گزارش نامه 179 اول فروردین 98

فرخنده نوروز باستانی بر همشهریانِ گرامی، خجسته باد.

        سلام همشهریان عزیز، قرار بود مقاله زیر برای معرفی روستای مارکده در ماهنامه برمه برای نوروز چاپ شود. بنابر گفته مدیر ماهنامه اشتباها مقاله ای دیگر (بدون نام نویسنده) چاپ شده است!؟ روز 28 اسفند حدود 200 نسخه نشریه برمه در روستا پخش شد و بسیاری از شما همشهریان گرامی آن مقاله را خوانده ­اید. برای مزید اطلاع ، این مقاله هم در وبسایت مارکده منتشر می ­گردد.  

    مارکده

      روستای مارکده یا مهرکده، واقع در کنار رودخانه زاینده­ رود، روبروی روستای قوچان واقع است. مارکده با مساحت ۳۲ هکتار درست در میان ۶ روستای انتهای شهرستان سامان، با 1730 نفر جمعیت، بزرگترین روستای بخش زاینده رود است و بیش از 250 سال هم قدمت دارد.

     واژه مارکده از نظر لغوی یعنی؛ محل و جای مار. نقل و قول­ های شفاهی هم درباره نام مارکده همین را می ­گوید. شادروان محمدمهریار محقق اصفهانی نظری متفاوت دارد ایشان در کتاب؛ فرهنگ جامع نام ­ها و آبادی­  های اصفهان، در صفحه 727 درباره نام محل­ هایی که ترکیبی از کلمه مار هست توضیح جامعی داده، بنابر نظر محمد مهریار کلمه­ ی مار، تغییر شکل داده شده کلمه مهر است. برابر این نظر، مارکده در اصل مهرکده بوده است.

      مارکده ویژگی­ های منحصر به فرد خود را داشته است یکی اینکه با مهاجرت و اسکان خانوارهای فنی و حرفه ­ای مثل آهنگر، دلاک، تختکش، پینه ­دوز، آسیابان، کوه ­بر، آخوند، کارگر ماهر متصدی اداره حمام عمومی و…یک مدنیتی درش شکل گرفته، و هم اکنون به وضوح این مدنیت را می ­  توان در رفتارهای اجتماعی مردم حس و لمس کرد. به خاطر همین مدنیت، مارکده نقش روستای مرکزی را پیدا کرده و به روستاهای اطراف خدمات می­ داده است. همین ویژگی مدنیت، موجب شده که در بین چند روستا، بزرگترین حمام  و مسجد را منطبق با معماری روز در گذشته احداث کند که متاسفانه حمام قدیمی به دلیل بی توجهی مسئولان میراث فرهنگی در حال تخریب است.

      همیشه در روستای مارکده مکتب دایر بوده است که از روستاهای دیگر هم برای آموزش قرآن به اینجا می ­آمده ­اند.

   ویژگی دیگر مردمان مارکده ترکیب جمعیتی آن است بر خلاف روستای اطراف که یکدست از اقوام عشایر و ترک زبان ­اند، جمعیت مارکده تشکیل شده از مهاجران؛ عشایر، روستایی و شهری. به همین دلیل دو زبانه­ اند؛ ترک و فارس. ترک­ های مارکده هم بر خلاف ترک­ های منطقه که از ایل قشقایی هستند، از ایل شاهسون هستند.

       مارکده مردان و زنان بزرگی هم در خود پرورانده است که در زمان خود نام ­آور بوده و به روستا خدمات داده ­اند. ذکر نام همه میسر نیست به چند نفر اشاره می ­کنم. یکی کدخدا علی که اواخر قرن گذشته و اوایل قرن حاضر سال­ های متمادی کدخدای ده بوده و علاوه بر کدخدایی، نجار ده هم بوده است. بعد ملا­فیض­ الله و ملا علیجان که از حدود 1315 تا 1342 کدخدای روستا بود­ه و روستا را مدیریت کرده ­اند. فیض­ الله مرد با سواد و خطی زیبا داشته و اشعار و نیز سفرنامه ­ای هم از او بجای مانده است.  در سال 1342 سمت کدخدایی از سیستم اداری کشور حذف و انجمن ده انتخاب و مدیریت ده را به عهده گرفته است. اولین اعضا انجمن ده مارکده هم عبارتند از؛ غلامحسین خسروی، احمد عرب، مصطفی شاهسون، جواد عرب و فضل ­الله عرب.

    مکتب داران محلی و بومی روستا که سال ­های زیادی مکتب داشتند هم عبارتند از؛ اصغر از طایفه سبزعلی ­ها و جلال از طایفه حاج عباسی ­ها. از اوسا محمود آهنگر باید یاد کنم که آهنگر بسیار ماهری بوده و به اتفاق کدخدا علی که نجار ماهری بوده دو نفری با همکاری هم خیش و چوم  و دیگر ابزارها را می ­ساختند که در منطقه زبان­زد بوده است. از بانوی هنرمند روستا خانم فاطمه صغرا یاد می­ کنم که فرش بافی به دختران روستا یاد داد و همچون فرشته نجات، کمک بزرگی به رهایی مردم از فقر و تنگدستی کرد.

    از فضل ­ا­لله عرب یاد می­ کنم که اولین آسیاب و چلتوک کوبی دیزلی در سال 42-1341 به مارکده آورد که در بین این 6 روستا کار بس بزرگی بود. از غلامحسین خسروی یاد می­ کنم که در سال 46-47 توسط یک موتور دیزلی، روستا را برق ­رسانی کرد علاوه بر خانه­ ها، توی خیابان ­ها به تیر برق­ ها لامپ روشنایی نصب شد که باز در بین چند روستای منطقه کار بسیار درخشانی بود.

      از نورالله عرب یاد می­ کنم که به نمایندگی از مردم مارکده که در حال اعتصاب بر علیه ارباب بودند در سال 42 به شهرکرد فرستاده شد بخشدار و رئیس اداره کشاورزی را به مارکده آورد و کشاورزان مارکده توانستند بر ارباب پیروز شوند و صدی پنج بگیرند مارکده تنها روستایی در منطقه بود که چنین کار خطیری را انجام داد.

    از آقای عطاءالله شاهسون یاد می­ کنم که در تاسیس تعاون روستایی برای 6 روستا به مرکزیت مارکده نقش عمده­ ای داشت همچنین در تبدیل حمام عمومی قدیمی از خزینه­ ای به دوشی نقش مدیریت ایفا کرد به علاوه ایشان دارای قریحه شاعری هستند، سروده­ ها و نوشته­ های هم دارند.

     جا دارد از یک نیمه مارکده ­ای هم یاد کنم؛ احمد شاهپوری که در سال 44-1343 اولین بلندگو که با باطری کار می­ کرد از آبادان برای مسجد آورد که در بین چند روستا نوبر بود همچنین از ایشان اولین و قدیمی ­ترین عکس­ هایی از مارکده به یادگار مانده که مورد استفاده عموم است.

    از دو هنرمند نوازنده هم که سال­ ها با نوای ساز خود مردم را شاد کردند هم یاد می­ کنم اوستاد قلی و اوستاد مهدی.

    و یاد می­ کنم از سه جوان پر افتخار و گل سر سبد جوانان روستا که همچون نگین بر تارک روستا می ­درخشند؛ دکتر مصفی عرب، دکتر غلامرضا عرب و دکتر رسول شاهسون. 

     یکی از دستاوردهای همان مدنیتی که ذکر کردم انتشار نشریه روستایی به نام آوای مارکده بود که در هر 15 روز یک شماره انتشار می ­یافت. نشر آوای مارکده از 28 اردیبهشت 82 آغاز شد و علارغم همه­ ی سنگ­ اندازی­  ها، کارشکنی­ ها و مخالفت­ ها، به مدت 10 سال به صورت کاغذی منتشر شد و از آن به بعد به صورت الکترونیکی منتشر می ­شود. تا انجاییکه من پرس و جو کرده ­ام اولین نشریه روستایی در استان بوده است.

      ویژگی دیگر مارکده داشتن خیابانی بدون شیب و به طول تقریبی ۱۰۰۰ متر  که علاوه بر مسیر ارتباطی، محل مناسبی برای ایجاد بازار شده است و آن مدنیتی که در بالا ذکر شد امروز به عینه در این بازار می ­توان حس و لمس کرد. این بازار هم اکنون پر رونق و به مردم روستا و نیز مردمان روستاهای همجوار خدمات می ­دهد.

       مارکده دارای مهد کودک، پیش دبستانی، مدرسه ابتدایی و راهنمایی، مرکز بهداشتی درمانی، خانه بهداشت، مسجد بسیار زیبا و حسینیه، سالن ورزشی، پست بانک، ساختمان دهیاری در سه طبقه، سیستم جمع ­آوری زباله با کامیون تیپ فوتون و… می ­باشد.

      باید یاد کنم از زیرپا گذاشته شدن حق دهستان مارکده در چند سال قبل، که با اِعمال نفوذ فرد قدرتمندی در استانداری، حق دهستان مارکده به روستایی دیگر داده شد و تاسف ­بارتر از پایمال شدن حق ما، این بود که در میان مسئولان، زیر سایه همان فرد قدرتمند، گوش شنوای منصفی یافت نشد که فریادهای ما را بشنود.

     و اما، بزرگترین مشکل روستای مارکده عدم اجرای شبکه فاضلاب هست. این شبکه طراحی شده، نقشه برداری صورت گرفته، تامین اعتبار شده، زمین محل تصفیه­ خانه از طرف مردم به رایگان هدیه شده، پیمانکارش هم مشخص شده و آماده اجرا است. بهانه عدم اجرا، نوسانات ارزی است. از مسئولان تقاضا هرچه زودتر اجرای کار را داریم.

                                                        محمدعلی شاهسون مارکده 

    لطفا شک بیاورید!

      حیات خرافه تا اندازه ی زیادی مدیون ترس است. ترس از اندیشیدن، پرسیدن و تردید کردن. در رویارویی خرافه و اندیشه، اولی به سرعت فرو می ریزد. پس آن که میلش با گسترش خرافه است، ناچار از بستن دست و پای اندیشه می شود. و برای رسیدن به این هدف ترساندن راه مناسبی است. در جامعه ی ما دین اگر درخت بادام باشد، خرافات چونان بوته های هرز و خاربن هایی هستند که باغبان از زدودنشان غفلت کرده، پس چنان بزرگ و تنومند شده اند که دیگر از پسشان درخت بادامی پیدا نیست. برای از ریشه درآوردن این خاربن ها نخست باید آن ترس یاد شده را ریشه کن کرد.

     ترس از زیر سوال بردن آنچه واقعا به دین مربوط است یا به دروغ به آن مربوط شده، در بین زنان بسیار بیشتر از مردان است. رد پای جامعه ی سنتی و مردسالار هویداست. زنانِ امروز دختران دیروزند و اینچنین آموخته شده اند که شیطنت، خودسری و سرپیچی برازنده ی پسران و سکوت، اطاعت و سر به زیری برازنده ی دختران است. این اطاعت بی چون و چرا از آن ها شخصیت های ضعیفی ساخته که به راحتی می توان ترساند و به سکوت واداشت شان. فرسنگ ها فاصله ی بانوان روستا از فضای تحصیل علم و مطالعه نیز، امید را به جبران گذشته ی پر نقص شان تقریبا به صفر می رساند. من از ریشه کن شدن ترسی که در جان زنان مان نشسته تقریبا نا امیدم. ناچار، داشتن توقع تفکر و تردید از ایشان بیجا می نماید. اما دیدن بی پروایی ها و نافرمانی های دختران امروز برایم خوشایند است. بدین امیدم که سرپیچی از اطاعت بی چون و چرای پدر و برادر و شوهر، در نهایت شجاعت سرپیچی از خرافات را به آن ها بدهد و در آینده زنان و مادرانی پیراسته فکر داشته باشیم.

     در نگرش چیره بر جامعه ی ما، پروردگاری وجود دارد که خالق همه چیز است. پس این اندیشه ی نامحدود،  این ذهن پرسشگر و این عقل شکّاک را خود او به ما ارزانی داشته است. حال چگونه ممکن است که این پروردگار از جولان اندیشه و پرسشگری ذهن و شک آوردن عقل به خشم آید و درصدد انتقام برآید؟ و این وجود توانا، مخلوق خودش را تاب نیاورد؟ همچنین، ما خداوند را برابر تمام خوبی ها و پاکیزه از تمام بدی ها می دانیم و همزمان، او را تا اندازه ی یک انسان انتقاد ناپذیرِ خشمگینِ عصبانیِ انتقام جو پایین می آوریم. خدایی که به پرسش و تردیدی، بر می آشوبد و درصدد تنبیه بنده ی طغیان گرش بر می آید. جمع این دو، ممکن نیست.در رابطه با مقدسین نیز دو حالت وجود دارد: یا اینکه آنها به حقیقت مقدس و مقرب پروردگارند که در این صورت، در برابر سخن مخالف،  خشم و انتقام از ایشان نمی آید. یا اینکه کینه توز و تلافی جو هستند که در این صورت دیگر مقرب پروردگار نخواهند بود و قدرتی برای آسیب زدن به ما نخواهند داشت. پس بی هیچ هراسی از قهر و خشم و غضب خدا و مقدسین، باید اندیشید، پرسید، تردید کرد و پالود. زنجیر از دست و پای عقل و خرد برداریم.

     برای نمونه، چنین می گویند که پیشوای نخست شیعه، علی، هر شب هزار رکعت نماز می خوانده است:

۱ – بر هر کسی پوشیده باشد، بر ما ایرانیانی که سال هاست روزگار زیر پرچم حکومت اسلامی و در احاطه ی شعارهای مذهبی می گذرانیم پیداست که زیادی نماز نشان دهنده ی هیچ چیز نیست. پس این که شخصی در هر شب هزار رکعت نماز بخواند، چیزی را در رابطه با وی مشخص نمی کند و برهانی بر حقانیت و انسانیت او نیست.

۲ – علی سال ها از عمرش را در عراق زیسته است. کشور عراق هم مرز با ایران است و به ناچار دو کشور به لحاظ ویژگی های جغرافیایی نزدیک به هم هستند. بلند ترین شب ها در این قسمت از کره ی زمین میانگین ۱۲ ساعت به طول می انجامد. اگر خواندن هر رکعت نماز دو دقیقه زمان ببرد، هزار رکعتش دو هزار دقیقه و در نتیجه حدود سی و سه ساعت زمان خواهد برد. حتی اگر چند ساعتی به شب اضافه کرده و از زمان نماز هم بکاهیم باز در محاسبه با کمبود وقت روبرو خواهیم شد. پس به حکم خرد، این عمل نه ممکن است و نه ارزشمند.

   این، یک نمونه از صدها سخن دروغ در حوزه ی دین و مذهب است. دروغ هایی که در چیرگی ترسی موهوم و در فقدان اندیشه و انتقاد ساخته می شوند و مجال میابند. تا که سازه ای از خرافه بر بنیادشان بنا می گردد.

     در پایان نقلی خواهم داشت از قول استاد مرتضی مطهری که در مقدمه ی چاپ دوم کتاب عدل الهی آورده شده است.

    «عصر ما از نظر دینی و مذهبی – برای طبقه جوان – عصر اضطراب و دو دلی و بحران است. مقتضیات عصر و زمان، یک سلسله تردیدها و سؤالها به وجود آورده و سؤالات کهنه و فراموش شده را نیز از نو مطرح ساخته است.

   آیا باید از این شک و تردیدها و پرس و جوها – که گاهی به حد افراط می رسد متاسف و ناراحت بود؟

    به عقیده من هیچگونه ناراحتی ندارد؛ شک مقدمه یقین، پرسش مقدمه وصول، و اضطراب مقدمه آرامش است. شک معبر خوب و لازمی است هرچند منزل و توقفگاه نامناسبی است. اسلام که این همه دعوت به تفکر و ایقان می کند، بطور ضمنی می فهماند که حالت اولیه بشر، جهل و شک و تردید است و با تفکر و اندیشه صحیح باید به سر منزل ایقان و اطمینان برسد.»

              محبوبه عرب