گزارش نامه 200 نیمه بهمن ماه 98

کار، سند آزادی است

       روزهای بعد از گرانی بنزین، در اخبارِ یک تلویزیونی، لحظه­ ای، آقای روحانی را نشان می ­داد که با تاکید و با منت می ­گفت: درآمد حاصل از افزایش قیمت بنزین به حساب اقشار کم درآمد واریز خواهد شد. من از این حرف و سخن، چون توام با منت بیان ­شد، خوشم نیامد و به دنبال این ناخوشایندی، از خودم هم بدم آمد که این بابا، با این هیبت و هیات و ادبیات، رئیس جمهور من است!؟ دلم می ­خواست فریاد بزنم و بگویم؛ مگر مردم چلاق هستند که تو بخواهی پول با منت بهشان بدهی!؟ چرا کار اصلی خودت، که ایجاد کار هست را  انجام نمی ­دهی، تا تک تک مردم کار و شغل داشته باشند،کار کنند، زحمت بکشند و تولید کنند، در امد داشته باشند و نیاز به چندرغاز تو، همراه با منتت نباشند، و از در آمد خود هم به تو مالیات بدهند؟

       ولی خوب، همه می ­دانیم؛ اگر چنین فریادی، از گلویی، بیرون بیاید و در فضای کوچه و خیابان طنین انداز شود چه پی ­آمدهایی ناگواری در پی خواهد داشت.

       من اصولا دادن پول توسط دولت به مردم را گداپروری و توهین به شرافت انسان می ­دانم از نظر من اصلا وظیفه دولت این نیست که پول به مردم بدهد، وظیفه دولت این هست که؛ کار و اشتغال برای همه ایجاد کند تا همه، بدون استثنا، همه شغل و کار و درآمد داشته باشند و از درآمد خود به دولت هم مالیات بدهند.

        بی­گمان کار، تولید و درآمد، سند آزادی انسان است و بیکاری و نیازمندی و گرفتن پول از دولت، سند بندگی و بردگی.

        آزادی، آزادگی و شرافت انسانی، فقط به فقط با کار، تولید و با ارتزاق از دسترنج خود می ­تواند به دست آید. حقانیت و ارزشمندی هر آدمی ناشی از کارش و نقشی که در تولید دارد هست، ناشی از دانشش هست که کار و تولید را آسان­ تر می ­کند، ناشی از تخصصش هست که در کار و تولید تاثیر گذار است ناشی از خدمات مفیدی است که به جامعه می ­دهد ناشی از زیست اخلاقی و داشتن زندگی اصیلش هست که به زیست جمعی ارزش، اعتبار، معنا و زیبایی می ­بخشد. وقتی آدمی با دانشش و تخصصش همراه با اخلاق و اصالتش به کار و تولید می ­پردازد احساس ارزشمندی می ­کند، احساس مفید بودن می ­کند، احساس آزادگی و داشتن شرافت می­ کند. این احساس ارزشمندی، مفید بودن و احساس آزادگی و داشتن شرافت، از اینجا ناشی می ­شود که حاصل دسترنج خود را می­ خورد. آنچه که غیر از طریق کار و زحمت به دست آید ارزشمند و اخلاقمند نیست آدمی که از دسترنج دیگران می ­خورد زندگی و زیستش انگلی هست.

       یکی از دلایل اینکه مملکت ما امروز به این درجه از فلاکت بیکاری، بی اعتمادی رسیده و دزدی، ببخشید، اختلاس ­های کلان درش به وقوع می ­ پیوندد، این هست که توسط آخوند اداره می ­شود و آخوند چون در طول عمرش کار نکرده، زحمت نکشیده، و حاصل دسترنج خود را نخورده، ارزشمندی کار و خوردن از دسترنج خود را هیچگاه تجربه و حس و احساس نکرده است، اکنون هم  نمی ­کند، اصلا در فهمش هم نمی ­گنجد که خوردن از دسترنج خود که با زحمت به دست آید چقدر شیرین و لذت ­بخش و ارزش آفرین است. چرا آخوند دنبال کار  و تولید و خوردن از دسترنج خود نیست؟ برای اینکه باورمند به خود برتر انگاری و خود حقیقت ­پنداری است بر مبنای این باور، متاسفانه، خود را با دیگران برابر نمی ­داند  به همین جهت  از فضیلت انصاف و عدالت هم بی بهره است و به دلیل نداشتن فضیلت انصاف، این را حق خود می­ داند که دیگران کار کنند تا او بخورد. بنابراین هیچگاه دنبال زحمت کار و تولید، یعنی سند آزادی خود، نرفته است و ارزشمندی ناشی از کار و تولید و خوردن از دسترنج خود  را هم هیچگاه تجربه و حس و احساس نکرده است. به همین جهت ما هیچ آخوند آزادی خواهی نداشته و نداریم من به عمرم ندیدم که آخوندی از آزادی­ های فردی و اجتماعی مردم دفاع نماید. آخوند در طول صدهاسال زیست خود مفت از دسترنج دیگران خورده و حالا هم که به قدرت رسیده احساس می ­کند ارباب مردم هست اندکی از پولِ خودِ مردم را که می ­خواهد به خودِ مردم بدهد آن را با منت بیان می ­کند.

         وقتی جمله آقای روحانی را شنیدم یاد مهربانی­ های آقای میرزا ابراهیم بمانیان اصفهانی، ارباب املاک قریه مارکده افتادم. ایشان گندم تولیدی رعیت ­های مارکده­ ای را در خرمن که تقسیم می­ کرد سهم خود را به اصفهان می ­برد. زمستان وقتی رعیت گرسنه می ­ماند و داد گرسنگی پیش ارباب می ­برد، ارباب از اصفهان با منت زیاد مقداری ارزن بار شتر می­ کرد و به مارکده می ­فرستاد تا بین رعیت گرسنه تقسیم گردد و رعیت با آرچی آنها را آرد کند و نان بپزد و بخورد و سال بعد در خرمن بهای آن را از محصول سهم رعیت برداشت کند.

محمدعلی شاهسون مارکده 28 آذر 98