روابط اجتماعی
ما انسان ها ممکن است با توجه به چگونگی شکل گیری شخصیت مان و در نتیجه تیپ شخصیتی که در ما ایجاد شده و نگرشی که به جهان و انسان پیدا کرده ایم در برخورد با دیگر انسان ها به شیوه خاص خودمان رفتار کنیم یعنی در روابط مان با دیگران یکی از چهار گونه رفتاری را که در زیر توضیح مختصر خواهم داد از خود بروز دهیم. هر چهار شیوه ناشی از تاثیراتی است که در دوران کودکی؛ یعنی دوره پایه ریزی شخصیت مان از محیط گرفته ایم و در جان ما لانه کرده و جزئی از شخصیت ما شده و ما با آن ویژگی ها شناخته می شویم و امروزِ اغلب نا آگاهانه و بعضا هم آگاهانه به آن شیوه رفتار می کنیم.
گروهی از ما مردم ممکن است با یک نگرش بد بینانه به انسان و دنیای انسانی و روابط جهان بنگریم و بر این باور باشیم که روابطه بین انسان ها بر مبنای فریب است، دوستی دروغ است، مهربانی و محبت حقه بازی است. بنابر این بینش، آدمها خودخواه هستند، بدجنس هستند، گرگ صفت هستند، بدخواه هستند. چشم شان شور است، حسود هستند، هر آدمی فقط خود را می خواهد، به منافع خود می اندیشد، هرکس به فکر خویش است، برای این که کلاه سرمان نرود، باید زرنگ بود، باید زد و برد، از هر فرصتی برای بستن بار خود سود جست، ساده نبود و سیاست مدار و در اندیشه منافع خود بود. افراد دارای این دید و بینش می کوشند در هر معرکه ای آتش را روی کماجدان خود بکشند و شعارشان این هست که؛ دیگی که برای من نجوشد می خواهم سرِ سگ توی ان بجوشد. پس باید حقه را زد، حیله را به کار گرفت و نیرنگ زد و آنچه را که در میان است به سود خود نماییم. جهان از دید این تیپ و گروه یک میدان جنگ و یا حد اقل یک پیست بوکس است، اگر نزدی، می زنندت، حال چون دیگران خواهند زد ما باید پیش دستی بکنیم و بزنیم. در این جهان باید فکر این بود که گلیم خود را از آب بکشیم تا عقب نمانیم. آدم های این تیپ همه می کوشند که برنده شوند درست از این زاویه جهان را دیدن است که بعضی ها مان صندوق میوه مان را زیر رو می چینیم بادام غیر مامایی قاطی بادام مامایی می کنیم اگر دختر شوهر می دهیم حتما قباله سنگین باید گرفت و اگر عروس می آوریم شعار مان این هست که قباله سنگین درست نیست مهریه حضرت زهرا یک حبه نبات بوده، دامادمان باید گوش به حرف دخترمان دهد و عروس مان گوش به حرف پسرمان و… اگر از این تیپ آدمها بپرسی دو دوتا چند تا می شود؟ می گوید: اگر می خواهیم بفروشیم 5تا و اگر می خواهیم بخریم 3تا. اگر آدمی را که نگرش بدبینانه به جهان دارد را بر مصدر شرکتی بگمارند می کوشد با لطایف الحیل بار خود را از مال مردم ببندد و خود را بالا بکشد یکهو می بینی در عرض چند سال کوتاه برای فرزندانش ماشین می خرد، خانه می سازد، املاک می خرد، انسان حیران می ماند که از کجا چنین پول کلانی را در زمانی اندک آورده است. این تیپ آدمها دارای خشم و کینه و نفرت اند می بینی در کوچکترین ناراحتی با دیگری فحاشی می کند. زنان و مردانی که با این دید ازدواج کرده اند می کوشند بر طرف مقابل خود سلطه پیدا کنند در چنین خانه ای خبر از عشق، مهر و تفاهم نیست بلکه رابطه فرماندهی و فرمانبری، بالاتری و پایین تری، دارای اختیار و بی اختیاری حاکم است به ظاهر ممکن است همه چیز خوب بنظر آید و لی در درون هریک از زن و مرد کینه، نفرت و خشم نهفته است چیزی که اصلا در چنین خانه ای وجود ندارد و از چنین سرایی رخت بربسته، لذت، شادی و رضایت و خشنودی است. باید دانست این دید و نگرش به انسان و جهان، بیمار گونه است و چنین انسانی از نظر روانی ناسالم و زندگی اش سراسر رنج و از زندگی و جهان لذتی نمی برد. و متاسفانه این نگرش در فرهنگ و جامعه ی ما قدری گسترده است.
گروهی دیگر تاجر مآب و معامله گر هستیم دنیا را میدان بده و بستان و داد و ستد می دانیم یک بار من می آیم به خانه شما یک بار شما باید بیایید خانه ی ما، یک بار من به شما زنگ می زنم و سلام می دهم یک بار هم شما باید زنگ بزنید و سلام بگویید، من ختم گرفتم شما را دعوت می کنم شما هم که ختم گرفتید همین طور، پدر من فوت کرد شما آمدید فاتحه حالا مادر شما که فوت نموده من آمده ام تا تلافی کنم من از زیارت که امدم شما آمدید به دیدنم حالا من باید به دیدن شما که تازه از زیارت آمده اید بیایم. یک بار من ماشین به شما دادم یک بار شما باید چنین کنید یک بار من به شما کمک کردم یک بار شما باید تلافی کنید یک روز من به شما قرض دادم و شما هم باید روزی که من نیاز پیدا کردم روی من را بگیرید. زنان و مردانی که به رابطه ی زن و شوهر نگرش تجاری، داد ستد و معامله گرانه دارند هر یک آخر کار فکر می کنند فریب خورده اند کلاه سرشان رفته طرف مقابل ادم نمک نشناس بی چشم و رو است چون اغلب فکر می کنند این قدر که به طرف مقابل خوبی کرده اند حد اقل به همان اندازه خوبی دریافت نکرده اند این تیپ زن و شوهرها در هنگام پیری از یکدیگر بدشان می آید از هم متنفرند. کسانی که دید تجاری دارند احسان و خوبی و خدمت به دیگری را بدون دریافت ما به ازاء، باختن، گول خوردن، از دست دادن وقت و پول، و کلاه سر رفتن و کاری احمقانه می دانند. از دید این گروه، خدمت به دیگری بدون چشمداشت دریافت چیزی مفهوم ندارد شعار این تیپ این است که دوستی و مهربانی باید دو طرفه باشد، دوستی یک طرفه درد سر است این تیپ حتا فرزندان را بدین خاطر بزرگ کرده اند که وقتی بزرگ شدند ثمره شان را بخورند، هنگام پیری دستشان را بگیرند آدم معامله گر و دنیا را محل داد و ستد دیدن نگرشش به خدا هم معامله گرانه است بدین خاطر نماز می خواند، عبادت می کند، نذری می دهد، زیارت می رود، کمک به ساخت مسجد می کند که خدا به او پاداش بهشت بدهد و بتواند با حوریان و یا غلمان ها بیامیزد اگر بفهمد که چنین نخواهد شد بی گمان رفتارش دیگرگونه خواهد بود. آدم معامله گر مفهوم رابطه عشق و عاشقی و مهر ورزی را که باید بدون چشمداشت و بدون دریافت ما به ازاء خدمتی کرد، مهر ورزید، چیزی را نثار کرد نمی فهمد آخی چگونه می شود آدمی چیزی به کسی بدهد و در ازاء آن چیزی نگیرد؟ نه این دیوانگی است این است که دنبال دختری می گردد که پدرش ثروتمند باشد تا جهیزیه بیشتری با او همراه کند و یا دنبال پسری می رود که پولی و مقامی و شهرتی داشته باشد.
گروه سوم افرادی هستند که برای خود رسالت قائل اند و می خواهند به دیگران خوبی کنند، خدمت کنند، مردم را هدایت کنند، مردم را از رنج ها و زحمت ها نجات دهند، این گروه به این نتیجه رسیده اند که اصلا رنج و زحمت کشیدن در باره دیگران و خدمت به خلق خدا حقانیت به آدم می دهد، آدم را به حقیقت می رساند، به همین جهت در جهت خدمت رسانی به دیگران درد و رنج و محرومیت را تحمل می کنند. و توی فرهنگ ما این را مهربانی و فداکاری می نامند، گذشت می شمارند و چنین آدم ها را خوب می پندارند. مشخصه بارز چنین آدمی، این هست که غمگین است، جهان را رنجکده می داند، بیشتر علاقه مند به نوحه، گریه، قبرستان و مرده است تا شادی و زندگی شادمانه، از شادی می گریزند آدم های شاد را چندان دوست ندارند و بر این باور اند که اگر شاد بود گناه کرده و خود خواه است به همین جهت از آدم های غمگین، مظلوم و افسرده بیشتر خوششان می آید فکر می کند مواظبت از خود، خواهی است بنابر این فقط باید به فکر دیگران بود. این تیپ آدم ها به دو دسته تقسیم می شوند یک گروهِ کمتر، آدم های خود شیفته اند که می کوشند با خود بزرگ جلوه دادن، نصیحت و اندرز و وعظ نمودن، و وانمود کردن این که از دیگران یک برتری دارند و داناترند، از دیگران می خواهند از او حرف شنوی کنند، از او پیروی کند، فرمان بری کنند تا به رستگاری و سعادت و رفاه برسند. و گروهی دیگر که بیشترین عده مردمان جامعه ی ما را تشکیل می دهند آن روی سکه خود شیفته را از خود بروز می دهند. خود را مهربان و مردم دوست جلوه می دهند و می کوشند خود را وقف مردم کنند و در خدمت مردم باشند. ریشه بیماری این دو تیپ – خود شیفته و مهر طلب – یکی است هر دو در دوران کودکی در خانواده ای بزرگ شده اند که انسان حرمت نداشته و مهر و محبت نبوده است اگر نیک به عمق قضایا بنگریم خواهیم دید همه ی این ادعاها فریب و دروغ است و این ناشی از بیماری و بیماری ناشی از آسیب دیدگی کودکی ما است، ناشی از بد آمدنی است که از خودمان داریم، ناشی از خشمی است که در درون ما نهفته است، ناشی از این است که خودمان را خوب نمی دانیم و خودمان را دوست نداریم و این یک اختلال شخصیتی است که بدان مهر طلبی می گویند.
گروه چهارم آدم های سالم روانی و یا آدم های ایثار گر هستند. انسان
ایثارگر نخست خود را دوست دارد، خود را خوب می داند، مردم را هم خوب می داند، دنیا و مردم را زیبا و دوست داشتنی می بیند، به برابری و قداست انسان ها ایمان دارد، مردم را به خوب و بد، مومن و غیر مومن، مسجدی و غیر مسجدی تقسیم نمی کند بلکه همه ی آدمیان را از انجایی که مخلوق خدایند خوب و دوست داشتنی می داند. به انسان ها به صرف این که انسان اند فارغ از رنگ و ملیت و مذهب و باور شان حرمت قائل است. آرام و شاد است، شادی را هم برای خود می خواهد هم برای همه، از شاد بودن دیگران لذت می برد. همه کارهای خوب دنیا را برای خود می کند، هیچ کار بد و زیان بار برای خود و دیگران نمی کند، هیچگاه و تحت هیچ شرایطی فحش به کسی نمی گوید. از دیگری که نیاز مند به کمک اوست تشکر می کند که این فرصت را بوجود آورده که او بتواند خدمتی کند. آدم ایثارگر بدون منت به دیگران کمک می کند ما به ازاء هم نمی خواهد و اگر هم خود نیازمند بود کمک می گیرد و خوشحال است که توانسته به دیگری کمک کند و خوشنود است که دیگران به او کمک کرده اند و برای این که به دیگری توانسته کمک کند برای خود رسالت هم قائل نیست از دیگران به خاطر کمکی که کرده انتظار تشکر و قدردانی هم ندارد. مانند مادر که برای بچه اش غذا درست می کند وقتی بچه اش می خورد کیف می کند و می پرسد خوشمزه است؟ و بچه می گوید آری آنگاه می گوید خوب همه اش را بخور من چیز دیگری می خورم فردا هم برایت درست می کنم به این می گویند. عشق. چنین آدمی خوشحال است که می تواند کاری برای دیگری بکند و سپاس گزار او هست که این امکان را به او داده تا بتواند کاری در حق او بکند وقتی در حق دیگری خوبی کرد آن عمل و کار خوب را فراموش می کند همانند تیپ مهر طلب خود را در خدمت مردم نمی داند، بلکه زندگی می کند، کار می کند، دانش و علم می آموزد، در راستای کار و زندگی و آموختن اگر همنوعی نیازمند بود می کوشد او را در جهت توانمند شدن یاری دهد تا خود فرد نیازهایش را بر طرف کند مانند مادری که راه رفتن را به فرزند خود می آموزد. محمدعلی شاهسون مارکده 1/10/88
فاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم
تولستوی سخن جالبی دارد مبنی بر اینکه « هنر آن است که سخنی را بیان کنیم که دیگران در ذهن دارند اما شجاعت بیان آن را ندارند» مشاهده نحوه ی رفتار و شخصیت افراد مختلف در جامعه جذابیت هایی دارد که ریشه یابی مسائل روان شناسی و تاثیر متقابل اعمال انسان بر روان و نیز روان بر کردار را قابل فهم تر می کند جسارت بیان نا زیبایی ها و قابل لمس کردن کژی های اخلاقی که در جامعه وجود دارد می طلبد که تعدادی نیز برآشفته و از ظن خود مراد سخن خود را بیابند. آن چیزی که در فرصت ِ این نوشتار نیت پرداختن دارم. اشاره به شخصیت ثنا گویی برخی از ماهاست که کلمه ای مناسب تر از آن بر توصیف آن پیدا نکردم. شخصیت هایی که هیچگاه به جز تعریف نمودن از شخصیت مقابل سخنی بر زبان نمی برند. به گونه ای کلمات را استخدام می کنند که کمترین رنجشی ایجاد نشود. هرچند در ذهن خود به بسیاری از سخنان و رفتارهای آن شخص معترض است یا اصلا اعتقادی ندارد. جمعی از « مهرطلبی» « دوگانگی شخصیتی» و « ریاکاری ». مثلا فرض کنید، کارمند رفتار اشتباه مدیر خود را مشاهده می کند و در دلِ خود به آن معترض است اما نه تنها مخالفتی از خود نشان نمی دهد بلکه در تصدیق آن نیز سخن می گوید. این عدم شجاعت در بیان صریح سخن باعث می شود اشخاص در عدم حضور شخص مورد نظر خود بدگویی را آغاز کند و به نوعی « غیبت » که نهایت کوشش ناتوان است را شروع می کنند.
خوب به یاد دارم اوایل مجلس هفتم شعار تثبیت قیمت ها و حمایت از اقشار کم درامد طرفدار فراوانی کسب کرده بود و نمایندگان اکثریت مجلس که گویی ناجی ملت هستند بر درست بودن سیاست تثبیت قیمت ها تاکید می کردند و تلویزیون نیز در راستای این سیاست با برخی اساتید اقتصادی نشست هایی را برگزار می کرد که این اساتید برخلاف بسیاری نوشته های خود که اقتصاد دستوری و یارانه ای را اقتصادی بیمار می دانستند با جملاتی دوپهلو موافقت خود را نشان می دادند و عموم جامعه نیز این گونه برداشت می کردند که این طرح به بهبود معیشت آنها کمک می کند حالا و پس از گذشت چند سال اکثریت آن نمایندگان و این کارشناسان بر آزاد سازی قیمت ها و واقعی ساختن قیمت ها تاکید می کنند. و در مصاحبه ها و نوشته های خود تاکید می کنند که این به نفع مردم است. و نتایج شگفت انگیز آن اقتصاد را متحول خواهد ساخت زیر نویس سیما هم که می خواهد برای آمادگی این افزایش قیمت در بین مردم شرایط را فراهم کند یک لحظه هم قطع نمی شود ( هرچند نگارنده معتقد به حد اقل پرداخت یارانه است ولی پرداختن به آن از حوصله این نوشتار خارج است)
این روحیه محافظه کاری سبب شده است ما بسیاری از کارهای اشتباه خود و دیگران را هر روز مشاهده کنیم اما اقدامی در جهت رفع آن و یا حتی تذکری به دیگران انجام نمی دهیم. به عنوان مثال در همسایگی ما شخصی هر روز آب منزل خود را در خیابان رها می کرد علاوه بر کثیفی و ایجاد منظره ای زننده با عبور هر ماشینی سر و وضع معابران پیاده با آب کثیف یکی می شد. روزی از سرِ تذکر و خواهش موضوع را با ایشان مطرح کردم که با کمال بی ادابی گفت: چهل نفر توی این کوچه منزل دارند و چیزی نمی گویند و تو چطور این حرف را می زنی؟ اتفاقا از این به بعد بیشتر رها می کنم تا ببینم چه کار می توانی بکنی؟ اتفاقا همسایه کناری ما نیز از این موضوع ناراحت بود اما دریغ از یک اعتراض و تذکر!
این روحیه محافظه کاری که گاهی به آبروداری نیز تعبیر می شود موجب رشد هرچه بیشتر این ناهنجاری های اجتماعی می شود. از این دست مثال ها در اجتماع ما فراوان است اما چون شخصیت اجتماعی ما در تشکیل یک جامعه آرمانی خیلی رشد نکرده است از این مسائل در آن مشاهده می کنیم.
از سوی دیگر گاهی برخی رفتارها آنقدر تکرار شده اند که بروز یک رفتار جدید یک ناهنجاری محسوب می شود مثلا به یاد دارم در همین مسجد مارکده جلسه مفصلی بر علیه آقای مصطفوی برگزار کرده بودند که چرا ایشان ویدئو به این محل آورده است. این کارها یعنی چه؟ بچه های ما منحرف می شوند؟! حال آقای مصطفوی با دستگاه ویدئو برای نوجوانان آن زمان فیلم تعزیه گذاشته بود! اما چون مردم ما به این شرایط عادت نداشتند این یک ناهنجاری محسوب می شد و مستحق توبیخ و تذکر! واقعا در جوامعی که رشد اجتماعی کمتری ایجاد شده مقابله با هر پدیده نو و سخن جدید یک عرف اجتماعی است. حالا می تواند مقابله با یک سواری جدید به بازار عرضه شده باشد یا سایر پدیده های نو؟! یک نیروی قوی درون نهاد به ما می گوید هر چیزی قدیمیِ آن بهتر است هرقدر پذیرش پدیده های نو و باز کردن دریچه های فکری جدید در میان ما بیشتر باشد به همان میزان رشد و تعالی نیز بیشتر خواهد شد. ناگفته نماند که در نهایت این نو آوری ها در میان جوامع جا باز خواهند کرد و به نوعی جوامع در آن هضم می شوند روزی تماشای تلویزیون در این کشور از نگاه بسیاری حرام بود اما امروزه در مواردی بسیار بدتر از آن هم این عمل حرام شمرده نمی شود یا تحصیل دختران عملی دور از شان بود اما امروزه دختران تا بالاترین مقاطع تحصیلی به تحصیلات ادامه می دهند تاکید من بر دریافت نو آوری ها از جوامع بشری بر این است که اگر ما از در مقابله با این پدیده ها وارد شویم تنها سرعت رشدِ خود را به تاخیر می اندازیم و جالب اینکه بسیاری اوقات این مقابله با مفاهیم اخلاقی و انسانی تعبیر می شوند گاندی سخن جالبی دارد که می گوید : « در عجبم از مردمی که تحمل درد و بدبختی را صبر و فقر و بیچارگی را مصحلت می دانند» روحیه نقادی و اصلاحی روحیه نو آوری از ابتدایی ترین نیازهای داشتن یک جامعه پویا است.
مهدی عرب
نقدی بر گزارش شورا ( قسمت پایانی)
… هاي ارتباطي مي طلبد که سرمايه گذاري در زمينه هاي مختلف بويژه ساخت و ساز مجتمع هاي نظير مجتمع هاي چند منظوره تفريحي سياحتي و گردشگري ورزشي و اساتيد دانشگاهي و علماي بزرگ حوزوي جهت ارتقا بخشيدن به سطح فکري و فرهنگي و ديني مذهبي اقتصادي اجتماعي و … مردم مخصوصا نسل نوپاي نو جوانان و جوانان عزيز که رضاي خداوند در آن باشد. شوراي اسلامي با دعوت نامه کتبي با حضور بيش از 200 نفر از اهالي محترم مارکده در مسجدجامع جهت مشورت با رضايت آنان در خصوص باقي مانده زمين هاي منابع ملي واقع در ارتفاعات و مشرف به رودخانه سهام بندي به صورت مساوي بين همه ي مردم روستا در قالب شرکت تعاوني سرمايه گذاري و با ايجاد مجتمع هاي فوق گفتگو و تبادل نظر شد که با توافق همه ي اهالي محترم در وقت و روز مقرر مجمع عمومي برگزار و با راي مخفي اعضا هيات مديره انتخاب شد و نام شرکت هم به عنوان شرکت تعاوني توسعه روستايي نگين مارکده به ثبت رسيد و راه اندازي شد. انتظار مردم از اعضا هيات مديره محترم و مدير عامل محترم عزيز اين شرکت اين است که با تعامل و خردمندانه با شرکت هاي معتبر کشوري و جهاني و بويژه همشهريان عزيز جهت سرمايه گذاري تارسيدن به نکته هدف در ارتباط و ازهيچ گونه تلاش دريغ ننمايند تا انشا الله شاهد تحولي عظيم و خدا پسندانه در منطقه باشيم». ***
در سطر 26 صفحه دو می خوانیم؛ (2- انجام مکاتبه در خصوص تخریب، تجاوز،
و تصرف زمین های اراضی روستای مارکده، در محدوده طرح وحدت توسط تعدادی از مردم روستای صادق آباد) نا درست است صادق آبادی ها زمین طرح وحدت را تخریب نکرده اند و شورا هم گزارشی مبنی بر تخریب زمین توسط صادق آبادی ها نکرده بلکه صادق آبادی ها مدعی هستند قسمتی از زمین طرح وحدت جزء صحرای صادق آباد است و مکاتبه شورا در جهت حل و فصل اختلاف نوشته شده است. می پرسم چرا آن گونه که واقعیت هست گزارش نمی شود؟ مفهوم درست کار شورا در سطر 30 صفحه دوم بدین شرح آورده شده است( 4- مکاتبه و تلاش در خصوص رفع اختلافات تعدادی از مردم صادق آباد و مدیران باغداری وحدت مارکده به منظور مشخص شدن مرز مشترک صحرای مارکده و صادق آباد) ***
صفحه سوم سطر 5 چنین می خوانیم( 14- شرکت تعدادی از مردم روستا جهت آموزش دوره ای در محل مرکز خدمات جهاد کشاورزی بن جهت اموزش تولید قارچ و پس از امتحان دوره آموزشی گواهی پایان دوره دریافت نمودند) می پرسم تعدادی از مردم رفته اند در خدمات کشاورزی بن آموزش دیده اند چه ربطی به عملکرد شورا دارد؟ ***
سطر 11 صفحه سوم می خوانیم: ( 4- انتخاب و عقد قرارداد با متصدی به منظور حفاظت از جوی آب رسانی به مزارع یاد شده توسط نمایندگان و کشاورزان). خوب، نمایندگان و کشاورزان متصدی حفاظت کننده انتخاب کرده اند چه ربطی به عملکرد شورا دارد؟ اگر شورا با کشاورزان همکاری کرده، خوب، باید نوشته می شد همکاری. به علاوه این همکاری در اردیبهشت ماه 89 شده است چه ربطی به عملکرد سال 88 دارد؟ ***
سطر 43 و 44 صفحه 3 می خوانیم: ( 1- مکاتبه مجدد و پیگیری مستمر از اداره کل راه و ترابری استان و مسئول راه های روستایی مبنی بر اصلاح پیچ های تند و حادثه خیز)
( الف: با توجه به اینکه پایه های برق جابجا شده پیچ ورودی روستا آماده بازسازی و مستقیم نمودن جاده و حذف دو پیچ خطر آفرین است)
و سطر 1 و 2 صفحه 4 می خوانیم: ( ج اصلاح پیچ گردنه مزرعه عاشق آباد حد فاصل بین روستای مارکده و صادق آباد)
( ص: پیچ ورودی دره امام محل تلاقی جوی و جاده)
و سطر 12 صفحه 4 می خوانیم: ( 1- شانه سازی مسیر جاده صادق آباد آبپونه) همه ی این توضیحات مضمون یک نامه است که شورا در تاریخ 28/1/88 پیرو 4 نامه سال های 85 و86 به اداره کل راه استان به شرح زیر نوشته است. « … با گذشت بیش از دو سال هنوز هیچ گونه اقدامی نسبت به درخواست های این شورا که طی نامه شماره 559 تقدیم شده صورت نگرفته است مجددا درخواست ها یاد اوری می گردد با این امید که اقدامی صورت گیرد.
1- تیرهای برق در پیچ ورودی روستای مارکده جابجا شده و آماده بازسازی و مستقسیم نمودن جاده و حذف دو پیچ تند است.
2- جاده بین آپونه و صادق آباد که در سال 86 آسفالت شده، شانه سازی
نشده و آسفالت ها شکسته می شوند که لازم است به منظور حفظ آسفالت، جاده شانه سازی شود.
3- در جاده حد فاصل بین مارکده و صادق آباد پیچ تند بالای گردنه مزرعه
عاشق آباد پایین و پیچ کنار دره امام تلاقی جوی و جاده بسیار باریک،
خطر آفرین و نیاز به تعریض دارد.
خواهشمند است دستور فرمایید درخواست های این شورا بررسی و در جهت اقدام مساعدت به عمل آید و از نتیجه این شورا را هم مطلع فرمایند»
تدوین کننده گزارش عملکرد سال 88 شورا با ذکر جزء جزء نامه خواسته کار شورا را بزرگ نمایی کند ولی نتیجه نامه که خوشایند نبوده را ذکر نکرده است. اداره راه در پاسخ صریح نوشت ( … اعتبارات استانی کاملا محدود و هر پروژه بر اساس اهمیت و اولویت در برنامه ریزی قرار می گیرد و در خواست از تمامی روستاهای استان زیاد بوده و انجام آنها به یک باره امکان پذیر نمی باشد …)
سطر سوم صفحه4 می خوانیم: ( ع: ساخت دیوار حائل در محل سنگ سوراخ به منظور جلوگیری از سقوط وسیله های نقلیه به رودخانه ) این سطر دروغ است و شورا در سال 88 چنین نامه ای ننوشته و درخواستی نکرده است. ***
سطر 7 صفحه 4 می خوانیم: ( و : مکاتبه با مدیر کل محترم ستاد بازسازی و حوادث غیر مترقبه استانداری و اداره کل راه و ترابری مبنی بر باریک و پرتگاه بودن جاده ارتباطی واقع در ورودی غربی روستای مارکده به منظور جلوگیری از بروز حادثه های مکرر و سقوط اتومبیل به داخل رودخانه ) جمله ای است گنگ و نا رسا. و خواننده با خواندن این جمله هیچ چیز به اطلاعاتش افزوده نخواهد شد. چرا واقعه آن گونه که روی داده بی کم و کاست به اطلاع مردم رسانده نشده؟ نمی دانم. ببینید از چند سال گذشته شورا پیگیر بوده که با ساخت دیوار حائل در قسمت پایین جاده، محل ورودی غربی روستا، راه تعریض گردد تا از بروز حوادث جلوگیری شود. هر دو اداره درگیر – بنیاد مسکن و اداره راه – هم قبول دارند که این قسمت جاده نیاز به تعریض دارد. بنیاد مسکن با این استدلال که؛ چون این جاده ارتباطی است، ساخت دیوار حائل با اداره راه است، از خود سلب مسئولیت می کند. اداره راه هم با این استدلال که؛ این قسمت، داخل محدوده طرح هادی روستا است مسئولیتش با دهیاری و در تحلیل نهایی با بنیاد مسکن است و زیر بار قبول مسئولیت نمی رود. شنیده ها حاکی است که سنبه اداره راه پر زور تر بوده و در جلسه شورای اداری بر بنیاد مسکن پیروز می شود. بنیاد، برای این که شورا را دنبال نخود سیاه بفرستد گفت: این محل حادثه خیز است باید ستاد حوادث غیر مترقبه مسئولیت ساخت دیوار حائل را به عهده بگیرد. و از ما خواست که با آن ستاد مکاتبه و موضوع را پیگیری کنیم. ما هم به مصداق ضرب المثل؛ « سنگ مفت کلاغ مفت». یک نامه به ستاد نوشتیم و ماجرا را توضیح و درخواست ساخت دیوار حائل نمودیم. ستاد هم نامه ی ما را به اداره راه و بنیاد مسکن فرستاد و نوشت؛ این ستاد هیچ مسئولیتی ندارد. اداره راه دو باره نامه را به بنیاد مسکن فرستاد و از خود سلب مسئولیت نمود. بنیاد هم نامه را بی پاسخ گذاشته. حرف راست را آقای مهندس ترابی نماینده مجلس در جلسه 9/3/89 در این باره زد. او گفت: « ساخت دیوار حائل در این محل وظیفه بنیاد مسکن
است ولی چون بودجه زیادی لازم دارد بنیاد زیر بار نمی رود این است که
شما را به جاهای دیگر حواله می دهند». ***
سطر 9 صفحه 4 می خوانیم: ( ل: مکاتبه و پیگیری در خصوص ترمیم و آسفالت جاده بین مزارع) جمله تکراری و قبلا در سطر 38 صفحه دوم نیز آورده شده و نادرست است شورا نامه ای در سال 1388 درباره جاده بین مزارع ننوشته است. دلیل آن هم این بوده که سال 87 مدیریت جهاد کشاورزی اعلام آمادگی جهت تامین 30 درصد هزینه نمود و از ما خواست که 70 درصد را تامین نماییم که به دلیل نبود امکان جمع آوری سهم 70 درصد، مسکوت مانده است. با این حال در تمام جلسات و هنگام مواجهه با مسئولان از تقسیم 30 و 70 اعلام نارضایتی کرده ایم و خواستار کم شدن سهم کشاورزان بوده ایم. ***
سطر 13 صفحه 4 می خوانیم: ( انجام مکاتبات مستمر مبنی تعریض و آسفالت جاده ارتباطی محور قوچان به شهر بن ) به معانی این دو کلمه توجه نمایید. مکاتبات یعنی مکاتبه ها یعنی نامه های زیادی نوشته شده. مستمر یعنی پیوسته. این دوکلمه به ما می گوید شورا نامه های زیاد و پی در پی و پیوسته مبنی بر درخواست ساخت جاده قوچان بن در سال 88 نوشته است. این در حالی است که شورای مارکده در سال 88 هیچ نامه ای در باره جاده بن قوچان ننوشته است. ولی در جلسات و یا هنگام برخورد با مسئولان در جهت کمک به پیگیری های دهیار و شورای قوچان چانه زنی کرده ایم. ***
سطر 40 صفحه 4 می خوانیم: ( 7- خرید یک دستگاه کف کش تک فاز جهت ایجاد جریان آب در جوی کشاورزی کنار خیابان اصلی روستا به منظور بر طرف نمودن بوی تعفن و ایجاد زیست محیطی سالم) پمپ کف کش را دهیاری خریده است نقش شورا تصویب درخواست بوده است.
سطر 8 صفحه 5 می خوانیم: ( انجام دفن زباله به وسیله لودر) این کار را دهیار انجام داده نه شورا .
سطر 9 صفحه 5 می خوانیم: ( 7- خرید سطل زباله و تعمیر و بازسازی سطل های تخریبی و نصب آنان در جاهای مناسب) در تمام صورت جلسه های سال 88 شورا شما کلمه ای، خطی، پاراگرافی مبنی بر خرید سطل نیست در زونکن اسناد و مدارک سال 88 نوشته ای، نامه ای، فاکتوری مبنی بر خرید و یا تعمیر سطل نیست. در تمام رسید های پولی که شورا از حساب خود برداشت کرده هیچ مبلغی بابت خرید و یا تعمیر سطل پرداخت نشده است بنابر این، این سطر دروغ نوشته شده است هر خواننده ای که بخواهد شخصا اسناد مربوط به این بند و دیگر بند ها را بررسی کند مراجعه تا زونکن اسناد و مدارک و نیز دفتر اندیکاتور و رسیدهای بانکی واریزی و برداشت پول شورا در سال 88 را در اختیارش قرار دهم بررسی کند. ***
سطر 41 صفحه 5 می خوانیم: ( برنامه ریزی برای احداث ساختمان 4 طبقه دهیاری مارکده) این گزارش نادرست است ساختمان دهیاری برای سه طبقه برنامه ریزی شده نه 4 طبقه. برای نمونه: در صورتجلسه مورخه 8/7/88 که با حضور دهیار، اعضا شورا و پیمانکاران شرکت کننده در مناقصه ساخت ساختمان دهیاری تنظیم گردیده چنین قید شده است: « …دهیار نقشه را به آقایان بناها و مقاطعه کاران ارائه داد، اعضا شورا توضیحات لازم مبنی بر ساخت سه طبقه برابر نقشه باید ساخته شود. دو نفر مهندس ناظر خواهیم داشت …» همچنین در اولین بند قرارداد ساخت ساختمان دهیاری چنین می خوانیم: « اجرای ساخت ساختمان دهیاری مارکده واقع در محله شرقی کنار خیابان اصلی به صورت اجرای سقف و ستون با مصالح سیمان، میلگرد، تیرچه، بلوک و سفال برابر نقشه تنظیمی در سه طبقه»
سطر 44 صفحه 5 می خوانیم: ( پیگیری اجرای تغییر کاربری) این کار توسط دهیار صورت گرفته و ربطی به عملکرد شورا ندارد.
سطر 3 صفحه 6 می خوانیم: ( ششم: عقد قرارداد با پیمانکار برنده مناقصه
و شروع کار طبق طراحی و ترسیم نقشه) گزارش نادرست است شورا فقط
ناظر بر عقد قرارداد بوده و دهیار با پیمانکار قرارداد بسته است. برای صدق عرایضم دوخط اول متن قرارداد را منتشر می کنم.
« قرارداد ساخت ساختمان دهیاری مارکده. کارفرما : دهیار روستای مارکده به نمایندگی دهیار، آقای کریم شاهسون فرزند محمد ساکن روستای مارکده. پیمانکار آقای ناصر عرب فرزند مهدی ساکن روستای مارکده …» این قرارداد به شماره 272 مورخه 17/7/88 در دفتر دهیاری به ثبت رسیده و رونوشت آن طی نامه شماره 380 مورخه 22/9/88 جهت اطلاع به شورای اسلامی ارسال شده است.
سطر 4 صفحه 6 می خوانیم: ( مراحل تهیه خرید مصالح ساختمانی با استفاده از فرم استعلام بها و خرید از برندگان مناقصه انجام شد) گزارش نادرست است توزیع استعلام بها و خرید مصالح توسط دهیار صورت گرفته، شورا هیچ نقشی در انجام خرید مصالح نداشته، فقط در حد خوشبینانه اش بر کار دهیار نظارت می کرده است. ***
سطر 17 صفحه 8 می خوانیم: ( در پایان یاد آوری می شود تمام مکاتبات انجام شده به ترتیب سلسله مراتب از طریق بخشداری سامان صورت گرفته است …) این جمله نادرست است بسیاری از نامه ها مستقیم به ادارات نوشته شده و خودِ تدوین کننده عملکرد شورا در جاهای مختلف گزارش هم اشاره کرده است. ***
نکته اخر این که به نظر می رسد تدوین کننده عملکرد شورا نظم حروف الفبای فارسی را که در کلاس اول به دانش آموزان آموخته می شود نمی داند همچنین از نظم حروف ابجد هم بی خبر است. چون در جاهایی که برای ردیف بندی نوشته ها از حروف الفبا استفاده کرده، الفبا نه نظم حروف فارسی را دارند و نه نظم حروف ابجد را. برای مثال صفحه دوم: الف، د، ص، ع، ط، ف، گ. و نمونه دیگر صفحه 3 و4 : الف، ج، ص، ع، ف، ن، و، ل. و نمونه دیگر صفحه 5: الف، ج، ر، س.
ببینید در ادب فارسی رسم است کسانی که می خواهند نوشته های خود را ردیف کنند یا از اعداد؛ 1، 2، 3 … استفاده می کنند و یا از حروف الفبای فارسی؛ الف، ب، پ، ت، ث، ج، … سود می جویند و یا ترتیب حروف ابجد را به کار می گیرند. حروف ابجد چیست؟ حروف الفبای مردم فینیقیه، عبری و آرامی های باستان بوده که عرب ها از آنها گرفته اند و از طریق زبان عرب به زبان فارسی راه یافته است. قبل از این که مدرسه به سبک جدید در ایران دایر گردد در گوشه کنار سرزمین ما از جمله در همین روستای مارکده مکتب بود. یکی از مواد درسی که هر بچه در همان روزهای نخست باید می آموخت ابجد بود. اولین کتاب درسی پنجلهم نام داشت که با حروف الفبای عربی آغاز، بعد ابجد و سپس سوره های جزء سی ام قرآن نوشته شده بود. مکتب دار نخست حروف را به بچه یاد می داد بعد ابجد آنگاه خواندن سوره های قرآن آغاز می شد. اصطلاح ابجد خوان، مساوی خواندن و نوشتن امروزی بوده است، و به بچه ای اطلاق می شد که یک سالی مکتب رفته بود و خواندن و احیانا نوشتن را بلد بود. حروف ابجد و ترتیب آنها عبارتند از؛ ابجد، هوز، حطی، کلمن، سعفص، قرشت، ثخذ، ضظغ. این حروف هر یک نماینده عددی هم هست. الف= 1. ب= 2. ج= 3. د= 4. ه= 5. و= 6. ز= 7. ح= 8. ط= 9. ی= 10. ک= 20. ل= 30. م= 40. ن= 50. س= 60. ع= 70. ف= 80. ص= 90. ق= 100. ر= 200. ش= 300. ت= 400. ث= 500. خ=600. ذ= 700. ض= 800. ظ= 900. غ= 1000.
محمدعلی شاهسون مارکده 5/4/89
انتخابات تعاونی سهام عدالت
درتاریخ 27/6/89 ساعت 30/9 جلسه ای با حضور رؤسای شوراهای اسلامی روستاها، دهیاران و معتمدین محلی روستاها و تعدادی از مسئولان ادارات بخش در محل سالن اجتماعات بخشداری سامان به منظور انتخاب 30 نفر اعضا اصلی و 10 نفر اعضا علی البدل هیات امنا شرکت تعاونی سهام عدالت شهرستان شهرکرد تشکیل گردید. ابتدا آقای قربانی بخشدار در خصوص اهمیت حضور اعضا منتخب در جلسات مجمع عمومی شرکت جهت انتخاب اعضا هیات مدیره و جلسات فوق العاده سخن گفت. سپس آقای عزیزی مدیر کل تعاون استان گفت: از بین اعضا شرکت کننده در این جلسه تعداد 30 نفر عضو اصلی و 10 نفر عضو علی البدل به عنوان منتخبین بخش سامان جهت حضور در جلسات مجمع عمومی شرکت تعاونی سهام عدالت شهرستان شهرکرد برگزیده خواهند شد تا در انتخاب اعضا هیات مدیره شرکت تعاونی سهام عدالت در مجمع عمومی که در یکی دو ماه آینده برگزار خواهد شد شرکت نمایند ضمنا منتخبین به مدت یک سال عضو هیات امناء شرکت خواهند بود. سپس از بین حاضران جلسه که 42 نفر بودند به صورت قرعه 30 نفر اول به عنوان اعضا اصلی و 10 نفر بعدی به عنوان اعضا علی البدل انتخاب شدند که از مارکده کریم شاهسون به عنوان عضو اصلی و آقای مسعود شاهسون به عنوان عضو علی البدل انخاب شدند.
گزارش از کریم شاهسون
حرف های مردم
1- در پاسخ به نظر خواننده عزیزی که در شماره قبل گفته بود: « ما محمدعلی شاهسون را بازرس شرکت فردوس انتخاب کردیم که بلکه در گرفتن اقساط وام ها به مردم اجحاف نشود این بابا هم رفت با مدیر عامل ساخت و پاخت کرد و صدایش هم در نمیاد و مدیر عامل هم سود روی سود از مردم می گیرد». ضمن احترام به نظر بیان شده برای مزید اطلاع به عرض می رسانم؛ بازرس شرکت در هیات مدیره اختیاری و حق رایی ندارد فقط می تواند تذکر دهد و اعتراض کند هیات مدیره هم چندان ملزم به رعایت نظر بازرس نیستند. قدرت بازرس در جلسه مجمع عمومی خلاصه می شود که دیده ها، فهمیده ها، دانسته ها، و شنیده های خود را به اطلاع اعضا برساند و این اعضا هستند که تشخیص خواهند داد نظر بازرس درست هست و یا تصمیمات هیات و مدیره و مدیر عامل. من هم این کار را در مجمع عمومی گذشته کرده ام نظراتم را درباره حساب های مدیره عامل دوره دوم برای اعضا بیان نمودم و اعضا قبول کردند روی حساب ها داوری صورت گیرد این کار انجام شد. وقتی که قرار شد به تخلف رئیس هیات مدیره دوره دوم و نیز اختلاف مبلغ قرارداد با پیمانکار مندرج در صورت جلسه هیات مدیره رسیدگی شود کار متوقف شد و هنوز هم متوقف است و منِ بازرس هم تا کنون کاری نتوانستم بکنم می بینید که بازرس کاری از دستش نمی آید. البته گزارش کارم را مجددا در جلسه مجمع عمومی بیان خواهم نمود. در مورد وام ها از مدیر عامل خواسته شده که صورت حساب وام های دریافتی و جمع بدهی شرکت به بانک را از بانک اخذ و در اختیار مردم قرار دهد این کار صورت نگرفت من چنین برداشت کرده ام که اراده ای برای چنین کاری هم نیست منِ بازرس ناگزیر شدم این کار را از طریق شورای اسلامی انجام دهم موضوع در جلسه شورا طرح و مصوب شد و نامه ی زیر به بخشداری ارسال شده است اگر بانک پاسخ خواسته های شورای اسلامی را بدهد این صورت حساب در اختیار اعضا شرکت فردوس قرار خواهد گرفت.
« بخشدار محترم سامان، سلام، بسیاری از سهامداران شرکت تعاونی باغداری فردوس مارکده با مراجعات مکرر می گویند: «مدیر عامل و هیات مدیره شرکت تعاونی فردوس در وصول اقساط وام های معوقه شرکت، به اعضا اجحاف می کنند و بیش از بدهی شرکت به بانک، از مردم وصول و مطالبه می نمایند» این امر نارضایتی عمومی را بوجود آورده و ضرورت دارد مردم واقعیت را بدانند و اطمینان حاصل گردد و اعتماد از دست رفته بوجود آید. لذا تقاضا می شود دستور فرمایید بانک کشاورزی سامان اطلاعات زیر را در اختیار این شورا قرار دهد تا واقعیت آن گونه که هست به مردم گفته شود. تعداد وام هایی که شرکت تعاونی فردوس از بانک کشاورزی سامان گرفته با ذکر؛ مبلغ، تاریخ پرداخت وام، مبلغ سود، مدت زمان بازپرداخت، مبلغ دیرکرد تعلق گرفته به اقساط به تعویق افتاده، کل مبلغی که تا کنون شرکت تعاونی بازپرداخت نموده، مبلغ باقی مانده بدهی شرکت تعاونی به بانک» محمدعلی شاهسون مارکده
2- می خواستم به آن مقامی که این افراد را به عنوان اعضا شورای حل اختلاف مارکده برگزیده دست مریزاد بگویم چون بیشتر از این نمی شد روستا را ضعیف جلوه داد. می پرسم قحط الرجال بوده؟
3- می خواهم از طرف خود و دیگر کشاورزان قریه از زحمات صادقانه و بی ریای آقای محسن شاهسون فرزند ابن علی تشکر و قدردانی نمایم چون الحق و الانصاف امسال زمین های قریه خوب آب رسانی شد.
4- آقای محمود عرب مدیر عامل شرکت فردوس به نامه ای که شورا به بخشداری فرستاده و درخواست نموده؛ بانک صورت حساب وام های شرکت فردوس را در اختیار شورا قرار دهد، اعتراض نمود و گفت: من از اول شمای بازرس را در جریان تصمیمات شرکت قرار داده ام و هرکاری که کرده و می کنیم با اطلاع شما بوده به علاوه گزارش حساب های شرکت فردوس را در مجمع عمومی به اطلاع اعضا رسانده ام و نیز در صورت حسابی که به دست تک تک مردم داده ایم تعداد و مبلغ وام ها را هم آورده ام پس دیگراین نامه برای چی بوده است؟
ماه مهر و مهربانی
با آن نگاه روشن، مواج دریا اگر سلام نگوید نماندنی ست – در ذهن هر کلام اگر ردِ پای عشق راهی نبرده است کتابی نخواندی ست.
سلام به ماه مهر، آغاز درس و مدرسه را به دانش آموزان روستای مارکده تبریک می گویم امید است امسال هم با سعی و کوشش خود بتوانید با کسب علم و دانش، دانش آموزان ممتازی باشید چرا که تنها راه پیشرفت این است که مردمان کشور و روستامان دانا و باسواد باشند. روز اول ماه مهر همیشه خاطراتی شیرین همراه با دلهره با خود داشته است از هر یک از ما بزرگترها که بپرسی خاطرات اولین روز را بیاد داریم محیط مدرسه اولین محیطی است که خارج از خانه تجربه کرده ایم شاید اگر مهربان ترین موجود عالم در حیاط مدرسه و یا بیرون با نگاه پر مهرش ما را بدرقه نمی کرد هرگز حاضر نمی شدیم پای در کلاس بگذاریم. بعضی از دانش آموزان کلاس اولی جدا شدن از مادر براشون سخته ولی همه ی ما از مادر و پدر جدا شدیم و به مدرسه رفتیم با این امیدِ پدر و مادر که دکتر و مهندس و معلم بشیم. در آغاز ماه مهر مدرسه ها باز می شود و دانش آموزان با شور و شوق وارد مدرسه می شن، پوشیدن لباس های نو دیدن دوستان همکلاسی که در تابستان از آنها دور بوده اند، دیدن معلم ها، وارد شدن به ساختمان مدرسه خوشایندی و زیبایی خود را دارد. بد نیست چند نکته را برای مادران یاد اوری نمود. وسایل مورد نیاز دانش آموز در کیفش قرار داده شود. حد اقل یک تغذیه کوچک در کیف جا داده شود. در خانه یاد آوری گردد دانش آموز شب زود بخوابد. با تشویق از دانش آموز بخواهید که صبحانه کامل بخورد. از دانش آموز بخواهید که هر نکته ی درس را که نمی فهمد از معلم بخواهد که تکرار کند. و به دانش آموز یاد آور شوید که معلم هم یک انسانی مثل همه ی انسان ها بلکه مهربانتر از بقیه و دوست دانش آموز است بنابر این ترس و دلهره ندارد. با این امید به استقبال ماه مهر می رویم که دانش آموزان ممتاز روستا مان بیشتر و بتوانند المپیادها بدرخشند.
رجبعلی عرب شهریور ماه 89