خبرها
- روزهاي 28،29،30،31/4/1384 آقايان شهرام مرداني و محمد علي شاهسون همواره در محل حفر كانال و جوشكاري لوله هاي گاز بين مسير بن قوچان به منظور حل و فصل اعتراضات و ادعاهاي كشاورزان بني حضور داشتند. در اين چند روز تعدادي از كشاورزان نسبت به حفر كانال اعتراض داشتند كه با صحبت و مذاكره رضايت آن ها فرام شده و سرانجام براي جلب رضايت آقاي نصرالله آقابابايي يكي از كشاورزان مزرعه ينگي كريز ناگزير جلسه اي تشكيل گرديد . در اين جلسه كه آقايان محمد علي شاهسون از ماركده، شهرام مرداني از گرمدره و نيازعلي شاهبندري از قوچان حضور داشتند و در محل مزرعه ينگي كريز بن و در باغ آقاي نصرالله آقابابايي و با حضور ايشان تشكيل شد. آقاي آقابابايي نسبت به حفر كانال و عبور لوله از قسمتي از زمين خود اعتراض داشت و مي گفت در آينده مي خواهم در اين مكان يك مجموعه درست كنم حال كه شما از كنار آن لوله مي كشيد اداره گاز براي لوله خود حريم مي خواهد در اين صورت مقداري از زمين را نمي توانم طرح ايجاد كنم كه با مذاكره و صحبت زياد سرانجام آقاي آقابابايي رضايت خود را اعلام كرد.
- بعد از ظهر روز پنج شنبه 30/4/1384 از آموزش و پرورش سامان اطلاع داده شد كه روز شنبه 1/5/1384 ساعت 10 صبح خير مدرسه ساز آقاي محمد ميرزاخاني به همراه جمعي از مسئولان جهت كلنگ زني شروع عمليات احداث مدرسه به ماركده مي آيد. از آن جاييكه به علت عدم همكاري مردم، اعضاء شورا هنوز نتوانسته اند زمين را خريداري كنند، شوراي اسلامي مورخه 31/4/1384 ساعت 21 جلسه اي در محل دفتر دهياري با حضور آقايان الله وردي شاهسون، عليمراد شاهسون، ابوطالب عرب، احمد عرب فرزند عزيز الله، علي اكبر عرب فرزند حسن، عباسعلي عرب فرزند حسن و غلامرضا عرب فرزند علي اصغر تشكيل داد. هدف از اين نشست جلب نظر صاحبان زمين براي موافقت با كلنگ زني بود. در اين جلسه اعضاء شوراگفتند: بنا بر وظيفه اي كه داشته ايم موضوع ساخت مدرسه را پيگيري نموده و به مرحله اجرا رسانده ايم ولي متاسفانه مردم ماركده بويژه آن هايي كه طي صورت جلسه هاي متعدد متعهد شده اند بابت زمين و ساخت مدرسه كمك نمايند به تعهد خود پاي بند نبوده اند و مبلغ تعهد شده را به شورا نداده اند لذا براي اينكه اولويت ساخت مدرسه را از دست ندهيم از شما تقاضا داريم موافقت نماييد مراسم كلنگ زني در زمين شما انجام تا مجددا با خداوندان درم روستا مذاكره نماييم با اين اميد كه درم داران روستا مقداري صاحب كرم نيز گردند و دست ياري ما را كوتاه نكنند و ما بتوانيم پول زمين شما را بدهيم كه حاضرين قبول نمودند و قرار شد تا پول زمين داده نشده عمليات ساخت شروع نگردد.
- ساعت30 /10مورخه 1/5/1384 آقايان مهندس غلامي معاون اداره نوسازي مدارس، مهندس حيدري كارشناس آن اداره، جناب آقاي محمد ميرزاخاني نيكوكار كه اعلام ساخت مدرسه نموده، آقاي مهندس بهارلو رييس آموزش و پرورش سامان و آقاي انصاري كارشناس بخشداري سامان به ماركده وارد و مورد استقبال آقايان محمد علي شاهسون عضو شورا و محمد عرب دهيار و جمعي از مردم ماركده قرار گرفتند. مهمانان به محل زمين در نظر گرفته شده براي ساخت مدرسه هدايت و پس از بازديد از زمين در يك نشست كوتاه در همان محل راجع به مشخصات زمين پرسش هاي نمودند كه توضيح لازم توسط اعضاء شورا و دهيار داده شد. سپس موقعيت زمين روي نقشه طرح هادي روستا بررسي شد. آنگاه آقاي مهندس غلامي اعلام نمود كه قرار است يك مدرسه 5 كلاسه در اين محل ساخته شود و هزينه اي كه براي آن برآورد شده 88 ميليون تومان است. قانوني در نوسازي مدارس هست كه 50% هزينه ساخت مدرسه را دولت مي پردازد و 50% ديگر را بايد مردم تامين كنند. آقاي محمد ميرزاخاني به عنوان خَيِّر اعلام آمادگي نمودند كه مقداري از هزينه ساخت مدرسه را پرداخت مي نمايند و ما بقي بايد توسط خود مردم ماركده به صورت خود ياري پرداخت گردد. امروز به اتفاق آقاي ميرزاخاني و ديگر دوستان و همكاران به محل آمده ايم تا ضمن بازديد كلنگ شروع عمليات به زمين زده شود. آقاي ميرزاخاني گفت: در شهر ما نافچ نيكوكاران فضاهاي آموزشي متعدد ساخته اند به صورتي كه هيچ نيازي ديگر نيست و من قصد داشته و دارم كه به ساخت يك باب مدرسه اقدام نمايم. بدين منظور به آموزش و پرورش اعلام آمادگي نمودم كه به تشخيص آن اداره هركجا كه نياز هست اقدام نمايم كه اداره روستاي ماركده را معرفي نمود. سپس آقاي بهارلو گزارشي از وضعيت نابهنجار و نامطلوب مدرسه راهنمايي دخترانه ماركده ارائه داد و گفت فضايي كوچك، تاريك و مرطوب دارد و غير قابل تحمل است بنا بر اين نياز و ضرورت دارد كه ساختمان مناسب براي دانش آموزان مستعد ماركده ساخته شود. بعد ابعاد زمين اندازه گيري شد و تاكيد گرديد مقدار 5 متر ديگر برطول آن افزوده شود. سپس آقاي ميرزاخاني پيشنهاد داد كه آقاي احمد عرب فرزند روشنعلي نيز مقداري از زمين خانه حياط خود را به مدرسه اهداء نمايد تا پيچ كوچه برطرف و كوچه مستقيم گردد و فضاي مدرسه زيباتر شود كه آقاي علي عرب فرزند احمد از طرف خود و پدرش اين قول را با تاكيد به حاضرين داد و قرار گرديد ديوار تخريب و مقداري عقب نشيني گردد آنگاه در حضور حاضرين آقاي ميرزاخاني به عنوان خَيِّر مدرسه ساز كلنگ عملياتي را بر زمين زدند كه حاضرين با صلوات او را همراهي نمودند سپس از محمد علي شاهسون خواسته شد كه به نمايندگي از طرف مردم كلنگ بزند. بعد آقاي غلامي به عنوان معاون اداره نوسازي و آقاي بهارلو به عنوان رييس آموزش و پرورش منطقه كلنگ زدند و در پايان قرار شد شوراي اسلامي در اسرع وقت قولنامه زمين را به نوسازي مدارس تحويل تا اجراي كار از طريق مناقصه به پيمانكار واگزار گردد.
جلسهاي در تاريخ 4/5/1384 ساعت 21 با حضور آقايان بهرام عرب فرزند ولي الله، جهانگير شاهسون، محمد ابراهيم شاهسون فرزند سعادت، اكبر عرب فرزند احمد و غلامرضا خسروي سردانگ هاي مزرعه مهدي آباد بالا تشكيل شد. هدف از اين نشست دريافت كمك هاي وعده داده شده جهت مدرسه بود. اعضاي شورا پيشرفت انجام كارهاي اداري و سر انجام مراسم زدن كلنگ مدرسه را براي حاضرين شرح دادند. و ضرورت پرداخت هرچه زودتر مبالغ تعهد شده را به دعوت شدگان ياد آوري نمودند و گفته شد سال گذشته در آذر ماه تعهد نموديد كه در 15/10/1383 مبلغ 750000 تومان و در 30/5/1384 نيز 750000 تومان جهت كمك به احداث مدرسه پرداخت نماييد اكنون با شرايط حادي كه پيش آمده و ما تعهد نموده ايم در اسرع وقت قباله زمين را از صاحبان زمين اخذ و به آموزش و پرورش تحويل دهيم بنابراين تقاضا مي شود مبلغ 1500000 تومان تعهد خود را بپردازيد. دعوت شدگان با استدلال هايي از قبيل زمين مدرسه گران قيمت شده، اين زمين راه ندارد، اين محل گود است و مناسب مدرسه نيست، خود قيمت كننده از زمين و قيمت آن سر در نمي آورده، مدرسه را نبايد در زمين متري 30000 تومان ساخت مدرسه را در سكوي چمبالا بايد ساخت كه زمين متري 2000 تومان است و بچه ها را با اتوبوس به آن جا برد، چرا از بقيه مردم تاحالا نگرفته ايد، دولت هرگاه كه وقتش شد مي آيد و زمين را مي خرد و مدرسه را مي سازد و لازم نيست شما تلاش كنيد، شما با يك چهارم مبلغ پيشنهادي كه از مردم بگيريد مي توانيد مدرسه را بسازيد، چرا اينقدر اصرار داريد كه ما 1500000 تومان بپردازيم، زمين منابع ملي به ما كم داده شده، چرا اول ما را دعوت كرده ايد، هركاه همه دادند ما هم مي دهيم، فعلا كه پول نداريم و … سرانجام پس از 3 ساعت صحبت و مذاكره گفتند: ما مبلغ 750000 تومان در نظر گرفته شده را در برج 7 خواهيم داد.
- جلسه اي در تاريخ 4/5/1384 ساعت 19 با حضور آقايان صفر علي بهارلو نماينده شوراي ياسه چاه و صادق آباد، شهرام مرداني نماينده شوراي گرمدره و قراقوش و محمد علي شاهسون نماينده شوراي ماركده و قوچان در روستاي ياسه چاه و در منزل صفرعلي بهارلو تشكيل شد و راجع به پرداخت مبلغ 6000000 تومان به پيمانكار بابت اجراي 1200 متر لوله كشي تست و تاييد شده تا پايان تير ماه 1384 تصميمات زير اتخاذ گرديد؛ ياسه چاه مبلغ 1500000 تومان، صادق آباد 1000000 تومان، قوچان 1000000 تومان، ماركده 1500000 تومان و گرمدره 1000000 تومان و جمعاً 6000000 تومان در تاريخ 6/5/1384 پرداخت گردد كه چك ها نوشته و تحويل گرديد.
- جلسه اي در تاريخ 3/5/1384 ساعت 9 صبح در محل بخشداري سامان با حضور رئيسي بخشدار، هاديان رئيس شركت آب و فاضلاب شهرستان شهركرد، امان الهي كارشناس مركز بهداشت و تعدادي از اعضاي شوراهاي اسلامي روستاهي بخش سامان تشكيل شد. از روستاي ماركده سيداسماعيل حسيني رئيس شورا در جلسه حضور داشت. هدف از اين نشست بررسي مشكل آب آشاميدني بود. مشكلات آب آشاميدني ماركده به شرح زير توسط آقاي حسيني مطرح و درخواست پيگيري شد:
1ـ قسمتي از لوله اصلي در خيابان اصلي كه قدمت زيادي دارد فرسوده شده و نيازمند تعويض است.
2ـ لوله ورودي آب آشاميدني از پمپ خانه به منبع از زير خانه هاي مسكوني مي گذرد كه سخت فرسوده شده و در صورت نشت يا تركيدگي خسارت هاي مادي و جاني در پي خواهد داشت كه لازم است در اسرع وقت تعويض مسير گردد.
- در تاريخ 7/5/1384 ساعت 10 جلسه اي به رياست دكتر معيني مسئول محترم مركز و كريم زاده كارشناس مركز بهداشت و مجري طرح بيمه همگاني روستايي ماركده قوچان تشكيل شد و هيات امنا اجراي طرح بيمه همگاني روستايي به شرح زير تعيين گرديد آقاي محمد عرب دهيار مسئول هيات امنا، آقايان: نياز علي شاهبندري و قربانعلي شاهبندري نمايندگان شوراي اسلامي روستاي قوچان، عبدالمحمد عرب و محمد علي شاهسون نمايندگان شوراي اسلامي ماركده، ابوالفضل عرب نماينده مديران مدارس، جواد عرب و بهرام عرب(نورالله) دو نفر معتمد محل. در اجراي طرح بيمه همگاني روستايي دونفر پزشك خانواده و يك نفر ماما در محل مركز بهداشت درماني ماركده مستقر خواهند بود و بيماران را معاينه خواهند نمود. براي هر خانواده توسط مركز بهداشت يك فرم تنظيم و در آن تمام مشخصات افراد خانواده قيد و پس از تاييد شوراي اسلامي هر محل مبني بر ساكن در روستا بودن، به سازمان خدمات درماني جهت صدور دفتر چه تحويل مي گردد. پس از اين كه دفتر چه ها تنظيم گرديد در محل با دريافت دو قطعه عكس و پول بيمه تحويل مي گردد. سرانه بيمه هرفرد روستايي در سال 2800 تومان است. با دفتر چه بيمه روستايي مبلغ پرداختي توسط بيمار 10% بهاي ويزيت پزشك و 30% بهاي دارو خواهد بود.
جلسه اي در تاريخ 7/5/84 ساعت 22 با حضور آقايان: بهرام عرب فرزند نورالله، حسينقلي شاهسون فرزند رجبعلي، رمضان عرب فرزند علي آقا، مصطفي عرب فرزند اكبر و قلي عرب فرزند احمد به منظور دريافت كمك هاي تعهد شده كشاورزان مزرعه ملاگلي به ساخت مدرسه تشكيل شد. آقايان جواد عرب فرزند يدالله و منصور عرب فرزند مهدي علارغم دعوت مؤكد در جلسه حاضر نشدند. اعضا شورا گزارشي از انجام كارهاي اداري و سرانجام مراسم كلنگ زدن مدرسه را براي دعوت شدگان شرح دادند و يادآوري نمودند كه شما در آذر ماه 83 تعهد نموده ايد در تاريخ 20/11/83 مبلغ 2000000 تومان بدين منظور بپردازيد اكنون سخت نيازمند پرداخت كمك شما هستيم تا بتوانيم بهاي زمين را پرداخت و قباله آن را جهت شروع به كار عمليات ساختمان سازي به آموزش و پرورش تحويل دهيم. سردانگها نسبت به تصرف زمين طرح توسعه توسط محمد شاهسون فرزند عبدالله معترض و از شورا درخواست داشتند كه با وي برخورد شود و پس از فراغت از بحث هاي زمين اعلام نمودند فردا شب جلسه عمومي مي گيريم و يك ميليون تومان كمك خواهيم كرد.
تشكر و قدر داني
ملتي مي شـود سـتوده خصـــال كشــوري مـي رود بـه كــمال
كه شـمارد عــزيز، دختـر خويش بشنــاسـد بهــاي گوهرخويش
پسران فرع اند و دختران اصل اند چون امينــان حامـــل نسل اند
از بـــراي نگهبـــــان اميــــن واجب و لازم است دانش و دين
دختـــــراننــد مــهر تابنــــده مــــــادر دختــــران آينـــده
دختــران با كـــمال نيــك سير تربـيـت راست بهتـــرين مــادر
مادر ار پـاك و خوش نـــهاد بود مايــه خوبــــي نــــــژاد بـود
گر بود علـــم و فهم راهبــرش بهره يابنــد دختر و پســــرش
يك بار ديگر درود، درود، درود و آفرين بر دختران دلير و شجاع روستاي ماركده و قوچان كه با كسب نمره هاي بالا توانايي و توانمندي خود را به نمايش گذاشتند. بر خود مي باليم كه روستايمان چنين دختران كوشايي دارد. دلير دختران روستا، شما مي توانيد با كوشش خود به مدارج عالي علمي برسيد، خستگي به خود راه ندهيد تا قله هاي علمي را بدست آوريد، آنگاه افتخاري باشيد براي خانواده، روستا و جامعه. و با كسب مهارت حداقل نيمي از مديريت هاي خانواده و جامعه را بدست گيريد. امروز اين باور در محافل علمي و جوامع مدرن مطرح است كه اگر زنان در مديريت خانواده و جامعه شركت داشته باشند آن جامعه متعادل تر و معقولتر خواهد بود. آواي ماركده با درج نام دانش آموزان ممتاز مدرسه هاي روستا، از موفقيت هاي دانش آموزان و زحمات آموزگاران و دبيران محترم تشكر و قدرداني مي نمايد. در اين شماره نام دانش آموزان ممتاز مدرسه راهنمايي دخترانه ماركده درج مي گردد.
دانش آموزان ممتاز كلاس اول راهنمايي: زهره عرب فرزند حسن با معدل 57/19 شاگرد اول، پريسا شاهسون فرزند مظفر با معدل 49/19 شاگرد دوم، نسرين عرب فرزند عبدالمحمد با معدل 12/19 و معصومه عرب فرزند رضا با معدل 12/19 شاگردان سوم. دانش آموزان ممتاز كلاس دوم راهنمايي: فاطمه شاهبندري فرزند نعمت الله با معدل 76/19 شاگرد اول، مريم شاهبندري فرزند عبدالحسين با معدل 59/19 شاگرد دوم، ام البنين شاهبندري فرزند هوشنگ با معدل 56/19 شاگرد سوم. دانش آموزان ممتاز كلاس سوم راهنمايي: محبوبه عرب فرزند عليرضا با معدل 88/19 شاگرد اول، سيده الهام حسيني فرزند سيد اسماعيل با معدل 34/19 شاگرد دوم، زهرا عرب فرزند صادق با معدل 80/19 شاگرد سوم. همچنين مدرسه راهنمايي پگاه ماركده طبق تقدير نامه شماره 3104/4ـ10 مورخه 28/3/1384 همراه سه مدرسه ديگر بالاترين درصد قبولي را در منطقه سامان در امتحانات خرداد ماه 1384 داشته است كه قابل تقدير و ستايش است. متن تقدير نامه به شرح زير است:
همكار گرامي خواهر حري، مدير محترم آموزشگاه راهنمايي پگاه ماركده. با سلام و تحيات فراوان، سعي، اهتمام و دلسوزي شما در پيشبرد اهداف بلند تعليم و تربيت مطلوب فرزندان عزيز ميهن اسلامي كه از نيت پاك و والاي شما سرچشمه مي گيرد درخور تقدير و تشكر است لذا از زحمات خالصانه شما دركسب بالاترين درصد قبولي در امتحانات خرداد ماه سال 1384 تقدير و سپاسگزازي مي نماييم، توفيق روزافزون الهي را برايتان آرزومنديم. عبدالله بهارلو رييس اداره آموزش و پرورش منطقه سامان.
همچنين دو نفر از دانش آموزان اين مدرسه در مسابقات فرهنگي هنري منطقه سامان بر گزيده شده اند. خانم زهرا عرب فرزند محمود كلاس دوم راهنمايي رتبه دوم در حفظ قرآن در منطقه سامان، خانم مليحه شاهبندري فرزند غلامحسين كلاس سوم راهنمايي رتبه دوم حفظ قرآن در منطقه سامان. و در پايان تشكر و قدرداني مي گردد از زحمات جناب آقاي حمزه خسروي دبير زبان انگليسي، سركار خانم مظلوم دبير ادبيات، سركار خانم شفيعي دبير معارف ـ ديني ـ عربي و قرآن، سركار خانم هاشمي دبير علوم اجتماعي، سركار خانم پور عباسي دبير علوم تجربي و سركار خانم كياني دبير رياضيات و با تشكر فراوان از زحمات بي دريغ سركار خانم حري مديريت محترم آموزشگاه.
منبع شعر: مجله يغما شماره 8 سال اول آبان ماه 1327
اعضاء شورا و دهيار محترم پاسخ دهند؟
علت قطعي آب به صورت پياپي و در زمان هاي زياد چيست؟ چرا بايد هميشه سر شير بدون آب برويم و لعنت بفرستيم؟ چرا روزهاي پنج شنبه و جمعه كه نبايد آب قطع شود قطع مي شود؟ چرا بعد از قطعي آب بعد از ساعتها و تماس با مسئول محترم جواب صحيح را به ارباب رجوع نمي دهيد؟ يا بعضا كه شماره تماس گيرنده را كه روي تلفن افتاده است و تلفن كننده را شناسايي مي كند از برداشتن آن امتناع مي كنند؟ چرا هر وقت كه مشترك محترم زنگ مي زند و علت قطعي آب را مي پرسند بعد از چند بار سر كار گذاشتن آن مي گويند شايد فلان والف بسته باشد؟ برو آنرا باز كن شايد بهتر شود يا آب بيايد؟ اگر قرار است ما والف باز و بسته كنيم پس آبدار مي خواهيم چه كار؟ و اگر وظيفه آن ها است چرا به وظيفه خود عمل نمي كنند؟ متاسفانه يا خوشبختانه خانه هر سه شورا در خيابان اصلي و جايي است كه جزء آخرين افرادي مي باشند كه آب آنها ديرقطع مي شود و شايد با اين مشكل زياد هم آشنا نيستند و اين نامه را صحيح ندانند ولي از شما خواهشمنديم كه فكري به حال خانه هاي بالاي روستا بكنند يا از آبدار محترم درخواست كار بهتر يا كيفيت بهتر و راضي كننده تر باشند. به اميد آنروز. ع.غ
داستان هاي غم انگيز روستا
1 – همراه مسئولان آموزش و پرورش كه به منظور زدن كلنگ احداث مدرسه به ماركده آمده بودند علاوه بر آقاي محمد ميرزاخاني نيكوكاري كه مي خواهد در ماركده مدرسه بسازد يك نفر نيكوكار مدرسه ساز ديگري نيز از همشهريان آقاي ميرزاخاني هم آمده بود به نام آقاي رئيسي نافچي. در نشستي كوتاه كه داشتيم ديگران و نيز خود آقاي رئيسي توضيح داد كه تا كنون چند باب مدرسه در چند محل ساخته است و نام مدرسه ها را هم نام برد. و آقاي ميرزاخاني هم گفت در شهر نافچ هيچگونه نيازي به ساخت فضاهاي آموزشي نيست چون پيش از اين نيكوكاران به اندازه كافي مدرسه ساخته اند بنابر اين من به آموزش و پرورش اعلام كردم كه در هر كجا كه لازم است مدرسه خواهم ساخت . هر دو با افتخار و سر بلندي صحبت و اعلام نظر مي كردند. افراد حاضر در اين نشست كوتاه 4 گروه بودند گروه نخست كه تعدادشان هم زياد بود عده اي از همشهريان بودند اينان همانند دوربين فيلمبرداري صحبت ها ، حركات و رفتار و گفتار بازيگران صحنه را در حافظه خود ضبط مي كردند گروه دوم 3 نفر از مسئولان اداره آموزش و پرورش بودند كه تلاش مي كردند با گفته هاي خود هم مسئولان روستا مانند شورا و دهيار را متعهد به فراهم آوردن و تحويل زمين مدرسه نمايند و هم نيكوكار را دلگرم و متقاعد كنند كه اين محل مناسب است و ضرورت دارد مدرسه در ماركده ساخته شود اينان از موضع مديريت دولتي صحبت مي كردند . گروه سوم آقايان ميرزاخاني و رئيسي بودند كه با انگيزه اي والا و پاك و صادقانه و با قلبي آكنده از نيكي و خير خواهي آمده بودند براي اين روستا مدرسه بسازند كه از لابلاي حرفها، نگاهها، رفتار، صداقت وهمت والاي ايشان را مي شد ديد. و گروه آخر دو نفر از مسئولان روستا بودند آقايان محمدعلي شاهسون و محمد عرب دهيار . اين دو نفر با گفتار و رفتار و مقداري هم تواضع كوشش مي كردند كه رياكاري و تظاهرشان رو نشود و هرچه زود تر مراسم كلنگ زني به اتمام برسد چون اينها به دروغ گفتند كه ما زمين مدرسه را خريده ايم و آماده تحويل به آموزش و پرورش هستيم. اين دو نفر با اين دروغ خود مي خواستند اولويت ساخت مدرسه را براي روستا از دست ندهند. به همين خاطر دلهره هم داشتند و مرتب اطراف را ديد مي زدند كه مبادا يكي از صاحبان زمين بيايد و در جمع بگويد ما زمين نداده ايم و يا نمي دهيم. از طرف ديگر ترس اين را داشتند كه مبادا مسئولان آموزش و پرورش بگويند قباله را در همين جلسه بنويسيد و تحويل دهيد. پرسش اين است كه چرا مردم ماركده در طول يكسال گذشته شوراي اسلامي را ياري نكردند تا بهاي زمين پرداخت كنند؟؟ آيا ارزش يك مدرسه را مردم نمي دانند؟؟
بي گمان آقايان ميرزاخاني و رئيسي دو نفر از ثروتمندان نيكوكار شهر نافچ هستند و نافچ را همه مان مي دانيم از لابلاي گفتگوهاي اين دو نفر اينگونه برداشت مي شد كه بين ثروتمندان شهر نافچ مسابقه و رقابتي ايجاد شده در جهت ساخت فضاهاي آموزشي كه كاريست بزرگ، انساني و در خور ستايش. بديهي است در هر مجلس و محفلي كه نافچي ها بويژه ثروتمندان بنشينند صحبت از اين مي رود كه فلاني چند تا مدرسه ساخته، نام آنها چيست؟ محل آنها كجاست؟ هريك چند كلاس دارند؟ در اين مسابقه نفر اول كيست؟ نفر دوم كيست؟ چه كسي لوح تقدير گرفته؟ و نفر آخر كيست؟ و چه كساني هم قصد دارند وارد اين ميدان شوند؟ به نظر مي رسد انسان در چنين محفلي يا جمعيتي نشسته باشد و حرفها و رفتارها و كارهاي نيكوكارانه را بشنود لذت بخش خواهد بود. و مي توان نتيجه گرفت در شهري كوچكي مانند نافچ كه نيكوكاران آن ميليون ها پول براي ساخت مدرسه در محل هاي ديگر هزينه مي كنند مردمان عادي آن در كارهاي نيكوكارانه كوچكترنيز پيشقدم خوهند بود.
حال آقاي ميرزا خاني با اين بينش و فرهنگ از شهر نافچ به روستاي ما آمده تا كلنگ احداث مدرسه را بزند و هزينه آن را بپردازد تا فرزندان و نوادگان من نگارنده و تو خواننده و… در اين مدرسه علم و دانش بياموزند و كمال يابند. فاصله شهر نافچ تا روستاي ما ماركده آنقدر ها زياد نيست كه بگوييم آنها از يك فرهنگ و تمدن ديگري آمده اند و تمدنشان با ما ماركده اي ها تفاوت دارد بلكه فاصله جغرافيايي اندك و هردو جزء چهارمحال هستيم بي گمان در روستاي ما ماركده هم همانند ديگر روستاها و شهرها افراد ثروتمند و در كنار آنها تهي دست وجود دارد پرسشي كه مطرح مي گردد اين است كه ثروتمندان روستاي ما در نشست ها و محافل كه دور هم جمع مي شوند در ميان صحبت هاي خود چه چيز ها را به عنوان افتخارات خود بيان مي كنند؟ كمك به ساخت مدرسه؟ كمك به ساخت بيمارستان؟ ساخت خانه براي خانواده هاي تهي دست؟ پرداخت هزينه بيماران تهي دست؟ ساخت كتابخانه براي روستا؟ ساخت سالن ورزشي و…
من كه گهگاهي در جلسه و محفل ميان همشهريان بوده ام و به فرمايشات آنها با دقت گوش داده ام جمله هايي نظير نرم بودن صندلي هواپيما؟ چند طبقه بودن هتل، بزرگ بودن موزها، انباشته از كالا بودن فروشگاهها، گران و يا ارزان بودن كالاها، تعداد مسافرت ها، رفتار همراهان، اخلاق آشپز، مزه غذا ها، پوشاك ديگران، مقدار خريدها و… را بيشتر شنيده ام تا نظر شما چه باشد؟ در راستاي همين بينش، ثروتمندان روستا كه براي پرداخت كمك به ساخت مدرسه به جلسات دعوت مي شوند در واكنش به در خواست مسئولان مي گويند به ما زمين كم داده شده ؟! به ما زمين بدهيد آنگاه از ما كمك بخواهيد؟! اين مقدار پول كه از ما مي خواهيد زياد است؟! هر گاه همه پول دادند ما هم خواهيم داد؟! و… كه جلسه تبديل به دعواي زمين مي گردد و از هدف اصلي خود كه كمك به ساخت مدرسه بوده خارج مي شود. پرسشي كه در پايان اين نوشتار ممكن است در ذهن خواننگان نقش بندد اين است كه چه چيز باعث شده ثروتمند نافچي بيايد در روستاي ما و براي ما مدرسه بسازد و براي خود و شهرش افتخار بيافريند ولي ثروتمند روستاي ما مايل و علاقه مند به كمك به ساخت مدرسه نباشد؟؟ و افتخارات خود را در جايي ديگر و موضوعهاي ديگر جستجو كند؟؟
2- محل ورود به روستاي ماركده از سمت شرق، بعد از گذشت دو پيچ تند توام با سربالايي است به همين خاطر سرعت ماشين نا گزير گرفته مي شود و سرنشينان، زمان بيشتري ابتداي روستا را مي توانند ببينند. خانه اي در محل ورودي وجود دارد كه چشم هر بيننده اي را خيره مي كند. نه از حيث شاهكار معماري بلكه از حيث خرابي. بدين جهت با مشاهده ، دل هر آدمي كه احساس و عواطف انساني در آن با پليدي و پلشتي هاي دنيا آلوده نشده باشد به درد مي آيد. اين خانه تابلو و نمادي است از نيازمندي، ناداري ، فقر و محروميت. چندي است كه ديوار گلين اين خانه نيز خراب شده است. و اين خرابي را روزانه هزاران چشم انسان مي بيند آيا واكنش انسان دوستانه اي از صاحبان چشمها مشاهده شده است؟؟ وقتي از درِ محقرپاي به درون حياط خاكي اين خانه گلين بگذاري براي رسيدن به دو سه آلونك كه به آن اتاق مي گويند ناگزيري از تپه اي خاكي با سربالايي تند بدون پله عبور كني كه بالا رفتن از اين سربالايي و پايين آمدن از آن كار هر آدمي نيست چابكي مي خواهد و سلامتي، توانمندي پا و ديد قوي چشم، كه جاي پاي كنده شده روي زمين را ببيند و پاي بگذارد و بالا برود و پايين بيايد. مشاهده درون اتاقك ها درد آور و ناخوشايند است و سايل زندگي بسيار اندك و ابتدايي و ناچيز است چيزي كه درد آوري و ناخوشايندي را صد چندان مي كند زيست سه نفر انسان درد مند و بيمار در اين كلبه است كه فقط به خاطر زنده ماندن مشغول زندگي اند. اين گزارش كوتاهي است از رنجي عميق، واقعيتي تلخ و شرايطي نا خوش آيند. اين شرايط غير انساني را هر فردي مي تواند با يك بازديد، عميق تر از آن را كه من گزارش كردم ببيند و لمس كند. كم و بيش همانند اين خانه در گوشه و كنار همين روستاي عزيزمان ماركده باز هم مي توان ديد. آيا اين كاستيهاي غير انساني را هر چشمي مي تواند ببيند؟ من براين باورم كه چون چشمهاي ما متاسفانه با عينك پول، مقام، تعصب، ثروت و دارايي پوشش داده شده و عواطف انساني مان هم لگدمال خود خواهي و خود پرستي و خود شيفتگي مان شده است اين درد ها و رنج ها را نمي بينيم و لمس نمي كنيم و متاثر نمي شويم بنابر اين واكنش انساني نشان نمي دهيم. به هر صورت از جلو همين خانه و از جلوي چشم ساكنان دردمندش اين روزها گروه، گروه از همشهريان عزيز به مسافرت زيارتي مي روند و بعضي از آن ها براي چندمين بار است كه سفر مي كنند و چوب خطشان پر شده است. هنگام رفتن و بويژه پس از آمدن خرجها و ريخت و پاشهايي به نام مهماني و قرآن خواني انجام مي دهند غافل از اين كه اين خرج ها حق نيازمندان و تهي دستان است. اگر نيك بنگريم مي بينيم زندگي، خانه، معيشت و پوشش نيازمندان روستا قبل از رفتن انبوه همشهريان مسافربه خانه خدا و نيز پس از آمدن آنها هيچ تغييري نمي كند. آنها مسافرت خودشان را مي كنند و اين ها نيز با درد ها و رنج هاي خود مي زيند. همشهريان مسافر در نگاه آخرين خود ـ هنگام رفتن ـ اين خانه محقر گلين را مي بينند و باز به طور طبيعي هنگام بازگشت اولين قسمتي را كه اين مسافران خانه خدا در روستا مي بينند همين خانه خرابه است و بي گمان اين همشهريان حاجي! به حكم اين كه ما آدميان اعضاء يك پيكريم از وجود و حال و درد دردمندان، بيماران ساكن اين خانه خرابه بايد بايد باخبر بوده باشند و باز به حكم اينكه هرگاه روزگار عضوي از اين پيكر آدميت را به درد آورد دگر عضو هاي پيكر آدميت آرامش و قرار خود را از دست خواهند داد، اين همشهريان بايد از وجود رنج، فقر و درد ديگران رنج ببرند در اين احوال خرد انساني حكم مي كند براي بازگشت قرار و آرامش،( زدودن فقر فاحش) اعضاء سالم پيكر آدميت يعني توانمندان، دولتمندان و بويژه مومنان عازم خانه خدا كوشش مضاعف نمايند، ايثار كنند و نيازمندي هاي عضو دردمند را تامين نمايند. پرسش اين است كه آيا در روستاي ما چنين اتفاق افتاده است؟ اگر زبانم لال پاسخ منفي باشد حكم سوم به ميان مي آيد آنگاه با تاسف بايد گفت:
تو كز محنت ديگران بي غمي نشــايد كه نامـت نهند آدمـي
محمدعلي شاهسون ماركده
نداي آغاز
كفشهايم كو؟ / چه كسي بود صدا زد: سهراب! / آشنا بود صدا مثل هوا با تن برگ / مادرم در خواب است / و منوچهر و پروانه و شايد همه ي مردم شهر / شب خرداد به آرامي يك مرثيه از روي سر ثانيه ها مي گذرد / و نسيمي خنك از حاشيه ي سبز پتوي خواب مرا مي روبد / بوي هجرت مي آيد: / بالش من پر آواز پر چلچله هاست / صبح خواهد شد / و به اين كاسه ي آب / آسمان هجرت خواهد كرد / بايد امشب بروم. / من از بازترين پنجره با مردم اين ناحيه صحبت كردم / حرفي از جنس زمان نشنيدم. / هيچ چشمي عاشقانه به زمين خيره نبود. / كسي از ديدن يك باغچه مجذوب نشد / هيچ كس زاغچه اي را سر يك مزرعه جدي نگرفت / من به اندازه ي يك ابر دلم مي گريد / وقتي از پنجره مي بينم حوري / ـ دختر بالغ همسايه ـ / پاي كمياب ترين نارون روي زمين / نغمه مي خواند / چيزهايي هم هست، لحظه هايي پراوج / (مثلا شاعره اي را ديدم / آنچنان محو تماشاي فضا بود كه در چشمانش / آسمان تخم گذاشت / و شبي از شبها / مردي از من پرسيد / تا طلوع انگور چند ساعت راه است؟) / بايد امشب بروم / بايد امشب چمداني را / كه به اندازه ي پيراهن تنهايي من جا دارد بردارم / و به سمتي بروم / كه درختان حماسي پيداست. / رو به آن وسعت بي واژه كه همواره مرا مي خواند / يك نفر بازصدايم زد: سهراب! / كفشهايم كو؟
شعر از: سهراب سپهري، به انتخاب آقاي غ ـ ع
نجواي فردوس نشينان
ساعت 4 بعد از ظهر 10/5/1384 از كنار استخر بالايي مزرعه فردوس گذر مي كردم، چند نفر در كنار ديوار استخر نشسته بودند و با يكديگر بحث و مذاكره مي كردند، در كنار آنها نشستم و به صحبتهايشان گوش كردم، طبق معمول دعوا بر سر تقسيم آب بود. يكي مي گفت: چرا كشاورزاني كه لوله باغشان به لوله موتور وصل است 3 ساعت آب مي گيرند ولي كساني كه از استخر آب برداشت مي نمايند مدت 1 ساعت آب به آنها داده مي شود؟ ديگري گفت: حتي آنهايي هم كه از استخر آب مي گيرند نمي توانند به مقدار مساوي آب برداشت نمايند چون كشاورزاني كه زمينشان در گودي قرار دارد در همان يك ساعت آبياري استخر را خالي مي نمايند و آن هايي كه زمينشان در بلندي هست آب بسيار كمتري نصيبشان مي شود. يكي ديگر از حاضرين گفت: مقصر اصلي هيات مديره است، هيات مديره بايد برنامه ريزي جهت توزيع عادلانه آب كند، مرتب سركشي نمايد، به حرف ها و نظرات مردم گوش كند و راه حل هاي ارائه شده را بررسي نمايد تا مشكلات كمتر شود. يكي ديگر از كشاورزان كه از لابهلاي حرفهايش بهنظر مي رسيد اطلاعات وسيعتري دارد گفت: هيات مديره هفت نفرند و فقط براي منافع خودشان هيات مديره شدهاند ( با دست نقطه اي را در شرق استخر نشان داد و ) گفت: اين قسمت از فلاني است در طول هفته حداقل دوبار خوب آب ميخورد، چندبار اقدام به بستن والوش در ساعتهاي غير مجاز كرده ام كه مرا تهديد كرده و گفته حق نداري توي باغ من پا بگذاري، يكي ديگرشان كه باغش در نزديكي فلان استخر است دائم زير درختانش گل است و نفر ديگر از هيات مديره كه درختانش از لوله موتور آب ميخورد يكبار به او گفته شده كه ساعت آب زيادي ميگيري و قطره چكانهايت سري ندارند و مستقيم هستند و آب زيادي پاي درختانت ميرود كه ناراحت شده، قهر كرده، بلند شده و مي خواسته برود كه او را برميگردانند و آرام ميكنند و …. ديگري گفت: بهتر است اين مشكلات را بنويسيم و از شورا بخواهيم كه رسيدگي كند. و رو به من كرد و ادامه داد شما بايد به درد مردم برسيد، درختان مردم دارد از بين ميرود، چرا بايد اين همه بيعدالتي باشد؟ چرا شورا اقدام نميكند؟ و….
من كه ساكت نشسته و به حرفها گوش ميكردم گفتم: شكايت به شورا نياوريد، شورا كاري نمي تواند بكند، مشكل تقسيم آب فردوس را بايد هيات مديره اگر مي تواند خود حل كند و اگر نمي تواند از كارشناسان و كساني كه تجربه دارند مشورت بگيرد و حل كند، به علاوه يكي از اعضا شورا مدير عامل فردوس است و مدير عامل مسئوليت مستقيم جهت حل مشكلات دارد. در اين حين يكي پرسيد به نظر تو راه حل مشكل تقسيم آب فردوس چيست؟ من گفتم: الان تقسيم آب را بر اساس زمان گذاشته اندكه به علت غير هم سطح بودن زمين ها، دوري و نزديكي زمين ها به استخر، يكسان نبودن قطر لوله ها در همه جاي مزرعه و نيز اينكه عده اي از لوله موتور آب مي گيرند جواب نمي دهد. بهتر است تقسيم آب بر اساس متر مكعب باشد، براي اين كار لازم است بدانيم چه مقدار آب پمپ مي شود؟ و آن را تقسيم بر تعدا اعضاء نماييم تا ببينيم يك عضو فردوس در يك دوره آبياري مثلا 7 روز چه مقدار آب سهم دارد، آنگاه آن مقدار آب سهم يك يا چند نفر را، بر حسب حجم در استخر، مشخص و تحويل گردد. در اين شكل تقسيم آب، آنهايي كه زمينشان در گودي قرار دارد در زمان كمتري آب خود را برداشت خواهندكرد و كساني كه زمينشان در بلندي قرار دارد در زمان زيادتري مقدار سهم آب خود را دريافت مي كنند. آنهايي هم كه از لوله موتور آب مي گيرند بر اساس مقدار آب پمپ شده سهمشان تحويل خواهد شد. در تقسيم بندي بر اساس متر مكعب همه به يك اندازه آب ميگيرند و به عدالت نزديكتر خواهيم بود. براي اجراي تقسيم آب بر اساس متر مكعب چند چيز را بايد بدانيم: 1ـ مقدار آبي كه پمپ مي شود. 2ـ حجم هريك از استخر ها. 3ـ مقدار سهم هر يك عضو. 4ـ درجه بندي قسمتي از ديوارهي استخر و يا نصب شيلنگ آب نما جهت مشخص كردن حجم آب تحويلي. در تقسيم بندي آب بر اساس متر مكعب مديراني با شناخت، برنامه ريز، متعهد و دلسوز لازم است و مجريان جدي، بانظم، و مسئوليت پذير. آيا مديران و مجريان اين مشخصات را دارند؟
محمدعلي شاهسون
تاريخچه ماركده (قسمت سيزدهم)
1-بيشتر بزرگان ماركده بر اين باورند كه قديمي ترين خانوار فارس زبانان كه به ماركده آمده، خانواده حاج عباسي ها است. حاج عباس چهار پسر داشته، عبدالرضا، علي اصغر، عليجان، رحيم. اين خانوار در قسمت غرب ماركده قلعه اي ساخته است كه به نام قلعه حاج عباسي ها مشهور است ، ديوار هاي محكم اين قلعه تا چندي قبل باقي بود بعضي ها بر اين باورند كه اين خانوار از نژاد عرب هست و احتمالا عشاير بوده اند كه به اين جا آمده اند. عليجان پسر حاج عباس كه به كل عليجان مشهور بوده گويا تير انداز ماهر و شجاعي بوده و يكي از مدافعان روستا در غارت رضا جوزاني بوده است. ايشان چند سال كدخداي 2 دانگ زمين هاي سالار مسعود بوده است.
ياد آوري مي گردد پس از اينكه خان هاي بختياري به قدرت رسيدند 3 دانگ زمين هاي قريه را سردار محتشم خريداري نمود گفته مي شود سردار محتشم خود هيچگاه به ماركده نيامد بلكه پسرش بنام سردار مكرم براي تحديد مردم به فروش زمين ها چند بار به ماركده آمده است. 2 دانگ ديگر را يكي ديگر از خان هاي متعدد بختياري به نام سالار مسعود خريداري كرده است. كدخداي3 دانگ سردار محتشم، هميشه علي و مشهور به كدخدا علي بوده و كدخداي 2 دانگ ديگر را شادروانان؛ كل عليجان، كل عباس قوچاني، مشهدي محمد و عبدالرضا هر يك چند سالي به عهده داشته اند. يعني در يك زمان ماركده 2 كدخدا داشته است. بايد گفت با باز شدن پاي بختياريان به مار كده به عنوان مالك و ارباب روستا علاوه بر بردن سهميه مالكانه و دسترنج مردم ، چون 2 مالك بودند و بين خودشان هميشه رقابت، چشم و هم چشمي و دو دستگي بود اين دو دستگي نيز به مردم كه رعيت هاي آنها بودند هم سوق داده مي شد. به باور من از اين زمان نزاع و دو دستگي بين مردم ماركده كاشته شد و بوسيله آدم هاي نا آگاه رشد كرد. چون قبل از اين مردم ماركده با جمعيت كم و امكانات ابتدايي كارهاي بزرگي انجام داده اند مثل ساخت حمام، مسجد و شكستن كوه ها و ايجاد جوي آب ،كه اگر دودستگي در بينشان بود نمي توانستند. پس منشا اختلاف و دو دستگي كه در ماركده بوده همان مالكان و اربابان بختياري بودند در اين ميان عده اي هم هيزم كش بودند و سخنان اين ارباب را به آن ارباب و از آن را به اين مي رساندند و شعله هاي آتش نفاق و دو دستگي را بر افروخته تر مي كردند. با اينكه خان هاي بختياري بين خود قرار گذاشته بودند كه هر روستارا فقط يك خان بخرد ولي متاسفانه زمين هاي روستاي ماركده را رقابتي 2 نفر از خان ها خريدند و سنگ بناي دو دستگي را گذاشتند كه تا همين اواخر هم ادامه داشته و هنوز هم همانند آتش زير خاكستر است و هر از گاهي كسي پيدا مي شود و به منظور دست يابي به منافع بيشتر سيخكي به آن مي زند ولي اين نسل بايد هوشيار باشد چون زمان طرح اين مسائل ديگر گذشته است امروز مسائلي همچون همكاري، همدلي، تفاهم، انسانيت، حقوق بشر و زيست مسالمت آميز مطرح است. بنابر اين بايد از گذشته درس بگيريم و سراغ زمزمه هاي نفاق افكن نرويم چون روستاي ما به خاطر همين زمزمه دو دستگي نتوانسته آن پيشرفت لازم را داشته باشد و ازاين بابت زيانهاي بسيار ديده و خسارت هاي فراواني پرداخت كرده ايم.
2- خانواده حج عل (حاج علي ) بابا، حاج علي بابا بزرگ خانواده بوده كه به اينجا كوچ كرده ، قلعه اي به همين نام از او مانده كه حد شرقي آن كوچه كرپه بوده است. كوچه كرپه ، كوچه اي بود در وسط روستا كه هر صبح مردم نوزاد گوسفندان را در آنجا جمع مي نمودند و چوپان كه به آن كرپه چي مي گفتند آنها را به چرا مي برد و هنگام غروب باز مي گرداند و هركه مي آمد و نوزاد گوسفندان خود را جدا مي كرد و مي برد. حد غربي اين قلعه نزديك قلعه حاج عباس بوده، قلعه حاج علي بابا بزرگترين ، بلندترين و محكم ترين قلعه ماركده بوده است. ديوار شرقي و برج هاي ديده باني آن تا چند سال گذشته باقي مانده بود. طاهر، رمضان و رجب نام پسران حاج علي بابا بر يادها مانده، پسر رمضان عباسقلي و پسر رجب حسن بوده است. حسن از ماركده رفته است و به همين خاطر هنگام در يافت شناسنامه فاميل رجبي براي خود انتخاب نموده است. در باره اين خاندان گفته مي شود كه گوسفند زيادي داشته اند و احتمالا از عشاير عرب نژاد بوده باشند. منطقي به نظر مي رسد كه اين خانواده اولين فارس زبان بوده باشند كه به ماركده كوچ كرده است چون خانه هاي تركان تا شرق كوچه كرپه بوده و اين خانوار كه آمده نزديك آنها با يك مقدار فاصله قلعه ايجاد كرده باشد. يك نفر از اين خاندان بنام غلامرضا فرزند علي اكبر مشهور به حاج غلامرضا فرد نيكوكاري بوده است. در سال 1318 ه ق يعني بيش از يكصد سال قبل يك مجموعه قرآن به شكل سي جزء و جلد چرمين جهت قرائت در ماركده تهيه و وقف ماركده مي كند كه ساليان دراز مردم از آنها استفاده مي كردند. متاسفانه به علت بي توجهي دست اندر كاران روستا بيشتر اين مجموعه نفيس از هم پاشيده و مي رود كه چيزي از آن باقي نماند كه جا دارد متوليان مسجد ماركده باقي مانده هاي اين مجموعه را جمع آوري و در جايي مناسب نگهداري نمايند. همچنين حاج غلامرضا يك ساختمان مرده شوي خانه اي در جلو خانه رجبعلي شاهسون و جاي دكان فعلي احمد ساخت كه در قسمت ديگري از اين جزوه از آن ياد شده است. از اين فرد نيكوكار گويا فرزند پسري نمانده و نوه دختري او به نام آسيه شناخته شده است.
3 -خانواده حاج (هش) طالب، پدر حاج طالب علي اصغر نام داشته است و گويا حرفه اش كفاشي بوده و بنابر گفته نوه اش به علي پينه دوز مشهور بوده است.ولي چون حاج طالب فرد ثروتمند و مشهور بوده است افراد ديگر اين خانوار چندان شناخته نشده اند. يك قاعده اي در فرهنگ ما هست، هرگاه فردي در يك خاندان و يا طايفه اي سرشناس و يا ثروتمند مي گردد ديگر افراد آن خاندان در سايه آن گمنام مي مانند.اين خانواده از كجا به ماركده آمده اند؟ كسي نمي داند. بنابر گفته ها و شنيده ها حاج طالب ثروتمند ترين فرد تاريخ ماركده بوده است و آوازه پول هايش تا فرسنگها رفته است چون مي بينيم يكي از علتهاي هجوم و غارت ماركده توسط رضا جوزاني دست يابي به پول هاي او بوده است. مي گويند پول هايش را در جوال ( گوني بسيار بزرگي كه از موي بافته مي شد و با آن كاه جا به جا مي كردند ) نگهداري و به جاي شمارش با ترازو وزن مي كرده است!؟ گويا تنها پسر او بعد از مرگش بسيار زود ثروت پدر را بر باد مي دهد. حاج طالب برادري داشته به نام سلمان كه نام سه پسر او بر ياد ها مانده فتح الله، سيف الله و يدالله. اين خانواده نيز قلعه اي محكم با برج و بارو در محل پشت مسجد فعلي ماركده ساخته اند كه ديواره ها و برجهاي آن تا همين اواخر بر جاي مانده بود. حاج طالب علاوه بر ثروتمند بودن، يكي از بزرگ مردان و نيكوكاران روستا بوده است از ايشان يادگارهايي برجاي مانده از جمله ساخت يك ساختمان دو طبقه در كناره غربي ساختمان مسجد قديمي و مرتبط كردن آن با ساختمان مسجد كه تا چند دهه پيش مورد استفاده مردم بوده، و نگارنده خود در همين ساختمان به مدت يك سال نزد آقاي حسين كاوياني به مكتب رفته ام. و ما در قسمت ديگر اين جزوه در باره اين ساختمان توضيح بيشتري خواهيم داد. يادگار ديگري كه از وي برجاي مانده يك مجموعه 60 نيم جزء قرآن با خط بسيار خوانا و ترجمه فارسي است كه مي توان گفت اولين ترجمه فارسي قرآن بوده كه به ماركده آورده شده است. اين مجموعه با جلد چرمين و خط رنگين در سال 1311 ه ق بيش از يكصد سال قبل تهيه شده است كه در زمان خود و در روستايي كوچك مانند ماركده آن روز شاهكاري بوده است. متاسفانه در نگهداري اين مجموعه نفيس و ارزنده كوتاهي شده و اكنون تعدادي از جزوه ها پاره و يا از بين رفته اند. جا دارد دست اندر كاران روستا از جمله هيات امنا مسجد و يا نوادگان حاج طالب باز مانده هاي اين مجموعه را به عنوان يادگاري از يك مرد بزرگ و نيكوكار، مرمت و مرتب نمايند و در يك محل و جاي مناسب نگهداري گردد. حاج طالب با سه نفر ديگر از مردم روستا به زيارت كربلا مي رود و در راه بازگشت در بين راه فوت مي كند.ادامه دارد محمدعلي شاهسون ماركده