دشتی
دشتی، نام روستایی است در کنار رودخانه زاینده رود پایین تر از هوره در قسمت جنوبی زاینده رود روبروی روستاهای سوادجان و چم کاکا جزء بخش هوره شهرستان سامان. به منظور آشنایی بیشتر با روستای دشتی، روز 15/9/92 با آقای مهراب عرب یکی از بزرگان روستای دشتی به گفت و گو نشستم پرسیدم چرا به این روستا دشتی می گویند؟
نیاکان ما طایفه عرب های روستای دشتی، چند خانوار از ایل قشقایی بوده اند می دانیم ایل قشقایی از چند طایفه تشکیل می شده است یکی از این طایفه ها عشایر عرب بودند نیاکان ما از عشایر عرب خوزستان هستند که بنا به مصلحت حاکمان سیاسی چند قرن قبل با ایل قشقایی یک مجموعه شده اند. منطقه چهارمحال و قسمتی از فریدن محل ییلاق و منطقه شیراز و جنوب، محل قشلاق ایل قشقایی بوده است.
حدود 250 سال قبل در یکی از این سال هایی که نیاکان ما ییلاق و قشلاق می کرده اند محل چرای ییلاق شان منطقه فریدن بوده است هنگام پاییز در مسیر برگشت به قشلاق، یکی دو روز را در دامنه همین کوه شیراز اتراق می کنند. شبی گروهی از دزدان بختیاری حمله می کنند و بیشترِ گوسفندان این چند خانوار را به سرقت می برند. نیاکان ما از پیگیری و داد خواهی هم نتیجه ای نمی گیرند لذا خجالت می کشند با تعداد اندک باقی مانده گوسفند به قشلاق بروند چون در حقیقت شکست خورده و سرمایه زندگی شان به یغما رفته بود. نومید و سرخورده از زندگی عشایری از دامنه کوه پایین می آیند در کنار رودخانه و در محل زمین های زراعی فعلی قریه دشتی روبروی قراباغ با استفاده از سنگ و گِِل و چوب درختان خودروی کنار زاینده رود آلونک هایی برای خود می سازند و زمستان همین جا می مانند و بنای روستای دشتی گذاشته می شود.
نام اولیه روستای سوادجان قراباغ بود و محل آن هم در قسمت شرق سوادجان فعلی و در محل زمین های زراعی بوده است نیاکان ما هم درست روبروی قراباغ سمت جنوب رودخانه اسکان می یابند این چند خانوار نیاکان طایفه ما عرب ها اولین گروه بوده اند که به این محل آمده و روستای دشتی را بنیان گذاشته اند این طایفه چون خود را عرب می دانستند هنگام دریافت شناسنامه فامیل خود را عرب انتخاب می کنند. نکته ی جالب این بوده و هست که نیاکان ما در همان زمان که در ایل قشقایی بوده اند و بعد که در اینجا یکجا نشینی را آغاز کرده اند زبانشان ترکی بوده و هنوز هم هست.
گروه دوم که بعد از عرب ها به این محل می آیند چند خانوار از مردم روستای گنجگاه است این اتفاق سال ها بعد از اسکان خانوار های عرب روی می دهد. گنجگاه روستایی پایین تر از اصفهان است چند خانوار گوسفند دار گنجگاهی با هم جهت چرای گوسفندان شان به این منطقه می آمده اند کمکم با خانوار های عرب ساکن شده در این محل آشنا و مانوس می شوند و تصمیم می گیرند در کنار اینها بمانند و می مانند این خانوار ها هنگام گرفتن شناسنامه فامیل گنجعلی انتخاب می کنند.
گروه سومی که به محل دشتی می آیند چند خانوار از مردم سه ده یا خمینی شهر امروز هستند که خود را سیّد میدانستند و سید معرفی کرده اند و به سید ها معروف شده اند. سید ها هم گلهدار بوده و به منظور چرای دام های خود به این منطقه می آمده اند که پس از آشنایی و مناسب دیدن محل تصمیم می گیرند در این محل بمانند این گروه هنگام دریافت شناسنامه فامیل موسوی انتخاب میکنند.
طایفه ای دیگر داریم که نیاکان آنها از مزرعه ی معروف سِزاغ واقع در صحرای روستای صادق آباد به این محل کوج می کنند این چند خانوار کوچنده از سزاغ به این محل هم گله دار بوده اند برای چرای دام های شان امده اند و هنگام دریافت شناسنامه و انتخاب فامیل، فامیل مردانی برای خود بر می گزینند دلیل انتخاب مردانی را هم نمی دانم.
طایفه ای دیگر داریم که فامیل رعیتی را دارند که از روستای چم گاو به اینجا آمده اند
طایفه ای دیگر داریم که فامیل یاری دارند فرد مهاجر به اینجا رحیم یاری بوده و بعد هنگام انتخاب فامیل، فامیل یاری بر می گزینند.
طایفه ای دیگر داریم که فامیل زمانی دارند این ها هم از شوراب به اینجا آمده اند.
نام دشتی بر گرفته از موقعیت جغرافیایی محل است و یک انتخاب ساده و بی پیر ایه ای بوده است وقتی همان مهاجران اولیه به اینجا می آیند در زمین های کنار رودخانه اسکان می یابند گروه دوم و سوم هم که میآید در همانجا مسقر می شوند زمین های این محل کم وسعت بوده بنابر این برای توسعه روستا زمین کافی و مناسب نبوده است از این جهت در تنگنا بوده اند از طرفی محل فعلی دشتی هم یک قطعه زمین نسبتا هموار و وسیعی بوده است که از همان اول به دشت معروف بوده و آن را دشت می نامیدند کم کم تنگنای محل زندگی خانوارها آنها را به این نتیجه می رساند که بهتر است در محل دشت خانه بسازند و از آن تنگنا رها شوند آهسته آهسته این جابجایی صورت می گیرد و به انهایی که زودتر به این محل، یعنی دشت، آمده بودند میگفتند آنهایی که در دشت خانه دارند و به اختصار دشتی ها. کم کم اضافه های جمله رها شده و دشت مانده و ی نسبت هم بدان افزوده شده و به دشتی مشهور و معروف شده است یعنی مردمی که در محل دشت سکونت دارند.
دو سه طایفه آخری که به دشتی آمده اند در همین محل فعلی به خانوارهای قبلی محلق شده اند. این چند طایفه در کنار هم زندگی کرده، زاد ولد نموده و امروز جمعیت دشتی را تشکیل می دهند زبان مادری همه ترکی است ولی فارسی را خوب می دانند.
انصاف حکم می کند از چند نفر از بزرگان روستای دشتی هم نامی برده باشم چون هریک برای روستای دشتی زحمت کشیده اند البته آنهایی را که من دیده ام بی گمان افراد زیاد تری بوده که من اطلاعی ندارم.
سید مرتضی سال ها کدخدا و یکی از بزرگ مردان دشتی بوده است سید مرتضی مردی باسواد و کدخدای مردمی بود مردم خاطره های خوب از او دارند همیشه از منافع رعیت در مقابل ارباب دفاع می کرده است وقتی امیرمجاهد بختیاری املاک را به زور از مردم گرفت میخواست زمین ها را به ثبت برساند و قصد داشت زمین های بالاتر از جوی آب کشاورزی را هم تصاحب کند سید مرتضی جلو او ایستاد و گفت: فقط یک گز و نیم بالاتر از جوی آب به عنوان گل انداز حق داری که در ثبت قید کنی بیشتر از آن مال مردم است. بی گمان اگر پافشاری های سید مرتضی نبود امیر مجاهد تمام زمین های صحرا را به ثبت می رساند.
سید موسی هم چند سال کدخدای دشتی بود ایشان با سید مرتضی پسر عمو بوده است سید موسی روستا را به خوبی اداره میکرد.
کدخدای بعدی مشهد غلامعلی مردانی پیرمرد بود ایشان فردی بی سواد ولی ساده و سالمی بود و به خوبی روستا را اداره نمود.
کدخدای دیگر مشهدی فضلالله بود مشهدی فضلالله از طایفه عرب ها و فرد باسوادی بود.
آخرین کدخدای روستا سید ابوالقاسم بود مردی بی سواد و در عین حال ساده و سالم بود.
باید یادی بکنم از ملاعلی از طایفه عرب ها که فردی باسواد و مکتب دار روستا بود در روستای دشتی، کاکا و چمچنگ مکتب داشت کتاب های زیادی داشت که اکنون در دست نوادگان او است یکی از پسرانش بنام اسماعیل هم کم و بیش ادامه دهنده راه پدر بود ولی نتوانست شهرت پدر را بدست آورد.
چند بیت شعر ترکی هم می خوانم این اشعار مضامین پند اندرز دارند تقریبا هر آدمی چندتا از این ابیات را بلد هست ولی من تعداد بیشتری را بلدم که می خوانم.
گَلیب گِچر دنیا یاخچی، یامانی = خوبی و بدی های دنیا می آید و می رود.
قالسا دا انسانا بیر یاخچیلیق قالور = اگر چیزی برای انسان بماند فقط خوبی ها هستند.
گَلر گِچر مِی و مَستانَه = می آید و می گذرد فصل می و مستی.
مِی ایچَنلَر گِدر، میخانه قالور = می نوشان می روند، میخانه می ماند.
باغبان گَلیب گیریب باغونا = باغبان می آید وارد باغش می شود.
بی نوا بلبلی قُویمَز قاله گولونه = بی نوا بلبل را نمی گذارد در کنار گلش بماند (بلبل را از باغش می راند)
بو باغدا نَه گول قالار نَه سنبل = سرانجام در باغ نه گل خواهد ماند و نه سنبل.
قالسه ده بیر یامان باغبانه قالور = فقط نام بد برای باغبان خواهد ماند.(چون بلبل را از باغ و کنار گل ها رانده است)
هر ناکسه وورمن ایزویی = به هر ناکسی رو مزن( درخواستی نکن)
خریدار اولماسا دِمن سوزویی = جایی که حرفت خریدار ندارد حرفت را نزن.
دَعلی دولتلیه وِرمن قیزییی = به مرد ثروتمند کم خرد بخاطر ثروتش دخترت را شوهر نده.
دَعلی دولت گدر قیزی دیوانه قالور = مرد کم خرد و ثروتش خواهند رفت دخترت دیوانه خواهد ماند.
آدام واردور مالو گَلمَز حسابه = آدم هست که ثروتش به حساب نمیآید.
اوزگه مالوچون دیشیب عذابه = این آدم برای ثروتی که وفا ندارد خود را به عذاب انداخته است.
شیطان نون قاپی سینده وارودور تابع = این چنین آدم از شیطان پیروی می کند.
محزون بو سِئزلَری دیه نئیچون؟ = محزون این حرف ها را برای چه می زنی؟
محزون شیرین سئزلری قاله نئیچون؟ = محزون، این سخنان شیرین تو برای چه بمانند؟
بو دنیایی سَن پایَه دار بیلمَن = این دنیا را تو پایدار ندان.
چرخ هرکس دَن دِئندی سَن اونَه گولمَن = اقبال چرخ روزگار از هرکه برگشت تو به او مخند.
دُشمَنِی اِلَندَه شادمان اولمَن = دشمنت که مرد شادمان مشو.
سَنده باشا آپارمَی او خونخاوار اِلَن = تو هم جاودان نیستی مرگ برای همه هست.
تا خوب لیگ اَلی دَه اِله پیشه = تا امکان برایت هست خوبی کن.
اگر فصلی ممکن دیر همیشه = اگر برایت ممکن هست همیشه خوبی کن.
جمشید اِلمَزیدی او تخت و تاجیدَن = اگر جاودانگی بود جمشید با ان تاج و تختش نمرده بود.
جمشید گِتمَزیدی او روزگاریدن = اگر جاودانگی بود جمشید با ان دورانی که داشت نمیرفت.
بُو دورت گین گَلر گِچر انگار برق = چهار روز عمر همانند برق می آید و می رود.
نهنگ لر گَلیب دیر کشتی اِلر غرق = نهنگ ها آمده اند کشتی را غرق می کنند.
تا خوب لیگ اَلی دَه اِله پیشه = تا امکان برایت هست خوبی کن.
بلکه ایشی دیشه هشت و چارو دن = تا بلکه سرو کارت در روز حشر با امامان بیفتد.
جانیم دن اولدوم جیگر غان = جان دلم خون شد.
بلبل لر خزان دن آپاردو خزان = با آمدن بلبل ها فصل خزان هم رفت.
چوخ بهارلر گلیب گچر زمستان = زمستان های زیادی خواهد گذشت و بهاران خواهد آمد.
بلبل لَر اوخورَللَر هر بهاردَن = آنگاه بلبلان در هر بهار خواهند خواند.
نج اولدو سلیمان شاه لارین شاهی = سلیمان شاه شاهان چه شد؟
فرمانین دَن مرغودَن ماهی = سلیمانی که مرغ و ماهی به فرمانش بود.
تاراج اولدو اونون تخت و دستگاهی = دستگاه شاهی او به تاراج رفت.
بادا گِت دی مُلکِ بی شماری دن = ملک بی شمارش به باد رفت.
لقمان تمهید تَکدی جانو باش تُوتدی = لقمان تمهید بکار برد جانش سالم ماند.
فرهاد داغو کَسدی بی مایه گِتدی = فرهاد کوه را برید و بی نتیجه رفت.
شیرین قسمت اولدی خسرو وَ گِتدی = شیرین قسمت خسرو شد و به خسرو شوهر کرد.
فرهاد اِلدی گِتدی انتظارو دان = فرهاد هم مرد و با انتظار رفت.
دارا لَر دِیَرلَر یقین اِلمَزلَر= ثروتمندان فکر می کنند نخواهند مرد.
پیر و پیغمبری بیلمَزلَر = چون پیر و پیغمبر را نمی شناسند.
نَدار اولوب نَمازونو قیلمَزلَر = آدم نداری مرده کسی برای او نماز نمی گذارد.
دارا یاتوب اونا پیشواز گِدَرلَر= ولی ادم ثروتمند که بیمار شود به ملاقات او خواهند رفت.
رحمتالله سَن صبر اِله آغلامان = رحمتالله تو صبر کن و گریه نکن.
عشق اوتون نان جیگریمی داغلامان = با آتش عشق جگرم را نسوزان.
سَن گِزی یی هر مارالا باغلامان = چشمت دنبال هر دختر زیبایی نباشد
آتای کیمی اولمَن هوسباز اوغلوم = همانند پدرت هوسباز نباش پسرم.
گجه گوندیز اوخو گینه یاز اوغلوم = شب و روز بخوان و بنویس پسرم.
هر مجلسده اولمن آغزی بوز اوغلوم = تا توی هر مجلسی دهان یخ زده نشوی( بتوانی سخنت را بگویی)
بیر گولیدن باهار اولماز یاز اولماز = با یک گل بهار و تابستان نمیشود.
قارا پالاس دوگمَگیدَن آغ اولماز = پلاس سیاه با شستن و کوبیدن سفید نمیشود.
مَنیم بیر شوم یارام واردور ساق اولماز = من یک زخم بد یُمن و شومی دارم که خوب نمی شود.
طبیبی ناشو دور درمانو اولماز = چون پزشک من ناشی است درمان نمی شود.
سرو آغاجی هامو آغاجدان اوجا دور = درخت سرو از همه درختان بلند تر است.
اونون اصلی یوخدو اونودا بارو اولماز = چون اصلش بارده نیست بنابر این بار هم نمی دهد.
هر آغاج که ازلیندن اگری دیر= هر چوبی که از ازل کج باشد.
سیمگر اونو سیمَه چَکَه دیز اولماز = هرچه او را بخواهی راست و صافش کنی راستِ راست نمیشود.
محمدعلی شاهسون مارکده
دانشگاه سامان
باخبر شدم که واحد دانشگاه علمی کاربردی در سامان تاسیس شده است روز 4/10/92 ساعت 20 با آقای نوربخش مسئول این واحد گفت و گویی انجام داده ام که می خوانید.
منطقه سامان قطب بزرگ باغداری است به همین جهت این منطقه موقعیت خوب و مناسبی جهت ترویج علم باغبانی را دارد. یکی از مشغولیات ذهنی من در طی چند سال گذشته این بوده که علم باغبانی و باغداری را به این منطقه بیاورم، عمومی و بومی اش کنم تا باغدار منطقه ما بتواند به شیوه علمی تولید کند. نباید اینگونه تلقی شود که کشاورزان منطقه سامان در زمینه باغداری کم اطلاع بوده اند، نه، به باور من تک تک کشاورزان منطقه سامان هر یک، یک کارشناس تجربی باغ هم بوده و هستند. خواستم با تاسیس دانشگاهی در محل، علم و دانش را به این تجربه ها بیفزایم تا باغداران ما کارشناس های توامان علمی تجربی باشند این بود که با مسئولان دانشگاه علمی کاربردی در استان و نیز معاونت کشوری این دانشگاه وارد مذاکره شدم و آمادگی خود را برای تاسیس دانشگاه در سامان اعلام کردم خوشبختانه مسئولان هم از این پیشنهاد من استقبال کردند و توانستیم دانشگاه را در سامان تاسیس کنیم. به مرکز علمی کاربردی سامان کد داده شده و در حال حاضر در 4 رشته؛ مهندسی فنآوری گیاهان دارویی و معطر. مهندسی فنآوری باغبانی گل و گیاهان زینتی. کاردانی فنی باغبانی. کاردانی فنی امور زراعی. مصوب شده که از ترم دوم یعنی بهمن ماه دانشجو می گیرد. و در سطح کاردانی بدون کنکور دانشجو می پذیریم. دانشجویان کاردانی هم اکنون زمان ثبت نامشان شروع شده است و ثبت نام رشته های کارشناسی از چند روز دیگر از طریق سازمان سنجش انجام میگردد.
ما در منطقه نیروهای متخصص بومی خوبی داریم که هم در تئوری و هم در عمل در کار باغ و کشاورزی استادان برجسته ای هستند مانند؛ دکتر نوربخش، دکتر قاسمی و دکتر موسوی. این اساتید با این واحد دانشگاهی همکاری دارند.
قدم اول تاسیس مرکز علمی کاربردی را ما برداشته ایم ولی این مرکز به همه ی مردم منطقه تعلق دارد و برای بالابردن سطح دانش و اطلاعات مردم منطقه بوجود آمده است به همین جهت از تک تک مردم هم درخواست همکاری داریم بهترین همکاری مردم این هست که دانشجویان خود را برای تحصیل به این مرکز هدایت نمایند. پویایی این دانشگاه منجر به علمی تر شدن باغداری و تولیدات باغی در منطقه خواهد شد. علمی تر شدن روند باغداری منطقه یعنی تولید بالاتر و تولید بالاتر یعنی سود، ثروت و درآمد همگانی، بالا بودن درآمد همگانی یعنی شکوفایی منطقه. اکنون یک ساختمان در خیابان پاسداران جنب بانک ملت شهر سامان در اختیار این مرکز برای تشکیل کلاس های نظری هست و 8 هکتار باغ هم به عنوان مزرعه آموزشی و تحقیقاتی با تجهیزات متعلقه برای انجام فعالیت های آموزشی عملی در اختیار این واحد آموزشی قرار دارد.
محمدعلی شاهسون مارکده
پاسخ به اسماعیل عرب
آقای اسماعیل عرب پس از خواندن مقاله «تعاون روستایی» در گزارش نامه شماره 53 که در اول دی ماه 92 روی وبسایت روستای مارکده قرار داشت متن زیر را یاد داشت کرده اند.
جناب آقای اسماعیل عرب، از اینکه از وبسایت مارکده بازدید کرده و نظر خود را ارائه داده اید متشکرم. نمی دانم منظور جنابعالی از «دروغگو زود حرفش یادش می رود» چه کسانی هستند؟ اعضا شورا و یا اعضا هیات مدیره شرکت تعاونی روستایی؟ فرض را بر این می گذارم که منظور شما اعضا شورای اسلامی باشند. توضیح زیر خالی از فایده نیست.
یکی از کالاهای یارانه داری که تعاونی توزیع می کرد آرد خانه پزی بود. آردها پس از خرید توسط اتحادیه تعاون روستایی، از انبار اداره غله بارگیری و در مقصد که همان فروشگاه های تعاون روستایی در روستاها بود تخلیه می شد. میزان سهم هر نفر و نیز قیمت آن را اداره غله تعیین می نمود اعضا شورا و تعاون روستایی دخالتی در میزان سهم هر نفر و نیز قیمت آن نداشتند. وظیفه تعاون روستایی توزیع آرد بود و وظیفه شورای اسلامی نظارت بر حُسن توزیع بود. اداره غله برنامه ریزی کرده بود که هنگام تحویل آرد سهمیه مردم، مقدار تحویلی همراه با تاریخ تحویل، در دو محل توسط فروشنده شرکت تعاونی ثبت گردد یکی توی دفترچه که دست مردم بود، دیگری توی لیستی که به همین منظور توسط شرکت تعاونی تنظیم می گردید. در پایان هر سه ماه، لیست های تنظیمی توسط شرکت تعاونی به رئیس شورای روستا ارائه می گردید تا ایشان کنترل و پس از اطمینان از درستی توزیع، امضا و مهر نماید. این لیست های مهر و امضا شده به عنوان سند توزیع آرد بین مردم، از طریق اتحادیه به اداره غله تحویل می گردید.
سال 82 و 83 آقای عبدالمحمد عرب هم رئیس شورای روستا و هم مدیرعامل شرکت تعاونی بود. لیست های تحویل آرد را تنظیم، هم بجای مدیرعامل و هم بجای رئیس شورا امضا و مهر می کرد و تحویل می داد. و ما دو نفر دیگر اعضا شورا یعنی، من و سید اسماعیل حسینی هیچ اطلاعی از لیست های تنظیمی نداشتیم.
سال 84 و 85 به مدت دوسال سید اسماعیل حسینی رئیس شورای روستا بود باز لیست ها توسط عبدالمحمد عرب در شرکت تعاونی تنظیم و پس از امضا به آقای سید اسماعیل حسینی رئیس شورای روستا داده می شد تا امضا و مهر کند باز من به عنوان عضو دیگر شورا هیچ اطلاعی از لیست ها نداشتم.
9/2/86 آغاز بکار شورای دوره سوم بود ریاست شورای روستا با آقای مسعود شاهسون شد از همان آغاز که لیست آردها توسط عبدالمحمد عرب برای مهر و امضا به مسعود داده می شد ایشان قُر می زد که؛ دقیق نیستند، خوانا نیستند و از آقای عبدالمحمد عرب می خواست که لیست ها دقیق تر و خوانا تر تنظیم گردد. یکسال به همین شیوه گذشت صبر مسعود شاهسون به سر آمد چون هرچه تذکر داده بود، قُر زده بود، هیچ تاثیری بر دقیق شدن لیست ها نداشته است. لیست سه ماهه دوم سال 87 که ارائه شد از امضا لیست ها خود داری و گفت: هیچ اطمینانی به توزیع درست و دقیق و سالم آردها ندارم که منجر به چندین جلسه با آقای عبدالمحمد عرب مدیرعامل تعاون روستایی و زیرپا گذاشتن تعهد و قول او شد که در شماره قبل خوانده اید.
جناب آقای اسماعیل عرب، با توجه به تقسیم کاری که گفته شد، اعضا شورای روستای مارکده هیچگاه آرد توزیع نکرده اند، هیچگاه آرد نفروخته اند که بخواهند گران و یا ارزان بفروشند آردها همیشه توسط تعاون روستایی توزیع می شده است. قیمت آردها را هم اداره غله تعیین می کرد این قیمت در تمام روستاها یکسان بود نمی شد در مارکده آرد 250 تومانی را 700 تومان بفروشند و در روستاهای قوچان، گرم دره، صادق آباد و یاسه چاه همان 250 تومان باشد. بنابر این، اینکه ان عزیز رفته و قیمت آرد را کم کرده باشد نمی تواند واقعیت داشته باشد.
مشکل عمده ما اعضا شورا با شرکت تعاون روستایی در توزیع ناعادلانه آردها بود تقریبا روی قیمت مشکل حاد و خاصی با هم نداشتیم چون گزارشی مبنی بر تخلف در قیمت آنگونه که شما نوشته اید من یاد ندارم.
توزیع نا عادلانه هم به شرح زیر بود. اداره غله برای هر نفر در هر ماه 10 کیلو آرد در نظر گرفته و تحویل می داد یعنی هر نفر باید در طول یکسال 120 کیلو = سه کیسه، آرد از تعاونی تحویل می گرفت. وقتی ما لیستهای تنظیمی توسط مدیرعامل شرکت تعاونی در طول سال 87 را با دفترچههای در دست مردم تطبیق کردیم به موارد نادرستی زیادی برخوردیم برای مثال:
افرادی بودند که در طول سال 190 کیلو و افراد دیگر 20 کیلو آرد تحویل گرفته بودند. افرادی بودند که نامشان توی لیست بود و آرد تحویل شان شده بود ولی توی دفترچه شان چنین ثبتی دیده نمی شد عکس این هم بود افرادی بودند که توی دفترچه شان تحویل آرد ثبت شده بود ولی در لیست این را نمی دیدی. آدمی بود که دو سال قبل فوت شده بود ولی هنوز آرد تحویل می گرفت. بنابر این، جمع تحویل کیسه آردها در لیست تعاونی با جمع تحویل کیسهآردها توی دفترچه ها، تفاوت فاحش داشت و ما اعضا شورا مانده بودیم که کدام یک می تواند به واقعیت نزدیک تر باشد؟
با توجه به مطالب فوق برای من که از تاریخ 9/2/82 تا 12/6/92 در صحنهی جامعه ی روستا بودم و تا حدودی در جریان رویدادها قرار داشتم و اغلب رویدادهای عمومی را در نشریه آوا و به دنبال آن جارچی گزارش می کردم بعید بنظر می رسد چنین گران فروشی آن هم به مدت طولانی یعنی یکسال اتفاقی افتاده باشد و صدای هیچکس در نیاید؟ آنگاه آن عزیز برود ارزانش کند!؟
با این وجود اگر سندی در دست هست و یا نشانی دقیقی از این رویداد ناشایست دارید ارائه دهید تا میان یادداشتها و صورتجلسه ها جستجو کنم ببینم واقعیت چیست؟
محمدعلی شاهسون مارکده
نقدی بر شبی خوش
به نام آفریدگار مهربان. نقد نوشتن بر نوشته های «محمدعلی شاهسون» از دو جهت برای من اهمیت دارد. اول:
نوع دیدگاه های ایشان به زادگاه خود و علاقه ای که به آن دارد و پیگیری که در ثبت حوادث روزگار ما را دارند.
دوم: برداشت هایی است که از نوشته های ایشان در سطح جامعه در این روزگار و به یقین میان آیندگان این خاک منتشر خواهد شد.
این نوشته از پی نقد ادبی، به قول «محمدعلی شاهسون» به این «داستانک» نیست. بلکه بیشتر اندیشه هایی که ایشان دارد را مورد ارزیابی قرار می دهد. همواره قلم توانای ایشان برای من ستودنی بوده است و صد البته ممارست خاص ایشان موجب دلگرمی که بالاخره در میان این قوم مارکده ای کسی هست که بخشی از تاریخ ما را مکتوب کند.
شبی خوش شرح حکایت مردم ماست. ثبت اوقاتی از زندگی سخت و فاقد شادی. شبی خوش شرح حکایت سخت مردم ماست. ثبت خان و ارباب گَزیده هایی است که نمی خواستند و نمی توانستند مستقل و آزادانه زندگی کنند. ظلم و جور و بردن حاصل دسترنج مردم از طرف اربابان پدیده ای رسمی و نُرم جامعه بود این نُرم تبدیل به باور و فرهنگ و پذیرفته شده بود اصلا کسی زندگی غیر از این را حتی تصور هم نمی کرد. کمتر کسی از این ده بیرون می رفت سوادی در کار نبود و خلاصه خرافه بود و فقر و بدبختی. داستان فُرجه ای است برای بیان اندکی شیرینی در یک سر شب تابستانه، موسیقی و طرب با صدای لطیف زنانه که باز هم با نوایی محزون از سوی مارکده ای ها پاسخ داده می شود.
نویسنده نتوانسته است خارج از دیدگاه های شخصی خود نسبت به برخی شخصیت های داستان شخصیت پردازی کند. هرچند خود ان را واقعیت می خواند. ولی به اعتقاد من اینگونه نیست. و نویسنده در جای جای داستان به ظرافت برخی دیدگاه های شخصی خود را مطرح کرده است، که البته از دیدگاه من حق نویسنده است، و طعنه های نابی را برای ملای داستان بیان کرده است. شاید این نیز به خاطر روحیه قدرت ستیزی ایشان نیز هست. اما شاید گُرده ارباب فخرآور نیز شایسته مالش ایشان بوده ولی از قلم افتاده است. ایشان بیشتر به عوامل داخلی و مزدوران آن در دِه می پردازد. و به قول معروف « دردم از یار خانگی است»
نویسنده در شخصیت پردازی هریک از شخصیت های داستان به خوبی به احوالات و روحیه هر کدام از ایشان اشاره کرده است. اما گاهی آنقدر شدت به خرج داده است که حالت شعاری پیدا کرده است آنجا که میگوید« از خستگی نخوابید» یا « یقهاش به عرق تر نشد» و حتی در این شخصیت پردازی خود از روحیه « پان مارکده ایسم» خود دست نکشیده است. بیشتر نقش های غیر مارکدهای ایشان منفی هستند. به جز معدودی مثل: «مهتاب خانم» که حرفهای روشنفکری ایشان مطرح میشود و لطافت زنانه اش داستان را کمی از فضای کتک و دستور و حیله دور میکند. شاید قسمت خوش شب هم همین بانو بوده است.
در توصیف ها « محمدعلی شاهسون » گاهی ضعیف عمل می کند. مثلا: وقتی می خواهد کش و قوس همچون «مار» رودخانه را وصف کند قافیه اش به تنگ می آید و از زبان یک دهاتی که به نظر بعید می رسیده غرب و شرق و جنوب و شمال را با کلمات امروز بداند میگوید:
« رودخانه اندکی غرب، اندکی شرق و …» در دیگر نوشتارهای ایشان هم من توصیف قوی ندیدم یا حداقل من نخواندم بلکه ایشان عموما افکار و اعمال افراد را بیان می کند. کاری که تاریخ نویسان هم اینکار را می کنند.
مکالمه های بین افراد داستان به زبان امروزی نوشته شده است. شاید اگر ایشان تا جاییکه به فهم داستان ضربه ای نزند واژه های محاوره ای مردم مارکده را به کار می برد، علارغم دشواری های آن، شیرین تر می نمود ولی حتما لازم بود در پایان داستان فرهنگ لغت نیز انتشار می یافت.
برخی کلمات به کار برده ایشان نیازمند توضیح در پایان صفحات و یا زیر نویس در هر صفحه است. مثلا: ایشان دو یا سه نمونه سنجد را معرفی می کند که برای بسیاری از خوانندگان خارج از مارکده و یا مارکده ای های آینده نا آشنا هستند و یا مکان هایی از ده را با همان نام ها می نویسند که شاید لازم باشد اندکی در مورد این مکان ها توضیح داده شود یا محل فعلی آنها توضیح داده شود.
در هرحال محمدعلی شاهسون علارغم اینکه 30 سال از من بزرگتر است و حالا ما جزء پیر مردهای محل حسابش می کنیم در بسیاری از دیدگاه ها شباهت زیادی به تفکرات من در مورد مارکده دارد امید دارم بتوانم برای سومین بار هم که شده توصیفی از ایشان بنویسم. هرچند 7 سال پیش در چنین روزهایی انتشار و نوشتار «خواجه محمدعلی» در مارکده سر و صدایی به پا کرد که نگارنده هم از واکنش ها و برداشت های آن به وجد آمدم باز هم بر خود لازم می دانم تلاش ایشان را ارج بنهم.
مهدی عرب مارکده. 8/10/91 نجفآباد
آب سرمایه ملی
ما انسان ها در جهانی زندگی می کنیم که کمبود آب همواره به عنوان یک موضوع اساسی مطرح بوده است کمبودی که به دلیل تغییر اقلیم هرساله بیشتر هم می شود. در حال حاضر بسیاری از افراد در روی کره زمین از داشتن آب کافی برای براوردن نیازهای اولیه مانند نوشیدن، شست و شو و پخت و پز نیز محروم هستند. با افزایش جمعیت در سال های آینده و نیز منابع محدود آب شیرین در کره زمین این کمبود بیشتر هم می شود. در این زمینه بشر هیچ راهی ندارد به جز استفاده بهینه از آب موجود و حفظ ذخیره آب موجود که در دسترسش هست در غیر این صورت کمبودها و محدودیت ها بیشتر و مشکلات بشر هم بیشتر می شود.
نکته ای دیگر که منابع محدود آب موجود را تهدید می کند آلوده شدن آبها است ما انسانها نه تنها به استفاده بهینه از منابع محدود آب کمتر می اندیشیم بلکه این مقدار آب هم که در دسترس مان هست را هم الوده می کنیم. نمونه بارز ان را ما مردم سالها است که می بینیم و می دانیم و ان ریخته شدن فاضلاب روستای گرم دره توی رودخانه است. ما مردم که کاری در جهت جلوگیری از دستمان بر نمی آید مسئولان ما هم چشم شان را روی هم گذاشته و کاری نمی کنند و از این عمل غیر اخلاقی و آلوده کننده آب زاینده رود جلوگیری نمی کنند.
موضوع دیگری که ما انسانها رعایت نمی کنیم و تیشه به ریشه خودمان می زنیم استفاده بیش از حد از منابع آب های زیر زمینی هست از روزی که موتورهای دیزلی و به دنبال ان برقی درست شده دسترسی بشر به منابع آب های زیر زمینی هم فراهم شده و بدون حساب و کتاب از این منابع که حاصل میلیون ها سال هست استفاده میکنیم و به فکر نسل های آینده هم نیستیم.
ما مردم روستای مارکده و نیز مردمانی که در حاشیه زاینده رود زندگی می کنند و دسترسی آسان به رودخانه را دارند نسبت به مردمان دیگر که دورتر از زاینده رود قرار دارند مسئولیت بزرگی در حفظ و پاکیزه نگهداشتن رودخانه داریم اگر کوتاهی بکنیم گناه کرده ایم و به بشریت خیانت کرده ایم از طرف دیگر وظیفه داریم از مقدار آبی که در اختیارمان هست نهایت صرفه جویی و استفاده بهینه را بکنیم.
خوشبختانه در طی این چند سال گذشته مردم روستای مارکده در زمینه استفاده بهینه از آب در باغات تلاش زیادی کرده و سرمایه گذاری زیادی هم نموده اند آبیاری تمام باغات را با استفاده از لوله های پلیاتیلن قطره ای کرده اند که جای تشکر و قدردانی دارد ولی بازهم کافی نیست نه به دلیل اینکه بخواهم تلاش مردم را ناچیز قلمداد کنم، نه، بلکه بخاطر اینکه ارزش و اهمیت آب بیش از اینها است و آب این سرمایه گرانبها ارزش این را دارد که تلاش مان را بیشتر کنیم و در صورت نیاز به صرف هزینه، هرچند سنگین هم باشد، از آن دریغ هم نکنیم.
اکنون بعد از اینکه باغداران با تلاش و هزینه ی زیاد همه ی آبیاری باغات را قطره ای کرده اند نوبت تلاش با کارشناسان سازمان جهاد کشاورزی است. که با مطالعات مستمر گونه های درخت مقاوم در برابر کمبود آب را شناسایی و کشت و جایگزین آن را به کشاورزان توصیه نمایند تا جایگزین درختان فعلی گردد و باز هم بتوان از مصرف آب کاست و میزان تولید را هم بالا برد.
یک تقاضایی هم از مسئولان اداره آب، محیط زیست و نیز مرکز بهداشت داریم که در جهت پاک ماندن زاینده رود تلاش بیشتری کنند بویژه از ریخته شدن فاضلاب روستای گرم دره به رودخانه جلوگیری کنند.
محمد عرب
مصاحبه
در آذرماه 1385 انتخابات دوره سوم شوراهای اسلامی برگزار شد. کار بسیار ارزنده ای که دو نفر از جوانان روستا آقایان: کریم شاهسون و رمضانعلی شاهسون کردند این بود که با 4 نفر که بالاترین رای را آورده بودند گفت و گو کردند و سخنان آنها در نشریه ی آوای مارکده چاپ شد. حال 7 سال از آن زمان گذشته و دوره شورایی این آقایان هم به سر آمده و دقیق مشخص هست که چه ادعاهایی داشتند و چه کرده اند. بد نیست یکبار دیگر آن سخنان را بخوانیم و عملکرد ها را با آن ادعاها بسنجیم. در این شماره سخنان دو نفر و در شماره آینده سخنان دو نفر دیگر منتشر خواهد شد.
مصاحبه با مسعود شاهسون منتخب دوره سوم شوراي اسلامي
س- اقاي شاهسون ضمن عرض تبريك در خصوص انتخاب شما، انتخابات را چگونه ديديد؟
ج- بسم الله الرحمان الرحيم با عرض سلام و خسته نباشيد محضر مبارك تمام همشهريان عزيز به اسحضار مي رساند انتخابات با همت والاي همه ي مردم مومن روستا در يك جو بسار آرام صورت گرفت و اكثر به قريب مردم فهيم ماركده از نتيجه انتخابات راضي هستند چون مردم با محاسبات همه جانبه و كامل و هوشمندانه در روز انتخابات با علاقه مندي به سرنوشت روستا وارد صحنه شدند و خواستار آباداني روستاي خود بودند از همين جا از همه ي مردم مومن و همشهريان عزيز كه با درايت كامل وارد صحنه ي عمل انتخابات شدند و از كسانيكه براي شوراي اسلامي و خدمت گزاري نام نويسي كردند به نوبه خود تقدير و تشكر و قدرداني را دارم.
س- آيا با كانديد خاصي ائتلاف داشتيد؟
ج- خير زيرا همه ي آنها را صاحب كمال و انديشه مي دانستم و بايد از همه ي آنها تشكر كنم كه با حضور خود باعث حضور بهتر مردم در امر انتخابات شدند و بايد از بين اين هفت نفر كانديد انتخاب سه نفر از آنها بدست مردم رقم مي خورد.
س- اهداف شما از آمدن به ميدان انتخابات و كانديداتوري چه بوده است؟
ج- ابتدا مايل نبودم در اين خصوص ثبت نام كنم چون فكر مي كردم كه افراد كار آمد تر ديگري وجود دارند كه مي توانند در اين عرصه فعاليت بهتري نمايند اما به تدريج با اصرار مردم و احساس وظيفه در اين مسئوليت خطير اجتماعي و خدمتگذاري در اين ميدان و امر خدا پسندانه ثبت نام كردم و نسبت به اداي دين به همشهريان و جهت باسداشت ارزشهاي اسلامي وارد صحنه شدم و خودم نيز به اين نتيجه رسيدم كه ممكن است با حضور خود بتوانم جهت پيشبرد اهدافي كه بايد 10 سال قبل عملي مي شد مؤثر باشم به عنوان نمونه وجود يك دبيرستان شبانه روزي يكي از اهداف و ملزومات منطقه بوده است كه جوانان عزيز بتوانند راه ترقي علم و كمال و دانش را در پيش بگيرند و از اين امكانات و ظرفيت هاي موجود استفاده كنند زيرا نبود چنين مكاني باعث ترك تحصيل جوانان و آنگاه رواج بيكاري در بين قشر مظلوم جوان مي باشد. يكي ديگر از احتياجات روستا بهداشت در همه زمينه ها مي باشد كه حدودي تا كنون تحقق يافته است و به نظر بنده اين شدني است و منتخبين مردم بايد براي تحقق اين اهداف تلاش مضاعف نمايند در صورتيكه حمايت همه جانبه مردم بخصوص قشر فهيم جوان را در حمايت از شوراي اسلامي مي طلبد.
س- آيا افكار و اهداف شما با ديگر همكارانتان همخواني دارد؟ و آيا مي توانيد در طول چهار سال آينده با منتخبين همكاري لازم را داشته باشيد؟
ج – يكي از خوشحالي هاي بنده اين است كه آن دو بزرگوار از نظر وجهه اجتماعي و سياسي در محل شناخته شده هستند و ما در جلسات شورا افكار تحميلي نداريم و آنچه را كه شرع مقدس و قانون براي ما معين كرده است با استعانت از خداوند به تفاهم عمل برسيم و در پيش برد اهداف نظام و جامعه كوشش كنيم. بر همين اساس اميد وارم در كنار آن عزيزان بتوانم براي مردم محترم سودمند باشم و براي رضاي خدا و رضايت مردم شريف گام مؤثري برداريم و اميدوارم مردم با حضور خود در جلسات منعقده ياور شورا باشند.
س- آقاي شاهسون در مورد تبليغات انتخابات جلسات گوناگوني توسط بعضي از كانديدا ها در منازل مختلف و مشخصي گرفته مي شد آيا شما هم در اين خصوص جلسه اي داشته ايد؟ به نظر شما بهترين راه تبليغ چيست؟
ج- خوشبختانه بنده هيچگونه جلسه اي تشكيل ندادم چرا كه ما انسان هاي جدابافته، خداي ناكرده بيگانه از مردم نبوديم و مردم مومن و هوشمند روستا كاملا يكديگر را مي شناسند و هيچگونه تبليغي نياز ندارد چون بهترين راه تبليغ حرف و عمل و كردار يكسان مي باشد. اما در مورد قسمت دوم سئوال بهترين راه تبليغ حضور دسته جمعي كانديداها با مردم در يك مكان عمومي مثل مسجد جامع بوده تا كانديداها نقطه نظرات خود را براي مردم مطرح و آنان را از ديدگاه و اهداف خود آگاه مي كردند و آنگاه بهترين گزينه را انتخاب و در جريان افكار عمومي قرار مي گرفتند.
س- آقاي شاهسون دليل عدم كسب راي در دوره دوم و انتخاب شدن در دوره سوم چه بوده است؟
ج- دليل عدم كسب راي در دوره دوم تبليغات بسيار منفي توسط تعداد كمي از همشهريان در قالب 2 الي 3 خانواده بوده است كه تا حدودي هم موفق شدند. اولا چون در دوره اول از گروه اجتماعي صدا و سيماي استان با بنده مصاحبات زيادي مي شد در طي مصاحبه اي از بنده سئولات متعددي در مورد روستاي ماركده مي شد و چنين گفته شد كه ايشان در مصاحبه ي خود نام فاميل محترم عرب را نبرده است اين در حاليست كه درصد چشم گيري از جمعيت روستا را اين فاميل محترم تشكيل مي دهند چگونه ممكن است كه اين موضوع فراموش شده باشد و براي اثبات گفته خود شاهدي نيز دارم. آقاي صفرعلي عرب ( جوشكار ) مي گويد بنده از طرف نجف آباد به ماركده با اتومبيل خود مي آمدم كه از طريق راديو اتومبيل اين مصاحبه را گوش مي دادم كه شما چنين چيزي نگفته ايد و اين صحبتها بوچ و بي اساس است. دوما شايعه ي تصاحب زمين كشاورزي در دره ماركده در طول دوره اول شورائي اينجانب را لازم به ذكر است كه اين قطعه زمين از مستثنيات مزرعه قديمي معروف با باباجان بوده و تاريخ واگذاري آن دو سال قبل از انتخابات دوره اول در مورخه 14/12/1376 از اداره كل منابع طبيعي استان بوده است. در خصوص قسمت دوم سئوال شما بايد بگويم شايد مردم به اين نتيجه رسيده باشند كه حرفها و حديثهاي دوره دوم واقعا شايعه و تبليغ منفي بوده است و ممكن است به گمان مردم فعاليتهاي ناچيز قبلي اينجانب براي روستا مؤثر بوده است و دوباره خواستند اين وظيفه را به بنده محول نمايند. اميد وارم خداوند متعال در اين امر همه ي ما را ياري فرميايد.
س- در مورد قوم گرايي و فاميل گرايي در اين دوره از انتخابات چه نظري داريد؟
ج – اصلا بنده با طرح سئوال مخالفم. و عقيده به اين مطلب قوم گرايي و فاميل گرايي ندارم و نداشته ام. بحمد الله مردم ما فكر و ذهنشان باز و از ديد و طرح مطلب مخالف هستند. لذا يكي از انتظارات شخصي بنده با توجه به سابقه ي بد قوم گرايي و فاميل گرايي روستا كنار گذاشتن اين انديشه بد است چه زيباست كه همه ي مردم بدون اين انديشه بد و عصر حجري كه در ميان افكار مردمان چندين قرن پيش حاكم بوده است لاكن با بروز و ظهور اسلام ناب محمدي(ص) و فرهنگ غني مردم اين عقيده و بديده زشت و ناپسند تا حدود زيادي در جوامع بشري دنيا بالاخص ميان مسلمانان و شيعيان از بين رفت ولي در اندك نقاطي از دنيا مثل دولت مردان آمريكا و اسرائيل غاصب كه هنوز اين عقيده نژادپرستي و مسلمان كشي را در فلسطين عزيز، افغانستان، عراق و غيره را ادامه مي دهند، وجود دارد و اين راه وروش جزو كار و سياست اصلي آنان به شمار مي رود. ولي متاسفانه قوم گرايي و فاميل گرايي در ذهن عده بسيار معدودي از مردم جهت سوء استفاده كردن از اين مطلب هنوز به طرق مختلف به چشم مي خورد كه بجز تخريب افكار عمومي و عدم پيشرفت فرهنگي، علمي، اقتصادي و در نهايت عقب ماندگي همه جانبه ي روستا بخصوص بازي كردن با آينده و سرنوشت جوانان پاك سرشت چيز ديگري بدنبال ندارد و چه بسا بهتر و نيكو تر آن است كه اگر خداي ناكرده چنين افكار غلط و مخرب در روح و جان كسي ريشه دوانده و آرامش واقعي و عدالت اجتماعي را از خود و ديگران سلب نموده است ريشه كن نموده و در كنار يكديگر با صفا و صميميت و وحدت و يگانگي زندگي نماييم بايد مجددا عرض كنم كه اين قوم گرايي مختص يك عده خاص مي باشد. و همه ي مردم درگير اين نوع تفكر نيستند و يكي از آرزوهاي من اين است كه به هيچ وجه اين تفكر وجود نداشته باشد و همه سعي كنيم از يك خانواده واحد باشيم و همه دست بدست هم دهيم و در سازندگي و آباداني روستا سهيم باشيم و از ديدگاه بنده روزنه اميدي براي يكي شدن در اين دوره از انتخابات بروز نموده است ولي هنوز مستلزم تلاش بيشتري است و مي دانم كه اين آرزوي همه مردم است و حتما دست يافتني مي باشد. چرا بايد چنين افكاري را در سر بپرورانيم؟ كه فلاني عرب است و ديگري شاهسون و يا غيره. ما همه برادر و برابريم و با همديگر وصلت نموده ايم لذا اگر با اين افكار قوم گرايي و فاميل گرايي پيش برويم هيچ وقت شاهد روستايي آباد نخواهيم شد.
س- آيا در كنار كارهاي عمراني روستا كارهاي علمي و فرهنگي نيز انجام خواهيد داد؟
ج- انشاالله ما سعي خواهيم كرد در آينده در كنار كارهاي عمراني فعاليتهاي علمي، فرهنگي، ورزشي، هنري، اجتماعي و غيره را با كمك و استعانت از خداوند متعال و ياري مردم بخصوص جوانان عزيز و مسئولان جامه عمل بپوشانيم. و به نظرمن بهترين رسانه خبري بين شورا و مردم در دوره دوم وجود همين نشريه آوا ( خبرنامه داخلي شوراي اسلامي ) مي باشد كه واقعا كاربرد زيادي داشته است و مردم را از جزئيات و تصميمات شوراي اسلامي روستا مطلع مي ساخت. انشاالله كه ما نيز بتوانيم با همفكري و همدلي و راهنمايي مردم شريف در امر گسترش اين نشريه سهيم باشيم. ضمنا در قالب كارهاي فرهنگي مي توان ساخت و تجهيز كتابخانه در روستا و شروع كتاب خواني در بين عامه مردم را نام برد و بتوانيم اين حقيقت را عملي نماييم در اين خصوص امام علي(ع) مي فرمايد كتاب خوب غذاي روح مومن است.
س- آيا از عملكرد شوراي دوره دوم راضي هستيد؟
ج- ما هيچ وقت نبايد عملكرد ديگران را ناديده بگيريم ولي با توجه به همسو نبودن بعضي از اعضا شورا و مشكلات مربوطه اتلاف وقت گرديد اما از فعاليت آنان راضي هستم. و همه ي عملكرد را بديده احترام مي نگرم و كارهاي انجام شده با توجه به كاستيهاي موجود و مشكلات منطقه و محل در شان و در خور تقدير و تشكر است.
س- آقاي شاهسون با توجه به اينكه يكي از اهداف شما گازرساني است بقول بعضي ها اگر شوراي دوره دوم دو سال ديگر صبر مي كرد گاز بصورت رايگان به روستا مي آمد اين حرف تا چه اندازه درست مي باشد؟.
ج- خير به هيچ وچه . چون در طي دوره اول شورا مسئله گازرساني در طرح و برنامه بوده است و بر همين اساس نامه اي توسط اعضا شوراهاي دوره اول شش روستا ، ماركده، گرمدره، قراقوش، صادق آباد، قوچان و ياسه چاه به شماره 4-167-81 مورخه 12/11/81 به شركت گاز استان ارائه شد كه اين مسئله از طريق رئيس وقت شركت جناب آقاي مهندس صفر نورالهي در خواستي دست نايافتني و دور از انتظار تلقي شد و ايشان مارا با لحني تمسخر آميز از ارائه مجدد درخواست منع نمود بنابر اين استارت طرح گازرساني در دوره اول زده شد ودر دوره دوم خوشبختانه با پيگيري خستگي ناپذير و مجدانه شوراي محترم اين پروژه ي دست نايافتني تحقق يافت و در حال تكميل است كه جا دارد از زحمات شبانه روزي و بي منت شوراي دوره دوم تقدير و تشكر شود.
س- در باره شوراي حل اختلاف كه يكي از مهمترين نيازهاي اهالي روستا مي باشد چه بايد كرد؟
ج- سئوال خوب و بجايي است. به نظر بنده ضرورت اجتماعي جامعه امروز ايجاب مي كند كه ما در اين نياز و طرح غافل نباشيم و نيز اعضا منتخب بايد توانايي متقاعد نمودن طرفين اختلاف را داشته باشند تا بلكه پرونده هاي كمتر روانه ي پاسگاه و دادگاه شود و در اين مورد راي زني با دادگاه محترم انجام شود و اهل خبره و اهل علم وثوق كه مورد اطمينان باشند استفاده شود و آن اشخاص مورد وثوق مردم باشند و به حمدلله روستاي ما دعوا و نزاع در آن حد نمي باشد.
س- از اينكه انتخاب شده ايد چه احساسي داريد؟
ج- اولا خداوند متعال را بر اين منت بزرگ شاكرم و از يكايك مردم شريف و سرافراز روستا و از حسن نيت هممه ي مردم تشكر و قدرداني مي كنم. دوما از خداوند توانا خواهانم كه توفيق خدمتگذاري و انجام وظيفه را به بنده و همكارانم عنايت كند. انسان در طول زندگي خود موقعي احساس خوبي خواهد داشت كه مثمر ثمر براي جامعه واقع شود. و در آخر از شما مصاحبه كنندگان عزيز كه در جهت ارتقاع آگاهي مردم نسبت به مسائل و مشكلات روستا كه به نوعي در تلاش هستيد از زحمات شما تقدير و تشكر مي نمايم و من الله توفيق.در پايان فرج امام عصر(عج) آرزوي صحت و سلامتي از خداوند متعال براي شما و همه ي همشهريان عزيز خواستار و در پيگيري مجدانه شما در انجام كارهاي مفيد جهت آباداني روستاي زيبايمان ماركده را از شما خواستارم.
گزارش از:كريم شاهسون و رمضانعلي شاهسون مورخه 26/9/85 ساعت 16
مصاحبه با آقاي محمد عرب فرزند لطيف، منتخب دوره سوم شوراي اسلامي.
س- آقاي عرب ضمن عرض تبريك به مناسبت انتخاب شدن شما ، انتخابات را چگونه ديديد؟
ج – بسم الله الرحمان الرحيم با درود و سلام بر منجي عالم بشريت آقا امام زمان و نايب برحقش حضرت آيت الله خامنه اي. اولا از مردم فهيم ماركده تقدير و تشكر مي كنم و همچنين از همه كانديداهاي دوره سوم تشكر مي كنم و همچنين تقدير و تشكر از مسئولان برگزاري انتخابات. ثانيا انتخابات بدون هيچ مشكلي و آرام صورت پذيرفت و حضور مردم در پاي صندوق هاي راي بسيار عالي بود و خدا را شاكرم كه اين مسئوليت خطير را بر دوش اينجانب و همكاران محترم گذاشت و اميد وارم در آينده نزديك بتوانيم با همدلي و همفكري همكاران محترم قدم كوچكي در پيشرفت روستا و آباداني آن برداشته باشيم.
س- آيا با كانديد خاصي ائتلاف داشتيد؟
ج- خير، بنده كانديداي مستقل بوده ام و با هيچ كدام از كانديداهاي محترم ائتلاف نداشته ام و چون با هدف انجام كار خير و فرمانبرداري از اوامر مردم به صحنه آمدم، استقلال خود را حفظ نموده ام و با اميد به آنكه با كمك مردم به اهداف خود در راه خدمت رساني به اهالي برسم.
س- اهداف شما از آمدن به ميدان انتخابات و كانديدا توري چه بوده است؟
ج- بنده به وظيفه خود عمل كرده ام و با همت مردم عزيز ماركده انتخاب شدم و اهداف بنده به شرح ذيل است.
1- ايجاد سالن ورزشي براي جوانان. 2- تعيين مكان براي كتابخانه عمومي و مشخص كردن زمين جهت شهرك صنعتي. 3- تشويق جوانان جهت كسب مهارت هاي فني حرفه اي. 4- نصب يك عدد صندوق جهت انتقادات و پيشنهادات در كليه امور روستا با توليت دهياري. 5- تشويق مردم براي اجراي طرح هادي. 6- تعيين تكليف زمين واگذار شده به بنياد براي ايجاد مسكن براي جوانان واجد شرايط. 7- زير سازي و در صورت امكان، آسفالت جاده عمومي صحراي ماركده( معروف به دره ماركده). 8- پيگيري رفع مزاحمت تير هاي عمود برق و مخابرات در معابر عمومي روستا. 9- پيگيري در اجراي هرچه سريعتر طرح وحدت و مشخص نمودن دلائل عدم پيشرفت كارهاي اجرائي آن. 10- پيگيري عدم پيشرفت پيشبرد اجرائي طرح مينو در جهت ايجاد اشتغال براي تعدادي از جوانان روستا. 11- پيگيري و مساعدت در امر ساختمان مسجد جامع. 12- مشخص نمودن زمين براي ساختمان دهياري. 13- پيگيري اجراي ديوار حائل روستا. 14- مشخص نمودن راه مدرسه راهنمايي دخترانه جديد و راه كشاورزي با همكاري كشاورزان. 15- پيگيري ساختمان حسينيه گورستان و روشنائي آن. 16- نظارت بر توزيع عادلانه كود شيميايي بين تمام كشاورزان. 17- تعيين مكان براي فعاليت هاي ورزشي و فرهنگي بانوان روستا. 18- پيگيري براي آسفالت شدن هرچه سريعتر جاده داخل روستا. 19- دائر نمودن مركز دندان پزشكي و آزمايشگاه مجهز و كامل و زايشگاه دائم و هميشگي، پزشك كشيك و مجهز نمودن مركز بهداشت به يك دستگاه آمبولانس از طريق شبكه بهداشت استان. 20- تشكيل جلسات گوناگون حد اقل هر سه ماه يكبار و مشورت با عموم مردم جهت پيشرفت كارهاي عمراني روستا. 21- ايجاد صندوق قرض الحسنه. 22- پيگيري در جهت جمع آوري پول تعيين شده براي اراضي واگذار شده و طرح هاي مختلف خصوصي و عمومي جهت عمران و آبادي روستا. 23- تشكيل شوراي حل اختلاف با نظر اهالي محترم روستا. 24- پيگيري كارهاي باقيمانده گازرساني شش روستا. 25- پيگيري جمع آوري فاضلاب روستا در خيابان اصلي.
س- آيا اهداف و افكار شما با ديگر همكارانتان همخواني دارد؟ و آيا مي توانيد در طول چهارسال آينده با منتخبين همكاري لازم را داشته باشيد؟
ج- بله. بطور صد در صد و با تمام قوا. به خاطر اينكه از مورخه 2/2/85 تا اين لحظه به جاي يكي از شورا هاي مستعفي مشغول به خدمت شدم و همكاري لازم را با اعضا شورا داشته ام و پيشرفت كارهاي شورا شده است و حد اقل هيچ گونه اختلافي با هم نداشته ايم و كارهاي عمراني روستا از مورخه يادشده تا كنون 50 در صد پيشرفت بهتر داشته است.
س – آقاي عرب، در مورد تبليغات انتخابات جلسات گوناگوني توسط بعضي از كانديداها در منازل مختلف يا شخصي گرفته مي شد. آيا شما هم در اين خصوص جلسه اي داشته ايد؟ به نظر شما بهترين راه تبليغ چيست؟
ج- خير، هيچگونه جلسه اي نداشته ام و مخالف چنين جلسات نيز هستم، در اين مدت تبليغات انتخاباتي به هيچكس حتي فرزندان خودم نگفتم به من راي بدهيد و در خصوص بند دوم سئوال بايد بگويم اين جلسات بايد در مسجد جامع گرفته شود و از تمام كانديداها در جهت اهداف خودشان سئوال كرد و جلسات بصورت عمومي باشد.
س- در مورد قوم گرايي و فاميل گرايي در اين دوره از انتخابات چه نظري داريد؟
ج- بطوركلي بنده اين قضيه را رد مي كنم و مخالف قوم گرايي و فاميل گرايي هستم و در عرصه انتخابات بايد همه با هم وحدت داشته باشند و در جلسات شورا بصورت عضوي مستقل و صاحب اختيار عمل خواهم كرد
س- آيا در كارهاي عمراني روستا كارهاي علمي، فرهنگي نيز انجام خواهيد داد؟
ج- بله صد در صد و يكي از اهداف ما نيز همين است و با فعاليت هاي علمي و فرهنگي مي توان به جوانان روستا اعم از خواهر و برادر بها داد و بهترين كار فرهنگي دوره دوم شورا انتشار دو هفته نامه آوا ( خبرنامه داخلي شوراي اسلامي ) بود كه بهترين پل ارتباطي بين شورا و مردم و شفاف سازي و اجازه نوشتن و بيان عقايد هر فرد ماركده اي در اين نشريه داده شده است.
س- آقاي عرب، در آينده برخورد شما با مخالفين خودتان چگونه خواهد بود؟
ج- برخورد خوبي خواهم داشت. براي بنده مخالف و موافق در انجام وظيفه فرقي ندارد و بنده شوراي همه روستا هستم.
س- از عملكرد دوره دوم شوراي اسلامي راضي هستيد؟
ج- تا حدودي، چون اعضا شورا با هم آن طوري كه شايسته بود همكاري نداشتند.
س- با توجه به اينكه يكي از اهداف شما گازرساني است، به قول بعضي ها اگر دو سال صبر مي كرديد گاز به صورت رايگان به روستا مي آمد، اين حرف تا چه حدي صحيح است؟
ج- به هيچ وچه اين صحبت صحت ندارد و شركت گاز استان فقط مسافت هاي زير 15 كيلومتر را بطور رايگان اقدام مي كند و اين صحبت ها فقط جهت كارشكني است و كاربرد ديگري ندارد. و اگر شرايط آب و هوايي اجازه مي داد به قول پيمانكار ( آقاي صفايي فر ) تا برج 10 گاز داخل لوله ها خواهد شد. البته با رفع مشكل زمين ايستگاه گاز از طرف دهياري قوچان.
س- آيا مشغله كاري شما اجازه حضور در جلسات و تصميمات و همكاري با ديگر اعضا را خواهد داد؟
ج- كارهاي مردم را به كارهاي شخصي خود مقدم مي دانم.
س- از اينكه انتخاب شده ايد چه احساسي داريد؟
ج- خيلي خوشحالم و اميدوارم كه در آينده بتوانم جواب محبت هاي مردم را بدهم.
در پايان ضمن آرزوي صحت و سلامتي ، پيگيري مجدانه شما در انجام كارهاي مفيد جهت آباداني روستاي زيبايمان را از شما خواستاريم.
گزارش از؛رمضانعلي شاهسون و كريم شاهسون. مورخ26/9/85 ساعت 17