اعتراض به شورا
ب دنبال درج صورتجلسه شوراي اسلامي مبني بر واگذاري زمين گورستان كهنه ماركده به حوزه علميه نجفآباد در نشريه محلي جارچي ماركده و آگاه شدن مردم از اين عمل شورا، جمع زيادي از شهروندان ماركده اين كار شورا را نادرست دانسته و با امضا نامه اعتراضي خواهان لغو مصوبه شورا شدهاند. متن نامه به شرح زير و بيش از 75 امضا در زير آن است عنوان نامه اعتراضي رئيس شوراي اسلامي ماركده است و به بخشداري سامان و حوزه علميه نجفآباد و دهياري ماركده نيز رونوشت داده شده است كپي از اين نامه اعتراضي ارائه و خواستار درج در نشريه محلي شدهاند.
رياست محترم شوراي اسلامي ماركده
با سلام و احترام
باخبر شديم جمعي حدود 30 نفر از مردم و به دنبال آن اعضا شوراي اسلامي طي يك مصوبهاي زمين گورستان كهنه را جهت ساخت اردوگاه به حوزه علميه نجفآباد واگذار كردهاند.
جناب رئيس شورا؛ چراغي كه به خانه رواست به مسجد حرام است روستاي ما دهها اداره و نهاد اجتماعي فرهنگي نياز دارد كه در آينده بايد احداث و بنا گردد و اين تنها زمين عمومي موجود روستا است و ناگزير بايد اين نهادها در اين زمين احداث و بنا شوند . نميدانم چرا فراموشكار هستيد مگر دبيرستان دخترانه را بخاطر نبود زمين در روستاي ماركده تحويل روستاي قوچان نداديد؟ در آينده اين اتفاق سر دهها نهاد اجتماعي فرهنگي ديگر هم خواهد آمد.
جناب رئيس شورا؛ زمين گورستان متعلق به همهي مردم است عدهاي 30 نفره و به دنبال آن اعضا شوراي اسلامي حق بذل و بخشش ان را ندارند. اگر به فكر پيشرفت روستا هستيد ساخت اردوگاه را روي سكوي عاشقآباد يا سكوي چمبالا ببريد تا از پرتوِ اين اردوگاه زمين آنجا هم ارزش افزوده پيدا كند و چهار نفر ديگر از همشهريانمان نيز در كنار آن بتوانند از امكانات بوجود آمده استفاده كنند.
جناب رئيس شورا؛ يادتان هست آقاي نورمحمدي نماينده حوزه علميه در جلسه 15/9/89 گفت: « اگر يك نفر هم مخالف باشد ما زمين را نميخواهيم» ما امضا كنندگان زير با واگذاري زمين گورستان كهنه به حوزه علميه نجفآباد مخالفيم و تقاضاي لغو مصوبه شورا را داريم.
نقدك
مصاحبهي آقاي ابوالفضل عرب در شماره قبل جارچي چاپ شد و علاقهمندان آن را مطالعه كردند. من به سهم خود خوشحالم كه يك همشهري باذوقي داريم كه توانسته واقعيتهاي تلخ و كاستي هاي فرهنگي روستامان را با دقت ببيند و شجاعانه آن را بيان كند.
ايشان در اين مصاحبه، تحصيل كردگان روستاي گرمدره با ماركده را مقايسه نموده و گفته اند: «هر يك از تحصيل كردگان روستاي گرمدره ميكوشد در حد وسع خود در پيشرفت روستاشان نقشي ايفا كند ولي در روستاي ماركده اهميتي به فرهنگيان داده نميشده و هنوز هم داده نميشود به دليل همين بها ندادن، در ما فرهنگيان هم شور و شوق به ميدان اجتماعي آمدن ايجاد نشده و ما نتوانستيم خودمان را و توانمان را به مردم نشان دهيم تا مردم باورشان شود كه يك فرد تحصيل كرده از يك فرد بي سواد كارآيي بهتري خواهد داشت»
دوست عزيز:« قدر زر، زرگر شناسد، قدر گوهر، گوهري». نميتوان از افراد عادي و عامي جامعه انتظار داشت كه همانند يك آدم دانشور قدر علم و دانش را بدانند و بدان توجه داشته باشند شما خودتان گفتهايد مردم ماركده به تحصيل فرزندانشان اهميت نميدهند و در اين راه سرمايه گذاري نكرده و نميكنند، اگر اين حرف شما را بپذيريم كه با توجه به واقعيت تلخ موجود ناگزيريم بپذيريم، يعني؛ كسب اطلاعات، تحصيل علم و دانش و سرانجام دست يابي به دانايي براي مردم روستامان كم اهميت بوده. خوب حالا شما از اين مردمي كه به دانش و علم چندان ارزشي قائل نيستند چه انتظاري داري كه قدر تويِ تحصيل كردهي فرهنگي را بدانند و يك آدم سه كلاسي را به تو ترجيح ندهند؟ تا در تو و امثال تو، ذوقي و شوقي ايجاد شود تا به ميدان اجتماعي بيايي! آيا فكر نميكني انتظارت دور از واقعيت است؟ وقتي مردمي براي تحصيل فرزندشان اهميت ندهند انتظار شما مبني بر اينكه به فرهنگي بودن و تحصيل كردگي شما اهميت بدهند آيا دور از واقعيت نيست؟
من هم با شما هم عقيدهام كه نگرش مردم روستامان نسبت به كسب علم و دانش و سرمايهگذاري براي تحصيل فرزندانشان شايسته نبوده و اين يكي از كاستيهاي جامعهي روستايي ما است، ميپرسم شما فرهنگيان به عنوان پيشگامان و پيشقراولان علم و دانش در روستا چه كوششي در جهت روشنگري و شناساندن سودمندي علم و دانش به مردم روستا كردهايد تا مردم را بياگاهانيد؟ و مردم را به اشتباهشان واقف گردانيد؟ در طي اين 8 سال كه روستامان نشريه محلي داشته شما فرهنگيان روستامان چند تا مقاله در جهت شناساندن فوايد علم و دانش نوشتهايد؟ چندتا جزوه انتشار دادهايد؟ چندتا سخنراني ترتيب دادهايد؟ چندتا جلسهي پرسش و پاسخ فراهم كردهايد؟ چندتا جلسه گفتگو تشكيل دادهايد؟ چندتا كتاب علمي شوق انگيز به جوانان معرفي كردهايد؟ در كدام اجتماعي از اجتماعات مردم روستا لب به سخن گفتن علمي در شناساندن فوايد علم و دانش گشودهايد كه مردم گوش نداده و رفتهاند؟ آيا اصلن اين فكر در ذهن فرهنگيان روستامان ايجاد شده كه انجمن علمي فرهنگي در روستا تشكيل دهند تا جوانان را تشويق به تحصيل نمايند؟ مگر سعدي اين معلم بزرگ اخلاق نگفته:
« و گر بينم كه نا بينا و چاهست اگر خاموش بنشينم گناهست»
دوست خوبم؛ شما اين را فرض گرفتهايد؛ هر آدمي كه در اداره فرهنگ، يا همان آموزش و پرورش امروزي، كار ميكند و يا هر آدمي كه به دانشگاه رفت و تحصيلات عاليه نمود پس الزامن آدمي باسواد و متعهد است با قاطعيت ميگويم اينچنين نيست. آدمي ميتواند 30 سال فرهنگي و معلم باشد ولي اطلاعاتش در حد همان چند صفحه كتاب درسي باشد كه از بس تكرار نموده حفظش شده است. آدمي ميتواند مدرك تحصيلات عاليه داشته باشد، كتابهايي كه خوانده همان كتابهاي درسي بوده، كه آنهم ناگزير بوده، و اكنون هم فراموش كرده. پس نظر و برداشت شما به صورت مطلق از فرهنگيان و تحصيل كردگان مطابق با واقع نيست. اگر نيك بنگريم بسياري از فرهنگيان و نيز بسياري از تحصيل كردهها به روزمرگي افتادهاند، يا در لاك خود فرو رفتهاند و يا همانند نوارهاي كاستاند صرفا نواهاي تبليغاتي را واگو ميكنند و در اين واگويي هيچ نميانديشند كه، چه ميگويم؟ و اين گويش من چه سودي براي انسانيت دارد؟ براي اينكه ذهنشان براي خلاقيت پرورانده نشده است، اندوختهاي در ذهن ندارند و دانستههايشان عميق نيست. فرهنگي مورد نظر شما كه بتواند بر جامعهاش تاثير گذار باشد كار هركس نيست آدمي بايد باشد اهل ذوق با نگرش و بينش انسان دوستانه، دانايي و توانايي كسب كرده باشد، از اعتماد به نفس بالايي برخوردار باشد، مقيد به اصول اخلاقي انساني باشد. چنين آدمي همهي انسانها را يك پيكر خواهد ديد و وقتي ديد عضو و يا اعضايي از اين پيكر انسانيت آگاهيشان كم است و در رنجند، منتظر نمينشيند تا اهميت بهش بدهند يا ندهند بلكه به اندازه توان خود وارد اجتماع ميشود، حرف ميزند، مينويسد، خود را بيان و روشنگري ميكند.
دوست خوبم؛ اينكه مردم ما به تحصيل فرزندانشان اهميت نميدهند و در جهت تحصيل فرزندانشان هزينه نميپردازند يك واقعيت تلخ است و اينكه فرهنگيان روستامان هيچ تعهد اخلاقي انساني در خود احساس ننموده و تحرك اجتماعي از خود بروز نداده و زكات علمشان كه نشر آن هست نپرداخته و نيز هنوز هم بي تحرك و بي انگيزه و خاموشاند هم يك واقعيت است آنهم واقعيتي تلخ و زيانبار. اهميت ندادن و استقبال نكردن مردم از فرهنگيان و تحصيل كردگان، كوتاهي در انجام وظيفهي شما فرهنگيان در ايفاي نقش روشنگري اجتماعي و اثر گذاري بر رشد فكري و فرهنگي روستا را توجيه نميكند. من نميخواهم بگويم اينكه مردم روستامان به فرهنگيان و تحصيل كردگان اهميت نميدهند كارشان خوب است، نه. بلكه ميخواهم بگويم توان و وسع اطلاعات و درك و فهم مردم همين مقدار است از مردم عادي و عامي بيش از اين نميتوان انتظار داشت. ولي انتظار بيشتر مردم جامعه از فرهنگي و تحصيل كرده بيش از اينها بوده و هست. بي رو درواسي منِ تحصيل كرده و تو تحصيل كرده و فرهنگي، بايد بپذيريم همانند فرد عامي وعادي روستامان كمكار و بي همت بودهايم با اين تفاوت كه فرد عادي و عامي روستامان شايد بتواند بي همتي خود را توجيه كند و بگويد؛ نميدانستم. ولي من و تو اگر بگوييم؛ نميدانستم، همهي ادعاي تحصيل كردگي و فرهنگيمان را نفي كردهايم و اگر گناه و تقصير را بخواهيم به گردن اينكه ديگران به ما اهميت ندادند بيندازيم ميشويم با ديگران مساوي و ديگر جاي ادعايي باقي نميماند. يعني ميخواهم بگويم چه مردم عادي به شماي فرهنگي و تحصيل كرده و امثال من كه ادعاي تحصيل كردگي داريم اهميت بدهند و يا ندهند از بار مسئوليت ما كم نميشود من و تو همچنان مسئول اخلاقي و انساني هستيم بايد بينديشيم و علت اينكه توان و جرات به ميدان آمدن را نداشته و نداريم و اينكه انديشهاي نداريم كه براي ديگران بيان كنيم و اينكه اطلاعات و اندوخته و توشه علم و دانشي نداريم كه به ديگران ارائه دهيم را در خودمان جستجو كنيم، و بپذيريم كه، علمي نيندوختهايم، وسعت اطلاعاتمان ناچيز است، مطالعهاي نداريم، دانستههايمان محدود و بسيار اندك و سطحي و در حد محتواي كتابهاي درسي است و ديگر مطالعهاي نداشته و نداريم. و در كنار اين بيسوادي و نداشتن اطلاعات، اعتماد به نفس هم نداريم؟ آيا ميدانيد اعتماد به نفس نداشتن يعني چه؟ يعني باور نداريم كه توانايي داريم، باور نداريم كه اطلاعاتي داريم، باور نداريم كه دانش و مهارت تعامل با مردم را داريم، باور نداريم كه شناخت نسبت به مسائل اجتماعي داريم. اينكه شور و شوق نداشته و نداريم كه در جامعه ظاهر شويم به دليل اهميت ندادن مردم نبوده و نيست بلكه به دليل نداشتن دانش، اطلاعات، مهارت و نداشتن اعتماد به نفس بوده و هست. اگر نيك بنگري خواهي ديد، فرد فرهنگي ما و يا فرد تحصيل كردهي ما از نظر حرف زدن و اداي كلمات، بيان نظرات، اظهار وجود، رفتار اجتماعي و واكنشهايي كه به مسائل اجتماعي از خود بروز ميدهد و تعاملي كه با ديگران دارد، هيچ فرقي با برادر، پسر عمو و يا پسرداييش كه الف را در باغ ميشناسد ندارد و اگر يك غريبه با فرد تحصيل كرده و برادر بي سوادش برخورد كند نميتواند بفهمد كه يكي تحصيل كرده و ديگري بيسواد است. ميخواهم بگويم ما مدعيان تحصيل كردگي بايد شهامت داشته باشيم و علت را در خودمان جستجو كنيم، و گناه را گردن ديگران نيندازيم.
دليلش هم روشن است كدام يك از فرهنگيان و يا تحصيل كردگان ما مطالعه مستمر دارد؟ كدام يك روزنامه، مجلات علمي، كتابهاي مطرح روز را پيدرپي ميخوانند؟ كدام يك با محافل ادبي و علمي در ارتباط است؟ كدام يك در جلسات گفتگوي علمي و ادبي مرتب شركت دارد؟ روزي براي دستيابي به نمره قبولي كتاب درسي را حفظ كرده و بعد از بيرون آمدن از جلسه امتحان هم فراموش كرده است حال چيزي ندارد كه از خود بروز دهد اگر داشت بروز ميداد.«از كوزه همان تراود كه در اوست»
فرض بگيريم نظر من كاملا نادرست باشد و فرهنگيان و تحصيل كردگان ما افراد علامه باشند حال وقتي از اين علامگي كوچكترين سودي به اجتماع نرسد؟ چه سود؟ اين به شوخي بيشتر شبيه است كه آدمي درونش انباشته از علم و دانش و اطلاعات باشد، تعهد اخلاقي و انساني نسبت به همنوعش هم داشته باشد ولي ذرهاي از آن علم و دانش به بيرون درز نكند؟
هر آدمي كه در خود تواني، هنري و مهارتي ميبيند اگر مايل هست اين توان و هنر را با همنوعانش سهيم گردد ميتواند به ميدان آيد نخست كارهاي كوچك را در دست بگيرد، نقشي كوچك را در جامعه ايفا كند تا توانايي خود را بيازمايد و پخته تر گردد آنگاه مردم وقتي ديدند فردي در كاري كوچك از خود توانايي خوبي بروز داده از او استقبال خواهند نمود و كارهاي بزرگتري به او واگذار مينمايند و يا به نظراتش گوش فرا ميدهند يعني فرد فرهنگي و تحصيلكرده نخست بايد خود را و توانش را بروز دهد چه شكلي؟ با رفتار مبتني بر علم و دانش و خرد، با گفتار مبتني بر علم و دانش و خرد، در تعاملش با مردم كه مبتني بر علم و دانش خرد استوار است. اگر تحصيل كردگان و يا فرهنگيان روستاي ما انتظار دارند مردم ابتداي به ساكن آنها را يك مرتبه با دست زدن و تشويق بياورند و در صدر بنشانند انتظاري دور از واقع است.
فرهنگي تحصيل كرده و تحصيل كردهي روستا كه منتظر باشد تا افراد عادي و عامي و بيبهره از سواد و دانش جامعه، به خاطر داشتن سواد و تحصيل به او اهميت دهند تا آنگاه او قدم رنجه فرمايد و به ميدان اجتماعي آيد بي گمان آدمي خودشيفته است و علم و دانش او عمقي ندارد.
محمدعلي شاهسون ماركده 20/10/89
حرفهاي مردم
1- آقا، ليست امضا كنندگان واگذاري زمين گورستان كهنه به حوزه نجفآباد را چاپ كنيد تا ببينيم اين بذل و بخشش كنندگان چه كساني هستند؟ و چه نمايندگي از مردم داشتهاند كه چنين بذل و بخششها كردهاند؟
2- آقايان شورا مي خواهم راستا حسيني به مردم بگوييد وجدانتان كجا رفته بود كه تنها قطعه زمين عمومي روستا را اين چنين دست و دل بازانه بذل و بخشش كردهايد؟
3- ميخواهم درود بفرستم به آقاي رمضان عرب فرزند عليآقا كه شجاعانه در جلسه 15/9/89 در محل مسجد صورت جلسه واگذاري زمين به حوزه را امضا نكرد و اولين كسي بود كه رسما و كتبا و آشكارا با نوشتن مقالهاي و چاپ آن در آوا به اقدام واگذاري زمين گورستان توسط شورا به حوزه نجفآباد اعتراض نمود اين در حالياست كه بسياري از ماها هم مخالف بوده و هستيم ولي شجاعت بيانش را نداشته و هم اكنون هم نداريم.
4- من از هركه ميپرسم با واگذاري زمين گورستان به حوزه مخالف است پس اين 60-70 نفر كه رئيس شورا عنوان ميكند كيها هستند؟ نامشان را منتشر كنيد تا ببينيم واقعيت چيست.
5- وقتي فردي از مردم روستا خلافي انجام دهد شكايتش را نزد شورا برند حال وقتي عضو شوراي روستا براي خوبه جلوه دادن خود دروغ ميگويد به كي بايد گفت؟ عضو شورا سهم آب خريده و پولش را داده حالا در مصاحبهاش بر سر مردم منت ميگذارد كه مبلغ 1900000 تومان براي خريد زمين مدرسه كمك كردهام. تا ما مردم در مقابل اين دروغها بي تفاوت باشيم و سكوت كنيم در به همين پاشنه خواهد گشت و بايد دروغ بشنويم. خلايق هرچه لايق.
6- وقتي ميگوييم اين شورا و دهيار به فكر جوانان نيستند بعضيها از اين حرف ما جوانان خوششان نميآيد براي نمونه؛ سخنان دهيار و رئيس شورا در حضور استاندار در شماره قبل نشريه محلي آوا را بخوانيد ببينيد اين دو مسؤل روستا يك كلمه از ساخت سالن ورزشي خواست جوانان به استاندار نگفتهاند. به همين دليل پيشنهاد ميكنم جوانان تحصيل كرده براي شوراي آينده خود را كانديد كنند تا اعضا شورا از جوانان تحصيل كرده شكل بگيرد.
7- يك جوان روستاي ما توانسته يك رتبه علمي كسب كند اين خبر در رسانهي استاني به نام گرمدره پخش شد چون معلم اين جوان، گرمدرهاي بوده، اين آقا معلم، كار اين جوان را به روستاي خود منتسب نموده است تا آوازه روستايش را بالا ببرد. مسئولان روستاي ما نرفتند پخش اشتباه و عمدي اين خبر را اصلاح كند.
8- اين دهيار از دو دهيار سابق در كارش جديتر است بويژه درباره عقب نشينيها و موفق تر هم بوده است.
9- اين دهيار كارش را خوب انجام ميدهد بخصوص در باره عقب نشينيها جدي عمل ميكند. اما اعضا شورا ممكن است بخواهند كار كنند ولي در روستا افرادي هستند كه مايل نيستند كار شوراها خوب پيش برود. دو گروه با پيشرفت كار شورا مخالفند. يكي افرادي كه در راس قدرت بودند و حالا نيستند. ديگري افرادي كه ميخواستند به قدرت در روستا برسند ولي نرسيدند. من ميدانم چه كساني از هم اكنون فعاليت ميكنند تا خود را به مردم خوبه جلوه دهند تا بتوانند در دوره بعد راي بياورند اينها از هم اكنون به مردم رجوع ميكنند حرفهاي درگوشي ميزنند يكي دوتا شان تازه به دوران رسيدهاند و متاسفانه هيچ يك تحصيلات عاليه ندارند و از سخنشان و رفتارشان و حالاتشان محله گرايي و قوم و طايفه گرايي از هم اكنون ميبارد.
10- شورا براي سالن ورزشي هيچكاري نكرده اگر هم يكي دو بار به اداره رفتهاند پشت كارش را ول كردهاند نتيجه اي عايد مردم نشده است ما كه شعار نميخواهيم ما اكنون ماهي 50 هزار تومان ميبريم ميدهيم به سالن ورزشي هوره، گاهي وقتها بي حرمتي هم ميبينيم.
11- شايسته است ادعارسان روستا يك مقدار ظرفيت انتقاد پذيريشان را افزايش دهند چون پذيرش مسؤليت كارهاي بزرگ انتقادات بزرگ را هم به همراه دارد. باور داشته باشيم انتقاد نه تنها بد نيست بلكه موجب رشد ميشود.
12- آقاي دهيار، چندين مغازه بدون داشتن پروانه فعاليت ميكنند چند بار هم به شما تذكر دادهايم هيچ كاري صورت نگرفته! حتما بايد به تعزيرات زنگ بزنيم؟ و چند نفر را به دردِسر بيندازيم؟
13- ميخواهم به همشهريان خبرچينم بگويم؛ قدري انصاف داشته باشيد، و هرگاه ميخواهيد بر عليه يك همشهري ديگرمان خبرچيني بكنيد و گزارش به يك بيگانه بدهيد وجدانتان را زير پا نگذاريد و چيزهايي را گزارش بدهيد كه واقعيت داشته باشد. وقتي كپي نامه اعتراضي واگذاري زمين گورستان كهنه را روز 25/10/89 در نجفآباد به آقاي نورمحمدي دادم، با هم به گفتوگو پرداختيم كه از لابلاي سخنانش دريافتم، از ماركده زنگ زده و گفتهاند؛ تنها محمدعلي شاهسون با واگذاري زمين گورستان كهنه به حوزه مخالف است و اين مخالفت مردم و نوشتن طومار همهاش زير سرِ اوست. من همانجا با قاطعيت به ايشان گفتم؛ چنين نيست و محمدعلي شاهسون فقط در جلسه شورا مخالفت خود را اعلام نموده و در بيرون از شورا هيچ نقشي نداشته است. ولي اينقدر گفتوگوهاي تلفني بدگويي زياد بوده كه ايشان را تحت تاثير قرار داده بودند كه اقرار صريح و رودرروي من در او مقبول نيافتاد.
14- چند نفر را ميشناسم كه در جلسه مسجد، صورتجلسه واگذاري زمين گورستان كهنه به حوزه نجفآباد را امضا كردند و باز شاهد بودم نامه اعتراضي به زمين واگذاري را هم امضا كردند. ميخواهم بگويم روستاي ما هزار ماشاءالله، بزنم به تخته، از اين آدمهاي دو رو كم ندارد كه شجاعت نه گفتن را ندارند و نان را به نرخ روز نوشجان ميكنند اينها ميخواهند همه را راضي نگهدارند و خود را آدم خوب جلوه دهند. همشهريان خوبم بياييد بياموزيم و در جاهايي كه لازم است، شجاعانه نه بگوييم.
15- سخنان آقاي ابوالفضل عرب را خواندم برايم جالب بود و من هم با ايشان موافقم كه مردم ماركده به علم و دانش و تحصيل اهميت نميدهند و در جهت تحصيل فرزندشان هزينه نميكنند. چند نفر ثروتمند شاخص 30- 20 سال قبل ماركده را در نظر بگيريد كه حتا در نجفآباد خانه هم داشتند ولي فرزندان خود را براي ادامه تحصيل به شهر نفرستادند اينها الگوهاي 20-30 سال قبل مردم ماركده بودند كه هاله قداست كاذبي هم دور خود تنيده بودند. خوشبختانه اين هاله دروغين توي اين 7-8 سال گذشته فرو ريخت و چهرههاي واقعي هويدا شد.
16- آقايان شورا، خوشا به غيرتتان! زمين گورستان را مفت و مجاني حراج كرديد؟! خوب، آدمهاي خوب، لا اقل پول زمين را ميگرفتيد و جاده دره ماركده را آسفالت ميكرديد.
17- چند وقت پيش هيات قمربنيهاشم انتخابات داشت و افرادي برگزيده شدند مدتي است فشار و گفتوگو و رايزني ميان افراد برگزيده هست تا رئيس اين هيات از فلان محله باشد اين درحالي است كه قرار بوده و هست كار دست اندر كاران هيات براي خدا باشد. دوستان عزيز، چرا با اين افكار وارد هيات ميشويد؟ و هيات را با هواهاي نفساني خودتان ميآلاييد؟
مسؤليت پذيري
دوستان، يادمان باشد وقتي هريك از ما كه مسؤليتي را در روستا به عهده ميگيريم يعني ميپذيريم كاري براي مردم كه خودمان هم يكي از همين مردم هستيم انجام دهيم بعد از پذيرش مسئوليت انجام كاري، انجام ان كار ديگر ميشود وظيفهي ما. حال بايد در حد توانمان بكوشيم و وظيفه مان را خوب انجام دهيم. شكل ديگر مسؤليت پذيري اين است كه هريك از ما كه در جامعه داريم زندگي مي كنيم نقشي در جامعه داريم شايسته است هريك از ما نقش اجتماعي مان را بشناسيم و ايفاي وظيفه كنيم براي اينكه نشان دهيم آدمي مسؤليت پذير و وظيفه شناس هستيم و نقش اجتماعي مان را ايفا ميكنيم بايد در زندگي هدفي داشته باشيم و براي رسيدن به افدافمان در زندگي برنامه ريزي كنيم و كارهايمان را برابر برنامه تنظيمي به پيش ببريم. در انجام نقش و وظيفهي اجتماعي ممكن است به كارهاي شخصيمان هم آسيب برسد نخست بايد بكوشيم با برنامه ريزي بدون اينكه بخواهيم از نقش اجتماعيمان كم كنيم اين آسيبها را كم كنيم بعد اينكه بايد از اول كه قصد داريم نقش و وظيفه اجتماعي بپذيريم براي تداخل اين نقش و وظيفه اجتماعي و كار شخصيمان چارهاي ميانديشيديم تا اگر توان چشم پوشي از مقدار كار شخصيمان را داريم به ميدان آييم چون كم گذاشتن از مسؤليت و وظيفه اجتماعي به خاطر كار شخصي هيچ توجيه و پاسخي ندارد.
از طرفي هم بايد بپذيريم كه هيچكس آدم كاملي نيست كه بتواند مسؤليت و وظيفه اي را كه عهده دار شده دقيق انجام دهد بدينجهت ممكن است كاستيهايي دركار هريك از هم باشد در اينجا هست كه سر و كله انتقاد پيدا ميشود ما بايد بپذيريم كه انتقاد حق اجتماعي يكيك مردم است و مسؤلان جامعه بايد ظرفيت شنيدن انتقادهاي مردم را داشته باشند و خود را ملزم به پاسخگويي به مردم بدانند.
رجبعلي عرب ماركده ديماه 89
مصاحبه
آقاي رمضان عرب روز 23/9/89 ساعت 19 با يكي از همشهريان كه نخواسته شناخته شود گفتوگويي كرده كه باهم ميخوانيم.
– شما اكنون موقعيت فرهنگي مذهبي روستا را چگونه ميبينيد؟
– بسمالله الرحمان الرحيم. به نسبت خيلي جاها هم از نظر سابقه و چيزي كه اكنون مشاهده ميكنيم خوب است و پايهاش محكم است اكنون يك هجمه كه از نظر تهاجم فرهنگي همهي كشور را فراگرفته و اينجا هم هست. يك مقدار همت مسؤلان فرهنگي روستا و شهرستان نسبت به رفع معضلات فرهنگي كم است. فرهنگ پايه اصلي است و اگر مشكلات فرهنگي حل گردد بسياري از معضلات جامعه حل خواهد شد چون فرهنگ ناب اسلامي هويت مردم را تشكيل ميدهد ما اگر بتوانيم فرهنگ مان را كه از گذشتگان ما برايمان مانده حفظ كنيم، توسعهاش بدهيم و معايبش را برطرف كنيم جامعهي ما به تعالي مي رسد. نشريه آوا كه كمي فعاليت فرهنگي ميكند، تك بعدي فكر ميكند و بيشتر چيزهاي سطحي را بررسي ميكند موضوعهاي عمقي و ريشهاي را طرح و برسي نميكند و يك راه حل ارائه دهد بيشتر مسائل گذشته را انعكاس و مانور ميدهد براي مناسبتها و ايام مذهبي هيچ پيامي ندارد، مقاله اي حتا يك سطري هم ندارد يعني موضوعهايي كه هويت ما را تشكيل ميدهد هيچ يادي از آنها نمي شود و از كنارشان ميگذرد.
– طبيعتا هركه در زمينه اي تخصص دارد شما و ديگر همشهريان كه در زمينهي مذهبي تخصص داريد مقاله و پيام و هرآنچه كه ميدانيد لازم است و ضرورت دارد بنويسيد با اطمينان ميگويم در نشريه آوا چاپ خواهد شد متاسفانه كساني كه مانند شما فكر ميكنند فقط نق ميزنند چيزي نمينويسند حتا دستاندركاران مسائل مذهبي روستا از انتشار خبرشان هم واهمه دارند يعني هنوز فرهنگ اطلاع رساني به مردم براي اغلب ماها جا نيفتاده، ميخواهم به صراحت بگويم از بالا رفتن اطلاعات مردم ميترسيم. از جنابعالي تقاضا ميكنيم مرتب مقالات مذهبي بنويسيد با نام و يا بي نام، هرجور كه خودت ميخواهي، ما چاپش ميكنيم.
– اگر كسي داراي تخصص در مسائل مذهبي هم نباشد كه مقاله بنويسد، ميتواند يك كتاب مذهبي را بردارد و قسمتهايي از آن را در هر شماره چاپ كند. الحمدالله كتابهايي خوب و فراوان مذهبي چاپ شده و در دسترس همگان است. كتابهايي جامع كه هم احاديث و روايات را درآنها جمع كردهاند ميتوان از روي آنها نوشت. ما نميتوانيم به بهانه نداشتن تخصص از زير بار درج موضوع هاي مذهبي شانه خالي كنيم و هيچ يادي از مناسبتها نشود.
– هدف از ايجاد نشريه محلي آوا اين بوده كه مردمِ علاقهمند نظرات خود را بنويسند تا رفتار نوشتن و به دنبال ان خواندن كمكم در روستا جا باز كند و فراگير شود به علاوه اگر آيه قرآن و يا سخن پيامبر و يا امام را در نشريه بنويسند ممكن است اين نوشته روي زمين و زير پا بيفتد.
– خوب هدفي كه ميخواستيد بيشتر مردم بنويسند و بخوانند تحقق نيافته، با اينحال ميشود از روي كتابهاي موجود ؛ آيهاي، جملهاي، حديثي، روايتي و سخني از پيامبر، امامان و مقام معظم رهبري را نقل كرد و در پايان هم از مردم خواست نسبت به نگهداري و محافظت آن بكوشند اگر آدمي اين درخواست را رعايت نكرد خودش مسؤل است نه مسؤل آوا.
– وضعيت تحصيل علم و دانش در ماركده را چطور ميبينيد؟
– متاسفانه بچههاي ماركده تا توي خانه نزد پدر و مادر هستند چون مراقبت ازش ميشود خوبند ولي وقتي كه بيرون از روستا براي تحصيل ميروند چون براي زيست در اجتماع بزرگتر ساخته و پرورانده نشدهاند افت ميكنند چون خانوادهها بسته فكر ميكنند و فكر ميكنند دنيا همين ماركده است فرهنگ سازي بازتر و وسيعتري روي بچه صورت نميگيرد.