جلسه ای در تاریخ 91/10/19 ساعت 16 در محل دبیرستان روستای قوچان با حضور جمعی از بزرگان و معتمدین روستاهای مارکده و قوچان و نیز مسئولان مدرسه و آموزش و پروش سامان و نیز امام جمعه سامان تشکیل شد. هدف از این جلسه جمع اوری کمک های مردمی به دبیرستان بود. در این جلسه سه نفر سخن گفتند میردامادی امام جمعه، مردانی رئیس آموزشگاه و عرب رئیس آموزش و پرورش سامان.
وقتی سخنان آقای میردامادی امام جمعه ی سامان را شنیدم قدری از خودم بدم آمد چون درباره ایشان پیشداوری کرده بودم.
روز قبل وقتی دعوت نامه را خواندم که نوشته بود جلسه با حضور امام جمعه سامان خواهد بود، تصمیم گرفتم به جلسه نروم، استدلال ذهنی ام هم این بود که؛ امام جمعه ساعتی وقت ما را بیهوده خواهد گرفت و سخنان کلی و شعار گونه تکراری سالیان متمادی را بازگو خواهد کرد. ولی دیدم سخنان ایشان خیلی بیشتر مرتبط با مسائل و مشکلات آموزش و پرورش و ارائه راه حل بود تا سخنان آقای مردانی مدیر مجتمع آموزشی و نیز سخنان آقای عرب رئیس اموزش و پرورش سامان.
آقای میردامادی به حق مردم را توصیه نمود بجای ساخت مسجد و حسینیه که در اغلب جاها بیشتر از نیاز هم ساخته شده، هدایای نیکوکارانه خود را به سوی رفع مشکلات اموزش و پرورش سوق دهند و نیز در توصیف علم، ان را نور نامید که بر زوایای تاریک زندگی میتابد و به ما آگاهی میدهد و بیسوادی را هم جهل نامید و سفارش به آموختن علم نمود که جای بسی تقدیر و تشکر است.
اولین سخنران آقای مردانی بود که، در همان اول سخنانش دروغی، احتمالا مصلحت آمیز، گفت و گذشت «تعداد زیادی دعوت کرده بودیم ولی به علت مشغله زیاد نتوانستند در این جلسه حضور یابند» همه می دانیم و میدانند دلیل اغلب نیامده ها چیست؟ هرچیز باشد مشغله زیاد نیست حال چه نیاز به این دروغ بود؟ من نتوانستم بفهمم. به علاوه ایشان در جای دیگر سخنانش نظری در تضاد با نظر فوق ارائه و گفت: وقتی دعوت نامه جهت حضور در جلسه مدرسه به اولیا دانش آموزان داده می شود، می گویند: دوباره پول می خواهند و خیلی ها شرکت نمی کنند. کدام یک از این علت نیامدن در جلسه درست است؟
وقتی سخنان آقای مردانی را شنیدم افق محدود این مدیر مجتمع برایم تاسف بار بود بنظر می رسد ایشان کاسه داغ تر از آش و کاتولیک تر از پاپ باشند چون امام جمعه که متولی رسمی دین و مذهب است هدف مدرسه را علم آموزی و روشن شدن و رهانیدن مردم از جهل و پرورش مدیران آینده جامعه و کشور نامید و آقای مردانی هدف خود و مجتمع زیر نظرش را پرورش بچه هایی متدین و نماز اول وقت خوان بیان نمود که وقتی از مدرسه فارغ التحصیل و به زندگی شان می روند گناه نکنند. در سخنان این مدیر مجتمع حتی یک بار کلمه علم و دانش نیامد و اشاره ای به هیچ برنامه ای در خصوص رشد علمی دانش آموزان نکرد می توان چنین نتیجه گرفت که رشد علمی دانش آموزان دغدغه ایشان نیست. بدون شک هیچ کس مخالف نمازخوانی و متدین بودن دانش آموزان نیست. روند آموزش و یادگیری آموزه های دینی و مذهبی قرن ها در جامعه ی ما بدون هیچ تشریفات و بدون صرف هزینه های کلان توسط پدران و مادران و نیز ملّای مکتبدار روستا اعمال می شده است نتیجه خوبی هم داشته است نمونه ی آن مردمان گذشته ی جامعه ی ما که متدین، نمازخوان و باورمند به آموزه های دینی و مذهبی بودند و هنوز هم هستند. اصلا این جلسه برای جلب توجه و دریافت کمک از همین متدینین پرورش یافته در جامعه ی گذشته بوده است. چون متدینین پرورش یافته در جامعه ی گذشته کمک های اهدایی زیادی در راه ترویج مسائل اعتقادی خود می کنند این جلسه تشکیل شده که به این متدینین بگوید: قدری از این هدایا را به سمت و سوی مدرسه سوق دهید. می پرسم وقتی مردم یک جامعه بتوانند با صرف اندک هزینه ای بچه خود را متدین و نماز اول وقت خوان بار بیاورند چه نیاز به این همه تشکیلات عریض و طویل و هزینه های کلان؟ این درحالی است که مساجد و نیز شبکه های تلویزیونی و نهادهای دیگر اجتماعی در ترویج آموزه های دینی و مذهبی بسیار فعال اند ما در این زمینه کمبود نداریم بلکه نهادهای موازی هم داریم. انتظار این هست که در مدارس کوشش اصلی بر آموزش علم و دانش باشد و در کنار آن آموزه های دینی را هم بیاموزند. افق دید آقای مردانی اینقدر محدود است که نمی تواند در مخیله خود بگنجاند یک دانش آموز باسواد و آشنا به اطلاعات و علم و دانش، خدا را بهتر خواهد شناخت تا یک دانش آموزی که تحت فشار مدیر مجتمع نماز می خواند. چرا مدیر مجتمع آموزشی ما اینقدر افق دید کوتاهی دارد و ضرورت آموختن علم و دانش با کیفیت بهتر به بچه ها دغدغه ی او نیست و از آن سخنی نمی گوید؟ من دقیق نمی دانم. ساده ترین چیزی که به نظر می رسد این است که بگوییم؛ از کوزه همان تراود که در اوست!
داشتن افق وسیع، مستلزم داشتن اطلاعات و دانش گسترده است. اطلاعات و دانش گسترده ناگزیر از مطالعه عمیق و مستمر به دست میآید. مطالعه، کالایی که در جامعه ی ما اگر نگوییم نایاب، کمیاب است انتظار هست که یک مدیرمجتمع آموزشی و یا یک آموزگار با مردمان عادی جامعه در زمینه مطالعه و داشتن اطلاعات علمی قدری متفاوت باشد ولی به نظر می رسد این انتظار تحقق نیافته و مدیرمجتمع آموزشی ما شیوه زیست انسان مبتنی بر دانش و آگاهی، استقلال و آزادی، حرمت و اخلاق را نخوانده، آشنایی ندارد، تجربه نکرده و باوری به آن هم ندارد. بیگمان اگر آشنایی کافی با اطلاعات علمی داشت غیر ممکن بود که اشاره ای حتی گذرا در سخنرانی اش به آنها نکند.
دلیل دیگر من این است که علت چسبندگی شدید ایشان به شعارهای مذهبی همین ضعفش در داشتن اطلاعات علمی است برای اینکه انسان پُردانش الزاما انسانی متعادل خواهد بود و انسانی که ضعف آگاهی دارد ناگزیر خود را به قدرتی و یا ایده ای با شدت و حدّت می چسباند تا احساس امنیت کند و بتواند خود را در سایه آن قدرت و یا ایده تعریف کند.
بنابراین بعید است عنوان مدیرمجتمع را که بدست آورده براساس شایستگی علمی باشد. این از بدیهیات است که نبود عمق و وسعت دانش و اطلاعات در یک مدیر آموزشگاه تاثیر منفی بر رشد دانش آموزان خواهد داشت.
آخرین سخنران آقای عرب رئیس آموزش و پرورش سامان بود که با گفتن دروغ شاخ داری مرا به تعجب واداشت و به خود گفتم: این آقا با این بی سوادی نماینده فرهنگ منطقه ما است!؟؟ آقای عرب اولین بیت غزل معروف حافظ را خواند.
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
و گفت: منظور حافظ از ترک شیرازی در این بیت، امام زمان است!
رئیس آموزش و پرورش منطقه ی ما نمی داند اصلا حافظ سنی مذهب یوده است و امام زمان از اعتقادات و باورهای شیعیان است. من نمی دانم چرا ایشان چنین سخن نسنجیده و نا درستی را بیان کرد آیا بخاطر تظاهر و مومن جلوه دادن خود در مقابل امام جمعه بود؟ و یا اینگونه اشتباه فهمیده است؟! هر انگیزه ای که علت بیان این نظر نادرست باشد توجیه پذیر نیست و بی سوادی و یا ریاکاری ایشان را اثبات می کند.
تُرک شیرازی در غزل حافظ همان ترک شیرازی به مفهوم ساده و عام فهم آن است یعنی؛ آدمِ ترک نژاد و ترک زبانِ زیبارویی که در شیراز بوده، روی زمین شیراز راه می رفته، از هوای شیراز تنفس می کرده و با مردمان شیراز زمان حافظ زندگی می کرده است. بنابراین ترک شیرازی در غزل حافظ نه امام زمان است و نه چیز دیگری. از نظر ادبی نویسان ما، ترکان زیبارو بوده اند عده ای از همین ترکان هم در شیراز ساکن بودند و منظور حافظ از زیبارویان همین ترکان ساکن در شیراز بوده است. این را همه نوشته اند از جمله شادروان دهخدا در لغت نامه، زیر کلمه ترک آورده:
«ترک شیرازی؛ ترکی که در شیراز به سر برد و گویا مانند ترک خطایی از نام های محبوب است» و شاهد خود را هم بیت حافظ را «اگر آن ترک شیرازی…» آورده است.
آقای دکتر حسن انوری شرح دهنده غزلیات حافظ در کتاب درسی رشته ادبیات دانشگاه پیام نور در توضیح همین بیت: « اگر آن ترک شیرازی…» آورده: «ترک: غلامان و کنیزکان ترک را که از ترکستان به نواحی دیگر می برده اند، برگزیده و زیباروی بوده اند؛ این است که در زبان فارسی، ترک، به این معنی از قرن چهارم در شعر فارسی دیده می شود. نیز طایفهای از ترکان در شیراز مقیم بوده اند.
پس ترک شیرازی هم می تواند زیبا روی شیرازی باشد و هم فردی از ترکان مقیم شیراز. حافظ مفتون زیبارویان ترک شیرازی است. برای شواهد نگاه کنید لغتنامه، و حافظ نامه»
تضاد دیگری که در سخنان آقای عرب رئیس آموزش و پرورش منطقه ی ما بود این بود که سه بار تکرار کرد هیچ کس حق ندارد به اجبار از اولیا دانش آموزان پول بگیرد! حال چه نیاز به سه بار تکرار بود؟ من نمی دانم. از طرفی هم عنوان کرد که از برج 10 سال گذشته به ما سرانه دانش آموزی ندادند و ما پول نداریم و نیاز به کمک شما هست. یعنی با دست پس می زند و با پا جلو می کشد. انسان حیران می ماند از این همه تظاهر، ریا و دو رویه حرف زدن.
خوب برادر عزیزم، دولت به هر عللی، پول نداشته که بدهد و نداده. این موضوع به عنوان یک واقعیت تلخ قابل قبول. مدرسه را که نمی شود تعطیل کرد؟ به قول عوام؛ چوپان گوسفندان را رها کرد صاحب گوسفند که رها نخواهد کرد. شجاعانه و شفاف و با صدای بلند بگو: پدر و مادر دانش آموزان، پول جهت هزینه های مدرسه نداریم، خودتان آستین ها را بالا بزنید و هزینه های مدرسه را تامین کنید. اینکه دیگر لام و لوم ندارد، تعارف ندارد، نیازی به دو رویه حرف زدن ندارد، فقط قدری شجاعت می خواهد.
من نمی دانم مفهوم با اجبار از اولیا پول گرفتن چیست؟ اگر اجبار را به مفهوم عریانش که کسی لوله تفنگ را بیخ گوش کسی بگذارد و یا چماغ را بالا ببرد و بگوید پول بده، که چنین چیزی نبوده و نیست پس برای مدرسه پول اجبار مفهوم ندارد. اگر خانواده ای را می شناسیم که توانایی پرداخت ندارد اصلا بهش چیزی نمی گوییم ولی آنها که می توانند کمک کنند باید و وظیفه دارند و مسئول هستند که هزینه ها را تامین کنند.
برادر من، آقای عرب، رئیس محترم آموزش و پرورش، مردم شعور دارند، مردم همه چیز را می فهمند، بیایید واقعیت ها را، آنگونه که هست، هرچند تلخ و ناخوشایند، راستا حسینی و صادقانه به مردم بگویید و مردم را مسئولیت پذیر بار بیاورید و به قول آقای میردامادی مردم را درگیر کارها کنید. این دو رویه حرف زدن شما مسئولان، غیر مستقیم موجب پرورش یک لایه و قشر زرنگ، فرصت طلب و منفعت جو در جامعه شده و می شود اگر شما نمی بینید من به عینه می بینم.
محمدعلی شاهسون مارکده 20/10/91