آوای مارکده شماره 33 – پانزدهم مهر 1383

جلسه با نماينده مجلس

شنبه مورخه 28/6/83 جلسه اي با حضور آقايان: رئيسي بخشدار، تمدن نماينده محترم مجلس شوراي اسلامي، مهندس داوودي رياست محترم جهاد كشاورزي شهرستان شهركرد و اعضاي شوراهاي شهر و روستاي بخش در محل حسينيه صاحب الزمان سامان تشكيل شد.آقاي محمدعلي شاهسون از شوراي اسلامي ماركده در اين جلسه شركت داشت. در آغاز آقاي رئيسي بخشدار گزارشي از وضعيت بخش سامان ارائه داد، آنگاه آقاي مهندس داوودي در گزارش خود از اختصاص مبلغ حدود 700 ميليون تومان كمك جهت سرمازدگي محصولات ارائه داد و گفت: نحوه و ميزان توزيع و شكل پرداخت آن توسط كارشناسان اين اداره مشخص و ابلاغ خواهد شد، سپس آقاي تمدن گزارشي از فعاليت هاي خود ارائه داد و سپس به پرسش هاي حاضرين پاسخ گفت. مواردي كه مرتبط با روستاي ما بود به شرح زير است:

1- طرحي به پيشنهاد نمايندگان مجلس در دستور كار مجلس شوراي اسلامي قرار دارد كه درصورت تصويب آن، دولت ديركرد و بهره اقساط وامهاي سال جاري كشاورزان را به بانك پرداخت خواهد كرد كه در اين صورت امسال كشاورزان از پرداخت قسط وام خود معاف خواهند بود.

2- صورتجلسه اي با موافقت و امضاي مدير كل محترم شركت گاز استان چهارمحال و بختياري و موافقت و امضاي آقاي تمدن نماينده محترم مجلس تنظيم و در آن صورتجلسه از مدير عامل شركت ملي گاز ايران درخواست شده كه موافقت نمايد گازرساني به روستاهاي ماركده، قوچان، گرمدره، قراقوش، ياسه چاه و صادق آباد توسط شركت گاز استان انجام و هزينه هاي انجام شده به صورت قسطي از مردم اين روستاها دريافت گردد.

شوراي اسلامي ماركده

طرح مشكلات آب و فاضلاب روستا

مورخه 1/7/83 ساعت 9 صبح جلسه اي با حضور آقايان رئيسي (بخشدار)، مهندس قائدي( معاون شركت آب و فاضلاب روستايي) ، تكبند و مطلبيان (كارشناسان آن اداره ) و اعضاي شوراهاي روستاهاي هوره، دشتي، چلوان و ماركده در محل بخشداري سامان تشكيل شد. آقاي محمدعلي شاهسون از شوراي اسلامي ماركده در اين جلسه شركت داشت. جلسه با سخنان بخشدار و طرح مشكلات آب و فاضلاب روستاها شروع گرديد. موضوعهاي زير در رابطه با روستاي ماركده مطرح و مورد بررسي قرار گرفت:

1- درخواست شد قبل از آسفالت ريزي خيابان اصلي ماركده توسط اداره راه، شركت آب و فاضلاب قسمتي از لوله آب را كه به احتمال زياد فرسوده شده است را تعويض نمايند تا پس از آسفالت نياز به كندن آسفالت نباشدكه قرار شد مورد بررسي قرار گيرد.

2- درخواست شد نقشه فاضلاب روستا كه به درخواست شوراي اسلامي ماركده، توسط كارشناسان آن اداره تهيه شده را جهت اجرا تحويل و برحسن اجراي كار لوله كشي فاضلاب كه توسط دهياري ماركده اجرا خواهد شد نيز نظارت نمايد. آقاي مهندس قائدي در پاسخ گفتند: چون در نظر است براي روستاهاي حاشيه زاينده رود در آينده سيستم فاضلاب و تصفيه خانه مركزي ساخته شود و از طرف ديگر چون ما در روستاي چم زين با جمع آوري فاضلاب همكاري كرديم و اكنون برايمان درگيري و دردسر بوجود آمده لذا با شما همكاري نمي كنيم،كه در اينجا بحث هاي زيادي شد و سرانجام مهندس قائدي گفت: راه چاره اين است كه صاحب هر خانه در كنار حياط خود چاهي بكند و آبهاي سطحي را به آن چاه هدايت كند تا جذب شود و ديگر مشكل تهديد سلامتي مردم به خاطر جمع شدن فاضلاب ها در جوي آب كشاورزي جلو روستا نباشد.شوراي اسلامي ماركدهتشكر و قدرداني

سرانجام نوبت تقدير و تشكر به افتخار آفرينان روستا رسيد. فرزندان روستا كه با تلاش خود توانسته اند در آزمون دانشگاهها بدرخشند و وارد دانشگاه يعني مهد علم و دانش شوند كه به آنها تبريك و درود مي گوييم. آقايان رسول شاهسون، غلامرضا عرب، مهدي خسروي و سركارخانم سميه شاهسون شما با تلاش خود و راهيابي به دانشگاه باعث سربلندي خود، خانواده وروستا شده ايد كه ما به شما افتخار ميكنيم، اميدواريم هميشه موفق باشيد. ضمنا براي اطلاع همشهريان عزيز آمار قبولي دانشگاههاي روستاهاي اطراف را نيز درج مي كنيم. روستاي قوچان 1 نفر، روستاي گرمدره 6 نفر، روستاي ياسه چاه 3 نفر و روستاي صادق‌آباد4 نفر.

آواي ماركده

عمل خودسرانه شورا و دهياري

در پي تغيير كاربري حمام، مورخه 2/7/83 جلسه اي با حضور حداكثر 20 نفر از مردم روستاي ماركده در مسجد جامع ماركده برگزار گرديد. نخست چند تن از حاضرين به خودسرانه عمل كردن شورا و دهياري انتقاد كردند و پرسشهايي را مطرح نمودند كه مهمترين آنها را در زير مي آوريم: 1- چرا شوراي اسلامي و دهياري قبل از شروع بكار با مردم مشورت نكرده است؟ 2- اگر شورا و دهياري براي مالكيت اين حمام مي خواهد اقدام كند، مردم مخالف هستند چون اين مكان را براي سرويس بهداشتي، كتابخانه و انبار مسجد نياز دارند 3- چرا اعضا شورا و دهيار در جلسات مذهبي شركت نمي كنند تا بهتر درد مردم را بفهمند؟ 4- چرا دهياري و شوراي اسلامي براي تعمير مسجد قدمي بر نمي دارند؟ 5- اعضا شورا در ابتداي كار مدعي بودند كه حداقل ماهي يكبار با مردم جلسه اي خواهند داشت، پس چرا عمل نكردند؟

نكته قابل توجه در اين جلسه اين بود كه دو تن از حاضرين در اين جلسه گفتند علت كار شورا و دهياري را در مورد حمام از رئيس شورا پرسيديم، وي گفته است من از موضوع خبر ندارم! آيا واقعا چنين است؟ در پايان اين جلسه صورتجلسه اي تنظيم گرديد و به امضا حاضرين رسيد و تحويل آقاي حاج نعمت الله عرب گرديد تا وي پس از كپي برداري نامه را به شورا يا دهياري تحويل دهد.تهيه گزارش: رمضان عرب 3/7/83

مسكن جوانان

به دنبال درخواست تعدادي از مردم بويژه جوانان روستا كه با مشكل مسكن روبرو هستند، شوراي اسلامي و دهياري علاوه بر ارسال در خواست متقاضيان به بنياد مسكن انقلاب اسلامي شهركرد و پيگيري هاي مكرر كه انجام شد سر انجام جلسه اي در تاريخ 8/7/83 با حضور آقاي مهندس علايي رئيس بنياد مسكن شهرستان شهركرد و آقاي عباسي كارشناس آن اداره و آقايان محمدعلي شاهسون عضو شورا و محمد عرب دهيار در منزل محمدعلي شاهسون برگزار گرديد و پيرامون مسائل متعددي صحبت شد. درخصوص تغيير كاربري زمينهاي باغ بزرگ و آغدش، آقاي مهندس علايي فرمودند: درخواست شما را جهت مطرح شدن در كميسيون فرستاديم و اين كميسيون حداكثر درسال دوبار تشكيل مي گردد كه نوبت اول آن ابتداي سال بود و نوبت دوم حدود يكي دو ماه آينده خواهد بود شما هم يك درخواست ديگر با تعداد امضا بيشتري از مردم بفرستيد كه در تصميمگيري كميسيون مئوثر خواهد بود. ولي چيزي كه مشخص است طرح هادي روستاي ماركده دراسفند سال 80 تصويب شده و هر ده سال يكبار تجديد نظر مي شود و اين طرح بر اساس سرانه جمعيت روستا مصوب شده كه داخل روستا ساخت و ساز شود و تا ده سال آينده نياز مردم را جواب خواهد داد و حتي زمين هاي بالاي آغدش كه جزء واگذاري بنياد مسكن هم مي باشد در طرح هادي گنجانده نشده است كه اميدواريم با پي گيري هاي لازم مورد تاييد كميسيون قرار گيرد و بنياد به تواند بر روي آن طرح هادي را پياده كند.

محمد عرب دهيار

سند داركردن خانه

سند در لغت معني تكيه گاه ميدهد و سند مالكيت نوشته اي است كه در مراجع ذيصلاح تنظيم و در آن مالكيت فردي را بر زمين يا خانه اي و…تثبيت كرده باشد. سند مالكيت علاوه بر احراز مالكيت فرد و قابل ارائه در مراجع رسمي، همانند تكيه گاه و پشتوانه اي است كه انسان مي تواند در طول زندگي احساس پشتگرمي و اطمينان خاطر كند و در مواقع ضروري مثل هنگام استفاده از تسهيلات بانكها و يا برطرف كردن مشكلات پيش آمده در مراجع قضايي از آن استفاده كند. سند مالكيت نشان دهنده هويت و اصالت مالكيت انسان بر چيزي است. از آنجاييكه هيچيك از خانه هاي ما مردمان ماركده سند مالكيت ندارد و اين يك نقيصه است شوراي اسلامي ماركده چندي است كه با پيگيري و مكاتبات خود در پي سند دار كردن خانه هاي روستاست، بدين جهت مورخه 8/7/83 ساعت11 تا 14 جلسه اي با حضور آقاي مهندس علايي سرپرست محترم بنياد مسكن انقلاب اسلامي شهرستان شهركرد و آقاي عباسي كارشناس آن اداره، و آقاي محمدعلي شاهسون عضو شورا و آقاي محمد عرب دهيار در منزل محمدعلي شاهسون تشكيل شد و روي موارد زير توافق شد:

1- درپي درخواست شوراي اسلامي ماركده قرار گرديد بنياد مسكن انقلاب اسلامي اقدامات لازم را جهت سنددار كردن خانه هاي مردم ماركده انجام دهد و شوراي اسلامي و دهياري ماركده هم قبول نمودند در اين جهت همكاري لازم را داشته باشند. 2- هر يك از مردم ماركده كه داراي خانه اي است لازم است در نزد شوراي اسلامي پرونده اي با ارائه مدارك زير تشكيل دهد: پوشه فنردار يك عدد،كپي شناسنامه مالك خانه يكبرگ،كپي سند يا قولنامه خانه يا زمين خانه يك برگ، تكميل فرم شماره 2و8 هركدام يكبرگ، پرداخت مبلغ 55000 ريال بابت هزينه نقشه برداري ساختمان. مدارك تكميل شده توسط شوراي اسلامي جهت اقدامات بعدي به بنياد مسكن تحويل داده خواهد شد. 3- آنهايي كه داراي زمين هستند و اقدامي به ساخت نكرده اند لازم است ته ديواري پيرامون زمين خود بكشند كه مشخص كننده و گوياي مسكوني بودن و مالكيت فرد باشد. 4- آنهايي كه دو يا چند نفر از يك حياط و ساختمان به صورت مشترك استفاده مي نمايند لازم است قبل از نقشه برداري، با يك ته ديوار حدود خود را مشخص نمايند. 5- آنهايي كه قسمتي از ساختمان خود را به ديگري از جمله فرزند يا عروس خود واگذار كرده اند لازم است مدارك آنها نيز ضميمه پرونده گردد، در چنين ساختماني مالكيت صاحبان به صورت مشاع خواهد بود. 6- خانه هايي كه خارج ازطرح هادي هستند مشمول سنددارشدن نمي شوند. 7 – سند هنگامي آماده و تحويل صاحب خانه خواهد شدكه فرد صاحبخانه مدارك لازم را تحويل و هزينه ها را پرداخت و سر انجام معرفي نامه از دهياري به بنياد مسكن ارائه دهد

شوراي اسلامي و دهياري ماركده

ادبيات روستا (قسمت پنجم)

حيدر بابا، شيطان بيزي آزديريب محبتي اوركلردن قازديريب

قره گونون سر نوشتين يازديريب

ساليب خلقي بير-بيرينين جانينا باريشيغي بليشديريب قانينا

حيدربابا،شيطان مارا از راه بدربرده است محبت را از دل ها بر كنده است

سرنوشت سيه روزي را رقم زده است

خلق را به جان هم انداخته است صلح را به خون خود آغشته است

گو‏‎ز ياشينا باخان اولسا،قان آخماز انسان اولان خنجر بئلينه تاخماز

اما حئييف كور توتدوغون بوراخماز

بهشتيميزجهنم اولماقدادير! ذي حجه ميز محرم اولماقدادير!

اگر به اشك چشم نگاهي كنند،خون جاري نمي شود انسان خنجر بركمر نميزند

اما افسوس،كور آنچه را به چنگ گرفته است رها نمي كند

جنت ما در حال جهنم شدن است ذيحجه ما در حال محرم شدن است

خزان يئلي يارپاخلاري تئوكنده بولوت داغدان يئنيب،كنده چئوكنده

شيخالاسلام گئوزل سسين چكنده

نيسگيللي سئوز اوركلره ديردي آغاشلاردا آللاها باش ايردي

هنگامي كه باد خزان برگها را مي ريخت و ابر از كوه پايين مي آمد، بردهكده مي نشست و شيخ الاسلام صوت خوش بر مي كشيد

سخن حسرتبار و آرزوناك به دلها اثرميگذاشت-درختان نيز براي خداوند سرخم ميكردندمنبع: سلام بر حيدربابا، سروده استاد شهريار، ترجمه بهروز ثروتيان

گوجه فرنگي و سيب زميني در ماركده

گوجه فرنگي گياهي است آمريكايي از ناحيه مكزيك، و هنگامي كه آمريكا كشف شد اين گياه از آمريكا به اروپا آورده و به عنوان گياه زينتي كشت ميگردد و بر اين باور بودند كه ميوه اين گياه زهرآگين است ولي كم كم به ارزش آن پي بردند و مورد استفاده قرار گرفت. نام بومي اين گياه در مكزيك- توماتل- بوده، و وقتي به اروپا رسيد نامهاي گوناگون به آن دادند، مانند سيب بهشت، سيب زر، سيب عشق، ولي سرانجام همان واژه آمريكايي پيروز شد و اكنون اين نام در بيشتر كشورهاي اروپايي رايج است. اين گياه در عربي ادبي عراق « طماطم » و در زبان عاميانه « طماطه » ناميده ميشود. و در آذربايجان آن را –ارمني بادمجاني- يا- قرمزي بادمجان- مي نامند. در ايران از همان نخست گوجه فرنگي وگاهي هم متاثر از فرنگيان و نيز عربان،عاميانه تماته مي گفتند. اين گياه در ايران هم همانند ديگر كشورها ناشناخته بوده نخستين بار در سال 1300 هجري قمري فردي بنام دوست محمدخان معيرالممالك تخم آن را از فرنگ فرستاد و سفارش به كاشت نمود كه آن را در باغ فردوس تهران به عنوان گياه زينتي كشت كردند. نخست مردم تهران نيز نسبت به اين گياه بدگمان بودند و با اين باور كه خود را به اين گياه نيالايند و مرتكب گناه نشوند از آن استقبال نشد ولي كم كم پي به فوايد آن برده شد و مورد استفاده قرار گرفت.گفته مي شود اولين كسي كه گوجه فرنگي را به ماركده آورد و كشت نمود و ديگر مردم را با آن آشنا كرد فردي بود از فارس زبانان با نام محمد فرزند محمدعلي(روانش شاد باد) كه در تداول عامه محمدمدل گفته مي شد.نامبرده خود از روستاهاي لنجان به ماركده مهاجرت نموده و اين گياه را نيز از همانجا آورده وكشت نمود و كم كم فراگير شد نخست مردم بر اين باور بودند كه ميان مصرف گوجه فرنگي و تولد نوزاد دختر رابطه اي است چون مي گفتند از آن زماني كه مصرف گوجه فرنگي در روستا متداول شده تولد نوزاد دختران بيشتر شده است ولي كم كم ديدند اين نظر درست نيست.

سيب زميني نيز گياهي آمريكايي است از آنجا به اروپا آورده شده ودر زمان قاجاريان به ايران وارد و كشت شده است.اولين كسي كه سيب زميني را به روستاي ماركده آورد فردي بود از ترك زبانان بنام كربلايي عبدالله فرزند محمد (روانش شاد باد)كه در تداول عامه كل عبدل ممد گفته مي شده است.مي گويند ايشان سيب زميني را به ماركده آورد وكاشت و مردم با آن آشنا شدند و استقبال كردند.كربلايي عبدالله دو پسر داشت كه متاسفانه هر دو پيش ازپدرفوت ميكنندو يك دختر از او باقي مانده كه با جعفرقلي عرب ازدواج كرده است.

منبع:لغت نامه دهخدا

محمدعلي شاهسون ماركده9/7/83

صبح و نسيم

اين كيست كه مي آيد و جز او مددي نيست خورشيد در آينه چشمش عددي نيست

صبحي استكه آغشته به آغوش نسيم است، بحريست كه درپهنه آن جزرومدي نيست

من مانده ام و ناي پر ازشور و هياهو زخمي بزن اين حنجره را باربدي نيست

من گم شده ام،گم شده ام سبز ترينم اي خضر كجايي كه شبم را بلدي نيست

آرامش مردابي ام اي ماه به هم ريز شب آمد و در ساحل من جزرومدي نيست

رفت از دل من مژده سبزينگي باغ اين كيست كه مي آيد و با او سبدي نيستسروده: حجت الله بخشوده، به انتخاب عليرضا عرب18/6/83

لطيفه

درويشي زير سايه الاغش استراحت مي كرد شاه از آن جا مي گذشت درويش را در حال استراحت ديد به درويش گفت: اي مرد اين جا چه مي كني؟ درويـش گفت:عمر شاه دراز باد در زير سايه شما زندگي ميكنم.

فقيربه ثروتمند: سلام عليكم،كجا تشريف مي بري؟ ثروتمند: قدم مي زنم اشتها پيدا كنم،شما كجا مي رويد؟ فقير: من اشتها دارم، قدم مي زنم تا خوراكي پيدا كنم.

معلم خطاب به بچه: تو چقدر كودني؟ اسكندر وقتي اندازه تو بود نصف دنيارو مي شناخت.شاگرد:آخه آقا،اون معلمش ارسطو بود!

مشتري خطاب به گارسون: غذاچه داريد؟ گارسون: خوراك زبان. مشتري: من اصولاچيزي كه ازدهان حيوان خارج شود نمي خورم گارسون: خوب پس تخم مرغ ميل مي فرماييد؟

چي بدون چي بي فايده است؟

شير بدون يال، آدم بدون گوش، صبحانه بدون پنير، مرغ بدون بال، ديوار بدون موش، نانوايي بدون خمير، هندي بدون خال، صورت بدون جوش،كشور بدون سفير، پرنده بدون نوك، آهنگر بدون پوك، آواي بدون جوك.

ضرب المثل هاي وارونه

هر آن كس دندان دهد دست هم دهد، هر چي مي دويم باز هم يك پامون عقبه،

مار گزيده از اژدها هم نمي ترسه، شير كه از بيشه در آمد ديگه تو بيشه نيست چيستان

چه جمله اي است بدون نقطه،كه اولش كفر و آخرش ايمان است؟عليرضاعرب

كافه هاي بين راه

تازگي ها رفته بودم در ســـــــفر بــين ره خوردم غذايي مخــتصر

بعد خوردن حال مخلص شد خراب خـــود رساندم پيش دكتر با شتاب

گفتمش:دكتر به قربانت شـــــوم مـــــردم از گيجه و درد شـــكم

اينــك از درد زياد و التــــــهاب مـي كشــــم رنج فراوان و عذاب

در جوابم گفتا دكتر بي درنــــگ من علاجت ميكنم بي دنگ وفنگ

آزمايش داد بهر اين حقــــــــير گفــــــت:بنشين و جوابش را بگير

بعد از آن گفت:غذاي مان ده اي خورده اي كه اين چنــين وامانده اي

گوشت سفت وچرب يك كره الاغ خورده اي با يك كــمي سوپ الاغ.

گفتم:آري دكتر اين بـي نـــــوا خورده ام درره فداي ديشــــب غذا

كافه هاي بين راهند اين چنـين مي كنند مارا گرفـــــــتار و غمين

برگرفته شده از مجله اطلاعات، عليرضا عرب 18/7/83

نيمه شعبان در ماركده

اي پادشه خوبان داد از غم تنهايي دل به تنگ آمده وقت است كه باز آيي

اعياد مذهبي ماه مبارك شعبانيه بويژه نيمه شعبان كه مصادف است با ميلاد مصلح جهان قائم آل محمد(عج) بر همه همشهريان و خوانندگان خبرنامه آواي ماركده مبارك باد.عيد نيمه شعبان از بعد از ظهر روز 5 شنبه 9/7/83 آغاز و تا ساعت 9 شب 10/7/83 ادامه داشت. در اين مدت بوي گلاب و دود اسفند از كوي و برزن به مشام مي رسيد اين عيد با برنامه هاي خاصي همراه بود كه عبارتند از:چراغاني و آذين بندي خيابان اصلي و نصب پارچه نوشته هايي باعناوين مختلف در سطح روستا، ايجاد طاق نصرت روبروي مسجد جامع برروي خيابان اصلي ، اين كار براي اولين بار در ماركده انجام شده است، شركت گسترده مردم در نماز مغرب و عشا در شب نيمه شعبان و پخش شيريني بين حاضرين، سخنراني حاج آقا سيف اللهي پيرامون حضرت مهدي (عج)و وظايف ما در زمان غيبت وي، اجراي مراسم مولودي خواني توسط مداحان كه حاضرين را مسرور كردند، پذيرايي از مردم در چند نقطه از روستا، اجراي دعاي ندبه صبح روز جمعه در مسجد جامع كه بعد از دعا حاضرين به صرف صبحانه دعوت شدند، برگزاري جشن بزرگ ميلاد نور در مدرسه پگاه ماركده . اين جشن شامل برنامه هاي زير بود: تلاوت قرآن مجيد، خوش آمدگويي و تبريك دهيار آقاي محمد عرب به حاضرين و مهمانان گرامي از جمله امام جمعه محترم سامان، سخنراني امام جمعه سامان، مولودي خواني آقاي حسين علي عرب و حبيبالله شاهسون، اهداي جايزه به كسانيكه حداقل يك جزء از قرآن را حفظ بودند. اين جوايز را دهياري متقبل شده بود. و اما برندگان:خانمها، هاجر شاهسون فرزند علي اكبر، هاجر شاهسون فرزند احمد، فاطمه عرب فرزند محمود، زهرا عرب فرزند علي اصغر، سميرا شاهسون فرزند رمضان علي. آقايان:مسعود عرب فرزندعلي اكبر، محمد شاهسون فرزند عليمراد. در حين اجراي مراسم از حاضرين پذيرايي به عمل آمد و در پايان مراسم توزيع شام در بسته بندي ظروف يكبار مصرف انجام شد. و اما در گوشه و كنار اين جشن چه خبر؟-داربست فلزي را شركت فدك بصورت رايگان در اختيار جشن قرار داده بود-هيات قمر بني هاشم فعاليت خاصي را انجام نداده بود- مركز درماني ماركده سردرب خود را چراغاني نكرده بود.- به گفته مهندس غلامعلي عرب شورا و دهياري در جلسه هماهنگي جشن شركت نكرده بودند.- شوراي اسلامي فعاليت خاصي را انجام نداده است.- فروشگاه كوثر محصولات فرهنگي را به مردم فروخت.-چراغاني خيابان اصلي مناسب نبود.-دهيار در مديريت جشن نقشي نداشت.-تعداد زيادي از مغازه داران سر در مغازه هاي خودرا چراغاني نكرده بودند.-حدود 90 درصد مردم در جشن هاي خانگي و خانوادگي وعمومي شركت كردند.-چند مراسم عقد و ازدواج در اين روز انجام شد.-مديريت جشن با دارالقرآن ماركده به سرپرستي مهندس غلام علي عرب بود، با وي گفتگومي كنيم:آقاي مهندس خسته نباشيد و عيدتان مبارك. ج-ممنون،عيد شما و همه مردم خوب و فهيم ماركده هم مبارك باشد.-آقاي مهندس هزينه اين جشن از كجا تامين شد و چه مقدار بود؟-ج-تمام هزينه ها را مردم داده اند و حدود 90 هزار تومان بود كه سعي مي كنيم در امر پذيرايي جشن هزينه كنيم.س-چه كسي يا گروهي در برپايي اين جشن همكاري كردند؟ ج-ابتدا از تلاش حاج آقا سيف اللهي و حسين علي عرب تشكر مي كنم و از همت تك تك مردم نيز تشكر مي كنم،بسيج و دهياري اقداماتي كردند ولي كافي نبود،در اين جا ، جا دارد از اقدامات مديريت محترم مدرسه پگاه تشكر كنم. س-چه انتقادي يا حرفي براي مردم داريد؟ ج-از شوراي اسلامي گله مند هستم،چون آنگونه كه انتظار مي رفت عمل نكرد، از آقاي حسيني كه نايب رئيس شورا هم هستند انتظار بيشتري داشتيم،چرا كه وي هم سيد هستند و هم رئيس هيات قمربني هاشم اگر مديريت ها وارد عمل نشوند از مردم چه توقعي مي توان داشت؟ س-از برپايي اين جشن چه هدفي داشتيد؟ ج-شاد كردن مردم، ايجاد زمينه همكاري و تلاش دسته جمعي،ترويج فرهنگ اسلامي مهدويت صحيح و سالم بين مردم، ودر كل با شادي بايد شاد بود و با غم غمگين، اصل هم همين است، راستي و درستي، بايد جامعه اي شاد و پويا داشته باشيم، از شما و خبر نامه آوا هم متشكرم.

تهيه گزارش رمضان عرب 11/7/83

زنيرو بود مرد را رستي!

فحش واژه اي است عربي به معني، از حد در گذشتن در بدي، در گذشتن ازحد در جواب و ستم كردن در آن. معادل فارسي آن دشنام و ناسزا است. فحش دادن رفتاري است كه بعضي از ما هنگامي كه از ديگري ناراحت هستيم و يا با او برخوردي داريم،با برزبان آوردن كلمه ها و واژه هاي زشت،ناپسند،ناخوشايند و غير اخلاقي و نسبت دادن انجام شدگي آن واژه ها به آن فرد يا بستگان او از خودمان بروز مي دهيم.و هدفمان از برزبان آوردن و نسبت دادن انجام شدگي آن واژه هاي زشت در آن هنگام و حالت، هرچه بيشتر آزردن،تحقير كردن، صدمه زدن و آسيب رساندن به شخصيت و حيثيت طرف مقابل است. و اما آنچه كه سبب نوشتن اين مقاله شد، روزي، دقايقي، دركنارراهي نزديك باغي بر حسب اتفاق نشسته و درعالمي به فكري فرو رفته بودم،كه ناگهان كلمات ناخوشايندي شنيدم ولي از انجايي كه در تفكر خود غرق بودم نسبت به مفهوم واژه هايي كه شنيده شده شك پيدا كردم ولي صاحب صدا را شناختم، صدا از آن پيرمرد صاحب باغ بود كه من نزديك باغش نشسته بودم ولي به احتمال زياد پيرمرد از حضور من در آن نزديكي با خبر نبود،شايد هم خبر داشت،مگر من كي هستم كه حضورم بتواندمنشا اثري گردد؟به هر صورت با خود گفتم شايد اشتباه شنيدم. مجددا در عالم خود فرو رفتم يكي دو دقيقه بعد همان صدا در فاصله نزديك تر به گوش رسيد،اين مرتبه به علت نزديكي،صدا واضح تر و كلمات آشكار تر و به خوبي شنيده شد.كلمات تكرار همان قبلي ها بود و چون آشكارتر شنيده مي شدند زشتي و پلشتي شان هم گزنده تر بود،كنجكاو شدم و موضوع را زير نظر گرفتم ديدم پسر بچه اي به باغ پير مرد نزديك شده و گويا مي خواسته وارد باغ شود و پيرمرد ناسزا گويان مي خواسته از ورود او جلوگيري كند.حرف زشت پيرمرد چي بود؟باور كنيد اكنون كه مي خواهم آنهارا بازگو كنم شرمم مي آيد ولي از آنجاييكه اين پديده فحش و ناسزا گويي كم و بيش وجود دارد با پوزش از حضور تمامي خوانندگان،آنهارا بازگو و بررسي مي كنيم تا بيشتر به عمق زشتي و پليدي اين رفتار پي ببريم.پيرمرد با صداي بلند خطاب به پسر بچه مي گفت:پدر سگ ولدز…حال ببينيم از ميان حيوان هايي كه در طبيعت و در اطراف ما هستند چرا ما انسان ها حيوان سگ را براي ناسزا گويي خود برمي گزينيم؟سگ نامي است فارسي به حيوان چهارپايي از پستانداران گوشت خوار اطلاق مي گردد،نام عربي آن كلب است.سگ در كارهاي مختلف خدمات ذيقيمتي به انسان مي كند،به مناسبت استفاده هايي كه از آن مي شود تقسيماتي براي وي قائل شده اند مانند سگ گله،سگ شكاري،سگ پليس و سگ خانه. اين حيوان از آنجاييكه قابليت تربيت شدن دارد مورد توجه انسان قرار گرفته و انسان آن را اهلي كرده و به تربيتش پرداخته و در خدمت خود گرفته است.دير زماني است و شايد هم همپاي انسان در طول تاريخ،اين حيوان ياروياور انسان بوده،دركوه و دشت،گرما و سرما،درشهر و روستا از جان و مال و خانه وكاشانه او حفاظت كرده و سبب آسايش و آرامش او شده و امنيت برايش فراهم آورده است. اخيرا علاوه بر استفاده هاي سنتي در خدمت پليس قرار گرفته شده و هر جا كه انسان از كندوكاو و جستجو در مي ماند از سگ مدد مي جويد و مي بينيم اين حيوان چقدر دقيق كار خود را انجام مي دهد.حال علارغم خدمات ارزشمند ديرپاي اين حيوان به انسان،ما انسان ها با كمال بي انصافي،حق ناشناسي و به دور از مروت،يك نگرش و ديد منفي نسبت به اين حيوان نجيب داريم،بنابر اين نگرش،ما سگ را حيوان پلشت و پليد مي دانيم. با اينكه از خدماتش سود مي بريم ولي مي خواهيم كه از ما دور باشد.هر بچه اي براي رضاي خدا هم كه شده سنگي به او مي زند و كمتر كسي حاضر است به تيمار او بپردازد.حال با توجه به همين تلقي ما از سگ،هنگامي كه در جامعه با يكديگر برخوردي داريم و ناراحت هستيم و مي خواهيم طرف خود را تحقير كنيم كلماتي با سگ تركيب مي كنيم و به او نسبت مي دهيم بعضي از اين نسبت ها وقيحانه و زشت تر هست كه آن را فحش مي ناميم و بعضي ديگر كنايي است يعني يكي از صفات و حالات سگ را با حالات و رفتار انسان مشابه مي بينيم و آن را با هدف تحقير به فردي نسبت مي دهيم، مانند:مثل سگ سرش تا صبح روي زمين نيامد،كنايه از كسي كه شب به علت بيماري خوابش نبرده و ناليده است،در حالت بيزاري و درعين حال كمي غمخواري از فردي گويند. مثل سگ پشيمان شده:حال كسي را گويند كه سخت از كاري كه كرده پشيمان است و حالت پشيماني از چهره اش هويداست. توي كنداله سگ هم آبش نمي دهند:كنايه از بي ارزشي فردي.مثل سگ با وفاست:به فردي گويند كه نسبت به ديگري متعهد و وفادار و در خدمت او باشدبا چشمداشت كم يا بدون چشمداشت.مثل سگ هاره:كنايه از فردي كه بدور از مسائل اخلاقي و ادب پرخاشگر و ناسزا گوست.سگ زرد برادر شغال است:در جهت تشابه دو فرد نسبت به هم از جهت رفتاري و اخلاقي گويند.مثل سگ بي چشم و روست:كنايه از آدم بي آزرم…بيچاره سگ!؟خودش هيچ خبر ندارد،موجودي از ميليون ها موجود روي كره زمين است و آفريده خداي بزرگ،زيست خودش را دارد و دنبال روزي خود است.و ما انسان ها كه خودرا اشرف مخلوقات خدا مي ناميم و ادعاي هوش،عقل و فضيلت هم مي نمائيم.نخست صفات زشت و منفي براي اين حيوان زبان بسته قائل مي شويم، بدون اين كه او بخواهد و بداند،آنگاه همان صفات زشتي را كه خودمان براي او قائل شده ايم بي شرمانه به يك انسان هم نوع خودمان،به علت اين كه از او ناراحت هستيم،نسبت مي دهيم،تا اورا بيازاريم،روان اورا جريحه دار و تحقير كنيم،كه چه چيز به دست آوريم؟ببينيد تركيب ناسزاي پدر سگ كه بسيار هم متداول هست را وقتي فردي به فرد ديگر مي گويد يعني اين كه سگي با مادر او آميزش كرده و اين فرد بوجود آمده است كه پدرش سگ و مادرش انسان است مي دانيم اين عمل برابر عقل آدمي و عرف جامعه ي انساني،محال است و اتفاق نمي افتد و در صورت اتفاق هم نطفه انسان با سگ تركيب نمي شود حال پرسش اين است كه چرا يك انسان داراي هوش،عقل و فهم چنين ياوه و مهمل مي گويد؟بدون شك انسان دانا توانمند و خردگرا هيچگاه مهمل و ياوه نخواهد گفت،هيچگاه فضيلت هاي اخلاقي او اجازه نمي دهد چنين واژه هاي ناشايست بر زبانش جاري شود و به كسي نسبت دهدفقط وقتي فردي سقوط اخلاقي داشته باشد خيلي راحت مي تواند اينگونه تهمت هاي وقيحانه اي به همنوع خود بزند.اين موضوع را از چند نظر مي توان بررسي كرد يكي اين كه ما همه مسلمانيم و براين باوريم كه پس از مرگ در پيشگاه خداي بزرگ تمام كارهاي ما مورد بررسي قرار مي گيرد و براساس مثقال ذره براي كارهاي خوبمان پاداش مي گيريم و براي كارهاي بدمان كيفر.حال اگر مادر فردي كه ما به او نسبت ناروا و زشت داده ايم،درروز قيامت از ما بپرسد به چه حقي به من تهمت زديد؟چه جوابي داريم؟آيا شرمنده و بدهكار نخواهيم بود؟ديگر اين كه ما انسانيم و اجتماعي زندگي مي كنيم،لازمه زندگي اجتماعي همكاري با يكديگر است و لازمه همكاري با يكديگر تفاهم،احترام و اعتماد است حال هنگامي كه ما فحاشي مي كنيم تاديگري را بيازاريم و تحقير كنيم،بدون شك حاصل آن كينه و نفرت و دشمني است كه با اصل همكاري تناقض دارد!؟ديگر اين كه فحاشي با دانايي تناقض دارد يعني هيچگاه فرد دانا كلمات زشت برزبان نمي آورد،كسي را نمي آزارد،به كسي توهين نمي كند،كسي را تحقير نمي كند،چرا؟براي اين كه دانا توانمند است و مي تواند مسائل و مشكلات بوجود آمده را با توسل به عقل و خرد و از راه گفتگو و مراجع قانوني حل كند.مگر نخوانده ايم: توانا بود هر كه دانا بود. و ديگر اين كه آدم فحاش فردي ضعيف و ناتوان است و چون خودرا ياراي حل مشكل پيش آمده نمي بيند اقدام به فحاشي مي كند تا ضعف خودرا بپوشاند و سر انجام اين كه عمل فحاشي متضاد اخلاق است،مي دانيم انسان موجودي اخلاقي است و اگر اخلاق را از انسان بگيرند انسان مساوي است با حيوان بلكه خطرناك تر از حيوان. اصلي طلايي در فلسفه اخلاق است كه مورد قبول همه فرهنگهاي بشري مي باشد و آن اين است كه « آنچه را كه براي خود نمي پسندي براي ديگران هم مپسند» بنابر اين اصل كسي كه به اصول اخلاقي پايبند باشد هيچگاه به ديگري ناسزا نمي گويد چون آنرا براي خود نمي پسندد و مي دانيم ريشه اخلاق برنوع دوستي،باور به فضيلت هاي انساني و ايمان به يك نيروي برتر جهان كه اورا خدا مي ناميمش هست.و اينها راحت بدست نمي آيد يك انسان لازم است از كودكي در يك محيط خانواده و اجتماع مناسب رشد كند و اين فضيلت هاي انساني به او آموزش داده شود و با تمرين و عمل آنهارا در خود نهادينه نمايد.آنگاه مي توان از آن شخص انتظار داشت هنگام برخورد با ديگري مسائل اخلاقي و فضيلت هاي انساني را رعايت نمايد وقتي فضائل اخلاقي جرئي از شخصيت فردي شد آن فرد توانمند است،بخشنده است و هيچگاه به خاطر مسائل كوچك مثل چند عدد گردو،آلوچه…ناسزا نمي گويد،هيچگاه به خاطر يك اشتباه و خطا به ديگري تهمت نمي زند بلكه اورا مي بخشد.وقتي فضيلت هاي انساني در فردي نهادينه شد و او به آن فضيلت ها از جمله به خداي يكتا،دانا،بينا و توانا ايمان راستين داشت، هيچگاه كلمه زشت از دهانش بيرون نخواهدآمد،هيچگاه به بدي ها نمي انديشد،چرا؟براي اين كه ارتباط او با خداي بزرگ است و ازآن منبع نيرو مي گيرد و چون خدا نيكي محض است اين بنده او هم به بدي و كژي نمي گرايد.در اين جا مي خواهم سفارش فردوسي بزرگ را يادآوري نمايم كه مي گويد: زنيــرو بود مـــــرد را راســـتي زسســـــتي كـــژي آيــد و كاســتي

بايد دانست واژه مرد در اينجا به مفهوم انسان است نه فرد مذكر.اگر كمي بينديشيم به راستي همين گونه است وقتي انسان از هر جهت قوي باشد هيچگاه به ناراستي روي نخواهد آورد چون توانمند است ابتدا مي انديشد آنگاه مي گويد.

محمدعلي شاهسون ماركده 11/7/83

جشن عروسي در ماركده (قسمت سيزدهم)

بنابراين براي اينكه اين مسايل پيش نيايد، ساقدوش كوچك هميشه همراه داماد است و جهارچشمي مواظب لباس و بخصوص كفش و كلاه داماد است. و هنگامي كه داماد در اتاق نشسته، ساقدوش كوچك كفش هاي او را بر مي دارد و محافظت مي كند. تركها « ينگه » مي گويند. وقتي كه كاروان شادي به حمام مي رسند عده اي از جوانان و داماد و دلاك و ساقدوشها به حمام مي روند و بقيه مردها به صورت دايره وار مي ايستند و چوب بازي مي كنند. زنان در كناري مي ايستند و تماشا مي كنند.

داماد پس از لخت شدن همراه با ساقدوش بزرگ به گرم خانه مي رود و آب عقد عروسي را بر سرش مي ريزد و بر مي گردد. در رختكن دلاك ده به داماد كمك مي كند تا خود را خشك كرده و لباسهايش را بپوشد، لباس پوشيدن داماد همراه با شباش كشيدن جوانان و شور شوق آنان است. لباسهايي كه داماد تعويض نموده و مقداري آجيل و مبلغي پول از آن حمامي است. حمامي فردي از افراد همين روستا بوده كه همه روزه به صحرا مي رود و بوته كنده و جمع آوري مي كند و به ده آورده و خزينه حمام را با سوزاندن بوته ها گرم نگه مي دارد. اين لباسها، پول و شيريني در حقيقت انعامي است كه از طرف خانواده داماد به حمامي داده مي شود، چون مزد حمامي بصورت ساليانه پرداخت مي گردد.

هنگامي كه داماد از حمام ده بيرون آمد آهنگ حمام ببري يا آغوراوينو نواخته مي شود و همگي بصورت كاروان شادي به طرف خانه پدر داماد به راه مي افتند.

ادامه دارد … محمد علي شاهسون ماركده