آوای مارکده شماره 96 – پانزدهم خرداد 1386

توزيع سيمان

بخشداري سامان طي نامه شماره 490 مورخه 27/2/86 به استناد نامه شماره 1125/1 – 4/118 مورخه 12/2/86 سازمان بازرگاني استان ، ميزان سهميه ماهيانه سيمان بخش سامان را 933 تن اعلام و سهم روستاي ماركده را به عامليت توزيع آقاي عليرضا شاهبندري 582 كيسه و سهميه روستاي قوچان را 300 كيسه تعيين نموده است

جلسه تزريق گاز

جلسه اي در تاريخ 6/3/86 ساعت 30/13 طي دعوت نامه شماره 41/330/251 مورخه 5/3/86 در محل ساختمان شركت گاز استان و با حضور مهندس شريفيان معاون شركت ، مهندس افيوني كارشناس شركت ، صفايي فر پيمانكار پروژه گازرساني ، اعضا شوراهاي اسلامي روستاهاي قراقوش ، گرمدره ، ماركده ، قوچان ، ياسه چاي و صادق آباد تشكيل شد. هدف از اين دعوت و جلسه برنامه ريزي و آمادگي جهت تزريق گاز به شبكه روستاها بود. از روستاي ماركده آقايان مسعود شاهسون و محمدعلي شاهسون در اين جلسه حضور داشتند. نخست مهندس شريفيان گفت :

 اين پروژه خارج از برنامه كاري شركت گاز استان بوده و صرفا به درخواست اعضا شوراهاي اسلامي و تقبل پرداخت هزينه اجراي پروژه توسط اعضاي محترم شوراها اجرا شده است و شركت هيچگونه تعهد و مسئوليتي در پرداخت هزينه هاي اجرا ندارد. سهم ما از اين پروژه تهيه نقشه ، تامين مصالح ، نظارت عالي بر حسن اجراي كار ، تحويل گيري پروژه و تزريق گاز و بهره برداري است. اكنون اين پروژه به پايان كار خود رسيده كه بايد گاز تزريق و تحويل بهره برداري گردد لذا آقاي صفايي فر مي گويد ؛ مبالغي از هزينه اجراي شبكه به من تحويل نشده و من نگرانم كه اگر تزريق گاز گردد طلب من روي زمين بماند بنابر اين بايد اعضا شوراها هريك بابت باقي مانده بدهي خود يك برگ چك به من بدهند تا من شبكه را آماده و تزريق گاز نمايم.

اعضا شوراها گفتند : تعدادي از مردم سهميه همياري خود را پرداخت و ما آن را به پيمانكار تحويل داده ايم ولي عده اي از پرداخت همياري خودداري مي نمايند به اين اميد كه بتوانند از گريزگاه هاي قانوني و اداري بگريزند و ما هم در صدد هستيم كه بتوانيم با استفاده از اهرم فشار هاي قانوني و اداري باقي مانده طلب خود را از مردم دريافت و به پيمانكار بپردازيم. سر انجام پس ازبحث و مذاكره تصميمات زير اتخاذ شد.

1- اعضا شوراهاي اسلامي 6 روستاي يادشده نامه اي مشترك خطاب به مديريت شركت گاز استان تنظيم و امضا و درخواست نمودند كه ؛ وصل انشعاب خانگي مردم اين روستاها منوط به ارائه تسويه حساب از شوراهاي اسلامي هر روستا باشد و مديريت شركت هم در زير اين تقاضا نامه به امور مشتركين دستور داد كه رعايت گردد

2- قرار گرديد روز 7/3/86 اعضا شوراهاي اسلامي با پيمانكار – آقاي صفايي فر – جلسه اي تشكيل و نسبت به نوع و شكل و سپردن تضمين با هم گفتگو و توافق نامه مشروط بر رضايت و جلب اعتماد پيمانكار تنظيم و به شركت گاز ارائه گردد تا مقدمات تزريق گاز فراهم شود.

3- اعضا شوراهاي اسلامي متعهد شدند كه پس از تزريق گاز و فروش انشعاب توسط شركت گاز در يك زمان محدود و معين طلب پيمانكار را جمع آوري و پرداخت نمايند. مدت زمان محدود و معين جهت پرداخت طلب پيمانكار قرار گرديد در جلسه 7/3/86 توافق گردد و به امضا برسد.

4- دستور برنامه ريزي براي تزريق گاز منوط به ارائه و توافق نامه بين اعضا شوراها و پيمانكار به شركت گاز است.

شوراي بخش دوره سوم

روز پنجشنبه 3/3/86 نشستي به دعوت آقاي قرباني بخشدار در محل بخشداري و به رياست بخشدار و حضور 23 نفر نمايندگان شوراهاي اسلامي روستاهاي بخس سامان برگزار گرديد هدف از اين دعوت و نشست انتخاب اعضا شوراي اسلامي بخش سامان بود. از روستاي ماركده آقاي مسعود شاهسون عضو شوراي اسلامي در اين جلسه حضور داشت. كه پس از مشخص شدن كانديدها راي گيري كتبي و مخفي به عمل آمد در نتيجه افراد زير به عنوان عضو اصلي انتخاب شدند.  1- سيد عقيل موسوي از روستاي چمچنگ.  2- بيژن رحيمي از روستاي كاهكش.  3- محمدتقي گنجعلي از روستاي دشتي.  4- جهانگير اسيوند از روستاي چمعالي.  5- مقصود رحيمي از روستاي شوراب صغير.

 و افراد زير به عنوان علي البدل تعيين شدند.  1- سيد ظاهر نوربخش از روستاي چلوان.  2- اكبر منصوري از روستاي قراقوش.  3- محمد بهارلويي از روستاي ياسه چاه.

احداث دبيرستان

پنجشنبه 10/3/86 ساعت 11 اعضا شوراي اسلامي آقايان مسعود شاهسون و محمدعلي شاهسون در محل دفتر رئيس آموزش و پرورش سامان با آقاي كبيري راجع به موضوع ساخت دبيرستان در آينده در روستاي ماركده گفتگو به عمل آمد آقاي كبيري گفت : در نظر است در آينده يك ساختمان دبيرستان در روستاي ماركده ساخته شود تا بتوانيم دبيرستان ياسه چاه را تبديل به كار و دانش و دبيرستان ماركده را دروس نظري تدريس نماييم. ترجيحا اگر بتوانيم مي خواهيم اين دبيرستان شبانه روزي باشد بدينجهت فضاي بيشتري بايد براي آن در نظر گفت لذا از شوراي اسلامي روستا در خواست مي شود زميني حدود 5000 متر بدين منظور در نظر بگيريد. تا به اميد خدا اگر خير مدرسه سازي پيدا شد محل و زمين را معرفي و در برنامه كاري سال 1387 قرار دهيم.

كه پس از بحث و مذاكره قرار گرديد در هفته آينده آقاي پارساپور با همآهنگي قبلي با اعضا شوراي اسلامي به ماركده مراجعه و از زمين هاي موجود بازديد و محل مناسب را انتخاب نمايد.

همچنين آقاي كبيري در رابطه با مدرسه در حال ساخت گفت : سال گذشته 50 ميليون تومان بودجه بدان اختصاص داده شده و امسال 30 ميليون تومان در نظر گرفته شده است كه باز هم ناتمام خواهد ماند و ناگزير در سال آينده با اختصاص بودجه متناسب با كار باقي مانده به اتمام خواهد رسيد.

 تشكيل شوراي حل اختلاف

 پنجشنبه ساعت 30/12 مورخه 10/3/86 اعضا شورا آقايان ؛ مسعود شاهسون و محمدعلي شاهسون باتفاق آقاي تراكمه مسئول دفتر رئيس حوزه قضايي سامان با آقاي محمودي رياست حوزه قضايي سامان ملاقات و راجع به عدم تشكيل شوراي حل اختلاف روستاي ماركده  مذاكره به عمل آمد در اين نشست كوتاه آقاي تراكمه گزارشي از مراحل انتخاب و صدور حكم و سپس مخالفت ها و انحلال شوراي حل اختلاف ماركده ارائه داد گزارش آقاي تراكمه با توضيحات اعضا شورا كامل و در خواست تشكيل شوراي حل اخلاف گرديدكه آقاي محمودي فرمودند : كارهاي انجام شده قبلي باطل مجددا شوراي اسلامي درخواست كتبي مبني بر تشكيل شوراي حل اختلاف نمايد  تا ما از طريق بخشداري درخواست ارسال اسامي 20 نفر كانديد نماييم و پس از تحقيق و بررسي هاي لازم و انجام كارهاي اداري مجددا اعضا اصلي و علي البدل انتخاب و تشكيل گردد.

ساخت سرويس بهداشتي

روز 8/3/86 آقايان مهندس : صادقي و احمدي از كارشناسان اداره ميراث فرهنگي به منظور بازديد از محل زمين احداث سرويس بهداشتي مسجد ، به ماركده آمدند پس از بازديد قرار شد نقشه اي جهت ساخت ، متناسب با زمين تهيه و ابعاد آن به شوراي اسلامي ابلاغ تا شورا خاك برداري لازم را انجام و زمين مسطح در اختيار قرار گيرد آنگاه از طريق برگذاري مناقصه به پيمانكار واجد شرايط جهت ساخت داده شود.

درد دل فردوسيان

از قديم و نديم شنيده بوديم كه بعضي روها رو است وبعضي از روها هم سنگ پاي قزوين ولي نديده بوديم و حالا به عينه مشاهده كرديم. دوسال است كه ما كشاورزان فردوس از بس كه گفته ايم زبانمان مو در آورده كه ؛ آقايان هيات مديره محترم و مدير عامل محترم شركت تعاوني باغداري فردوس ، از حضور مباركتان در خواست مي نماييم ، استد عا داريم ، تقاضا مي نماييم خواهش مي كنيم :

1-حساب و كتاب پولهايي را كه در طي اين 4 سال از مردم گرفته و هزينه كرده ايد را براي مردم گزارش و روشن نماييد

2-حساب 40 ميليون توماني كه گفته مي شود سازمان جهاد كشاورزي به شركت فردوس كمك بلاعوض نموده روشن و بگوييد در كجا هزينه شده است.

3- توضيح دهيد كه چرا پول اقساط وامهاي واريزي به حساب شركت فردوس را بابت اقساط وام شركت تعاوني فردوس واريز نمي كنيد و چرا از آن برداشت مي نماييد.

4- توضيح دهيد كه چرا پولهاي شركت فردوس در حسابهاي شخصي هيات مديره نگهداري مي شود.

5- مدت هيات مديرگيتان تمام شده مجمع عمومي تشكيل و انتخابات برگزار نماييد

6- لوله هاي پلي اتيلن را كه توي دره ريخته بوديد اگر نياز فردوس نبود چرا خريديد ؟ اگر نياز بوده و خريده ايد چرا در فردوس مصرف نكرده ايد و به ديگري بخشيديد ؟

 و متاسفانه آقايان هيات مديره و مدير عامل بجاي اينكه به خواست مردم پاسخ مثبت دهند حال همگي بسيج شده اند كه : « تا پولتان را ندهيد آب نمي دهيم ؟!! ». مي پرسيم آيا حق ما نيست كه بدانيم پولهايمان كجا و چگونه هزينه مي شود ؟ ما قبول داريم و مي گوييم وظيفه ما است كه هزينه هاي شركت فردوس را تامين نماييم  و لي آيا وظيفه هيات مديره و مدير عامل نيست كه به خواست بحق مردم ، گزارش دريافت پول ها و محل هاي هزينه را به  مردم بدهند ؟چرا هيات مديره به وظيفه خود عمل نمي كند؟ آيا ما حق نداريم به همه چيز شك كنيم ؟ اهميت ندادن به خواست هاي مردم و تاكيدتان بر ماندن غير قانوني در هيات مديرگي اين حق را به ما مي دهد كه به درست بودن حساب و كتابتان شك كنيم و با اصرار بيشتر علاوه بر درخواست ها و پرسشهاي فوق اين پرسش را هم بيفزاييم ؛

 اگر دو دوتا چهار تايي در كارتان نيست و اگر كاسه اي زير نيمكاسه نداريد  چرا حساب و كتاب چهارساله تان را روشن وبه مردم گزارش نمي كنيد؟ تا مردم به طيب خاطر پول هاي حواله شده را بپردازند و از زحماتتان هم تشكر نمايند و ديگر توي روي شما نايستند و پشت سرتان فلسفه نبافند وبه شما بدبين نباشند ؟

اگر ماندن غير قانوني بر هيات مديرگي بخاطر حفظ منافع شخصي تان نيست چرا انتخابات برگزار نمي كنيد ؟ و فردوس را رها نمي كنيد ؟

تاسف بارتر اينكه بازرسان شركت تعاوني فردوس بجاي اينكه چشم و گوش مردم در هيات مديره باشند و از خواست هاي مردم پشتيباني كنند و نا رسايي ها حيف و ميل ها را به مردم گزارش دهند ، آتششان براي دهن كجي به مردم و مقابله با مردم از هيات مديره و مدير عامل هم تند تر است !!                                     تعدادي از كشاورزان فردوس

بيماري سالك

به دنبال شايع شدن بيماري سالك در روستاي هوره در چندي قبل ، مركز بهداشت استان طي بروشوري كه در فروردين ماه 1386 بيماري سالك را تعريف و به مردم شناسانده كه جهت اطلاع مردم در نشريه آوا به چاپ مي رسد.  تعريف: سالك يك بيماري پوستي مشترك بين انسان و حيوان است كه توسط نيش پشه خاكي آلوده در زمان خونخواري به انسان منتقل مي گردد.

عامل بيماري : عامل بيماري انگل تك سلولي بنام ليشمانيا مي باشدكه در بدن ميزبانان مهره دار از جمله انسان رشد و تكثير مي نمايد. ناقل بيماري : ناقل بيماري پشه ريزي بنام پشه خاكي به رنگ زرد مايل به كرم به اندازه 2-3 ميليمتر و بدن پر از مو مي باشد. اين پشه در زمان نشستن بالهاي خود را به شكل عدد 7 باز مي نمايد. در طول روز در محلهاي تاريك و مرطوب مانند اماكن متروكه و مخروبه ، اصطبل ها ، درز و شكاف ديوارها و لانه جوندگان استراحت نموده و معمولا در مناطق و خاكهاي مرطوب تخمگذاري مي نمايد. پشه خاكي در هنگام غروب براي تغذيه وارد محيط شده و ضمن گزش و خونخواري از مخزن ( انسان مبتلا يا حيوانات آلوده اي مانند سگ و موش ) تعدادي انگل را وارد بدن خود مي نمايد. انگل در بدن پشه به رشد خود ادامه داده و چنانچه يك هفته پس از آلودگي ، انسان سالمي در معرض گزش پشه آلوده قرار گيرد به بيماري سالك مبتلا خواهد شد. فصل انتقال در اكثر نقاط ايران اواخر بهار و تابستان بوده و با توجه به طول دوره نهفتگي ، علائم بيماري در فصول پاييز و زمستان ظاهر مي شود. علائم بيماري و انواع سالك : بيماري غالبا به دو شكل خشك ( شهري ) و مرطوب ( روستايي ) ديده مي شود و زخمها بيشتر در قسمتهاي باز بدن مانند سر ، صورت ، گردن و دست و پاها بوجود مي آيد. در نوع خشك ضايعه داراي ظاهر خشك بدون درد ، تعداد كم و اندازه كوچك مي باشد. زخم حدود مشخص و حاشيه هاي منظم و برجسته دارد كه روي آن را دلمه اي كثيف و قهوه اي رنگ مي پوشانند. در نوع مرطوب ، ضايعه داراي ظاهر مرطوب ، دردناك ، اندازه زخمها وسيع و تعداد آنها بيشتر مي باشد. ضايعه به صورت جوش همراه با التهاب حاد بوده كه پس از دو هفته وسط آن پر خون مي گردد. لبه زخم نا منظم و داراي چرك زياد است. دوره نهفتگي : دوره نهفتگي يا پنهاني بيماري يعني از زمان ورود انگل به بدن تا ظهور علائم بيماري ، در نوع مرطوب 4-1 هفته و در نوع خشك طولاني تر بوده. و معمولا 8-2 ماه و گاهي 2-1 سال مي باشد. مخزن بيماري : در نوع خشك ، مخزن بيماري انسان بوده و سگ و گاهي شغال و روباه هم بطور اتفاقي به عنوان مخزن بيماري مطرح مي باشند. در نوع مرطوب ، مخزن بيماري عمدتا جوندگاني از قبيل موش صحرايي مي باشند. درمان : بيماري قابل درمان بوده و با مصرف دارو و تحت نظر پزشك ، مبتلايان بهبود مي يابند. روشهاي پيشگيري و مبارزه :    1- آموزش عمومي جامعه و افزايش آگاهي آنها در خصوص راههاي پيشگيري و كنترل بيماري.  2- رعايت بهداشت محيط از طريق : جمع آوري و دفن بهداشتي زباله ها ، جمع آوري فضولات دامي و…    3- بهسازي محيط از طريق : ترميم شكاف و درزهاي ديوار ها ، تخريب و تسطيح اماكن مخروبه ، جلوگيري از تجمع فاضلاب و…    4- محافظت بدن در برابر نيش پشه خاكي از طريق : نصب توري فلزي با منافذ ريز به در و پنجره ها ، استفاده از پشه بند با سوراخهاي ريز يا پشه بند آغشته به سم ، استفاده از پماد هاي دافع و دور كننده حشرات ، پوشاندن قسمتهاي باز بدن ، پوشاندن زخم سالك با گاز استريل.   5- مبارزه با جوندگان و معدوم ساختن سگهاي ولگرد.    6- بيمار يابي ، تشخيص بهنگام و درمان مناسب مبتلايان

اهميت آموزش تغذيه در دختران

آموزش تغذيه در دختران اهميت زيادي دارد آنان بايد نيازهاي تغذيه اي خود در دوران متفاوت رشد ، بلوغ ، حاملگي ، شير دهي ، اهميت تغييراتي كه بدن در اين دوران دارد و نيازهاي متفاوت تغذيه اي آشنا شوند. تغييرات فيزيولوژيكي زنان در دوران زندگي تفاوتهاي آشكاري با مردان دارد و به همين دليل بايد دختران ، والدين و مربيان را با اين نيازها آشنا سازيم علاوه بر اين دختران مادران آينده هستند و نسل آينده در دلهاي آنان پرورش مي يابد. تغذيه كودك به ويژه تغذيه با شير مادر و اهميت آن در رشد و سلامتي آينده كودك بايد به دختران آموزش داده شود آنان بايد نيازهاي سلولي ، تنوع و تعادل ، ذائقه سازي را بدانند و نقش خود را به عنوان مادر در زنجيره عادات نادرستي كه ممكن است خانواده را در معرض كمبودها و عوارض ناشي از آن قرار دهد بشناسند. از دلايل ديگر اهيت تغذيه در دختران نياز به يكسري مواد مغذي در دوران بلوغ مي باشد كه از اين نظر با پسران در دوران بلوغ متفاوت است پس از بلوغ نياز به يد و آهن در دختران بيشتر از پسران مي باشد به همين دليل شيوع گواتر بعد از دوران بلوغ در دختران 5 تا 6 برابر بيشتر از پسران است و نيز كمبود ويتامين B در دختران نوجوان شايع است ساير كمبودها مانند كلسيم و ويتامين  Dدر دوران كودكي و نوجواني به طور يكسان بر هر دو جنس اثر مي گذارد ولي نهايتا زنان بيشتر در معرض خطر كمبود كلسيم و ويتامين D قرار مي گيرند الگوهاي نادرست غذايي مانند عدم صرف صبحانه مصرف بي رويه تنقلات غذايي كم ارزش كه منجر به كاهش اشتها و كاهش دريافت مواد غذايي مي شود رايج است. مصرف شير توسط دختران پس از 12 سالگي شديدا كاهش مي يابد و يا قطع مي شود و در نتيجه مقدار كلسيم كافي براي استخوان سازي مناسب را دريافت نمي كنند زنان جوان كه كلسيم كافي دريافت نمي كنند احتمالا در آينده به پوكي استخوان مبتلا خواهند شد. شيوع كمبود آهن و كم خوني فقر آهن در دختران پس از بلوغ به دليل خونريزي ماهانه افزايش مي يابد كه افزايش خستگي و كاهش توان يادگيري از عوارض آن است باتوجه به اينكه يكي از مهمترين مراحل شكل گيري الگوهاي فعاليت بدني و غذا خوردن فرد در دوران بلوغ است مشاوره تغذيه و ارائه توصيه هاي مطلوب براي ايجاد و عادات غذايي صحيح در اين دوران بسيار ارزشمند است انتظار مي رود افزايش آگاهي دختران در زمينه شناخت نيازهاي تغذيه اي متناسب با سن و عادات غذايي نادرست در بهبود وضعيت تغذيه آنان نقش داشته باشد بدين ترتيب هر فرد در منطقه خود با توجه به آداب و رسوم مي تواند غذاهاي مناسب را بشناسد و نيازي به استفاده از هزينه بالا براي بهبود برنامه غذايي نيست. توصيه مي شود :

1- در برنامه غذايي نوجوانان روزانه از چهار گروه اصلي مواد غذايي شامل شير و لبنيات ( شير ، ماست ، پنير ، كشك و… ) به ميزان 3 تا 4 ليوان ، گروه نان و غلات  ( برنج ، ماكاروني ، انواع نان ها و… ) حد اقل 300 گرم ، گروه گوشت و حبوبات و مغز ها تقريبا 90 گرم و گروه ميوه ها و سبزيها تقريبا 500 گرم گنجانده شود.  استفاده مناسب از گروه هاي فوق مي تواند در جهت تامين نياز انرژي ، پروتئين ، كلسيم ، آهن ، روي ، منيزيوم ، و ويتامين هاي A و E و C ، اسيد  فوليك B1 و B2 و B6  مؤثر باشد.

2- نوجوانان به سه وعده غذاي اصلي و دو ميان وعده در طول روز نياز دارند در اين ميان توجه به صبحانه و تاثير آن در يادگيري دانش آموزان ضروري است.

3- تاكيد مي شود در برنامه غذايي روزانه حتما از مواد غذايي حاوي آهن مثل انواع گوشتها ، جگر ، حبوبات و سبزي هاي سبز تيره ( اسفناج ، جعفري و…) استفاده كنيد. و از نوشيدن چاي ، قهوه و دم كرده گياهي ، يك ساعت قبل و دو ساعت بعد از غذا خود داري شود.

4- رژيم سرشار از كلسيم مفيد است. سعي شود از مواد لبني ( پنير ، ماس

 ) سبزي ها و ميوه ها ( شلغم ، كلم ، هويج ، پرتغال ) حبوبات و غذاهاي دريايي ( ماهي تن و ماهي كليكاي جنوب ) در رژيم غذايي استفاده شود.

5- كاهش مصرف نوشابه هاي گاز دار و گوشتهاي آماده و طبخ شده كنسروي.

6- قسمتي از انرژي روزانه نوجوانان بايد از طريق ميان وعده تامين شود. دختران در سنين بلوغ علاوه بر سه وعده غذاي اصلي بايد از دو ميان وعده هم استفاده كنند و در ميان وعده ها به جاي استفاده از تنقلات غذايي كم ارزش ( چيپس ، پفك ، شكلات و…) از انواع خشكبار و مغزها ( برگه هلو ، زردآلو ، خرما ، كشمش ، توت خشكه ، گردو ، بادام ، فندق ، پسته) استفاده شود.

7- نمك و سديم رژيم خود را محدود كنيد ميان وعده هاي خيلي شور بزرگترين منبع سديم رژيم غذايي هستند. سعي كنيد به جاي مصرف چيپس و پفك سبزيجات مصرف كنيد.

8- گاهي اوغات را بيرون از خانه بگذرانيد تا آفتاب بتواند نياز بدن شما را براي ساخت ويتامين D  تامين كند. اين ويتامين براي سلامتي استخانها ضروري است.

9- دريافت مقادير كافي ويتامين C براي ساخت توده استخواني ، مورد نياز است و از طريق مصرف انواع مركبات ، گوجه فرنگي ، فلفل سبز ، گل كلم ، سيب زميني ، طالبي ، خربزهد ، توت فرنگي ، اسفناج ، كاهو و… امكان پذير است.

10- دختران بايد از مواد غذايي حاوي آهن بيشتر استفاده كنند.

11- توصيه مي شود دختران در سنين بلوغ هر هفته يك عدد قرص آهن ، شبها قبل از خواب ( 16 تا 20 هفته در طول يك سال ) مصرف كنند.

12- كره همراه با مربا و عسل يا خرما بخشي از انرژي مورد نياز روزانه دختران را تامين مي كند علاوه بر آن كره منبع خوبي از ويتامين هاي محلول در چربي ( ويتامين A و D مي باشد كه مورد نياز دختران در سنين بلوغ است.                                           نقل از فصل نامه بهورز به انتخاب     جعفر عرب    

خطاب به مرد

بانوي گرامي، سيمين بهبهاني شاعر پر آوازه معاصر خطاب به مردان سروده  :  لاف ز برتري كم زن  /  سنگ برابرت هستيم  /  تير به ما چه مي باري  /  نيمه ي ديگرت هستيم  /  … بي روانت را  /  در تن خويش پرورديم  /   حرمت ما نگه مي دار  /  خالق و مادرت هستيم  /  عزت و امن و آسايش  /  جمله ز لطف ما داري  /  از دل خود اگر پرسي  /  همسر و دلبرت هستيم  /  حق طلبان همراهيم  /  زنده و شاد و برپاييم  /  گام بزن ، بيا با ما  /  ما همه ياورت هستيم  /  حق حيات كامل تر  /  گرچه به كام شير اندر  /  مطلب باورت هستيم !          نقل از روزنامه شرق 28/3/84

مرگ پرستي ( قسمت دوم )

        اگر فردي را بيابيم كه زندگي و حالاتش شاد و شادمان است مي خندد، مي رقصد ، آواز مي خواند ، مي نوازد و مي خواهد شادي هاي خود را با ديگران تقسيم نمايد لذا از مردم دعوت به شادي ها مي كند بدون ترديد او را بي خبر ، غافل ، سبك و كم ارزش مي پنداريم و چندان مايل به رفاقت با او نخواهيم بود اين در حالي است كه اگر فردي را بيابيم كه كمي غمگين است ، لحظه به لحظه با گفتار ، آواز و صداي خوشش تداعي و ياد آور مرگ ها ، غم ها و مصيبتها است و مرگ و مردن را ياد آوري مي نمايد او را ارزشمند مي شماريم ، سنگين مي پنداريم و با او انس و الفت مي گيريم و پول به او مي پردازيم.

         اگر نو جوان تازه داماد و يا عروسي بخواهند مدت بيشتري با خوب پوشيدن و آرايش ، خوش باشند و ياد و خاطره عروسي شان را تداوم بيشتري بدهند چندان داراي ارزش نخواهند بود ولي اگر جواني بخاطر فوت مثلا پدرش زمان زيادي سياه بپوشد ، خود را غمگين نشان دهد و حتا مقداري افسرده هم باشد ارزشمند تلقي و قابل احترام است. لذتي كه مردم ما از نگريستن به قبر ها و اتراق در چنين محل ها مي برند و رضايت خاطرشان را فراهم مي نمايد بسيار بيشتر از لذتي است كه مثلا از محل تفرج گاهي زيبا و با صفا همراه نواي موسيقي آرام بخش خواهند برد و شايد هم در تفرجگاه احساس گناه هم بكنند. تزئين خانه ها هم نشان از افكار و انديشه مرگ دارد شما به هر يك از خانه ها كه برويد خواهيد ديد يك ، دو ، سه … عكس بزرگ و تزئين شده از عزيزان فوت شده شان در محل هاي مناسب و ديد بيشتر نصب شده است ولي هرچه بنگري عكسي از جشني ، تولدي ، و لحظه هاي شاد زندگيشان نخواهي يافت.

         پديده مرگ پرستي در تمام تار و پود روابط اجتماعي و فرهنگي و ذهن و روان ما ريشه دوانده است نمونه زير را بخوانيد. آنگونه كه در كتابها خوانده ام و در سفرنامه ها گزارش مي شود و نيز در تصاوير نشانمان مي دهند ، گدايان كشورهاي اروپايي وقتي مي خواهند گدايي كنند سر گذرگاه ها مي ايستند و يا به در خانه ها مي روند و براي مردم لحظه اي ساز مي زنند تا دل مردم را قدري شاد نمايند ، روانشان آرامش يابد آنگاه مبلغي انعام و يا هديه به او دهند يعني گداي اروپايي به مردم شادي مي فروشد و يا هديه مي دهد تا كسب در آمد كند. حال اگر رفتار گدايان جامعه خودمان را بررسي كنيم مي بينيم مرگ هديه مي كنند و يا مي فروشند تا از مردم پول بگيرند اينها به منظور كسب درآمد دو كار نا زيبا انجام مي دهند يكي اينكه ؛ مصيبت ها ، دردها ، رنج ها ، مرگ ها ، بلاها ، وحشت قبر ، عذاب جهنم و… را با لحن اندوه و غم به منظور ترساندن ، ايجاد وحشت در مردم ، براي مردم ياد آوري مي نمايند تا مردم براي ايمن بودن ، مصون ماندن ، دور كردن و دور ماندن از اين مصيبت ها و درد و رنج ها ، پول و يا كالايي به گدا دهند. ديگر اينكه از باورها، مقدسات ، اعتقادات ، دين و مذهب مردم نهايت سوء استفاده را مي نمايند تا كسب در آمد كنند. 

         در پايان بد نيست اين خاطره را با هم بخوانيم.در سال 1339 بزرگان وقت روستا از آقاي حسين كاوياني ، كه تازه از خدمت سربازي آمده بود ، و در آنجا اندكي سواد فارسي امروزي و نيز چهار عمل اصلي رياضي مثل جمع و تفريق و ضرب و تقسيم را آموخته بود در خواست كردند بچه هاي روستا را سواد و قرآن بياموزد. مادر من كه آن روز زني 30 ساله بود كاسه قيماقي فراهم و دست مرا گرفت و به مكتب برد و ضمن تقديم كاسه قيماق گفت : « مي خواهم بچه مرا خوب قرآن خواني بياموزي كه من مردم برايم قرآن بخواند » اين زن جوان نمي گويد بچه مرا سواد بياموز تا بتواند بهتر زندگي كند بلكه مي خواهد قرآن بياموزد تا هنگام مرگش برايش قرآن خوانده شود به اين مي گويند زندگي مرگ انديش.

        اين در حالي است كه ما به اين دنيا آمده ايم ، خدا ما را آفريده كه ؛ زندگي كنيم ، با لذت و شادي هم زندگي كنيم و آن را با هنر و زيبايي ها بياراييم و نهايت لذت را از موسيقي و زيبايي ها ببريم، از زندگي خود خشنود و خرسند و راضي هم باشيم ، زندگي مان توام با امنيت و آرامش هم باشد ، رشد و تكامل هم داشته باشيم و به دانايي و فرهيختگي دست يابيم و سپس با استفاده از دانايي به توانايي برسيم ، تا بتوانيم در سايه توانمندي ، نگراني هاي مان را دور بريزيم و با رواني سالم ، شاد و آرام به ديگر انسانها عشق بورزيم ، مهر بورزيم ، نوع دوست باشيم ، و ضمن رعايت حقوق ديگران  به فضائل والاي اخلاقي و معنوي هم دست يابيم و من با قاطعيت مي گويم هيچ يك از اين صفات پسنديده با مرگ انديشي بدست نخواهد آمد خنده و شاد بودن مي تواند مايه سلامتي روان انسان شود ولي گريه نه،  اين را من نمي گويم اين را علم امروز كه انسان را شكافته و سپس شناخته ، مي گويد ؛ يك انسان وقتي مي تواند روان سالم و سپس شخصيت سالم داشته باشد كه در كودكي و سنين رشد محيطي شاد و آرام توام با عشق و مهر داشته باشد.

                           محمدعلي شاهسون ماركده 18/1/86

عبادت جز خدمت خلق نيست

همراهان هميشگي آوا سلام، دوستان عزيز همه ي ما انسانها به دنيا آمديم تا يه مسيري را طي كنيم زندگي كنيم و دست آخر هم به اون دنيا بريم. اما چقدر خوبه همين دو روزه عمر رو در كنار هم و ياري رسان و مددكار هم باشيم. بله دوستان عبادت جز خدمت خلق نيست ، الحمدالله مسلمان هستيم و در دين مبين اسلام هم از طريق پيامبر اسلام و امامان بزرگوارمون به اين نكته مهم بسيار سفارش و تاكيد شده است. كه بايد به خلق خدا خدمت كرد اما ما انسانها به راستي تا چه اندازه به اين امر توجه داريم ؟ كه اگه مثلا شخصي توي كوچه يا خيابون كمكي از ما خواست و خدمتي از ما خواست به خواسته اون شخص جواب بديم مطمئنا اگه به اين باور رسيده باشيم كه اين گرفتاري و مشكلي كه براي اين همشهري ما پيش آمده ممكن روزي هم براي خود ما پيش بياد اونوقت خودمون رو موظف مي دونيم كه به خلق خدا و آدمهاي دور و برمون كمك كنيم چرا كه كمك به اطرافيان چنان لذتي داره و چنان نشاط و شادابي به آدم ميده كه با هيچ چيز ديگه نمي شه عوضش كرد چقدر خوبه هر روز كه مي خوايم كار روزانه مون رو شروع كنيم هدفمون انصافا كمك به مردم باشه اگه كارمند هستيم خلاصه پاس كاري و كاغذ بازي نكنيم و شرعا كارمون رو انجام بديم اگه در شغل ديگه هستيم كاسب هستيم شغل فني داريم در مقام مسئول يك جامعه هستيم سعي كنيم كار ديگرون رو كار خودمون بدونيم و متوجه باشيم كه يه روزي بايد پاسخگوي اعمالمون در محضر خدا باشيم و چقدر زيباست كه هميشه اون كاري رو انجام بديم كه دعاي خير پشت سرمون باشه اگه طالب اين هستيم كه جامعه اي آباد داشته باشيم و روستايي پيشرفته داشته باشيم و از هر لحاظ كه فكرش رو مي كنيم حرف اول رو بزنه اول بايد از خودمون شروع كنيم خودمون تلاش كنيم حالا در هر مقام و لباسي كه هستيم بعد هم از ديگران بخوايم كه دست ياري ما رو بگيرن. بهرحال همه با همديگه بايد به يه وفاق ملي برسيم باهم باشيم به همديگه كمك كنيم و براي پيشرفت روستامون در يك راستا حركت كنيم. دوستان ببينيد شاعر شيرين سخن سعدي چه زيبا گفته.         بني آدم اعضا يكديگرند   كه در آفرينش ز يك گوهرند

          چو عضوي بدرد آورد روزگار    دگر عضو ها را نماند قرار

اينكه اگه ما مي خوايم به خلق خدا كمك كنيم گره از مشكلات مردم باز كنيم بايد برامون فقير و غني هيچ وجه تمايزي نداشته باشه همان طور كه كار ثروتمند و توانمند رو راه مي اندازيم كار فقير رو هم راه بيندازيم و بيشتر به فكر همديگه باشيم. ديدين وقتي يه كسي كه صاحب يه پست و مقاميه و پولداره وقتي به يه جايي مراجعه مي كنه جلوش دولا و راست مي شن و كارش رو در اسرع وقت انجام مي دن و با چاي و بيسكويت هم حتا ازش پذيرائي مي كنند اما در مقابل همين افراد اشخاصي كه فقير هستند و پول و مال و منال ندارند و داراي هيچ پست و مقامي نيستند هيچ كس تحويلشون نمي گيره كسي براشون دولا و راست نمي شه و اصلا كسي به مشكلشون گوش نمي ده چه برسه به اينكه بخوان مشكلش رو حل كنند اين جور موقع ها يكي نيست بپرسه چرا اينقدر بعضي از ماها بايد بين مردم فرق بذاريم ما كه ادعا مي كنيم هم وطنيم و همشهري هستيم و از يه آب و خاكيم دلامون و نژادمون يكيه پيشينه فرهنگي مون يكيه پس چرا بين فقير و بدبخت و بيچاره با اون كه پولدار و حاجيه اينقدر فرق مي گذاريم. بهرحال همه كه غني و ثروتمند و پولدار نيستند توي جامعه همه جور آدم وجود داره پولدار ، بي پول ، نيازمند و مستمند پس چقدر خوبه موقع اين جور كارها خداي خودمون رو هم شاهد بر اعمالون بدونيم. دوستان ما نمونه بارزي در بين بزرگان دين داريم كه عدالت گستر بودن و به انسان هاي نيازمند كمك مي كرده علي (ع) شبها كيسه نان به دوش مي كشيده و به نيازمندان كمك مي كرده بدون اينكه شناخته بشه. بزرگي گفته : « ثروت اگه صرف نيكوكاري شود باري ست كه بايد به زحمت برد و به حسرت گذاشت ».  پس بهتره تا زنده هستيم در كنار هم باشيم و نيازمندان واقعي جامعه رو پيدا كنيم و به اونها كمك كنيم هرچند وصيت كردن خوب و با ارزش كه ديگرون بعد از مرگ ما به جاي ما صدقه بدن اما به جا و شايسته است تا زنده ايم خودمون اين عمل نيك و خداپسندانه رو انجام بديم. چرا كه ثواب بيشتري در اين كار نهفته است.

اما دوستان عزيز شما چقدر به اين جمله اعتقاد دارين كه عبادت به جز خدمت خلق نيست؟ و آيا اصلا اين رو در وجود مون نهادينه كرديم يا نه؟ بعضي از ما آدمها فكر مي كنيم اينكه تا صداي اذان رو از بلند گو مي شنويم وضو بگيريم و بدو بدو به نماز بايستيم عبادت يا اگه فرايض ديني مون رو مو به مو انجام بديم ديگه كار تموم و فقط همين كارها عبادت اما خوبه بدونيد كه كمك كردن به افراد دور و برمون كه دستشون به دهنشون نمي رسه و با سيلي صورت خودشون رو سرخ نگه مي دارن چه از لحاض مادي و فكري خودش بهترين عبادت محسوب مي شه متاسفانه بعضي از ما آدمها گاهي وقتا يادمون مي ره كه نماز خوندن و روزه گرفتن در كنار بقيه كارها مثل كمك كردن به افراد بي بضاعت عبادت محسوب مي شه و داراي ارزش. متاسفانه توي روستاي ما از اين دست آدمها فك و فراوان كه نمازشون رو مي خونن روزه مي گيرن مسجد مرتب ميرن اما از اون ور تا دلت بخواه غيبت مي كنن و به ديگرون تهمت ميزنن. چقدر خوبه هر وقت خواستيم به اين و اون بگيم كه هركس نماز خوند و روزه گرفت مسلمان و كارهاش عبادت محسوب مي شه اين شعر زيبا و البته راه گشا و پر معنا يادمون بياد كه:

 « عبادت بجز خدمت خلق نيست      به سجاده و تسبيح و دلق نيست »

                            رجبعلي عرب ماركده خردادماه  86

عشق

شايد هيچ واژه اي را نتوان يافت كه به اندازه واژه هاي عشق ، مهر و دوستي در قلب آدمي بنشيند. گفتم در قلب آدمي. بله هزاران سال است كه قلب به عنوان منشا مهرورزي ، عشق ورزي و احساسات عاطفي همچون دوست داشتن شناخته شده است با اينكه علم امروز بطلان اين نظر را ثابت نموده ولي اين باور ، يك  اصطلاح اشتباهي است رايج. و  ريشه در عمق فرهنگ و بينش ما دارد هرگز نمي خواهيم باور كنيم و بپذيريم كه اين انديشه و فكر نادرست است و همچنان اين باور نادرست در جامعه و فرهنگ ما جاري و ساري است. . مي دانيم  همه  فعاليت ها در مغز آدمي انجام مي پذيرد نه در مركز قلب و مغز مركز فرماندهي بدن آدمي است.

شكل قلب هم نهاد و نشانه و سمبل جهاني براي عشق ، محبت ، مهرورزي و دوستي شناخته شده و در سراسر گيتي مورد استفاده قرار مي گيرد. شكل و فرم هاي قلب بسيار ساده ولي متنوع است گاهي باريك و كشيده ترسيم مي شود. گاهي توپي شكل ، گرد و نزديك به دايره . و نيز ممكن است شكل و فرم فانتزي به او بدهند و اغلب دو قسمت قرينه يكديگرند.

 واژه عشق در فرهنگ ما تعابير گوناگون داشته است بنظر مي رسد معني دم دستي ، ملموس تر ، عمومي تر و متداول تر آن احساس علاقه مندي دو انسان زن و مرد به يكديگر است كه بدان عشق مي نامند. بروز و ظهور عشق زن و مرد به يكديگر و رفتارهاي آشكار ناشي از اين علاقه مندي از ديد سنت گرايان متعصب جامعه موضوعي مبتذل و غير اخلاقي تلقي مي گردد. به همين جهت و با توجه به همين بينش سطحي كه سايه سنگين خود را در روابط اجتماعي جوانان جامعه ما گسترده هر گز پديده عشق دو جنس مخالف به يكديگر نتوانسته در جامعه ما نشو نما كند و جواناني كه – چه زن و چه مرد – خواسته اند علاقه مندي خود را به طرف مقابل ابراز نمايند مورد سرزنش قرار گرفته اند به همين دليل اين موضوع در جامعه ما و بويژه بين جوانان ما باز نشده ، تحليل نشده ، شكافته نشده ، عيان نشده و بيان نگرديده كه بدانيم مفهومش چيست ؟ كاربردش چه اندازه است ؟ نيازش چه مقدارش است ؟ اندازه اش كدام است ؟ تفاوت يك عشق پاك و آلوده در كجاست ؟ شرايط و خصوصيات يك عشق پاك چيست؟ فرد عاشق چه خصوصياتي بايد داشته باشد؟ ويژگي هاي معشوق چه بايد باشد؟ به همين دليل جايگاه واقعي خود را نيافته است و اكثر ضمن احساس نياز آن را در پنهان كم و بيش و گاها با احساس گناه آلود و شرم انجام مي دهند.

عشق چيست ؟ شايد نتوان تعريفي جامع از آن بدست داد ولي مي توان

 گفت احساس شادماني و خوشايندي و لذت بخشي .  وجدي است كه به دنبال تغييراتي در مغز با توجه به سن رشد در آدمي بوجود مي آيد كه ذهن آدمي را متوجه جنس مخالف مي كند و حاصلش بي خوابي ، سر به هوايي ، شيدايي و اشتغال خاطر به معشوق يا همان جنس مقابل است اين توجه خاطر به جنس مقابل زمان و مكان را در مي نوردد و باعث رفتارهاي مشخصي در فرد عاشق مي گردد كه بعضي وقت ها با عقل حسابگر هم خواني ندارد در صورت بروز دفتار ها و حالات بسيار حاد و شديد و محير العقول آنگاه داستان نويسان مجموع آن رفتار و حالات را به شكل داستان مي نويسند هنرمندان گرافيست آنها را نقاشي مي كنند و فيلم سازان از آن داستان ، فيلم مي سازند و موسيقي دانان و نوازندگان دل شكسته آن را مي سرايند و مي نوازند و ما با خواندن داستان و ديدن فيلم و شنيدن سروده و نواي موسيقي عاشقانه لذت مي بريم.

بنظر مي رسد تمايل به جنس مخالف سه مرحله داشته باشد . شهوت ، جذابيت و دلبستگي. نخست با همان تمايل جنسي و يا شهوت آغاز مي گردد كه دست يابي به جفت است و امري مشترك بين انسان و حيوان است و ما در جامعه از آن عشق بچه گانه و نورس ياد مي كنيم بعد از اين مرحله با كمي بزرگتر شدن تمايلات ما عميق تر و پخته تر مي گردد و به مرحله جذابيت مي رسيم يعني مرحله اي كه بايد معشوق را برگزيد و معيار انتخاب هم بهترين است تا بتوان توليد مثل بهتري نمود و سپس به مرحله دلبستگي مي رسيم تا زن و مرد به صورت زوج بتوانند در دراز مدت در كنار هم بمانند و فرزندان خود را بزرگ نمايند مغز آدمي در هر مرحله با توليد هورمون هايي اين مراحل را بوجود مي آورد و كنترل مي كند   

بايد گفت پديده عشق موضوعي است عاطفي و آموختني ، و عشق ورزي يك هنر است يك پويايي است يك توانمندي است براي آموختن عشق بايد آن را شناخت ، تمرين كرد ، تجربه نمود ، عمل كرد و در عشق معقول و دور از هيجان زندگي كرد عشق را مي توان و بايد ابراز نمود و نه خريد و فروش و نه پنهان. آموختن عشق شيوه خاص خود را دارد در اين شيوه دستور ، پند ، نصيحت و اندرز كارآيي ندارد بلكه بچه بايد در ميان افراد خانواده كه به يكديگر عشق مي ورزند بزرگ شود و مهرورزي و عشق ورزي نسبت به اعضا خانواده و نيز ديگر انسان ها را با رفتار و عمل و به عينه ببيند ، لمس كند ، بيازمايد ، از آن منتفع شود تا در ذهن و ضميرش نقش بندد و نهادينه و ملكه ذهن شود آنگاه مهرباني و عشق ورزي جزئي از شخصيت او مي گردد.  

عشق عملي بر اساس ايمان و باور است و كسي كه چنين باوري ندارد از عشق به جنس مخالف چيزي نمي تواند بداند. پرسش اين است كه ايمان و باور به چي؟ كه بايد گفت ايمان به اصالت انسان ، ايمان به دوست داشتن همه انسان ها ، ايمان و باور به اصالت خوبي و خوب بودن همه آدميان ، ايمان به نيكي كردن و در دجله انداختن ، ايمان به مهرورزيدن و دوست داشتن بدون قيد و شرط . ايمان به ضرورت و نياز عشق ورزي واقعي و بر اساس شناخت يك زن و مرد نسبت به يكديگر در آغاز زندگي ، و ايمان به اينكه زندگي بايد با عشق آغاز و تداوم يابد ، عشق علاقه اي است كه بايد بدون چشمداشت ابراز گردد و به طرف مقابل هديه شود و چيزي در ازاء اين هديه طلب نكنيم. اگر كسي در مقابل مهري كه مي ورزد ، دوستي كه ابراز مي كند طلب عكس العمل از طرف مقابل داشته باشد مايوس ، سرخورده مي شود زيرا ممكن است خيلي از آدمها نتوانند آنگونه كه انتظار است واكنش نشان دهند اين را بايد دانست آدميان فقط مي توانند آنچه را كه دارند و در توانشان هست و از عهده شان بر مي آيد به همنوعان بدهند نه آنچه را كه ديگران طلب مي نمايند و يا انتظار دارند. از آنجاييكه همه مردم توانمندي يكسان نثار عشق را ندارند پس نبايد در ازاء ايثار ها انتظار داشت. به همين خاطر ما رابطه دوستانه و دوست داشتن مشروط نمي توانيم داشته باشيم يعني نمي توان به دختر و يا پسر طرف مقابل گفت من تو را دوست خواهم داشت مشروط بر اينكه فلان خصوصيت را داشته باشي اگر دوستي و عشق بين دو نفر به اين شكل در آيد عشق نتوان بود بلكه يك معامله است تجارت است چيزي را مي دهيم مشروط بر اينكه چيزي را بگيريم. عشق و مهرورزي و دوست داشتن اصيل بدون منت است ، بدون ما به ازاء است ، بدون شرط است و فقط بخاطر اصل انسانيت ما همه آدميان را دوست داريم حال از ميان اين همه آدم به يك نفر از جنس مخالف خودم نظر ويژه اي دارم تعلق خاطر بيشتري دارم توجه بيشتري دارم و اين توجه ويژه و تعلق خاطر ضمن اينكه مسئوليت ايجاد مي كند ، تعهد مي آفريند و شرط اصلي و اساس آن بايد صداقت باشد نبايد نفي كننده دوستي با ديگران باشد نبايد نسبت به كسي توليد كينه و يا نفرت و يا بيزاري نمايد بنابر اين كسي كه ديگران را دوست ندارد و يا از ديكران نفرت دارد نمي تواند بگويد من عاشق هستم  ادعاي چنين آدمي به شوخي بيشتر همانندي دارد تا واقعيت و مي تواند يك بازي باشد. . و اين مي تواند يك نكته تست و آزمون براي دختران و پسران جوان در جهت شناخت عشق واقعي از تمايلات جنسي در لفافه عشق باشد بنابر اين اگر پسر و يا دختر جوان در حين صحبت هاي خود از ديگران انزجار ، نفرت و بيزاري نمود طرف مقابل بايد بداند ذهني آكنده از كينه و نفرت دارد چنين شخصي آسيب رواني ديده و ذهني نا سالم دارد و اين تمايلات او كه نسبت به وي ابراز مي شود ناشي از تمايلات جنسي و يا آگاهانه پوششي براي فريب است. 

سنت گرايان متنفذ جامعه ابراز آشكار عشق دو انسان با جنس هاي مخالف نسبت به يكديگر را در جامعه دور از فضائل اخلاقي مي دانند و نظر مساعدي ابراز نمي كنند كه بدون شك اين ديدگاه ناسالم مي نمايد مي خواهم بگويم عشق دو جنس مخالف اگر توام باشناخت و صادقانه صورت گيرد عامل پويايي و تحرك و باعث سازندگي مي گردد. انسان پويا رشد دائمي خود را دارد و در سير رشد خواهد آموخت كه به ديگران بايد مهربورزد.

شايد كسي فكر كند اگر فرد انسان دوستي به بقيه عشق ورزيد ، دوستي نمود و يا احساني كرد زيان كرده است مي خواهم بگويم نه چنين نيست كسي كه داراي خوي و بينش انسان دوستي است خويشتن دوست هم هست و اين رابطه دوست داشتن و عشق و مهر ورزيدن ضمن اينكه ريشه در سلامت روان او دارد توانمندي او را هم نشان مي دهد و باعث رشد و افزون تر شدن سلامتي روان و توانمندي او خواهد شد.

بايد دانست عشق حقيقي به انسان و انسانيت كه بدور از شرط و شروط

 حسابگرانه باشد پديده اي است مقدس و خداگونه. و نماد آن را مي تو

 در عشق مادر به فرزند ديد در رابطه و دوست داشتن و علاقه مندي بين زن و مرد ديد كه اين نوع آن علاوه  بر عشق و مهر جلوه زيبايي و هنري خود را هم دارد و من فكر نمي كنم پديده اي زيبا تر ، هنري تر ، عالي تر و انساني تر از عشق ورزي و علاقه مندي زن و مرد نسبت به يكديگر وجود داشته باشد حال اين رابطه اگر توام با شناخت و آگاهي هم باشد زيبايي و هنري و تعالي آن را دو چندان مي كند. بدين سبب مي بينيم جذاب ترين و شيرين ترين و دلنشين ترين داستان ها ، فيلم ها ، قصه ها آنهايي هستند كه زمينه عشق و مهر داشته باشند حال هرچه اين رابطه عاشقي و مهرورزي صادقانه تر باشد ماندگاري آن داستان و يا قصه بيشتر است به همين جهت مي بينيم هنگامي كه فيلمي را تماشا مي كنيم و يا رمان و داستاني را مي خوانيم قهرماني كه صادق تر ، مهربانتر و پاك تر هست را بيشتر دوست داريم و در حين ديدن فيلم و يا خواندن داستان با او اظهار همدردي و همراهي مي كنيم. و ما اگر اهل مطالعه باشيم اين را هنگام ورق زدن برگ هاي تاريخ كهن سرزمين خودمان خواهيم خواند و يا هنگام صحبت با مردم از زبان آنها مي شنويم و نيز مي بينيم اين داستان ها بخاطر دلنشين بودنشان در قلوب مردم جايگرفته بگونه اي كه بيشتر مردم قسمتي و يا همه رويداد آن داستان ها را مي دانند و بازگو مي كنند براي مثال كمتر كسي در جامعه ما هست كه داستان هاي ليلي و مجنون ، شيرين و فرهاد ، وامق عذرا ، خسرو شيرين ، بيژن و منيژه و عاشيق غريب را نشنيده باشد و يا نداند. 

هر آدمي براي ارزيابي خود كه چه مقدار به فضائل انسان دوستي دست يافته و شخصيت نوع دوست  و مهرورزي دارد هر چند وقت يكبار از خود بپرسد چند بار توانسته با تمام وجود و بدور از تظاهر و حفظ آبرو و بدون توجه به سود زيان رابطه ، و بدور از رودربايستي ، به يك آدم از اين آدمهاي روي كره زمين بگويد دوستت دارم؟. و از شماي خواننده مي پرسم آيا جمله اي زيباتر و نيرومندتر و دل نشين تر از دوستت دارم وجود دارد؟ پرسشهاي ديگري هست كه اگر از خودمان بپرسيم و پاسخ هاي مبتني بر واقعيت به آنها بدهيم مي توانيم بدانيم در كجا ايستاده ايم ، چه شخصيتي داريم. براي مثال هر شب از خود بپرسيم ؛ آيا امروز كسي از همراهي و يا هم صحبت بودن من خوشنود بوده است ؟ آيا امروز به كسي كمكي كرده ام كه باعث خوشحالي او شده باشم و لبخندي بر لبان او نشانده باشم ؟ آيا خود امروز درس تازه اي از زندگي به منظور دست يابي بيشتر به مهرورزي و عشق ورزي آموخته ام؟ آيا امروز بخششي داشته ام ؟ آيا در شادي ديگري شركت كرده و صفاي آن شادي را بيشتر كرده ام؟ به چند نفر گفته ام دوستت دارم؟ و… آموختن عشق ورزي و نهادينه شدن آن در ذهن آدمي بستگي به روابط سالم اعضا خانواده اي كه ما در آن رشد مي كنيم و فرهنگ و ادبيات آن خانواده و اجتماع دارد كه به پديده  عشق ورزي چگونه مي نگرد؟ آيا آن را يك نياز و ضرورت براي سلامتي روان و تعالي انسان مي داند يا رفتاري گناه آلود؟ و يا ديدي ناسودمند؟

اگر عشق ورزي را يك نياز و ضرورت تلقي كنيم حكايت از سلامتي روان ، فرهنگ و روابط اجتماعي ما دارد و اگر آن را رفتاري گناه آلود بپنداريم نشان دهنده جامعه اي غير واقع بين و تعصب آلود ماست و اگر آن را

 ناسودمند بشماريم جامعه اي بورژوا منش و حسابگر داريم.

بهترين زمان  و نقطه آغازين خوگيري و آموختن عشق ورزي در سنين كودكي و در خانواده است نگاه هاي پدر و مادر به يكديگر و نيز به بچه ها و به ديگران براي بچه بسيار معني دارد كه آيا اين نگاه ها نفرت زا است و يا مهر افزا ؟ كلمه ها و واژه هاي گفته شده و رد و بدل شده بين پدر و مادر در حضور فرزندان و نيز رابطه آنها با يكديگر همچنين كلمه هايي كه بين پدر و مادر و فرزندان تبادل مي شود و يا داوري هايي كه پدر و مادر در حضور فرزندان در باره مردم مي كنند كه مي تواند توام با مهرورزي ، دوستي باشد و يا از تك تك واژه ها نفرت و بدبيني ببارد ، تاثير عميق روي شخصيت فرزندان مي گذارد و مي تواند درس عشق و مهر و دوستي در كاسه ذهن فرزندان بريزد و يا سم بدبيني و كينه و نفرت و بيزاري در شخصيت وجودي آنها بكارد. بدين شكل شخصيت ماها در دامان خانواده شكل مي پذيرد.

هديه دادن اگر به خاطر حفظ آبرو ، جبران دريافت هديه ، تظاهر و ريا و خودنمايي نباشد مي تواند يكي از نشانه هاي انسان دوستي باشد. ابراز تشكر و قدرداني از زحمات و محبت هاي ديگران ، عرض تبريك به مناسبت سال روز تولد و يا ازدواج ، دست يابي به موفقيت ، عيدها و كمك به ديگران اگر حسابگرانه و به منظور حفظ منافع و موقعيت مان و دريافت پاداش و ما به ازاء نباشد و صرفا ستايش خوبي باشد ، تكريم انسانيت باشد و يا افزودن بر شادي ها باشد  نيز مي تواند نشانه اي از انسان دوستي باشد.  طبيعتا نوع هديه ميزان عشق و علاقه مندي و عشق و دوستي هديه دهنده به هديه گيرنده را نشان خواهد داد. ميزان ارزش ريالي هديه در همه جا و همه وقت بيانگر با ارزش بودن هديه نيست.  انتخاب نوع هديه بيانگر بينش و جهان بيني و ديد هديه دهنده است و نيز بيانگر رابطه او با هديه گيرنده. هديه ها را مي توان از زاويه ديد و بينش مادي و معنوي دسته بندي كرد. فرض بگيريد انسان فرهيخته اي يك جلد كتاب ارزشمندي را كه قيمت ريالي آن مثلا 10000 تومان است را به عروس خانم هديه مي كند در همان جلسه فرد ديگري يك دستگاه آب ميوه گيري با قيمت  100000 تومان هديه مي كند. و اين دو هديه در حضور ده ها نفر صورت گرفته است طبيعتا آنهايي كه بينش بورژوازي و حسابگرانه دارند اهدا كننده آب ميوه گيري را برتر از اهدا كننده كتاب تلقي خواهند كرد و آنهايي كه بينش و شخصيت نوع دوستي شان قوي تر باشد اهدا كننده كتاب را داراي شخصيتي برتر خواهند شمرد.   در ميان همه كالا هاي اهدايي ، گل همواره جايگاه خاص خود را دارد. گل همواره پيام رسان پاكترين و خالص ترين احساسات هستند. در نتيجه اهدا گل به عنوان هديه با هر هدفي كه باشد يكي از ارزشمند ترين انتخاب ها محسوب مي شود. اگر چه همه گل ها چنين مشخصاتي را دارند. ولي در ميان گلها ، گل رز همواره در مناسبت هاي گوناگون مورد توجه بيشتري قرار دارد. برخي علت اين جايگاه را ساختار چندين لايه بودن گلبرگ هاي اين گل مي دانند و بر اين باورند كه در ميان اين گلبرگ هاي زيبا و به هم فشرده رازي نهفته است. عده اي هم بر اين باورند كه گل رز در اصل يك گل اصيل ايراني بوده است كه توسط اسكندر مقدوني به غرب برده شده است. عرب ها هم گل رز را گلي با ماهيت مردانه مي شمارند ؟! در عصر باستان گل رز نماد شادي ، زيبايي ، رازداري و سكوت محسوب مي شده  اما  امروز بيشتر سمبلي از عشق و محبت به حساب مي آيد. به علاوه براي هر يك از رنگهاي اين گل زيبا معنا و مفهومي خاص قائلند كه بد نيست به پاره اي از آنها اشاره شود. رز سفيد نشانه خلوص ، صداقت و راز داري.  رز زرد نشانه دوستي ، لذت ، خوشي و حسادت.   رز صورتي كمرنگ نشانه شادي و خوشبختي كامل ، لذت ، وقار، حقشناسي و شكوه. رز گل بهي نشانه همدردي و سپاسگذاري.  رز صورتي پر رنك نشانه تحسين و ستايش.  رز قرمز نشانه عشق ، احترام و شور و دلبستگي.

يكي از مراحل حساس هر آدمي دوران جواني است در اين سن دختران و پسران به جنس مخالف خود علاقه مند مي شوند كه خود را عاشق و طرف مقابل خود را معشوق و فرآيند اين  علاقه مندي را عاشقي مي نامند مي پرسيم آيا در روستاي ما اين مفاهيم واقعي اند؟ حقيقي هستند؟ عمق دارند؟ در پاسخ بايد گفت: پسر و دختراني مي توانند ادعاي عشق و عاشق شدن بكنند و طرف خود را معشوق بنامند كه : اولا به سن رشد عقلي رسيده باشند يعني حد اقل بالاي 20 تا 22 سال باشند. گرچه بعضي از جوانان در اين سن هم هنوز به بلوغ عقلي و فكري نمي رسند . و سن 23 و 26  مناسب تر است. دوما ؛ آگاهي و شناخت از انسان ، نيازهاي دو انسان ، فرآيند زندگي مشترك ، مشكلات رواني احتمالي طرف مقابل ، تيپ شخصيتي طرف مقابل ، آرزوها ، اميدها ، اميال ها ، آرمانها ، رنجش ها ، نگراني ها ، آسيب هاي احتمالي رواني ، ترسها و سر انجام نگرش طرف مقابل به زندگي و جهان و مسائل و مشكلات بايد داشته باشند. بي گمان دختران و پسران روستاي ما را كه پدر و مادرانشان در سنين كم به ازدواج وا مي دارند امكان دست يابي به سن بلوغ و سپس كسب شناخت و آگاهي ندارند و اغلب احساس ها و روياهاي كودكانه شان بر تعقل و تفكر شان غلبه دارد  و اگر نيك بنگريم خواهيم ديد كه دختر خانم در مراحل پاياني سن عروسك بازي خود است كه او را عروس مي نمايند و به فردي مي سپارند كه خود هنوز از مراحل روياهاي كودكانه فارق نشده است. اين را از طرز صحبت ، برخوردهاي اجتماعي و حالت ها و واژه هاي بكار برده شده به عينه مي توان ديد و فهميد. با جرات مي گويم حتا دختران و پسران كم سن و سالي  كه بظاهر خود تصميم به انتخاب و سپس ازدواج مي گيرند آگاهانه و با شناخت نمي تواند باشد چون به شرايط رشد سني نرسيده اند. به همين خاطر مي بينيم پس از ازدواج پدران و مادران به منظور راهنمايي و كمك به دست يابي به حقوق فرزند خود وارد زندگي آنها مي شوند كه بعضي وقتها و جاها منجر به از هم پاشيدگي مي گردد و يا باعث رنجش ، دلخوري ، اوقات تلخي مي شود آنگاه براي جلوگيري از پاشيدگي و براي تداوم همزيستي توصيه به سوختن و ساختن مي نمايند. نمي دانم عمق مفهوم سوختن و ساختن را مي دانيم؟ يعني مرگ تدريجي. در صورتي كه دو جوان اگر به رشد عقلي خود رسيده باشند و طي مراحل آشنايي با رفت و آمدها ، نشست و برخاست ها ، گفتگوها ، پرس و جوها ، معاشرت ها ، و… يكديگر را خواهند شناخت ، آگاهانه به يكديگر عشق خواهند ورزيد و زندگي مشترك خود را آغاز خواهند نمود و ديگر نيازي به دخالت پدر و مادرها نخواهد بود و بجاي توصيه به سوختن و ساختن ، شاهد زندگي توام با لذت و عشق ورزي آنها خواهيم بود

                        محمدعلي شاهسون ماركده  5/2/86