مهر و کین
بسیاری از ما این رفتار را یا خود داشته ایم و یا شنیده و یا دیده ایم که مثلا؛ پدر و یا مادری خطاب به کودک شان می گویند: بشین شیطونی نکن، باز در ادامه شیطنت بچه می گویند؛ گفتم بشین، منا عصبانی نکن، همچی می زنم تو سرت که پهن بشی رو زمینا! و یا می گویند؛ همچی می زنم تو سرت که چشات درآد بیفته جلو پاتا!!؟
هر آدم کنجکاوی با دیدن و شنیدن چنین رفتاری از یک پدر و یا مادر، این پرسش در ذهنش می نشیند که این رفتار تراوش چه ذهنیتی است؟ از طرفی بچه اش را دوست دارد و از طرفی از او متنفر است! چگونه چنین حالتِ متضاد دوگانه ی عشق و تنفر و یا مهر و کین همزمان در ذهن یک نفر می تواند جمع شود؟
نفرت یک احساس بد و منفی و آموخته شده است، مهربانی هم یک احساس خوشایند و خوب و آموختنی است. چگونه؟ کودک در سال های اولیه زندگی با حسش زندگی می کند کمی بعد سروکله هوش و احساس و عواطف هم پیدا می شود و از هفت سالگی به بعد اگر شرایط خانواده و اجتماع مناسب باشد کم کم سروکله عقل هم پیدا خواهد شد.
در سال های اول زندگی دوتا موضوع برای کودک مهم است و روی روان او تاثیر فوق العاده می گذارد و زیربنای شخصیت او را می ریزد؛ درد و لذت. درد برایش ناخوشایند و لذت برایش خوشایند است. خوب، کودک در سال های اول زندگی با کی می زید؟ پاسخ روشن و بدیهی است، پدر و مادر. بنابراین ریشه این عشق و تنفر و یا مهر و کین را باید در همین زمان در رابطه مادر و پدر کودک جستجو کرد.
توجه مادر، نگاه مادر، لبخند مادر، نوازش مادر، محبت مادر، سخن مادر، مراقبت مادر، لمس مادر و در کنار او پدر، موضوع اصلی علاقه کودک در سال های اول زندگی است. نتیجه ی رابطه مادر و کودک چه مثبت و خوشایند باشد و چه منفی و رنج آور، تاثیر عمیق بر روان کودک می گذارد و در ذهن کودک می نشیند و می شود جزئی از شخصیت او. کودک که بزرگ شد به مصداق ضرب المثل معروف؛ از کوزه همان تراود که در اوست، براساس محتویات ذهنی اش در ارتباط با دیگران از جمله با همسرش رفتار خواهد کرد اگر در دوران کودکی عشق و محبت بین پدر و مادر و فرزند برقرار شود آدمی خواهیم داشت سالم و اگرعشق و محبت بین آنها برقرار نشود و کودک توجه لازم را نگیرد بی گمان نفرت در ذهن او شکل خواهد گرفت.
فرآیند رابطه محبت آمیز بین مادر و کودک بدین شکل خواهد بود؛ کودک می بیند پدر و مادر هزاران بار نیازهای او را برآورده می کنند، درد او را از میان می برند، او را می نوازند به او لذت و آرامش و خیلی چیزهای خوب و خوشایند دیگر می دهند کودک با دریافت این خوبی ها احساس خوشایندی می کند و نتیجه ای که می گیرد این هست که چه جای خوبی آمده ام، من چقدر خوبم و اطرافیان من هم چقدر خوبند. این خوشآمدها و خوشایندی ها منجر به یک نگرش خوشبینانه به جهان و آدمیان می گردد. میوه ی این خوشدیدن جهان و خوشبینی، می شود؛ خود را خوب دانستن و دیگران را هم خوب دانستن. از این خوب دانستن ها مهربانی بوجود می آید و در ذهن بچه می نشیند. این مهربانی جزئی از شخصیت او در طول عمرش خواهد بود. پس نقش پدر و مادر و بویژه مادر در پی ریزی شخصیت آدمی تاثیر عمده دارد. حال این پرسش پیش می آید که پدر و مادر باید چه ویژگی داشته باشند تا بتوانند به کودکشان عشق بورزند؟ خیلی بدیهی و روشن است؛ دانایی و و مهربانی. حال پرسش دیگری پیش خواهد آمد و آن این هست که مردان و زنان جامعه ی ما چه مقدار ویژگی دانایی و مهربانی را دارند؟
حال وقتی پدری و مادری به بیشتر خواسته و نیازهای کودک نه می گویند و نیازها و خواسته های کودک را برآورده نمی کنند و یا او را تنبیه، تحقیر، سرزنش و یا طرد می کنند، و کودک با محرومیت و درد و رنج و بی مهری بزرگ می شود، کودک احساس ناخوشایندی خواهد داشت، از این برخوردها خوشش نمی آید، رنج می برد و احساس بد و یا در واقع تنفری در او نسبت به پدر و مادر بوجود می آید و سرانجام جهان را و خود را و دیگران را خوب نمی داند. و این بدبینی می شود جزئی از شخصیت او. چنین آدمی روانی بدبین، کینه ورز، منفی و تخریبگر خواهد داشت.
حال اگر پدری و مادری حالات روانی یکنواختی نداشته باشند و هر دو برخورد را با کودک خود داشته باشند گاهی محبت کنند و گاهی هم تنبیه و تحقیر، یعنی برخورد دوگانه ای داشته باشند، حالت حسی و احساسی خوشایندی در پاسخ به برآوردن نیازها و حالت حسی و احساسی ناخوشایندی درپاسخ به تنبیه، یک دوگانگی ویرانگر در ذهن و ضمیر کودک بوجود می آورد. وقتی کودک نیازهایش تامین می شود پدر و مادر و یا اطرافیان را دوست دارد وقتی نیازهایش تامین نمی شود و یا تنبیه و تحقیر و سرزنش می شود از پدر و مادر و اطرافیان متنفر می شود. تداوم این تضاد و دوگانگی موجب نهادینه شدن حس و احساس «مهر و کین» در ذهن و ضمیر کودک می شود و تاسفبار این هست که این حس و احساس مهر و کین در بزرگسالی هم همراه او خواهد ماند و خود اغلب کپی پدر و مادر خود خواهد شد.
خواننده گرامی وقتی در بین مردم قرار می گیری کافی است با قدری دقت به رفتار مردم جامعه بنگری حالات روانی متضاد مهر و کین را شوربختانه توی سخنان و در رفتار بیشتر مردم جامعه در برخورد با یکدیگر و نیز با حیوانات و گیاهان خواهی دید. نمونه ی خیلی بارز و مشهودش به زور آب توی گلوی حیوان می ریزیم که تشنه نباشد آنگاه به قول سعدی بزرگوار کارد بر حلقومش می مالیم.
محمدعلی شاهسون مارکده 20 اسفند 97