تصفیه خانه آب آشامیدنی
شرکت آب و فاضلاب روستایی استان در پاسخ درخواست شورای اسلامی مارکده مبنی بر اجرای توسعه ی تصفیه خانه آب آشامیدنی مارکده و قوچان که بارها قول داده شده، اعلام نموده: «… در خصوص تامین آب آشامیدنی سالم روستای مارکده به استحضار می رساند، تامین آب آشامیدنی این روستا از تصفیه آب رودخانه زاینده رود از طریق ساخت و نصب پکیج تصفیه آب می باشد و در حال حاضر مراحل مطالعه، طراحی و اخذ پیمان کار سازنده تجهیزات انجام شده است که عملیات اجرایی آن پس از انعقاد قرار داد شروع خواهد شد »
شورای حل اختلاف
بخشداری سامان طی نامه شماره 886 مورخ 25/3/88 ، کپی نامه شماره 3603/88 مورخ 16/3/88 فرماندار محترم شهرستان شهرکرد را به شورای اسلامی ارسال و در خواست نموده تعدادی از افراد روستا برای کاندید شورای حل اختلاف انتخاب و معرفی گردد. .متن نامه فرماندار به شرح زیر است.« با توجه به ضرورت استفاده از افراد مومن و متعهد در شوراهای حل اختلاف شهرها و روستاها مقتضی است با کمک شورای اسلامی و دهیاران نسبت به شناسایی این افراد با مدرک لیسانس در شهرها و مدرک لیسانس و پائین تر از آن در روستاها اقدام و لیست آنها تهیه و به این فرمانداری ارسال گردد. مضافا اینکه سن افراد بالاتر از 35 سال باشد. فرماندار، سید سعید زمانیان»
اعضا شورای اسلامی باتفاق دهیار روستا در تاریخ 6/4/88 ساعت 30/21 در محل دفتر دهیاری تشکیل جلسه دادند و پس از بحث و گفتگو افراد زیر انتخاب شدند که موضوع صورت جلسه و به امضا رسید و مقرر شد اسامی به بخشداری سامان ارسال گردد. ابوالفضل عرب فرزند خداداد. عباسعلی عرب فرزند حسن. مسعود شاهسون. محمدعلی شاهسون. جعفر عرب فرزند قدمعلی. غلامعلی عرب فرزند بهرام. علیرضا عرب فرزند علیمیرزا.
حرف های مردم
1- آقای رمضانعلی (حسن) عرب در پاسخ بند 2 حرف های مردم در جارچی شماره 5 می گوید: اگر مرادِ گوینده من بوده ام، چند ماه است که برای جمع آوری حساب های مانده، کار می کنم. به من مزدی داده نشده است. بنا بر این، طلب من بیش از بدهی 100000 تومان می شود.
2- صحرای مارکده با نام مرتع، دانگ دانگ و حبه حبه شده و با درج در پشت قباله های ازدواج، پیشکش می شود. نمی دانم نمایندگان طرح عمومی گلستان این را می دانند؟ اگر می دانند بگویند چه کار کرده اند؟
3- گفته می شود که مدیر عامل شرکت تعاونی باغداران فردوس، از جیب خود 19 میلیون تومان به عنوان قرض، بابت بدهی فردوس به بانک کشاورزی پرداخته است. اگر این ادعا صادق باشد، چنین فرد باگذشتی درخور و شایسته قدردانی است. از رئیس هیات مدیره شرکت تقاضا می شود، صورت جلسه این قرض گرفتن را برای اعضا منتشر کند تا درستی خبر بر همه ثابت شود. در غیر این صورت ممکن است مردم این خبر را تبلیغ تلقی کنند.
4- سالی که نکوست از بهارش پیداست! در اول کار هیات مدیره جدید شرکت تعاونی روستایی، لیست های آرد خانه پزی، برای امضا روی میز شورای اسلامی مانده است!؟
پاسخ: همشهری گرامی تا آن جایی که من اطلاع دارم هنوز هیات مدیره جدید کار ثبتی اش را انجام نداده و رسما مسئولیت را به عهده نگرفته است.
5- در جارچی خواندم که؛ آقای قائدی، رئیس شرکت تعاون روستایی شهرستان، از شورای اسلامی خواسته که یک فرصت دیگر به مدیر عامل شرکت تعاون روستایی مارکده داده شود. از قول من، به عنوان یک شهروند مارکده ای، به آقای قائدی بگویید؛ مردم مارکده حدود 15سال است به مدیر عامل شرکت تعاونی روستایی فرصت داده اند، که زمان زیادی است اگر اداره شما نظارت بیشتری می کرد و کارها را نظم می داد، حالا لازم به درخواست فرصت دیگری نبود.
6- از شورای اسلامی می خواهیم که برای کلاس های آموزش از راه دور بزرگسالان مکانی را در نظر بگیرند تا دانش آموزان ناگزیر نباشند روزی در خانه ای تشکیل کلاس دهند.
پاسخ: در اول سال تحصیلی، اتاق فوقانی شرکت تعاون روستایی که دفتر دهیاری بود در نظر گرفتیم ولی مدیر عامل محترم عذر ما را خواست تا باد در اتاق جای دهد.
7- یاد مان هست که هیات مدیره شرکت نگین، برای تامین پول جاده زمین کوه چم بالا، چند سهم، هر یک به مبلغ 2 میلیون تومان فروخت این در حالی بود که ارزش واقعی هر سهم 15000 تومان بیشتر نبود. بی گمان خریدار سودی از این معامله نبرده ولی یکی از اعضا هیات مدیره که زمینش در کنارِ جاده ی احداث شده واقع است با ارزش افزوده سودمند شده آیا این کار با برنامه ریزی صورت نگرفته؟
8- امید بود هیات مدیره جدید شرکت تعاون روستایی یک تحولی در این تعاونی ایجاد کنند، نحوه اداره شدنش را برای اعضا انتشار دهند حساب وکتاب ها را برای مردم روشن کنند ولی انگار نه انگار، تعاونی ما بیشتر به یک بقالی خانوادگی شبیه است تا به یک شرکت!؟
پاسخ: همشهری گرامی هنوز هیات مدیره جدید رسما کار و مسئولیتش را آغاز نکرده است امید هست پس از رسمیت یافتن این خواسته شما محقق شود.
9- شنیده می شود فروشندگان لوله های پلی اتیلن در مارکده در لابلای فروش خود لوله هایی با کیفیت نا مرغوب بنام لوله با کیفیت بالا به دست مشتری هم می دهند. چون مشاهده شده بعضی از این لوله ها بعد از چندی غیر قابل مصرف می شوند. نمونه هایش در مزرعه ی بادام لیجه، ولی عصر، ملاگلی، ته دره چم بالا و دره امام موجود است. حال وقتی خریداران به فروشندگان اعتراض می کنند که شما؛ لوله مرغوب به من فروخته و پولش را گرفته ای؟ فروشنده خود را بی گناه می داند. این در حالی است که فروشنده از طریق همین لوله سود برده است.
10- از تلاش و پیگیری و تصمیم عاقلانه شورای اسلامی مارکده و خانم دکتر مشایخی، در رابطه با خرید دستگاه اندازه گیری قند خون برای مرکز بهداشتی درمانی مارکده صمیمانه تشکر می کنم و به اعضا شورا هایی که به قول و تعهد خود عمل نکردند می گویم؛ قبل از هر تصمیم و امضایی خوب بیندیشید. امضا و تصمیم شما شخصی نیست بلکه امضاء تمام مردم روستای تان است، زیر قول تعهد و امضای تان که می زنید یعنی بی احترامی به شعور، نظر و رای مردم تان کرده اید، مردمی که به شما رای داده اند می خواهند شما شخصیتی قابل اعتبار، اعتماد و متعهد به قول، تصمیم و امضای تان باشید.
11- از مدیر عامل و هیات مدیره شرکت فردوس تشکر می کنم که بالاخره بعد از چند سال اتاقکی برای آب داران ساخت.
12- در جارچی 1/3/88 از قول آقای عبدالمحمد عرب نقل شده بود که؛ آقای مصطفی عرب مدیر عامل تعاون روستایی است. چندی بعد در گوشه و کنار روستا اطلاعیه ای نصب شده بود که؛ تعاون روستایی برای مدیر عاملی یک نفر واجد شرایط را دعوت به همکاری می نماید. آیا این کار عبدالمحمد عرب بازی با افکار عمومی نیست؟
13- مسئول تشکیل جلسات شورا قائدتا رئیس شورا هست چندین ماه است که درخواستی برای تشکیل جلسه و رسیدگی به کار ما شرکاء مزرعه …داده ایم ولی اهمیتی داده نشده، مجددا درخواست رسیدگی داریم.
14- می دانم نه گوش شنوایی در اداره میراث فرهنگی هست و نه همتی در مدیران روستا. ناچار از مردم روستا تقاضا می کنم فکری به حال تنها یادگار قدیمی پدران مان یعنی حمام قدیمی بکنند.
15- از کشاورزان آغدش و سکوی عاشق آباد درخواست می شود موتور پمپ شان را برقی کنند تا از آلودگی هوا جلوگیری شود. حیف است بخاطر چندر غاز پول، هوای پاکیزه محیط مان را آلوده کنیم.
16- به عنوان یک عضو فردوس از هیات مدیره و مدیر عامل تقاضا می کنم تجهیزات اضافی غیر قابل مصرف مانند الکتروپمپ و سیکلون ها را جمع آوری و در هزینه های شرکت لحاظ کنند تا قدری از سطح حواله های پی در پی کاسته شود.
جلسه شورا
اعضا شورای اسلامی، آقایان: مسعود شاهسون، محمدعلی شاهسون و محمد عرب به اتفاق آقای عبدالمحمد ( منوچهر ) عرب مدیر عامل شرکت تعاونی در تاریخ 13/4/88 ساعت 30/21 جلسه داشتند. هدف از این نشست بررسی و تطابق کیسه آرد های خانه پزی تحویل شده در لیست تعاونی، با اعداد و ارقام مندرج در دفترچه های آردِ در دست مردم بود.
نخست مسعود شاهسون گفت: آقای قائدی رئیس تعاون روستایی شهرستان شهرکرد تلفنی با من مذاکره و گفت: همه ی روستاها لیست آرد سه ماه ی آخر سال را آورده اند، به جز روستای مارکده، بهتر است یک نشستی با مدیر عامل داشته باشید و راه حلی برای امضا و مهر کردن لیست های آرد بیابید که آرد مردم عقب نیفتد. آنگاه حساب و کتاب ها را با حوصله درست کنید. این جلسه برای یافتن راه حل تشکیل شده است.
دراین جلسه لیست تنظیم شده از روی دفترجه آردها توسط اعضا شورا با
لیست تنظیمی تعاونی مقایسه گردید که به علت وجود اختلاف تصمیمی اتخاذ نگردید و مقرر گردید آقای عبدالمحمد عرب در اسرع وقت از آقای قائدی درخواست کند جلسه ای با حضور هیات مدیره تعاونی، بخشدار، آقای قائدی، و اعضای شورا تشکیل دهد.
گزارش از محمدعلی شاهسون مارکده
پول قوچان رسید
به دنبال تقسیم پول خرید دستگاه آزمایش قند خون بین6 روستا و سپس خرید دستگاه که گزارش آن در جارچی شماره قبل چاپ شد اعضا شورای اسلامی قوچان با واریز مبلغ 150 هزار تومان به حساب شورای مارکده گفتند؛ ما قول 175 هزار تومان داده بودیم ولی مبلغ 150 هزار تومان توانسته ایم جمع آوری نماییم بقیه اش را دیگر نداریم.
تعطیلی آوا
دوستان همیشگی آوای مارکده ( جارچی ) سلام. همگی به خوبی می دانیم که آوای مارکده نزدیک به 6 سال در روستای مارکده منتشر و توزیع می شد. آوا، در طول عمر پربار خود توانست جایگاه اصلی خود را در اذهان و فرهنگ روستا باز و خیل مخاطبان و خوانندگان خود را پیدا کند. چون می دیدیم و هنوز هم می بینیم، اول و پازدهم هر ماه مشتاقان، منتظر توزیع آن بوده و هستند. عده ای علاقه مند اخبار نشریه هستند گروهی دیگر بیشتر مقالات چاپ شده را دوست دارند و تعدادی هم حرف های مردم برای شان جالب تر بوده. در این بین بالطبع دو هفته نامه محلی روستایی آوای مارکده مخالفانی هم داشته است و این طبیعی و عادی باید شمرده شود چون هر نوشته یا مطلبی به مذاق همه خوش نخواهد آمد و بنا به دلایلی ممکن است انسانی را وادار به واکنش و عکس العمل نماید.
حال چند صباحی است که چاپ نشریه آوای مارکده به دلایلی که در این نوشته مجالی به پرداختن به آن نیست متوقف شده و اجازه نشر پیدا نکرده است. ولی به همت مسئول آوا نشریه جارچی مارکده منتشر می شود که حرکتی بسیار زیبا و پسندیده بوده است. بد نیست به چند واکنش مثبت و منفی نسبت به توقف نشریه بپردازیم.
در جمعی آقایی خطاب به دوستش گفته:
– به علت بدهی به فلان شرکت اسمت را در آوا می نویسند!
– بهتر!؟ مشهور می شوم!؟ می خواهم بدانم اصلا آوا به چه حقی چاپ می شود؟!
– مگر خبر نداری؟ اصلا آوا بسته شده است!
– خدا را شکر!!؟
یکی از همشهریان هم در خیابان با طعنه خطاب به من گفت:
– آواتون را هم بستند!؟
شنیدم در یک جمع شبانه عده ای از همشهریان که تعداد مخالفان آوا بیشتر بوده از توقف آوا بسیار ابراز شادمانی می گردد.
ولی از لابلای سخن ها، در می یابیم که آمار و ارقام کسانی که از توقف چاپ آوا ناراحت بودند بسیار زیاد تر و چشمگیر بود.
بسیاری از همشهریان از توقف چاپ آوا ناراحت شده اند و مخالفت و ابراز تاسف خود را آشکارا بروز و مرتب می پرسند: به چه دلیل واهی نشریه محلی آوا را بسته اند؟ کسی پاسخ منطقی به این پرسش کنندگان که از دوستان، علاقه مندان و خوانندگان پروپا قرص نشریه محلی آوا بودند هنوز نداده است این همشهریان ازدستور غیر مردمی بسته شدن آوا ابراز تاسف می کنند.
وقتی علت ناراحتی و خوشحالی همشهریانم را را ریشه یابی کردم دیدم در مسیر منافع بوده و بس.
یک بار دیگر متذکر می شوم هر سخن و نوشته ای مخالف و موافقانی داشته و خواهد داشت و این طبیعی و عادی است. زیبایی مسئله این است که نشریه محلی روستای زیبا و با صفای مان، مارکده، تحت هر نامی جایگاه خود را در جامعه باز کرده و مسیر روشن خود را می پیماید.
به عمل کار برآید، به سخندانی نیست.
اسدالله عرب مارکده
به جان سپهری
از زمان کودکی در گویش همشهریانم که کمی فرهنگ لمپنی داشتند این جمله را می شنیدم. « به جان سپهری » نمی دانستم که چرا بعضی از همشهریانم به طنز، فکاهی و یا مسخره، این جمله را به کار می برند. بعد دقت کردم دیدم این جمله صرفا در روستای مارکده بیان می شود. تا این که در کند و کاوی که پیرامون گذشته مارکده داشتم داستانش را فهمیدم.
بی گمان همه ی ما جمله سال ابوالقاسم خانی را در لابلای سخنان گذشتگان شنیده ایم. ولی شاید کمتر کسی از ما کوشیده باشیم بدانیم ابوالقاسم خان کی بوده؟ سال ابوالقاسم خانی چه سالی است؟ چرا بدین نام نامیده شده است؟ و تاثیر ابوالقاسم خان و سال او در مارکده چه بوده است؟
محمدعلی شاه قاجار دو سال پس از پیروزی انقلاب مشروطه، یعنی سال 1286 باکمک روس ها مجلس ملی ایران را به توپ بست و بنظر خود بساط انقلاب مشروطه را برچید. تبریزیان به رهبری یکی از فرزندان گمنام، ولی پاک، دلیر و صادقِ جامعه، بنام ستار قره داغی که پیشه ی دلالی اسب و قاطر داشت به دفاع از انقلاب مشروطه برخاستند. وقتی مشخص شد که محمدعلی شاه در شکست دادن تبریزیان ناتوان است از دیگر گوشه و کنار مملکت هم بر علیه محمدعلی شاه بپا خاستند. از جمله، تعدادی از افراد ایل بختیاری به درخواست علی قلی خان، مشهور به سردار اسعد، یکی از خان های قدری روشن و آگاه بختیاری، به یاری انقلاب مشروطه آمدند و اصفهان را از دولتیان گرفتند. این در حالی بود که تعدادی دیگر از خان های با نفوذ بختیاری با افراد خود با محمدعلی شاه هم قسم بودند و رو در روی ستارخان و نیز رو در روی پسرعموهای خود ایستادند. سرانجام بختیاریان به کمک نیروهای شمال با جنگ های متعدد به تهران دست یافتند و محمدعلی شاه فرار کرد و حکومت به دست بختیاریان افتاد. و هر یک از خان های بی شمار بختیاری، چه موافق و چه مخالف انقلاب مشروطه، زیر چتر حمایتی سردار اسعد که مرد شماره 1 ایران محسوب می شد، فرماندار و استاندار قسمتی از خاک ایران شدند.
خان های بختیاری، منطقه چهارمحال را ملک موروثی خود می دانستند بنابر این پس از این رویداد در یک جلسه خانوادگی و فامیلی با هم قرار می گذارند که املاک روستاها را از مردم بخرند و ضمن این که حاکم هستند ارباب هم باشند و توافق می کنند املاک هر روستایی را فقط یک خان بخرد تا بخاطر منافع، در آنجا درگیری بین دو خان پیش نیاید و جمله ای معروف هم در آن قرار داد می نویسند بدین مضمون: هرکه این عهد نامه را رعایت نکند بوش ( بابایش) سگ.
فرزندان متعدد خان های بختیاری به روستاها سرازیر می شوند و املاک مردم را با تطمیع، تهدید، ترساندن، کتک و ضرب و شتم می خرند و سالیان دراز هم ارباب و هم حاکمان منطقه بوده اند. در نشست خانوادگی و فامیلی خان های بختیاری به منظور تقسیم املاک مردم منطقه، زمین های روستای مارکده به خانواده غلامحسین خان بختیاری مشهور به سردار محتشم تعلق می گیرد. سردار مکرم پسر سردار محتشم با دار و دسته اش چند نوبت به مارکده می آیند و املاک مردم را می خرند و می شوند ارباب.
سال ها می گذرد، به دلیل ستم ها و زورگویی های بی شماری که بر مردم روا می داشتند شکایت های زیادی از طرف مردم، بویژه در زمان پادشاهی رضا شاه پهلوی، به مرکز رفت. از طرفی اقبال سیاسی بختیاریان هم روبه افول رفت و هیات حاکمه کشور تصمیم می گیرد قدرت خان های بختیاری را تضعیف و دست ستم را از سر مردم کوتاه نماید بنابر این دستور داده می شود؛ بختیاریان املاک خود را به غیر بختیاریان بفروشند. این کار حدود سال های 1316-1315 انجام شده است. و ابراهیم بمانیان نامی از مردم اصفهان که کاروان سرا دار بوده املاک مارکده را می خرد.
سال 1320 زمان جنگ جهانی دوم رضا شاه پهلوی ایران را ترک می کند ارتش نوپای ایران از هم می پاشد و بخاطر وجود جنگ و اشغال قسمت هایی از ایران، دولت مرکزی ضعیف می گردد. خان های بختیاری از زندان و تبعید آزاد شده و به چهار محال و بختیاری آمدند.
یکی از خان هایی که به منطقه آمد و بنای خود سری و مخالفت با دولت مرکزی را گذاشت، ابوالقاسم خان بود. ابوالقاسم خان یکی از خان های متعدد بختیاری، پسر لطفعلی خان مشهور به امیر مفخم بود و امیر مفخم پسر حاج امام قلی خان مشهور به حاج ایلخانی است. ابوالقاسم خان بنابر نوشته آقای عبدالعلی خسروی از خان های تحصیل کرده و پیشرو بود. به دنبال ابوالقاسم خان، خان های دیگر هم هریک بنای خود سری را گذاشتند و فرستادگان شان به روستاها آمدند کارگزار ارباب اصفهانی را بیرون راندند و زمین های خود را که فروش شده بود به زور تصرف و محصول سهم مالکانه را بردند. این سال را سال ابوالقاسم خانی می نامند. به سخنان هر پیرمردی که گوش دهی خاطره ای از این سال برایت تعریف می کند.
در سال ابوالقاسم خانی سه نفر از طرف خانواده سردار محتشم به مارکده آمدند سپهری نام که رئیس بود منصوری نام که تفنگ دار و مسلح بود و زمانی نام که همراه و همکار آن دو نفر بود. وقتی وارد مارکده شدند سراغ کدخدا علی را، که زمان مالک بودن سردار محتشم کدخدا بوده گرفتند، که به آن ها گفته شد، علی فوت کرده است می پرسند خانه پسرش کجاست؟ که در خانه فیض الله شاهسون اتراق می کنند. آمدن این سه نفر اوایل پاییز بود عزیز ریزی کاگزار بمانیان فرار کرد محصول سهم ارباب که جمع آوری و انبار شده بود را تصرف و بردند و بقیه محصول که بدست آمد با رعیت ها تقسیم و سهم مالکانه را بردند سال بعد هم که محصول بدست آمد مجددا آمدند وقتی نیروهای دولتی ابوالقاسم خان بختیاری را شکست دادند دوباره کارگزاران بمانیان به روستا بازگشتند.
می گویند منصوری آدمی لات منش، بسیار بی عاطفه، بی ادب، بی شخصیت و آدمی زورگو بوده است. در طول بیش از یک سال که در مارکده بود بسیاری از مردم را آزرده، هرکه را می دانست طرفدار ارباب بمانیان است کتک می زده است. در این هنگام کدخدای مارکده شادروان امان الله شاهبندری قوچانی بوده که از طرف بمانیان انتخاب شده است، در مقابل ماموران خان مقاومت می کند و استدلالش هم این بوده که بختیاریان زمین ها را فروخته و بمانیان خریده است. به اتهام طرفداری از بمانیان تهدید می گردد که؛ اگر بخواهی از بمانیان دفاع کنی چوب خواهی خورد، ناگزیر سکوت می کند.
مامورانِ خان بختیاری خرمن ها را دست و دلبازانه تقسیم می کرده اند. می گویند؛ اول یک من چلتوک برداشته و به رعیت می دادند و می گفتند؛ گوشت بخر و کباب کن بخور. در آخرِ سر هم مقداری ته خرمن برای کشاورز رها می نمودند. این رفتار ماموران خان خوشایند رعیت ها بوده و بعد ها تعریف می گردد. ولی همه جا رفتارشان سخاوتمندانه نبوده بلکه در دیگر موارد سخت گیر و بی حرمتی های بی مورد هم می نموده اند.
روزی شادروان محمدکاویانی از جاده به طرف مزرعه ی قورقوتی می رفته است. مامور خان در اول مزرعه ی چم بالا از باغات حفاظت می نموده به محمد کاویانی می گوید: حق نداری به چم بالا بروی؟ و او می گوید: چم بالا نمی روم ، به قورقوتی می روم. مامور خان میگوید: قورقوتی کجاست؟ محمد می گوید: مزرعه ای بالاتر! و مامور حرف محمد را نمی پذیرد و مانع رفتن می شود. محمد می آشوبد که شما که نمی توانید راه را ببندید و به راه خود ادامه می دهد. شب دشتبان از محمد می خواهد که به حضور مامور خان بیاید. وقتی وارد میشود مامور به او حمله می کند که دستان مامور گرفته می شود و محمد فرار می کند.
به دنبال این برخورد، فیض الله شاهسون به ماموران خان اعتراض می کند که در خانه من به همشهریانم بی احترامی می کنید و این عمل شما نادرست است. در همان شب به درخواست فیض الله و در حضور سپهری و منصوری جلسه ای از بزرگان روستا تشکیل می شود و شکایت نامه ای خطاب به مرتضی قلی خان، فرماندار وقت شهرکرد، تنظیم و به امضا بزرگان روستا می رسد مبنی بر این که ماموران ارباب بختیاری به مردم بی احترامی می کنند مردم را می آزارند و بر مردم ستم روا می دارند. به درخواست سپهری شکایت نامه ارسال نمی شود. می گویند: پس از این شکایت نامه قدری رفتار منصوری تعدیل می گردد.
می گویند: منصوری از هر چیز و از هر کس بهانه می گرفته و نا سزا می گفته، بر هرکه خشم می گرفته او را چوب و فلک می کرده، جریمه می نموده. می گویند مثلا رعیتی هنگام عبور از کوچه به خرش هین می کرد، می گفت؛ چرا با صدای بلند هین کردی؟ هرگاه می فهمید کسی چیزی دارد همان را از مردم درخواست می کرد. خداداد آپونه ای قاطری داشته، قاطر او را به بهانه بردن بار گرفته دیگر باز پس نمی دهند اعتراض می کند دستور کتک زدن صادر می شود. تکیه کلام منصوری در هنگام تهدید و ترساندن مردم، قسمی بوده که بجان سپری می خورده است. مثلا خطاب به رعیتی می گفته؛ به جان سپهری چوب و فلکت می کنم، اگر فلان کار را انجام ندهی به جان سپهری شلاقت می زنم و… این بوده که اصطلاح «به جان سپهری» که با حالت لات منشی بر زبان منصوری ادا می شده بر سر زبان لمپن های روستا افتاده و در جاهایی به کنایه، تمسخر و فکاهی بیان می شود.
آمدن خان های بختیاری به منطقه و اعلام حکومت خود مختار، منطقه را با نا امنی روبرو کرد دزدان سال های قبل از قدرتمند شدن رضا شاه پهلوی، دو باره سر بر داشتند راه ها نا امن شد کاروان ها و مسافران را در محل گردنه ها لخت می کردند در همین سال ها گله گوسفند قوچان را، لر های بختیاری بردند و شما داستان آن را از زبان شادروان اسفندیار شاهبندری قوچانی در تاریخچه روستای قوچان خواندید. در همین سال دزدانی از منطقه نجف آباد قصد داشتند گله گوسفند مارکده را ببرند که چوپان روستا شادروان اکبر شاهسون مقاومت می کند و دزدان او را به قصد کشتن می زنند. در همین سال گله گوسفند یاسه چای را لرها می برند که شادروان استاد علیرضا در منطقه لرها، گویا هارونی، حمام و یا پل می ساخته که از دزدیده شدن گله گوسفند یاسه چای با خبر می شود و با وساطت خان محل، گله به یاسه چای برگردانده می شود.
شادروان مصطفی شاهسون در تاریخ 21/11/73 خاطره خود را از این سال ابوالقاسم خانی چنین برایم نقل نمود. در گذشته ما تابستان میوه های سردرختی خود مانند آلوچه، زردآلو، انگور، گردو و سنجد را برای فروش به روستاهای فریدن و چهارمحال می بردیم و اغلب با غله تعویض می کردیم در همین سال ما هنگام تابستان قدری میوه به شهرکرد بردیم به ما گفته شد هر که قاطر دارد بختیاریان قاطر را تصاحب و برای جنگ به تنگ گزی که در آن هنگام بین نیروهای دولتی و بختیاری جنگ بود می برند. وقتی این خبر را شنیدیم سخت نگران شدیم. در شهرکرد که ان وقت دهکردش می گفتیم کاروان سرای مشهوری بود بنام کاروان سرای هالوکریم. هالوکریم مردی نیک نفس بود. به ما گفت ممکن است ماموران خان های بختیاری برای تصاحب قاطرهای تان به کاروان سرا بیایند بهتر است شما قاطرها را به خانه ی شخصی من ببرید و در طویله جای دهید که اگر ماموران خان آمدند بگویید قاطرها مال هالوکریم است. برحسب اتفاق وقتی ما وارد خانه هالوکریم می شدیم ماموران سر رسیدند و ما همان گفته هالوکریم را تحویل شان دادیم. سرانجام با برنامه ریزی هالوکریم شبانه از بیراهه، شهرکرد را به سمت مارکده ترک کردیم.
در همین سال ابوالقاسم خانی شاد روانان: امیر شاهبندری قوچانی، مهدیقلی عرب فرزند ماندعلی، میرزا عرب فرزند قربانعلی، احمد عرب فرزند لطفعلی و محمد عرب فرزند محمدعلی از مردمان مارکده به شکل گروهی به نجف آباد رفته، خرید کرده و بر می گشتند که در گردنه قورمز به دو نفر دزد مسلح که سر راه کمین کرده بودند برخورد می کنند. دزدان اموال و حتا لباس و گیوه های مسافران را گرفته و رهای شان می کنند.
مال باختگان به مارکده می آیند و شکایت نزد آقای سپهری می برند، نشانی و مشخصات دزدان را می گویند. نام او کربلایی علی از مردم ریز ( زرین شهر امروز) و مشهور به کل علی ریزی تشخیص داده می شود و بعد مشخص می شود که تشخیص از راه دور درست بوده است. کل علی فردی تنومند بوده، ریش قرمز و چشمان درشتی داشته، در کار راهزنی بسیار ماهر و یکی از دلاوران اردوی رضاخان جوزانی بوده است. پس از کشته شدن رضاخان جوزانی و به دنبال آن امنیتی که در زمان پادشاهی رضا شاه پهلوی بوجود می آید دست از دزدی برداشته حال که دو باره منطقه نا امن شده کار سابق خود را از سر گرفته است. شادروان غلامرضا خسروی سوادجانی در این حین در مارکده در دکان زیر خانه فیض الله شاهسون به کار قصابی مشغول بوده از طرف سپهری مامور می گردد که به همراه دو نفر از مال باختگان در پیرامون به جستجو بپردازند و کل علی را بیابند. سرانجام پس از چند روز جستجو او را در دره هلیه یانچشمه در حالی که تریاک دود می کرده غافل گیر کرده و با مهارت خاصی که غلامرضا به کار می برد باتفاق همراهش، امیر نام، دستگیر و دست بسته، به مارکده می آورند.
کل علی سه روز در دست آقای سپهری و منصوری اسیر بوده روزی یک بار او را از طویله ای که محل بازداشت گاه او بوده بیرون می آورده وکتک می زده اند تا محلی را که اموال دزدیده شده را مخفی کرده بگوید ولی کل علی مقاومت کرده و چیزی نمی گوید وقتی کتک خوردن به پایان می رسیده درخواست می کرده که به او چپق بدهند تا دود کند و با ولعی خاص چپق می کشیده است. اما امیر، همراه او تحمل نمی آورد و همه چیز را فاش می کند و مال باختگان از روی نشانی داده شده اموال خود را یافته و به روستا حمل می کنند. می گویند شب چهارم کل علی و امیر همراهش با دست خالی خشت های تاق طویله را، که در آن زندان بوده اند، شکافته و فرار می نمایند. صبح هنگام، می فهمند که دزدان موفق به فرار شده اند بعد خبر می رسدکه سر دره آن ها را دیده اند که می رفته اند.
محمدعلی شاهسون مارکده 8/12/87
جلسه هیات امنا ساخت حسینینه
هیات امنا ساخت حسینیه؛ آقایان بهرام عرب فرزند نورالله، محمد ( ابراهیم ) عرب فرزند یدالله، علیرضا شاهبندری فرزند حسن، اکبر عرب فرزند احمد و علیرضا عرب فرزند لطیف به اتفاق آقای مسعود شاهسون رئیس شورا و کریم شاهسون دهیار و سید رحمان قاسمی روحانی در تاریخ 12/4/88 ساعت 22 در محل ساختمان بسیج روستا تشکیل جلسه دادند. هدف از این دعوت و نشست؛ بررسی ساخت سرویس های بهداشتی و غسالخانه بود.
نخست آقای قاسمی گفت: آقای محمد ( ابراهیم ) عرب مبلغی جهت ساخت سرویس های بهداشتی و غسالخانه اختصاص داده اند. پیشنهاد می گردد این مبلغ به عنوان زکات به حساب کمیته امداد ریخته شود تا بتوانیم از معادل آن هم استفاده نماییم و کار بیشتری عمرانی صورت گیرد.
که پس از بحث و گفتگو مقرر گردید:
1- با استفاده از نظرات بنا های روستا نخست کار ساخت سرویس بهداشتی وغسالخانه برآورد هزینه شود.
2- آقای محمد عرب مبلغ اختصاص داده شده را در اختیار آقای قاسمی قرار دهد تا به حساب کمیته واریز گردد.
3- دهیار در جهت اخذ مجوز از طریق مراجع ذی صلاح اقدام نماید.
گزارش: از کریم شاهسون
پاسخ دهیار
کریم شاهسون دهیار روستا در پاسخ یکی از حرف های مردم در نشریه جارچی شماره قبل که به خشکیده شدن نهال کاشته شده روی گورستان اعتراض کرده بود می گوید:
دهیاری مارکده در تاریخ 15/12/87 اقدام به کاشت نهال غیر مثمر در محل گورستان قدیمی روستا نمود. همه می دانیم محل گورستان در نقشه طرح هادی روستا به عنوان فضای سبز مشخص شده است. نهال های فوق الذکر به صورت رایگان از خدمات کشاورزی شهرکرد دریافت شده است پس از کاشت نهال ها چندین بار با استفاده از آب منازل همسایگان آبیاری شده اند که با نا رضایتی آنان رو برو بوده است. دهیاری مارکده جهت تامین آب مورد نیاز فضای سبز، از شرکت آب و فاضلاب روستایی شهرستان شهرکرد در خواست اختصاص امتیاز آب جداگانه ای نموده است که شرکت مبلغ 900000 تومان حق امتیاز مطالبه می نماید. به علت نداشتن بودجه ناگزیر نهال ها رها شدند.
چگونه مي توان خلاق بود ؟
خلاقيت يكي از خصيصه هاي خاص انسان است و بدون شك همه انسان ها مي توانند به آن دست يابند. توانايي خلاقيت در انسان باعث بروز افكار و ايده هاي بزرگ مي شود و افكار بزرگ ، انسان را به سمت پيشرفت راهنمايي و فردايي روشن براي او به ارمغان مي آورد.
بايد گفت متاسفانه اكثر ماها در خانواده اي پرورش يافته ايم كه پدر و مادر ها فقط بخاطر حفظ آبرو محدود كننده اذهان فرزندان شان بوده اند تا مبادا تخيلي خارج از عرف بر ذهن فرزندشان بوجود بيايد و بعد هم كه وارد جامعه و سپس مدرسه مي شويم اين سيستم آموزشي ما بوده كه به دليل يكسان سازي نتوانسته و نمي تواند اذهان را خلاق بار بياورد و بلكه بيشتر سركوب كننده خلاقيت ها است تا پرورانده. ببينيد در يك جامعه 1500 نفري ماركده به كمتر آدمي برخورد مي كنيم كه توانسته باشد استعدادهاي خلاقش را شكوفا كند. ولي به مصداق ضرب المثل ماهي را هر گاه از آب بگيري تازه است مي توانيم از هر لحضه آغازگر باشيم.
مي دانيم هر كاري بويژه كارهاي ابتكاري آغازش قدري مشكل است چون ذهنمان را به انجام اين امور عادت نداده ايم و قدرت تخيلات ذهن مان را بكار نگرفته ايم براي دست يابي به افكار و انديشه و ايده هاي بزرگ بايد از وراي باورهاي منجمد عرفي و شخصي به دور دستها بنگريم و ضمن شناخت افكار متفاوت اين توانايي را بيابيم كه آنها را بيازماييم تا به نتيجه اي مطلوب دست يابيم. چون تا كنون توانايي هاي ذهني مان را بكار نگرفته ايم ممكن است كرختي و سستي ما را فرا گرفته باشد بايد اينها را بشناسيم و با يك انرژي فوق العاده اي كار را آغاز كنيم.
اولين و مهمترين كاري كه بايد كرد مطالعه است. همانند ورزشكاري كه براي پرورش اندام هاي خود همه روزه بطور منظم تمرين مي كند ما هم براي پروراندن و توانمند كردن ذهن مان بايد بخوانيم و بخوانيم و بخوانيم. هنگام مطالعه و خواندن سعي كنيم با افكار و عقايد انسان هاي بزرگ و موفق در طول تاريخ آشنا شويم. مرور شرح حال و تاريخچه زندگي هر يك از اين انسان هاي بزرگ مي تواند به ما بياموزد كه چگونه اين افراد اذهان خود را براي رسيدن به بلندي ها پرورش داده اند. مطالعات خود را در يك جهت خاص كاناليزه نكنيم بلكه سعي كنيم با افكار و انديشه هاي متفاوت آشنا شويم و آنها را بفهميم و عميق تحليل كنيم و در اين راه هيچ هراسي بخود راه ندهيم ببينيد تمام تحولات علمي جهان از انديشه انسان هاي بزرگ تراوش كرده است و توانسته اند اين همه امكاناتي كه ما به راحتي از آن سود مي جوييم براي بشريت به ارمغان بياورند ممكن است اين پرسش پيش آيد كه چه كتاب هايي براي مطالعه مفيد ترهستند كه در پاسخ بايد گفت كتاب هايي كه مي تواند افق و ديد انسان را باز كند بدون شك كتاب يا كتاب هايي كه تراوش فكري و عقلي انسان هاي بزرگ جهان كه توانسته اند از نظر علمي و عقلي به جهان تكاني بدهند در اولويت مطالعه بايد قرار داشته باشد ما براي پرورش و داشتن ذهني خلاق چاره اي نداريم جز اين كه با بزرگان جهان انس بگيريم نظرات شان را بفهميم و تحليل كنيم نكات مثبت و مهم شان را در ذهن خود جاي دهيم.
اجازه دهيم ذهن مان هر مقدار و به هر وسعت كه مي خواهد به بالاها و دور دستها پرواز كند و هيچ محدوديتي براي تخيلات خود قائل نباشيم آنگاه خواهيد ديد كه به چه نتايج شگفت انگيزي دست خواهيد يافت.
مي دانيد موضوع هاي نظري و خيال ها فرار هستند براي جلوگيري از فراموشي موضوع هاي دريافتي ، هميشه قلمي و كاغذي همراه داشته باشيد و تيتر موضوع ها و خلاصه نتيجه ها را يادداشت و در زمان هاي مناسب آن ها را مرور كنيد تا ملكه ذهن تان شود. امروزه ابزارهاي بهتر و دقيق تر براي ضبط صدا بصورت ديجيتالي به بازار آمده كه مي تواند در بسياري جاها انسان را ياري دهد.
اگر محيط كار و يا زندگي يكنواختي داريد سعي كنيد براي جلوگيري از خستگي روان تغييراتي در جهت زيباسازي در آن بوجود آوريد تا چشم انداز دلپذيري داشته باشيد مي دانيم فضاهاي تازه و دل انگيز و زيبا مي تواند ما را به شوق آورد سعي كنيم پويايي مان را حفظ كنيم چون هرچيز در يك جا راكد ماند مي گندد و مي پوسد پس مسافرت كنيم جاهاي مختلف مانند كوه ، دريا ، رودخانه ، موزه ، مناظر طبيعي ، نمايشگاه و گالري هاي هنري را ببينيم و با افراد دانا و توانمند آشنا و گفتگو نماييم نرمش هاي بدني مي تواند ما را شاداب تر نگهدارد.
سعي كنيد دوستان خود را از ميان افراد موفق ، دانا و آگاه انتخاب كنيد چون دوستان مي توانندتاثير زيادي بر ما داشته باشند و اين مهم در فرهنگ ما هم تاكيد شده است مانند : دوستي با مردم دانا نكوست، دشمن دانا به از نادان دوست، دشمن دانا بلندت مي كند، بر زمينت مي زند نادان دوست.
اعتماد به نفس داشته باشيد و به توانايي هاي خود تكيه كنيد يكي از ابزارهاي انسان هاي موفق اعتماد به نفس و توان مندي اوست مي دانيم زمينه ، ريشه و ستون اعتماد به نفس دانايي ، و نتيجه دانايي توانايي است و دانايي هم جز با مطالعه و گفتگو حاصل نخواهد شد. در پيش گفتيم كه به ذهن خود اجازه دهيد كه هرگونه كه مي خواهد و مي تواند به تخيل بپردازد و هيچ محدوديتي براي او قائل نشويد حال مي گوييم وقتي ذهن مي تواند خلاق تر باشد كه دايره اطلاعاتش وسيع تر باشد.
شغلي را برگزينيد كه بدان علاقه داريد و كار شغلي و وظيفه اجتماعي خود را خوب و با علاقه ايفا نماييد و هيچگاه تنبلي به خود راه ندهيد و سعي كنيد براي بهتر شدن كارتان در آن راه هايي جديد بيابيد و به كار بگيريد ياد آوري مي نمايم يكي از خصيصه هاي آدم خلاق پويايي و تلاشگري اوست پس تنبلي و سستي موقوف. براي اين كه هيچگاه دچار تنبلي و سستي نشويم سعي كنيد انگيزه هاي عالي براي خود بيافرينيم تا هميشه داراي انگيزه باشيم و انگيزه ما را به پويايي وا دارد. براي مثال اگر ما آدمي مهرورز و انسان دوست باشيم انسان دوستي مي شد انگيزه حال تلاش مي كنيم خود كه يك انسان هستيم توانمند باشيم نخست خود از توانمندي سود ببريم سپس به ديگر انسانها كه دوستشان داريم سود برسانيم و چون انسان هميشه بوده و خواهد بود اين انگيزه روز به روز فربه تر خواهد بود و دارنده آن هم روز بروز موفق تر و شاداب تر خواهد بود. سعي كنيد تمام يافته ها و برداشت هاي خود را يادداشت نماييد بدين منظور كافي است قلم را روي كاغذ بگذاريد و هرچه در ذهنتان مي گذرد بدون كم و كاست روي كاغذ بياوريد مهم نيست كه يك شاهكار ادبي از آب در مي آيد و يا يك نوشته نزديك به چرند. مهم اين است كه شما اين توانايي را كسب كرده ايد كه تخيلات ذهن خود را به منصه ظهور و بروز در آوريد و اين خود يك امتياز محسوب مي گردد هيچكس نمي تواند پيش بيني كند شايد همين نوشته شما باعث ريختن ترس تان شود و با تمرين بتوانيد نويسنده اي مشهور شويد خوشبختانه در روستاي ماركده زمينه اي مناسب همچون نشريه آوا اين بستر را فراهم نموده تا جواناني كه مي خواهند در جاده خلاقيت هاي نويسندگي قدم بزنند بتوانند.
محمدعلي شاهسون ماركده 21/1/86
خوشه هاي پروين
روزي شراب سازم ، از خوشه هاي پروين / با ياد تو بنوشم ، اي دلستان شيرين / اي غايب از دو ديده معماري رخت را / آخر چه سان خداوند ، خلقت نموده از طين / گرچه شدم چو فرهاد ، آواره در زمانه / با ياد تو اي شيرين ، دل را بدهم تسكين / آن قدرت خالق بود ، نقش رخ تو پرداخت / اين صورت زيبا را ، هرگز نكشند در چين / آيا گذري كردي ، در صحن گلستان ها / سر كرده به زير اكنون ، هم سوسن و هم نسرين / اي سرور مه رويان ، يك گوشه چشمي كن / بر درگه تو باشم ، هم سائل هم مسكين / يك لحظه به خواب خود ، ديدم رخ زيبايت / سر خوش شده ام جانا ، از خواب خوش دوشين / يك چند گذر كردي ، در بين بني انسان / زان لحظه همه خلقند ، در هلهله و تحسين / تو خشم كني هردم ، من مهر كنم افزون / صد تير به قلبم ، گر من بكنم نفرين / انگشت به دنداني ، از بخت بدت مسعود / اين اسب چموش عمر ، كس را نكند تمكين.
سروده : مسعود كمالي . نقل از روزنامه شرق شماره 565