گزارش نامه شماره 34- نیمه اسفندماه 91

اخبار روستا
جلسه ای در تاریخ 7/12/1391 ساعت 20 با حضور آقایان: قربانعلی شاهبندری، نیازعلی شاهبندری و رسول شاهبندری اعضا شورای اسلامی روستای قوچان. آقای حسین شاهبندری دهیار قوچان و آقایان: مسعود شاهسون، محمدعلی شاهسون و محمد عرب اعضا شورای اسلامی روستای مارکده و آقای کریم شاهسون دهیار مارکده در محل دفتر دهیاری مارکده تشکیل گردید. هدف از تشکیل این جلسه انتخاب نام پیشنهادی برای شهر که در آینده از ترکیب و ادغام مارکده و قوچان ایجاد خواهد شد بود. محمدعلی شاهسون گفت: پرونده درخواست شهر شدن دو روستای مارکده و قوچان اکنون در اداره تقسیمات کشوری استانداری چهارمحال و بختیاری نزد آقای کریم زاده است که باید نام پیشنهادی برای شهر هم برگزینیم و بفرستیم. در هفته گذشته روی چند کلمه مانند زیبا شهر، نگین شهر، مینو شهر قدری گفت وگو شد من آن واژه ها را در اینترنت جستجو کردم. زیبا شهر در سال 1381 از ادغام سه روستا در 5 کیلومتری مبارکه ایجاد شده است و با ما بسیار نزدیک است ما نمی توانیم از آن نام استفاده کنیم. نگین شهر در استان گلستان است و مینو شهر در استان خوزستان این دو نام از ما دور هستند استفاده از انها فکر نمی کنم مشکلی بوجود بیاورد. امروز در استانداری با آقای مهندس رئیسی بخشدار سابق سامان ملاقات داشتم ایشان نام «زیبا کنار» را پیشنهاد دادند و توجیه شان هم این بود که؛ «مارکده و قوچان طولانی ترین کناره رودخانه و باغات را نسبت به روستاهای دیگر در بخش دارند و زیباکنار دقیقا با واقعیت محل همخوانی دارد» به نظر من این نام بسیار زیبا است. ما برای نام های پیشنهادی باید توجیه هم بنویسیم یعنی نامی که بر می گزینیم باید با طبیعت منطقه ویا دیگر ویژگی های این دو روستا همخوانی داشته باشد و ما آن ویژگی ها را توضیح دهیم.
نیازعلی شاهبندری گفت: نام مرکب مارکده قوچان قدری طولانی و سنگین است و الا همان دو کلمه را بر می گزیدیم تا نخواهیم تغییر نام داده باشیم.
مسعود شاهسون گفت: اگر ما مارکده و قوچان را برگزینیم علاوه بر طولانی و سنگین بودن ممکن است همان جدایی دو روستایی تداوم پیدا کند این در حالی است که ما با هم ادغام شدیم و میخواهیم به سمت کامل یکی شدن حرکت کنیم و خطی و مرزی در بینمان باقی نماند بنابر این نامی که انتخاب می نماییم باید کوتاه باشد، بیان ساده و راحتی داشته باشد، دارای معنی خوبی هم باشد. من حدود 30 نام یادداشت کرده ام که می خوانم.
سرانجام پس از بحث و گفت وگو سه نام به شرح زیر به ترتیب اولویت به اتفاق آرا انتخاب و مصوب گردید.
1ـ «زیبا کنار». انتخاب این نام با توجه به حدود 11 کیلومتر ساحل رودخانه زیبا و با صفای زاینده رود در پوشش باغ درختان تنومند گردو و دیگر درختان میوه با مالکیت مردم مارکده و قوچان صورت گرفته است این باغات در کنار رودخانه در طول ایام بهار و تابستان و پاییز پذیرای مهمانان بی شماری از اصفهان شهرکرد و نجف آباد و … می باشد. علاوه بر باغات، خانه های مسکونی دو روستای مارکده و قوچان هم خود در کنار رودخانه و مشرف بر رودخانه هستند. مساجد بزرگ و زیبا و سرویس بهداشتی عمومی مجهز این دو روستا با فاصله کمی از رودخانه در کنار جاده ارتباطی به انبوه گردشگران سرویس می دهند بازار در خیابان اصلی مارکده و قوچان نیازمندی های مردم و نیز انبوه گردشگران را تامین می نماید. وجود کناره ساحلی طولانی رودخانه و باغات با درختان تنومند و سر به فلک کشیده و زیبا، این شایستگی را به محل می دهد که نام آن زیبا کنار باشد.
2ـ «نیک شهر». انتخاب این نام بدین دلیل صورت گرفته که مردم این دو روستا از گذشته تا حال بدون کوچکترین اختلافی با هم همزیستی مسالمت آمیز داشته به گونه ای که تمام نهادهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی انها با هم مشترک است با هم نهایت تعامل و مراودات را داشته و دارند و هیچ احساس جدایی با هم ندارند. اکنون هم بدون کوچکترین شک و تردید با هم ادغام شده اند تا بتواند مجوز شهر را از مقامات مسئول اخذ نمایند. این با هم بودن، یکی بودن، داشتن همکاری، مشارکت و اعتماد به یکدیگر، از نظر اعضا شورای این دو روستا از نیک نفسی مردم سرچشمه می گیرد به همین جهت سزاوار است که نام شهری که مردمانش چنین خوی و منش نیکی دارند نیک شهر باشد.
3ـ «مینوشهر»: معنی مینو بهشت است از آنجاییکه روستاهای مارکده و قوچان دارای بیش از 2200 هکتار باغ هستند یعنی اطراف این دو روستا علاوه بر رودخانه و ساحل طولانی زیبا، باغ های وسیع است. از برکت وجود رودخانه و باغات وسیع، این محل همانند بهشت سرسبز و با نشاط است. مردم مارکده و قوچان این سرسبزی و نشاط را با انبوه گردشگران که در فصول بهار و تابستان و پاییز به این محل می آیند سهیم می گردند. از این رو نام مینو شهر شایسته چنین محلی سرسبز و خرم می باشد که هم مردمان ساکن در محل از آن بهره می برند و هم میهمانان گردشگر.
* به دعوت اعضا هیات مدیره شرکت تعاونی روستایی مارکده جلسه ای در تاریخ 10/12/91 ساعت 20 در محل دفتر شرکت تشکیل گردید.آقای دکتر مصطفی عرب مدیرعامل شرکت گفت: در اردیبشت ماه مجمع عمومی برگزار و هیات مدیره انتخاب شد یکی از موضوع هایی که در صورت جلسه مجمع گنجانده شد درخواست ارزشیابی و محاسبه و محصور نمودن اموال اتحادیه است این بند به مذاق مسئول تعاون روستایی خوش نیامد و گفتند باید نماینده اداره تعاون باید در مجمع عمومی حضور می-داشت این درحالی است که تا کنون در هیچ یک از مجمع های عمومی نماینده اداره تعاون حضور نداشته است به همین دلیل از ثبت تغییرات شرکت در اداره ثبت جلوگیری کرده اند و اکنون می خواهند خود مجمع عمومی برگزار کنند. متاسفانه اتحادیه امروزه هیچ کاری ندارد خرید و فروشی صورت نمی گیرد بنابر این سودی هم ندارد لذا برای پرداخت هزینه-ها ناگزیر هر سال قسمتی از اموال شرکت را می فروشند. ما 70 میلیون تومان به اتحادیه بدهکاریم گفته ایم شما اموال و دارایی و سرمایه اتحادیه را محاسبه نمایید ما بدانیم چه مقدار در اینجا سرمایه داریم تا ما هم مبلغ بدهی مان را بپردازیم ولی به خواست ما هیچ توجهی نمی شود.
محمدعلی شاهسون گفت: امروزه با وجود پیدایش بازار در مارکده و نیز وسیله ارتباطی فراوان در دسترس، همه شرکت تعاونی نمی تواند با فروشگاه بقالی تداوم یابد باید سرمایه شرکت را به سمت خدمات دیگری هدایت کنید و شرکت را از فروپاشی برهانید امروز بهترین کاری که می توانید بکنید این است که سرمایه شرکت را تبدیل به ساخت یک پمپ بنزین کنید که سخت نیاز منطقه است بهترین محل هم سه راهی صادق آباد است مردم صادق آباد
هم باید حداقل زمینی لازم را رایگان در اختیار بگذارند.
بحث و گفت وگو انجام و سرانجام مقرر گردید: هیات مدیره با جدیت بیشتر شرکت را مدیریت کنند و زمینه گفت وگو با مردم صادق آباد برای واگذاری زمین پمپ بنزین را فراهم نمایند. از مدیرعامل قبلی اتحادیه دعوت به عمل آید تا در یک جلسه راجع به چگونگی اداره شدن اتحادیه گفت وگو گردد. سپس اعضا شوراهای 6 روستا از مدیرعامل اتحادیه و رئیس اداره تعاون روستایی شهرستان درخواست نمایند به محل بیایند و در جلسه ای به پرسش های مسئولان 6 روستا پاسخ دهند.
* جلسه ای در تاریخ 9/12/1391 با حضور آقایان: مسعود شاهسون و محمد عرب اعضا شورای اسلامی و کریم شاهسون دهیار روستا و احمد عرب یکی از مردم روستا و آقایان سیدعباس محمدی و محمدرضا عرب مالکان بیل مکانیکی در محل احداث سالن تشکیل گردید. هدف از این جلسه بررسی کار خاک برداری انجام شده و محاسبه مبلغ کار انجام شده بود. گفت وگوی خاک برداری زمین سالن در دو مرحله انجام شده است مرحله اول در تاریخ 17/11/1391 به صورت مناقصه در ابعاد تقریبی 20 متر در 40 متر در 5 متر انجام شده که کم ترین مبلغ پیشنهادی توسط سید عباس محمدی و محمدرضا عرب به مبلغ 7800000 تومان بود و کار طی تنظیم قرارداد به ایشان واگذار گردید. مرحله دوم روز 26/11/1391 بود که شفاهی قرار گردید به طول 12 متر و عرض 5 متر دیگر نیز افزون بر توافق قبلی به مبلغ 4500000 تومان خاک برداری گردد این کار هم انجام شد. محل خاک برداری به سنگ برخورد نمود که با توافق اعضا شورا و دهیار قرار گردید مقدار سنگ هم شکسته شود که این کار هم انجام و هزینه آن 3500000 تومان محاسبه شد. جمع کارهای انجام شده توسط آقایان سیدعباس محمدی و محمدرضا عرب مبلغ 15800000 تومان گردید که مبلغ 5000000 تومان نقدا پرداخت گردید و مابقی توسط اعضا شورای اسلامی و دهیاری با خودیاری مردمی جمع آوری و پرداخت خواهد شد.


کلاس آموزشی گرده افشانی درخت بادام
روز 6/12/91 ساعت 30/9 صبح به دعوت سازمان جهاد کشاورزی کلاس آموزشی گرده افشانی درخت بادام با حضور جمعی از کشاورزان روستای مارکده در محل مسجد جامع تشکیل گردید در این جلسه آقای دکتر موسوی مطالبی پیرامون گرده افشانی درخت بادام همراه اسلاید بیان نمود که چکیده سخنان را با هم می خوانیم.
در این کلاس ما می خواهیم به سه تا پرسش پاسخ دهیم. 1ـ چرا گرده افشانی اینقدر اهمیت دارد؟ 2ـ زنبور عسل چه نقشی در گرده افشانی دارد؟ 3ـ چگونه مدیریت کنیم که بهترین گرده افشانی در باغ مان صورت گیرد؟
در این کلاس ما فرض را بر این قرار داده ایم که باغ ما روی اصول باغداری احداث شده و ما درختان را به با توجه به ارقام گرده ده و گرده گیر متناسب و با ردیف کاشته ایم. و حالا می خواهیم با آوردن زنبور عسل و پخش کندوها در باغ گرده افشانی مناسب داشته باشیم. درخت بادام خود گُشن نیست یعنی گلِ یک رقم درخت بادام نمی تواند خودش را بارور کند یعنی اگر شما باغی داشته باشید و از نظر کود و آب و هرس خوب مدیریت کرده باشید ولی گرده افشانی در آن صورت نگیرد شما محصول نخواهید داشت. ناگزیر باید ارقام دیگری در همان نزدیک باشد که همزمان گل دهی داشته باشند تا توسط زنبور عسل گرده ها جابجا شوند. شما این قسمت زرد رنگ توی گل را نگاه کنید این اندام نرِ گل است. این لوله ای شکل که انتهایش به ته گل می رسد که ته گل در حقیقت همان بادام است هم اندام ماده گل است. بهترین رقم گرده دِه به بادام مامایی رقم رَبی است. گرده خود به خود جابجا نمی شود باد هم در گرده افشانی درختان بادام نقشی ندارد فقط می ماند حشرات که بهترین نوع حشرات که گرده را جابجا می-کنند که می توان مدیریتش نمود زنبور عسل است. بدن و به خصوص پاهای زنبور عسل کُرک دار است وقتی روی گل می نشیند تعداد زیادی از گرده ها به کُرک های پا و بدن زنبور عسل می چسبد حال وقتی با این گرده ها روی گل درخت رقم دیگری نشست این گرده ها روی اندام ماده گل درخت رقم دیگر می ریزد و لقاع صورت می گیرد. ببینید درخت سیب اصولا یک سال بارآوری دارد یک سال ندارد ولی بادام درختی هست که اگر خوب مدیریت شود می تواند همه ساله بارآور باشد اگر ما عوائد زنبور را 100 بگیریم 800 درصد این عوائد نصیب کشاورز و 20 درصد بهره صاحب زنبوردار است. یک تفکر غلطی بین مردم از گذشته بوده که می گفتند زنبورها گرده های گل را می خورند این تفکر کاملا غلط است پس مدیریت گرده افشانی دو شکل اجرا می گردد یکی اینکه ارقام گرده دهنده به یگدیگر در کنار هم کشت شوند دیگری از وجود زنبور عسل به موقع و به اندازه کافی استفاده گردد حتی اگر باغی را هم احداث کرده ایم و درختان گرده ده نکاشته ایم اکنون باید با پیوند سر شاخه این کمبود را جبران کنیم حداقل باید دو ردیف مامایی و یک ردیف رَبی کاشته شود ارقام ربی و مامایی با هم سازگارند با هم گل می دهند زنبور عامل انتقال گرده است که باید مدیریت شود تعداد کندوها باید با مساحت باغ متناسب باشد هر هکتاری حداقل 2 کندو لازم است چیدمان و محل قرار دادن کندو توی باغ هم مهم است که باید متناسب دوتا دوتا کندو با فاصله توی باغ توزیع شوند. زنبور عسل علاقمند به شهد گل و گرده گل است و هیچ زیانی برای درخت و گل درخت ندارد کمک می کند تا گل ما بارور شود پس زنبور عسل حشره ای است صد در صد مفید اکثر کار گرده افشانی را زنبورانِ ماده کارگر انجام می دهند که از نظر جنسی خنثی هستند کندو باید زنبور به تعداد کافی داشته باشد هر گلی میلیون ها گرده تولید می کند که برای بارور شدن یکی از این میلیون گرده کفایت می کند زنبود برای جمع آوری گرده روی گل های تازه باز شده می نشیند و روی گل های چند روز باز شده برای جمع آوری شهد می نشیند هر کندو بین 6 تا 8 قاب باید داشته باشد در هر کندو باید 30 تا 40 هزار زنبور باشد بعضی زنبور داران توی باغ به زنبور شکر می دهند این عمل ممکن است از نظر کشاورز نادرست باشد و فکر کند که زنبور با خوردن شکر دیگر روی گل ها ننشیند؟ اینگونه نیست زنبور با خوردن شکر نیازش به شهد را بر طرف می کند و به جمع آوری بیشتر گرده می پردازد که این عمل باعث گرده افشانی بیشتری می گردد بهترین موقع قرار دادن کندو در باغ وقتی است که 5 درصد گلها باز شده باشد یعنی باید گلی توی باغ وجود داشته باشد تا زنبور روی آن بنشیند اگر گل در باغ نباشد زنبور دنبال گل به راه های دور تر می رود و آنجا استقرار می یابد حال اگر در فاصله نزدیکتر هم گل بوجود بیاید کمتر توجه می کند چون قبلا در آن دور دست شیفت کرده است طول عمر قابلیت گرده گیری یک گل بین 3 تا 4 روز است روز اول که یک گل باز می شود سرشار از گرده است که کم کم گرده ها را باد می برد و زنبور مشغول شهد گل می شود اگر کندوها زنبور به تعداد کافی زنبورداشته باشند هر هکتار 4 تا 6 کندو کافی است اگر هوا سرد است و زمان فعالیت زنبورها کم است به تعداد کندوها باید افزود اگر رقم گرده زای باغ ما کم است و یا با فاصله مناسب کشت نشده اند باز هم به تعداد کندوها باید بیفزاییم. فاصله کندوها باید 400 متر به 400 متر باید در میانه های باغ چیده شود امنیت کندوها به عهده باغدار است مسئولیت سرکشی به کندوها به عهده زنبور دار است کندوها باید در آفتاب گیر باغ قرار داده شود باغدار باید منابع آب در اختیار زنبوردار قرار دهد. در شرایط مناسب زنبور تا 5 کیلومتر به دنبال گل می-رود ما باید کندوها را به گونه ای در باغ توزیع کنیم که زنبور با طی فاصله کم به گل دسترسی داشته باشد چون درست است که زنبور تا چند کیلومتر هم به دنبال گل خواهد رفت ولی اگر فاصله دسترسی به گل زیاد باشد بازدهی زنبور کمتر خواهد شد چون قدری از زمان برای پیمودن مسافت صرف می گردد. در زمان گرده افشانی باغدار حق سم پاشی را ندارد. درخت هلو خود گُشن است یعنی گرده ی گلِ هر درخت، گلِ همان درخت را بارور می کند به همین دلیل هلو همه ساله بار می دهد ولی بازهم زنبور می تواند گرده افشانی آن را بیشتر کند. درخت آلوچه هم خود گرده افشان است می-بینیم که آلوچه ها همه ساله بار می دهند. درخت گردو توسط باد گرده افشانی می شود. بادام ها اگر گرده افشانی نشدند اندازه فندق که شدند پلاسیده می شوند و می ریزند.

                                                                گزارش از محمدعلی شاهسون مارکده  
از گرم دره ای باید آموخت
این جمله ی؛ از گرم دره ای باید آموخت را آقای ع مارکده ای به آقای ن قوچانی گفته است. آقای ن باهوش هم زود پیام را می گیرد و مشکلش حل می شود. داستان بدین قرار است: آقای ن کشاورز قوچانی برای دریافت مجوز تبدیل موتور آب کش دیزلی اش به موتور پمپ برقی تقاضایی به اداره می دهد برایش نوبت چندین روزه می زنند تا کارشناس بیاید و از محل بازدید کند. در همین زمان، یک کشاورز گرم دره ای همان کارشناس را برای کار مشابه به گرم دره آورده بود. کارشناس پس از انجام ماموریتش در گرم دره، با ماشین از راه مارکده به سمت شهرکرد در حال برگشت بود در خیابان مارکده آقای ع مارکده ای را که از قبل با او آشنایی داشت می بیند، می ایستد. در کنار آقای ع همان کشاورز نوبت زده قوچانی یعنی آقای ن هم ایستاده بود. وقتی کارشناس می ایستد تا با آشنایش احوال پرسی کند آقایان: ع و ن مشاهده می کنند: یک نفر گرم دره ای در صندلی عقب ماشین نشسته، یک لاشه بره پوست کنده شده در پارچه ای پیچیده شده در کنار او روی صندلی عقب ماشین کارشناس است. آقای ع در خفای کارشناس و گرم دره ای به آقای ن می گوید: اگر می خواهی کارت حل شود از این گرم-دره ای بیاموز. می بینی که بره ای تقدیم کرده، بره را سر بریده، پوست کنده، حالا لاشه را خود هم می برد که در شهرکرد تقدیمش کند اطمینان داشته باش همین امروز هم کارش حل خواهد شد. آقای ع واسطه می شود تا کارشناس که این همه راه آمده مشکل آقای ن را هم حل کند. کارشناس توی باغ ن می رود و بازدید می کند آقای ن 4 گونی شیمیایی پر از بادام سفید با پوست که همان روز چیده بود توی صندوق عقب ماشین کارشناس جاسازی می کند. فردای آن روز مجوز تغییر موتور آبکش دیزلی به موتور پمپ برقی تحویل آقای ن داده می شود. آقای ن هم که تجهیزات را خریده و آماده کرده بود فوری نصب و آب را پمپ می کند. 10 روز بعد، از اداره زنگ می زنند که؛ آقای ن نوبتت شده بیا کارشناس را ببر!؟
                                         حکایت از آقای ن ، تدوین از محمدعلی شاهسون مارکده
محترم و صمیمیت
همه ی ما در گفتار روزانه مان دو واژه محترم و صمیمیت را به کار می بریم. به کار بردن این واژه ها خود به خود اشکالی ندارد اشکال در انجا ظاهر می-شود که این دو واژه را برای یک فرد به کار ببریم مثلا بگوییم فلانی آدمی صمیمی و محترمی است. اینجا هست که سخن و داوری ما می تواند قدری دقیق نباشد. دلیل دقیق نبودن سخن ما در تضادی است که بین معانی این دو واژه هست و می دانیم صفات متضاد در یک شخص نمی توانند جمع شوند.
صمیمیت یعنی؛ روابط، نگاه، گفتار، رفتار و باور آدمی نسبت به دیگران دوستانه است، صادقانه است، از روی مهربانی است، بر اساس عشق به هم نوع است، مبتنی بر برابری است، مبتنی بر همسانی است، مبتنی بر رعایت اصول انصاف است.آدمی که این ویژگی را دارد نخست با خود صمیمی و یک رنگ است، در رفتار و گفتارش خودش هست، نقش بازی نمی کند، چیزی را پنهان نمی کند، چیزی را کم نمی گوید چیزی را افزون تر از آنچه که واقعیت هست وانمود نمی کند، همان است که می گوید، همان است که انجام می دهد. در معرفی و بیان خود هم خیلی راحت هست. صادق هست. خود را آنگونه که هست بیان می کند. به به و چه چه مردم او را مغرور نمی-کند. بی توجهی و سرزنش مردم هم موجب دلسردی او نمی شود. بیان و معرفی اش به خاطر آبرو داری نیست. بخاطر خوب جلوه دادن خود نیست. نیازی نمی بیند که خود را بالاتر از آنچه که هست معرفی کند.
اصولا آبروداری نزد آدم صمیمی و یک رنگ معنی ندارد. می دانید چرا؟ هرجا آدمیان آبرو داری می کنند یعنی یک واقعیتی وجود دارد که خوشایند نیست و ما نمی خواهیم دیگران آن نا خوشایندی را ببینند و بدانند آنگاه ما به خاطر فریب مردم ظاهری آراسته تر از خود نشان می دهیم تا مردم واقعیت نا خوشایند ما را ندانند و نفهمند بنابر این آبروداری یعنی دروغ گفتن به مردم برای خوب جلوه دادن خود و این با صمیمیت همخوانی ندارد آگر ادمی صمیمی بود آبرو داری به معنی که در جامعه ی ما مطرح است برایش بی معنی است و اگر آدمی باورمند به آبرو داری بود دیگر نمی تواند ادعای صمیمیت کند.
ادم صمیمی، خیلی خودمانی هست، یک رنگ است، بدینجهت خیلی هم در قید و بند ادب و آداب و رعایت تشریفات و رسم و رسومات نیست و ترس از داوری و اعلام نظر دیگران هم ندارد. چیزی که می خواهد چیزی که احساس می کند چیزی که مفید می داند و چیزی را که ضروری می داند خیلی راحت می گوید یعنی یک رنگِ یک رنگ است و اصلا در خود نیاز نمی بیند که ظاهری داشته باشد و باطنی، درونیاتی داشته باشد و بیرونیاتی. البته معنی این خود بودن و یک رنگی با خود و با دیگران این نیست که رفتار بی ادبانه و احیانا توهین آمیز داشته باشد، نه. باید دانست اصلا صمیمیت از ریشه ی خوی و خصلت مهربانی و عشق ورزی آدمی می روید صمیمیت محصول مهربان بودن آدمی است محصول بی کینه و نفرت بودن آدمی است. کسی که نسبت به دیگران مهربان است و به مردم عشق می ورزد، همه ی انسان ها را برابر می بیند. از دید آدم صمیمی هیچ کس از دیگری بالاتر و یا پایین تر نیست چون انسان ها را برابر می بیند هیچگاه سخن بی مایه و غیر اخلاقی به دیگری نمی گوید و یا رفتاری که موجب رنج دیگری گردد نمی کند می دانیم مهربانی یکی از اصول مهم اخلاق انسانی است یعنی فرد صمیمی فردی است که اصول اخلاقی را می شناسد و بدان مقید است و در گفتار و رفتارش لحاظ می کند یعنی آدم صمیمی انسان ها را برابر و همسان می بیند انسان ها را فارغ از اینکه زن هستند یا مرد، دارا هستند یا نادار، مسجدی هستند یا غیر مسجدی دارای حق، کرامت و شرافت و حرمت می داند آدم صمیمی بر این باور است که انسان آزاد آفریده شده است و داشتن آزادی بیان و اندیشه حق همه ی آدمیان است.
ولی واژه محترم از جنس دیگری هست. احترام و محترم از حریم می آیند یعنی بعضی ها بخاطر نفوذی که دارند، بخاطر شغل و موقعیت اجتماعی که دارند و یا ثروتی که اندوخته اند و یا قدرتی که به دست اورده اند دارای حریم اند متمایز از دیگران هستند یک برتری نسبت به دیگران دارند حال انتظار هست که در برخورد با او این حریم را رعایت گردد. احترام به رفتار و گفتاری می گویند که از طرف آدمی نسبت به آدمی دیگر اعمال می شود و نشان دهنده بزرگ داشت، پاسداشت و اهمیت دادن به کسی یا چیزی است یعنی آدمی بزرگ و دارای اهمیت دانسته می شود آنگاه آدم دیگر که این بزرگی و اهمیت را ندارد باید به او احترام بگذارد حریم او را نگهدارد یعنی با گفتار و رفتار به او نشان دهد بفهماند که من می دانم و قبول دارم که تو بزرگ و با اهمیت هستی و من این بزرگی و اهمیت شما را ندارم حال من با بوسیدن دست، دولا و راست شدن، دست به سینه ایستادن در مقابل، بالا نشاندن، غذای بهتری برایت فراهم کردن، صلوات فرستادن، زنده باد گفتن، فرمان برداری این بزرگی و اهمیت شما را سپاس می دارم. اگر بخواهیم احترام را ریشه یابی کنیم بی گمان ریشه اش در دوران برده داری و دوران بعد از آن به رابطه ارباب و رعیتی بر می گردد. در این دوران ها عده کمی صاحبانِ برده و ارباب بوده اند و عده ای زیاد هم برده و رعیت. حال این برده و رعیت ها باید به صاحبان برده و ارباب احترام بگذارند. آیا نباید ما در عصر ارتباطات که تکنولوژی به انسان توانایی بخشیده و همه ی انسان ها می توانند به این توانمندی دست یابند روی واژه هایی که بکار می بریم قدری تامل کنیم؟

                                                               محمدعلی شاهسون مارکده 13/12/91

خجالت و كمرويي در كودكان
يكي از مشكلاتي كه بیشتر كودكان و نو جوانان از ان تجربه ناخوشایند در ذهن دارند ، احساس خجالت و كمرويي است. كمرويي به مفهوم احساس ناراحتي كردن از بودن در جمع است. كودك خجالتي در موقعيت هاي نا آشنا و هنگام تعامل و گفت و گو با ديگران عصبي و مضطرب مي شود. يك كودك خجالتي، زماني كه تصور كند مورد توجه اطرافيانش قرار گرفته است، بي نهايت ناراحت و پريشان مي-شود. يك كودك خجالتي ترجيح مي دهد شاهد بازي كودكان ديگر باشد، ولي خود به بازي آنها نپيوندد. بيشترِ كودكان در شرايط مختلف، قدري احساس خجالت و كمرويي مي كنند، اما كودكاني كه اين مشكل را به صورت حاد دارند ، در تمام اوقات زندگي-شان احساس خجالت و شرمساري مي-كنند.
اين احساس نه تنها مي تواند بر رشد اجتماعي كودك تاثير منفي بجا بگذارد-، بلكه مي تواند موجب كاهش عملكرد تحصيلي و افت آموزش و يادگيري او شود. احساس خجالت موجب تند شدن ضربان قلب و بالا رفتن فشار خون مي-شود. با يك مشاهده ساده مي توان آثار خجالت و كمرويي را در چهره كودك تشخيص داد. كودكان خجالتي روي شان را از ديگران بر مي گردانند، به پايين نگاه مي كنند و حركات و سخنان شان بسيار احتياط آميز است. صداي آنها حين گفت و گو خيلي آهسته ، لرزان و همراه با شک و تردید است. همچنين كودكان خردسال ممكن است انگشت دست شان را بمكند ، حركات محجوبانه اي از خود نشان دهند ، لبخند بزنند و خودشان را به كناري بكشند. اگر قدری با دقت به رفتار کودکان خجالتی بنگریم خواهیم دید، که آنها ملاحظه كارند و از اجتماع دوری می کنند. كودكان دوساله، نسبت به افراد غريبه اي كه در اطراف خود مي بينند، دوري می گزينند و از روبرو شدن خودداری می کنند. برخي از كودكان نيز ممكن است بازي در محلی آرام و دور از جمع را بیشتر دوست داشته باشند چون کمتر به تعاملات با دیگران نیاز است ولی در بازی های جمعی راحت نباشند چون در اینجا ناگزیر باید با افراد بیشتری تعامل داشته باشند تعامل با دیگران برای کودک خجالتی خیلی آسان نیست.
می رسیم به این پرسش که علل کمرویی و خجالتی چیست؟ باید گفت عمدتا آموخته شده است كودكان از طريق مشاهده رفتار ديگران ، شيوه تعامل با اجتماع را ياد مي گيرند آنها بيشتر رفتارها و عكس العمل هاي پدر و مادرشان را الگو قرار مي دهند بی-گمان پدر و مادر خجالتي و كمرو ، كودكاني خجول بار مي آورند. كودكاني كه روابط و ارتباطات خانوادگي و اجتماعي كمي دارند و در اجتماعات کمتر وارد می شوند و یا كودكاني كه از جمع و اجتماع دور نگه داشته شده اند ، ممكن است از بودن در بين سايرين احساس ناراحتي و فشار كنند چون آنها فاقد مهارت هاي اجتماعي مطلوب هستند و نمي دانند در جمع چه بايد بكنند ، لذا ترجيح مي دهند در گوشه اي تنها و ساكت بنشينند. این کودکان بیشتر حالت کمرویی و خجالتی دارند چون با دور بودن از اجتماعات تعامل را کمتر آموخته اند. بعضی پدر و مادرانی که بیش از حد از فرزندان حمایت و مراقبت می کنند با رفتارهاي افراط آميز خود ، ممکن است ترس در دل فرزندان خود از حضور در موقعيت ها و محل های جدید بیندازند همین ترس موجب کمرویی دوری گزینی و خجالت می شود. كودكاني كه مرتب از سوي پدر و مادر و اعضا خانواده شان مورد انتقاد ، سرزنش و تمسخر قرار مي گيرند دچار ضعف ، نا تواني ، كمبود اعتماد به نفس و فاقد حرمت نفس می شوند و احساس شرمساری و بد بودن وجود آنها را فرا می گیرد این است که خود را حقیر کوچک و ناچیز و برابر با بقیه نمی دانند بنابر این نمی توانند داخل کودکان دیگر گردند و بازی کنند. بازكودكاني كه دچار شكست هاي پي در پي شده اند ، ممكن است از ترس شكست هاي بعدي ، انزوا و دوري گزين شوند و توی جمع نخواهند وارد شوند.

                                                              محمدعلی شاهسون مارکده 14/12/91

زبان بی زبانان (از فریدون مشیری)
غنچه ـ با لبخند ـ ، می گوید: تماشایم کنید!
گل، بتابد چهره، همچون چلچراغ: ـ یک نظر در روی زیبایم کنید!
سرو ناز ـ سرخوش و طناز ـ می بالد به خویش: گوشه چشمی به بالایم کنید!
باد نجوا می کند در گوش برگ: ـ سر در آغوش گلی دارم، کنار چتر بید، راه دوری نیست، پیدایم کنید!
آب گوید: زاری ام را بشنوید! ، گوش بر آوای غم هایم کنید!