پاسخ به یک همشهری
یکی از همشهریان این یادداشت را در دو شماره قبل در وبسایت گذاشته:
( سلام سوال من اینجاست که چرا وقتی من نوعی از سردار پست میذاشتم نیازی به معرفی نداشت و دور از اخلاق نبود و توی تاریکی ایستادن و سنگ توی روشنایی پرتاب کردن نبود؟من جز بازدید کنندگانه پروپاقرص وبسایت بودم و هستم شما هم لطف کنید همه رو به یک چشم نگاه کنین)
همشهری گرامی سلام و تشکر از توصیه همه را به یک چشم دیدن.
همه ی آدم ها در جامعه نقش همسان و همانند و هم وزن ندارند عده زیادی از مردم سَرِشان پایین است و سرگرم زندگی شخصی و دنبال منافع شخصی خود هستند کاری به دیگری و یا دیگران ندارند و برای شان فرقی نمی کند که دیگران چه باوری دارند، چه کاری می کنند و زیست شان چگونه است تا آنجایی که به منافع شان ضرری نداشته باشد اصلا نمی خواهند وقت صرف کنند و ببینند دیگران چکار می کنند مثل اینکه دیگران را نمی بینند و یا مثل اینکه دیگران اصلا نیستند و یا در حد خوشبینانه در کنار هم مسالمت آمیز زندگی می کنند کاری به کار هم ندارند و خیلی هم تمایل ندارند دیگران را داوری کنند اگر نیک بنگریم نا خودآگاه باورمند به «حکمت به من چه» هستند و حکمت به من چه؟ ذهن آنها را احاطه کرده است.
ولی عده ای که تعدادشان هم در جامعه خیلی کم هست خود را نخود همه آش می دانند و بی شرمانه به زندگی خصوصی و اجتماعی دیگران سرک می کشند و اگر ببینند دیگران همانند آنها باور ندارند، همانند آنها فکر نمی کنند و رفتارشان با آنها متفاوت است خیلی راحت مانند آب خوردن، به مردم انگ می زنند، اتهام می زنند، برچسب می زنند و در نقش کاسه داغ تر از آش، بر علیه مردم گزارش به مقامات می نویسند، از مردم برای حاکمیت خبر چینی می کنند، از مردم نزد مقامات بدگویی می کنند، مردم را با معیار تبلیغات حاکمیت، ارزیابی و داوری می کنند.
این عده کم با همه سَرِ ستیز ندارند بلکه با کسانی می ستیزند که موفقیتی دارند، انسان های سرفرازاند، احترام اجتماعی دارند، دانایی دارند، توانایی خاصی دارند، هنری دارند، مهارتی دارند و از همه مهمتر استقلال فکری دارند و پیرو و دنباله رو و تقلیدگر و دستبوس و بله قربان گو نیستند.
این عده کم از این تیپ آدم ها خوششان نمی آید در عوض از ادم هایی خوششان می آید که کمدان هستند، دنباله رو هستند، از خود ایده ای و اندیشه ای و دانایی ندارند و هرچه این عده کم بگویند می پذیرند.
این عده کم با سرک کشیدن توی زندگی خصوصی و اجتماعی دیگران می خواهند کم و کاستی مردم را بدانند و با گزارش نویسی و بدگویی و سخن چینی نزد مقامات؛ حرمت ها را بدرند و با زیر پا گذاشتن حق و حقوق آنها محرومیت اجتماعی آنها را موجب شوند و از صحنه برانندشان تا میدان برای خودشان فراخ تر گردد. نکته ای که باید دانست این رفتارهای این عده کم، بی اخلاقی است و رفتار بی اخلاقی جوهر انسانیت انسان را می خشکاند.
سردار روستای ما جزء این عده کم است پسر کدخدای روستای ما جزء این عده کم است و … این عده انگشت شمار با این رفتار غیر اخلاقی شان بذر بی اعتمادی و بدبینی در جامعه می کارند.
وقتی فردی به خود این اجازه را می دهد که دیگری و یا دیگران را داوری کند غیر مستقیم این حق را به دیگر و دیگران می دهد تا او را داوری کنند. این هست که شما به خودت اجازه دادی سردار روستا را داوری کنی و من هم به خودم اجازه دادم داوری شما را منتشر کنم. سردار روستا، پسر کدخدای روستا و یا هر آدمی که می خواهد مردم درباره اش حرفی نزنند و داوری نکنند باید کاری به رفتار و زندگی خصوصی و اجتماعی مردم نداشته باشد.
همشهری گرامی شما در یادداشت هایت روی موضوعی دیگر هم تکیه داشتی و آن اینکه فلان شخص در مسجد نوحه شاه حسین می خواند ولی فلان و بهمان عمل خودخواهانه را انجام داده است. تمام اتهام های شما درباره این بابا را که جمع کنی نتیجه اش این است که این بابا فقط به فقط دنبال منافع شخصی خود است فقط خود را می بیند و دیگران را نمی بیند اگر اندکی واقع بین باشیم و واقعیت ها را خوب ببینیم بیشتر مردم جامعه، با شدت و ضعف، چنین اند. و این ویژگی اختصاص به این بابا ندارد شاه حسین خواندن این تیپ آدم ها هم به خاطر حسین دوستی نیست بلکه به منظور کم کردن رنج درونی و دائمی ی؛ خود بد پنداری، خود حقیر و بی ارزش پنداری و گناهی است که در درون خود احساس می کنند و این خود بد پنداری هم نتیجه آسیب های دوران کودکی هر آدمی است.
شما به من توصیه کردی که همه را به یک چشم ببینم اجازه بدهید من هم به شما توصیه ای بکنم و آن اینکه هنگام داوری دقت کن توی دام ارزش گذاری های دروغین حاکمیت نیفتی. حاکمیت تبلیغ کرده و می کند؛ آنهایی که مسجدی هستند، مکه ای هستند، بسیجی هستند، کربلایی هستند، نماز جماعتی هستند، آخوند هستند، نوحه خوان هستند، مداح هستند و… آدم های بهتر و برتری هستند بقیه این امتیاز را ندارند. این اقشار، این تبلیغات دروغین را باور کرده و یک خود برتر انگاری در خود احساس می کنند و به خاطر همین احساس، به خود اجازه می دهند دیگران را خیلی راحت داوری و تخریب کنند. بدون اینکه حق چنین داوری را داشته باشند. به نظر می رسد شما هم توی دام این تبلیغات افتاده ای چون پذیرفتی که مسجدی نوحه خوان، آدم برتر است حالا این پرسش برایت پیش آمده که این بابای مسجدی شاه حسین خوان که باید آدم بهتر و برتری باشد چرا فلان کار بد و منفی را کرده است!؟
همشهری خوبم؛ متاسفانه همه ی این تقسیم بندی و ارزش گذاری دروغین را که حاکمیت انجام می دهد تخریب کننده روان مردم و به زیان جامعه است اگر نیک بنگریم حاکمیت، مردم را، دسته دسته و گروه گروه کرده و به جان هم انداخته و سرگرم مان کرده است تا متوجه اختلاس ها و انحصارها و چپاول و به یغما رفتن اموال عمومی و نابودی اخلاق و اعتماد اجتماعی نباشیم.
حقیقت این هست که هر یک از ما قبل از اینکه مسلمان و یا غیر مسلمان باشیم، انسانیم، باز تاکید می کنم، انسانیم، و به صرف انسان بودمان؛ دارای حق زیستن، دارای حق مشارکت اجتماعی، دارای حق کار، دارای حق آزادی بیان و عقیده، دارای حرمت و حیثیت، و دارای کرامت هستیم، چه مسجدی باشیم، چه غیر مسجدی، چه مسلمان باشیم، چه غیر مسلمان و یا اصلا بی دین. چه آخوند باشیم و چه غیر آخوند، چه سردار و چه غیر سردار، همه بدون استثنا شهروند این سرزمین و دارای حق و حقوق برابر هستیم، هیچ یک از ما بهتر از دیگری نیستیم و تمام این تبلیغات بهتر پنداشتنِ یک عده ای توسط حاکمیت، بی اخلاقی است، غیر انسانی است و ستمی است بس بزرگ در حق انسان و انسانیت.
مردم می خواهند نماز بخوانند این حق آنها است، می خواهند شاه حسین بخوانند، خب بخوانند، می خواهند صدبار مکه، کربلا و مشهد بروند، خب بروند، اینها نه موجب بهتر بودن و نه موجب بدتر بودن آنها است تا وقتی که نخواهند نظرشان را به دیگری و یا دیگران تحمیل و خسارت وارد کنند و بر علیه دیگری و دیگران گزارش بنویسند، بدگویی بکنند، خبرچینی کنند، یا دیگران را داوری کنند، ما حق نداریم فضولی در زندگی خصوصی و اجتماعی آنها داشته باشیم.
محمدعلی شاهسون مارکده 15 مرداد 99