سخنان بخشدار
مصاحبه زير مورخه 14/6/83 در محل بخشداري سامان با جناب آقاي محمدرضا رئيسي بخشدار محترم سامان انجام شده است با هم مي خوانيم:
س- نظر شما درباره نشريه آواي ماركده چيست؟
ج- انتشار خبرنامه داخلي شورا، يك حركت نو و خوبي است در راستاي اطلاع رساني كه شوراي ماركده انجام داده است، اميدوارم بتواند نظرات مردم را منعكس كند و در راستاي خواستهاي مردم گام بردارد.
س- شنيده شده قرار است شعبه بانكي در ميان چند روستا افتتاح گردد؟
ج- بحث ايجاد شعبه بانك، نخست مستلزم اين است كه مجوز بانك مركزي گرفته شود كه خود شرايطي دارد از جمله تعداد جمعيت، ميزان درآمد مردم، موقعيت اقتصادي محل، ميزان پس اندازهاي مردم. به هرحال بانك در جايي شعبه خواهد زد كه توجيه اقتصادي داشته باشد. در زمان شوراي دوره قبل سرپرست بانك ملت را به ماركده دعوت كرديم، درآنجا جلساتي داشتيم، مسئولين بانك ملت از مردم درخواست كردند تا سپرده هاي خود را در شعبه بانك ملت سامان بسپارند تا برآورد گردد ببينيم مي توان شعبه زد يا نه كه متاسفانه از طرف مردم استقبال نشد. تا اينكه در سال 83 از سرپرست بانك سپه سامان درخواست كرديم يك بررسي جهت ايجاد شعبه در آن چند روستا بنمايد كه اين بررسي انجام شد و قرار شد در صورتيكه اين چند روستا باهم درخواستي مبني بر همكاري بدهند از طريق بانك سپه پيگيري خواهدشد، تا كنون اين اجماع صورت نگرفته و درخواست مشترك داده نشده است.
س- مي گويند اعضاي شورا در اين باره جلسه گرفته اند ولي سليقه هاي شخصي اعضا شورا باعث شده كه نتوانند تصميم بگيرند، اينجا چه كسي زيان ميبرد؟
ج- بحث زيان مطرح نيست، بانك يك موسسه اقتصادي است و ما نمي توانيم به آن بگوييم بايد در فلان جا شعبه بزنيد، بانك در جايي تاسيس خواهد شدكه برايش توجيه اقتصادي داشته باشد. با اين حال ما به شوراها گفته ايم كه درخواست خود را ارائه دهند ما به مسئولين بانك منعكس مي كنيم اگر محل، مناسب و پاسخگو باشد اقدام خواهد شد.
س- سال قبل مديركل راه قول داد كه سال 83 جاده محور پل زمان خان به قراقوش را بازسازي ميكند و اكنون با گذشت 6 ماه از سال هنوز هيچ اقدامي نشده؟
ج- سرانجام همه جلسات، بحث و گفتگوها و نامه نگاريها، جلسه اي بود با استاندار و تعدادي از مديران كل استان، درآن جلسه يكي از درخواستهاي ما بحث ارتباطات و راه بويژه راههاي روستايي و محور پل زمان خان به قراقوش بود. مديركل محترم اداره راه بر اين نظر است كه: « ما نمي توانيم جاده را با اين شكل آسفالت كنيم، براي آسفالت كردن لازم است جاده داراي استانداردهاي فني باشد، تعريض شده باشد و بعد آسفالت گردد، براي اين كار نياز به همكاري شديد كشاورزان داريم، چون براي تعريض جاده مقداري از زمين و باغهاي كشاورزان در معرض تعريض جاده قرار خواهد گرفت. بنابر اين لازم است كشاورزان با اعضا شورا همكاري نمايند و زمين هايي كه در حريم راه قرار دارد را آزاد نمايند، اداره راه هم اعلام نموده آمادگي دارد در صورت آزاد سازي حريم راه، ابتدا كار تعريض جاده را انجام و به استانداردهاي لازم مي رسانيم، سپس در سالهاي آتي نسبت به آسفالت آن اقدام خواهيم كرد. اين موارد را به شوراها اعلام كرده ايم كه با كشاورزان جلساتي داشته باشند و موافقت آنها را كسب و منعكس نمايند، با اين حال مسئولين محترم اداره راه در يك سال گذشته بيشترين تلاش خودرا در زمينه نصب تابلو و علائم هشدار دهنده در بخش سامان انجام داده اند با اين وجود در بعضي قسمتهاي جاده هنوز نواقصي هست كه خواسته شده آنها را هم برطرف كنند».
س- ديده شده بعضي از اين تابلوهاي كنار راه كنده شده، بنظر مي رسد كه محكم و مطمئن نصب نشده اند؟
ج- در اين زمينه بايد در جامعه فرهنگ سازي شود كه تابلوها را نكنند، اين فرهنگ را بايد در ميان مردم ترويج كنيم كه تابلوهاي كنار راه جزو اموال عمومي است، همه مردم اين وظيفه را دارند كه از آنها مواظبت كنند با اين حال اين موارد را به اداره راه هم تذكر داده ايم كه در استحكام آنها دقت بيشتري به عمل آورند. اين را هم اضافه كنم كه اداره راه بيشتر ماشين آلات راه سازي خود را در راههاي بخش سامان به كار گرفته و اكنون پيچ هاي خطرناك را اصلاح مي كند.
س- پرسش بعدي در ارتباط با مشكلات كشاورزان است از جمله كمبود كود و اينكه كود از كانال اصلي توزيع نمي گردد و مي گويند نيست و يا كم است ولي در بازار آزاد فراوان است، با توجه به اينكه امسال محصولات ما را سرما زده و مردم درآمد ندارند چرا كود از كانال اداره كشاورزي به موقع و به اندازه كافي توزيع نمي گردد؟
ج- عمده درآمد كشاورزان اين منطقه از محصولات باغي بدست مي آيد كه متاسفانه امسال سرمازدگي خسارت زيادي به مردم وارد كرده است بخشي از باغات بيمه شده اند و بهتر است كه همه كشاورزان نسبت به بيمه كردن باغات خود اقدام نمايند.كمك هايي كه متاسفانه مبلغ آن ناچيز است از طريق اعتبارات حوادث غير مترقبه به طرحهاي كشاورزي كه عموم مردم سهيم هستند داده مي شود. كمبودكود در سراسر كشور وجود دارد ولي بهتر است جزئيات موضوع را از طريق خدمات كشاورزي بپرسيد ولي اگر در توزيع نابساماني است من از طريق جهاد كشاورزي پيگيري خواهم كرد.
س- شنيده شده كه دستور هست امور آب حق آبهاي گرفته شده را باز گرداند؟ چرا امور آب زير بار نمي رود؟ و مسترد نميكند؟
ج- بهتر بود اين پرسش را از امور آب مي پرسيديد، بحث اين است كه طرحهاي بالاي يكصد هكتار كه سيستم آبياري قطره اي را رعايت كرده اند حق آبهاي گرفته شده شان مسترد گردد اين مبلغ در داخل همان طرحها هزينه خواهد شد، دراين زمينه مسئولين محترم جهادكشاورزي و استانداري پيگير هستند ولي تاكنون تحقق نيافته است.
س- آيا استقلال آب استان عملي شده است؟
ج- استقلال آب استان يكي از خواسته هاي ديرينه و برحق مردم است، بحث استقلال آب استان مي تواند تاثير مثبتي در منطقه داشته باشد، در وضعيت فعلي چيزي حدود000 9 هكتار باغ درمنطقه سامان داريم و حدود 4000 هكتار زمين نيز واگذاري آنها گرفته شده و تشكل هاي مردمي اش هم شكل گرفته و منتظر گرفتن مجوز از امور آب هستيم كه تاكنون نتوانستند اين كار را انجام دهند، ما يك بررسي در منطقه كرده ايم كه اگر مسئولين محترم در امور آب مي توانستند مجوز آب بدهند سطح باغات را مي توانستيم از 9000 هكتار به 29000 هكتار برسانيم. در صورت تحقق چنين برنامه اي، منطقه مي تواند يك منطقه منحصر بفردي شود از نظر باغداري؛ همه اينها مستلزم اين است كه آب استان استقلال داشته باشد و تصميم گيري در سطح استان انجام شود كه استانداري محترم به شدت پيگير موضوع ميباشد.
س- طرح هادي ماركده كي اجرا خواهد شد؟
ج- نقشه طرح هادي روستاي ماركده تهيه شده است. اجراي بهسازي روستاها از اين به بعد با نظارت بنياد مسكن در دستور كار دهياري ها است كه از محل اعتبارات دهياري و كمك هاي مردمي هزينه مي گردد بنابراين جهت اجراي بهسازي روستا لازم است مردم ماركده اين همكاري را با دهياري داشته باشند و عقب نشيني ها را بويژه در خيابان اصلي انجام دهند در صورت انجام عقب نشيني ها ما مي توانيم مشاركت اداره راه را هم داشته باشيم.
س- از شوراي حل اختلاف ماركده چه خبر داريد؟
ج- شوراهاي حل اختلاف در طول عمر خود اثري خوب در رفع مشكلات مردم داشته اند ما در بخش سامان 3 شوراي حل اختلاف تشكيل داديم، سامان، شوراب و هوره. 3 مجوز تشكيل شوراي حل اختلاف ديگر هم گرفته ايم براي روستاهاي ماركده، گرمدره و سوادجان. به شوراهاي اين 3 روستا اعلام كرده ايم امكانات اوليه اين شوراها را فراهم و اعلام نمايند تا در اولين فرصت مراسم افتتاحيه شوراي حل اختلاف را داشته باشيم.
س- هزينه هاي شوراي حل اختلاف از كجا تامين مي شود؟
ج- رديف اعتباري خاصي براي شوراهاي حل اختلاف نداريم، چند شوراي حل اختلاف هم كه ذكر كردم باهمكاري مردم، شوراهاي اسلامي و دهياريها كارشان را ادامه داده اند. بنابراين اساس بايد 3 شوراي حل اختلاف جديد هم با همكاري مردم، شوراهاي اسلامي و دهياريها شروع به كار نمايند.
س- مي دانيم تعداد زيادي از جوانان بيكار، دچار بيماري روحي، افسردگي، سرافكندگي و نااميدي هستند كه در نهايت به اعتياد مي انجامد، براي اين معضل چه فكري شده است؟
ج- البته ما همه اينها را قبول نداريم ما قبول داريم كه بخاطر جوان بودن بافت جمعيت، بيكاري داريم ولي جوانان ما سرخورده و مايوس نيستند بلكه جوانان ما شاداب هستند، ما توانسته ايم با ايجاد صنايع درصدي از بيكاري را حل كنيم. ما تا سال 1375، 2500 هكتار باغ در منطقه داشتيم. اين رقم در سال 1376 به 4200 هكتار رسيده، از سال 1376 تا امسال 5000 هكتار به اين رقم افزوده شده، اين افزايش سطح باغات قسمتي از بيكاري را حل كرده است. ما اقداماتي جهت احداث واحدهاي صنعتي داشته ايم، براي نمونه در سال جاري مجوز احداث ناحيه صنعتي در شوراب را گرفته ايم و بودجه اي هم برايش در نظر گرفته شده. در نهايت قدمهاي خوبي براي اشتغال زايي در منطقه برداشته شده است ولي كافي نيست و لازم است تلاش بيشتري صورت گيرد. ما بر اين باوريم كه دهياري و شوراهاي اسلامي بايد كمك كنند در مسير گردشگري و توريسم قدم هاي بلند و مؤثري برداريم در اين راستا مي توانيم از سازمان ايرانگردي و جهانگردي هم كمك بگيريم و در جهت اشتغال زايي جوانان اقداماتي انجام داد.
س- مديران كل ادارات ادعا دارند كه ما مردمي هستيم ولي در اتاق هاي خود نشسته اند و مردم كمتر به آن ها دسترسي دارند، چرا اين ها در ميان مردم نمي روند؟
ج- در اين مورد كلي نمي توانيم بگوييم، قطعا همه اين گونه نيستند و من هم نمي توانم پاسخ گوي آن ها باشم، ولي از آنجايي كه امسال، سال پاسخ گويي هست و نيز هميشه و همه وقت بايد پاسخگو بود، ما تلاشمان اين بوده كه در ميان مردم باشيم و پاسخ گو، در همين راستا از مديران هم دعوت كرده ايم و آن ها هم پذيرفته اند و تعدادي از آن ها در ميان مردم آمدند و از روستاها بازديد كردند و با تعدادي از آن ها هم در محل بخشداري مشكلات مردم را درميان گذاشتيم.
س- كدام يك از شوراهاي اسلامي دوره دوم فعالتر بوده و خوب انجام وظيفه نموده اند؟
ج- بحث ارزيابي شوراها هنوز زود است. ارزيابي شوراها يك سري معيار و مشخصات خود را دارد كه از طريق اداره ترويج جهاد كشاورزي و امور اجتماعي استانداري تعريف و ارزيابي مي گردد. در دوره گذشته شوراي ماركده شوراي نمونه بخش بود، شوراي جديد ماركده هم يكي از شوراهاي فعال و پرتلاش ما هست.
س- همان گونه كه مي دانيد طرح باغداري فردوس مشكلات زيادي دارد ولي هيچ يك از مديران كه نقشي در طراحي و اجراي اين طرح داشته اند مسئوليت اين مشكلات را نمي پذيرند، ما بايد چه كار كنيم؟
ج- مباحث مشكلات فردوس ماركده گسترده است، مقداري از مشكلات توسط شوراي اسلامي به بخشداري منعكس و ما آن را به جهاد كشاورزي انتقال داده ايم، در بحثهايي كه با عزيزان جهاد كشاورزي داشتيم مقداري از مشكلات به مجريان طرح بر مي گشت و مقداري از آن هم به بهره برداري نادرست مربوط مي گردد. به هرصورت ما از مسئولين جهاد كشاورزي درخواست كرده ايم كه به موضوع رسيدگي نمايند و پيگيري هم خواهيم كرد.
س- آقاي بخشدار، طرح اوليه فردوس 800 كيلو وات برق داشته ولي با كمتر از اين اجرا شده، اكنون متخصصان مي گويند براي برطرف كردن مشكل آب رساني همان 800 كيلو وات برق لازم است، براي فراهم آوردن اين مقدار برق هزينه زيادي لازم داريم اين هزينه ها را چه كسي بايد پرداخت كند؟
ج- بايد بررسي كرد آيا اين چيزي كه مي گوييد در طرح اوليه بوده و اجرا نشده؟ يا بعداً به آن اضافه شده؟ من چون در جريان جزئيات نيستم نمي توانم جواب بدهم.
س- آقاي بخشدار شما مي توانيد جلسه اي با مسئولين محترم جهاد كشاورزي جهت بررسي مشكل فردوس تشكيل دهيد؟
ج- من از مسئولين جهاد درخواست خواهم كرد.
س- در خصوص تلفن همراه روستاي ماركده هيچ اقدامي نشده است؟
ج- ايستگاه كوه شيراز سامان نصب شده و اكثر نقاط بخش زير پوشش هست ولي چند روستا از اين نعمت برخوردار نشده اند مسئولين مخابرات در صدد حل اين مشكل هستند و ما هم موضوع را پيگيري مي كنيم.
س- موضوع بعدي گازرساني هست، شنيده شده مجلس تصويب كرده روستاهاي بالاي 60 خانوار را شركت گاز بايد گازرساني كند؟
ج- من از اين مصوبه اطلاعي ندارم ولي چيزي كه اكنون قابل اجرا است اين است كه شركت گاز روستاهايي را كه در 5 كيلومتري ايستگاه انتقال گاز قرار دارند را مي تواند از محل درآمد هاي خود گازرساني كند. شركت گاز مساعدت و همكاري خوبي در بخش سامان داشته به گونه اي كه 18 روستا از روستاهاي بخش سامان يا گازكشي شده يا در حال اجرا و يا در مرحله طراحي قرار دارد. جلسه اي شب عيد با مسئولين شركت گاز داشتيم قرار شد بحث گازرساني به روستاهاي ماركده، قوچان، گرمدره، صادق آباد، ياسه چاه و قراقوش مورد مطالعه شركت گاز قرار گيرد. نهايتا در جلسه اي كه با مديران كل و جناب آقاي استاندار داشتيم مدير كل شركت گاز اعلام كرد كه 50% هزينه ها را به مردم تخفيف مي دهد با اين حال هنوز هم رقم پرداختي مردم بالا است و اعضاي شوراها در تلاشند كه هم خودياري مردم را جمع كنند و هم بقيه هزينه را به صورت قسطي در آورند و …
س- وضعيت قصابيها و ذبح دام در روستاها نامساعد است به گونه اي كه دامهاي بيمار ذبح و به خورد مردم داده ميشود آيا برنامه اي براي بهبود اين وضعيت هست؟
ج- اداره دامپزشكي كارت هايي در قصابي ها نصب و در يك زمان بندي مشخص از قصابي ها بازديد مي كند و نواقصي را كه مشاهده نمايد تذكر مي دهد و در صورت بروز و تخلف از طريق مراجع قضايي پيگيري مي كند در اين جا نيز همكاري مردم لازم است از مردم تقاضا مي كنيم هرگاه موردي را مشاهده كردند به مسئولين اطلاع دهند مطمئن باشند در اسرع وقت رسيدگي خواهد شد. ايجاد كشتارگاه هاي كوچك جواب نمي دهد دولت در زمينه ساخت كشتارگاه هاي صنعتي سرمايه گذاري كلاني كرده، حدود 6 ميليارد تومان صرف كشتارگاه صنعتي جونقان نموده كه كشتار كلي در اين كشتارگاه انجام شود ولي به علت بعد مسافت با منطقه فعلا كشتارگاه شهر سامان را داريم كه سرويس دهي مي كند حال اگر روستاها هم استقبال كنند مي توانند از اين كشتارگاه استفاده كنند.
س- جناب آقاي بخشدار از اين كه پاسخ پرسش هاي خبرنگار آواي ماركده را داديد ممنونم اگر پيامي براي مردم داريد بفرماييد.
ج- من از مردم باصفاي ماركده تشكر مي كنم، مردمان ماركده همچنين شوراي ماركده پرتلاش و علاقه مند خدمت به روستاي خود هستند، به همين منظور كارهاي روستا تاكنون به خوبي پيش رفته. من از مردم خوب ماركده تقاضا دارم همكاري خوب خود را با شورا و دهياري داشته باشند تا بتوانند در عمران روستا قدم هاي مؤثري بردارند به ويژه در عقب نشيني ساختمان ها، تا خيابان هاي روستا را بتوان بهسازي نمود.
رمضان عرب ماركدهادبيات روستا (قسمت چهارم)
شنگين آوا يوردي، عاشيق آلماسي گاهدان گديب، اوردا قوناق قالماسي
داش آتماسي، آلما، هيوا سالماسي
قالين شيرين يوخي كيمين ياديمدا اثر قويوب روحومدا، هر زاديمدا
آن سرزمين شنگل آباد و آن سيب عاشقان گاهي رفته در آن جا مهمان ماندن
سنگ زدن، سيب و به فرو انداختن
همانند خواب شيريني در خاطرم مانده است در روحم،در همه چيزم،اثر گذاشته است
حيدربابا، قوري گؤلون قازلاري گديكلرين سازاخ چالان سازلاري
كَت-كؤشنين پاييزلاري، يازلاري
بير سينما پردسي دير گؤزومده تك اوتوروب، سئير، ائده رم اؤزومده
حيدربابا، غازهاي قوري گل سازهاي سوز نواز گردنه ها
پائيز و بهار روستا و كشتزارش
پيش چشم من پرده ي سينمايي است كه تنها نشسته ام در خود سير مي كنم
حيدربابا، قره چمن جاداسي چو ووشلارين گَلَر سسي، صداسي
كربليا گئدنلرين قاداسي
دوشسون بو آج يولسوزلارين گؤزونه تمدنون اويدوخ يالان سؤزونه
حيدربابا، جاده قره چمن و بانگ و چاوش هايش مي آيد
درد و بلاي آن ها كه راهي كربلايند
بر چشمش اين گمراهان پر طمع بيفتد ما به دروغ هاي تمدن فريفته شديممنبع: سلام بر حيدربابا، سروده استاد شهريار، ترجمه بهروز ثروتياننگاه ديگر به زندگي
هركس نگاه خاص خود را به زندگي دارد و درپي اين نگاه تعريف خاص خود را، آنهايي كه زندگي شان نه چندان گوارا و يا كمي ناخوشايند است، به روزگار، چرخ گردون، فلك و سرنوشت ناسزا مي گويند و خود را محكوم به پذيرش واقعيت هاي تلخ مي دانند و نام آن را سرنوشت مي نامند و مي گويند در پيشاني مان چنين نوشته شده است. در مقابل گروهي كه جهان را زيبا مي بينند و خود را توانمند، درپي تغيير واقعيت هاي تلخ و تبديل ناخوشايندي ها به خوشايندي هستند تا بتوانند از زندگي لذت ببرند، و تو خواننده عزيز از كدامين گروه هستي؟ اگر اطرافيان گوشَت را با گله و شكايت و كلمه هاي ياس آور نظير سرنوشت و قسمت، پر كرده اند و توانايي تو را به تحليل برده اند و تو خود را داراي اراده و توانمند نمي داني، بدان كه زندگي زيباست، زندگي مجازات نيست و نبايد توام با رنج باشد، بلكه زندگي فرآيندي شيرين، لذت بخش و گوارايي است كه، به انسان هايي كه لياقتش را دارند تقديم شده است، حال اين حق توست كه از آن لذت ببري و زيست شادمانه داشته باشي. پس برخيز اي انسان آزاده، اي انسان با اراده، توانمند و پويا. برخيز، غصه خوردن براي چيزهاي از دست رفته ي كوچك و كم اهميت را بس كن، غم ها را فراموش كن، گريه و زاري را رهاكن، نفرت و بيزاري از هم نوع خودت را دور ريز و با قلبي صاف، به زيبايي هاي جهان لبخند بزن، چرا؟ براي اينكه جهان آفريده خداست. خدا هم مظهر زيبايي هاست. پس آفريده او هم زيباست و تو مي تواني مستقيم ارتباط عاشقانه و خالص با آفريدگار هستي برقراركني و از او انرژي بگيري و محيط خود را شادتر، زيباتر، و دلپذيرتر سازي و لذت ببري. چون بردن لذت و زيست شادمانه حق طبيعي توست. در اين حالت از زندگي يك انسان سالم خواهي بود و بهتر مي تواني به مفاهيم اخلاقي و اجتماعي چون خرد و خردمندي، دانايي و توانايي، مهر و مهر ورزي، بخشش و بخشندگي، نوع دوستي و خدمت به هم نوع خود و وفاي به عهد بينديشي و بفهمي و در اجتماع بكار گيري، در اين حال جهان و انسان ها را زيبا و دوست داشتني خواهي ديد و آرامش دروني خواهي داشت.محمدعلي شاهسون ماركده 23/6/83فتحعلي شاه و زنان اديبش
روزي فتحعلي شاه نشسته بود و در دو طرفش دو تن از بانوان مورد علاقه او، يكي به نام جهان و ديگري به نام حيات نيز نشسته بودند، شاه اين شعر را خواهند:
نشسته ام به ميان دو دلبر و دودلم كه را به مهر بندم؟ در اين ميان خجلم
فوري جهان جواب داد: تو پادشاه جهاني، جهان تو را بايد. سپس حيات گفت: اگر حيات نباشد جهان چه كار آيد؟ ديگري، از زنان حرم سرا كه نامش بقا بود، همين كه اين جملات را شنيد متوجه شاه شد و گفت:
حيات و جهان هردوشان بي وفاست بقا را طلب كن، آخر بقاستمأخذ: فرهنگ مردم، نوشته سيد علي ميرنياشوخي با شورا
سه ياچهار روز مانده به شروع كار دوره دوم شوراي اسلامي 9/2/82، جلسه اي در محل مسجد با بيش از 30 نفر از بزرگان و معتمدين روستا داشتيم. درآن جلسه از مردم درخواست شد كه نظرات، پيشنهادات، خواستها و راهكارهاي آينده روستا را در طول دوره دوم شوراي اسلامي بيان كنند كه موضوعهاي گوناگون عنوان شد از جمله گازرساني روستا.وقتي كه دوره دوم شوراي اسلامي رسما كار خود را شروع نمود روي آن خواستها و پيشنهادات مردم برنامه ريزي گرديد و چون يكي از خواستهاي مردم گازرساني به روستا بود، در اين راستا نامه ها و درخواست هاي پي درپي از طريق بخشداري، فرمانداري و يا بطور مستقيم به شركت گاز فرستاديم و با اين فرض كه خواست مردم را انتقال مي دهيم و پيگير كار مردم هستيم، كارمان را با شوق و جديت و اراده و مصممانه عنوان مي كرديم. يادم هست در اولين جلسه با مسئولين شركت گاز، چقدر با حرارت و جديت درخواست گازرساني روستا را عنوان كردم كه رئيس شركت گاز خطاب به من گفت:شما مطمئن هستيد كه مردم حاضر به پرداخت هزينه ها هستند؟و من با عزم و اراده گفتم: بدون شك!؟ در ابتداي نامه نگاريها، شركت گاز به علت دوري اين روستاها از لوله اصلي گاز به هيچ وچه قبول نمي كرد، ولي بر اثر فشارها و درخواستهاي پي در پي ما ناگزير در جلسه اي كه چند روز مانده به پايان سال 82 در محل بخشداري تشكيل شده بود و اينجانب نيز در آن جلسه حضور داشتم، مجددا درخواست خود را از رئيس شركت گاز تكرار و اصرار بر قبول اين درخواست داشتم و آقاي رئيسي بخشدار نيز از درخواست ما شديدا حمايت كرد. در اين جلسه قرار گرديد كه ما نقشه منطقه را به شركت گاز ارائه دهيم تا روي گازرساني به اين روستاها مطالعه گردد. كه روزهاي نخست سال 83 نقشه تحويل و به دنبال آن از روستاها و مسيرها بازديد به عمل آمد و پس از آن جلسات متعدد تشكيل و سر انجام شركت گاز قبول نمود و قرار گرديد در سال 83 لوله اصلي فلزي 6 اينچ از بن تا نزديك روستاي قوچان، محل ساخت ايستگاه فشارشكن كشيده شود و داخل روستاها و مسير بين روستاها لوله پلي اتيلن در سال بعد ادامه يابد و براي انجام اين كار ما اعضاي شوراهاي روستاهاي قراقوش، گرمدره، قوچان، ماركده، ياسه چاه و صادق آباد تقبل نموديم كه مبلغ يكصد ميليون تومان براي اين مرحله پرداخت كنيم. براي گزارش كار خود به مردم مورخه 4/5/83 از مردم درخواست شد كه درجلسه اي در محل مسجد شركت نمايند. در اين جلسه كارهاي انجام شده و هزينه هاي گازرساني براي مردم شرح داده شد، افراد شركت كننده همگي اعلام كردند خواهان گازرساني و حاضر به پرداخت هزينه ها هستند.كه موضوع صورت جلسه و به امضاي حاضرين رسيد و قرار گرديد تا پايان مرداد ماه هر خانواده مبلغ يكصد هزارتومان به حساب شوراي اسلامي واريز نمايند. اكنون 2 ماه از آن تاريخ مي گذرد و علارغم گفتن ها و درخواست هاي تلفني و حضوري مبني بر واريز پول، كمتر از 30 نفر پول خود را پرداخت كرده اند و بقيه مردم از پرداخت پول خود، خودداري مي نمايند. پرسشي كه پيش مي آيد اين است كه چرا مردم علارغم اينكه بارها و بارها گفته و مي گويند كه گازرساني را مي خواهند ولي همكاري نمي كنند؟ آيا مردم با شوراي روستا شوخي نكرده اند؟ شايد عده اي از اين جمله تعجب كنند و بگويند مردم چه شوخي اي با شورا دارند؟ ولي وقتي موضوع را از ابتدا تا انتها بررسي كنيم به يك شوخي بيشتر شبيه است تا يك تصميم اجتماعي!؟ چون آنهايي هم كه در مورخه 4/5/83 صورت جلسه را امضا كرده اند هم همانند ديگران به تعهد خود عمل نكردند! مي پرسم پس معني امضا چيست؟ مي دانيم امروزه مفهوم واژه امضا و امضا كردن در جامعه اين است كه فرد يا افراد وقتي زير نوشته يا متني را امضا ميكنند تعهد نسبت به اجراي مفاد آن نوشته مي كنند و از نظر حقوقي هم همين منظور است چون در محاكم قضايي وقتي فردي زير متن يا نوشته اي را امضا كرده از او خواسته مي شود كه نسبت به تعهدات خود پايبند باشد و به مرحله عمل درآورد. حال با توجه به توضيح فوق، تعداد 30 نفر در تاريخ 4/5/83 در محل مسجد در جلسه اي امضا كرده اند كه گازرساني مي خواهند و مبلغ پول را نيز به حساب واريز خواهند كرد ولي تقريبا هيچ يك به تعهد خود عمل نكردند! چرا؟ آيا اين خواستنها، امضا كردنها و سپس عمل نكردنها بيشتر به يك شوخي شبيه نيست؟! از آنجايي كه مديران جامعه نوكران مردم اند و يا بايد باشند و مردم بخواهند با كارگزاران خود شوخي كنند حرفي نيست، ولي ما انسانيم و داراي تعقل وخرد، خردمندانه اين است كه هر حرفي مي زنيم، هركاري مي كنيم پيامدهاي مثبت و منفي آن را نيز بسنجيم. وقتي مردم يك جامعه به عهدها و قولهاي خود پايبند نباشند افراد صادق و كاردان نمي توانند در مصادر امور باقي بمانند. عدم پايبندي مردم به عهد و قولهاي خود افراد دلسوز و كاردان را نيز از صحنه دور مي كند چون آدمهاي كاردان و صادق در جايي فعاليت خواهند كرد كه بتوانند مفيد و موثر باشند حال وقتي ببينند نيروهايشان به هدر مي رود صحنه را ترك خواهند كرد مي دانيم وقتي مردمان صادق، دلسوز و كاردان كنار رفتند چه كسي يا كساني جاي آنها را خواهند گرفت؟ آدمهاي پشت هم انداز، بي مسئوليت، فرصت طلب، بي تعهد و بي هنر. آيا اين روند براي انسان و انسانيت و جامعه انساني و روستا زيان بار نخواهد بود؟محمدعلي شاهسون ماركده 21/6/1383نقد بجا و ميلاد موعود
آقاي غ ع، ضمن تشكر از توجه جنابعالي به مطلب اينجانب به عرض مي رسانم كه من نگفتم مطلب جشن عروسي را چاپ نكنيد من گفتم اگر قرار است مطلب جشن عروسي چاپ شود حداقل 10 الي 20 سطر راجع به مناسبتها مطلب چاپ شود و آنهم نه خود من بلكه از جواناني كه به آواي ماركده مطلب مي نويسند و وظيفه همه ما است كه راجع به مناسبتها مطلب بنويسيم و حتما هم بايد چاپ شود چون وظيفه ما است كه به آيندگان بفهمانيم كه امامان ما كه بوده اند و چگونه به دنيا آمده اند و از دنيا رفته اند مخصوصا حادثه بزرگ روز عاشورا و به شهادت رسيدن امام حسين(ع) و اهل بيتش و يارانش كه جا دارد در هر شماره آوا چاپ شود و انتظار ما اين است كه از مسئولين روستا مانند شورا –دهياري-خبرنگار روستا آقاي رمضان عرب در مورد مناسبتها مطلب چاپ كنند اتفاقا من هم مطالب جشن عروسي را هم مي خوانم و از گذشتگان با خبر مي شوم و من هيچگاه اين حرف را نزده ام كه چرا آقاي محمدعلي شاهسون مطلب جشن عروسي را چاپ مي كند و خيلي هم از مطلبهاي آقاي محمدعلي شاهسون استقبال مي كنم. و با عرض تبريك به مناسبت ماه شعبان و ميلاد امام حسين (ع) و حضرت عباس(ع) و امام زين العابدين و حضرت علي اكبر(ع). دوازدهمين امام ما بنابر مشهورترين اقوال در شب جمعه نيمه شعبان سال 255 قمري در شهر سامرا ديده به جهان گشود. پدرش امام حسن عسگري(ع) و مادر آن حضرت نرجس نام داشت. نام وكنيه امام عصر(عج) همان نام و كنيه پيامبر اكرم است. شيعيان، آن حضرت را با القاب مختلفي چون، حجت، قائم، مهدي، صاحب الزمان و…مي نامند.
دهيــد مــژده به ياران كه يــار مي آيـد قـــرار گـيتي چشم انتظار مي آيد
كــليد صبح بدست و سـرود عشق به لب ز انتـهاي شب آن شهسوار مي آيد
ز تنگنـــاي خيالـم گذشته است كـــنون به پهنــدشت دلــم آشكار مي آيد
طلسم كين به سر انگشت مهر مي شكند بشيــر دوسـتي پــايـــدار مي آيد
سخاي اوست كه از چشمه زار مي جوشد شميم اوست كه از لاله زار مي آيد
به جلوه اي كه از او ديده آفـتاب، چنــين به جيب برده سر و شرمسار مي آيد
جـــهان به تماشـــا به پـــاي مي خيزد به پــاي بوسي او روزگــار مي آيد
دريغ كــز غم خوبان گــرفته است دلش چــو لالـه ملتهب و داغدار مي آيدماخذ: برگرفته از ماهنامه موعود يعقوب شاهسون21/6/83درخواستي از شوراي روستا
اگر مقاله هاي نوشته شده در نشريه آواي ماركده را دنبال كرده و با دقت خوانده باشيم مي بينيم كه در چند مقاله جوانان و نوجوانان روستا به مطالعه بويژه مطالعه كتاب دعوت شده اند بدون شك تعدادي از نوجوانان و جوانان روستا علاقه مند به مطالعه بوده و يا با خواندن اين مقاله ها علاقه مندتر شده اند و در حد توان خود كتاب هايي خريده و مطالعه كرده اند. عده اي هم ممكن است نسبت به اين مطالب و دعوت ها بي توجه بوده و كمترين توجهي به اين موضوع نداشته باشند. دسته سوم مي توانند گروهي از مردم باشند كه مطالعه را دوست دارند ولي باتوجه به مشكلات مالي كه دارند توان خريد كتاب، مجلات و…را ندارند. حال چه بايد كرد؟ پيشنهاد مي گردد شوراي اسلامي با كمك گرفتن از مردم در انديشه تاسيس يك كتابخانه هرچند كوچك باشد تا نوجوانان و جوانان امكان مطالعه بيشتري داشته باشند مطمئن باشيم با اين كار افراد بيشتري به مطالعه روي خواهند آورد و در نتيجه فرهنگ روستا بالا خواهد رفتاحسان شاهسون 21/6/83از زبان همسر يك معتاد
دلــم خـوش بـوده كـه شوهـــر گرفتم براي زنــــدگيم هـــمسر گــرفتم
به خـــود گفتـم روم چـون خانـه بخت خيالم مي شود از هر جهــت تخت
ندانستـــم كــه آن با فــكــر عيــاش شود بر زخمهاي من نمــك پــاش
نه اهــــل زنــدگــي و نه تلاش است نه در فكر من و كسب معاش است
اگر پولـــي رسد بــر دســـــت او زود تمامي را كنـــد يكجا همي دود
هــــر آن ارثـــي كه بـابـايش نــهاده به راه دود و دم بر باد داده
ز تـــريــاك و …ز سيگار و ز قليـان نمانده در دهانش هيچ دندان
بلانســـــبت شــده همچـــــو بزگـر و گشته شكل و ريختش مثل انتر
نمــــانــده بـرايشـــان هيچ حالـــي خميده قامتش همچون هلالي
گــرفـتــــه اعــتيـــــــاد از او اراده به دام بد بلايي او فتاده
چـوگويم: دور كــن از مــا بـــــلا را تمامش كن دگر اين ماجرا را
دهد صد وعـده ي واهــي و بـي جـا كند بيهوده هي، امروز و فردا
ز دســت بـي خيــــالي ايــن مــرد شوم من همنشين غصه و درد
زشب تا لنگ ظهر او غرق خواب است فتاده گوشه اي منگ و خراب است
اگـــر روزي بـــرد دنيـــا را سيـلاب نخواهد شد بلند اين مرد از خواب
همــه ايــام را بيــهوده شب كــــرد زدست خود مرا او جان به لب كرد
چــــو گويم ظهر شد از خواب بـر خيز بسويم حمله مي آرد به يك خيز
زنـــــد او چــــوب و نـاكــارم نمايد هزاران حرف بد بارم نمايد
نــه اهـل حرف حـق باشـد نه منطـق براي من شده آينه دق
فغــان از آن دمـي كه او خمــار است سخن گفتن به او چون انتحار است
شـــود اخــلاق او هـــر روز بــدتــر و فريادش كند گوش مرا كر
اگر غــافـل شوم يـــك دم زخانـــه جهازم را فروشد بي بهانه
زدســت كــارهـايـش مانـده ام مـات تمام دوستانش مفتخور و لات
همـيشه دارد او بـا مــا ســـر جنــگ زهر سو كرده عرصه را به ما تنگ
مــن از او خلـق خـوش هـرگز نـديدم هميشه حرف بد از او شنيدم
زخاطر برده آئين وفا را دريده پرده ي شرم و حيارا
بدانسان مي كند فحش او نثارم كه از گفتار آنها شرم دارم
دمي با ما سر سازش ندارد دل ما هيچ آرامش ندارد
تمام بچه ها شاكي زدستش زخلق و خوي وآن رفتار پستش
اگر گويم روم زين خانه مهري به خونسردي به من گويد كه هري
زمسئوليت او بويي نبرده زجوي معرفت آبي نخورده
بر اعصابش نمي باشد مسلط گمان دارم رسيده او ته خط
خودش را بيچاره چون ليلاج كرده مرا بر نان شب محتاج كرده
ندارد پيش كس او اعتباري شدند اقوام از ما فراري
اگر چه هست بدين سان حال و روزم دو قورت و نيمش هست باقي هنوزم
چو گردد نشئه نيشش مي شود باز به عر عر مي زند او زير آواز
حقايق را كند همواره تحريف فقط هي مي كند از خويش تعريف
زند هي خشت و مي بافد دروغات آورد هر لحظه از اين شهر سوغات
چاخان گفتن برايش گشته عادت نگيرد دست او از اين حماقت
نمي دانم چرا با اين جفايش كنم صبر و دلم سوزد برايش
ولي با اين همه صبري كه دارم توان زيستن با او ندارم
اگر تاكنون هم ساكت نشستم سه چهار تا بچه مانده روي دستمابوالفضل شاهسون 21/6 /83
اوقات فراغت
هرسال با شروع فصل گرما، موضوع گذران 3 ماه تعطيلي دانش آموزان،كه به آن اوقات فراقت گفته مي شود مطرح مي گردد، حال ببينيم اوقات فراغت يعني چه؟
اوقات جمع وقت است، و وقت از زبان عرب به زبان و فرهنگ فارسي راه يافته و به معني، هنگام، مقداري از زمان كه براي امري فرض شده، عهد، عصر و فصل به كار مي رود. فراغت تغيير شكل يافته فراغه عربي است كه در زبان عرب معني اضطراب، ناشكيبايي، و بي آرامي مي دهد ولي در زبان و فرهنگ فارسي معني آسايش، استراحت، آسودگي و آرامش به خود گرفته است. فراغت از ريشه فراغ است به معني فارغ شدن از كاري يا چيزي بكار مي رود. بنابراين از تركيب دو كلمه اوقات فراغت مفهوم وقت، زمان و هنگام آسايش، آرامش و آسودگي را مي توان برداشت كرد. هر انساني اوقاتش به دو شكل مي گذرد يا مشغول كارهاي جدي زندگي است مثل كار و وظايف روزانه، تحصيل و …و يا استراحت و تفريح و… با اين توصيف دانش آموزان در فصل گرما و پس از اينكه از درس و مشق و خواندن مطالب خشك و خسته كننده كتابهاي درسي رهايي مي يابند لازم است استراحت كنند، آرامش داشته باشند، تفريح كنند و به موضوعهايي كه در مدرسه و دوران تحصيل در دسترس نيست بپردازند. حال پرسش اين است كه آيا اوقات فراغت نوجوانان و جوانان روستاي ما با آرامش، نشاط و تفريح و پربار ميگذرد؟ بدون شك شكل گذران اوقات فراغت در شكلدهي شخصيت، رشد عاطفي، سالم سازي و سالم شدن و بودن روان جوان و نوجوان تائثير به سزايي دارد. يكي از انديشمندان غربي در اين زمينه مي گويد: به من بگوييد اوقات فراغت خودرا چگونه مي گذرانيد تا بگويم چگونه شخصيتي داريد و فرزندان خودرا چگونه تربيت مي كنيد.
هرسال پيش از تعطيلي مدرسه ها، هر سازمان و اداره اي براي سه ماه تابستان و به قول خودشان براي غني سازي اوقات فراغت دانش آموزان برنامه ريزي ميكند و كارگزاران خود را به شهرها و از جمله روستاها اعزام مي نمايند.كارگزاران با جمع آوري تعدادي از دانش آموزان نوجوان و جوان برنامه هاي خود را به مرحله اجرا در مي آورند. و بنابر قاعده معمول آمار و ارقامي مبني بر تعداد افراد شركت كننده و احتمالا بالا كيفيت كار هم ارائه مي گردد كه در ظاهر قضيه،كاري است با ارزش و درخور ستايش. ولي وقتي محتواي موضوعهاي آموزشي در اجتماعات اوقات فراغت تابستانه دانش آموزان را بررسي نماييم تفاوتي بين آنها و مطالب كتابهاي درسي و نيز برنامه هاي رسانه هاي جمعي نمي بينيم، تنها تفاوتي كه وجوددارد اين است كه مطالب با شدت و حدت بيشتري ارائه مي گردد. اصل مهمي كه در طول برگزاري اين اجتماعات كه با نام غني سازي اوقات فراغت تشكيل مي گردد، به فراموشي شپرده شده و آنچه در محتواي برنامه ها وجود ندارد نشاط و تفريح است اصلي كه با سلامتي و تندرستي جسمي، فكري، رواني و احساسي و عاطفي دانش آموز ارتباط مستقيم دارد. موسيقي كه خميرمايه نشاط و تفريح است از فهرست برنامه هاي پركننده اوقات فراغت حذف است. به گردش و بازديد از محل هاي تفريحي و فرهنگي چندان بهايي داده نمي شود. شركت در برنامه هاي شاد و هنري وجود ندارد و… بنابراين دانش آموزان هيچگونه تفاوتي بين كلاس هاي درس و اجتماعاتي با نام غني سازي اوقات فراغت نمي بينند. از آنجايي كه مردمان جامعه روستاي ما در يك فرهنگ بسته و سنتي مي زيند و در خود روستا توليد فكر و انديشه نمي شود و اصولا به انديشيدن، تفكر علمي، خردمندي و فرهيختگي و … در روستاي ما بهايي داده نمي شود و مردم ما در زمينه هاي فكري و فرهنگي معمولا دنباله رو هستند، هيچگونه انديشه خلاقي را بر نمي تابند و برنامه اي براي خلاقيت ذهن فرزندان خود هم ندارند به همين دليل تاكنون نتوانسته ايم از انديشه هاي خلاق ديگران هم سود ببريم، از تجارب خانواده ها و جامعه هاي موفق تجربه بياموزيم، در همين راستا اصولا اوقات فراغت را در تعيين سرنوشت فرزندان خود موثر نمي دانيم و ارزشي به آن نمي دهيم و برنامه اي هم براي آن نداريم و حاضر به صرف هزينه اي در اين زمينه هم نيستيم، و در اين انديشه هم نيستيم كه فرزندان ما چه نبوغي دارند، چه استعدادي دارند و زمينه رشد و شكوفايي اين نبوغ و استعداد را فراهم نماييم. اين درحالي است كه اين ايام و چگونگي گذران آن مي تواند در رشد شخصيت عاطفي و سلامتي رواني و شكوفايي استعداد نوجوان تاثير شاياني داشته باشد. و سرانجام مي بينيم با شروع مجدد فعاليت مدرسه ها نوجوانان و جوانان چندان از گذشت اوقات فراغت خود راضي نيستند و آن را پربار نمي بينند يعني نتوانسته اند آن شادابي و نشاط را بدست آورند و با انرژي بيشتر و روحيه بالا تري در كلاس بالاتري شركت جويند كه زيان بزرگي است. آيا مي دانيد زيانش را چه وقت پس مي دهيم؟ هنگامي كه بچه هاي ما پا در اجتماعات بزرگتر و بازتري مي گذارند و ما مي بينيم آنگونه كه ما مي خواستيم ديگر نيستند و راه و انديشه اي ديگر دارند و يا در مقاطع بالاتر از تحصيل، از پيشرفت باز مي مانند و يا اينكه مي بينيم در ورود به مراكز عالي و دانشگاهي از قافله عقب مانده ايم و يا در زندگي اجتماعي آن پختگي و فرهيختگي لازم را كسب نكرده ايم. در روستاي ما آن هايي كه ايده آل هستند پسر كپي پدر و دختر كپي مادر مي گردد، اين در حالي است كه زمان ديگر زمان پدر و مادرها نيست و زمان عوض شده است و ما همچنان عقب هستيم.منبع: لغت نامه دهخدا، فرهنگ معين، فرهنگ جامع عربي به فارسي، روزنامه شرق مورخه 6/5/83 محمد علي شاهسون ماكده 27/6/83هشدار نفتي
شركت نفت شهركرد طي نامه شماره0244/83/25 مورخه 17/5/83 از طريق فرمانداري به عاملان توزيع نفت هشدار داده است كه نامه را با هم مي خوانيم:
فرمانداري محترم شهرستان شهركرد، سلام عليكم، احتراما همان گونه كه مستحضريد در حال حاضر كليه امكانات اين شركت براي تامين و تحويل نفت سفيد مورد نياز خانوارهاي نفت سوز تحت پوشش فراهم است، ليكن فروشندگي هاي مربوطه تاكنون نسبت به خريد نفت سفيد اقدام جدي ننموده اند و ادامه اين روند باعث ايجاد مشكلاتي مانند كمبود كاذب، سرگرداني مردم براي تامين سوخت، افزايش نرخ نفت تحويلي در اوج مصرف خواهد شد لذا خواهشمند است به منظور رفاه حال مردم و جلوگيري از هرگونه كمبود و نارسايي، دستور فرماييد نسبت به خريد و توزيع بين اهالي اقدام لازم به عمل آورند.رئيس ناحيه مركزي ابراهيم دژرفتارمحبت
نام توا را آورده ام دارم عبادت مي كنم گرد نگاهت گشته ام دارم زيارت مي كنم
دستت به دست ديگري از اين گذشته كار من اما نمي دانم چرا دارم حسادت مي كنم
گفتي دلم را بعد از اين دست كس ديگر دهم شايد تو با خود گفته اي دارم اطاعت مي كنم
رفتم كنار پنجره ديدم تو را با، بگذريم چيزي نديدم اين چنين دارم رعايت مي كنم
من عاشق چشم تو ام تو ميتلاي ديگري دارم به تقدير خودم چنديست عادت مي كنم
تو التماسم مي كني جوري فراموشت كنم با التماس اما تو را به خانه دعوت مي كنم
گفتي محبت كن برو باشد خدا حافظ ولي رفتم كه تو باور كني دارم محبت مي كنممنبع: كتاب مثل هيچ كس، سروده ي مريم حيدرزاده، به انتخاب مصطفي عربجشن عروسي در ماركده (قسمت دوازدهم)
بهترين بازيكن كسي است كه بيشتر ضربه بزند و كمتر ضربه بخورد، كه در اين صورت مورد تشويق تماشاچيان قرار مي گيرد. اين بازي به يك عمل رزمي شبيه است. اكثر مردان روستا، بخصوص جوانان، مشتاق اين رقص بودند و گاه مي شد كه بر سر به ميدان رفتن رقابت مي شد و بيشرين زمان عروسي كه ساز نواخته مي شد متعلق به اين بازي و آهنگ چوب بازي بود. ترك زبانان به اين بازي و اين آهنگ« آغاج اوينو » مي گفتند.
2) رقص و آهنگ قيزاويني يا به قول ترك زبانان قيزاوينو: قيزاوينو يك تركيب تركي است و به معني رقص دختر است. اين آهنگ ريتم تندي دارد، حركت دست ها و پاها و ساير قسمتهاي بدن با سرعت بيشتري انجام مي گيرد اين آهنگ مخصوص رقص پسران و بخصوص دختران است كه با دستمال مي رقصند و افراد مسن يا با اين آهنگ نمي رقصيدند و يا خيلي كم مي رقصيدند. اين آهنگ و رقص بيشتر در زمانهاي حساس عروسي و بيشتر در داخل ساختمان يا پشت بام ها يا در حياط خانه انجام مي شود. مانند ساعتي كه دست عروس و داماد حنا مي گذارند، ساعتي كه داماد روي تخت نشسته، زماني كه عروس را آرايش مي كنند و يا لباسهاي او را مي پوشانند و يا زماني كه عروس به خانه داماد آمده و يا در اتاق خود قرار گرفته است. در جامعه هاي روستايي، هر مادري اميد و آرزو دارد كه پسرش را عروسي كند و او را در لباس دامادي ببيند بدين جهت در جشن عروسيش بخصوص هنگامي كه دست داماد حنا مي گذارند و يا موقعي كه روي تخت قرار دارد و يا زماني كه عروس به خانه داماد آمده، مادر داماد سر از پا نمي شناسد، مثل اينكه دنيا مال اوست و از خوشحالي در پوست خود نمي گنجد آن وقت است كه دستمال بدست مي گيرد و با تمام وجود، و با شور و شوق كامل مي رقصد و اين رقص حالتي را نشان مي دهد كه هم به آرزويش رسيده، و آرمانش عملي شده و هم احساس پيروزي و غلبه مي كند كه دختر فلاني را از خانه اش بدر آورده و به خانه خود آورده ام يعني احساس پيروزي و غلبه. من بارها رقص مادران داماد را هنگامي كه عروس را به در خانه خود آورده اند ديده ام حتي زناني را مي شناختم كه به قول خودشان دست و پا چلفتي بودند و رقص بلد نبودند ولي ناخودآگاه در چنين موقعي به ميدان آمده و در جلو عروس با حركت دادن دستان خود شادماني و احساس پيروزي خود را بروز داده است. و اما رقص خواهر در عروسي برادر جنبه اي ديگر دارد. دختر از روزيكه بچه كوچك است و بخصوص اگر برادر بزرگتر از خود داشته باشد، پدر و مادر و اقوام به مناسبتهايي مرتب در گوش او تكرار مي كنند كه: بزرگ شو تا در عروسي برادرت برقصي، مي خوام در عروسي برادرت غوغا كني، با فلان لباس در عروسي برادرت خوب مي تواني برقصي، فلان دختر در عروسي برادرش چه كار كرد !؟ ( يعني خيلي با شور و غوغا رقصيد ) اينقدر از اين حرفها در گوش دختر و يا خواهر خود مي خوانند كه دختر روز شماري مي كند و آرزو مي كند كه هر چه زودتر موقع عروسي برادرش شود تا او هم بتواند هنر نمايي كند. بدين جهت در عروسي هاي اقوام مي رقصد و تمرين مي كند به دختران ديگر خوب نگاه مي كند در عروسي ديگران به رفتار خواهران داماد مي نگرند و خود را آماده رقصيدن در عروسي برادرش مي كند.
3) آهنگ حمام ببري: يك آهنگ با ريتم ملايم و سنگين است و مخصوص زماني است كه عروس يا داماد را به حمام مي برند يا مي آورند و يا بين خانه عروس و داماد رفت و آمد مي كنند. رقصندگان با اين آهنگ با وقار و سنگيني خاصي مي رقصند، حركت دست و پاها و ساير قسمتهاي بدن آرام و متناسب با آهنگ ساز و نقاره است. در اين رقص دو عدد دستمال بدست مي گيرند و مي رقصند. تركها به اين آهنگ، « آغور اوينو » مي گويند.
4) آهنگ مجسمه: آهنگ آن نزديك به ريتم « قيزاوينو» است كه مقطع است يعني نوازندگان در حين بازي آهنگ را قطع مي كنند. رقصنده بايستي در هر حالتي كه است به همان حالت بايستد و تكان نخورد تا مجددأ نوازندگان بنوازند. اين آهنگ هم مانند قيزاوينو با ساز كوچك يا سرنا در داخل اتاق نواخته مي شود.
يكي دو ساعت از صبح روز چهارشنبه كه گذشت، زمان بردن خرج عروسي از خانه داماد به خانه عروس است. در اين وقت يك نفر از طرف پدر عروس مأمور مي گردد تا برابر ليست (سياهه) اجناس را تحويل بگيرد. اجناس سنگين مثل آرد، برنج، جوب و غيره را بار الاغ مي كنند. اجناس سبك را در مجمع مي گذارند. و زنان مجمع را بر سر خود حمل مي كنند. يك نفر هم يك رأس گوسفند را جهت گوشت مصرفي بايستي به خانه عروس ببرد، آن فرد گوسفند را تحويل مي دهد و يك عدد دستمال مي گيرد.
الاغ ها حامل اجناس از جلو، نوازندگان در حالي كه آهنگ حمام ببري يا آغوراوينو مي نوازند بدنبال آنها و مردان بدنبال نوازنده ها و زنان بدنبال مردان در حالي كه چند زن مجمع به سر دارند بطرف خانه پدر عروس به راه مي افتند. اين حركت بصورت دسته جمعي و همراه با شادي است. مردها مرتب شباش مي كشند و زنان گيلي لي .
كلمه « شباش» مخفف شاد باش است و مخصوص مردان است كه آن را در طول عروسي مردان با صداي بلند و كشيده مي گويند و بدينوسيله شادي و شادماني خود را اعلام مي دارند و به جشن عروسي هيجان و شور بيشتري مي دهند. كلمه « گيلي لي» را هر چه جستجو كردم نتوانستم معنا و مفهوم دقيق آن را بيابم ولي فكر مي كنم مخفف كلمه « گوله گوله» تركي باشد كه به معني با خنده و شادي مي دهد. اين صوت مخصوص زنان است و در طول عروسي در جمع زنان كشيده مي شود و زنان با اين صورت اظهار شادي و شادماني مي كنند و جشن عروسي را شور هيجان مي دهند.
اصولاً مركز عروسي خانه داماد است و جشن عروسي در خانه پدر عروس چندان شور و شوق ندارد و صرفاً اقوام نزديك در عروسي دختر شركت مي كنند. نوازندگان هم در خانه داماد هستند. اقوام دور خانواده عروس يا دعوت نمي شوند و يا اگر دعوت مي شوند چندان شادي نمي كردند. مثلاً اگر يكي از اقوام دور خانواده عروس بعد از مراسم عروسي از مادر عروس گلايه مي كرد كه چرا ما را دعوت نكرديد مادر عروس مي گفت : آخه عروسي دختر باجيما.
قبلاً توضيح داديم كه خواهر داماد روز شماري مي كرد تا عروسي برادرش برسد و شور و غوغا كند ولي برادر عروس اينگونه نبود. برادر عروس به هيچ عنوان نمي رقصيد حتي ظاهرا مقداري هم خود را سر افكنده مي گرفت و يا واقعاُ اين گونه بود. اگر برادر عروس در طول عروسي به خانه داماد مي آمد مردم روي او پالان خر مي گذاشتند.
عروس هم انتظار نداشت برادرش در عروسي او شادي و شادماني كند و برقصد ولي داماد از خواهر و يا خواهران خود انتظار داشت كه هم برقصند و شادي شادماني كنند.
بعد از ظهر روز چهارشنبه پدر داماد به دلاك ده مأموريت مي دهد تا از طرف او تمام مردان ده ماركده و قوچان را براي صرف شام و نهار فردا دعوت كند. اگر خانواده داماد در روستاي ديگر اقوام داشت فرد ديگري را به آن روستا روانه مي كرد تا از آنها دعوت به عمل آيد يعني دعوت به عروسي شفاهي بود. دلاك به در يكي يكي خانه ها مي رفت و مي گفت: فلاني ( اسم پدر داماد ) گفت زحمت بكشيد بيايد عروسي. فرد دعوت شده مي گفت: خدا مبارك كنه. اين دعوت بدون اينكه اسم برده شود مخصوص مرد خانواده بود.
مادر داماد هم زن حمامي را مأمور مي كرد تا تمام زنهاي ماركده و قوچان را دعوت كند. به زني كه حمام زنها را اداره مي كرد « زن حمامي » مي گفتند. زن حمامي به در يك يك خانه ها مي رفت و مي گفت: فلاني (اسم مادر داماد ) گفت زحمت بكشيد بيائيد عروسي، زنها هم مي گفتند: خدا مبارك كنه.
اصولاً همه مردان ده در جشن عروسي شركت مي كردند ولي زن ها خير. زنهايي كه اقوام بودند در عروسي شركت مي كردند. در عروسي هايي كه بين خانواده عروس و داماد تفاهم كامل بود قبل از شروع به دعوت پدر و مادر عروس، به پدر و مادر داماد مي گفتند: به دلاك و زن حمامي بگوييد از طرف ما هم دعوت كند. آنگاه دلاك ده در حين دعوت مي گفت: فلانيها ( اسم پدر داماد و پدر عروس ) گفته اند زحمت بكشيد بيائيد عروسي و زن حمامي هم همين طور.
عصر روز چهارشنبه عروس را به حمام مي برند. ابتدا از طرف خانواده داماد به خانواده عروس اطلاع داده مي شود كه مي خواهيم عروس را به حمام ببريم. افراد عروسي كه در خانه داماد هستند همراه نوازندگان به خانه پدر عروس مي روند. زنان دور عروس جمع مي شوند و يك شده روي سر عروس مي اندازند و لباسهايي كه عروس بايستي در حمام تعويض نمايد در يك مجمع مي گذارند و مجمع را يك زن با سر خود حمل مي كند، سپس يك زن بازوي دست راست و زن ديگري بازوي دست چپ عروس را گرفته و او را به طرف حمام عمومي ده همراهي مي كنند، يكي از اين زنها اقوام داماد و ديگري اقوام عروس است. يك زن ديگر يك آينه اي به دست گرفته و از جلو عروس حركت مي كند طوريكه عروس خود را از زير شده در آينه مي بيند. اين آينه را خانواده داماد تهيه مي كند و اين زن حامل آينه را « آينه دار» مي گويند. حركت به طرف حمام بصورت دسته جمعي و به شكل يك كارناوال شادي است نوازندگان از جلو مردها پشت سر و زنان پشت سر مردان و عروس در وسط زنان حركت داده مي شود. در بين راه مردها مرتب شباش مي كشند و زنها گيلي لي. در بين راه موسيقي نوازندگان، حمام ببري يا آغوراوينو است.
هنگامي كه به حمام رسيدند مردها بصورت دايره وار دركناري مي ايستند و نوازندگان آهنگ چوب بازي مي نوازند و مردان رقص چوب بازي را شروع مي كنند. تقريباً تمام دختران و زنان جوان همراه عروس به حمام مي روند و در رختكن مي مانند و در حين لباس در آوردن و لباس پوشيدن عروس، با كشيدن گيلي لي اظهار شادي مي كنند. غرض از حمام رفتن يا بردن، صرفاً آب عقد روي سر عروس ريختن بود. در ماركده مردم بر اين باور بودند كه حتماً بايستي آب عقد سر عروس و داماد ريخته شود. فارس زبانان ماركده به گرمابه يا حمام « حموم » و ترك زبانان « حامام » مي گفتند.
وقتي كه عروس را از حمام بيرون آوردند به همان شكلي كه آورده بودند به خانه پدرش مي برند. لباسهايي كه عروس در حمام تعويض كرده و مقداري شيريني و آجيل مال زن حمامي است در حقيقت اينها هديه اي است از عروس به حمامي. هنگامي كه عروس را از حمام به خانه پدرش بر مي گردانند اگر خانه پدر داماد سر راه باشد مادر داماد به استقبال مي آيد و ضمن اسفند دود كردن شور و شوق فراوان مي كند و عروس خود را مي بوسد و مبلغي پول باو هديه مي دهد و چند سكه به اضافه مقداري آجيل بر سر او مي پاشد و پي در پي گيلي لي مي كشد و زنان ديگر او را همراهي مي كنند. در اين هنگام اقوام عروس، عروس را نگه ميدارند و از پدر داماد مي خواهند كه پاينداز عروس را بدهد. پدر داماد نزديك مي آيد و هديه اي به عروسش مي دهد هديه مثلاً يك رأس بره است. هديه بيان شده اگر كوچك و ناچيز باشد داده مي شود ولي اگر چيز بزرگ و گران قيمت باشد داده نخواهد شد و پدر داماد صرفاً مي خواسته به اين موضوع پايان بدهد و اقوام عروس نيز اين موضوع را فهميده با همه اين حال همه مي گفتند: مبارك باشه و به راه خود ادامه مي دادند. كلمه « پاينداز » مخفف كلمه « پاي انداز» است يعني فرش كه در درگاه اتاق مي گسترانند و يا بمعني فرش زير پا. بدين جهت به هديه اي كه پدر داماد به عروسش مي دهد «پاي انداز» گفته مي شود كه در حقيقت كه آن چيز هديه شده ناقابل است و پيش پاي عروس افكنده مي شود تا عروس پاي خود را روي آن نهد و به خانه داماد آيد. يا به قول شادروان مشهدي جميله يعني اينكه عروس با زبان بي زباني مي گويد: ” هديه اي به من بدهيد تا من بيايم در خانه شما كنيز شما باشم“ .
وقتي كه عروس به خانه پدرش برده شد اقوام داماد به همراه نوازندگان به خانه پدر داماد مي آيند.
شب پنجشنبه شب حنا بندان است كه ترك زبانان به آن « حنابندان گجه سي » مي گويند. از ابتداي شب مهمانها مي آيند و پدر داماد يك نفر را مأمور مي كند تا مهمانها را بر حسب موقعيت اجتماعي و سن آنها، به اتاق هاي مختلف كه در نظر گرفته شده راهنمايي كند. اصولاً افرادي كه دراراي موقعيت هاي اجتماعي و اقتصادي بهتري هستند در يك اتاق جاي داده مي شوند و افراد متوسط در اتاق ديگر و جوانها همراه داماد در اتاق ديگري مي نشينند.
پس از اينكه مهمانها در جاي خود مستقر شدند چاي نوشيدند و مقداري آهنگ چوب بازي نواخته شد و رقص چوب بازي انجام شد نوبت حمام بردن داماد مي رسد. لباسهاي داماد كه بايستي در حمام تعويض نمايد را در يك بقچه جاي مي دهند و بقچه را دلاك ده در دست مي گيرد و همراه داماد به صورت كاروان شادي بطوريكه نوازندگان در جلو و مردان پشت سر و داماد هم وسط مردان همراه با ساقدوشهايش حركت مي كند. زنان پشت سر مردان حركت مي كنند و در طول راه مردان شباش و زنان گيلي لي مي كشند. داماد در طول عروسي يك عدد پالتو روي دوش خود مي اندازد. داماد يك نفر از دوستان و يا آشنايان و يا اقوام خود را به عنوان ساقدوش بزرگ انتخاب مي كند. ساقدوش بزرگ فردي ازدواج كرده است كه وظيفه او اين است كه وظايف شب زفاف و اعمالي كه داماد بايستي در آن شب انجام دهد را به وي بياموزد. داماد يك نفر از دوستان كوچك خود را به عنوان ساقدوش كوچك انتخاب مي كرد. ساقدوش كوچك يك نفر ازدواج نكرده است. هميشه همراه داماد ساقدوش بزرگ سمت راست داماد و ساقدوش كوچك سمت چپ داماد مي ايستد و هنگامي كه داماد را به حمام مي برند يا مي آورند ساقدوش بزرگ از جلو و داماد وسط و ساقدوش كوچك بدنبال داماد حركت مي كند. كلمه « ساقدوش» تركيبي تركي و فارسي است و به معني دوش سمت راست. شايد بدين جهت به اين اسم ناميده مي شود كه ساقدوش بزرگ كه ساقدوش اصلي است هميشه سمت دست راست داماد مي ايستد. ساقدوش كوچك وظيفه دارد در طول عروسي، هميشه همراه داماد باشد و از لباسها و يا كفش و كلاه داماد محافظت كند. چون ممكن است كسي كفش يا گيوه يا پالتو و يا كلاه داماد را بردارد. در چنين صورتي ساقدوش كوچك بايد با آن فرد كشتي بگيرد، اگر ساقدوش كوچك را به زمين زد، داماد بايستي يك كله قند به او بدهد و كلاه يا گيوه خود را پس بگيرد و اگر ساقدوش كوچك آن فرد را به زمين زد، آن فرد بايستي لباس برداشته شده را پس بدهد و يك كله قند هم به ساقدوش كوچك بدهد.
ادامه دارد … محمد علي شاهسون ماركده