها ميکند. و وقتي مي ديدم ماه همچنان گرفتگي دارد فکر مي کردم صدا به گوش اژدها نمي رسد که بر شدت ضربه ها مي افزودم. خوشبختانه اژدها ترسيد و ماه را رها نمود و رفت و ماه دو باره شروع به پرتو افشاني نمود خيالم راحت شد و شادمان بودم که در کاري بس بزرگ همکاري کرده و تاثير گذار بوده ام. از آن لحظه به بعد پرسشي جدي در ذهنم ريشه گرفت و بر سئولات قبلي اضافه شد که؛ اژدها هنگامي که ماه را مي بلعد کجا ايستاده که نمي افتد؟ عليرضا عرب
حرف هاي مردم
گفته مي شود مدير عامل شرکت نگين از خريداران سهام اين شرکت مبلغ يکصد و پنجاه هزار تومان مطالبه مي کند. خواهشمنديم براي اعضا توضيح داده شود براي چي اين پول گرفته مي شود؟ و برابر چه قانون و مجوزي گرفته مي شود؟ و به کجا ميرود؟
سرگذشت موسيقي درمارکده ( قسمت پنجم )
پرسشي در ذهن مي نشيند اين است که چرا نواختن و شنيدن صداي ني را حرام نمي دانستند؟ کسي پاسخي در اين باره به من نداده است ولي من حدس مي زنم بخاطر غمگينانه و محزون بودن آن است اصولا فرهنگ و بينش مردمان متعصب ما با شادي و شادماني و شاد زيستي مخالف است و مروج غم و اندوه اند و چون ني هم در همين راستا است با آن کنار مي آمده اند.
گفتني است با اينكه بيشتر مردم ماركده فارس زبان بوده و فرهنگ آن ها فرهنگ يكجا نشيني بوده ولي سخت تحت تأثير فرهنگ ترك زبانان عشاير كه ساليان دراز زودتر به اينجا آمده بودند قرار داشتند، به طوري كه در اين اواخر پيرمردان فارس زبان اشعار و داستان هاي تركي را بهتر و بيشتر از ترك زبانان فرا گرفته و نقل مي كردند.
بايد گفت تا حدود 40 سال پيش فرهنگ حاكم بر اين منطقه و از جمله روستاي ماركده ، فرهنگ ترك زبانان بوده به همين جهت داستان ها و اشعار مردمي رايج در ميان مردم ، نمايش هاي خلقي مثل «كئسه گلين» و … برگرفته از فرهنگ ترك زبانان عشاير بوده ، ولي پس از پيدايش راديو و ديگر رسانه ها و نيز مدرسه و اداره هاي دولتي ، و رفت و آمد مردم به شهر كم كم كاربرد زبان و فرهنگ تركي كم رنگ تر شده و امروزه كاملاً مغلوب زبان و فرهنگ فارسي شده است. متاسفانه جوانان ترك زبان چنان با فرهنگ گذشته نياكان خود بيگانه شده اند كه هرگاه چند نفر پيرمرد روستا هم بميرند فرهنگ شان به كلي فراموش خواهد شد. بدون شك آيندگان نسل فراموش كننده زبان نياكان خود را ناخلف و ناشايست خواهند ناميد. جا دارد بخصوص جوانان ترك تحصيل كرده جهت زنده نگاهداشتن فرهنگ نياكان خود با هم فكري هم از نابودي آن جلوگيري نمايند.
ترك زبانان و فارس زبانان دو ديد نسبتاً متفاوت نسبت به نوازنده هاي سُرنا و كرنا داشتند. ترك ها آن ها را از ديد طبقاتي مي نگريستند. در اين ديد شغل و حرفه هايي مثل نوازندگي (ليطّي گري) ، آهنگري ، دلّاكي و … حرفه هايي سطح پايين جامعه بوده و بر اين باور بودند كه صاحبان اين حرفه ها اصل و نسب درست و حسابي ندارند و نياكانشان از هند آمده اند. به همين جهت نسبت هندي (هيندي) و يا ليطي دادن به كسي يك ناسزاي اجتماعي تلقي مي گرديد. ترك زبانان بنابر سنت ايلي خود ، ديد و نظرشان بيشتر جنبه طبقات اجتماعي و تكيه بر اصل و نسب بود و جنبه هاي مذهبي قضيه تکميل کننده و شدت دهنده اين نظرها بوده است. ادامه دارد محمدعلي شاهسون مارکده