روز 10 اردیبهشت از ساعت 30/15 تا 18 اولین جشن جوان در روستای هوره، در محل باغ گردشگری قوزآغاجی با حضور جمع زیادی از مردم برگزار شد. جشن با تلاوت قرآن و سپس سرود جمهوری اسلامی و بعد سخنان بخشدار بخش زاینده رود و فرماندار شهرستان سامان رسمیت یافت. بعد گروه هنری اِلسِوَن آقایان؛ امید ترکمن، اکبر غلامی، علی اصغر غلامی(نوجوان)، محمد ترکمن و نادر رنجبر برای حاضران خواندند. گروه نوازندگان هم عباس زند بود که ساز بالابان می نواخت، نادر رجبر علاوه بر خوانندگی در نواختن موسیقی در گروه هم فعال بود. حسن آذربیگ سرنا نواخت، سید امیر عقیلی دایره، اصغر گل تپه چگور نواختند و علی اصغر غلامی(نوجوان) دهل نواختند.
سرود اول به زبان ترکی در وصف وطندوستی بود و سرود بعدی در مدح امام زمان. ترانه های بعدی همگی آهنگین، شاد و تمام به زبان ترکی خوانده شدند که مورد استقبال شدید مردم حاضر در جشن قرار گرفت. کلمه و واژه های ترانه های شاد ترکی بر گرفته از فرهنگ و زبان و ادبیات عامیانه ترک های ایل شاهسون بودند چون این ادبیات عامیانه با زندگی گروهی از مردمان در بستر زمان با دست و پنجه نرم کردن با زندگی بوجود آمده و نجواهایی برخاسته از رنج ها، لذت ها، فراق ها و وصال های مردمی بوده لاجرم اکنون بر دل های شنونده و بیننده ها می نشست و شیرین بود این شیرینی و دل نشینی معانی واژه و کلمه ها را از تک تک چهره ها می شد دید و حس و درک کرد. همزمان با اجرای ترانه های شاد، گروه رقص سنتی هالای السون هم در میدان رقصیدند که سخت مورد استقبال تماشاچیان قرار گرفت. گروه رقص هالای مارکده هم به زنجیره گروه رقص السون در میدان پیوستند و با هم هنرنمایی کردند. صدای زیبا و دلنشین خوانندگان، موسیقی شاد محلی و مردمی همراه با رقص با شکوه گروه هالای محبوب ترین قسمت جشن بود که به شدت مورد استقبال قرار می گرفت و همه را به وجد آورد. این وجد همگانی را از فیلم گرفتن های همگانی می شد دید. من در گوشه ای نشسته و چهره های شاد مردم را نظاره می کردم و در اندیشه بودم که چرا خشک مغزهایی در جامعه که خود را پشت مذهب هم مخفی می کنند از این شادی مردم وحشت دارند؟ و نمی خواهند مردم شاد باشند؟ و مردم را همیشه در اندیشه مرگ و گریه، غم و اندوه، افسرده و ناشاد می خواهند؟ خیلی زود از فضای ذهنی بیرون آمدم، از آنجاییکه چهره های شاد مردم برایم با شکوه بود سخن زیبای شادروان شهریار را با خود زمزمه کردم: سلام اولسون شوْکتوْزه. ائلوْزه. به هر صورتی ساعاتی فرح بخش و خوشی بود جای همه هنردوستان و شادزی همشهری مارکده ایم خالی؛ « بیز خوْشودوق خیرات اوْلسون، توْی اوْلسون».
در میانه جشن ضمن معرفی مسئولان و بازیکنان فوتبال ساحلی روستای صادق آباد که به مسابقات کشوری راه یافته بودند و باعث افتخار منطقه شده اند لوح تقدیری اهدا شد و مورد تشویق حاضران قرار گرفتند. جادارد از همه افرادی که برای برگزاری این جشن با شکوه زحمت کشیدند تقدیر و تشکر نمایم.
در پایان نظر بیش از 20 نفر از روستاهای مختلف را که در جشن شرکت کرده بودند درباره چگونگی جشن پرسیدم همگی اظهار خوشنودی می کردند و از آن با کلمه عالی یاد کردند و خواستار تداوم جشن ها و آوردن شادی توی مردم بودند.
و اما چندتا انتقادک هم بر جشن وارد است.
یکی دیر آمدن فرماندار است که نیم ساعت جمعیت را معطل نگاه داشتند تا فرماندار بیاید و جشن را افتتاح کند که نیامد و بخشدار این کار را کرد بخشدار هم با تاخیر آمد فقط چند دقیقه ای زودتر از فرماندار. و بعد که فرماندار آمد و ایراد سخن فرمود دریغ از یک عذر خواهی کوچک.
دیگری چند نوبت روضه خوانی بی مورد و غیر ضروری مجری از جمله در قسمت انتهایی جشن بود جشن پایان یافته بود مردم از جمله فرماندار چند قدمی رفته بودند مجری اصرار نمود: برگردید و بنشینید من می خواهم چندتا صلوات ازتان بگیرم!!؟ فرماندار و افراد سرشناس ناگزیر برگشتند و لحظه ای نشستند ولی بیشتر مردم به خواسته مجری اهمیت ندادند و به رفتن خود ادامه دادند.
سوم اصلا چه نیاز به سخن فرماندار و بخشدار؟ و چرا باید فرماندار جشن را افتتاح کند؟ جشنی است مردمی، با همت مردم شکل گرفته، در روستای هوره برگزار می شود، هوره متعلق به مردم هوره است نه بخشدار و نه فرماندار، بهتر این بود که رئیس شورای هوره که نماینده مستقیم مردم است و یا دهیار هوره به میهمانان خیر مقدم بگوید و ضمن خیر مقدم در عرض دو سه و نهایت 5 دقیقه هوره را به مهمانان معرفی کند. آیا این زیباتر نبود؟
در پایان آرزو می کنم ما مردم به خود باوری برسیم و اینقدر خودمان را دستکم نگیریم تا نیازی به تملق گویی و چاپلوسی اصحاب قدرت پیدا کنیم. یادمان باشد اصحاب قدرت از جمله بخشدار، فرماندار، استاندار و… کارگزار مردم اند و بابت کارشان از مردم مزد می گیرند و ارباب اصلی خود ما مردم هستیم.
محمدعلی شاهسون مارکده