جارچی شماره نهم – اول شهریور 1388

زمین تصفیه خانه
شرکت آب و فاضلاب روستایی استان طی نامه شماره 2278/588 مورخ 22/5/88 خطاب به شورای اسلامی مارکده در رابطه فراهم آوردن زمین تصفیه خانه فاضلاب روستا نوشته: « پیرو مذاکرات انجام شده با دهیار محترم آن روستا جهت انجام مطالعه و تهیه طرح اجرایی پکیج تصفیه خانه فاضلاب روستای مارکده، نیاز به مقدار 2000 متر مربع زمین می باشد. نظر به اینکه محل زمین مورد نظر توسط کارشناسان این شرکت و در حضور اعضا محترم آن شورا شناسایی و مشخص گردیده است شایسته است نسبت به تملک زمین اقدام و به این شرکت واگذار نمایند. بدیهی است، اجرای طرح منوط به تکمیل مطالعات و تامین اعتبار لازم می باشد.
                                                               معاون مهندسی وتوسعه، تورج احمد پور »
جلسه شورا
شورای اسلامی در تاریخ 17/5/88 ساعت 30/21 به درخواست مدیر عامل تعاونی نگین جلسه داشت و چون هیچ پاسخی مثبت از طرف دامداران مبنی بر موافقت کسر دام داده نشد، اعضا شورای اسلامی به منظور پیشبردکارهای اداری پرونده زمین واگذاری شرکت تعاونی نگین، باتفاق آرا مصوب نمود؛  تعداد ده ( 10 ) راس از دام های روستا ( شورا) بدین منظور کسر گردد که موضوع صورت جلسه و به امضا رسید و مقرر گردید رئیس شورای اسلامی فرم کسر دام را امضا و مهر و تحویل مدیر عامل تعاونی نگین دهد.  گزارش از محمدعلی شاهسون مارکده  
جلسه در مرکز بهداشت
جلسه ای در تاریخ 18/5/88  در محل مرکز بهداشتی درمانی مارکده تشکیل و صورت جلسه ای بدین شرح تنظیم و امضا شد. « به دعوت سرکار خانم دکتر مشایخی اصل، مسئول محترم مرکز بهداشتی درمانی روستای مارکده، جلسه ای در تاریخ فوق ساعت 15 به ریاست خانم دکتر مشایخی، و با حضور خانمها، هزاریان و نجفی مقدم کاردانان مرکز، و آقایان مسعود شاهسون و محمد علی شاهسون اعضا شورای اسلامی مارکده، قربانعلی شاهبندری و رسول شاهبندری اعضا شورای اسلامی قوچان و کریم شاهسون دهیار مارکده وحسین شاهبندری دهیار قوچان در محل مرکز بهداشتی درمانی مارکده تشکیل گردید.
هدف از این دعوت و نشست بررسی و رفع مشکل و معضل آلودگی زیست محیطی بالاخص آلودگی آب رود خانه زاینده رود بود.
خانم دکتر مشایخی گفت: ضمن بازدیدی که شخصا از سرتاسر محل های اتراق انبوه گردشگران در باغات روستاهای مارکده و قوچان داشته ام مشاهده نمودم که گردشگران در جاهای متعدد و مختلف باغات، زیر درختان، کنار رودخانه اتراق می کنند و متاسفانه پسمانده های غذایی و دیگر مواد زاید خود را در همان محل رها می کنند و یا بعضا مشاهده شده که در رودخانه می ریزند این عمل باعث آلوده شدن محیط و سرانجام آب رودخانه و در نتیجه در این فصل گرم شیوع بیماری خواهد شد من شخصا از شما اعضا شورا و دهیاران می خواهم که بخاطر سلامتی مردم در اسرع وقت؛
 1- تابلوهایی در محل های اتراق نصب کنید که به گردشگران هشدار
 دهد از آب رودخانه نیاشامند و زباله های خود را جمع آوری و در ظروف نصب شده قرار دهند.
2-  ظروف زباله بدین منظور فراهم و در محل های مختلف نصب کنید تا  گردشگران زباله های خود را  در آن بریزند.
3- روزهای شنبه زباله های گردشگران را همراه زباله های روستا جمع آوری و به خارج از روستا جهت دفن بهداشتی حمل نمایید.
اعضا شوراهای اسلامی و دهیاران گفتند:
ما خودمان هم در کنار خسارات وارده به باغات  و محصولات مان، این معضل آلودگی روزانه زیست محیطی توسط گردشگران را می بینیم، حس و لمس می کنیم و از آلوده شدن محیط مان نگران و ناراحت هستیم چون می بینیم بجای رویش سبزه درکنار آب زاینده رود، ظروف نوشابه های رنگارنگ پهلو گرفته اند، در باغ ها زیر درختان انواع اقسام پلاستیک، پسمانده های غذا، پوشاک بچه و … ریخته شده همچنین می بینیم سال هاست فاضلاب روستای بالادستی مان مستقیم به رودخانه هدایت می شود و کمی پایین تر، از همان آب به مخازن آب آشامیدنی روستای ما پمپ می شود و با کلر میکرب زدایی می گردد و ما می نوشیم. بارها این معضلات را به مسئولان گفته ایم. در مقابل این همه معضل ما چهار تا روستایی چکار می توانیم بکنیم؟ برای نصب تابلو، تهیه ظروف زباله و سرانجام جمع آوری وحمل و دفن بهداشتی زباله ها مشکلات زیر وجود دارد.
1- جمع آوری زباله ها باید توسط دهیاری ها صورت گیرد. حیطه فعالیت دهیاری ها در محدوده طرح هادی روستا است. این در حالی است که زباله های گردشگران در باغات خارج از محدوده طرح هادی روستا می باشد.
2- مهمترین موضوع در نصب تابلو، فراهم آوردن ظروف و جمع آوری زباله های گردشگران هزینه های آن است دهیاری ها هم اکنون بخاطر نداشتن اعتبارات کافی، در جمع آوری زباله های روستا در تنگنای مالی به سر می برند.
3- در صورتی که بخواهیم دهیاری ها زباله های گردشگران را جمع آوری نمایند به دلیل گستردگی محل های اتراق گردشگران و در نتیجه پراکندگی زباله ها، هزینه جمع آوری آن بالا و در توان دهیاری ها نیست.  
4- از طرفی گردشگران در مملکت ما متولی دارند و آن سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری است بهتر است شما این درخواست را از ان اداره که متولی مستقیم امور گردشگران است بکنید.
سرانجام پس از دو ساعت گفتگو؛ اعضا شورای اسلامی و دهیاران روستای مارکده و قوچان پذیرفتند؛
 به صورت موقت حد اکثر برای 4 هفته زباله های گردشگران را همراه زباله های روستا در روزهای شنبه جمع آوری و دفن بهداشتی نمایند مشروط بر این که؛ سرکار خانم دکتر مشایخی، مسئول مرکز بهداشتی درمانی مارکده، معضل آلوده شدن محیط و رودخانه را به مرکز بهداشت شهرستان انعکاس و درخواست نماید؛  اداره مرکز بهداشت شهرستان شهرکرد که، متولی سلامت مردم است با همآهنگی با اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری که، متولی گردشگران است و اداره محیط زیست که، متولی حفظ محیط زیست است این معضل را حل نمایند».
                                                                    گزارش از محمدعلی شاهسون مارکده
جلسه ورزشی
مراسم تجلیل از پیش کسوتان، قهرمانان و خادمین ورزشی شهر و بخش سامان روز چهار شنبه 28/5/88  راس ساعت 30/18 با حضور آقایان: زمانیان فرماندار، ترابی نماینده مجلس، حسین میرزایی مدیر کل تربیت بدنی استان، طاهری امام جمعه سامان، قربانی بخشدار و تعدادی از مسئولان تربیت بدنی، پیشکسوتان، خادمان ورزشی و ورزش دوستان در محل سالن اجتماعات دبیرستان نجمه سامان برگزار شد. نخست طاهری پیرامون تاثیر مثبت ورزش بر روح و روان ادمی سخن گفت. آنگاه ترابی مواد قانونی مرتبط با ورزش را بر شمرد. سپس آقای حسین میرزایی پیرامون توجه ویژه به امر ورزش و ایجاد فضاهای ورزشی در سال های اخیر اشاره و گفت در طی این چند سال به اندازه 70 سال گذشته فضای آموزشی ایجاد شده است. آنگاه قهرمانان ورزشی شهر سامان در عرصه های مختلف ورزشی به ترتیب اولویت کسب مدال، مورد تجلیل قرار گرفتند و هدایای خود را از دست مسئولان گرفتند.
آقایان جعفر عرب فرزند قدمعلی، حسن عرب فرزند حسینقلی و غلامعلی عرب فرزندجانعلی از روستای مارکده به عنوان خادمان ورزش فوتبال که دارای سن بیش از 35 سال هستند مورد تجلیل قرار گرفتند.
                                                                           گزارش از کریم شاهسون
جلسه بررسی توزیع آرد
جلسه ای در تاریخ 25/5/88 ساعت 20 با حضور سه نفر اعضا شورای اسلامی آقایان: مسعود شاهسون، محمدعلی شاهسون و محمد عرب و آقای عبدالمحمد (منوچهر) عرب مدیر عامل تعاون روستایی و آقای مردانی از تعزیرات حکومتی، در محل دفتر دهیاری تشکیل شد و پس از سه ساعت گفتگو مقرر گردید.  آقای عبدالمحمد عرب لیست کلیه آرد های توزیع شده بین خانوار های مارکده ای در طول سال 87 را، با ذکر تاریخ و تعداد کیسه آرد تحویلی به هر یک از خانوار، تنظیم و به شورای اسلامی تحویل و شورا لیست را با دفترچه های آرد خانوارها مطابقت و نظر خود را حد اکثر تا تاریخ 5/6/88 به تعزیرات حکومتی شهرکرد اعلام کند.
                                                                  گزارش از: محمدعلی شاهسون مارکده
جلسه شورای اداری
روز سه شنبه 27/5/88 جلسه شورای اداری به ریاست آقای زمانیان فرماندار و با حضور مدیران کل، رؤسای ادارات، اعضا شورای شهر، بخشداران و دهیاران در محل فرمانداری تشکیل شد. که چکیده ای از سخنان فرماندار را که با روستای مان بیشتر ارتباط دارد با هم می خوانیم.
 مسئولان با راه کارهای بهداشتی از اپیدمی شدن آنفلانزا جلوگیری کنند. .مسئولان از بخشی نگری بپرهیزند. .مسائل آموزشی روستاها قبل از آغاز ماه مهر برطرف شود. همه ی مسئولان با پیش بینی و پیگیری و حل مشکلات از بحرانی شدن آنها جلوگیری کنند. شوراها گزارش کار خود را به مردم ارائه دهند. دهیاران توجه ویژه ای به ساخت سازهای غیر مجاز داشته و کنترل لازم را داشته باشند. .هر دستگاهی پروژه های نا تمام خود را تمام کند. از سازمان تعزیرات حکومتی بخاطر برخورد قانونی با متخلفین تشکر می شود. آرد دولتی پیگیری شود تا در اختیار نانوایی ها قرار گیرد.  از مکاتبه بی مورد با فرمانداری بپرهیزید. برخی از کارمندان به ارباب رجوع توهین می کنند که باید تحت پیگرد قرار گیرند. 
                                                                          گزارش از کریم شاهسون
جلسه کشاورزان قریه
به دعوت شورای اسلامی جلسه ای در تاریخ 26/5/88 ساعت 21 با حضور 17 نفر از سردانگ ها و کشاورزان قریه در محل مسجد مارکده تشکیل شد. هدف از این دعوت و نشست بررسی و تصمیم گیری پیرامون زمین های عمومی تقسیم ناشده کشاورزان قریه و چم بالا بود. که پس ساعتی گفتگو تصمیمات زیر اتخاذ شد.
1- مقرر گردید همه زمین های عمومی کشاورزان قریه که تقسیم نا شده اند بین کشاورزان تقسیم گردد.
2- توافق شد هیاتی از کشاورزان قدیمی آشنا به زمین ها، انتخاب، تا هم زمین های عمومی را شناسایی و هم بین زمین های عمومی مزرعه ی چم بالا و قریه تفکیک به عمل آورند و سپس زمین ها را به نسبت حبات بین کشاورزان تقسیم نمایند.
3- آقای محمود عرب فرزند احمد قبول نمود لیست کشاورزان قریه و چم بالا و میزان مالکیت شان را تنظیم و در اختیار این هیات قرار دهد.
4- مقرر شد اعضا هیات انتخاب شده به اتفاق اعضا شورا نخست تشکیل جلسه دهند و نسبت به شیوه کار خود برنامه ریزی و سپس اقدام به تقسیم نمایند. ساعت و تاریخ جلسات هیات را، آقای بهرام عرب از هیات انتخابی و آقای مسعود شاهسون رئیس شورا، با همآهنگی تعیین و بقیه اعضا دعوت می شوند.
4- همچنین مصوب شد همه ی کشاورزان قریه موظفند تصمیات هیات انتخابی درباره تقسیم زمین ها را قبول و اجرا نمایند.
اسامی 11 نفر هیات انتخابی به شرح زیر است.  1- بهرام عرب فرزند ولی الله.  2- جواد عرب فرزند یدالله.  3- فضل الله عرب فرزند میرزا بابا.  4- لطفعلی شاهسون فرزند آقاعلی.  5- قلی عرب فرزند احمد.  6- محمود عرب فرزند علی.  7- جواد شاهسون فرزند فیض الله.  8- محمد عرب فرزند مهدیقلی.  9- عطاءالله شاهسون فرزند علیجان.  10- اکبر عرب فرزند عباسقلی.  11- غلامرضا خسروی فرزند غلامحسین.
تصمیمات فوق صورت جلسه و به امضا حاضران در جلسه رسید.
                                                                   گزارش از: محمدعلی شاهسون مارکده
جلسه دهیاران
روز شنبه 17/5/88 جلسه مشترک دهیاران بخش سامان با حضور آقای محمدی مدیر کل دفتر امور روستایی استانداری، آقای انصاری مدیر کل بنیاد مسکن استان و آقای علایی رئیس بنیاد مسکن شهرستان در محل روستای ایلبگی تشکیل شد. هدف از این نشست بررسی مشکلات مرتبط با عمران و بهسازی معابر و مسکن روستاها بود.  موضوع هایی که در رابطه با روستای مارکده توسط دهیار در این جلسه مطرح گردید عبارتند از:
کمبود شدید زمین مسکونی، لزوم احداث دیوار حائل در دو قسمت روستا، لزوم بهسازی و آسفالت معابر، رسیدگی سریع به پروند های ارجاعی به کمیسیون ماده 99  و …
آقای انصاری در رابطه با کمبود زمین مسکونی گفت: ما پیشنهاد احداث
 شهرک داده ایم تا سر ریز جمعیت روستاها را در آن جای دهیم بدین منظور یک قطعه زمین به وسعت 545 هکتار از زمین های منابع ملی مارکده و صادق آباد تا کنار زمین آپونه را نقشه برداری کرده ایم. آقای علایی گفت: اجرای دو دیوار حائل در روستای مارکده منوط به تامین اعتبار از محل ستاد حوادث استان است از نظر ما اجرای این دو دیوار حائل جزء اولویت ها می باشند. و پیشنهاد کرده ایم از محل اعتبارات تملک دارایی ها نیز بهسازی معابر روستا انجام شود که امید واریم با تخصیص اعتبار بتوانیم عملیاتی انجام دهیم.
لازم به ذکر است که سال گذشته هم آقای علایی همین قول را با همین عبارات داده بود.
در پایان جلسه آقای محمدی گفت: روستاهایی که بتوانند زمین مورد نیاز ساختمان دهیاری را تامین کنند و همچنین مبلغ 5 میلیون تومان همیاری مردمی داشته باشند استانداری در احداث ساختمان دهیاری با آنان همکاری خواهد کرد.                               
                                                                          گزارش از کریم شاهسون
آموزش کشاورزی
به دعوت شرکت مهندسین کار آفرینان وحدت، کلاس آموزشی ویژه بانوان مروجِ کشاورزی در شهرکرد تشکیل گردید. با هم آهنگی که شورای اسلامی به عمل آورد 5 نفر از بانوان جوان روستای مارکده در این کلاس آموزشی شرکت کردند. دو نفر از بانوان خوش فکر، از این کلاس آموزشی گزارشی فراهم کرده که با هم می خوانیم.
گزارش اول: روز چهارشنبه 28/5/88 ساعت 9 صبح  در محل دفتر شرکت کار آفرینان وحدت، جلسه آموزشی ویژه بانوان ترویج دهنده کشاورزی روستاهای پیرامون شهرکرد تشکیل شد. نخست گفته شد؛ هدف از تشکیل این کلاس آموزشی، این هست که، شما با مسائل کشاورزی آشنایی بیشتری پیدا کنید، سپس آموخته های خود را به دیگران انتقال دهید.
 سخنران ویژه جلسه آقای دکتر مردانی بود که این پرسش را طرح و پاسخ گفت. ویژگی یک مروج چیست؟ برداشت من از سخنان دکتر مردانی چنین است.  یک مروج کشاورزی خوب باید سواد کافی و لازم داشته باشد، کار آزموده و دارای تجربه کافی باشد. علاقه مند به کار و فعال و کوشا باشد. در زمینه های کشاورزی و چگونگی ترویج کشاورزی آموزش های لازم را دیده باشد. یک مروج برای پیشبرد بهتر کارش نخست لازم است زمین های زراعی و باغی حوزه فعالیتش را شناسایی و طبقه بندی کند. طبقه بندی برای یک مروج چه فایده ای دارد؟ طبقه بندی باعث افزایش سرعت کار، ارتباط آسان و بهتر و در نتیجه بازده بهتری در کار خواهد داشت.
 یک مروج کشاورزی باید برخوردار از ویژگی هایی باشد نخست در کار خود دقت بالایی داشته باشد، اشکال های کار را تا اصلاح و رفع اشکال پیگیری نماید، انتقاد پذیر باشد.
بعد از صرف ناهار، همه ی حاضران در کلاس، به همراه دکتر مردانی به طرف جاده هفشجان حرکت کردیم در امتداد این جاده زمین های زراعی زیادی بود که کار آفرینان پس از آموزش و راهنمایی دکتر مردانی باید نقشه ای از این زمین ها با جزئیاتش رسم می کردند. هدف از این آموزش تجربی این بود که بتوانیم از زمین های باغی روستامان نقشه ای ترسیم کنیم تا کار ترویج خود را آسان تر نماییم. به منظور ترسیم نقشه باید در بالاترین نقطه زمین قرار بگیریم تا به همه ی زمین دید کافی داشته باشیم و بعد هم ی قسمت های زمین اعم از کوه، زمین زراعی، باغی، دامنه، موتور آب، راه های اصلی و فرعی، لوله ها و … را با دیگر ملاحظات رسم کنیم. این کلاس آموزش عملی روی زمین، تا ساعت 4 بعد از ظهر ادامه یافت و بعد به طرف مارکده حرکت کردیم.
در ضمن آقای دکتر مردانی از ما خواستند که این دو پیام را به کشاورزان روستای مان برسانیم. نخست این که هر کشاورزی باید درختان خود را شماره گذاری و ثبت کند این شماره در حقیقت شناسنامه درخت است بدین جهت می توانند فرآیند رشد و تحولات هر درخت را در ذیل همان شماره یادداشت و نتیجه ی اقدامات خود را به عنوان تجربه داشته باشند چون می بینیم کشاورزان روسیه، المان و لهستان و … این کار را کرده و نتیجه خوب گرفته اند چرا ما چنین نکنیم؟ پیام دیگر این که برای گرفتن نتیجه مطلوب تری از فعالیت های خود، قبل از هر فعالیتی در باغ و زراعت، مانند؛ سمپاشی، کود دهی و … با مهندسین کشاورزی مشورت کنند تا بتوانیم از زحمات خود در کشاورزی بهره ی بهتری بگیریم. 
                                                                               خانم؛ پ. شاهسون
گزارش دوم: روز چهارشنبه 28/5/88 بنا به دعوت شرکت کار آفرینان وحدت شهرکرد، ما تعداد 4 نفر از بانوان مارکده در جلسه ای که برای بانوان کار آفرین تشکیل داده بودند شرکت کردیم. در این همایش حدود 23 نفر از بانوان روستاهای اطراف شهرکرد حضور داشتند که از ساعت 30/8 تا 30/12 ادامه داشت. در این جلسه آموزشی کارشناسان؛ خانم ها: فتاحی و امامی و آقای دکتر مردانی، که تحصیل کرده ی آلمان بود، سخن گفتند و هر یک از سخن رانان  مشکلات کشاورزی ما را مطرح و راه حل هایی برای حل مشکلات بیان نمودند. یکی از نارسایی ها در امر کشاورزی، نبود اطلاع رسانی و ارتباطی بین کشاورزان و کارشناسان عنوان شد. آقای دکتر مردانی خصوصیات یک مروج خوب کشاورزی را مطرح کردند و گفتند ویژگی یک مروج خوب داشتن فعالیت گسترده است. در پایان کلاس آموزشی و بعد از صرف ناهار، به سرِ زمین های کشاورزی اطراف شهرکرد رفتیم تا آموخته های کلاس را به صورت عملی مشاهده و انجام دهیم که با کشیدن نقشه های مختلف برای کاشت و داشت و برداشت اطلاعاتی بدست آوردیم. در پایان، گروهِ بانوان شرکت کننده روستای مارکده مورد تشویق قرار گرفتند.  
                                                                            خانم؛ ز. شاهسون
سرویس بهداشتی گورستان
روز پنجشنبه 15/5/88 راس ساعت 17 مراسم کلنگ زنی ساختمان سرویس بهداشتی و غسالخانه مارکده واقع در کنار گورستان روستا با حضور آقایان: طاهری امام جمعه سامان، قربانی بخشدار و تعداد زیادی از مردم روستای مارکده برگزار شد. آقای قاسمی امام جماعت مارکده گفت: هزینه ساخت غسالخانه از محل اجرای طرح جمع آوری زکات از مردم تامین خواهد شد که تا کنون 3500000 تومان فراهم شده است. و آقای طاهری انجام کارهای عمرانی عمومی از طریق جمع آوری زکات را عملی پسندیده خواند. در پایان کلنگ ساختمان توسط آقایان: طاهری، قربانی و سپس حسن عرب برادر شهید روستا به زمین زده شد.
                                                                            گزارش:کریم شاهسون
نشریه جدید قوچان
به دعوت و با حضور جمعی از بانوان روستای قوچان، عضو کانون نور شفق، که زیر سازمان ملی جوانان فعالیت می کنند، جلسه ای در تاریخ 30/5/88 ساعت 19 در محل این کانون در روستای قوچان برگزار شد. هدف از این دعوت و نشست آشنایی و استفاده از تجربیات چاپ و انتشار نشریه محلی آوای مارکده، به منظور آغاز چاپ نشریه محلی در روستای قوچان بود. که ضمن گفتن آفرین بر همت دختران قوچان و تحسین تصمیم آنها،  اطلاعات و تجربیات 7 ساله چاپ و انتشار نشریه آوا و چارچی مارکده برای آنها توضیح داده شد. 
                                                                           محمدعلی شاهسون مارکده
جلسه نمایندگان کشاورزان
اولین جلسه نمایندگان کشاورزان قریه به دعوت رئیس شورا در تاریخ 30/5/88 ساعت 30/21 با حضور آقایان: قلی عرب، اکبر عرب فرزند عباسقلی، بهرام عرب فرزند ولی الله، فضل الله عرب، جواد عرب، لطفعلی شاهسون، محمد عرب فرزند مهدیقلی، جواد شاهسون و محمود عرب فرزند علی به عنوان نمایندگان کشاورزان قریه و آقایان: مسعود شاهسون و محمدعلی شاهسون اعضا شورای اسلامی در محل دفتر دهیاری تشکیل شد. هدف از این دعوت و نشست شناسایی و مشخص کردن زمین های تقسیم ناشده و چگونگی تقسیم و بررسی مشکلات این فرآیند بود که پس از دو ساعت گفتگو، 4 محل تقسیم نا شده معین وتصمیمات  زیر اتخاذ، صورت جلسه و امضا گردید.
1- زمین تقسیم نا شده عموم کشاورزان واقع در سمت شرق و غرب حمام عمومی قدیمی مارکده جهت اجرای کارهای عمرانی روستا در اختیار شورای اسلامی قرار گرفت.
2- زمین های بالا و پایین جوی قریه، حد فاصل انتهای زمین های قریه تا اول زمین های ممد گپپا، بر اساس حبات زمین قریه تقسیم می گردد.
3- زمین های کشت نا شده و تقسیم نا شده، بین باغات سکوی چم بالا و جوی بالا سرِ زمین های دنباله چم بالا، با لحاظ کردن راه و گل انداز جوی، بر اساس حبات زمین های دنباله چم بالا تقسیم خواهد شد.
3- زمین های کناره ی بالا و پایین جوی، حد فاصل انتهای زمین های قاراجارو تا محل هرز آبِ زیر گردنه قورقوتی، بر اساس حبات زمین چم بالا تقسیم می گردد.
4- در جهت مبادله زمین و درختان گردو بین صاحب زمین و صاحب درخت گردو، حق با صاحب زمین است و صاحب گرد باید پول گردوی خود را بگیرد و درخت گردو را به صاحب زمین تحویل دهد.
5-  مقرر گردید هیات نمایندگان زمین های قریه، زمین ها را بر اساس دانگ تقسیم، درختان گردوی کاشته شده شمارش، قیمت گذاری و شناسایی گردد سپس با دعوت از همه ی کشاورزان و صاحبان گردو و تشکیل جلسه ای، هیات گزارش کار خود را به مردم ارائه، به پرسش های مردم پاسخ و به صاحبان درخت گردو اعلام نماید که پول درخت خود را بگیرند ودرخت را تحویل صاحب و یا صاحبان زمین دهند.
                                                             گزارش از؛ محمدعلی شاهسون مارکده
صادق آباد
وقتی گذشته ی صادق آباد را کند و کاو نماییم به فریادی ساده ولی دل نشینِ« من میگم ما خان نمی خوایم، روستای ما کراشت خان نمی کند» بر می خوریم که در فضای گذشته ی روستا طنین انداز است. جمله فوق ندایِ دل هایِ دردمندِ توده ی مردم و رعیتِ رنجدیده بوده که توسط یکی از همین دردمندان، خطاب به قدرتمندان روز فریاد شده ولی چون کسانی که مورد خطاب بودند، گرفتار بیماری قدرت شده و قلب شان برای انسانیت نمی تپیده، این ندای دلِ انسانِ دردمند را درک نکردند و نفهمیدند. در حقیقت ارتعاش این صدا وجدان تیره و خفته شان را نتوانست تکان دهد و بیدار کند. این فریاد، در دهه سوم این قرن، از گلوی مردی ساده، فوق العاده زحمت کش و بی سواد روستایی، شادروان غلامحسین عرب ، مشهور به غلامحسین شمر!! (لقب شمر هم به دنبال یکی از رویداد های تاریخی صادق آباد از طرفِ دار و دسته کدخدا به غلامحسین داده می شود که اگر عمری باقی بود خواهم نگاشت) بیرون آمده و در فضایِ سکوتِ مرگبار آن روز روستای صادق آباد پیچیده است. غلامحسین را به شمعک ایوان خانه ی با شکوه کدخدای صادق آباد بسته و در حضور رئیس وقت پاسگاه ژاندارمری بن، چند تن از بزرگان روستای صادق آباد می زده اند تا زبان به اعتراف بگشاید و بگوید که؛ می خواسته کدخدا را بکشد. و او سکوت کرده بود. وقتی می بینند با کتک نمی توانند زبان فرو بسته او را بگشایند، پیام به کدخدای مارکده فرستاده می شود که؛ اگر کاسه ی آب در دست دارد روی زمین بگذار و به صادق آباد بیا!؟ هدف از این دعوت این بوده که؛ وی با زبان چرب و نرمی که دارد ایجاد دوستی دروغین نموده و زبان او را بگشاید. کدخدا وارد و می گوید: چرا این بنده خدا را به شمعک بسته اید!؟ چرا او را می زنید!؟ مگر شما رحم ندارید!؟ چرا این بنده ی خدا را به این روز انداخته اید!؟ فوری او را باز کنید! غلامحسین بعد از 24 ساعت از شمعک باز می شود و همراه کدخدای مارکده در اتاقی دیگر با هم می نشینند و کدخدا خطاب به غلامحسین می گوید: مگر چکار کرده ای که این بی انصاف ها تو را می زنند!؟ و به این حال و روز نزارت انداخته اند!!؟؟ و غلامحسین، این مرد ساده ی روستایی، فکر می کند، کدخدای مارکده دوست اوست، می گوید: گناه من این است که می گویم: ما خان نمی خوایم روستای ما کراشت خان نمی کند و …
سرگذشت یکصد ساله روستای صادق آباد که به صورت شفاهی سینه به سینه نقل شده همانند سناریوی یک فیلم بلند سریالی و پر از حادثه است. در این رویدادها چند نفر نقش برجسته تری دارند برنامه ریزی می کنند و یا اجرای نقشه را به عهده می گیرند و بقیه مردم را می توان سیاه لشکر این فیلم دانست.  در این مقاله شکل گیری روستا را با هم می خوانیم.  
گفته می شود اولین گروهی که در صادق آباد ساکن شده اند نیاکان فامیل پر جمعیت کرمی ها هستند. صادق نامی از عشایر ایل قشقایی محل ییلاغش صحرای فعلی صادق آباد و محل اتراقش هم مزرعه ی قرابولاغ بوده است کم کم زمستان ها هم در مزرعه قرابولاغ می ماند. در سال های خشک سالی در محل فعلی روستای صادق آباد اتراق می نموده اند.
صادق دو پسر بنام های کرم و کریم داشته است. می گویند گوسفندان
کریم سیاه بوده بدین جهت او را قراقویونلو می نامیدند وگوسفندان کرم سفید و به آق قویونلو مشهور بوده است. کرم و کریم هر یک دارای پسری هم سال بوده اند روزی دو پسر عمو روی چراندن علف ها در چراگاه با هم دعوا می کنند حسین پسر کرم بر اثر ضربه حسن پسر کریم کشته می شود. حسن پس از این رویداد از ترس، محل و خانواده را ترک می کند و به تهران می رود و تا آخر عمر همانجا  می ماند. سرانجام به دنبال خشک سالی های پی در پی، صادق و پسرانش تصمیم میگیرند در محل فعلی صادق آباد کنار رودخانه سکنا گزینند. و بخاطر احترام به پدر پیر، نام محل را صادق آباد می گذارند. بعد صادق، بزرگ خاندان در صادق آباد فوت می کند. نسل های بعد که قرار می شود شناسنامه بگیرند و فامیل انتخاب کنند بخاطر احترام به برادر بزرگتر، کرم،  فامیل کرمی انتخاب می کنند.
روایت فوق به گونه ای دیگر هم بیان می شود. می گویند سه برادر از افراد ایل قشقایی بنام های کرمعلی، الیاس و براتعلی به دلیل درگیری که در ایل بوجود می آید، نمی توانند در ایل بمانند ناگزیر در محل ییلاق ماندگار می شوند. نخست در قلعه ای روی تیره و یا کوه در محل فعلی یاسه چای مسکن و ماوا می گزینند بعد می بینند جایی چندان مناسب نیست به محل فعلی صادق آباد کوچ می کنند و روی تپه ای ( محل مرکز بهداشت امروز) قلعه ای می سازند و ساکن می شوند و وقتی قرار می گردد که مردم شناسنامه بگیرند و فامیل انتخاب نمایند بازماندگان و نوادگان این گروه به احترام برادر بزرگتر فامیل کرمی را بر می کزینند.  
چند سال پس از استقرار خانواده صادق، و یا خانواده های کرمعلی، الیاس و براتعلی، یک خانوار دیگر که خود را از نژاد عرب می شمارد و نیز عشایر بوده به صادق آباد می آید. پدر بزرگ این خانوار گویا عبدالحسین نام، دارای مقام حکومتی و در روستای کوهان نزدیک تیران مسکن داشته است. پسر او حسن، مشغول دامداری و قلعه عربِ موسی آباد را بنا می گذارد. سال هایی در این محل ساکن و به دام پروری مشغول بوده است. فرزندان ایشان به نام های ندیم سلطان و بک سلطان به مزرعه سزاغ می آیند. پس از مدتی بک سلطان به اینجیل لی هوره می رود و ساکن می شود و ندیم سلطان به دنبال چند سال خشک سالی پی در پی به صادق آباد می آید و ساکن می شود و پسر خود را حسن نام می گذارد و پسر حسن شیرعلی و پسر وی مراد نام داشته است این خانوار خود را عرب نژاد می دانند. بزرگ این خانوار، شادروان صفرعلی، هنگام گرفتن شناسنامه، فامیل ایزدی را بر می گزیند. چرا؟ آقای ابراهیم کرمی صادق آبادی، مشهور به شیخ ابراهیم، می گوید: شادروان صفرعلی به من گفت؛ از آنجایی که ما از نژاد عرب هستیم قاعدتا باید فامیل عرب انتخاب می کردم ولی چون از عرب جماعت بدم می آمد فامیل ایزدی انتخاب کردم.
پس از استقرار، این دوخانوار که دیگر حالا طایفه ای شده اند تصمیم می گیرند که حمام و مسجدی بسازند توافق می گردد که مسجد را طایفه عرب ها که جمعیت شان کمتر است و حمام را طایفه قشقایی ها که جمعیت بیشتری دارند بسازند.
خیلی بعد ها یک خانوار عرب نژاد بنام حسین از روستاهای لنجان گویا چمگاو به صادق آباد می آید. گفته می شود چهار پسر بنام های محمدعلی، عیدی، بخشعلی و حسن داشته است. بعضی هم می گویند؛ حسین مهاجر اصلا پسر نداشته و چند نفر دختر داشته و این چهار نفر پسر برادرانش بوده اند و بعضی هم می گویند: این ها برادران حسین بوده اند. محمدعلی پس از مدتی به اتفاق پسرش به آبادان مهاجرت و پسرش از آنجا هم به تهران می رود. ولی دختری داشته بنام جمیله که در صادق آباد به پسر عمویش بنام  عباسعلی شوهر می کند.( جمیله سرگذشتی غمبار دارد که اگر عمری باقی بود خواهم نوشت)  عیدی به علت اذیت و آزاری که از قربی چیراغ ( قربانعلی فرزند چراغعلی ) می بیند زندگی در صادق آباد برایش سخت می شود ناگزیر به مارکده مهاجرت و ماندگار می شود. از بخشعلی پسری بنام فرج الله می ماند که گویا قوی هیکل و یکی از کشندگان قربی چیراغ بوده است. می گویند فرج الله با چاقو شکم قربی چیراغ را می درد و یکی دو سال بعد از سال گرانی مشهور ( گویا سال های 1296،1297 و یا 1298) از گرسنگی می میرد. از خانواده حسین و یا چهار نفر عرب که از چمگاو به صادق آباد آمده اند فقط از حسن، دو پسر و دو دختر می ماند که اکنون فامیل بزرگی شده اند و شادروان غلامحسین که در آغازین مقاله از او نام برده شده از این خاندان هست این خاندان هنگام دادن شناسنامه بخاطر این که خود را از نژاد عرب می دانسته اند فامیل عرب انتخاب می کنند.
عباسقلی نام فرزند خداوردی از خانواده حسینجان طایفه قشقایی که در یاسه چای مسکن گزیدند به صادق آباد می آید و سه پسر از او می ماند حسینقلی، احمدقلی و خداوردی. عباسقلی در زمان قاجار از طرف این محل به سربازی می رود و در یکی از جنگ ها که شرکت داشته آسیب می بیند. خداوردی از صادق آباد می رود. این خانوار هنگام گرفتن شناسنامه خود را فرزندان عباسقلی معرفی نموده و فامیل عباسپور انتخاب می کنند.
رمضان و صفر فرزندان مولاوردی از قشقائیان بوده اند نخست به مزرعه ی سزاغ و بعد به صادق آباد می آیند. از رمضان دو پسر می ماند بنام های غلامحسین و میرزا آقا. علی آقا، پسر صفر از صادق آباد رفته است. این خاندان هنگام گرفتن شناسنامه فامیل الله وردی انتخاب کرده اند.
قنبر نام از آپونه به صادق آباد می آید دو پسر داشته بنام های علی و رجبعلی. این خاندان فامیل قنبری انتخاب می نمایند.
سیدهای صادق آباد از دوخانواده و هریک از جایی آمده اند. سید حسین نام از مردم اصفهان و دکان دار بوده است و در فصل تابستان اجناسی از قبیل قند و چای و دیگر چیزها به این محل می آورده و می فروخته است علاوه بر معامله گری به عنوان سید بودن، از دیگران هدایا می گرفته و زندگی خود را تداوم می داده است. مردم صادق آباد و یاسه چای چون در بین خود سید نداشته اند به او پیشنهاد می کنند در اینجا ساکن گردد و برای او خانه ای می سازند. دو پسر بنام های ابوالقاسم و محمد و دو دختر بنام های خدیجه و شاه بیگم داشته است. شاه بیگم در مارکده به حاج شعبان نام از طایفه ی شاهسونان شوهر می کند.
آمدن سیدحسین را به گونه ای دیگر هم بیان کرده اند. گفته می شود؛ سید حسین مرد فقیری بوده که با خانواده در اصفهان می زیسته، روزی به منظور دریافت کمی آذوقه به درِ خانه تاجری می رود و بی بهره بر می گردد.  زندگی در اصفهان را سخت می بیند، چند راس بز داشته، آن ها را جلو می اندازد، همراه با زن و دو دختر و یک پسر خود به شکل گدایی کردن به این طرف ها می آید. سرانجام ازصادق آباد سر در می آورد که به علت مساعد بودن محیط در این روستا ساکن و ماندگار می شود.
یک دسته دیگر سیدهای ساکن صادق آباد از روستای شوراب به این جا می آیند. یک نفر از سید های شوراب که نامش در یادها نمانده زود هنگام فوت می کند و از خود چهار پسر یتیم بنام های حسن، حسین، علی و رضا بر جای می گذارد. چهار برادر بر اثر فقر به هوره می آیند و در دره مردخ نزد چند خانوار گوسفند دار چوپان و نوکر می شوند. برادران بعد از چند سال به یاسه چای می آیند. حسین یکی از برادران در یاسه چای نمی ماند و به مارکده می رود و چون در مارکده سید نبوده او را به گرمی می پذیرند و در همانجا می ماند. رضا برادر دیگر در همان یاسه چای می ماند. دو برادر دیکر حسن و علی به آبادان می روند علی در آبادان هنگام پریدن از جوی، در جوی لجنی می افتد و جلو چشم برادر جان می دهد. حسن استخدام شرکت نفت می گردد و بعد فوت می نماید. زنش با فرزند خود بنام اسدالله به صادق آباد می آید و اینجا شوهر می کند اسدالله در صادق آباد بزرگ می شود وکشاورزی می کند بعد به آبادان می رود و در شرکت نفت استخدام می شود و پس از سال ها کار کردن بازخرید می شود مجددا به صادق آباد می آید. هر دو گروه سید های صادق آباد هنگام دادن شناسنامه فامیل حسینی بر می گزینند.
طایفه ای دیگر در صادق آباد هست که فامیل نوری دارند نژاد و اصل این طایفه بختیاری و از طایفه کیانی ها هستند. گفته می شود سه برادر بنام های عسگر، زینل و علی در طایفه کیانی های بختیاری می زیسته اند در یک درگیری، یک نفر از گروه مقابل به قتل می رسد. ناگزیر این سه برادر از طایفه و ایل خود فرار می نمایند و در آپونه ساکن می شوند. علی از آپونه به نجف آباد می رود و در طایفه همتی های نجف آباد چوپان می شود. عسگر در آپونه می ماند پسری داشته بنام رضاقلی که وارد ارتش آن روز می شود و در جنگی کشته می شود پسر خرد سال رضاقلی بنام فتح الله هم وارد ارتش و سپس در یاسو چای ساکن می گردد. فامیل بیگدلی های یاسوچای از عسگر لر هستند. زینل، یکی دیگر از سه برادران، از آپونه به صادق آباد می آید و ساکن می شود و به کار کشاورزی مشغول می گردد. نوادگان زینل لر هنگام دریافت شناسنامه فامیل نوری بر می گزینند و اکنون طایفه نوری های صادق آباد از بازماندگان زینل لر هستند.
مطالب فوق بر گرفته شده از گفته های شفاهی شادروانان: عباس کرمی، محمدآقا کرمی، حسین ایزدی، میرزا مسلم حسینی و آقایان: ابراهیم کرمی، مرادعلی ایزدی، فتح الله بیگدلی، اسدالله عباسپور و خانم شاه صنم ایزدی است.  
                                                       محمدعلی شاهسون مارکده 24/5/1388
مسافر زمان کیست؟
برای ما ایرانیان و البته دنیا، داشتن تاریخ و تمدن بزرگ گذشتگان، افتخاری بزرگ است. چرا که؛ نشان می دهد، نیاکان ما چگونه زیسته اند و چگونه در دفاع از مرزهای وطن خود، جان فشانی کرده اند. حتا، برخی کشورها، در پی تاریخ سازی برای خود هستند. تا، تاریخ نداشته را برای خود، تاریخ سازند. اما، در عجبم،  از کسانی که به تاریخ قوی این مرز و
 بوم پشت کرده اند. حالا درد های دکتر زرین کوب را در « دو قرن سکوت » خیلی بهتر می فهمم، که اگر زنی ( در اوایل دوران فتح ایران به دست خلیفه دوم) طفل خود را با پارسی صدا می زد، شرطه عربی حتا از دیوار هم شده بالا می آمد  و زن ایرانی را به تازیانه می گرفت. چرا حالا ما نیز در رسانه ملی خود این تاریخ را به تازیانه گرفته ایم؟  تلویزیونی که، بایستی در راه شناساندن تاریخ پر گهر این مملکت، تلاش کند، چنان با این فرهنگ غنی بیگانه شده که، گاهی احساس می کنیم از یک مدار جغرافیایی پایین تر، برنامه سازی می کند.
اما آنچه انگیزه نوشتن این نوشته شد، تماشای اتفاقی سریالی به نام        « مسافر زمان» بود. برای منی که اساسا سریال های تلویزیونی را دنبال نمی کنم، شدت بی توجهی، بی دقتی و کج سلیقگی کارگردان و نویسنده مجموعه، بسیار باعث تاسف بود.
گذری به تاریخ، آن هم با حالت مسخره کردن، نفهم جلوه دادن و روایتی
 وارونه از تاریخ نشان می داد، تنها طنز مد نظر نیست، بلکه به نوعی تفهیم اینکه چه قوم نادان، نابخرد و کودنی در ایران بوده اند نیز دنبال می شود. برای من جای تعجب بود، در حالی که سیمای ما شرح زندگی بسیاری از گم نامان تاریخ همسایگان مان را، با صرف هزینه های بالا فیلم می سازد، چرا هر جا نقش منفی، قاچاق چیان مواد مخدر، دزد، معتاد و ولگرد است از اسامی ایران باستان استفاده می کنند؟ زهی تاسف و تاثر!؟ آیا با این روال، در سینمای هالیود نباید فیلم« 300 » را برای ما بسازند؟
 حامیان و نگهبانان مرز فرهنگ ما، گویا قدری خواب شان سنگین است که، بدون مطالعه دقیق تاریخی، به دلقک ترین وضع یک بازیگر، از تاریخ سازان این دیار فیلم می سازد. اگر سنگ های تمدن تخت جمشید را به یغما بردند، دیگر چه جای تعجب؟! و جالب است که پس از پایان این سریال ها، سرودِ ای ایران ای مرز پرگهر، هم پخش می کنیم! تا به حال حتا یک فیلم در خور دوران امپراطوری های بزرگ ایران زمین که، در آن زمان شامل ده ها کشور فعلی بود و به عنوان یکی از قدرت های بزرگ عالم به شمار می رفت، ساخته نشده است، تا فرزندان ما، با فرهنگ این کشور بیشتر آشنا شوند. اگر نبود تلاش مردمی و خود جوش ایرانیان در پاسداشت آیین ها و سنن قدیمی خود، شاید امروز نوروز، سیزده بدر و شب یلدا هم از بین رفته بود. حال رسانه ما، نه تنها حمایتی نمی کند، بلکه خواسته یا نا خواسته، در پی خشکاندن ریشه آن نیز هست. آنچه می گویم تضادی با پاسداشت دوران اسلامی ندارد. بلکه سخن من آن است که چرا ما تاریخ خود را منقطع ساخته ایم که، اینک کوروش و داریوش و فریدون و فرهاد تداعی کننده انسان های منفی باشند؟
در ماجرای تحریف نام جاودانه خلیج فارس نیز همت مردمی و خود جوش ملت بسیار قوی تر از کارهای به تاخیر افتاده دولت مردان ما بود. همه تحریم سایت «گوگل » را به یاد داریم که چگونه کار بران ایرانی اینترنت « گوگل » و نشریه « نشنال ژئوگرافی » را وادار به تصحیح نمودند. اما قطعا آیندگان این همه قصور ما را نسبت به فرهنگ و تمدن خود نخواهند بخشید مسافر زمان ماییم که دوست داریم گذشته پربار خود را فراموش کنیم.                                                                مهدی عرب 25/5/88
 آزادی
بی گُمان انسان همراه تولد، با خود دارای حق هایی است. از جمله حق زیستن. ولی بزرگترین و اصلی ترین حقی که ویژه و خاص انسان است و مادرِ همه ی حق های انسانی به شمار می آید حق آزادی است، و باز اصیل ترین آزادی ها، آزادی اندیشه، و بیان اندیشه است. حقِ آزادی اندیشه و حقِ بیان اندیشه، زیبا ترین، انسانی ترین، با معنی ترین و اجتماعی ترین حقِ منحصر به فرد آدمی است. آزادی اندیشیدن و آزادی بیان اندیشه است که انسان را معنا دار می کند بعد معنوی انسان را برجسته تر می کند به همین جهت پیامبراسلام ارزش ساعتی اندیشیدن را ازسال ها عبادت، افزون تر ارزیابی نموده است.
وقتی پذیرفتیم که همراه تولد مان دارای حق هایی، از جمله حق آزادی بیان و اندیشه هستیم، در حقیقت قدم در وادی جامعه ی مدنی گذاشته ایم جامعه مدنی یعنی چه؟ یعنی جامعه ای که تمام آدم های آن به صرف این که انسان اند، دارای حقِ آزادی، حق داشتن حرمت و حقوق برابرند. در جامعه ی مدنی کسی کاری به دین، مذهب، باور و عقیده دیگری ندارد. مردمان جامعه مدنی شهروند محسوب و برابر قوانین در کنار هم و رعایت حقوق و احترام یک دیگر با هم به صورت مسالمت آمیز زندگی می کنند. بنابر این در جامعه ی مدنی که افرادش شهروند محسوب و دارای حقوق برابرند، سیف الهی های زمانه جای رشد ندارند. در جامعه ی مدنی هیچ بیگانه ی آمده به روستا این اجازه را به خود نمی دهد که بگوید؛ جوانان تحصیل کرده ی روستا چه می فهمند!؟ اصل فرهنگ من هستم!؟ نمی گوید محمدعلی شاهسون ها که مطیع و دست بوس من نیستند باید از روستا بروند.
 یک نفر وقتی می تواند نقش شهروندی را خوب ایفا کند که حال و هوای قوم، طایفه، فرقه و گروه اندیشی را از سر بیرون کرده باشد و به ملت و در نهایت به انسان جهانی بیندیشد و دغدغه اش صرفا انسان و رعایت حقوق و حرمت انسان باشد.
در جامعه ی تشکیل شده از شهروندان، هیچ کس از دیگری برتر نیست، هیچ کس دارای حق ویژه نیست. هیچ کس اصل فرهنگ، نوک پیکان و دارای امتیاز بیشتر نیست. شهروند، آدمی است مسئولیت پذیر در برابرخود، خانواده و جامعه. در جامعه ی مدنی و قاموس شهروندی، هر شهروندی این را حق و وظیفه خود می داند که نظر خود را درباره هر پدیده ای، رویدادی و موضوعی، بیان و از رویدادها و کارهایی که بنظرش درست نمی آید انتقاد کند. پرسشی پیش می آید که چه نیاز به انتقاد؟
این پذیرفته شده است که  انسان خطا پذیر است، حال اگر این انسان خطا پذیر، توانایی محدود کردن آزادی دیگران را داشته باشد، یعنی قدرتمند باشد، و اگر مانعی در برابر خود نبیند، و اگر چشم های بینا و بیدار در برابر خود نبیند، ممکن است خطایش بیشتر و گرایشِ تجاوز به حقوق دیگران پیدا کند. در چنین موقعیتی این پدیده ی انتقاد هست که همانند دیده بان، زمینه های پا گذاشتن روی حق های دیگران را آشکار و با بیدار و آگاه کردن افکار عمومی جلو تجاوز گرفته می شود.
 بنابر این، هیچ کس حق ندارد، حق آزادی بیان و اندیشه را که خدا به
آدمی داده، از او سلب کند. و انسان آزاد، در جامعه انسانی آزاد، دارای حقوق برابر با دیگر هم نوعان خود است. در جامعه ی آزاد هیچ کس بهتر از دیگری نیست. هیچ کس خطا ناکرده و خطا ناپذیر نیست. هیچ کس عقل کل نیست. حق آزادی در قاموس و فرهنگ انسان حق مدار، تا جایی کار برد دارد و مجاز است که، موجب خسارت و زیان و سلب آزادی دیگر آدمی نگردد. و فقط در جامعه های آزاد، با انسان های آزاد اندیش هست که؛ خدا از روی عشق، شناخت، بدون ریا، تظاهر و تزویر پرستیده می شود. نه، از روی ترس از جهنم و یا دریافت بهشت، که معامله و داد ستد است.
 چرا با داشتن آزادی و آزاد بودن، خدا از روی عشق و شناخت پرستیده می شود؟ چون انسان آزاد منش و آزادی اندیش، انسانی است از نظر روانی تا حدودی سالم، و انسان سالم گرایش به خوبی، راستی و پاکی دارد و خدا هم خوبی محض، راستی محض و پاکی محض و سر چشمه همه ی خوبی ها، راستی ها و پاکی ها است. بنابر این، انسانِ آزادِ سالم، از سلامت عقلی بهتری برخوردار و گرایش به سمت خوبی ها دارد. برای اینکه خوبی، خود به خود، دوست داشتنی و قابل ستایش است، فقط آدم باید روان سالم و خردمندی داشته باشد آنگاه می بینی همانند آهن ربا به سمت خوبی ها کشانده می شود. و چون خدا خوبی محض است می شود چراغِ راهنمایِ راهِ انسان به سمت خوبی ها، همان گونه که در قرآن هم آمده (خدا نور آسمان ها و زمین است). خدا می شود هدف انسان، مقصود انسان، انتهای راه انسان، کعبه آمال و آرزوهای انسان، محبوب و دوستِ انسان، امید انسان، تکیه گاه انسان، و … 
                                                              محمدعلی شاهسون مارکده 8/5/88
معضل فاضلاب
همه می دانیم که اولین تمدن های بشری کنار رودخانه ها بوجود آمده اند مانند تمدن بابِل در کنار دجله و فرات، تمدن هندوستان در کنار رودخانه سند، تمدن مصر در کناره نیل، و تمدن فرانسه در کنار رود سن و تمدن اصفهان در کنار زاینده رود، که ابن بطوطه، جغرافی دان مشهور ( 779-703 ه ق ) به این امر هم اشاره کرده و می گوید: اصفهان تمام زیبایی خود را مدیون زاینده رود است.
از عبارات فوق به این نتیجه می رسیم که رودخانه ها هزاران سال در بستر خود جاری و ساری بوده و میلیاردها آدم از آنها نفع برده و زندگی کرده اند و امروز نوبت ما شده و قرار است میلیاردها آدم نسل های بعد از ما هم بعد از این استفاده و زندگی کنند بنابر این، ما حق نداریم که رودخانه زاینده رود را بیالاییم چون رودخانه تنها مال ما نیست، دگران آن  را پاس داشتند و تحویل ما داده اند و ما هم باید پاس بداریم و تحویل نسل بعد دهیم.
می پرسم، آیا تا کنون به فاضلاب های خروجی از لوله های فاضلاب روستاهای کناره رودخانه که به درون زاینده رود هدایت شده اند نگاه کرده اید؟ همه مان می دانیم فاضلاب خانگی بسیاری از حاشیه نشینان زاینده رود، وارد رود خانه می شوند. این فاضلاب ها را وارد رود خانه ای می کنیم که؛ آب آن را برای آشامیدن و کشاورزی مورد استفاده قرار می دهیم. و این، علاوه بر آلودگی بر اثر کودهای مورد استفاده در کشاورزی است که، شامل مقادیر زیادی فسفات و نیترات می باشد. این فسفات و نیترات ها به دلیل استفاده نا درست کشاورزان از کودهای شیمیایی نیترات دار و فسفات دار وارد طبیعت می شود. فسفات ها بعد از وارد شدن به آب رودخانه ها به دلیل این که غذای گروهی از جلبک ها هستند، جلبک ها روی سطح آب می رویند و از رسیدن نور خورشید به کف آب و آبزیان موجود در آب جلوگیری می کنند و باعث  مرگ آبزیان می شوند و این روند می تواند موجب تکرار فاجعه تالاب انزلی، تبدیل شدن رودخانه به مرداب و لجن زار، در زاینده رود زیبا هم روی دهد. فاضلاب های خانگی حاشیه نشینان زاینده رود که وارد رودخانه می شود همراه مواد شوینده استفاده شده و در بر دارنده سولفات هستند و می دانیم سولفات به راحتی قابل تجزیه نیست و می تواند مرگ آبزیان را به دنبال داشته باشد. ما حاشیه زاینده رود نشینان آب مصرفی آشامیدنی خود را از زاینده رود بر می داریم و هیچ کدام از روستاهای حاشیه زاینده رود تصفیه خانه آب آشامیدنی که بتواند آب تصفیه شده بر اساس استاندارد های جهانی در اختیار مردم قرار دهد ندارد و تنها ماده ضد عفونی کننده آب ما کلر است و کلر، با مواد آلی موجود در فاضلاب ها، مهار شده ودر درون زاینده رود منجر به تولید تری کلروهالومتان می شود که در بدن بر روی جنین اثر بد می گذارد همچنین باعث ایجاد جهش های ژنتیکی و از عوامل اثر گذار در سرطان هستند. اما آلودگی آب های زاینده رود تنها روی سلامتی انسان و دیگر جانداران تاثیر ناگوار ندارد بلکه در بخش کشاورزی نیز اگر دقت کرده باشیم در چند سال اخیردرختان میوه دچار بیماری های گوناگون می شوند که سر انجام این بیماری های شناخته نشده باعث خشکیدن تعداد زیادی از درختان شده و می شود. آلودگی آب های زاینده رود به وسیله فاضلاب ها باعث به خطر انداختن حیات آبزیان بویژه گونه نادر آب های زاینده رود، قزل آلای وحشی، می باشد و موجودیت  آن ها از هر جهت که بنگری در خطر است. از همه دوست داران محیط زیست و مسئولان محترم تقاضا می کنم نگذارند فاجعه ی تالاب انزلی در زاینده رود اتفاق بیفتد.
                                                                                 هاجر زمانی قراقوش
انصاف، وجدان
 روز 4/5/88 حدود ساعت 11 از شهرکرد به مارکده می آمدم. یکی از همشهریان در کنارم نشسته بود و شم سخنرانی اش گل کرده و در طول راه برایم سخن می گفت. سخنانش هم ضمن پراکندگی، از این شاخه به آن شاخه، بیشتر شعار و مسائل اخلاق عمومی و اجتماعی بود من هم به رسم ادبِ معمولِ جامعهِ مان، سکوت کرده و یا گاهی سرم را به عنوان تایید تکان می دادم. همسفر، سخن و ادعاهای قدرت مندان را بازگو و نتیجه گرفت؛ هرکه این سخنان را نپذیرد آدمی است غیر منصف!؟ یعنی انصاف و وجدان آدمی حکم می کند که پذیرنده و تایید کننده این سخنان باشیم. اگر کسی نپذیرد از انصاف بدور و وجدان خود را زیر پا می گذارد!!؟
دیگر طاقتم طاق شد و گفتم تک تک کلمات دارای معنی مشخص اند و معنی آنها تعریف شده است و ما نمی توانیم برابر محتویات ذهنی مان به واژه ها معنی بدهیم. بهتر است وقتی واژه ای را بکار می بریم به معنی تعریف شده آن توجه کنیم. انصاف و وجدان کلمه های گمنامی نیستند بلکه دائم در گفتمان آدمیان به کار برده می شود بنابر این تعریف و حد و حدود شناخته شده ای دارند بهتر است قبل از این که واژه ای را می خواهیم بکار ببریم و حکمی صادر کنیم قدری با معانی آن واژه ها آشنایی هم داشته باشیم. برای این کار بهتر است مطالعه و خواندن مان بیشتر از گفتارمان باشد.
 انصاف از نصف می آید و در جایی تحقق می یابد که برابری و آزادی باشد، انسان به صرف انسان بودن دارای حرمت باشد.  اگر برابر بودن و آزاد بودن و حرمت داشتن آدمیان را بپذیریم آنگاه دیگر آدم قدرتمند نخواهیم داشت بلکه آدم  مسئول خواهیم داشت و آدم مسئول هم چون با توجه به تخصص و توانمندی که دارد با توافق، مسئولیت به او محول شده و او هم بر اساس توانایی هایش مسئولیت پذیرفته بنا بر این نیازی نیست و نیازی نمی بیند که دیگران تایید کننده او باشند بلکه بر اساس مسئولیت تعریف شده در زمان معینی کار خود را می کند و ادامه کار را به نفر بعد می سپارد.
وجدان نیروی ثابت و یکسانی در ذهن همه ی آدمیان نیست بلکه بسیار متفاوت است وجدان علاوه بر ارث و ژنتیک متاثر و شکل داده شده ی نیروها و کنش هایی فیزیکی، جغرافیایی، رفتاری، تربیتی، فرهنگی، خانوادگی، اجتماعی و اقتصادی است که هنگام رشد بر آدمی وارد می آید بنابر این، این که می گوییم وجدان تنها محکمه ای است که احتیاج به قاضی ندارد در همه جا و نزد همه افراد صادق نیست.
رفیق و همراه من ساکت شد. دیدم این رفیق من تنها همشهری نیست که کلمه ها را بدون شناخت معانی شان به کار می برد. بسیاری بدون این که زحمت خواندن و فهمیدن به خود بدهند، بر اثر نشستن مداوم پای تلویزیون، تحت تاثیر گفتارهای شعارگونه تلویزیون، می خواهند در جامعه سخنرانی کنند، حرف بزنند. چون شناخت ندارند نا گزیر سخنان شان شعارگونه و تقلیدی است. برای نمونه اولین رئیس شورای اسلامی دوره دوم روستای مارکده، انتقاد از اعضا شورا را بی شرمی و بی حیایی می پنداشت!!؟ عده ای دیگر از همشهریان که از سران روستا هم محسوب می شوند، اطلاق کلمه بیگانه را، در یک نوشته ی نشریه آوای مارکده، به یک نفر شیخ غریبه، توهین به مقدسات تلقی می کردند و همه گواه بودیم که چه ننه من غریبم ها و چه وامصیبت ها به راه انداختند!!؟
آیا به نظر تو یِ خواننده، بهتر نیست اول بخوانیم، بدانیم، بشناسیم، بفهمیم آنگاه باشناخت حرف بزنیم؟          
                                                                         محمدعلی شاهسون مارکده
جوهر مردانگي
مرد آن باشد که اندر گير و دار                        ايستد مانند کوهي استوار
پاي تا سر زندگي جنگ است و جنگ          رو بمير ار خسته اي از کارزار
کاهلي دوري ست از مردانگي                    جوهر مردانگي کار است کار
در مصاف زندگي بايد زدن                       مشت محکم بر دهان روزگار
با تهور بايدش بيرون کشيد                         گر به کام شير باشد افتخار
تا نفس بالا و پايين مي رود                        زندگاني کن ، ولي با اقتدار
قهرمان يک بار مي ميرد به عمر        هر که تر سو شد به هر روزي دوبار
چرخ بازيگر به هنگام حساب                       هيچ ترسو را نيارد در شمار
چرخ را از بهر تو حق آفريد                          تو چه مي ترسي ز چرخ کجمدار
گر نگردد بر مرادت لحظه اي                            چرخ گردون را به زير پا گذار
قامت آزاد خود را خم مکن                               پيش دياري به غير از کردگار
ترس از غير خدا کفر است کفر                  زين سبب « منصور » بوسد پاي دار
             نقل از ديوان منصور ، سراينده شادروان منصور اميني باغبادراني.