گزارش نامه 205 اول اردیبهشت 99

عالِم نه، مُبَلِغ

  در زمان شورایی ­ام، بعضی از واژه­ ها را که از زبان همشهریانم می­ شنیدم برایم طنز آمیز بود و مایه تاسف. دلیل طنزآ­میزی ­اش این بود که مفهوم واژه­ ها واقعیت نداشتند، ساختگی بودند و همشهریانم متوجه ساختگی مفهوم واژه نبودند. دلیل تاسف این بود که بر زبان آوردن و متوجه ساختگی نبودن این وازه­ ها، کم دانشی و کم اطلاعی همشهریانم را بیان می ­کرد.

        یکی از آن واژه ­ها، کلمه برادر بود که در خطابه به مردان اطلاق می ­شد که با واقعیت همخوانی نداشت. ساختگی بودن این واژه برادر در اطلاق به مردان را در یادداشتی، مدتی قبل برای ­تان نوشتم. کلمه ساختگی دیگری که در این یادداشت قصد دارم توضیح دهم واژه عالِم است.

        در روستای مارکده همشهری ­های من به آخوند اعزامی به مارکده می ­گفتند و می ­گویند؛ عالِم!؟ و به دنبال آن، خانه ­ای که برای او ساخته شده را هم خانه­ ی عالِم می­ گویند!؟

       وقتی این واژه را می ­شنیدم  و یا می ­شنوم برایم همانند طنز است و من را یاد نادانی دوران جوانی خود، زمان قبل از انقلاب می ­اندازد. در آن سال ­ها، توی شهرها، رسم شده بود هرگاه از آخوندی دعوت می ­کردند در مسجدی سخنرانی کند در آگهی تبلیغاتی ­اش که به در و دیوار می ­زدند جلو نام سخنران می ­نوشتند؛ دانشمند محترم…

      بسیاری از مردم، از جمله مردمان سطح پایین جامعه، همانند منِ کمدان، وقتی به کلمه دانشمندِ محترم در جلو نام آخوند سخنران در آگهی تبلیغاتی ­اش بر می­ خوردیم بر خود می ­بالیدیم که می­ توانیم در سخنرانی دانشمندی شرکت کنیم.

       امروز خوشبختانه اطلاعات زیادی در دست­ رس مردم هست، ماهیت دروغین خیلی از این ادعاها هم برای بسیاری هویدا شده است و هر آدمی، اگر بخواهد، می ­تواند واقعیت ­ها را بهتر و بیشتر ببیند، بفهمد، بداند و بشناسد و فریب این گُنده گویی ­های بی محتوا را نخورد.

       چه وقت فریب گنده گویی ­های بی محتوا را نخواهیم خورد؟ وقتی که ابزار عقل را بکار گیریم و خِرَدِمان را رشد دهیم. آدمی فریب نخواهد خورد که روز به روز با استفاده از ابزارهای فراوان و مناسب، اطلاعات خود را افزایش ­دهد و یک گام به سمت و سوی خردمندی پیش برود.

          اصولا آخوند نمی ­تواند عالم و یا دانشمند باشد دلیلش این هست که آخوند مُبَلِغ است، تبلیغات­ چی است، تبلیغات کننده است اصلا تبلیغات­ چی پرورش داده شده و می ­شود. مُبَلِغ و تبلیغات کننده با عالِم و یا دانشمند تفاوت بسیار دارد و قابل مقایسه نیست، نه تنها قابل مقایسه نیست اصولا هیچ وجه مشترکی هم با هم ندارند.

        نباید انگاشت که فقط آخوند مبلغ است، نه، بسیاری؛ کالایی را، منطقه جغرافیایی را، شهری را و… تبلیغ می ­کنند، عده ­ای مرام و مسلک و ایده و آرمان و ایسمی را تبلیغ می­ کنند، گروهی اشخاص قدرتمند را با مدح ثنا تبلیغ می­ کنند عده ­ای هم مانند آخوند، دین و مذهب را تبلیغ می­ کند. وچه مشترک و مسلم همه­ ی تبلیغ کننده­ ها، منافع شخصی است.

       مُبلغ، آدم کم دانشی است، عقل و خرد خود را کنار گذاشته و  همانند نوار کاست هرچه توی کله ­ی او ریخته ­اند همان را تحویل مردم می ­دهد، مبلغ ادم اندیشه­ ورزی نیست، اندیشه ­ای تولید نمی­ کند صرفا سخن دیگری را بازگو و تکرار می­ کند. مبلغ یاد گرفته خوب مغلطه کند، مبلغ هرچه بگوید در راستای خوبی و زیبایی و درستی و مفید بودن موضوع تبلیغش است کوچکترین اشاره ­ای به کم و کاستی­ ها، به تضاد و تناقض ­ها نمی­ کند. مبلغ آموخته در جهت قبولاندن سخن خود به مردم، راست و دروغ سرهم کند تا عقل عده­ ای را با تکرار و تاکید از کار بیندازد و مردم را با خود همراه کند. هدف مبلغ بازداشتن مردم از تعقل است، بازداشتن مردم از آزاداندیشی است بازداشتن مردم از انتخاب آزاد است. مبلغ، مردم را نیندیش، همرنگ، دنباله رو، مقلد، پیرو، چشم و گوش بسته و دست ­بوس می ­خواهد.

               برای صدق سخنم که می ­گویم که آخوند مبلغ است و مبلغ آدمی کم دانش است بنگرید به رفتار و سخنان چند قرن گذشته ­ی آخوند. آخوند خود را عقل کل و مغز متفکر معرفی می ­کرده و برای تمام پرسش ­ها و مشکلات مردم هم پاسخ داشته است مثلا زمین لرزه­ ای رخ می ­داد می­ گفت: گناهان بندگان زیاد شده و موجب خشم خداوند گردیده و خدا این بلا را نازل کرده است. ماه گرفتگی پیش می ­آمد،  خورشید گرفتگی رخ می ­ داد، سیل جاری می ­شد، خشک ­سالی می ­شد، قحطی پیش می ­آمد، بیماری همه گیر روی می ­داد و… می­ گفت گناهان مردم زیاد شده و موجب خشم خداوند شده و خداوند این بلا را نازل کرده است همین دو سال قبل که زاینده رود در اصفهان خشکیده بود با این همه دانش و اطلاعات موجود، امام جمعه شهر خیلی صریح گفت زنان می رفتند کنار رودخانه و بدون حجاب عکس می­ گرفتند باعث خشکیدگی رودخانه شده است. خوب چنین آدمی نه تنها کم دانش بلکه بی دانش است حالا اطلاق عالم به چنین نادانی طنز نیست!؟ شوخی نیست؟! به نظر من دانش یک آدم معمولی روستای ­مان از آخوند اعزامی خیلی بیشتر است. 

           چرا مبلغ حاضر می ­شود در خدمت باشد؟ زبان بریزد؟ مغلطه کند؟ راست و دروغ سرهم کند تا حرفش را بباوراند؟ برای اینکه منافع دارد، وقتی مردم سخن او را بپذیرند سود و منافع او تامین است. نکته ­ای که همه­ ی ما باید به آن توجه کنیم این هست که سود و منافع آخوند با سود و منافع مردم غیر قابل جمع است، سود آخوند زیان مردم، زیان آخوند سود مردم. 

               ولی کار دانشمند از جنس دیگر است کار دانشمند کشف و فهم رویدادهای واقعی از طریق مشاهده، مقایسه، آزمایش، تعقل و خردورزی است. دانشمند نمی ­تواند دروغ بگوید، نمی ­تواند چیزی را سانسور کند، نمی ­تواند ادعای بی پایه و مایه­ ای بکند، نمی ­تواند مغلطه کند. چرا نمی ­تواند؟ برای اینکه راه و میدان برای هزاران نفر دیگر باز است که همان کشف و فهم را بیازمایند و یافته­ ی ادعا شده را نقد، تایید و یا ابطال کنند بنابراین هیچ دانشمندی نمی­ تواند خود را عین حقیقت معرفی کند و بگوید همه­ ی حقیقت نزد من است و به کارش و یافته­ اش قداست ببخشد چون هرآن در میدان عمل سخنانش را نقد می ­کنند و رد می­ کنند و رسوایش می­ کنند.

          در میان همه­ ی مبلغان روی کره زمین، آخوند حرفه ­ای تر عمل می­ کند سخنش را و باورش را، لباسش را، تافته ­ای جدا بافته از بقیه مردم و عین حقیقت و مقدس معرفی می­ کند و راه­ های نقد سخنش را هم پر خطر می­ کند تا کسی جرات نقد کردن سخنش را نداشته باشد. حال اگر آدمی با استدلال سخن آخوند را ابطال کند واکنش آخوند، تهمت و انگ و برچسب است.

         آخوند برای اینکه کسی نتواند ادعایش را رد و نفی کند واژه­ های اتهامی برای تحقیر، منزوی کردن، ترساندن، سرکوب و کشتن مخالفانش ساخته و پرداخته و بدان ­ها بار ضد ارزش داده و با تکرار و تکرار و تکرار به مردم القا کرده است مانند: کافر،  ملحد، مرتد، منحرف، بی دین، منافق، بی بصیرت، منحرف، و… هر آدمی که سخن آخوند را نقد و نفی کرد یکی از این انگ ­ها را به او می­ چسباند آنگاه مریدان متعصب دست بکار می ­شوند و روزگار نقد و نفی کننده سخن آخوند را، تباه می­ کنند.

       ما باید در این عصر اطلاعات از این کم ­دانی بدرآییم و بدانیم آخوند مبلغ است، عالم و دانشمند نیست، خانه­ اش هم خانه مبلغ است، خانه عالم و دانشمند نیست.

 محمدعلی شاهسون مارکده 18 دی 98