بنویسیم
آری، بنویسیم، تا آفریدن و خلاقیت را بیاموزیم، با نوشتن، حس و احساسِ خوبِ آفرینشگری را تجربه کنیم آنگاه خواهیم دید حس و احساس آفرینشگری چقدر به انسان معنی می دهد، لذت می دهد، حظ و کیف دارد و موجب رشد و شکوفایی می شود.
روزهای اول ماه مهر بود که چند نفر از پدران دانشآموزان با من صحبت کردند و از پایین بودن کیفیت آموزش در مدارس مارکده، از جمله در مدرسه ابتدایی، سخن گفتند. چکیده ی سخنان این بود؛ بیشتر آموزگاران بی سوادند و با دانش آموزان با مهربانی برخورد نمی کنند، مدیر آموزشگاه ناکارآمد است، اعضا انجمن اولیاء منفعل است، فضای آموزشگاه کوچک و نا مناسب است. همه ی اینها را موجب بی سواد بزرگ شدن و آسیب روانی بچه شان می دانستند و سخت ابراز نگرانی می کردند و حسرت نداشتن امکانات مهاجرت به شهر را می خوردند تا بچه های شان بتواند در مدرسه بهتری تحصیل کند.
من چون شناخت کافی از مدرسه ندارم، نمی دانم چه مقدار این ادعاها واقعیت دارد؟ و اگر کم و بیش واقعیتی دارد چه مقدار دقیق است و نیز منصفانه بیان می شود؟ بنابراین داوری نمی کنم و داوری را به عهده کسانی وا می گذارم که بچه شان در این مدرسه هست و رفت و آمد، برخورد و اطلاعات دارند. ولی نگرانی پدران را خیلی خوب می فهمم چون خودم این فرآیند را گذرانده و تجربه کرده ام.
در این نوشتار می خواهم به این پدران نگران بگویم؛ پدری و مادری، اگر همراه با دو ویژگی باشد، همیشه راهی برای کم تر کردن آسیب های مدرسه پیدا خواهد کرد. آن دو ویژگی که هر پدر و مادری لزوما باید داشته باشد و اگر ندارند اخلاقا نباید بچه تولید کنند؛ یکی دانایی است و دیگری مهربانی. این دو کالای ارزشمند انسانی و اخلاقی ولی نادر و کمیاب در خانواده های ما، لازم و ملزوم یکدیگرند یعنی هر دو باید با هم در قامت پدر و مادرها جمع باشند تا یک بچه با آسیب های کمتری از آن خانواده بیرون بیاید و وارد جامعه شود.
مهربانی بدون دانایی، مصداقش در ضرب المثل دوستی خاله خرسه نمود پیدا خواهد کرد که همه این ضرب المثل را شنیده و می دانیم. دانایی بدون مهربانی نمی تواند اثربخش باشد چون نبود مهربانی، ناشی از آسیب و یا آسیب های روانی است که آدم نا مهربان در دوران رشد خود دیده است و این آسیب ها موجبات بیماری را فراهم کرده است. وجود بیماری روانی باعث شده و می شود که ما نتوانیم مهربان باشیم به همین دلیل یک آدم با روانی سالم مهربان هم خواهد بود. اگر پدری و مادری حداقل های دانایی و مهربانی را نداشته باشند آسیبی که به فرزندشان می زنند خیلی خیلی بیشتر از آسیب هایی است که کودک در مدرسه نا مناسب با آموزگاران کم سواد و مدیر نا کارآمد و انجمن اولیا منفعل خواهد دید.
یکی از این راه های کمتر کردن آسیب ها، سوق دادن بچه به سمت و سوی نوشتن است. به این پدران نگران پیشنهاد می کنم به منظور پویا نگهداشتن فرزندان شان و بکار گیری هوش و استعداد آنها، فرزندان را تشویق به گزارش نویسی و قصه نویسی کنند.
چه گزارشی؟ گزارش نویسی بر اساس آنچه که می بینند، آنچه که می شنوند، آنچه که می خورند و می آشامند، آنچه که می پوشند، بازی های خود را و آنچه که انجام می دهند برای نمونه؛ خاطرات یک روز بادام چینی، خاطرات خود از مشاهده اجرای نمایش تعزیه ای در ده، خاطرات یک روز مشاهدات خود از تعمیرگاه ماشین، مشاهدات خود از یک خانواده گردشگر هنگامی که کنار رودخانه نشسته و لذت می برند، مشاهدات خود از هجوم مردم برای گرفتن غذای نذری، خاطرات خود از یک مسابقه ورزشی، خاطرات خود از یک جشن عروسی، خاطرات خود از مشاهده رفتار یک سبزی فروش دوره گرد، مشاهدات خود از کار سخت و طاقت فرسای کارگران افغان و رفتار و گفتار تحقیر آمیزی که بعضی از ما ایرانی های خودشیفته نسبت به آنها روا می دارند و… همچنین پیشنهاد می کنم بچه های خود را به بازدید موزه ها، آثار تاریخی، نمایشگاه های هنری، سینما و تآتر و جاهای دیدنی مانند؛ دریا، بندرها، رودخانه ها، کوه ها، گلزارها، چشمه ها، آبشارها، غارها، شهرهای بازی، و … و نیز ملاقات اشخاص هنرمند و فرهیخته مثل؛ نویسنده ها، شاعران، استادان نوازنده موسیقی، استادان نقاش، استادان خطاط، استادان مجسمه ساز، کارگاه کوزه گری، و… ببرند و با دنیای آنها آشنای شان کنند و تشویق شان کنند آنچه را که دیدند، شنیدند، فهمیدند، حس و احساس کردند را گزارش کنند.
قصه نویسی بر چه اساس؟ بر اساس تخیلاتی که دارند، آرزوهایی که دارند، آرمان ها و خواست هایی که دارند، امیدهایی که دارند، همه ی اینها، در ذهن کودک و نوجوان هست، تشویق گردد که روی کاغذ بیاورد. برای فرزندتان قصه بگویید، کارهای خوب و اخلاقمند نیاکان خود را بگویید، رویدادها و سرگذشت هایی که دیده و شنیده اید تعریف کنید، سرگذشت پدر بزرگ و مادر بزرگ را برایش بگویید و او را تشویق کنید که گفته های شما را به شکل یک قصه و داستان بنویسند. قصه هایی با بن مایه مهربانی و طبیعت دوستی بر اساس تخیلات خود با قهرمانی حیوانات بسازید و برای فرزندان تعریف کنید و از آنها بخواهید که آن را بنویسند.
اگر می خواهید پویایی فرزندتان دائمی باشد و اصلا خسته نشود و همیشه با اشتیاق به نوشتن، سرودن، خواندن و نواختن ادامه دهد او را با دو تا هنر برتر انسانی آشنایش کنید یکی با هنر موسیقی، نواختن موسیقی و استادان نوازنده موسیقی، دیگری با هنر طنز، نوشته های طنز، اشعار طنز و طنز سرایان و طنز نویسان.
کودک و سپس نوجوان و جوان با نوشتن، خود را خواهد یافت و رشد خواهد کرد با منطق سخن گفتن آشنا خواهد شد با کاربرد واژگان آشنا خواهد شد و با تداوم نوشتن، واژگان بیشتری را خواهد آموخت و این واژگان آموخته شده گنجینه ای بسیار ارزشمند همانند یک فرهنگ لغت است که تمام عمر به عنوان اندوخته ذهنی همراه او خواهد بود.
اگر دیدید بچه تان به نوشتن علاقه مند شده حتما سرمایه گذاری کنید، کتاب قصه هایی که ساده نوشته شده است. برای مثال؛ کتاب های هوشنگ مرادی کرمانی، را فراوان در اختیارش بگذارید تا با خواندن آنها شکل و قالب قصه نویسی را بیاموزد سپس مجموعه های فرهنگ لغت و دیگر کتاب های مرجع را برایش فراهم کنید تا شکل درست و معنی دقیق واژه ها را بیاموزد. یادمان باشد بچه برای رشد نیاز به حمایت و صرف هزینه دارد و هر پدر و مادر دانا و مهربان همیشه حامی بچه اش خواهد بود و در صرف هزینه لازم و به موقع دریغ نخواهد کرد.
نوشتن یک هنر است مانند هر هنری دیگر از جمله شاهکار هنرها یعنی نواختن موسیقی، باید دانست هر موضوع و پدیده ای که هنر نام گرفت آموختنی است، آموختن هنر نوشتن دقیقا مانند موسیقی، کار یک روز و دو روز و یک سال ده سال نیست، هنری است دریا گون و بی انتها که باید با آن انس گرفت و تمام عمر نوشت. این خطا است که با اندک نوشتن بخواهیم به دستاورد مهمی دست یابیم و خود را نویسنده بپنداریم.
مهمترین تاثیر نوشتن بر روان آدمی، احساس خلاقیت و آفرینشگری است که به کودک و نوجوان معنی میدهد، عزت نفس می دهد، او خود را ارزشمند، مهم و مفید می یابد. از آنجاییکه خلاقیت و آفرینشگری و داشتن معنی، و احساس مفید و ارزشمند بودن، همه اش خوشایندی است این احساس خوشایندی او را به سمت و سوی بیشتر فهمیدن، به سمت و سوی بیشتر و بهتر نوشتن سوق خواهد داد و این همان چیزی است که هر پدر و مادری برای بچه اش آرزو دارد که تشنه ی آموختن باشد.
هیچ مهم نیست این نوشته ها، جمله بندی درست و خوب دارد یا نه، مطابق با نوشتار ادبی هست یا نه، هیچ مهم نیست مفاهیمش با عقل و منطق جور در می آید یا نه، هیچ مهم نیست متن از منطق علت و معلولی پیروی می کند یا نه، و … بلکه مهم در آغاز، نفس نوشتن است، مهم ایجاد آفرینشگری است، مهم احساس خلاقیت است، مهم قدم گذاشتن کودک و نوجوان در راه آفرینشگری است تا بتواند خود را ابراز کند، خود را بیان کند، ابراز وجود کند، احساس ارزشمندی و مفید بودن کند.
اغلب دیده ایم که بسیاری از ما از حرف زدن در جمع خجالت می کشیم نوشتن موجب می شود که انسان بتواند خوب حرف بزند و واژه ها را درست بکار ببرد برای اینکه ابزار حرف زدن مثل؛ زبان، دهان و حنجره را همه دارند مشکل اصلی در اندیشیدن هست، در فکر کردن است، در همراه داشتن گنجینه ی لغات است. حرف زدن بعد از فکر کردن و با سرهم کردن لغات حاضر در گنجینه ذهن اتفاق می افتد. اگر کسی اندیشیدن بلد نباشد قطعا نمی تواند خوب هم حرف بزند. نوشتن کمک می کند واژه های بیشتر و بیشتری بیاموزیم و گنجینه ای از لغات همیشه همراه داشته باشیم جمله بندی سخن گفتن را درست بیاموزیم و اندیشه ورزی کنیم حالا هر آدمی با داشتن گنجینه لغات، شیوه درست بکارگیری واژه و جمله ها و با اندیشه ورزی، می تواند بدون لکنت زبان و بدون خجالت سخن بگوید.
سخن گفتن مگر چیست؟ بکارگیری واژگان در جمله بندی درست، داشتن آگاهی و اطلاعات لازم، توانایی برقراری رابطه منطقی بین واژگان و جمله هایی که بکار می کیریم. همه ی اینها را با نوشتن مداوم می توان به دست آورد.
نوشتن و بویژه گزارش نویسی موجب می شود که واقعیات اطراف را خوب و دقیق ببینیم دقیق دیدن واقعیت ها منجر به این خواهد شد که سخن ما دقیق و سنجیده تر گردد.
نوشتن از آنجایی که باید واژگان را برگزینیم همراه با اندیشیدن است با تداوم نوشتن خود به خود به سمت و سوی اندیشه ورزی هم سوق داده خواهیم شد از آنجاییکه بین جمله و واژه باید رابطه منطقی باشد خود به خود به افکارمان نظم خواهیم داد و اندیشیدن استدلالی را هم می آموزیم.
وقتی به سمت و سوی نوشتن سوق پیدا کردیم برای خوب نوشتن ناگزیریم کتاب هم بخوانیم تا اطلاعات و دانش مان بیشتر گردد. نوشتن و نوشته وسیله ای است برای ارتباط با دیگران در حقیقت ما با دیگران گفت وگو می کنیم ضمن گفت وگو؛ آموخته ها، تجربه ها، دیده ها، شنیده ها و رویدادها را ثبت و ضبط می کنیم.
کار پدر و مادر فقط به فقط تشویق تشویق و تشویق است پدر و مادری که حداقلی از دانایی و مهربانی را داشته باشند هیچگاه بچه را سرزنش نمی کنند که چرا مثل کتاب نمی نویسی، چرا در نوشته ات ضد و نقیض هست و … اگر پدری و مادری آن دو ویژگی یعنی دانایی و مهربانی را داشته باشند منابع نوشتاری و گفتاری فراهم می کنند و در اختیار کودک و نوجوان می گذارند یا کودک و نوجوان شان را با اهل قلم آشنا می کنند تا با خواندن و شنیدن و تاثیر پذیری از اهل قلم، خود کودک و نوجوان به تدریج راه خوب نوشتن را بیابد. رفتار پدر و مادر در برابر فرزندِ نویسندشان، باید مهربانه باشد نوشته های فرزندشان را با علاقه بخوانند و یا از فرزندشان بخواهند که برایشان بخواند در جمع خانوادگی نوشته ها خوانده و تشویق گردد و دور و بری ها با اشتیاق گوش دهند چه خوب باشد و چه بد، برای او دست بزنند و آفرین بگویند، هیچ پدر و مادری حق ندارد جمله ی؛ نوشته ات بد است و یا نوشته ات خوب نیست را بکار ببرد و یا نوشته او را با نوشته بچه دیگر مقایسه کند اینها ویرانگر است. اگر در نوشته ای جمله ای نا مفهوم یافتند به عنوان اینکه سواد من کم است متوجه نشدم از فرزند بخواهند برای شان توضیح دهد تا خود بچه به نا مفهوم بودن آن پی ببرد و در پی اصلاح بر آید. هرگاه بچه ای موضوعی را پرسید پدر و مادر اگر به خوبی بلد هستند برای بچه توضیح دهند و اگر خوب بلد نیستند چیزی نگویند اجازه بدهند بچه خود با مطالعه و پرس و جو از اهل فن پاسخ درست را بیابد. زمینه ای فراهمکنند تا کودک را با نویسندگان آشنا نمایند تا کودک و نوجوان با آنها ملاقات و گفت وگو کند و پرسش های خود را از آن نویسنده بپرسد. پدر و مادر برای تشویق فرزندشان باید به نویسنده و نوشته احترام بگذارند و این دو را ارزشمند بدانند.
اگر چنین فضا و امکاناتی در خانواده برای فرزندان فراهم گردد فرزندان آن خانواده فضای تنگ، بسته، کوته نظرانه، قالبی، ظاهری، بی محتوا و از همه مهمتر نگاه بیمارگونه ایدئولوژی زده ی مدیر ناکارآمد، معلمکم سواد و انجمن اولیاء منفعل مدرسه را پشت سر می گذارند و به سوی سواد و کمال گام بر می دارند.
محمدعلی شاهسون مارکده 30 مهر 98