آوای مارکده شماره 88 – پانزدهم بهمن 1385

محرم در ماركده

باز محرم از راه رسيد ، باز سيه پوشي ، ماتم زدگي براي حسين (ع) و يارانش همه و همه را عزادار نمود. و در دسته ها و هيات ها عزاداري در مجالس خانگي ياد ايثار و شهامت ، شجاعت و بندگي بندگان  عاشورا مردان و زنان كرببلا را گرامي داشتند و باز ماركده را صداي يا حسين يا حسين فرا گفت.

از اول محرم بعد از نماز مغرب و عشا آقاي قاسمي روحاني مستقر براي حاضران به ايراد سخن پرداخت و مردم را با اهداف قيام عاشورا آشنا نمود و مداحان نيز به اجراي برنامه پرداختند طبق برنامه اعلام شده هيات قمر بني هاشم و با وجود هواي سرد تعزيه خواني در محل اجراي تعزيه خوانده شد.

مردم ماركده همانند سالهاي گذشته با اهداي نذورات خود به مدير جمع آوري نذريها آقاي ابولفضل عرب فرزند خداداد هزينه 4 وعده پذيرائي را پرداختند كه وي گفت  اجناس خريداري و اهدا شده عبارتند از 684 كيلو برنج 70 كيلو گرم روغن نباتي جامد و 1580 بطر نوشابه 270 كيلو گوشت بدون استخوان 6000 عدد قرص نان خانگي 5750 عدد ظرف يكبار مصرف.

براي اولين بار بطور كامل از ظروف يكبار مصرف استفاده شد و براي پخت غذا 8 نفر آشپز و 50 نفر خدمه از حاضران و عزاداران پذيرائي نمودند كه جا دارد از تمام آنان بويژه آقايان نورعلي عرب فرزند اصغر ، احمد عرب فرزند لطيف ، علي آقا عرب فرزند لطيف ، ناصر عرب فرزند مهدي ، حسينقلي شاهسون فرزند رجبعلي ، مسيب شاهسون فرزند عبدالله ، اميدعلي عرب فرزند حسن آقا تشكر نمود.

مدير جمع آوري نذورات دهه محرم افزود اين 4 وعده پذيرائي در شب و روز عاشورا ، شام غريبان و براي اولين بار شب شهادت امام سجاد(ع) انجام شده وي از مردم خواست براي سالهاي آينده نذورات نقدي خود را حد اكثر در روزهاي اول محرم پرداخت نمايند تا اقدام و اجناس يكجا و با كيفيت خريداري شود و از جوانانيكه مي توانند در اين كار مديريت و اجرا ي برنامه نمايند دعوت به همكاري نمود.

در روز عاشورا بياد آخرين نماز حسين اين علي (ع) نماز ظهر عاشورا برگزار گرديد و مؤسسه خيريه حضرت زهرا (س) در يك طرح نمادين اسامي شهيدان كربلا را نوشته و در تاج گلها جا داده و شكلي خاص به نمايش گذارد.

آقاي سيد اسماعيل حسيني مورخه 9/11/85 اعلام نمود بنابر تصميم هيات امنا مسجد براي برگزاري مراسم اموات در مسجد 5 هزار تومان جهت هزينه هاي جاري مسجد تحويل آقاي محمود عرب فرزند حسن آقا نمايند.

بازماندگان خانم رقيه عرب براي اولين بار تصميم گرفتند هزينه مراسم پذيرائي و قرائت قرآن در منزل را صرف امور خيريه نمايند كه جا دارد از كار شايسته و خير خواهانه بازماندگان تشكر و براي مرحومه رقيه عرب غفران الهي طلب كرد.

امروز و فردا

 امروز براي كودك هفت ساله چاي مي بريم ولي فردا به حرف راست بچه خودمان گوش نمي كنيم و مي گوييم بچه است. امروز در ميان مردم گل به سر مي ماليم ولي فردا غرورمان اجازه نمي دهد به پير مرد و پير زن محله مان سلام كنيم. امروز در ميان ديد مردم حنجره چاك مي كنيم ولي فردا دهان بر روي همه نا حقي ها مي بنديم و خفه مي شويم. امروز به كساني كه لباس و ظاهرشان با ما فرق دارد تهمت مي زنيم ولي فردا حكايت هاي نا ثواب برايش مي بافيم.امروز سياه مي پوشيم تا بگوييم تبرا را فهميده ايم ولي فردا همه را به گوش فراموشي مي سپاريم امروز در ميان مردم زاهد مي شويم تا شايد فردا بتوانيم مردم را چپاول كنيم. امروز به طور مرتب در نماز جماعت حاضر مي شويم ولي فردا نماز واجب را به گوش فراموشي مي سپاريم امروز به سينه مي زنيم تا هواي نفس را كشته باشيم ولي فردا هواي نفسمان چنان عربده مي كشد تا نا كجاها مي بردمان امروز به شانه مي زنيم كه بگوييم خدايا در مقابل تو خاضع هستيم ولي فردا به همه چيز پشت پا مي زنيم امروز در مجالس حسين مي آييم تا بگوييم حسين جان پيرو تو هستيم ولي فردا فراموشمان مي شود كه حسين براي زيستن سفارش كرده و به مجالس كه براي سعادت جامعه مان است شركت نمي كنيم. كاش مي شد هميشه و در همه حال امروزي باشيم.

                                                           رمضان عرب ماركده 13/11/85

شوراي نمونه

روز پنجشنبه مورخه 12/11/85 آقاي طاهري و خانم طاهري از امور شهر و روستاي استانداري و آقاي جلالي پور از بخشداري سامان جهت بررسي دفاتر ، بايگاني ، و حسابهاي شوراي اسلامي و دهياري به ماركده آمدند و بررسي هاي لازم از اوراق و دفاتر به عمل آمد اين بررسي ها بدين منظور انجام مي گردد كه بنابر پيشنهاد بخشداري سامان و فرمانداري شهركرد شوراي اسلامي ماركده به عنوان شوراي نمونه به استانداري معرفي شده است. در پايان بازديد آقاي طاهري و خانم طاهري ضمن ابراز رضايت از مكاتبات و ثبت دفاتر شوراي اسلامي گفت : احتمالا شوراي ماركده به عنوان شوراي نمونه استان معرفي خواهد شد.

پاسخ دهياري

در يكي از شماره هاي اخير آوا مسئول ورزشي گفته است : كه دهيار به موقع هزينه هاي ورزشي را نمي پردازد . به اطلاع دوستان ورزشكار مي رسانم از روزي كه عده اي از جوانان ورزشكار خواستار استفاده از سالن ورزشي هوره شدند اينجانب با همآهنگي كه با آقاي درخشان و تربيت بدني سامان نمودم قرار گرديد كه از جوانان ماركده ثبت نام نمايند موضوع جمع آوري مدارك ثبت نام را به مسئول ورزش روستا اطلاع دادم دو ماه بعد توسط يكي ديگر از جوانان ورزشكار مدارك 14 نفر متقاضي جمع آوري شد. و دهياري هم تا پايان سال هزينه سالن آنها را پرداخت نموده است مسئول ورزش بگويد كجا و چه كسي به غير از اين 14 نفر متقاضي بوده كه دهياري همكاري نكرده است؟   

                                                        دهيار روستا

كلاغ جراح

آيا در زمستان امسال از خيابان بالايي قدم آباد پشت خانه حاج عبدالمحمد شاهسون عبور كرده ايد؟ اگر گذر كرده باشيد حتما ديده ايد كه لوله فاضلاب خانه اي از سقف مغازه خانه به كوچه ميريزد كه علاوه بر نجس بودن ، توي خيابان هم يخبندان شديد شده بود و براي گذرندگان مشكلات عديده اي بوجود آورده بود. صاحب خانه قلمي نقاد دارد كه در شماره هاي اخير آوا از وضعيت نابسامان خيابان اصلي ماركده ناليده است و گفته اند كه چرا مسئولان روستا فكري براي خيابان اصلي نمي كنند. به استحضار اين همشهري عزيز مي رسد كه چند روز اخير تعدادي كمپرسي شن در جلو خانه حاج عطاءالله شاهسون ريخته شد كه نتيجه اي در بر نداشت. كه دهيار و نيز اعضا شورا ي اسلامي شرمنده تمامي مردم نسبت به اين وضع نا بهنجار خيابان اصلي هستيم و اميد واريم با مساعد شدن هوا بتوانيم پيگير مسئله آسفالت جاده باشيم. و در پايان داستان كلاغ جراح را به ياد آن همشهري عزيز مي آورم.

                                                                                       دهيار روستا

مصاحبه

مصاحبه با آقاي محمدعلي شاهسون منتخب دوره سوم شوراي اسلامي.

آقاي شاهسون ضمن عرض سلام و تبريك در خصوص انتخاب شما ؛

1-  انتخابات را چگونه ديديد و چرا خود در انخابات شركت نكرديد؟ خيلي دلم مي خواست وقت كافي مي داشتم، در ميان افكار عمومي مردم مي توانستم جزئيات آمدن، درصف ايستادن، برگه گرفتن، نوشتن، و توي صندوق انداختن راي مردم را مشاهده مي كردم و ضمن يادداشت و گزارش ، تحليل خود را نيز بيان مي نمودم. ولي اينگونه نشد. با اين حال خيلي هم بي خبر نيستم در برخورد با مردم، برداشت من مثبت است. چون اگر انتخابات 81 و 85 را با هم مقايسه كنيم مي بينيم مردم منطقي تر مي انديشيده اند، پاسخ به تحريكات قوم گرايي ضعيف تر بنظر مي رسيد، سفارش و درخواست اين و آن تاثير كمتري در آراي مردم داشته است. من فكر مي كنم اگر با همين روندكند هم پيش برويم در دوره بعدي انتخابات معقول تر از اين دوره خواهد بود و اين يگ گام به جلو است. و درباره اينكه چرا خودم در انتخابات شركت نكردم هر دليلي كه بياورم مي تواند يك نوع توجيه تلقي گردد. چون شركت در انتخابات و تعيين سرنوشت اجتماعي يكي از حقوق شهروندي و كارها و مسئوليت هاي مهم است و در عين حال يك حق خصوصي و فردي هم هست و به حكم حرمت حريم خصوصي انسان، كسي حق تفتيش را نبايد داشته باشد ولي عرض مي كنم روستاي ما يك محيط كوچك است و پديده ناخوشايند رودربايستي در همه كارهاي ما تاثير گذار است من اينگونه فكر مي كنم كه روز هاي تبليغ و انتخاب كمتر در ميان مردم ظاهر شوم بهتر است چون ممكن است هنگام برخورد با افراد و انجام سلام و احوال پرسي  اينگونه برداشت گردد كه اين سلام و احوال پرسي و نگاه ها بخاطر طلب راي است.

2- آيا با كانديد خاصي اعتلاف داشته ايد؟ با هيچ يك از كانديدها اعتلاف، پيمان و تعهد نداشته ام و باوري به اين گونه كارها ندارم چون محيط كوچك است و همه مردم يك گروه محسوب مي گردند بهتر است با مردم اعتلاف داشته باشيم.

3- اهداف شما در مرحله سوم شوراي اسلامي چيست؟ببينيد اعلام هدف ها و برنامه ها يك كليشه شده است. در فرآيند انتخابات شوراهاي روستا بيشتر يك شوخي ( اگر نگوييم فريب ) است و به منظور تبليغ و جذب آرا انجام مي شود. كسي مي تواند برابر برنامه تدوين شده كار كند كه داراي اختيار تصميم گيري و منابع مالي جهت اجراي تصميم ها هم در اختيار داشته باشد. متاسفانه شوراها هنوز در فرهنگ و سيستم اداري كشور آن گونه كه شايسته و بايسته است جا نيفتاده و عملا يك نفر عضو شورا داراي اختيار تصميم گيري كارهاي مؤثر نيست. بودجه  و اعتباري هم در اختيار ندارد، كسي چندان بهايي به او نمي دهد. در برخورد با ادارات دولتي بيشتر يك پادو محسوب مي شود تا تصميم گيرنده ( البته شدت و ضعف يك پادو صرف تا تاثير گذارنده بر تصميم مديران بستگي به شخصيت ، دانايي و توانايي عضو شورا دارد ) براي نمونه: ما در آغاز كار دوره دوم شورا اولويت كارمان را به سامان دهي فاضلاب روستا داديم. كه قرار شد شركت آب و فاضلاب روستايي ضمن تهيه نقشه نظارت بر اجراي كار را هم داشته باشد و هزينه پروژه را هم دهياري و شورا تقبل نمودند. نقشه تهيه شد و دهياري لوله ها را هم خريد. يك اتفاق در همين موقع در ارتباط با فاضلاب روستاي چم زين و چلوان افتاد كه شركت آب و فاضلاب روستايي مقصر شناخته شد. مدير كل شركت ( علارغم اينكه پدرش همشهريمان هم بود ) همكاري اش را با ما قطع كرد و ما هرچه تلاش كرديم، شكايت كرديم، جلسه گذاشتيم كوچكترين اهميتي به تقاضاي ما ندادند. يكي ديگر از كارهايمان پيگيري مشكل كمبود زمين مسكوني بود كه هنوز هم پيگير هستيم و علارغم اينكه دوبار مسئولان را به روستا كشانده ايم و در اينجا قول مساعد داده اند هنوز هيچ كاري انجام نشده. مشكل ديگر پيگيري آسفالت جاده است كه دوبار حداقل مديران كل و نماينده وقت مجلس را به محل كشانده ايم كه در هر دو بار مدير كل قول آسفالت كردن جاده را داده و شما مي بينيد كه هنوز هم كاري انجام نشده است. و ما چند بار به دفتر مدير كل راه و ترابري كنوني ( آقاي كريمي ) مراجعه كرده ايم و درخواست ملاقات كرده ايم متاسفانه ما را به دفتر خود هم راه نداده است.

بسياري از اعضا شوراها در برخورد با مردم جامعه خود بويژه با خداوندان نفوذ، بيشتر منفعلانه برخورد مي نمايند چون مردم جامعه ما هنوز اجتماعي نمي انديشند و در اغلب جاها منافع شخصي، آن هم آني و زودهنگام و كوته مدت ، زير بناي بيشتر اذهان مردم است حال اگر يك فرد شورا هم منافع بلند مدت روستا را در تصميم هايش در نظر بگيرد چون گوشه اش با منافع آني حد اقل يكي دو نفر برخورد خواهد داشت همه تصميم هاي اعضا شورا را نقش بر آب مي نمايند. در اين ميان نقش آدم هاي با نفوذ و تاثير گذار در جامعه كه انديشه هاي تخريبي دارند به كار مي افتد و آن يك يا دو نفر مخالف را تبديل به لشكري مي نمايد و از شورا يك غول و ديو مي سازد. نمونه اي كه در اينجا مي توان ارائه داد طرح ادغام شوراي حل اختلاف روستاهاي ماركده و قوچان است كه با موافقت تعدادي از سران دو روستا اتخاذ تصميم شد و به تاييد شوراي دو روستا هم رسيد ولي هنگام تاسيس چون يكي دو نفر از متنفذين روستا، نفوذ خود را در اين نهاد نو پا كم رنگ مي ديدند بناي مخالفت را گذاشتند و رئيس وقت شورا كه خود يكي از امضا كنندگان صورت جلسه توافق بود براي جلب رضايت صاحبان نفوذ زير امضا خود زد و يكه و تنها تقاضاي جداسازي را نمود و به دنبال آن شكايت ها و طومارها به ادارات  و اشخاص ارسال شد. نمونه ديگر تعمير حمام به منظور استقرار نهاد تازه تاسيس شوراي حل اختلاف بود. اين تصميم به اتفاق سه نفر شورا و يك نفر دهيار گرفته و مكتوب و به امضا رسيد و دهيار كار را شروع كرد كه با مخالفت يكي از صاحبان نفوذ روبرو مي شود و رئيس وقت شورا بجاي دفاع از تصميم و امضايش در برابر فرد صاحب نفوذ، خود را مي بازد و به دروغ مي گويد از اين تصميم هيچ اطلاعي ندارم كه جوي ناخوشايند بوجود آورد و زيان جبران نا پذيري به اعتمادها و پيشرفت كارها زد. نمونه هاي ديگر ، مخالفت با طرح شهرك توريستي آده عاشق آباد توسط يكي دو نفر از كشاورزان مزرعه عاشق آباد است ؟ مخالفت با طرح احداث پارك در زمين هاي باتلاقي سر آسياب توسط يكي دو نفر از دارندگان زمين است ؟. عوامل اين نا بساماني ها عبارتند از؛  1- ضعف شخصيتي ، عدم اعتماد به نفس، نداشتن شناخت و آگاهي بعضي از اعضا شوراها است كه نمونه اش را خوانديد.  2- جا نيفتادن و نبود يك جايگاه قوي براي شوراها در تصميم گيري ها است.  3- انديشيدن به منافع آني ، زودهنگام و كوته انديشي بيشتر مردم جامعه است. 4- وجود صاحبان نفوذ پر قدرت در جامعه كه منافع خود را در سايه عدم آگاهي مردم و وجود يك شورايي با اعضا ضعيف الاراده مي دانند.  حال با اين وجود چگونه مي توان گفت من برنامه كاري دارم و آنها عبارتند از…

4- آيا افكار و اهداف شما با ديگر همكارانتان هم خواني خواهد داشت؟ و آيا مي توانيد در طول چهار سال در همه زمينه ها با منتخبين همكاري لازم را به عمل آوريد؟  البته ضرورت صد در صدي ندارد كه ما دقيق همانند هم بينديشيم بلكه مهم اين است كه اين هنر و توانمندي را داشته باشيم كه بتوانيم با هم گفتگو كنيم، يكديگر را بفهميم، به يكديگر احترام بگذاريم، سخن سنجيده بگوييم و روي تصميم هاي خود بايستيم در اين صورت من فكر مي كنم ما سه نفر انتخاب شده بتوانيم با هم كنار بياييم و يكديگر را تخريب نكنيم. ببينيد يك اشكالي در ما آدم هاي طبقه سه هست و آن اين است كه روي تصميم هايمان تا وقتي استوار خواهيم ماند كه فرد با نفوذي به ما ايراد نگيرد حال اگر يكي از خداوندان نفوذ روستا به يكي از تصميم هاي ما ايراد گرفت فوري خودمان را مي بازيم و اظهار ندامت مي كنيم و گناه آن را به گردن رفيقمان مي اندازيم ( نمونه اش رفتار نا بخردانه رئيس شوراي وقت در ارتباط با تعمير حمام ) اين عيب كلي ما مردم طبقه سه است ريشه اش هم در پايين بودن شناخت و آگاهي مان ، پايين بودن اعتماد به نفس مان و ضعف  شخصيتي مان است. با اين حال با شناختي كه من از دو نفر همكارم دارم  مشكلي سرِ راه نمي بينم.

5- در مورد تبليغات انتخاباتي جلسات گوناگوني توسط بعضي از كانديد ها در منازل مختلف تشكيل مي شد آيا شما هم جلسه اي در خصوص تبليغات براي شخص خود تشكيل داده ايد؟ يا نه؟ اصلا بهتر است همه چيز را بگويم. من قصد كانديد شدن در اين دوره را نداشتم به دنبال اصرار تعدادي از مردم نتوانستم مقاومت كنم و به اميد اينكه بر اثر شكايت ها، سعايت ها، اتهامات زده شده و بدگويي هاي عده اي از همشهريان كه بر عليه من در طي اين چند سال گذشته در ادارات و نزد اشخاص كرده اند رد صلاحيت خواهم شد، نام نويسي كردم و بگوش بودم كه رد صلاحيتم را ابلاغ كنند كه چنين نشد و در يك عمل انجام شده واقع شدم. و در طول اين مدت هيچ جلسه اي نداشته ام، هيچ تبليغي نكرده ام، حتا به يك نفر هم نگفته ام به من راي بدهد، نماينده تبليغاتي نداشته ام. به نظر من كسي كه در يك محيط كوچك، تبليغات راه مي اندازد، وعده مي دهد، پذيرائي مي نمايد، درخواست راي مي كند در خود كمبود مي بيند، خود را پرمايه نمي داند، داراي شخصيت ضعيفي هست. و اين كار را نوعي گدايي راي مي دانم. ببينيد محيط ما بسيار كوچك است همه يكديگر را مي شناسيم حتا مي دانيم كارش چيست؟ چندتا بچه دارد؟ زنش دختر كيست؟ پدرش كيست؟ مادرش كيست؟ اخلاقش چگونه است؟ گذشته اش را مي شناسيم؟ توانايي اش را مي شناسيم. حال من بيايم در تبليغاتم به اين مردم كه همه چيز را مي دانند چه بگويم؟ اگر آن گونه كه هستم بگويم كه مردم خود مي دانند ديگر چه نياز به بازگويي؟ و اگر بخواهم دروغ بگويم و وعده هاي تو خالي بدهم كه من اهلش نيستم. پس تبليغات در يك محيط كوچك روستايي نه ضرورت دارد و نه نياز است. از طرفي بر اين باورم كه كه همه مردم جامعه ي روستايي ما از كوچك و بزرگ، زن و مرد، ثروتمند و فقير، ترك و فارس، محله بالايي و پاييني همشان داراي عقل، فهم، شعور، درك و خرد اند و من اگر خيلي دلم به حال آنها بسوزد بايد هنگام انتخابات ، مردم را به حال خودشان بگذارم و احساسات كاذب و تعصبات كور در آنها بوجود نياورم. در اين صورت بنظر من مردم تصميم منصفانه تري خواهند گرفت حال چه به من راي بدهند و چه راي ندهند.

6- نظر شما در مورد قوم گرايي و طايفه گرايي در انتخابات چيست؟  قوم و طايفه و محله گرايي انديشه هاي ايلي، عقب مانده و مربوط به قرن هاي گذشته و مردمان بيابان گرد و بدوي بوده است. امروزه تكنولوژي به كمك انسان آمده و انسان را توانمند نموده و بر اثر توسعه وسايل ارتباطي مانند اينترنت و ماهواره ها مرزهاي محله اي، نژادي، قومي، طايفه اي، فاميلي كه هيچ حتا مرزهاي سياسي كشورها  هم دارد رنگ خود را مي بازد، شكل خود را از دست مي دهد، كم اهميت مي شود، ديگر قدرت و ابهت قبلي خود را ندارد و يك انديشه جهاني بر محور انسانيت و انسان دوستي جايگزين مي گردد. از نظر من انديشيدن به طايفه ، قوم، محله، و لحاظ كردن آن در تصميم هاي اجتماعي ضد عقل، ضد خرد و ضد انسانيت انسان است. امروزه انديشه هاي والاتر و انساني تري در سطح جهان مطرح است مانند نوع دوستي، انديشيدن به انسان و حقوق انسان ها. حال اين انسان مي تواند روستايي، شهري، ترك، فارس و… باشد. پس براي من انديشيدن به انسانيت، نوع دوستي، احترام به حقوق انسان ها و تكريم آنها از اولويت برخوردار است.

7- آيا در كنار كارهاي عمراني روستا فعاليت فرهنگي و علمي نيز خواهيد داشت؟ و نظر شما در مورد ادامه نشر دوهفته نامه آوا چيست؟  ببينيد در جامعه ي ما ، دو ديدگاه موجود است يك ديدگاه، خود را صالح مي پندارد و مي گويد مردم خودشان نمي دانند به چه كسي بايد راي داد ما وظيفه داريم بگوييم فلان اصلح است پس به او راي بده، مردم خوب و بد را نمي دانند اين ما هستيم كه بايد بگوييم با كي برو با كي حرف بزن، چي بخوان، چي بپوش ، چگونه بينديش و… دارندگان اين انديشه مردم را صغير و خود را درستكار و واقف به امور مي پندارند، بنابر اين بايد كارها را در دست آنها باشد و بقيه حرف شنو و دنباله رو باشند  آدمهاي جامعه از ديد اين گروه دو گونه اند آنهايي كه با آنها اند خوب اند و آنهايي كه زير نفوذ آنها نيستند بدند رابطه آدمها پله اي است عده اي بالاتر و عده اي پايين ترند. اين گروه مخالف اين است كه همه بايد همه چيز بدانند و آنگاه بر اثر دانسته هاي خود انتخاب نمايند چون مي گويند مردم خوب و بد خودشان را نمي دانند بنابر اين نمي توانند راهشان را از چاهشان تشخيص بدهند پس لازم است ما آن ها را هدايت كنيم . بايد دانست اين انديشه استبدادي است. در مقابل طرز فكر ديگري هست كه مي گويد همه مردم داراي توانايي اند، همه مي توانند بدانند، مي توانند بفهمند، مي توانند كارهاي خود را خودشان سر و سامان دهند، هركس اين حق را دارد كه خود انتخاب كند كه چه بخواند، با چه كسي برود، چگونه بينديشد، به چه كسي راي دهد و… دارندگان اين انديشه بر اين باورند كه ما حق نداريم نظر خود را بر مردم تحميل كنيم فقط اين حق را داريم كه زمينه مساعد و فرصت هاي برابر براي آگاهي و توانمندي شان فراهم كنيم آنگاه خودشان رشد مي كنند و كارهايشان را خود انجام مي دهند آدم ها در اين ديدگاه همانند دندانه هاي شانه مساوي اند به اين طرز فكر هم مي گويند مردم سالاري. من طرز فكر دومي را بيشتر مي پسندم . گرچه طرز فكر نخستين جزو فرهنگ سنتي ما است و در وجود همه ما كم و بيش ريشه دارد با اين تفاوت كه در اذهان بعضي هامان قوي و در بعضي هامان قدري ضعيف است بنابر اين تلاشم اين است كه اين انديشه استبدادي كه در اذهان همه ما ريشه دارد قدري ضعيف و به حد قابل قبول برسد. به همين جهت هم نشريه آوا را با كمك جوانان روستا راه انداختيم تا بستري باشد، زمينه اي باشد براي رشد آگاهي ها، تبادل افكار و پرورش استعدادها ، خلاقيت ها. من بر اين باورم علارغم كارشكني هاي بي حد و حصر تنگ نظران، نشريه آوا توانسته اندك تاثيري در رشد و توسعه فرهنگي روستا بگذارد و آن را معقول و منطقي تر نمايد. بنابر اين لازم است تقويت گردد، تداوم يابد، غني تر شود، پربار تر گردد، گسترش يابد و اين مستلزم همكاري و مساعدت بيشتري از طرف جوانان خوش ذوق است. زمينه ديگر براي رشد و توسعه افكار و انديشه جوانان روستا جلسات گفتگو است كه متاسفانه بخاطر اعمال قدرت صاحبان نفوذ هنوز در روستاي ما نتوانسته تحقق يابد.

8- به عنوان يك شورا آيا از عملكرد شوراي دوم راضي هستيد؟ تا حدودي. ولي كامل نه. علارغم اينكه شورا عملا اختياري ندارد، باز هم مي توان در چهار چوب همين بي اختياري كارهايي براي روستا انجام داد. منتها با زحمت بيشتر و هزينه هاي بيشتر. براي موفق شدن در اين شرايط، بردباري، مقاومت، حوصله، كارداني و تحمل پرداخت هزينه بيشتر و زحمات طاقت فرسا لازم است. متاسفانه بيشتر وقت من، در اين دوران شورايي ام صرف پاسخ گويي به شكايات متعدد مخالفانم و رفع اتهام مي شده است. و باز متاسفانه در دو سال اول رئيس شورايمان نا بخردانه رشته هاي شورا را پنبه مي كرد. ولي با توجه به اين همه كارشكني ها و سنگ اندازي ها و تخريب ها و عدم همكاري از طرف تعدادي از صاحبان نفوذ در روستا ، ( براي نمونه عدم همكاري بعضي از متنفذان روستا را در ارتباط با احداث مدرسه مطالعه كنيد ) به نظر من نسبي موفق بوده است.

9- آيا مشغله ي كاري شما اجازه حضور در جلسات و تصميمات شورا را خواهد داد؟  پاسخ اين پرسش را بهتر است از مردم بپرسيد كه؛ با توجه به تجربه اين 5/3 ساله، محمدعلي شاهسون در اولويت بندي وقت خود چه مقدار به كارهاي شورا اهميت مي داده ؟ يادم هست در دوره قبل آقاي ابوالفتح شاهسون هم همين سئوال را كرد كه؛ آيا شما حاضر هستيد وقت خود را از كارهايي كه برايت مهم است مانند مطالعه، صرف كارهاي شورايي بكنيد؟ و من در پاسخ گفتم : من هرچه بگويم نادرست است آينده اين پاسخ را خواهد داد. حالا هم مي گويم تعداد زيادي از مردم ماركده در طي اين 5/3 سال به شورا و از جمله مستقيم به شخص من مراجعه كرده اند. بدون شك در اين مراجعات، اين موضوع برايشان مشخص شده است. پس از مردم بپرسيد.

10- از اينكه انتخاب شديد چه احساسي داريد؟ ببينيد؛ من بر اثر گذشت سن، مقداري از مراحل زندگي و تكامل شخصيتي ام را پشت سر گذاشته ام. اگر من در سن مثلا 25 يا 30 ساله بودم و انتخاب شده بودم احساس شعف و شادماني مي كردم احساس مي نمودم كه داراي شخصيت شده ام ، احساس مي كردم حالا براي خود كسي شده ام و حالا با اين راي آوردن داراي قدرت و شهرت و محبوبيت شده ام به بالا مي پريدم چراغاني مي نمودم شيريني توزيع مي كردم و در بين مردم ژست مي گرفتم و…. ببينيد، من چند بار در انتخابات در قلعه شاه راي هاي بالا آورده ام شهرت و محبوبيت داشته ام در كارخانه  مسئول قسمتي بوده و در كارم موفقيت داشته و مورد وثوق و احترام بوده ام و… حال با شنيدن تعداد بالاي آرا كه مردم به من داده اند نخست از حسن اعتمادشان نسبت به من تشكر و قدرداني نمودم و در كنار اين تقدير و تشكر مسئوليت سنگيني را بر دوش هاي خود احساس نمودم و با خود گفتم آيا قادر خواهم بود به خواسته هاي مردمي كه به من راي داده اند برآورده سازم؟ براي مثال وقتي تعدادي از جوانان در ساعت نيمه شب پس از شمارش آرا به در خانه من آمدند و من رو در روي آنها ايستادم و صحبت مي كردم احساس مي نمودم تمام وزن اين جوانان بر دوش من قرار دارد. و با خود مي گفتم اينها با صميميت به من اعتماد كرده اند آيا خواهم توانست به وظيفه خود عمل كنم؟ همان شب حدود سه ساعت بي خوابي به من دست داد احساس مي كردم اين مسئوليت ممكن است در حد توان من نباشد، از من زور است ، احساس مي كردم زير بار سنگين مسئوليت قرار گرفته ام و اعتماد مردم برايم سنگيني داشت و له مي شدم هنوز هم از خودم مي پرسم آيا خواهم توانست به اعتماد مردم پاسخ مناسب و شايسته بدهم؟. دوره قبل به علت پايين بودن تعداد آرايم اين مقدار سنگيني را حس نكردم.

11- به نظر عده كمي از مردم اگر شورا دو سال ديگر صبر مي كرد گاز به صورت رايگان براي اين شش روستا كشيده مي شد نظر شما در اين باره چيست؟ هركه چنين ادعايي دارد بگوييد سند و مدارك آن را ارائه دهد. اينها حرفهاي زير كرسي و سينه آفتابي اند براي مثال چند روز قبل يكي از جوانان نزد من آمد و گفت: «  يك چيز ازت مي پرسم جان بچه ات راستش را به من بگو؟! » گفتم: قسم لازم نيست مطمئن باش. گفت: « آقاي … به من توصيه كرده پول گازت را نده شورا نمي تواند براي توگاز نكشد ، مي داني دست من خالي است اگر چنين چيزي امكان دارد راستش را به من بگو؟ » در پاسخ اين جوان همشهري گفتم : آقاي فلاني كه به تو توصيه كرده ، خودش 300 هزارتومانش را پرداخته است! و مدارك آن را نشانش دادم. براي جوان غير قابل ياور بود كه فلاني اينقدر آدم دو رويي باشد و متعجابانه از پيش من رفت. بنابر اين هركس هر ادعايي داشت بگوييد به چه سند ؟ و به چه مدرك مي گويي ؟  اگر اسناد و مدارك ادعاي خود را ارائه داد بپذيريد وگر نه ، نه.

12– در باره شوراي حل اختلاف كه يكي از مهمترين نيازهاي اهالي روستا مي باشد چه بايد كرد؟ مي دانيم سومين شوراي حل اختلاف در بخش سامان قرار بود در ماركده تشكيل شود كه توسط عده اي از صاحبان نفوذ روستا بهم زده شد. حال آنگونه كه به ما گفته مي شود همه مسائلش حل شده است. چون حوزه قضائي سامان رئيس ندارد و بوسيله سرپرست اداره مي شود منتظر هستند تا فردي با حكم رياست تعيين، آنگاه دستور تاسيس شوراي حل اختلاف ماركده ابلاغ گردد. چه مقدار اين اطلاعات كه به ما داده شده حقيقت دارد ؟ نمي دانم.

             رمضانعلي شاهسون – كريم شاهسون  مورخه 26/9/85                                                                                                        

ماه محرم

محرم اولين ماه از سال قمري آمد. در فرهنگ ما ، ماه محرم يادآور رويداد حماسي و تراژيك كربلا در روز 10 اين ماه در سال 61 هجري است. همه ما بارها و بارها اين رويداد را شنيده ايم و يا خوانده ايم. هر يك از ما با توجه به بضاعت فكري اش ، اندوخته هاي علمي اش ، اطلاعات و آگاهي اش و بينش و جهان بيني اش ، از اين رويداد ناگوار برداشت هاي خود را دارد. و ممكن است  برداشت هاي خود را در رفتارها و زندگي شخصي و اجتماعي اش لحاظ كند. گروهي از اين فرصت سود مي جويند و با اقدام به نذر و عزاداري بر اين باورند كه گناهان خود را كم كنند ويا كسب ثواب اخروي نمايند و يا درخواست سلامتي براي خود و اعضا خانواده و نيز درخواست بركت براي ثروت و دارايي خود نمايند كه درجاي خود قابل احترام است. ولي من شخصا از اين واقعه غم انگيز و تراژيك تاريخي درس هاي زيبايي آموخته ام كه به دو سه مورد آن اشاره كوتاهي مي كنم با اين اميد كه مفيد فايده افتد

با خواندن واقعه كربلا و تامل در آن آموخته ام كه انسان حق انتخاب سرنوشت خود را دارد و اين حق مسلم هر آدمي است. و هريك از ما با توجه به شناخت و آگاهي كه داريم مي توانيم انتخاب هاي خوب و يا بد داشته باشيم و در باره انتخاب خود هم مسئول هستيم چه نتيجه خوب داشته باشد و چه بد. مي دانيم لازمه پذيرفتن نتيجه بد انتخابمان داشتن انصاف و شهامت است.

با خواندن رويداد كربلا و تامل در رفتار بزرگترين قهرمان اين واقعه ، آموخته ام كه هر آدمي در طول زندگي خود حق انتقاد و سرانجام حق اعتراض دارد. انتقاد از چي ؟ اعتراض به چي ؟ انتقاد از كارها، برنامه ها و موضوعهايي كه در پيرامونمان جاري و ساري است و فكر مي كنيم نادرست و ناسالم انجام مي شود و يا حد اقل كامل و كافي نيست. و اعتراض به دست اندركاران جامعه، بانفوذان جامعه و ثروتمندان جامعه كه فكر مي كنيم مسئوليتشان را خوب انجام نمي دهند و يا كاستي هايي دارند همچنين آموخته ام كه اعتراض و انتقاد خود را با صراحت و توام با ادب بيان كنم. شرط اوليه انجام انتقاد و اعتراض داشتن انصاف است و براي بهره گيري از انتقاد و اعتراض شناخت و آگاهي كافي را لازم و ضروري مي دانم و بر اساس اين آموخته ها آگاه شدن و دانستن همه چيز را حق مسلم هر آدمي از جمله خودم مي دانم و براي بالا بردن آگاهي خود و دريافت عمق حقايق در برابر هر پديده و موضوعي چون و چرا كنم تا ماهيت

ان را بكاوم و به منظور دانستن حقايق و واقعيت ها هيچ هراسي به خود راه ندهم.

با خواندن حادثه كربلا ياد گرفته ام كه آزاد بودن ، آزادگي حق هر آدمي است. آزادي كه من آموخته ام و دريافته ام توام و همراه با مسئوليت است. يعني من آزادم در جامعه كار كنم، زندگي كنم ، سخن بگويم ، سرنوشت خود را تعيين كنم، مشروط بر اينكه كار، زندگي و سخن من باعث آسيب و زيان ديگري نباشد. در ازاء اين آزادي به سهم خود مسئول هر خوبي و بدي كه در جامعه ام هست هستم. يعني آزادم كه نوع دوست باشم نه مردم آزار. آزادم كه در حد توان خود به همنوع خود كمك كنم نه اينكه او را هل دهم. آزادم كه در توسعه و گسترش راستي ها ، پاكي ها ، درست كاري ها ، و وفاي به عهد ها ايفاي نقش نمايم. نه اينكه بد بيافرينم.

اينها اندكي از آموزه هايي بود كه من شخصا با مطالعه رويداد كربلا آموخته ام. حال چه مقدار از اين آموزه ها را توانسته ام در زندگي شخصي و اجتماعي ام لحاظ كنم ؟ داوري اش با شماي خواننده.

                                         محمدعلي شاهسون ماتركده 22/10/85

پاسخ به حسادت يا عدالت؟

 نه حسادت مي تواند دقيق باشد و نه عدالت بلكه تنگ نظري در پاسخ ديدگاه معترضين طرح گردشگري  ( كمپينگ كوه عاشق آباد پايين ) درست تر بنظر مي رسد. طرح گردشگري كه اينجانب هم در آن عضو هستم مي توانست راه گشاي زمينه هاي ديگر اقتصادي به جز كشاورزي باشد. زيرا ما آنقدر به كشاورزي چسبيده ايم و با گوشت و خون ما عجين شده كه فكر مي كنيم تنها راه امرار معاش همين است و بس. حال بايد دانست با توجه به سرمايه اي كه در دست داريم و زحماتي كه مي كشيم و با اين روشهاي فروش محصولات ، كه واقعا حمايت دولت نيست ، سود عمده آن عايد دلالان و واسطه گران مي شود آ اگر دقيق شويم چندان هم كشاورزي به صرفه نيست. نكته اي ديگر كه بايد در اينجا به آن اشاره كرد حمايت خوب دولت از طرحهاي در آمد زاي غير كشاورزي مي باشد كه شايسته است ما از اين حمايت ها بهره مند شويم. كه به علت عدم آگاهي چيزي عايد ما نمي شود. مسئولان استان، شهرستان، بخش و شوراي محل كه مديريت جامعه را در دست دارند همواره مشوق آن هستند كه آحاد مردم و بويژه جوانان در تلاش باشند و بتوانند به نوعي چرخ اقتصاد مملكت را به حركت در آورند و خود نيز از پيرامون آن درآمد كسب و گذران زندگي نمايند و جاي شگفتي است كه مديران روستا ضمن اينكه تبليغ مي كنند كه جوانان به گرايشهاي به غير از كشاورزي هم روي آورند و تذكر مي دهند كه با تشكيل تعاوني هاي توليدي و خدماتي مي توان نرخ بيكاري را كاهش داد عملا نتوانسته اند جوانان را حمايت كنند. فكر مي كنم همگان بدانند كه اشتغال زايي نه تنها به همنوعان آسيب نمي رساند بلكه غير مستقيم مي تواند ره گشا هم باشد. اين چند جوان فكر مي كنند با هم تعاملي دارند و مي توانند جهت بالا بردن سطح در آمدشان كاري بكنند شايد بتوانند عامل الگويي هم بشود ببينيد در طرحهاي توليدي و خدماتي به غير از كشاورزي با تكه زمينهاي كوچك مي توان كاركرد. ولي آيا يك تكه زمين حد اكثر 2 هكتاري بايد طرح توجيهي داشته باشد يا نه فكر مي كنيد چند نفر بتوانند تامين بشوند از طرح فوق كه بگذريم اگر چند نفر جوان بخواهند در زمينه هاي ديگري مثل احداث مرغ داري ، گاوداري ، نئوپان سازي، گلخانه گلخانه ، پرورش گلهاي زينتي و هزاران عنوان ديگر حد اقل يك تكه زميني مي خواهند كه از اداره منابع طبيعي واگذاري بگيرند تاه موافقت هاي اصولي ديگر هم هست. تعجب مي كنم از شوراي اسلامي كه چرا نمي تواند معترض ها را قانع كند. از معترضين هم تعجب مي كنم كه اين همه زمين براي كار هست دست روي دست گذاشتن كه چي؟ ما متقاضيان اين طرح از همان اول هم مي دانستيم كه اين طرح توجيح اجرايي نداشت و جواب نخواهد داد و اين فرض كه ممكن است جواب ندهد قدم جلو گذاشتيم و امروز هم بخاطر محيط زيست به بن بست رسيده بود. چيزي كه مي خواهم بگويم اين است كه دوستان معترض شما با اين كارتان به كساني كه در آينده در روستا مي خواهند كاري بكگنمند و قدمي بردارند ضربه زده ايد چون با خود خواهند گفت كه هركاري خواستيم بكنيم با اعتراض عده اي روبرو خواهيم شد پس بهتر است سرمايهمان را در بيرون رستا به كار گيريم.

براي مزيد اطلاع عرض مي كنم ما گروه 5 نفر شب 25/10/85 با هم نشستي داشتيم و بنا را بر اين قرار داديم كه زمينه هاي ديگري جستجو كنيم و بيشتر نظر اين بود كه محيط فعاليت بيرون از روستا باشد. به شما دوستان معترض هم متذكر مي شوم كه روش خوبي را پيش نگرفته ايد. و در پايان اين پرسش به ذهنم متبادر شد كه آيا به لحاظ كوهستاني بودن و نداشتن چشم انداز وسيع ديد و نظرات ما اينگونه تنگ است ؟

                                                                  محمد عرب  1/11/85

جادو يا علم ؟!

هزاران سال است كه در كشورهاي شرقي مراسم شگفت انگيز راه رفتن روي زغال گداخته برگزار مي شود. افرادي روي زغال داغ راه مي روند ، بدون آنكه دچار سوختگي شوند. چگونه اين كار امكان پذير است ؟ آيا اين افراد قدرت هاي فرا طبيعي دارند؟ چگونگي اجراي اين مراسم را به خوبي مي توان به كمك مفاهيم علمي توجيه كرد. نخستين عامل مهم در انجام اين كار ، ظرفيت گرمايي پاهاست. چون بافت بدن انسان به طور عمده از آب تشكيل شده است ، از اين رو ظرفيت گرمايي ويژه اي نسبتا زيادي دارد. بنابر اين براي اينكه دماي پاها به طور قابل ملاحظه اي تغيير كند، بايد مقدار زيادي انرژي از زغال به اين اندام ها منتقل شود چون مدت زمان تماس پاها با زغال سنگ گداخته نسبتا كوتاه است ، فرصت زيادي براي انتقال انرژي به پاها وجود ندارد ،بطوري كه دماي آنها آنچنان افزايش نمي يابد كه آسيب ببيند.

از سوي ديگر اگرچه دماي سطح زغال زياد است ، اما لايه هاي گداخته سطح آن بسيار نازك است. از اين رو مقدار انرژي موجود براي گرم كردن پاها كمتر از آن است كه انتظار داريم. اين واقعيت ، تفاوت بين دما و گرما را به خوبي آشكار مي كند. در واقع ، گرما مجموع انرژي جنبشي ذره هاي سازنده يك ماده است و دما انرژي جنبشي ذره هاي سازنده آن را مشخص مي كند گرماي يك ماده به مقدار آن بستگي دارد. به عنوان مثال گرماي 10 گرم از يك ماده در يك دماي معين ، 10 برابر گرماي يك گرم از همان ماده در آن دماست. از اين رو ، اگر ذره هاي بسيار ريز و گداخته اي كه به هنگام تراشكاري يا جوشكاري فلزها به اطراف پراكنده مي شوند ، به پوست برخورد كنند آسيبي به ما نمي رسانند. زيرا اگرچه دماي اين ذره ها بسيار زياد است اما جرم آن ها به اندازه اي ناچيز است كه گرماي قابل ملاحظه اي ندارند. لايه گداخته ي بسيار نازك روي زغال نيز همين ويژگي را دارد.

عامل سومي كه به اين افراد كمك مي كند كه بتوانند روي زغال گداخته راه بروند. پديده اي است كه نخستين بار يك فيزيكدان آلماني به نام ليدن به آن پي برد. اثر ليدن به پديده اي گفته مي شود كه به قطر هاي آب اجازه مي دهد روي يك جمع داغ ( مانند يك ماهي تا به داغ ) براي مدت نسبتا طولاني بلغزند بدون آنكه تبخير شوند. علت اين پديده آن است كه ناحيه اي از قطره كه در تماس با سطح داغ قرار دارد ، تبخير شده و لايه اي از گاز به وجود مي آيد. اين لايه مانع از انتقال گرما به بقيه ي قطره مي شود و به قطره امكان مي دهد تا براي مدت بيشتري روي سطح داغ باقي بماند. قطره هاي عرق پاي اين افراد نيز همين اثر را دارد. افزون بر اين چون اين مراسم معمولا در شب اجرا مي شود چمن مرطوبي كه در اطراف بستر زغال وجود دارد ، پاي شخص را نمناك كرده ، رطوبت لازم براي پديده ليدن را فراهم مي كند. بنابر اين اگرچه راه رفتن روي زغال داغ كار شگفت آوري است. اما دلايل علمي محكمي وجود دارد كه امكان انجام اين كار را توجيه مي كند. البته تمرين كافي و بستر مناسب زغال نيز ضروري است.

 نقل از كتاب ؛ بر هم كنش ميان مواد نوشته سيف الله جليلي ، به انتخاب: خانم  عرب.

حرفهاي مردم

يكم: مهرورزي يك بورژوا ؛ روز 8/11/85 ساعت 45/11 با يكي از همشهريان بورژوايم در خيابان اصلي روستا راه مي رفتيم كه من گفتم : رفيق مي داني كه ما بچه يك محله بوده ايم و همسال هستيم و با هم بزرگ شده ايم به همين جهت دوستت دارم به علاوه به شادروان پدرت كه پير مردي ساده و پاك بود بسيار علاقه داشتم ، او را احسان مي كردم ، تكريم مي نمودم و خيلي دوستش داشتم و ايشان هم به من بسيار علاقه مند بود و هرگاه مي شنيد كه من به روستا آمده ام مرا پيدا مي كرد و دقايقي با هم گفتگو مي نموديم و من با دلجويي از ايشان به او آرامش مي دادم. رفيق بوژوايم گفت : من هم همانند تو هستم ، دل به دل راه دارد. من هم تا دو سه سال قبل كه بادام خريد و فروش مي كردم همه ساله زمستان دو سه شب به خانه پدرت مي رفتم و با او صحبت مي كردم تا بتوانم بادام هايش را با قيمت مناسب بخرم چون ايشان همان موقع پول نمي خواست مي توانستم چندين ماه با پول او كار كنم و برايم خوب بود و ازش هم خيلي راضي و دوستش داشتم !!!؟

دوم : روز 8/11/85 ساعت 15 با آقاي شكرالله شاهسون به سمت نجف آباد مي رفتيم. در روستاي فضل آباد دو زن يكي ميان سال و ديگري جوان كنار راه ايستاده بودند كه هر دو با علامت دست درخواست مي نمودند كه بايستيم. ايستادم . زن ميان سال سوار و راه افتاديم. كه پس از سلام و دعاي خير گفت: چند روز فبل كيسه صفرا عمل كرده ام جاي بخيه هايم بر اثر سرما تير مي كشد آمده ام به دخترم سر بزنم نيم ساعت است كه كنار راه ايستاده ايم ماشين ها مي آيند و مي روند و همشان پشت شيشه شان يا حسين نوشته اند نمي دانم اين يا حسين را براي چي مي نويسند كه نمي خواهند به كسي كمك كنند وقتي شما نگهداشتيد دخترم گفت : ببين ننه اين يا حسين هم ننوشته ولي نگهداشت!!!؟

سوم : روز 9/11/82 در مسجد نشسته بودم يكي از بچه طلبه هاي روستا براي حاضران سخن مي گفت. روي تك تك جمله هايش دقت داشتم و كمي در من اميد واري ايجاد شد چون ديدم از بعضي جمله هايش بوي الرحمان مي آيد و نشان از قدري شناخت و آگاهي دارد. از جمله : « آقا ، مسجد جاي عبادت و نيايش خاص خداست در مسجد سخن لغو نگوييد ، از ديگران بد نگوييد ، غيبت نكنيد ، تهمت نزنيد و… »

چهارم : با يكي از مسئولان روستا روز 14/11/85 ساعت 9 صبح به سامان مي رفتيم در بين راه صحبت از اخلاص درعبادت و داستان موسي و شبان مولوي بود كه مسئول محترم گفت : خدا مي داند صرفا بخاطر اينكه وجهه اجتماعي ام را حفظ كنم به مسجد مي روم و اين عبادت خيلي به دلم نمي نشيند چون جنبه تظاهر و ريايي اش بر خلوصش مي چربد.

مصاحبه

مصاحبه با آقاي حسن عرب عضو هيات قمر بني هاشم (ع) سرپرست نوحه خوانان.   س – آقاي عرب ضمن عرض تسليت به مناسبت ايام سوگواري سالار شهيدان نحوه ي عزاداري امسال را در روستا چگونه ديديد ؟  ج- بنام خدا ان الحسين (ع) مصباح الهدا و سفينت النجات. اولا بنده نيز اين ايام را خدمت آقا امام زمان و در ثاني به مردم فهيم و شريف ماركده عرض تسليت دارم . حدود 12 سال است كه مشغول انجام وظيفه هستم و فكر مي كنم و همچنين از نظر مردم وظيفه ام را خوب انجام داده ام و هيچگونه توقعاتي از مردم نداشته ام و نخواهم داشت. با توجه به اينكه در تعزيه نقش مخالف را به عهده دارم كه حتي در تاسوعاي امسال بچه 8 ساله خودم با هم سن و ساليهاي خود مرا سنگ مس زدند به هيچ وچه نگران و ناراحت نمي باشم اميد به ان كه خداوند ما را به راه راست هدايت نمايد. كه حتي المكان جلسات معصومين (ع) را از نظر عزاداري و غيره به نحو شايسته كه در خور آنها باشد انجام دهيم . عزاداري و حضور مردم خوب بود و چون ايام مصادف بود با فصل سرما بيرون از مسجد نمي شد آنچه بايد و شايد با دستجات سينه زني و زنجير زني و علم گرداني عزاداري كرد و البته يك سري ضعفها در اين جلسات بود كه بعضي از دوستان داراي گوشي تلفن همراه بودند كه متاسفانه فرهنگ و نحوه ي استفاده آن را بلد نبودند كه باعث بي نضمي در اين جلسات مي شد.   2- با توجه به مسئوليت شما ( نظم دادن دستجات سينه و زنجير زني و نوحه خوان ) نحوه ي اجراي نوحه خوانها چگونه بود ؟   ج- با توجه به اينكه بنده انتقادي خود را با نظرات و پيشنهادهاي مردم ابراز مي كردم توسط يكي از نوحه خوانها به بنده گفته شد كه تو مي خواهي حكومت كني! اين در حاليست كه وظيفه ي من نه حكومت و نه پست و مقام است در خصوص اينكه يك مقدار بي نظمي در سالهاي گذشته بين نوحه خوانها و دستجات وجود داشت هيات جهت بهبود اين بي نظمي بنده را در حد توان و قواي خود انجام وظيفه نموده ام. ولي متاسفانه بي نظمي در بين نوحه خوانها در غالب 2 الي 3 نفر كه با هدف غير حسيني به ميدان آمده بود. جا دارد از پيشكسوتان نوحه خوان روستا همانند حاج اسماعيل شاهسون و شادروان طغانعلي عرب يادي بكنيم كه اخلاق مداحي ايشان سرشار از بي ريايي و با نيت پاك بود الگوي خود قرار دهيم و به تعداد سينه زن ها و محل سينه زني اعم از كوچه و خيابان يا داخل مسجد كاري نداشته باشيم. و با هدف انجام عزاداري سيد الشهدا وارد صحنه عاشورا و ايام سوگواري آن امام همام باشيم.   س- به عنوان يك مسئول در هيات قمر بني هاشم (ع) براي بهتر شدن عزاداري ها چه توصيه هايي داريد.  ج- اولا عاشورا سرمشق زندگي ماست و در زنده نگهداشتن آن تلاش و كوشش فراوان نياز دارد كه همت مردم را مي طلبد مخصوصا جوانان مومن روستا كه بيشتر دنبال علم و هدف و شناخت كسي كه برايش عزاداري مي كنند برود و من كوچكترم كه بخواهم به برادران توصيه كنم ولي در عزاي سيد الشهدا سعي كنيم بي ريا باشيم و در عزا داري ها با خلوص نيت وارد شويم و در پايان از همه مردم شما گزارشگر محترم تقدير و تشكر مي كنم كه هم از نظر مالي و حضور شايسته خود در عزاداري هاي مختلف هيات را تقويت نمودند و اگر هم كوتاهي از طرف ما ديده اند طلب حلاليت داريم.

                                                                     گزارش از ؛ رمضان شاهسونطي چند روز آينده « جزوه بيانيه » غرض آلود منتشر مي گردد.