مورخه 85/4/1 ساعت 21 در يك جمع كوچك دوستانه در خانه اي در روستاي با صفاي قوچان، با 8 ، 9 جلد دفتر 60 برگ دست نوشته شادروان يدالله شاهبندري قوچاني فرزند علي كه توسط فرزند ايشان در اختيارم قرار داد آشنا شدم. صفحات يك يك دفتر ها را ورق زدم و عنوان ها را خواندم و سر انجام دو جلد دفتر را برگزيدم و درخواست نمودم كه جهت نسخه برداري در اختيارم گذاشته شود. با خود انديشيدم كه ممكن است اعتماد نكند و عذر آورد. چون تا آن لحظه اين جوان را نديده بودم، نمي شناختم و مراوده نداشتم. ولي ديدم با خلوص و خضوع تقديم كرد!
ياد آوري مي نمايم من در برخوردم با تعدادي از مردم قوچان در طي اين چند سال گذشته تجربه اي كه بدست آورده ام اين است كه قوچاني ها داراي فرهنگي، مرامي و بينشي با صفاتر توام با مقداري صداقت و سادگي دارند و اين برداشت را در همين جلسه هم ديدم. در همين جا از لطف ايشان و از اينكه بدون شناخت به من اعتماد نمودند تشكر مي نمايم.
با تورق اين دفتر ها ديدم شادروان يدالله شاهبندري با اينكه سواد كلاسيك نداشته بر اثر ذوق، علاقه و همت والاي خود پيوسته مطالعه مي نموده و هر كتابي را كه مي خوانده موضوع ها و مواردي را كه توجه اش را جلب مي كرده رونويسي مي نموده و يا خلاصه اي از آن را يادداشت مي كرده و يا برداشت هاي خود را از آن موضوع و يا كتاب مي نوشته است.
گفته شد كتاب هاي زيادي هم در طول عمر خود جهت مطالعه فراهم نموده كه فرزندانش آنها را به كتابخانه دبيرستان دخترانه قوچان تقديم نموده اند كه بايد به آن پدر و اين فرزندان آفرين گفت.
از روي يادداشت هايي كه بر جاي گذاشته بيشترين كتاب هايي را كه خوانده ديوان اشعار شاعران فارسي زبان است. از جمله سعدي، حافظ، صائب تبريزي، اوحدي، پروين اعتصامي، معزي، خاقاني، سنايي، نظامي، وحشي بافقي، خواجوي كرماني و… مي توان نام برد. كه از هريك اشعاري برگزيده و با خط زيباي خود در دفترش نوشته است. پس از ديوان شاعران كتاب هاي مذهبي بيشترين كتاب هايي بوده كه خوانده و موضوع هايي را در رابطه با خداپرستي، اخلاق، خانواده و اجتماع ياداشت نموده است.
و سرانجام اينكه مقداري سروده دارد كه تعدادي از آنها مدح مقدسين است و تعدادي هم در باره اوضاع اجتماعي روستاي قوچان است. از جمله در وصف شغل زراعت، استان چهامحال و بختياري، توصيف انقلاب، شرح كارهاي دكان داران، توصيف نابساماني اجتماعي.
به علاوه چندين صفحه نوشته نثر در باره آمدن شاهبندر، بنيان گذار روستاي قوچان نوين، مراسم عروسي در قوچان، مراسم درو چلتوك، مراسم بازي نمايشي كئسه گلين، معيشت مردم، ساختمان ها و زندگي مردم، رفتار كاسب كاران مانند ؛ سلماني، دشتبان، چوپان، نجار، آهنگر و نيز ارتباط مردم باشهر است.
و در نهايت خلاصه اي از داستان به يغما بردن گاو و گوسفندان مردم روستا توسط لران بختياري را نوشته است. و در پايان مهرباني ها، بخشش ها و مردم داري دو نفر از بزرگان روستا، شادروانان كربلايي عباس كدخداي مشهور قوچان و حاج امير شاهبندري را متذكر شده است. كه اميد است در صورت زنده ماندن، در تدوين تاريخچه روستاي قوچان از آن ها استفاده نمايم.
يدالله شاهبندري در سال 1311 ه ش در روستاي قوچان متولد، در همين روستا بزرگ مي شود و زندگي مي نمايد. كارش همانند بيشتر مردم روستا كشاورزي بوده، مدارج تحصيلي كلاسيك را نگذرانده طبق برنامه زندگي آن روز ها چند زمستان به مكتب رفته، قرآن خواني و كمي هم سواد خواندن و نوشتن فارسي را آموخته و پس از اين با همت و علاقه خود، ضمن كار و زندگي كشاورزي در روستا در اوقات فراغت خود مطالعه مي نموده كه بسي ارزشمند است. و سر انجام در تاريخ 76/2/30 جهان را بدرود گفته است روانش شاد باد
همت والاي اين روستا زاده و روستايي را كه با ذوق و اراده خود بر خلاف جو عمومي و نبود امكانات مطالعه مستمر داشته بايد ستود و به جامعه روستاي قوچان كه چنين فرزندي پرورانده بايد آفرين گفت.
در اينجا سروده توصيف شغل زراعت را مي آوريم.
همه وابسته شغل زراعت همه رفتار او باشد عبادت
به كند و كوب شخم تخم و اشجار د نهال سست را بخشد شجاعت
به تاريكي شب در آبياري بود مشغول، زارع ، بامرارت
پرنده، دام، آنچه هست خورند تمامي را ز انعامش كرامت
لباس گرم ، معده نرم دارد ز دست رنج او باشد شهامت
ز محصولات ايشان گشته رنگين به هستي هر كه بيني با لطافت
مهندس، كارگر، تاجر، مكانيك همه محتاج وي دارند طاعت
برو در شهر در خرداد و مرداد خصوصا شهريور آنجاست باغت
همه جا پر شود انبار گردد بنازم بازوانت بازوانت
حلال و طيب و طاهر و مبرا ز هر شغلي گرامي تر زراعت
يدالله كي توان وصف كردن تمامي حسن اين شخص كرامت.
محمدعلي شاهسون ماركده 85/4/3