گزارش نامه 297 اول مرداد ماه 1403
قصه مرادعلی (بخش نوزدهم) در این وقت حاج آقا فاضل، قاضی دادگاه هم به دفتر رئیس دادگستری وارد شد، آقای ظاهرنیا از روی صندلی اش به احترام آقای فاضل بلند شد و دستور داد چای آوردند و آقای بهارلو را هم صدا کرد و او هم آمد داخل دفتر. آقای بهارلو وقتی وارد […]
ادامه مطلب...