گزارش نامه 203 اول فروردین 99

      نمی­دانم

      نمی­دانم باید نوروز باستانی را، در این فضای هراس آلود خجسته باد گفت یا نه، متاسفانه ما ایرانیان از هر طرف بد آورده ایم، شور زندگی در میان ما کمرنگ شده و زنده ماندمان نیز به خطر افتاده است. امیدوارم بتوانیم این روزهای ناخوشایند را به خوبی و خوشی پشت سر بگذاریم و به شور و نشاط و شادی سلامت و موفقیت برسیم.

  ضرورت کاوش در ضمیر و ذهن

     ضرورت دارد برای شناخت بیشتر خود، گاه گاهی با خود خلوت کنیم و انگیزه رفتارهای خود را بکاویم؟ و ببینیم چه عادت­ های نا مناسب روانی داریم؟ و چرا؟ در زیر به چند عادت که در جامعه ­ی ما رواج دارد اشاره می­ کنم.

       الف: نصیحت گری. ما همه نصیحت گرهای قهاری هستیم. بافت فرهنگی اجتماعی، ما را اینگونه پرورانده است دلیل خوی و مَنِشِ نصیحت­ گری، نگرش از بالا به پایین به انسان ­ها است، متاسفانه ما به خطا، انسان­ ها را، به خوب و بد، مسلمان غیر مسلمان، مسجدی و غیر مسجدی، خودی و غیر خودی تقسیم می­ کنیم این نگرش قرن­ هاست توسط آخوند به ما تلقین شده و می­ شود و زیربنای فرهنگ ما را شکل داده است. باید دانست این نگرش پایه و مایه­ ی؛ علمی، اخلاقی، انسانی و عقلی ندارد و به دور از انصاف است. برابر این دیدگاهِ غیر منصفانه، خود را خوب، دست یافته به حقیقت و در راه رستگاری می ­پنداریم  حالا هر سخن، رفتار و یا باوری دیدیم که با مذاق ما جور در نمی ­آید، برای ما آشنا نیست، نصیحت را آغاز می­ کنیم. عقل، خرد و دانش امروز به ما می ­گوید؛ ضرورت دارد این نگرش را دور بیندازیم و خود را با دیگران برابر، مساوی و همسان بدانیم و از نصیحت خودداری و یا دست­کم از نصیحت تکراری دوری کنیم. اگر نیک بنگریم با توجه به سرعت گردش اطلاعات، دوران نصیحت به سر آمده، دوران دانش و اطلاعات است. فقط اگر دانشی داریم، اطلاعات دقیق و درست علمی داریم، آن­هم در صورت درخواست طرف مقابل، در اختیار او قرار دهیم.

       ب: تذکر دادن مداوم و یا مرتب گوشزد کردن. این رفتاری بیمارگونه و وسواسی است که بعضی از ماها دچارش هستیم. بی­گُمان همه ­ی ما دیده ­ایم بعضی­ ها نکته و موضوعی را چندین بار به اطرافیان خود تذکر می ­دهند و یادآوری می ­کنند در فرآیند این تکرار خود را دلسوز وانمود می ­کنند. باید دانست این عمل ما ناشی از بیماری وسواس ما است، ناشی از بیماری خودخواهی ما است، ناشی از بیماری خود برتر انگاری ما است ناشی از بد انگاشتن دیگران است نتیجه­ اش خستگی طرف مقابل، رنج طرف مقابل، دلزدگی و رماندن طرف مقابل است. نمونه بارزش؛ رادیو و تلویزیون ما چند دهه است سخنان تکراری می ­گوید و مردم را از خود فراری داده و مردم به دنبال تلویزیون ­ها و رادیوهای ماهواره­ ای رفته ­اند. بهتر است هر موضوعی که ضرورت دارد درباره ­اش اطلاعات بدهیم، فقط یکبار به روشنی برای طرف مقابل در قالب گفت­ وگو، نه امر و نهی، شرح دهیم و از تکرار خود داری کنیم.  

      پ: سرزنش. اگر آدمی سرزنش­ گر و تحقیر کننده هستیم و به قول عامیانه؛ زبان­ مان خار دارد، باید بدانیم رفتارمان ناشی از بیماری روانی سادیسمی است. بی گمان هریک از ما شنیدیده ­ایم که می ­گویند: زخم شمشیر خوب می ­شود ولی زخم زبان نه. این زخم زبان همان نیش و کنایه و سخن تحقرآمیز است. شیوه سرزنش و تحقیر را درباره کسی که از دیدما خطایی کرده بکار می ­بریم و به خطا می ­خواهیم او را تنبیه کنیم تا دیگر خطا تکرار نشود. باید دانست اصلا سازنده نیست نه تنها خطاکار را اصلاح نمی­ کند بلکه تخریب روان را در پی دارد و ایجاد تنفر هم می ­کند بهتر است اگر در باره موضوع مورد نظر اطلاعات علمی داریم مهربانانه، دوستانه همراه با تشویق و همدلی آموزش داد، اطلاعات داد و آگاه کرد تا تعداد خطاها کاهش یابد و اگر اطلاعات علمی نداریم بهترین رفتار، سکوت است. 

          ت: منت گذاشتن. منت گذاری رفتاری از روی غرور و خود بزرگ پنداری و در نهایت خبر از ناسالمی روان دارد. فرد منت گذارنده خود از آرامش روانی برخوردار نیست و رنج می ­برد و این نا آرامی روان موجب می ­شود که رفتار خوبش را به رخ بکشد و منت بگذارد باید دانست این رفتار عاقلانه نیست که ما به دیگری کمک کنیم و یا در حقش خوبی کنیم آنگاه بر او منت بگذاریم و انتظار مقابله به مثل داشته باشیم. ما، یا کاری خوب در حق دیگر و یا دیگران نمی کنیم یا اگر کردیم فراموش می­ کنیم و به رخ نمی­ کشیم و منت نمی ­گذاریم و انتظار متقابل هم نباید داشته باشیم. احسان کردن و خوبی و مهربانی کردن و سپس فراموش کردن و انتظار مقابله نداشتن شیوه­ ی رفتار آدم­ هایی با روان سالم است روشی عقلانی و مبتنی بر اخلاقی هم هست. کمک به دیگری و یا رفتار خوب با دیگران داشتن و بعد هم فراموش کردن و به رخ نکشیدن و منت نگذاشن موجب آرامش روانی خود ­فرد هم خواهد شد.  

 ث: مقایسه کردن. هرگز دونفر را با هم مقایسه نباید کرد به خصوص توی خانواده و بین فرزندان، اگر پدر و مادر هستید و این رویه را دارید سخت از آن بپرهیزید. چرا؟ برای اینکه هر آدمی منحصر به فرد است و ویژگی هر آدمی با آدم دیگر متفاوت است هیچ دو نفری نیست که کاملا مشابه هم باشد بنابراین مقایسه دو نفر همان تحقیر کردن است مقایسه و یا همان تحقیر تاثیر تخریبی دارد. اگر مقایسه کردن ضرورت دارد بهتر است هر آدمی را با خودش مقایسه کرد مثلا دیروزش با امروزش را، و یا گذشته و حالش را.

       ج: جرو بحث کردن. جر و بحث یا یک دو کردن، اصلا کار عقلانی نیست اگر طرف اهل عقل و منطق است درباره موضوع مورد بحث، گفت­ وگو می ­کنیم. گفت ­وگو با جر و بحث متفاوت است. گفت ­وگو میان دو نفر برابر صورت می­ گیرد و برای تفاهم و حل موضوع است، انتقال اطلاعات و دانش است. ولی جر و بحث برای محکوم و یا تخریب کردن طرف مقابل صورت می ­گیرد. اگر طرف مقابل کمتر عقلانی، غیر منصف و آدم با منطقی نیست دو راه در پیش روی ما است اگر موضوع بی ارزش است گذشت می­ کنیم و می ­رویم دنبال کار مفید دیگری. ولی اگر موضوع برای­ مان ارزش­ مند است و نمی ­خواهیم از دست بدهیم، داوری را نزد اهل فن، مثلا: مراجع رسمی داوری می ­بریم. باید دانست در جر و بحث چون به منظور محکوم کردن طرف مقابل انجام می­ شود از ادبیات سالمی استفاده نمی ­شود به همین جهت موجب رنجش و بد آمدن و تکرار آن موجب کینه، تنفر و دشمنی می ­شود.

       چ: انگ زدن و یا برچسب منفی زدن. این عمل غیر اخلاقی است، رفتار غیر انسانی است، مخالف انصاف است، تجاوز به حق و حقوق دیگری است، رفتاری بی شرمانه است از ذهنی تراوش می­ کند که انبان کینه و نفرت است. هرگز به فکر انگ زدن و یا برچسب منفی به دیگری زدن نباشیم حتا اگر آن فرد به ما بدی کرده باشد و از نظر ما آدم بدی تلقی گردد. چون بدی را با بدی تلافی کردن شیوه زیست دور از عقل و خرد و عین بی اخلاقی است، منش و مسلک لمپنانه است، اندیشه­ ای عقب مانده و بازمانده از قبایل بدوی است و از آدم ­های بی فرهنگ و ادب سر می ­زند. به علاوه باید دانست انگ زدن و یا برچسب منفی زدن به دیگری، از تراوشات روانِ بیمار است.  اگر چنین ویژگی داریم بهتر است برای سلامت­ روان خود، با مراجعه به روان پزشک خود را معالجه کنیم.  

         ح: پیش بینی منفی. ما حق نداریم پیش ­بینی منفی درباره کسی بکنیم. پیش ­بینی منفی همان است که در زبان عامیانه به آن نفیس بد زدن می ­گویند. به این آدم ­ها می­ گویند چشم­ شان شور است، نظرشان تنگ است، بدخواه هستند، حسود هستند. اگر ما یک نگرش بدبینانه به قضایا داریم و آینده را خوب نمی ­بینیم این ناشی از ناسالمی روان ما دارد نشان می ­دهد که روان آسیب دیده داریم انسان با روان آسیب دیده رنج می ­برد، چون دنیا را سیاه می­ بیند. بهتر است حرفی درباره دیگران نزنیم و برای رهایی از رنج، خود را درمان کنیم تا هم خود به آرامش برسیم و هم دیگران را با زبان ­مان نرنجانیم.

         خ: گله و شکایت مداوم. گله و شکایت مداوم یعنی آدمی قرقرو و نق­نقو هستیم باید دانست هیچکس تحمل آدم قرقرو و نق­نقو را ندارد حتا اگر این آدم نزدیک ­ترین فرد به آدمی باشد. آدمی که دائم گله و شکایت دارد ذهنیتی خشمگین، طلبکار و ناراضی دارد اگر چنین آدمی عضوی از خانواده باشد موجب از هم پاشیدگی شیرازه خانواده خواهد شد طرفِ آدمِ قرقرو و نق­نقو، حتا اگر هم دوست ­مان باشد خیلی زود ما را ترک خواهد کرد.

       قهر کردن: آگر آدم قهرو هستیم باید دانست ریشه قهر خشم و نفرت است قهر رفتاری فریبکارانه و موذیانه است و به منظور اذیت دیگری صورت می­ گیرد. قهر نخست به خود قهر کننده آسیب روانی خواهد زد بعد به دیگران. آدم قهرو همیشه رنج می ­برد همیشه ذهنی نا آرام دارد. قهر هم ناشی از آسیب روانی و تراوش ذهن بیمار است. ریشه قهر توقع و انتظار از دیگر و یا دیگران است چون انتظار ما برآورده نمی ­شود می ­رنجیم و برای اذیت کردن طرف مقابل قهر می ­کنیم . بی­گمان  انتظار و توقع از دیگر و یا دیگران رفتاری دور از عقل و خرد است چرا ما باید از دیگر و یا دیگران توقع و انتظار داشته باشیم؟ اگر کمی عاقلانه و خردمندانه به قضایا بنگریم توقع و انتظار، هیچ جایی در رفتار ما با دیگران نخواهد داشت.

        د: اظهار نظر کردن. فضولی موقوف. هیچگاه درباره موضوعی که مربوط به دیگران است و ربطی به ما ندارد نباید داوری کرد، نباید نظر داد، نباید ارزش گذاری کرد، نباید درباره­اش خوب و بد گفت، به ما چه ربطی دارد؟ ما چنین حقی نداریم مگر اینکه از ما نظر خواسته شود. وقتی از ما نظر خواسته شد فقط درباره امور و موضوعی که اطلاعات کافی و تخصصی داریم و صاحب صلاحیت هستیم نظر خود را می ­گوییم پیرامون امور و موضوعاتی که اطلاعات نداریم و در حوزه تخصصی ما نیست حق نداریم اظهار نظر کنیم چون این عمل دور از انصاف است و نتیجه همیشه نادرست از آب در خواهد.

          ذ: انتقاد کردن: نقد و انتقاد طی یکی دو قرن اخیر وارد فرهنگ ما شده است و یک پدیده روشنفکرانه است عوام آن را با نام عیب ­جویی می­ شناسد. به هرصورت نقد و انتقاد امروزه در فرهنگ و جامعه­ ی ما کم و بیش مطرح است و ما باید با آن آشنا باشیم. انتقاد با عیب­ جویی تفاوت­ هایی دارد؛ انتقاد به منظور اصلاح است و عیب ­جویی به منظور تخریب. انتقاد آشکارا صورت می ­گیرد و اغلب نوشته می ­شود تا طرف مقابل بفهمد و خود را اصلاح کند، عیب­ جویی در خفا و پشت سر اتفاق می­ افتد و قصد گوینده این هست که دیگران بدانند ولی مایل نیست به گوش طرف برسد، انتقاد از رفتار اجتماعی کسی که در جامعه نقش و تاثیری دارد صورت می­گیرد و هرگز به رفتارهای خصوصی فرد کاری ندارد ولی عیب­ جویی بیشتر دنبال بر ملا کردن رفتارهای خصوصی فرد است. به هرصورت اگر آدمی با مایه­ های روشنفکری و نقاد هستیم فقط حق داریم از رفتار آدمی که در کارهای عمومی و اجتماعی نقشی دارد، مسئولیت و احتیاراتی دارد، امر و نهی می­ کند، نظر می ­دهد، دیگران را ارزیابی می­ کند، درباره دیگران تصمیم می ­گیرد، انتقاد کنیم و اگر خودمان چنین نقشی در جامعه داریم و انتقاد شدیم، تحمل شنیدن انتقاد را داشته باشیم و نرنجیم. متاسفانه جامعه­ ی روستایی ما هنوز با انتقاد آشنایی ندارد و انتقاد را همان عیب جویی می داند نمونه­ ی بارز آن انتقادهای نشریه­ ی آوا و بر آشفتن بزرگان روستا و کینه­ ورزی با نشریه است. 

                                  محمدعلی شاهسون مارکده 27 اسفند 98