گزارش نامه شماره 13- اول اردی بهشت 91

استبداد زدگی
می توان با جرئت گفت همه ی ماها صرف نظر از جنسیت، موقعیت طبقاتی و اجتماعی، میزان تحصیلات، مذهبی و غیر مذهبی بودن، روستایی و شهری، ثروتمند و تهی دست، کم و بیش دچار نوعی بیماری مزمن فرهنگی تاریخی هستیم که نام آن استبداد زدگی است. این بیماری همه گیر از آدمی به آدمِ دیگر شدت و ضعف دارد. با این حال کمتر آدمی را در جامعه می توان یافت که  از ابتلا به بیماری مزمن استبداد زدگی بر کنار مانده باشد. بیماری از آن نظر مزمن است که تاریخ، فرهنگ و باورهای ما دارای یک زمینه استبداد دیرینه است که با تار و پود و جسم و جان ما عجین شده. و هر فرد از ما یک مستبد بالقوه هستیم و در صورت فراهم آمدن زمینه مساعد، آن را بروز خواهیم داد.
در بینش و فرهنگ استبدادی اصل قدرت است. حرف اول و آخر را قدرت می زند. قدرت است که به انسان ارزش می دهد. چه قدرتی؟ قدرتِ پدری، قدرت شوهری، قدرت مرد بودن، قدرتِ داشتن پول، قدرت دارایی و ثروت، داشتن شغل و سمت های اداری، رابطه و نزدیکی و یا وابستگی به قدرت سیاسی، داشتن نفوذ و موقعیت اجتماعی، قدرت و نفوذ مذهبی، قدرت بدنی و زور بازو و … اگر دقیق بکاویم و نیک بنگریم تعداد اندکی از مردمان جامعه را خواهیم یافت که به قدرت دست یافته اند ولی رعایت حق و حریم دیگران را هم می کنند و یا زیر دست هستند و می توانند با چاپلوسی و تملق و یا سوء استفاده از روابطی که با قدرت مندان دارند خود را بالا بکشند ولی تملق نمی گویند و از رابطه و وابستگی سوء استفاده نمی کنند و متکی به توانایی های خود هستند و به داشته های خود قانع اند.
وقتی در حال و هوای فرهنگ استبدادی نفس می کشیم و زندگی می کنیم اگر هر یک از ما زیردست بودیم، خود را به بالا دستی و قدرتی می چسبانیم و از بالا دستی تعریف و تمجید می کنیم، دست می بوسیم، سر تعظیم فرود می آوریم، دولا و راست می شویم، صاحب قدرت را به اوج می رسانیم، تملق می گوییم، چاپلوسی می کنیم، مدح و ثنا می سراییم، اگر ماموریت دادند که کلاه بیاور، خوش رقصی می کنیم و کلاه را با سر یکجا می آوریم و اگر اشاره ای شد بجای پا، با سر می دویم. فرد صاحب قدرت که ما خودمان را به او چسبانده ایم و ازش خوش مان می آید نه تنها خودش خوب و بهترین است بلکه تمام متعلقاتش هم همانند خودش خوب شمرده می شود، حرف زدنش، نشستن و برخاستنش، سخنش، رفتارش، اصلا کاستی های صاحب قدرت را نمی بینیم اگر کسی گفت بالای چشم صاحب قدرت ابرو هست ما بدمان می آید و هیچگاه از خود نمی پرسیم، سنه نه؟ فردی گفته بالای چشم فرد دیگر ابرو است، خوب به من چه؟
و اگر به قدرتی دست یازیدیم، و یا با چسباندن خود به قدرتی، خود صاحب قدرت شدیم، خدا را بنده نیستیم، دوست داریم همه و در همه جا از ما فرمان برند، دستور و فرمان ما همه جا نافذ باشد، همه از ما تعریف و تمجید کنند، ما را بزرگ بپندارند، داناترین بدانند، بهترین و زیباترین بشمارند، از آدم هایی که دانایی دارند، اطلاعاتی دارند بدمان می آید، چون اهل تعریف و تمجید و دولا و راست شدن و دست بوسیدن نیستند.  به آدم های چاپلوس میدان می دهیم، تنها حرف درست، حرف ما باید باشد. فکر می کنیم بهترین هستیم و کاستی در ما نیست، خود را معیار می دانیم نه تنها فکر می کنیم خودمان بهترینیم بلکه تمام متعلقات ما هم بهترین باید پنداشته شوند، ماشین مان، خانه مان، شهرمان، روستای مان، فرهنگ مان، باورمان، بچه مان، سگِ درِ خانه مان و … انتقاد از ما نباید بشود، کاستی های ما نباید گفته شود.  اگر چنین شد بر می آشوبیم، کسی حق ندارد از ما ایرادی بگیرد، همه باید از ما فرمان ببرند، همه باید بَه بَه و چَه چَه بگویند و اگر نیک بنگریم در ته وجود هر یک از ما یک شاه کوچولو نشسته و یا همه مان یک دیکتاتور بالقوه کوچولو هستیم اگر زمینه مساعد بود با سرعت رشد می کنیم.
آدمی که با فرهنگ استبدادی خو گرفته هر کجا که قدرت داشت زور می-گوید و از بقیه می خواهد که مطابق میل او عمل کنند و هرکجا که قدرت و زور نداشت التماس می کند، تملق می گوید. برابری و انصاف جایی در اذهان آدم استبداد زده ندارد. برای نمونه به این مثال توجه کنید ببنید رابطه زن و مرد در خانواده باید بر اساس رعایت حرمت یکدیگر، مهربانی و عشق به یکدیگر و برابری باشد. در این صورت خانواده ای خواهیم داشت سالم و بچه ها در چنین خانواده ای رشد سالمی خواهند داشت. ولی در فرهنگ استبدادی چنین نیست سنگ بنای خانواده از همان نخست کج گذاشته می شود. دختر باید توی خانه همانند یک کالا بنشیند تا پسری به خواستگاری اش بیاید. حتا دختر اگر علاقه ای به پسری هم دارد حق ندارد ابراز کند. یعنی جامعه حقی برای دختر که وقتی پسری را شایسته همسری دید ابراز علاقه کند و پیشنهاد ازدواج دهد قائل نیست. بعد نوبت قباله بران می شود. حالا قدرت دست پدر دختر می افتد و مبلغ قباله را بالا می گوید اینجا پسر راهی جز چانه زنی و التماس ندارد. شاید این چانه زنی ساعت ها هم طول بکشد. یعنی ساعت ها چانه می زنیم ولی یک بار به ذهن مان خطور نمی کند که چرا باید مرد وچهی بنام مهریه به زن آینده اش بدهد؟ خوب دو نفری ازدواج برابر و زندگی با حقوق برابر تشکیل بدهند تا نیازی به پرداخت پول نباشد. این مرحله می گذرد و ازدواج صورت می گیرد حالا دیگر قدرت دست مرد خانواده می افتد و خطاب به نوعروس می گوید تو بدون اجازه من از خانه حق نداری بیرون بروی خانه پدرت حق نداری بروی اینگونه باید بپوشی آنگونه باید بخوری و …
اگر نیک به رفتارهای اعضا جامعه مان بنگریم خواهیم دید همه ی روابط اجتماعی ما رنگ و بوی فرهنگ استبدادی دارد در فرهنگ استبدادی روابط انسان ها بر اساس برابری نیست عده ای بالاترند عده ای پایین ترند، عده ای محترم اند و عده ای از احترام کمتری برخوردارند، عده ای  قدرت دارند و عده ای قدرت ندارند و آنها که قدرت ندارند ناگزیر باید پیرو صاحبان قدرت باشند این رابطه همه جا از جمله در خانواده هم حاکم است این است که یک زن و یک مرد در یک خانواده هیچگاه احساس برابری نمی کنند به همین جهت مرد می کوشد مرد مهمی گردد و زنان می کوشند زنِ مردِ مهمی شوند چون احساس برابری ندارند امکان ندارد عشق سالم هم بینشان بوجود آید و چون روابط بالایی و پایینی، فرماندهی و فرمانبری است دوباره فرهنگ استبدادی در خانه بازتولید و فرزندان با فرهنگ بازتولید استبدادی رشد می کنند و هزاران سال است که در فرهنگ استبدادی غوطه وریم و همه هم رنج می بریم، آسیب می بینیم، و آسیب می-زنیم، و همه مان زیان می دهیم. چاره رهایی از فرهنگ استبدادی به کارگیری خرد انسانی و رعایت حرمت انسانی است. باید دانست خرد از مجموع واقع بینی و واقع گرایی به علاوه به کار گیری عقل و کسب دانش و علم بدست می آید.

                                                                                    محمدعلی شاهسون مارکده
قهر
وقتی میان دو آدم، تضاد منافع پیش آمد، اختلاف نظر پیدا شد، رنجش بوجود آمد که، تحمل یکدیگر را نداشتند، رابطه ها قطع و از یکدیگر فاصله می گیرند، روابطی را که باهم داشتند دیگر برقرار نمی کنند، رفتارهای معمول را ترک می نمایند، به این حالت بین دو نفر را، قهر می گویند. قهر، یک نوع خشم است، یک نوع خشم و عصبانیت است. قهر، یک رفتار توام با خشم است. موضوع قهر، هم این هست که؛ قهر کننده، کاری نمی کند، حرفی نمی زند، یا کاری را که باید بکند نمی کند، مانند این که هنگام برخورد با دیگری سلام نگوییم، یا پاسخ سلام را نشنویم. با گرفتن حالت قهر، به خودمان، فکر می کنیم که؛ ارتباط مان را با طرف مقابل قطع کرده ایم. ولی باید دانست، بر خلاف تصور، ارتباط بر قرار است، اما بیشتر به صورت خشم، کینه، تنفر و دشمنی در آمده و شکل ویرانگر به خود گرفته است.
آدمیان رفتار قهر را بیشتر از دوران کودکی آموخته اند. این چنین آدم هایی احتمالا در خانواده ای بزرگشده اند که، بیشتر به دادگاه شباهت داشته، هرکه می کوشیده خطاها را متوجه دیگری بکند، آنگاه کودک می دیده اگر خود را کنار بکشد، هیچ کاری نکند، خطر کمتری متوجه اوست، سند و مدرکی دال بر خطاکاری بدست کسی نمی دهد. یا در خانواده ای بزرگ شده که، برابری و انصاف رعایت نمی شده آنگاه کودک می دیده می تواند با کناره گیری، دوری، قطع مصاحبت و رفت و آمد، طرف مقابل خود را رنج دهد و یا او را ناگزیر کند که به سمت او بیاید و یا تنبیهش کند.
قهر یک رفتار آموختنی و آموخته شده و تجربه شده است، وقتی آدمی قهر می کند، در حقیقت به دوران کودکی خود بر می گردد، و دوران کودکی را یادآوری و تجدید خاطر می کند. ریشه قهر، ناشی از ضعف آدمی است. آدمی وقتی در بیان خود ناتوان می ماند، ناگزیر با قهر می خواهد طرف را محروم و یا رنج دهد و تنبیه کند. این رفتار را از کودکی آموخته، در خانواده ای بزرگ شده که، روابط مبتنی بر مهر و محبت نبوده. لذا آن چیزی را که می خواسته، نمی توانسته بدست آورد، متوسل به قهر می شده، آنگاه بدست می آورده و این تبدیل به یک رفتار شده است.
قهر یک بازی است، و در تحلیل نهایی یک حقه بازی است. ریشه و اساس قهر هم بر فریب و دروغ است، درش صداقت نیست، راستی نیست. آدم هایی که قهر می کنند، قصد شان حل مسائل نیست، قصد از قهر برنده شدن است، قصد رنج دادن است تا دل قهر کننده خنک شود. قهر یکی از بازی های معمول بین زن و شوهر هم هست که بسیار خطر ناک است. ریشه و ته وجودی آدمی که قهر می کند، احساس بد، حالات بد و تجربیات بد است،  انتظارات و توقعات نا مناسب دارد که؛ باگذشت زمان و بالا رفتن سن آدمی، این حالات شدید تر هم می شود.
آدم قهر کننده همیشه حق بجانب هم هست. اگر ازش انتقاد کنی و رفتارش را نکوهش کنی می گوید: من کاری نکرده ام، فقط حرف نزدم، پاسخ ندادم، شام نخوردم، توی اتاق نیامدم، در جشن شرکت نداشتم، در مراسم حضور نداشتم. حال اگر بپرسی که چرا؟ خواهد گفت که؛ دلم نمی خواهد، مایل نیستم. و اگر ریشه و علت اصلی این رفتارها را بررسی کنی می بینی؛ قهر یک بازی است و قصد، رنجاندن، تنبیه کردن، آسیب رساندن است. داشتن حالت قهر در یک انسان، از اینجا ناشی می شود که؛ آدم قهر کننده، بر این باور است و به این نتیجه رسیده که؛ اصلا در دنیا و جامعه گوش شنوا نیست، آدم منصفی در دنیا نیست، آدم مهربان در جامعه نیست، من توان ابراز خود را ندارم، هرکس به فکر خویش است، کسی به فکر درستی و درست بودن کارها نیست، کسی علاقه ای به شنیدن حرف ها و درد دل های من ندارد، من برای کسی مهم نیستم، کسی غم و درد و رنج  مرا نمی فهمد. این باورها تار و پود بافت فکری آدم قهر کننده را در بر گرفته است و شخصیت او را شکل داده است البته استثنا هم می تواند  در این رابطه ها دید. مثلا ممکن است بین دو تا آدم نسبتا سالم هم قهر ایجاد شود حال اگر با دقت بررسی نماییم خواهیم دید که حالتی بین شان بوجود آمده که ممکن بود منجر به جنگ و دشمنی گردد ولی این دو آدم دانا برای پرهیز از جنگ در حقیقت هم دیگر را ترک کرده اند در ظاهر بنظر می رسد کارشان عاقلانه بوده ولی اگر نیک بنگریم خواهیم دید دوری و جدایی خود تولید کینه و نفرت می کند.
یرای زدودن رابطه قهر آمیز بویژه در میان زن و شوهر، بهتر این است که دو تایی به یکدیگر اعلام کنند و قرار داد بگذارند و به یکدیگر قول دهند که؛ من دیگر قهر نمی کنم. و هنگامی که خشم و عصبانیت بوجود می آید که منجر به قهر خواهد شد رو بروی هم بنشینند و با هم حرف بزنند، گفت وگو کنند. در باره چه چیزهایی با هم حرف بزنند؟ خاطرات خوش زندگی را یادآوری و به یکدیگر لبخند بزنند و آن لحظات را تجدید نمایند. از برنامه و کارهایی که قرار است در آینده در زندگی داشته باشند که شادی بخش است، لذت آفرین است سخن بگویند تا کارها و رفتارهایی که باعث خشم و عصبانیت شده کمرنگ گردد. پرسشی که پیش می آید این است که؛ مگر می شود زن و شوهری که از دست یکدیگرخشمگین اند و قهر کرده و عصبانی اند بیایند و رو بروی هم بنشیند و با هم از خوبی های زندگی بگویند و به روی هم  لبخند بزنند؟ باید گفت؛ آری می شود. چون حالت قهر تحمیلی از بیرون نیست و انسان هیچ اجباری به قهرکردن ندارد که؛ اگر قهر نکرد، مثلا خواهد مرد، مانند گرسنگی، تشنگی که، اگر انسان غذا نخورد و آب نیاشامید خواهد مرد. انسان می تواند بگوید؛ قهر نمی کنم و تصمیم هم بگیرد که تحت هر شرایطی قهر هم نکند. باز ممکن است گفته شود، انسان در حالت قهر اصلا نمی تواند حرف بزند. که باید گفت، نتوانستن نیست، نخواستن است. به هر صورت، نباید بگذاریم قهری در خانه ای صورت گیرد. و اگر چنین حالتی هم پیدا شد، بهتر است هرچه زودتر قهر را تبدیل به دوستی کنیم و این عمل کاملا شدنی است. برای نمونه؛ شاید شما خودتان هم چنین کاری را که خواهم گفت، کرده اید، و یا دیده اید. زن و شوهری بگومگو می کنند و با هم قهر می نمایند، در همان وقت میهمان گرامی می رسد، می بینی بگونه ای رفتار می کنند که میهمان نمی تواند بفهمد این زن و شوهر قهر بوده اند. یا در همان حالت قهر اتفاقی در خانه می افتد. مثلا بچه بیمار می شود. می بینی زن و شوهر قهر را فراموش می کنند و بچه را به اورژانس می رسانند و برای بهبودی بچه با هم همکاری و مشورت می نمایند.
قدما و بزرگان و عقلای  ما، هنگام مواجهه با قهر دو آدم، اقدام به نصیحت می کردند. لذا می بینیم نصیحت کردن جزئی مهم از فرهنگ ما شده است. کمتر آدمی را در جامعه  می توان یافت در برخورد با نا هنجاری-ها نصیحت را آغاز نکند. همه، زن و مرد، پیر وجوان، شهری و روستایی، با سواد و بی سواد، نصیحت گران توانمندی هستیم. اگر فردی غریبه از فرهنگی دیگر، بدون شناخت قبلی وارد فرهنگ ما شود، همه را فیلسوف و دانشمند خواهد یافت و در همان لحظات اول به این نتیجه می رسد که؛ مردمان جامعه ی ما همه شان معلم اخلاق اند. نصیحت شاید زمانی مؤثر بوده، ولی در جامعه امروز نه تنها تاثیر مثبت ندارد، بلکه اثر بد از خود بجای می گذارد. و اصولا رابطه نصیحت کننده و نصیحت شونده یک رابطه مبتنی بر اصول انسانی و اخلاقی نیست. نصیحت کردن به دو تا آدمی که عادت به قهر کردن دارند، مانند این است که پیر زنی به بیمار سرطانی بگوید؛ یه کمی گل گاو زبان بجوشان بخور خوب می شوی. اگر فرد قهر کننده، قدری عقلانیتش را به کار گیرد، بهتر از هرکس می تواند ریشه این عادت بد را پیدا کند و آن را دور بیندازد. پس اگر بتوان آگاهی داد بهتر نتیجه خواهیم گرفت.
                                                                                            محمدعلی شاهسون مارکده  

اصلاح پیچ و شیب جاده شرچاتی
جلسه ای در تاریخ 21/1/91 با حضور آقایان: محمد عرب فرزند احمد نماینده طرح مهدی آباد بالا، علیرضا عرب فرزند لطیف و رضا شاهسون فرزند مرتضی نمایندگان طرح ولی عصر، محمود عرب فرزند احمد مدیرعامل شرکت فردوس، رمضان عرب فرزند علی نماینده طرح ملاگلی و محمدعلی شاهسون فرزند عبدالکریم نماینده طرح علی آباد تشکیل و پس از بحث و گفت وگو: از محمدرضا عرب مالک بیل مکانیکی خواسته شد سنگ قسمت پایینی سربالایی شرچاتی را شکسته و پیچ حذف و جاده هموار گردد و تندی و تیزی سربالایی هم گرفته شود. هزینه تمام شده بر اساس هکتارهای واگذار شده این طرح های باغداری تقسیم و پرداخت گردد.
                                                                                گزارش از محمدعلی شاهسون مارکده
جشن شکوفه های بهاری
با همت جمعی از نهادهای سامان جشنی در روز جمعه 25/1/91 ساعت 16 با حضور مسئولان ادارات دولتی و نهادهای اجتماعی و جمعی از مردم در دهکده زاگرس بر گزار گردید. سخنان آقای مظفری بخشدار آغازگر جشن بود که گفت: شکوفه های بهاری جاذبه های ملی این منطقه اند و پل زمان خان یک سرمایه ملی است، هدف از برگزاری این جشن ایجاد محفل شادی برای لبخند زدن شما است، این جشنواره اول در این زمینه است.
 محمدرضا نادری شاعر سامانی قطعه شعری خواند. چند ترانه و یا غزل بختیاری همراه موسیقی شاد سرنا و دهل خوانده و نواخته شد. ترانه و یا غزل های بختیاری در وصف دشت لاله، ایل چهارلنگ، بی بی مریم و علی-مردان خان بختیاری بودند. نوازندگان و خواننده با لباس چوخای بختیاری روی سن حاضر شدند.
 همینجا می خواهم همت هم استانی های بختیاری مان را از اینکه در همه صحنه ها حضور دارند و به خاطر پشت کارشان در ارائه موسیقی و فرهنگ-شان بستایم. 
 همان گونه که بخشدار گفت؛ محفلی شادی بخش بود که جا دارد از برگزار کنندگان تقدیر و تشکر گردد و امیدوارم اولین جشن، آخرینش نباشد و تداوم داشته باشد.
 تاسف این محفل این بود که منطقه ترک نشین است مردم در همان جمع با هم ترکی صحبت می کردند ولی مجری برنامه که یکی از خانم های مجری تلویزیون هم بود مرتب اعلام می کرد یک سرود و آهنگ بختیاری براتون اجرا می گردد.
 یعنی ما ترکان چهارمحال و بختیاری متاسفانه ترانه و یا غزل خوان، نوازنده سرنا و دهل و نیز شعر و کلام ترانه و غزل از خود نداریم.
                                                                                 گزارش از محمدعلی شاهسون مارکده 

همایش تغذیه گیاهی و تولید محصول سالم  (قسمت هفتم)
 اما مصرف کودهای فرم آمونیومی یک حسن دیگری هم دارد و آن این است که، محل ریشه را اسیدی می کند. دلیل آن هم این است که، همان-گونه که جلوتر هم گفتم، هنگامی که آمونیوم جذب ریشه می شود، گیاه از طریق ریشه، یک پروتون یا H مثبت که، حالت اسیدی دارد، از خود، توی خاک، دفع می کند. به همین جهت، محل ریشه حالت اسیدی پیدا می کند. در این حالت اسیدی، سایر میکرو المنت ها مانند فسفر، آهن، منگنز و روی راحت تر جذب ریشه می شوند. خیلی وقت ها لازم نیست که کشاورز، این عناصر میکرو المنت ها را مصرف کند، کافی است که کود فرم آمونیمی نیتروژن را استفاده کنید تا موجب شود که گیاه  این عناصری که توی خاک وجود دارند را بتواند جذب کند. بنابر این مصرف هر یک از این کودها محاسن و معایبی دارد.
هرنوع کود نیتروژنه که شما توی خاک باغ تان استفاده کنید، بعد از مدتی حتا اگر فرم آمونیومی هم باشد، ظرف یکی دو روز در اثر فعالیت باکتری ها نخست تبدیل به نیتریت و بعد تبدیل به نیترات می شود. بنابر این پایدار بودن آمونیم هم یک مشکل است. در این احیا نیترات در خاک، دو تا باکتری نقش دارند. نیتروزوموناس و نیتروباکتر. این دو تا باکتری بلا فاصله بعد از مصرف کود آمونیوم مانند اوره یا سولفات آمونیوم این را طی واکنش هایی به نیترات تبدیل می کنند. در این واکنش ها انرژی زیادی مصرف می شود و عناصری همچون آهن در این فرآیند هم نقش دارند. ما وقتی کود اوره مصرف می کنیم کمی مستقیم جذب می شود و بیشتر تبدیل به نیترات می شود تا جذب گردد و یا به شکل آمونیم جذب می گردد. در یکی دو روز اول پس از مصرف، اوره به صورت آمونیوم جذب می گردد و بعد تبدیل به نیترات و جذب می شود. وقتی عناصر نیترات و آمونیوم وارد گیاه می شوند نیترات باید تبدیل به آمونیوم گردد تا وارد چرخه ساخت اسید آمینه گردد و نیترات باید داخل برگ و دوباره تبدیل به آمونیوم آنگاه تبدیل به اسید آمینه شود این فرآیند انرژی زیادی را از گیاه می گیرد تبدیل نیترات به آمونیوم در برگ گیاه اتفاق می افتد گیاه برای تبدیل نیترات به آمونیوم در درون برگ، از اسیدی که در درون خود دارد بنام اسید اُگزالیت استفاده می کند. در این فرآیند تولید اگزالات می گردد. اگزالات می تواند کلسیم را در گیاه غیر فعال کند که منجر به وجود آمدن اگزالات کلسیم می شود. حتما افرادی را دیده اید که دچار سنگ کلیه هستند ماده اصلی سنگ کلیه اگزالات کلسیم است. مصرف کود نیترات در این چند دهه گذشته در تولیدات گیاهی تجمع نیترات باعث تولید اگزالات کلسیم در برگ گیاه بویژه در سبزیجات برگی می شود و ما انسان ها اینها را مصرف می کنیم و دچار سنگ کلیه می شویم. علاوه بر ایجاد سنگ کلیه بیماری های دیگری مانند پوکی استخوان را هم افزایش می دهد. بنابر این می بینیم مصرف نیترات علاوه بر اینکه ممکن است در خود محصول تجمع پیدا کند می تواند تولید اگزالات هم بکند که هر دو برای انسان زیانمند است. نیترات باعث سرطان دستگاه گوارش می شود. برابر گزارش وزارت بهداشت در جاهایی از ایران که آلودگی نیترات وجود دارد بیشترین سرطان دستگاه گوارش هم در آن مناطق شایع است و می دانیم سنگ کلیه در این چند دهه گسترش پیدا کرده که یکی از دلایلش همین اگزالات تولید شده از تجمع نیترات در گیاهان است که انسان مصرف می کند. بنابر این مصرف زیاد نیترات می-تواند سلامتی ما را تهدید کند و ما را دچار مشکلات زیادی کند پس ضرورت دارد در استفاده از نیترات دقت و با احتیاط مصرف کنیم بویژه در مورد گیاهانی مانند خیار کاهو و سبزیجات.
در تبریز روی سبزیجات مختلف تحقیقی انجام داده ایم. نیترات خیار خیلی بالا بوده است نرم این عنصر در هر کیلو 300 گرم باید باشد ولی نتیجه تحقیقات نشان داد که  1100 و 870 و 920 و 1200 گرم نیترات در هرکیلو در نمونه ها وجود داشت در گوجه فرنگی این درصدها کمتر.بود چون زمان بیشتری طول می کشد تا گوجه در گلخانه برسد و به مرور نیترات وارد متابولیسم های دیگر گیاه و تبدیل به اسید آمینه می شود. بنابر این مشکل ساز نبود ولی در خیار چون در مدت 7 روز می رسد و چیده می شود هم تجمع نیترات و هم تجمع سم درش بسیار بالا است.
علاوه بر بحث سلامتی، بحثی دیگری که مطرح است خود فرم نیترات و آمونیوم روی رویش گیاه هم تاثیر دارد در یک آزمایش به یک بوته گوجه فرنگی فقط فرم آمونیوم کود ازت دادند و به یک بوته گوجه فرنگی دیگر فرم نیترات. به بوته  ی گوجه ای که کود فرم نیترات داده شده بود شاخه های جانبی گوجه بیشتر رشد کرده بود که نیاز به هرس زیادی داشت. کسانی که در کار کشت صیفی جات در گل خانه اند می دانند هرس بوته های گوجه فرنگی یعنی حذف شاخه های اضافی، هزینه ی زیادی می برد. اگر ما در گلخانه از کود نیترات استفاده کنیم شاخه های جانبی گوجه بیشتر رشد می-کند و عملیات هرس بیشتری را نیاز دارد. اگر کود فرم آمونیومی استفاده کنید رشد طولی و محوری گیاه بیشتر می شود. دلیلش هم این است که اکسین در گیاه سنتز می شود که یک هورمون رشد است و قابلیت انتقالی را به گیاه تکلیف می کند و رویش شاخه های جانبی را کمتر می کند در این صورت هزینه هرس پایین می آید. بنابر این چگونگی تغذیه گیاه روی مدیریت سایر کارهای باغ و یا گل خانه مانند هرس تاثیر دارد. من تاکید نمی کنم که تماما از کودهای فرم آمونیومی استفاده کنید، نه. توضیح خواهم داد که باید یک نسبتی از هر دو باشد در چه مرحله ای باید آمونیوم و در چه مرحله باید نیتراته استفاده نمایید و در چه مرحله باید از هردو استفاده گردد بالانس مصرف این دوتا کود خیلی مهم است. در یک آزمایشی که ما انجام دادیم متوجه شدیم نسبت مصرف کودهای ازته روی رشد ریشه هم تاثیر دارد بهترین نسبتی که بدست آوردیم  70 تا 80 درصد استفاده از کود فرم نیتراته و 20 تا 30 درصد استفاده از کود فرم آمونیومی است. اگر هنگام استفاده کودهای ازته در باغتان این نسبت را رعایت کنید بهترین رشد و بهترین باردهی و بهترین گل انگیزی را خواهید داشت.
استفاده از نیترات، سطح برگ بهتری در گیاه بوجود می آورد و آمونیوم گل-زایی بیشتری دارد. یک آزمایشی در دانشگاه امنهایم آلمان توسط پرفسور رامهد که یکی از متخصصان خوب تغذیه گیاهی جهان است انجام شد ایشان از کود اوره فسفات توی خیار استفاده کرده است نتیجه این شده که زود گل دهی و گل انگیزی خیار تحت تاثیر قرار گرفته است بنابر این دوستانی که گلخانه دارند اگر خیارشان را دیر کاشته اند و می خواهند زود به گل رود و زود به بار بنشیند و فکر می کنند دوره کوتاه کشت دارند حتما از اوره فسفات استفاده کنند تا گیاه شان را جلو بیندازد بنابر این نوع کود روی مدیریت گلخانه تاثیر مستقیم دارد. قبلا توضیح دادم دوباره یادآوری می-کنم ببینید وقتی نیترات بیرون ریشه قرار دارد و به درون ریشه می رود ریشه مجبور است که آنیون خارج کند که این آنیون یا حامل دی اکسید است و یا حامل بی کربنات است به همین جهت به محض اینکه یک آنیون نیترات جذب می شود ph محیط بیرون ریشه قلیایی می شود و این قلیایی شدن محیط بیرون ریشه موجب کاهش جذب آهن منگنز و روی می شود در صورتی که وقتی شما کود آمونیومی مصرف می کنید و آمونیوم وارد ریشه ی گیاه می شود یک پروتون یعنی H مثبت همواره باید خارج گردد که تعادل یونی همیشه در ریشه برقرار گردد و ما به این پدیده در فیزیک پدیده دونان می گوییم. موقعی که H مثبت خارج می شود ph محل اسیدی می-گردد بنابر این شما وقتی در گلخانه کود آمونیومی استفاده می کنید دیگر نیازی به تزریق اسید توی آب آبیاری به منظور تنظیم ph آب نیست. یعنی با مدیریت کوددهی می توانید نیاز گلخانه تان را برآورده کنید. در تحقیقی که انجام شده نشان داده شده وقتی از کود فرم آمونیومی استفاده شده جذب فسفر تقریبا 5 برابر موقعی بوده که از کودهای فرم نیتراته استفاده شده است همینطور جذب آهن هم افزایش پیدا کرده است. یکی از مشکلات مصرف آمونیوم این است که بلا فاصله پس از استفاده ظرف یکی دو روز در خاک تبدیل به نیترات می گردد. برای جلوگیری از بروز این مشکل ما باید مقدار کودی را که می خواهیم به باغ و یا گلخانه مان بدهیم به واحد های کوچک تقسیم کنیم و در یک دوره بدهیم تا همیشه در دسترس ریشه قرار داشته باشد. برای کند کردن تبدیل آمونیوم به نیترات از یک مکانیسمی استفاده کرده اند مولکولی کشف کرده و آن را در کودهای آمونیومی قرار داده اند تا تبدیل آمونیوم به نیترات را کند کنند تا کود آمونیومی بیشتر در خاک بماند و در دسترس ریشه باشد نام این مولکول کشف شده را گذاشته اند کودهای کند رها، که با کودهای آمینیومی مخلوط و مصرف می شود انواع و اقسام این کودهای کند رها، به بازار آمده dcd و نیترا p و دی متری فینازون فسفات و dndp که مهمترین شان است. وقتی این مولکول را با کودهای آمی نیومی ترکیب کرده و به زمین داده اند دیده اند رشد گیاهان بهتر است چون ازت به شکل آمی نیومی دیتر به نیترات تبدیل شده است در نتیجه گیاهان سبزرنگ تر و شادابی بهتری دارند.
یک سری عوامل هم در محیط وجود دارد که روی جذب مواد غذایی تاثیر دارند یکی از آنها ph است ph محیط ریشه خیلی روی جذب عناصر اثر دارد یکی از راه هایی که ما می توانیم توی خاک های با ph بالا کنترل کنیم استفاده از اسیدی کردن آب آبیاری است دیگری استفاده از کودهای با بنیان اسیدی است و دیگری استفاده از کودهای با بنیان آمینومی است با استفاده از این روش ها جذب عناصری مانند میکرو المنت ها یعنی فسفر و آهن را افزایش می دهد.

نسیمی از دیار آشتی
باری، اگر روزی کسی از من بپرسد / چندی که در روی زمین بودی چه کردی؟ / من، می گشایم پیش رویش دفترم را / گریان و خندان، بر می-افرازم سرم را / آنگاه، می گویم که: بذری نو فشانده ست، / تا بشکفد، تا بر دهد، بسیار مانده ست.
در زیر این نیلی سپهرِ بی کرانه / چندان که یاراداشتم، در هر ترانه / نام بلندِ عشق را تکرار کردم / با این صدای خسته، شاید، خفته ای را / در چارسوی این جهان بیدار کردم / من مهربانی را ستودم / من با بدی پیکار کردم / پژمردن یک شاخه گل را رنج بردم / مرگ قناری در قفس را غصه خوردم / وز غصه مَردُم، شبی صدبار مُردَم.
                                         قسمتی از شعر غزل نسیمی از دیار آشتی، سروده فریدون مشیری.