گزارش نامه 213 اول شهریور 99

پاسخ به یک همشهری

          یکی از همشهریان این یادداشت را در دو شماره قبل در وبسایت گذاشته:

          ( سلام سوال من اینجاست که چرا وقتی من نوعی از سردار پست میذاشتم نیازی به معرفی نداشت و دور از اخلاق نبود و توی تاریکی ایستادن و سنگ توی روشنایی پرتاب کردن نبود؟من جز بازدید کنندگانه پروپاقرص وبسایت بودم و هستم شما هم لطف کنید همه رو به یک چشم نگاه کنین)

          همشهری گرامی سلام و تشکر از توصیه همه را به یک چشم دیدن.

         همه ­ی آدم ­ها در جامعه نقش همسان و همانند و هم­ وزن ندارند عده­ زیادی از مردم سَرِشان پایین است و سرگرم زندگی شخصی و دنبال منافع شخصی خود هستند کاری به دیگری و یا دیگران ندارند و برای ­شان فرقی نمی­ کند که دیگران چه باوری دارند، چه کاری می­ کنند و زیست­ شان چگونه است تا آنجایی که به منافع­ شان ضرری نداشته باشد اصلا نمی ­خواهند وقت صرف کنند و ببینند دیگران چکار می­ کنند مثل اینکه دیگران را نمی ­بینند و یا مثل اینکه دیگران اصلا نیستند و یا در حد خوشبینانه در کنار هم مسالمت­ آمیز زندگی می­ کنند کاری به کار هم ندارند و خیلی هم تمایل ندارند دیگران را داوری کنند اگر نیک بنگریم نا خودآگاه باورمند به «حکمت به من چه» هستند و حکمت به من چه؟ ذهن آنها را احاطه کرده است.

       ولی عده ­ای که تعدادشان هم در جامعه خیلی کم هست خود را نخود همه آش می­ دانند و بی شرمانه به زندگی خصوصی و اجتماعی دیگران سرک می­ کشند و اگر ببینند دیگران همانند آنها باور ندارند، همانند آنها فکر نمی­ کنند و رفتارشان با آنها متفاوت است خیلی راحت مانند آب خوردن، به مردم انگ می ­زنند، اتهام می ­زنند، برچسب می ­زنند و در نقش کاسه داغ تر از آش، بر علیه مردم گزارش به مقامات می ­نویسند، از مردم برای حاکمیت خبر چینی می­ کنند، از مردم نزد مقامات بدگویی می­ کنند، مردم را با معیار تبلیغات حاکمیت، ارزیابی و داوری می ­کنند.

        این عده کم با همه سَرِ ستیز ندارند بلکه با کسانی می­ ستیزند که موفقیتی دارند، انسان ­های سرفراز­اند، احترام اجتماعی دارند، دانایی دارند، توانایی خاصی دارند، هنری دارند، مهارتی دارند و از همه مهمتر استقلال فکری دارند و پیرو و دنباله رو و تقلیدگر و دستبوس و بله قربان­ گو نیستند.

         این عده کم از این تیپ آدم­ ها خوششان نمی ­آید در عوض از ادم­ هایی خوششان می­ آید که کمدان هستند، دنباله رو هستند، از خود ایده­ ای و اندیشه ­ای و دانایی ندارند و هرچه این عده کم بگویند می ­پذیرند.

        این عده کم با سرک کشیدن توی زندگی خصوصی و اجتماعی دیگران می ­خواهند کم و کاستی مردم را بدانند و با گزارش نویسی و بدگویی و سخن ­چینی نزد مقامات؛ حرمت ­ها را بدرند و با زیر پا گذاشتن حق و حقوق آنها  محرومیت اجتماعی آنها را موجب شوند و از صحنه برانندشان تا میدان برای خودشان فراخ­ تر گردد. نکته ­ای که باید دانست این رفتارهای این عده کم، بی اخلاقی است و رفتار بی اخلاقی جوهر انسانیت انسان را می ­خشکاند.

         سردار روستای ما جزء این عده کم است پسر کدخدای روستای ما جزء این عده کم است و … این عده انگشت­ شمار با این رفتار غیر اخلاقی­ شان بذر بی اعتمادی و بدبینی در جامعه می ­کارند.

           وقتی فردی به خود این اجازه را می ­دهد که دیگری و یا دیگران را داوری کند غیر مستقیم این حق را به دیگر و دیگران می­ دهد تا او را داوری کنند. این هست که شما به خودت اجازه دادی سردار روستا را داوری کنی و من هم به خودم اجازه دادم داوری شما را منتشر کنم. سردار روستا، پسر کدخدای روستا و یا هر آدمی که می­ خواهد مردم درباره­ اش حرفی نزنند و داوری نکنند باید کاری به رفتار و زندگی خصوصی و اجتماعی مردم نداشته باشد.

           همشهری­ گرامی شما در یادداشت­ هایت روی موضوعی دیگر هم تکیه داشتی و آن اینکه فلان شخص در مسجد نوحه شاه­ حسین می­ خواند ولی فلان و بهمان عمل خودخواهانه را انجام داده است. تمام اتهام­ های شما درباره این بابا را که جمع کنی نتیجه ­اش این است که این بابا فقط به فقط دنبال منافع شخصی خود است فقط خود را می ­بیند و دیگران را نمی­ بیند اگر اندکی واقع بین باشیم و واقعیت­ ها را خوب ببینیم بیشتر مردم جامعه، با شدت و ضعف، چنین ­اند. و این ویژگی اختصاص به این بابا ندارد شاه­ حسین خواندن این تیپ آدم­ ها هم به خاطر حسین دوستی نیست بلکه به منظور کم کردن رنج درونی و دائمی­ ی؛ خود بد پنداری، خود حقیر و بی ارزش پنداری و گناهی است که در درون خود احساس می­ کنند و این خود بد پنداری هم نتیجه آسیب ­های دوران کودکی هر آدمی است.

         شما به من توصیه کردی که همه را به یک چشم ببینم اجازه بدهید من هم به شما توصیه ­ای بکنم و آن اینکه هنگام داوری دقت کن توی دام ارزش گذاری­ های دروغین حاکمیت نیفتی. حاکمیت تبلیغ کرده و می­ کند؛ آنهایی که مسجدی هستند، مکه­ ای هستند، بسیجی هستند، کربلایی هستند، نماز جماعتی هستند، آخوند هستند، نوحه­ خوان هستند، مداح هستند و… آدم­ های بهتر و برتری هستند بقیه این امتیاز را ندارند. این اقشار، این تبلیغات دروغین را باور کرده و یک خود برتر انگاری در خود احساس می­ کنند و به خاطر همین احساس، به خود اجازه می ­دهند دیگران را خیلی راحت داوری و تخریب کنند. بدون اینکه حق چنین داوری را داشته باشند. به نظر می ­رسد شما هم توی دام این تبلیغات افتاده ­ای چون پذیرفتی که مسجدی نوحه خوان، آدم برتر است حالا این پرسش برایت پیش آمده که این بابای مسجدی شاه­ حسین خوان که باید آدم بهتر و برتری باشد چرا فلان کار بد و منفی را کرده است!؟

           همشهری خوبم؛ متاسفانه همه­ ی این تقسیم بندی و ارزش گذاری دروغین را که حاکمیت انجام می ­دهد تخریب کننده روان مردم و به زیان جامعه است اگر نیک بنگریم حاکمیت، مردم را، دسته دسته و گروه گروه کرده و به جان هم انداخته و سرگرم­ مان کرده است تا متوجه اختلاس­ ها و انحصارها و چپاول و به یغما رفتن اموال عمومی و نابودی اخلاق و اعتماد اجتماعی نباشیم.

          حقیقت این هست که هر یک از ما قبل از اینکه مسلمان و یا غیر مسلمان باشیم، انسانیم، باز تاکید می ­کنم، انسانیم، و به صرف انسان بودمان؛ دارای حق زیستن، دارای حق مشارکت اجتماعی، دارای حق کار، دارای حق آزادی بیان و عقیده، دارای حرمت و حیثیت، و دارای کرامت هستیم، چه مسجدی باشیم، چه غیر مسجدی، چه مسلمان باشیم، چه غیر مسلمان و یا اصلا بی دین. چه آخوند باشیم و چه غیر آخوند، چه سردار و چه غیر سردار، همه بدون استثنا شهروند این سرزمین و دارای حق و حقوق برابر هستیم، هیچ یک از ما بهتر از دیگری نیستیم و تمام این تبلیغات بهتر پنداشتن­ِ یک عده ­ای توسط حاکمیت، بی اخلاقی است، غیر انسانی است و ستمی است بس بزرگ در حق انسان و انسانیت.  

      مردم می ­خواهند نماز بخوانند این حق آنها است، می ­خواهند شاه­ حسین بخوانند، خب بخوانند، می ­خواهند صدبار مکه، کربلا و مشهد بروند، خب بروند، اینها نه موجب بهتر بودن و نه موجب بدتر بودن آنها است تا وقتی که نخواهند نظرشان را به دیگری و یا دیگران تحمیل و خسارت وارد کنند و بر علیه دیگری و دیگران گزارش بنویسند، بدگویی بکنند، خبرچینی کنند، یا دیگران را داوری کنند، ما حق نداریم فضولی در زندگی خصوصی و اجتماعی آنها داشته باشیم.

                                   محمدعلی شاهسون مارکده 15 مرداد 99